حاج آقانوراللّه و مبارزه عليه استعمار

مبارزه با استعمار خارجى و استبداد داخلى و مقابله با هجوم گستردة فرهنگى، اقتصادى، سياسى و اجتماعى غرب در ديدگاه حاج آقا نوراللّه امرى واجب شمرده مى‏شد. چهل سال دوران مجاهدت در اين راه شاهد صدق اين مدعاست. او همزمان با آنكه به تحريم اقتصادى كالاهاى خارجى مى‏پرداخت؛ به برچيدن نفوذ مدارس بيگانه نيز نظر داشت و در گرماگرم مشروطه، فريبكارى انگلستان در حمايت از مشروطه را رسوا مى‏ساخت و بشدت به سياست بست‏نشينى در كنسولگرى اجنبى مى‏تاخت. هشدار او به برخى متحصنين در سفارت انگليس كه رفع ظلم و عدالتخواهى را از بيگانه خواستار شده بودند چنين است:
«حضرات متحصنين، اگر رأى و ميل ما را مى‏خواهيد و خيرخواه خود مى‏دانيد و اطاعت داريد، از قنسولخانه بيرون بياييد و از هر جهت كمال اطمينان را داشته باشيد و اگر ميل داريد هر كه از شما صدايش بزرگتر و گنده‏تر است كه مابين شما فرياد كند، ما با اين طبقه‏كارى نداريم، خود دانيد اطاعت او كنيد.»
حاج آقانورالله در مورد عده‏اى از سربازان فوج چهارمحال بختيارى كه به‏دليل عدم دريافت حقوق دو ساله‏شان رهسپار كنسولگرى روسيه تزارى شده بودند، فرياد مى‏زند:
«بايد از وزير جنگ، حكم اخراج آنها را خواست كه كسان ديگر مرتكب چنين كارى كه اسباب برباد دادن شرف ايرانيان است، نشوند. از اشخاصى كه مثل اين چند نفر سرباز جديد بى‏شرف به قنسولگرى روس پناه برده‏اند، دورى كنيد. امروز مى‏توان گفت كه رفتن اين بى‏غيرتها به حمام مسلمين اشكال دارد. خداوند خود جزاى اينها را بدهد.»
حاج آقا نوراللّه در مورد پيشينة تاريخى استعمار خارجى مى‏گويد:
«تمام ملوك نصارا از غلبة مسلمين به تنگ آمده، با هم متفق شده، عازم براضمحلال مسلمين شده و با لشكر زيادى كه تعداد او ممكن نبود، روبه بلاد مسلمين نهادند و جنگ صليب مشهور را برپا كردند.»
حاج آقانورالله ريشه‏يابى وضعيت اسفبار مسلمين را طى دهه‏هاى اخير اين‏گونه معرفى مى‏كند:
«امروز، روزى است كه اسلام غريب است و كفار اطراف مسلمين را احاطه نموده‏اند و در صدد تسلط و حمله برمسلمانان هستند. برتمام مسلمين واجب و لازم است كه بذل مال و جان نموده، و عَلَم اسلام كه حضرت خاتم الانبياء (ص) و ائمه هدى (ع) با آن همه زحمت و مشقت، بذل نفوس خود و مسلمين و اصحاب و اولاد خود نمودند، به هر وسيله كه هست، نگذارند زحمات آن حضرت به هدر رود و كفر براسلام غالب شود... چرا بايد اين قسم باشد؟ چرا بايد قوه حربيّه ما از آنها كمتر باشد؟ چرا بايد استعداد ما از آنها كمتر باشد؟ بايد كارى كرد كه ما هم مثل آنها قوى باشيم و استعداد آنها را پيدا كنيم تا بتوانيم حفظ عَلَم اسلام را بنماييم. آنها ملائكه نيستند؛ قوة ملكوتى ندارند. با اين شمشيرهاى شكسته و آلات حربيه قديميه با آنها جنگ نماييم، البته مغلوب خواهيم شد. ولى چنانچه در صدد تحصيل آلات حربيه جديده برآييم و عموم مسلمين را به تعليم علم جنگ دلالت بنماييم، عمّا قريب به درجه آنها خواهيم رسيد. و اگر نتوانيم به بلاد كفر فايق بياييم، حفظ بلاد خود را توانيم كرد... بايد مسلمين در كمال جدّ و اجتهاد در صدد جهاد و دفاع برآيند و دعا هم بكنند و برخدا توكل بنمايند تا خداوند فتح و نصرت را نصيب آنها فرمايد.»