بررسی نقش و عملکرد سیاسی سعدالدوله در مجلس اوّل مشروطه

بررسی نقش و عملکرد سیاسی سعدالدوله در مجلس اوّل مشروطه

در زمان ناصرالدین شاه به همراه امیر کبیر به تهران رفت و اداره تذکره بدو واگذار گردید. فرزند او میرزا جواد بعد از تحصیل در مدرسه دارالفنون تهران برای فراگیری تلگراف-مورس عازم تفلیس شد، بعد از اتمام تحصیلات در سن 22سالگی به خدمت تلگراف‌خانه تبریز درآمد و تگلراف- مورس را در ایران معمول کرد و در سال 1291ه.ق به درجه سرتیپی تلگراف‌خانه ارتقا یافته و لقب سعدالدوله را گرفت و در سال ه.ق1292 از سوی اعتماد السلطنه به ریاست مدرسه دارالفنون تبریز، که خود پایه گذاری کرده بود، منصوب شد.بعد برای همکاری با مخبرالدوله به تهران فرا خوانده شد، اما بعد از مدتی با او دچار اختلاف گردید و نتوانست کار کند. گرچه برای رفع کدورت دختر مخبرالدوله را به عقد وی درآوردند، اما این وصلت بر عکس بر دامنه اختلاف‌ها افزود و وی به دلیل بدرفتاری با همسرش به شدت تنبیه و از تلگراف‌خانه اخراج شد و پس از آن در سال 1301ه.ق در وزارت خارجه استخدام شد وی ابتدا متصدی امور تجارتی وزارت خارجه شد و سپس به نیابت اول وزارت خارجه ارتقا یافت و تا سال ه.ق1307 در این پست باقی ماند، در این زمان در بعضی از جمعیت‌های انقلابی تهران نیز فعالیت کرد. سعدالدوله در سال 1310ه.ق از مظفرالدین شاه نشان شیروخورشید دریافت کرده و به مدت 12سال وزیر مختار ایران در بلژیک شد و در این زمان قرارداد استخدام نوز و یارانش را منعقد کرد و کارخانجات قندسازی و بلورسازی را در کهریزک و تهران با سرمایه بلژیک‌ها تأسیس نمود. وی سپس وزیر تجارت شد وی قصد داشت وزارت‌خانه¬ای به سبک اروپایی‌ها ایجادکند و توانست تحولی را در آن وزارت‌خانه ایجاد کند. در واقع وزارت‌خانه مذکور را از نو احیا و ترتیباتی صحیح برای رسیدگی به امور دعاوی و محاکمات تجاری و اجرای احکام مرتب و مقرر کرد وقتی در سال 1323ه.ق قضیه چوب خوردن تجار به دستور علاءالدوله پیش آمد، وی که بیش از سایر رجال دولت از اوضاع مترقی جهان مطلع بود و مخالفت می‌ورزید با سیاست‌های استبدادی صدراعظم عین الدوله، علاءالدوله حاکم تهران و نیز مسیو نوز رئیس گمرکات، با تجار همراهی نمود. وی نخست نماینده خویش را به نزد علاءالدوله فرستاده از او خواست حرمت تجار را حفظ کند و به وی یادآوری کرد که رسیدگی به کار تجار مربوط به وزیر تجارت است. ولی این توصیه وی مؤثر نیفتاد و تجار به دستور علاءالدوله به چوب بسته شدند.احتشام‌السطنه درباره‌ی زمینه‌های اختلاف وی با علاءالدوله و عین‌الدوله می‌گوید: «زمانی‌که علاءالدوله حاکم تهران، جوانی به نام غلامحسین نام را که در خدمت سعدالدوله بود، دستگیر و تنبیه نمود و پیشکش سعدالدوله – دویست تومان پول و یک عصای منبت کاری شده- را نپذیرفت و آن را محبوس ساخت، تخم نفاق و دشمنی را در دل سعدالدوله کاشت. و همچنین وقتی در جلسه¬ا¬ی سعدالدوله با طرح شاه مبنی بر توسعه و تعمیر راه شوسه به حضرت عبدالعظیم و صرف مبالغی گزاف در این راه مخالفت کرد، باعث رنجش عین الدوله شد».[13] بنابراین هنگامی که جریان چوب خوردن تجار پیش آمد، سعدالدوله به سوء رفتار حاکم تهران نسبت به بازرگانان، به عین‌الدوله صدراعظم اعتراض نمود و وقتی او با بی‌اعتنایی جواب داد آنچه علاءالدوله مرتکب شده به دستور من بوده است، وی سرخورده شده به جانب‌داری از بازرگانان پرداخت و آنان را تشویق و تحریک نمود که از وضع گمرک شکایت کنند.[14]وی در مقام وزیر تجار خواستار احقاق حقوق بازرگانانی بود که در پی سیاست‌های استبدادی مسیو نوز متضرر شده بودند، لذا زمانی که در جریان تحصن تجار درحرم عبدالعظیم آیت‌الله‌ بهبهانی در باغ سراج واقع در عبدالعظیم به بین آنان آمده و برای ایشان صحبت نمود سعد الدوله گفت: «آقا تمنّی دارم در این موضوع دخالت نکنید و موضوع را سیاسی ننمایید، ما کار با سیاست نداریم و تجار هم در امر سیاست دخالت نمی‌کنند. این‌گونه سخنان مقاصد مشروع تجار را رنگ سیاسی خواهد داد و نتیجه معکوس خواهد بخشید».[15] بنابراین سعدالدوله تمام تلاش خود را برای احقاق حقوق تجار بکار برد و در تحصن آنان را همراهی نمود. مظفرالدین شاه وی را به خاطر این کار،که موجبات زحمتش را فراهم ساخته بود، سرزنش نمود. البته سخنانی که مسیو نوز در بازگشت از فرنگ به او گفته بود و بقای خود را در ایران منوط به تبعید سعدالدوله کرده بود، در این رفتار شاه مؤثر بود.[16] سعدالدوله در برابر سرزنش شاه چنین پاسخ داد: «اگر اعلیحضرت نمی‌خواهد وزیر تجارتی داشته باشد که حقایق را عرض رسانیده و علت واقعی شکایت تجار ایرانی را تشریح نماید، آماده است استعفا دهد.»[17] از این‌رو عین الدوله او را، که پیوسته تجار را بر ضد مسیو نوز برانگیخته و از آن‌ها حمایت می‌کرد، دشمن سلطنت استبدادی قلمداد کرده از مقام وزرات تجار معزول و به یزد تبعید کرد. البته بعد از مدتی به سبب بیم جان در تلگراف‌خانه انگلیسی‌ها متحصن شد و تا صدور فرمان مشروطه در آن‌جا ماند.[18]
سعدالدوله، وکالت در مجلس و اقدامات او
الف: انتخاب وی به وکالت مجلس و تأثیر او در روند مذاکرات
در واقع تبعید سعدالدوله به یزد بر میزان محبوبیتش افزود و او را به یکی از رهبران مشروطه تبدیل نمود. لذا بعد از پیروزی آزادی‌خواهان و صدور فرمان مشروطیت وی در جریان انتخابات مجلس شورای ملی، که اساس طبقاتی داشت، از اطرف مردم تهران به نمایندگی از طبقه اعیان انتخاب شد. وی پس از شش ماه از تبعیدگاه خارج و به همراه ملیون با عنوان" ابوالمله" به تهران وارد شد. محمد علی تهرانی(کاتوزیان) درباره-ی بازگشت فاتحانه وی به تهران می‌نویسد: «سعدالدوله در روز شنبه 15 رمضان بر حسب اظهار مشیرالدوله به حضرت عبدالعظیم وارد شد. بااینکه مردم روزه‌دار بودند قریب چهار هزار تن به استقبال ایشان شتافتند و قریب پنج تا شش هزار نفر در مسجد شاه تهران برای استقبال در دروازه¬ی عبدالعظیم گرد آمده با یک شکوه و جاه و جلال فوق‌العاده پیشواز نمودند. سعدالدوله را وارد منزل کرده گروه گروه به دیدن او رفتند و روز سه شنبه 18 رمضان سعدالدوله را با کمال احترام وارد مجلس شورای ملی نمودند و تا آن وقت کالسکه هیچ یک از وزرا وارد مجلس نشده بود».[19] و چون وکلا او را مجتهد در قوانین و آشنا به اصول نوین می‌دانستند و تصور می‌کردند با ورود او به مجلس کارها بر طبق اصول پارلمانی پیش خواهد رفت و مشکلات از میان برداشته خواهد شد، لذا نمایندگان چون شاگردانی که در انتظار استاد بودند تا آن‌ها را راهنمایی کند، منتظر سعدالدوله بودند[20]. ورود او باعث تقویت اکثر وکلا و آزادی‌خواهان گردید.از وقتی که به مجلس آمد، مقام متفکر پارلمانی شد و با نطق های خود در مجلس، مشروطه خواهان را جلب نمود.[21] تقی‌زاده که مدتی به واسطه نداشتن اعتبارنامه نمی‌توانست در مذکرات مجلس شرکت کند و از جایگاه تماشاچیان ناظر مباحاث وکلا بود، درباره‌ی سعدالدوله می‌گوید: «من هر روز به تماشا می‌رفتم. عضو مجلس نبودم ولی هر روز می‌رفتم. میرزا جواد معرکه می‌کرد. او نفوذ عجیبی داشت، تمام مجلس را زیر دستش گرفته بود، نطق می‌کرد از تماشاچیان زیاد احسنت می‌گفتند.کار او سخت به دکتر مصدق شبیه بود. سعدالدوله طرف پنجره ناظر به باغ روبه¬روی رئیس می‌نشست... او اهل تبریز بود، شمرده حرف می‌زد که تندنویس‌ها تمام گفته‌های او را بنویسند. مردم را جلب کرده بود".[22] در واقع سعدالدوله با ورود خویش به مجلس وضع مجلس را تغییر داده و مسائل بسیار عمده مطرح کرد.[23] اگر چه سعدالدوله در این مسائل اصرار داشت، اما سایر وکلا که اغلب از طبقات اصناف و مردم عامی بودند به هیچ‌وجه وقعی به مطالب او نمی‌گذاشتند و در مقابل به معین کردن قیمت نان و گوشت و ذغال تأکید داشتند و حتی بر ضد او حرف می‌زدند. که البته با ورود نمایندگان آذربایجان که از مردم باآگاه و مسلک آن‌ها موافق با مسلک سعدالدوله بود، دیگر نگذاشتند مسائل جزئی در مجلس مطرح گردد. وی درباره مجلس که بیشتر وقت خود را صرف امور جزئی می‌کرد و از وظیفه¬ی اصلی خویش باز می‌ماندگفت: «این کارها کار مجلس نیست و مجلس نمی‌تواند به این کارها رسیدگی کند. در این صورت مجلس باید قائم مقام حاکم وزیر عدلیه و نظمیه و... باشد. این کار کار دیگران است» و پیشنهاد می‌کند که مجلس بلدیه تشکیل و به این امور( گوشت- نان) در آن جا رسیدگی کنند[24] جزو معدود وکلایی بود که از وظیفه¬ی نمایندگی و جایگاه و اعتبار آن به خوبی آگاه بود و سعی در انتقال این آگاهی به دیگر نمایندگان داشت. وی گفت: «من آن میرزا جوادخان سعدالدوله نیستم من وکیل از جانب سی کرور نفوسم، باید آن چه حق من است بگویم»[25]. او که همیشه با کلمات شمرده و پخته¬ حرف می‌زد به خاطر مخالفت‌هایی که با افکار وی می‌شد در یکی از جلسات مجلس اظهار کرد: «اگر مرا تهدید کردند که نگویم مرا حبس کنند، تهدید نمایند، تحذیر کنند می‌گویم و هر گاه مرا بکشند صد هزار سعدالدوله تولید خواهد شد».[26] وی همچنین وکلا را به آگاهی از شأن واعتبار خویش در جهت بالا بردن جایگاه مجلس فراخوانده و به آنان گوشزد می¬کرد: «این مجلس خیلی شأن دارد، خیلی محترم است. شماها که می‌آیید در این جا قدر خودتان را نمی‌دانید. چرا نمی‌دانید، چرا نمی‌گویید، اگر چیزی می‌دانید چرا ساکت نشسته¬اید. دل و جرأت پیدا کنید، اگر دیدید کسی مواجب بیشتری می‌گیرد قلم به دست گرفته او را از قلم بیندازید. این کار خدمت به دولت و ملت است».[27] او از آغاز مجلس رهبری اپوزیسیون را بر عهده گرفت و به ترقی سریع‌تر دستگاه مشروطه پارلمانی و نماینده جناح لیبرال– رادیکال شد و با مدافعات اصولی و قاطعش در برابر دولت پایگاه سیاسی معتبری در بین مجلسیان و ملت کسب کرد[28]. یکی از نمایندگان مجلس در این‌باره می‌نویسد: سعدالدوله بیانات مهیج می‌نمود و توانسته بود در اکثریت وکلای اصناف نفوذ کند و آن چه را می‌گفت مورد تصدیق واقع می‌شد و عموم تماشاچیان که خود را طرف‌دار آزادی می‌دانستند از وی حمایت می‌کردند[29] میزان محبوبیت وی به قدری بود که ثقه الاسلام تبریزی[30] در نامه خویش به مستشارالدوله درباره سعدالدوله می‌گوید: «از اشخاصی که اخلاص کامل و عقیدت خالص به او دارم و خود را در راه او شهید می‌کنم یکی سعدالدوله است. نباید او را تنها بگذارید.»[31]
ب- تدوین و تکمیل قانون اساسی
مجلس شورای ملی همین که به کار پرداخت،‌از دولت مطالبه¬ی قانون اساسی را کرد. گر چه دستخط مظفرالدین شاه زود به مجلس رسید، اما عودت کتابچه¬ی قانون اساسی هفته‌ها طول کشید و نمایندگان به خاطر نبود نظام‌نامه نارضایتی می‌کردند. لذا وی به اعتراض برخاسته اظهار نمود: «تمام مردم به من و صنیع‌الدوله تعرض نموده، می‌گویند که شما ملاحظه نموده و به طوری که لازم است نطق نمی‌کنید. لیکن من ابداً ملاحظه و باکی ندارم ولی می‌گویم با این که هنوز نظام‌نامه نداریم، نمی‌توانیم چیزی بگوییم. آن چه تاکنون گفته¬ایم چه اثر بخشیده است».[32] بنابراین با پی‌گیری و پیشنهاد سعدالدوله مجلس نامه¬ای به شاه فرستاده، اعلام کرد که از تأخیر و تعویق قانون اساسی احتمال اختلال در مجلس می‌رود.[33] نمایندگان مجلس که می¬دانستند چرا دولت برای فرستادن قانون اساسی امروزوفردا می‌کند، به اعتراض برخاستند. در این بین سعدالدوله پرخاش کرده گفت: «آمدن ما در این جا برای کارهاست نه برای نشستن بی‌حاصل. باید قانون اساسی را با صحه مطالعه کرد. با وجودی که هر روز دست‌خط¬ها و بروات به صحه می‌رسند چگونه است که نظام‌نامه به صحه نمی‌رسد... اینقدر می‌دانم که خودمان را فریب می‌دهیم»، اصلاحات بدون قانون اساسی ممکن نیست.[34]
بعد از رسیدن قانون اساسی به مجلس سعدالدوله به ناقص‌ بودن قانون‌اساسی با توجه به حک و اصلاحاتی که دولت در آن صورت داده بود، اشاره کرد. در طرح اصلی مجلس ملی، تنها مقام قانون‌گذار بشمار می‌رفت، اما طرح اصلاح شده از قدرت آن در برابر امر قانون نهادن می‌کاست؛ یعنی تصویب مجلس سنا را هم متساویاً لازم می‌شناخت. پس از گفت‌وگوهای طولانی در بین نمایندگان مجلس، پیشنهاد سعدالدوله گفت و شنود مجلس را به بستر عملی انداخت.[35] او گفت: «این نظام‌نامه¬ای است که طرف نوشته و قبول دارد. شما قبول ندارید، یکی دیگر بنویسید بدهید‌‌».[36] بعد پیشنهاد کرد «کمسیونی منعقد شود از چند تن از وکلای مجلس و نمایندگان تام‌الاختیار دولت که رأی ایشان قاطع و فاصل باشد. این کمیسیون در جلسنه علنی مجلس با حضور همه¬ی وکلا تشکیل گردد، اما نمایندگی مجلس در آن کمیسیون به عهده¬ی همان چند نفر واگذار شود، که به توضیح و تنقیح و تصحیح طرح پرداخته¬ی دولت برآیند».[37] مجلس طرح پیشنهادی سعدالدوله را پذیرفت و وی به همراه آیت‌الله طباطبایی و بهبانی به نمایندگی از مجلس حضور داشتند و سخن‌گوی اصلی مجلس خود ایشان شد و از جانب دولت نیز میرزا حسن خان مشیرالملک پیرنیا، مویدالسطنه و محتشم السلطنه به مجلس آمدند و به رد و ایراد و طرد و قبول و توضیح و تنقیح نظام‌نامه¬ی اساسی پرداختند.[38] بعد از اینکه موارد مورد اختلاف بین مجلس و دولت حل شد، قانون تدوین شده برای توشیح نزد شاه فرستاده شد و در روز14ذیقعده به امضای وی رسید و در روز 16 ذیقعده مشیرالدوله قانون‌اساسی را به رئیس مجلس تحویل داد.
یکی از موارد مورد بحث در ماه‌های نخست تشکیل مجلس، تشکیل مجلس دومی به نام سنا بود، که شاه و درباریان آن را برای تضعیف قوه مقننه مطرح و در تشکیل آن جهد بسیار می‌نمودند. که این امر با عکس‌العمل مجلسیان از جمله سعدالدوله همراه شد. پیش از بررسی اصل چهل‌ویک قانون‌اساسی در کمیسیون مشترک که درباره تشکیل مجلس سنا و عده¬ی اعضای آن بود، سعدالدوله درباره تشکیل چنین مجلسی اظهار نظرکرد که گرچه در بعضی کشورها مجلسی به نام سنا هست،‌ اما برای ما فعلاً به عقیده من وجود همین مجلس شورا کافی است. در ضمن اگر قضیه¬ای مورد اختلاف مجلس ملی و دولت قرار گرفت،‌ می‌توان"کمیسیون" مشترکی از نمایندگان مجلس و دولت تشکیل داد که درباره آن رأی قاطع بدهد و پس از حل اختلاف آن کمسیون منحل گردد.[39] که رأی سعدالدوله را مجلسیان پذیرفتند. وقتی یکی از نمایندگان اظهار کرد که دولت قصد دارد مجلس سنا تشکیل دهد و از این طریق بیشتر نمایندگان را از بین اعضای خویش انتخاب کند، همهمه و غوغایی که سعدالدوله مهیج عمده آن بود، روی داد، اما با این وجود در کمیسیون مشترک بین دولت و مجلس در موضوع فوق مشاجره شد. نمایندگان بعد از گفت‌وگوهای بسیار راضی شدند که اعضای آن حداقل 35 نفر از ملت و 25 از دولت باشد، اما دولت بر اصل تصنیف اصرار می‌ورزید. سرانجام بحث تصنیف که مورد توافق برخی وکلا بود با پیشنهاد سعدالدوله به رأی گذارده شد و اکثریت اصل تصنیف را تأیید کردند.[40]
قانون‌اساسی که در 51 ماده در چهاردهم ذیقعده 1324ه.ق با امضای مظفرالدین شاه به ولیعهدش محمد علی شاه رسیده بود، شامل کلیه حقوق اساسی نمی‌شد و سعدالدوله بر آن خرده گرفته و رفع نواقص را لازم می‌دانست و هر بار به تأکید می‌گفت: «این قانون اساسی تمام نیست»[41] حتی در زمان اعلام قانون مجلس سنا معترضانه سؤال کرده بود: «اهمیت تکمیل قانون‌اساسی مملکتی بیشتر است یا اصلاح نظام‌نامه سنا».[42] فکر اصلاح متمم قانون اساسی در رابطه با قضیه¬ی مسئولیت پارلمانی دستگاه اجرایی به میان آمد. وقتی بحث قسم خوردن به قانون‌ اساسی پیش آمد وی گفت: «من بر طبق قانون نظام‌نامه قسم نمی‌خورم، زیرا که آن بعضی زیادات و بعضی نواقص دارد. من قسم می‌خورم که خیانت نکنم قسم به عدم تخلف از نظام‌نامه نمی‌خورم.[43] و این قسم خوردن را بگذارید تا قانون اساسی تمام شود و تا متمم قانون اساسی نوشته نشود، قسم خوردن موضوعیت ندارد.»[44] و چنین ادامه داد: « باید وزرا قسم بخورند که بر طبق مشروطه عمل کنند تا وزرا محدود نشود باب رشوه مسدود نشود...و تا متمم قانون اساسی کامل نشود، لزومی ندارد که سوگند یاد نمود».[45] در جواب یکی از نمایندگان که از او پرسید متمم قانون اساسی و اصول آن را کی خواهد نوشت، وی جواب داد: «انجمنی مخصوص معین شود که در آن جا بنویسند و بیاورند در مجلس مذاکره و تصحیح شود. وقتی انجمن نباشد، باعث تأخیر کار خواهد شد».[46] حتی آنان را متوجه این نکته کرد که اعضایی که گمارده می‌شوند شایسته است که اطلاع از قوانین دول مشروطه داشته باشند و در امورات داخلی مملکت تتبع داشته و بصیر باشند.[47] همچنین اعلام کرد متمم قانون اساسی را باید به گونه‌ای بنویسیم که مطابق با قوانین سلطنت مشروطه و قانون شرع باشد.[48] هر چند وی بحث تغییر و تبدیل و تکمیل قانون اساسی را مطرح نمود، اما در این راه حمایت چندانی از وی نمی‌شد بلکه تمام مجاهدت‌های وی را اشخاصی چون صنیع‌الدوله و دست نشانده‌های وی در مجلس غرض شخصی و مخالفت با مجلس تعبیر می‌کردند، در حالی که غرض‌ورزی همان اشخاص بود که سعدالدوله را در مجلس به بن بست سیاسی کشاند و چاره¬ای جز استعفا برای او نگذاشت.
بحث متمم با آمدن وکلای آذربایجان شکل عملی به خود گرفت. وی با توجه به آشنایی که از روحیه، مسلک و میزان آگاهی ایشان از مسائل سیاسی و پارلمانی داشت، برای رسیدن به مقصود، خود را به وکلای آذربایجان نزدیک کرد. از این رو بود که به شخصه به استقبال آ‌ن‌ها شتافت و تصمیم گرفت با ایشان متحد شود. این کاری بود که ثقه الاسلام تبریزی نیز در مکاتبات خویش به مستشارالدوله تأکید کرده و آنان را به همکاری و همراهی با سعدالدوله فرا خواند. وی در یکی از مکاتبات خویش می‌نویسد: «در خصوص سعدالدوله شما را به خدا دست به همکاری داده کار کنید. وی شخص غیوری است و مراتب او را می‌شناسید. نباید تنها]یش[ گذاشت. آذربایجانی مخصوصاً متحد شوند».[49] بنابراین به همراه آن وکلا به خانه مشیرالدوله رفت. در جلسه‌ای که در خانه مشیر الدوله تشکیل شد، سعدالدوله، که از سوی تبریزیان سخن می‌گفت، درخواست‌های ایشان از جمله محدود شدن وزرا به هشت تن و مسئولیت‌پذیری آنان را مطرح نمود، که مشیرالدوله برآشفته و جواب داد به مردم چه مربوط است که دولت چند وزیر دارد. سعدالدوله بدو پاسخ داد که در مملکت مشروطه وزرا مسئولند، غیر از آن‌ها کسی به وزرات شناخته نمی‌شود و مگر ما دولت مشروطه نیستیم و به ما مشروطه اعطا نشده است. مشیرالدوله جواب داد، مشروطه مشروطه هم نیستید. دولت به شما مجلسی برای وضع قوانین داده است. سعدالدوله با شنیدن آن رو به وکلا کرده گفت: «آقایان شنیدید صدراعظم چه گفت باید چاره‌جویی کنیم. دیگر ما کاری نداریم بهتر است برویم و به ملت بگوییم که دولت می‌گوید ایران مشروطه نیست».[50] به‌دنبال آن وکلای آذربایجان و سایر نمایندگان معترض در مجلس متحصن شدند. ولی از آن جا که به غیر از تهرانی‌ها و تبریزیان پشتیبانی نداشتند، از این رو پی¬در¬پی به تبریز تلگراف زده و آنان را به همراهی فرا خواندند. و در این میان افراد بی‌باکی چون سعدالدوله و تقی‌زاده لحظه¬ای از گفتن و انتقاد کردن باز نایستادند. آنان از سوی اهالی تبریز که دکان‌ها را بسته و بازار را تعطیل کرده بودند، به تلگراف خانه احضار شدند و تبریزیان درخواست‌های هفت ماده¬ای خویش را از جمله مشروطه بودن حکومت، مسئولیت‌پذیر بودن وزرا و محدود شدن آنان به هشت تن و...را مطرح کرده و ایشان را مأمور مطالبه آن‌ها از دولت نمودند. صدراعظم عصر همان روز نوز را از اداره گمرکات معزول کرد، اما درباره سایر موارد گفت چند روز تأمل نمایند از روی دقت و بصیرت آن مطالب را مطالعه کنند. البته تمام آن‌ها انجام خواهد یافت و در روز 27 ذیحجه هم شاه طی دست‌خطی مشروطیت را تأیید نمود و آن را سعدالدوله از مخبر السلطنه گرفته قرائت کرد.[51]
در جلسه ¬ای که در روز 28 همان ماه به منظور تکمیل قانون اساسی تشکیل شد، مجلس کار تدوین متمم قانون اساسی را زیر نظر سعدالدوله، که مبتکر اصلی آن بود، قرار داد. [52]و کمسیون هفت نفری به ریاست وی، که همه نماینده‌ی افکار مترقی بودند، مشغول به کار شدند. سعدالدوله که تا آن روز به دلیل ناقص بودن نظام‌نامه از سوگند خوردن به آن امتناع ورزیده بود، تأکید کرد که نمایندگان پس از اتمام تدوین متمم قانون اساسی در مجلس سوگند وفاداری به ملت بخورند. برای نگارش متمم قانون اساسی، منشی سفارت بلژیک یک نسخه از قانون اساسی بلژیک را در اختیار سعدالدوله گذاشت[53] وی آن را ترجمه و بر همان اساس متمم قانون را نوشت و قانون تألیفی وی را، بعد از تصرفاتی چند تصویب نمودند.[54] خلاصه با وجود همه مخالفت‌های ارتجاعی متمم قانون اساسی به همت وکلای پیشرو و با شهامت تدوین یافت. مهدی قلی خان هدایت از دارودسته صنیع‌الدوله، که نظر مساعدی نسبت به متمم قانون اساسی و در واقع به شخص سعدالدوله نداشت، بعدها در خاطراتش تلاش کرد ریشه همه اختلافات بین مشروطه خواهان را ناشی از متمم قانون اساسی و عامل اصلی آن بداند و همه کاسه کوزه‌های ناکامی‌ها را بر سر سعدالدوله خرد کند. لذا وی درباره این اقدام وی می‌نویسد: سعدالدوله در رأس مجلس جلوس کرده و به قانون اساسی ایراد داشت که ناقص است و از مقدمه ناقص نتیجه ناقص گرفته می‌شود و این حرف گرهی در کار مشروطیت انداخت که هنوز گشوده نشده است.[55]

ج- مسئولیت پذیر کردن وزرا در برابر مجلس
یکی از مباحث مهم مجلس در باب مسئولیت‌پذیری وزرا در مجلس بود، که در آغاز دولت به اعلام مسئولیت تامه در مقابل مجلس تن در نمی‌داد؛ حتی صدراعظم و وزیران از آمدن به مجلس شانه خالی کرده و طبق دستورالعمل سلطنت رفتار می‌نمودند.این بی‌اعتنایی به حدی بود که با صلاحدید خود و نه مجلس به انتخاب حکام و اعطای امتیازات مبادرت می‌نمودند. در این خصوص سعدالدوله اظهار کرد که حقیقتاً این مجلس حکم یکی از ادارات دولتی را پیدا کرده است. آنچه را صلاح دانستند می‌نویسند و آنچه را ندانستند در آن مذاکره نمی‌کنند. اگر این طور باشد این مجلس به درد ملت نمی‌خورد.[56] لذا مجلس که قوام خود را منوط به وزرا می‌دانست، سیاست قاطعی در پیش گرفت و بر دولت تاخته آن‌ها را ملزم به همراهی نمود. سعدالدوله اعلام کرد «چرا وزرای مسئول حاضر نمی‌شوند؟ من می‌خواهم بپرسم دولت دو فقره قرض که سابق کرده ]که[ چند کرور از آن به جمع نیامده، چه شده است و... این‌ها را از کی باید پرسید تا وزیر مسئول حاضر نباشد».[57] وقتی در یکی از مذاکرات مجلس نمایندگان از محتشم‌السلطنه درباره¬ی مسئولیت وزیرجنگ سؤال کردند، او با بی‌اهمیت جلوه دادن این سؤال خواست از پاسخ‌گویی به آن طفره رود و با زیرکی مسأله بانک را مطرح نمود، در این موقع سعدالدوله سخت بر او تاخته، گفت: «ما نه امتیاز بانک می‌خواهیم نه چیز دیگر...تا مسئولت وزرا روشن نشود ما به هیچ کاری دست نخواهیم زد».[58]. وی درباره اینکه وزرای مسئول باید در مجلس حاضر بوده و بدانند که بر حسب مشروطیت کار باید با تصویب مجلس باشد، گفت: اولاً وزرا حافظ حقوق دولت و ملت هستند و این مجلس، مجلس سیاسی مملکت است. چرا باید وزرا، اوقاتی که کار ندارند، در این مجلس حاضر نباشند که از کارها مطلع شده به شور یکدیگر اصلاح و تصفیه نمایند[59]. و نیز اظهار کرد «وزرا باید در مجلس حاضر باشند. وزرای ما هنوز معنی مجلس را نمی‌دانند و ابداً اعتنایی به مجلس ندارند... چقدر باید گفت نفس من گرفت این قدر گفتم باید همه وزرا خودشان بیایند و رئیس هم محذور واقع شده، دولت باید در این امر اقدام نماید».[60] وی ضمن تأکید بر این که هیئت وزرا باید متحداً خود را مسئول مجلس بداند، از نمایندگان می‌خواست و به آن‌ها هشدار می‌داد که هیچ‌وقت بحث دولت را با شاه یکی نکنند، او در سخنان خود حساب شاه را از حساب دولت جدا کرد و به امری که در دولت مشروطه باید اتفاق می‌افتاد و نیفتاد، پرداخت: «دولت را تصور می‌کنیم به وجود مقدس شاه. این معنی دولت نیست».[61] و از نمایندگان خواست با توسل به شاه وزرا را ملزم به مسئولیت‌پذیری در برابر مجلس کنند. وزرا را مشتی آدم متقلب قلمداد کرد که شاه را منقلب ساخته خودشان را مسئول نمی‌دانند نه در برابر مجلس و نه شاه، بلکه خود را مسئول نفس خویش می‌دانند از اینرو پیشنهاد می‌کند «عریضه¬ای به شاه بنویسند تا همه وزرا به مجلس آمده و از منظور آن‌ها مطلع شوند».[62] و درباره‌ی لزوم تعامل وزرا با مجلس آنان را به روح تشبیه کرده، گفت «که وزرا به منزله روح مملکت هستند، باید روح با بدن با هم کار کنند»[63] و لازمه آن را مسئولیت وزرا می‌دانست.
از سویی وزرا بهانه آورده قبول مسئولیت خود را منوط به قانون می‌دانستند، تاجاییکه سعدالدوله بدان اشاره کرد: «هر چه گفتیم می¬گویند باید قانون نوشته شود.» وقتی از وزیر مالیه درباره امور گمرگ و پست‌خانه سؤال شده، وی جوابی نداده و خودش را مسئول ندانسته و گفته طبق نظام‌نامه عمل کنید و یا به من ربطی ندارد که بگویم و به تلویح می‌گفته که مسئول نیستم... هنوز قانون وضع نشده که روی آن قانون من مسئول باشم.[64] بیش از همه وی به مسئولیت‌پذیری وزرا تأکید داشت و چنین عنوان می‌کرد که «مقصود این است هم مجلس بداند طرفش کیست و وزرا هم بدانند طرفشان کیست».[65] یکی از دلایل تأکید و اصرار سعدالدوله ‌ترس از انتخاب مسیو نوز از سوی دولت به سمت وزیر گمرگ بود، بنابراین می‌گفت: ما ملت ایرانی وزیر خارجه نمی‌خواهیم و رئیس از خارجه را قبول نداریم. گمرگ نباید وزیر داشته باشد و در تعیین و معرفی هشت وزیر پافشاری می‌کرد. تقی‌زاده نیز که در این امر وی را همراهی می‌نمود پیشنهاد کرد که «نمایندگان بنویسند که وزرا این هشت تن هستند و لاغیر»[66]
در حقیقت از یک ماه پیش از تصویب قانون اساسی تا یک ماه پس از امضای آن، که وزیران به مجلس آمدند، سعدالدوله فرصتی را برای طرح مسئله‌ی مسئولیت پارلمانی دولت از دست نداده و در حضور وزیران پافشاری می‌کرد. حتی تغییر وزیران و روی کار آمدن هیئت دولتی که دارای خصوصیات کامل دولت مسئول پارلمانی باشند، را لازم می شمرد و در این باره اعتراض کرد که اداره دولت پیوسته در دست یک عده اشخاص مخصوص است که تغییر ناپذیرند، از وزارت به حکومت می‌روند و از حکومت به وزارت باز می‌گردند، که بی‌لیاقتی خود را در هر دو ثابت کرده¬اند، از اینرو مملکت همیشه در دست چند نفر معدودی است که از میانه¬ی آن‌ها خارج نمی‌شود و استدلال مکرر سعدالدوله این بود که برای استقرار دستگاه مشروطه باید در مقام تغییر نحوه¬ی اداره امور برآییم. هیچ چار¬ه¬ای جز تغییر کلی هیئت وزرا نداریم[67] نتیجه‌ای که وکلای مجلس بعد از کناره‌گیری سعدالدوله به آن رسیدند. یکی از وکلای آذربایجان در جلسه روز 16 ربیع الاول اعلام کرد «هر چه سعدالدوله گفت باید این هئیت عوض شود کسی گوش نداد، حالاچاره¬ای نیست جز اینکه این هئیت تغییر کند. تا عوض نشود کارها درست نمی‌شود».[68] لذا آنان وزیر داخله( وزیر افخم) را عزل کردند. سعدالدوله از موضع سیاسی مجلس با منطق قوی و گاه جدلی دفاع می‌کرد و اصول مشروطیت را به مأخذ اختیارات قوای سه گانه توضیح داد: باید این‌ها را داخل هم نکرد، و هر یک باید داخل کار خودشان باشند، اما این تفکیک مطلق نیست، بلکه همراهی و همکاری دستگاه اجرایی و قانون‌گذاری شرط صحت کار است. سعدالدوله معتقد بود تنها با نوشتن قانون خرابی مملکت مرمت نخواهد گشت، بلکه قوه اجرایی مسئول می‌خواهد، چون تا به حال قانون نوشته شده و مجلس هم تا حال این ملاحظه را داشته و هیچ غافل نبوده، ولی متأسفانه هیچ ثمری نبخشیده است. او اظهار کرد «اولین کاری که این مجلس می کند تعیین قوه¬ی اجرائیه است. اگر موجود است نشان بدهد اگر نیست ایجاد کند. آن چه می‌خواهم بگویم موافق این لفظ آزادی جان و مال است. این عرض من خلاف شرع است؟ پرسیدن تعداد وزرا، رشوه نگرفتن و مسئولیت خلاف شرع است؟ نیست. ما این چیز‌ها را می‌خواهیم تا این اساس درست نشود، فایده ندارد، تضیع وقت است».[69] وی سرانجام موفق شد ناصرالملک وزیر مالیه را به مجلس بکشاند و او را استیضاح کند. با تثبیت مسئولیت هیئت دولت در برابر مجلس بر اعتبار مجلس افزوده شد. گر چه در این مرحله مسئولیت تامه به صراحت اعلام نشد، ولی عملاً شناخته گردید. رأی مجلس را سعدالدوله چنین بیان کرد: «این مجلس به غیر از هشت وزیر مسئول با کسی دیگر طرف نیست».[70] بدین ترتیب مجلس به رهبری سعدالدوله در جهت تثبیت هویت سیاسی و حقوق پارلمانی¬اش توانست مسئولیت فردی و جمعی وزیران را بر هیئت دولت تحمیل کند و کابینه¬ی وزرا با مسئولیت کامل پارلمانی بوجود آید. مجلسی با تمام لوازم و شرایطش.[71]

د-عزل مسیو نوز از اداره گمرکات
سعدالدوله نقش عمده¬ای در عزل نوز بلژیکی، که زمانی خودش وی را به استخدام دولت ایران درآورده بود، ایفا نمود. او گفت دولت نمی‌تواند او را برای وزارت به مجلس معرفی کند، چرا که نوز خارجی است. در سال 1323ه.ق هنگامی که وزیر تجارت بود، نوز باعث تبعیدش شد و اکنون که وکیل مجلس شده بود با یک حرکت ماهرانه، موضوع نوز را به موضوع اساسی‌تر مسئولیت وزرا نسبت به مجلس پیوند زد و نارضایتی از حضور او را به بحث درباره¬ی نارسایی قانون اساسی بدل کرد و به آسانی توانست همه نارضایتی تجار و مجلس را در این موضوع متوجه او سازد [72] میزان مخالفت وی با نوز به جایی رسید که در مجلس او را عامل تمامی مشکلات مرزی و داخلی معرفی نمود و حتی همراهی نکردن دولت با مجلس را به گردن وی انداخت. وی در جلسه نهم ذیحجه درباره‌ی نوز اعلام کرد «هشت سال است در ایران حکومت می‌کند...او رشوه می‌دهد، نمی‌گذارد دولتیان با ما همراه باشند. نظام‌نامه را دادند مسیو نوز تصحیح کرد..ببینید یک گمرکی باید در مملکت ما مصحح نظام‌نامه مجلس ما باشد».[73] بدین نحو وی مجلسیان را علیه وی تحریک کرد. بنا به تقاضای وی عزل نوز در بین درخواست‌های هشت‌گانه انجمن تبریز از محمد علی شاه قرار گرفت، که این تقاضا مورد موافقت شاه واقع شد. وقتی جواب را به مجلس آوردند، سعدالدوله گفت: مقصود ما حاصل شد. البته تقی‌زاده از این حرف وی برآشفت که ما عزل نوز را به خاطر تو جزو مطالب آوردیم والاّ چه اهمیت دارد، ما مشروطه می‌خواهیم.[74] وقتی ناصر‌الملک، وزیر مالیه، اعلام کرد در قضیه عزل نوز غرض شخصی در کار است سعدالدوله جواب داد: «گیرم که غرض شخصی هم دارم... این غرض شخصی مرا بسنجید با آن خسارت‌هایی که به این ملت وارد می‌شود. ببینید کدام می‌چربد.»[75] هر چند در نامه‌ای که صدراعظم وزرایش را به مجلس معرفی کرد، نامی از نوز برده نشده بود، اما تحت فشار سعدالدوله مجلس اعلام کرد «که در این مملکت نباید وزیر غیر ایرانی باشد و ما ایرانی‌ها وزیر خارجه را قبول نداریم. مدیران ایرانی بوده فقط مشاوران آن‌ها فرنگی باشند».[76]

ه- پیشنهاد تأسیس بانک ملی
از دیگر اقدامات سعدالدوله در نخستین روزهای تشکیل مجلس شورای ملی پیگیری تأسیس بانک ملی بود . فکر تأسیس چنین بانکی وقتی مطرح گردید که اعلام شد دولت قصد دارد استقراض جدیدی از دول هم‌جوار بخواهد، که مجلس به درخواست دولت رأی نداده و در مقابل سعدالدوله پیشنهاد داد دولت در امر افتتاح بانک ملی همراهی و مساعدت نماید،[77] پس از آن که بانک تأسیس شد، دولت هر قدر پول می‌خواهد بانک ملی خواهد داد. سعدالدوله تلاش زیادی در شکل‌گیری بانک کرد.[78] او رو به وکلا کرده، گفت: «آقایانی که با ثروت هستند و آن ثروت را از چه راه آورده¬اند، خوب است در بانک سرمایه تعیین کنند و نیز تأکید کرد کسانی که در تأسیس بانک شرکت می‌کنند، باید حداقل پنج هزار تومان بدهند»[79]و همه طبقات را برای مشارکت در این کار فراخواند و به وکلا چنین توصیه کرد «به موکلین خودتان تلگراف کنید هر کس می‌تواند پول بدهد. چون عنوان بانک را خود بنده نمود¬ه¬ام قرض از خارجه را موقوف نمایید و به آنان متذکر شد که اگر پول مورد نیاز نرسد رشته مملکت از میان خواهد رفت».[80] درباره‌ی حکام، که مانع عمده تشکیل بانک بودند، گفت: «سابقاً گفته¬ام عقیده¬ام این است که حکام ولایات راضی به پیشرفت این عمل نیستند، چون حکومت را ارث خود می‌دانند و حتی‌الامکان در این مورد مسامحه خواهند کرد»[81] و هشدار داد که اگر ملت به این امر اقدام نکند، دولت به استقراض از خارجه ناچار خواهد شد[82]. البته دادن پول به دولت در صورت تشکیل بانک را منوط به تعهد دولت دانستند تا اعتماد مردم جلب شود. ولی مسئله تأسیس بانک ملی با تمامی تلاش‌های نمایندگان مجلس آن وقت به بن بست رسید، چراکه تجار عمده یعنی هئیت مؤسس که خود در زمره نمایندگان متنفذ بودند رفته رفته از سرمایه گذاری اجتناب ورزیدند، و این به خاطر محیط ناامنی بود که بر اثر خشونت و ارعاب ایجاد شده بود.[83]

و-تلاش برای مهار حرکتهای بیقاعده انجمنها
در واقع انجمن به دنبال حرکت مشروطه‌خواهی و به تبع سیاسی‌شدن جامعه پدید آمد و قدری متفاوت از انجمن‌های مخفی قبل از انقلاب بودند و تا حدودی شبیه احزاب سیاسی در دمکراسی پارلمانی بودند. اما از آن‌جا که از بنیان نظری چندانی برخوردار نبودند، بیشتر آلت دست و ابزار سیاسی دسته بندی‌های داخل مجلس می‌شدند و با خود سری‌های‌شان موجبات پریشانی مجلس و دولت را فراهم می‌آوردند.[84] از این¬رو سعدالدوله یکی از موافقین مهارکردن رفتار بی‌قاعده انجمن‌ها بود، البته این کار برای وی گران تمام شد. بنابراین انجمن‌ها به سعدالدوله حمله بردند تا این دشمن خطرناک را از سر راه بردارند. وی در انتقاد به انجمن‌ها و اغتشاشاتی که در نواحی مختلف روی داده بود به این نکته اشاره کرد که«هنوز در هیچ‌جا معنی مشروطیت را نفهمیده¬اند»[85] ملک‌المتکلمین از اعضای انجمن‌ها در یکی از سخنرانی‌هایش بر او تاخت که وی با ترجمه قانون مجامع سیاسی فرانسه، دربار را به اعلان جنگ علیه انجمن‌ها ترغیب می‌کند.[86] و آخرین تلاش وی برای کنترل رفتارهای بی‌قاعده آن‌ها در تصمیم آتی وی برای استعفا مؤثر واقع شد. وقتی اعضای انجمن‌ها در جلوی مجلس تجمع کرده و مانع از خروج وکلا از مجلس شدند، سعدالدوله حرکت‌های بی‌قاعده آنان را ساکت کرد و برای مطالبه خواسته‌های آن‌ها به نزد اتابک رفت. ولی مخالفینش وی را متهم کردند که دلیل اغتشاش و تجمع انجمن‌ها در جلوی مجلس سعدالدوله بوده، که با دادن رشوه آن‌ها را به آن جا کشانده تا صنیع‌الدوله را برای استعفا تحت فشار بگذارد.

استعفا از وکالت مجلس و دلایل آن
بعد از متمم قانون اساسی به تدریج اختلاف سعدالدوله با مجلسیان بالا گرفت. صنیع‌الدوله – برادر همسر سابقش- که دشمن درجه یک وی از بدو ورودش به مجلس بود، با کارشکنی و دسیسه‌چینی تلاش کرد اقدامات و خدمات شایسته وی به ملت را غرض‌ورزی و حتی مخالفت با مجلس تعبیرکند و این فکر را به دیگران حتی هم‌فکرانش – تقی‌زاده و مستشار‌الدوله- تلقین کرد. وقتی بعد از بحث‌های طولانی ناصرالملک وزیر مالیه در مجلس شد و از صنیع‌الدوله، رئیس مجلس، سؤال کرد که چه فرمایش دارید صنیع‌الدوله صریحاً جواب داد ما عرضی نداریم جناب سعدالدوله مطلبی با شما دارند، مثل اینکه مطلب سعدالدوله از مباحث و شخصیه او باشد.[87] وی به این عملکرد رئیس مجلس اعتراض کرده، اعلام کرد «گفت‌وگوهای من در مجلس از راه غرض به کسی نیست. محض خیرخواهی دولت و ملت است و آن تکلیف شخص خود می‌دانم و این حرف را که من می‌گویم...از طرف عموم می‌گویم» . وی که از این اقدامات رئیس مجلس خسته شده بود، گفت: «من دیگر حرفی نمی‌زنم. من هم یکی از وکلا، هر وقت باید رأی داد، من هم رأی می‌دهم»[88] و یا وقتی در باب خرابی اداره گمرکات و تعدیات مسیو نوز و سایر بلژیکی‌ها، که سعدالدوله اصرار در تحقیق و تعقیب‌اش می‌کرد و از وزرا توضیح می‌خواست او را مغرض دانسته و تصفیه حساب شخصی قلمداد کردند[89] و یا در بحث متمم قانون اساسی در حالی که سعدالدوله بی‌باکانه رودرروی دولت و به تعبیری استبدادیون قرار گرفته و برای احقاق حقوق ملت مجاهدت می‌نمود، صنیع الدوله که باز هم چشم دیدن موفقیت‌های او را نداشت، در آن هنگامه عمداً بحث سوگند به نطام‌نامه را پیش کشید تا اگر قسم خورد از اهمیت او در مجلس کاسته شود و در صورت قسم نخوردن وی را متهم به مخالفت با مجلس نماید[90] علاوه بر آن از فامیل صنیع‌الدوله عد¬ه¬ای در سمت وکالت مجلس همیشه حاضر بوده و جزو هئیت عامله مجلس نیز بودند؛ از جمله مخبر‌الملک، نصرالملک و مخبراالسلطنه رابط بین مجلس و دربار( آتش بیار معرکه). صدیق علیا‌حضرت، از وکلای مجلس، نیز ازحامیان صنیع‌الدوله بود و علاوه بر آن رئیس مجلس با آیت‌الله بهبهانی از قدیم رابطه دوستی و فامیلی داشته و عده¬ای از تجار عمده چون حاج محمد تقی شاهرودی، شریک تجاری وی که وکیل مجلس نیز بود، از صنیع‌الدوله جانب‌داری می‌کردند.گر چه طرف‌داران صنیع الدوله مردمان مبارزی بودند، لیکن آن‌ها برای مدتی در مقابل خیل طرف‌داران سعدالدوله نتوانستند عرض اندام کنند. و در مقابل سعدالدوله به واسطه سلامتی که در نطق داشت و تهور بسزایی که از خود نشان می‌داد، توجه مردم را به خود جلب کرده و اکثر مجلسیان نیز با او همراهی می‌کردند. اما با وجاهت و شخصیتی که سعدالدوله پیدا کرد، مردم او را ملجاء امیدی می‌دانستند و از هر گوشه مملکت با او مکاتبه می‌نمودند برای مثال بانویی قزوینی در جریان تشکیل بانک نامه¬ای تحت عنوان» به حضور مبارک پدر مهربان ملت ایران حضرت سعدالدوله» فرستاده بود، رقبای پارلمانی وی که وجود او را سدی برای عرض‌اندام خویش می‌دیدند، با مخالفین وی همراه شدند. از آن جمله مستشارالدوله و تقی‌زاده. وقتی سعدالدوله از موضع‌گیری بعضی از وکلای آذربایجان از جمله مستشارالدوله به ثقه‌الاسلام تبریزی گله کرد، وی در نامه¬ای به مستشارالدوله نوشت «نباید او را تنها بگذارید ...ابداً دوست ندارم ایشان شکایت کنند»[91] درباره تقی‌زاده باید گفت: تقی‌زاده جوان، که بعد از ورود به مجلس هماورد خود را فقط سعدالدوله می‌دانست و چون با بودن وی در مجلس نمی‌توانست پیشرفت تامی داشته باشد، باطناً با صنیع الدوله همراه شد و کم‌کم در مجلس بر ضد سعدالدوله با کنایه حرف زد.[92] محیط مافی می‌نویسد: « تقی‌زاده که با وجود سعدالدوله آن قسمی که نمی‌توانست وجاهت کامل پیدا کند، با صنیع الدوله همراه شد و یک پارتی قوی از وکلا تشکیل داد. هر روز به قسمی اسباب توهین او را در مجلس فراهم ساخته و جلوی بیانات او را می‌گرفتند»[93]بنابراین رفته‌رفته جبهه طرف‌داران صنیع‌الدوله افزایش یافت و عرصه را در پارلمان برای سعدالدوله تنگ کردند و شرایط و زمینه‌های دلسردی و واگرایی او را از مجلس فراهم ساختند.
مخالفت‌ها با بازگشت امین‌السلطان به ایران بیشتر شد. میرزا ملکم که سابقه دوستی با سعدالدوله داشت در نامه ای در 14ربیع الاول1325 به او نوشته بود: بلی حضرت امین‌السلطان آمد به ایران ... همین‌قدر می‌گویم این امین‌السلطان هیچ دخلی به امین‌السلطان سابق ندارد[94]بدین نحو وی را به همکاری با وی فراخواند. همچنین نامه¬ای که امین‌السطان از جانب طالبوف، که او را به هواخواهی از خود می‌خواند، آورد[95] واز طرفی خود وی نیز قبل از آمدن امین‌السلطان گفته بود «تا آقا را احضار نفرمایید، کار دولت و ملت هیچ یک درست نخواهد شد و کوک این کار هم در دست من است»[96] همین‌ها موجبات بدبینی نمایندگان مخالف بازگشت امین‌السلطان را نسبت سعدالدوله فراهم ساخت.
بنابراین چون در انزوا پارلمانی قرار گرفت، در 9صفر سال 1325 استعفانامه‌ی خود را به مجلس تقدیم کرد، که البته صنیع‌الدوله مانع استعفای وی شد، ولی با این وجود رفته‌رفته از حضور در مجلس سرباز زد. بعد از چند روز غیبت از مجلس دوهزار نفر به خانه ایشان رفته او را به مجلس بردند. شریف‌الدوله می‌نویسد: «وقت ورود به حیات مجلس تماشا داشت و با شکوه و صلوات آوردند»[97] ، اما وقتی اعضای انجمن فارسان و سایر مردم در جلوی مجلس ازدحام کرده و نمی‌گذاشتند وکلا از مجلس خارج شوند، سعدالدوله حرکت‌های بی‌قاعده آن‌ها را ساکت کرد و برای مطالبه خواسته‌های آن‌ها به نزد اتابک رفت، مخالفان به او ایراد گرفتند، از جمله ملک‌المتکلمین از اعضای انجمن در میان جمعیت گفت: «آی ملت آسوده باشد، سعدالدوله از جانب مجلس می‌رود و مطالب شما را انجام می‌دهد. چرا سعدالدوله جواب نداد که من از جانب مجلس نمی‌روم». و وقتی سید حسین بروجردی از وکلای مجلس اعلام کرد «باید این شقاقلوس را بریده دور انداخت».با شنیدنش سعدالدوله در 20ربیع الاول از وکالت استعفا داد[98].

از استعفای سعدالدوله روزنامه وطن اظهار نگرانی کرده، چنین نوشت: «در خارج مجلس مردم ازدحام نموده از استعفای سعدالدوله.. شکایت داشتند...اعضای ندای وطن امیدوارند ایشان هر چه زودتر به مجلس بیاید چون خیلی ناگوار است که مثل سعدالدله ...در مجلس حاضر نشود»[99]و نیز انجمن ملی تبریز در نامه‌ای خطاب به وی نوشت: «جناب آقای سعدالدوله بر تمام اهل ایران ثابت است و از خدمات و زحمات حضرتعالی به ملت و وطن متشکریم... عموم آذربایجان وجود مسعود جنابعالی را کعبه مقصود خود دانسته و می¬داند... و استعفای جنابعالی را ملت آذربایجان امکان عقلی ندارد قبول کند»[100] و سعدالدوله نیز در تلگرافی با تشکر از ملت آذربایجان قول داد که از «خدمت هم‌وطنان و طلب حقوق ملی آن‌ها دست بردار و رویگردان» نخواهد بود[101]. البته مخالفینش دربارهی استعفای وی نظر دیگری داشتند. تقی‌زاده در باطن از این کار راضی بود، چون بعد از آن رهبری مجلس به وی می‌رسید و ناصرالملک معتقداست که در جریان متمم قانون اساسی خود را به دربار بسته و در خفا بر ضد آزادی‌طلبان دست به کار زده تا آنکه به کار او پی برده، او را از مجلس خارج و مردود کردند.[102] به هر روی مردم از کناره‌گیری او خوشحال نشدند، زیرا همه کس دید و شنید که در این مدت کم بهتر از سایر وکلا کار کرد. او از روزی که وارد مجلس شد تا هنگام خروج رهبری مجلس را بر عهده داشت و نزد تمام ملت مقبول‌القول بود. او در این مدت به کرار در مجلس فریاد اعتراض به وضع مجلس و ضدیت وکلا و اختلاف آراء کرد، ولی کسی گوش نداد تا آخر خسته شده، دید آن کار عاقبت خوشی ندارد و علیه او گفت‌وگو می‌کنند، بنابراین از وکالت مجلس استعفا داد، که این کار هم برای مجلس و هم برای خود او گران تمام شد.

نتیجه:
آن چه در مجموع می‌توان گفت، این است که سعدالدوله یکی از برجسته‌ترین وکلا در طول ادوار مجلس بود، که در ایام کم وکالت خویش در مجلس خدمات شایسته¬ای به ملت ایران انجام داد. او توانست با شهامت و تهور مثال‌زدنی در حالی که خیل عظیم نمایندگان هنوز از جایگاه و میزان مسئولیت خویش آگاهی نداشتند، به واسطه سال‌ها تجربه وآشنایی با حقوق پارلمانی ضمن تقویت قوه مقننه در برابر قوه مجریه بعضی از حقوق مسلم ملت را به زور از دولت کسب کند. با این‌همه وی به خاطر داشتن افکار مترقی، که شاید بالاتر از ظرفیت فکری بیشتر وکلای حاضر در مجلس آن دوره بود، مورد حسد و کینه قرار گرفت، لذا او علاوه بر رودرویی با دولت همچنین مجبور بود با بعضی دشمنان قدیم و دوستان رقیب نیز که هر کدام به نحوی از انحای سعی در تنزیل مقام پارلمانی وی داشتند، نیز مقابله کند. بنابراین با توجه به شرایط سختی که در مجلس برایش فراهم آوردند برای وی چاره¬ای جز استعفا و کناره¬گیری باقی نماند. کناره‌گیری‌اش هم برای مجلس و هم خودش گران تمام شد.

منبع:
پیام بهارستان (فصلنامه اسناد، مطبوعات و متون)، دوره دوم، سال سوم، ویژه نامه تاریخ مجلس 2 (ضمیمه شماره 12) تابستان 1390، صص. 79-96.
اکبر صبوری - دانشجوی دکتری ایران بعد از اسلام دانشگاه تربیت معلم تهران.

________________________________________
[1]- ژانت آفاری، انقلاب مشروطه ایران، رضا رضایی، ( تهران، بیستون، 1379)، ص96.
[2]- ایرج افشار (به‌کوشش)، میرزا مهدی خان ممتحن الدوله و میرزا هاشم خان، رجال وزرات خارجه در عهد ناصری و مظفری، (تهران،اساطیر،1365)، ص65.
[3]- میرزا مهدی‌خان ممتحن‌الدوله، زندگی‌نامه میرزا مهدی‌خان ممتحن الدوله شقاقی، به کوشش حسینقلی خان شقاقی، ( تهران، فردوسی و فرهنگ،1362)، ص61.
[4]- عبدالرفیع حقیقت، وزیران ایرانی از بزرگمهر تا امیر کبیر، ( تهران: کومش،1374)، ص470.
[5]- حوریه سعیدی." میرزا جواد خان سعدالدوله"، گنجینه اسناد، س16، دفتر چهارم، ش68، ص140؛ مهدی بامداد، شرح رجال ایران در قرن 12، 13، 14هجری، (تهران، زوار، 1357)،ج1، ص288.
[6]- محمد حسن خان اعتماد السلطنه، مرات البلدان،( تهران، دانشگاه تهران، 1367)، ج3-4، ص1089؛ میرزا صادق مستشارالدوله، خاطرات واسناد مستشار الدوله صادق، به کوشش ایرج افشار،( تهران، فردوسی،1361)، ص64.
[7]- ممتحن الدوله،زندگی نامه،ص284.
[8]- ابوالحسن علوی، رجال عصرمشروطیت، به کوشش: حبیب یغمایی،بازخوانی و تجدید چاپ ایرج افشار،(تهران، اساطیر،1363)، ص60؛ عبد‌الرفیع حقیقت، همان، ص470.
[9]- ژانت آفاری، پیشین، ص96.
[10]- هاشم محیط مافی، مقدمات مشروطیت، به کوشش: مجید تفرشی و جواد جان فدا، ( تهران:علمی، 1362)، ص297.
[11]- روزنامه ایران سلطانی، س57، ش22،( 22ذیققعده سال 1323)، ص1 و ش 30، ص2؛ محمد علی تهرانی( کاتوزیان)، مشاهدات تحلیلی، اجتماعی و سیاسی از انقلاب مشروطیت،(تهران، سهامی انتشار، بی تا)، ص335.
[12]- فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطه ایران، (تهران، سخن،1340)، ص231؛ هما ناطق، بازرگانان در داد و ستد با بانک شاهنشاهی و رژیم تنباکو( بر پایه اسناد امین الضرب)،(تهران، توس،1373)، ص46؛ میرزا محمد خان احتشام السلطنه، خاطرات احتشام السلطنه، به کوشش سید محمد مهدی موسوی، ( تهران:وزرای، 1366)، ص411؛ فاطمه معزی،«رجالی مشروطه( سعدالدوله)»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، س11، ش44،پاییز 86، ص82.
[13]- احتشام السلطنه، پیشین، ص525.
[14]- اقبال یغمایی، شهید راه آزادی سید جمال واعظ اصفهانی، با مقدمه سید محمد جمال زاده و اکبر باستانی پاریزی، (تهران، توس،2537)، ص26؛ مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، (تهران، سخن،1371)، ج3، ص266؛ ابوالقاسم خان ناصرالملک و محمد آقا ایروانی، دو رساله درباره انقلاب مشروطیت ایران، به اهتمام عبدالحسین زرین کوب- روزبه زرین کوب، ( تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1380)، ص11؛ ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ( تهران، امیر کبیر، 1379)، ج1،ص220-217.
[15]- کاتوزیان، پیشین، ص415.
[16]- آنت دستره، مستخدمین بلزیکی در خدمت دولت ایران، منصوره اتحادیه( نظام مافی)،( تهران، تاریخ ایران، 1363)، ص105.
[17]- حسن معاصر،تاریخ استقرار مشروطیت در ایران مستخرج از اسناد وزارت خارجه انگلستان،(تهران، ابن سینا، بی تا،)، ج1، ص19.
[18]- ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ انحطاط مشروطیت، به کوشش خلیل پور،( اصفهان، دانشگاه اصفهان، 2536،)، ج1، ص219-217؛ ملک‌زاده، همان، ج3، ص391.
[19]- کاتوزیان، پیشین، ص235.
[20]- ملک زاده، پیشین، ج3، ص392-391؛ علوی، پیشین، ص61-60.
[21]- سید حسن تقی زاده، مقالات تقی زاده، زیر نظرایرج افشار، (تهران، شرکت سهامی افست ،1349، ج1)،ص274.
[22]- سید حسن تقی زاده، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار،( تهران، علمی، 1368)،ص57-56.
[23]- مجد الاسلام کرمانی، همان، ص242.
[24]- مذاکرات مجلس اول، به کوشش: غلامحسین میرزا صالح،(تهران، مازیار، 1384)، ص77.
[25]- همان،ص113.
[26]- همان، ص70. صادق مستشارالدوله، خاطرات و اسناد مستشار الدوله، به کوشش ایرج افشار،( تهران، فردوسی،1361)، ص27.
[27]- همان، صص91و 110.
[28]- فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ص62.
[29]- کاتوزبان، همان، ص460
[30]- سعدالدوله از خانواده مادری ثقه الاسلام به شمار می‌رفت و در مکاتبات خویش با رمز" رفیع" با او مکاتبه می‌کرد. رک: نصرت الله فتحی، زندگی نامه شهید گمنام ثقه الاسلام تبریزی و بخشی ازمستندات مشروطیت ایران، (تهران، بنیاد نیکوکاری نوریانی، 1353)، ص65.
[31]- ثقه الاسلام تبریزی، نامه‌های تبریز از ثقه الاسلام به مستشارالدوله، به کوشش ایرج افشار،( تهران، فرزان،1378)، ص68.
[32]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص59.
[33]- ،همان، ص60؛ فریدون آدمیت، ایدولوژی نهضت مشروطیت ایران،ص385.
[34]- همان، 65.
[35]- فریدون آدمیت، ایدولوژی نهضت مشروطیت ایران، ص387.
[36]- مذاکرات مجلس، پیشین، 80.
[37]- همان، ص82.
[38]- همان، ص84؛ کاتوزیان، پیشین، ص397.
[39]- همان، ص78.
[40]- مهدی‌قلی‌خان هدایت،گزارش ایران، قاجاریه و مشروطیت، مقدمه از سعید وزیری به اهتمام محمد علی صوتی، (تهران، نقره، 1363)، ج2، ص197؛احمد بشیری(به کوشش)، کتاب آبی(گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران)، (تهران، نو، 1363)، ج1،ص16.
[41]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص134.
[42]- همان، ص134.
[43]- همان،ص28-127
[44]- همان، ص134؛ کاتوزیان، پیشین، ص463.
[45]- کاتوزیان، همان، ص517.
[46]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص134.
[47]- همان، ص131.
[48]- همان، ص134.
[49]- ثقه الاسلام تبریزی، پیشین، ص152و 163.
[50]- احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ( تهران، امیر کبیر، 1370)، ص237؛ کاتوزیان، پیشین، ص470.
[51]- مذاکرات مجلس، همان، ص136. مهدیقلی خان هدایت، طلوع مشروطیت، به کوشش امیر اسماعیلی، (تهران، جام ،1363)، ص36.
[52]- همان،ص136.
[53]- معزی، پیشین، ص89.
[54]- میرزا ابراهیم خان کلانتری باغمیشه( شرف الدوله)، روزنامه خاطرات شرف الدوله، به کوشش یحیی ذکا، (تهران، فکر روز،1377)،ص100.
[55]- هدایت، پیشین، ص34.
[56]- مذاکرات مجلس، همان، ص94.
[57]- همان، ص90.
[58]- کاتوزیان، پیشین، ص455.
[59]- مذاکرات مجلس، پیشین،ص97و 139.
[60]- همان، ص97.
[61]- همان، 66؛ معزی، پیشین، ص88.
[62]- همان، ص110.
[63]- همان، ص122.
[64]- همان، ص100
[65]- همان، ص166.
[66]- همان، ص129.
[67]- آدمیت،فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت،ص38؛ آدمیت، ایدولوژی نهضت مشروطیت ایران،ص373و379
[68]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص227.
[69]- همان، ص167-166.
[70]- آدمیت، ایدولوژی نهضت مشروطیت ایران، ص400.
[71]- آدمیت، ایدولوژی نهضت مشروطیت ایران، ص394؛ همو، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ص38؛ عبدالله مستوفی. شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی دوره قاجاریه ،(تهران، زوار،1371)، ص139.
[72]- منصوره اتحادیه(نظام مافی)،مجلس و انتخابات( از مشروطه تا قاجار)، (تهران:نشر تاریخ ایران،1375)، ص156.
[73]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص114.
[74]- هدایت، طلوع مشروطه، ص179.
[75]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص145.
[76]- همان، ص146.

[77]- ابوالقاسم خان ناصرالملک، پیشین، ص20.
[78]- محیط مافی، پیشین،ص204
[79]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص57.
[80]- همان،صص144-143
[81]- همان، ص165.
[82]- همان، ص66.
[83]- آدمیت، ایدولوژی نهضت مشروطیت ایران، ص82.
[84]- محمد علی اکبری،"بررسی تحلیلی چالش های سیاسی در نخستین تجربه مشروطه ایران(1326-1324ه.ق)"،پژوهشنامه علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، ش52، (زمستان 1385).
[85]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص97؛ معزی، پیشین ، ص87.
[86]- آدمیت، مجلس اول و بحران آزادی،(تهران، روشنگران، بی تا)، ص204.
[87]- مجدالاسلام کرمانی ، پیشین، ص241
[88]- مذاکرات مجلس، پیشین، ص94.
[89]- همان، ص241.
[90]- کاتوزیان، پیشین ، ص461؛ هاشم محیط مافی، مقدمات مشروطه،ص172.
[91]- ثقه الاسلام، پیشین، ص136.
[92]-کاتوزیان، پیشین، ص610.
[93]- محیط مافی، پیشین، ص172.
[94]- آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ص257.
[95]- کسروی، پیشین، ص349؛ معزی، پیشین، ص92.
[96]- ابراهیم صفایی، اسناد مشروطه( گزارشهای وکیل الدوله)، ( تهران، بی نا، بی تا)، ص169.
[97]- شرف الدوله ، پیشین، ص92.
[98]- ظهیرالدوله،خاطرات و سفرنامه ظهیرالدوله، دکتر سیف الله وحید نیا، ( تهران، آبی)، ص154؛ شرف الدوله، پیشین، ص96-95. ونیز برای صورت استعفا نانه ارسالی سعدالدوله به مجلس رک: محیط مافی، پیشین، ص262-260.
[99]- ندای وطن، س1، ش29، (ربیع الاول 1325، ص3).
[100]- روزنامه انجمن تبریز، س1، ش33، (23 ربیع الثانی 1325، ص4).
[101]- همان، ش35، 26ربیع الثانی1325، ص2.
[102]- معزی، پیشین، ص91.