اعضاى انجمن سرى

اعضاى انجمن سرى

اعضاى اين گروه در اوج خفقان با مخفى كارى در شب ها گردهم مى آمدند و تا صبح، اقدام به برنامه ريزى عليه حكومت وقت كه به فساد و تباهى متهم بود، مى كردند و سپس متفرق مى شدند. يكى از اعضاى شركت كننده در اين جلسات سرى «بحرالعلوم كرمانى» برادر شيخ احمد روحى بود كه به دستور محمدعلى ميرزا در تبريز به انتقام ترور ناصرالدين شاه به طرز فجيعى به قتل رسيد. روحى از نويسندگان و ناشران روزنامه اختر بود كه در شهر استانبول تركيه چاپ مى شد. اين روزنامه در ايجاد نارضايتى سياسى و اجتماعى در ميان توده مردم نقش عمده اى داشت. نسخه هايى از اين روزنامه كه به ايران مى رسيد دست به دست مى گشت. روزنامه اى كه با تلاش ميرزاآقاخان كرمانى و خيرالملك انتشار مى يافت.
يكى ديگر از شركت كنندگان در اين جلسات «عليقلى خان سردار اسعد بختيارى» يكى از روساى ايل بختيارى بود كه عليه سلطنت قاجار فعاليت مى كرد. وى در آن زمان يكى از رهبران بانفوذ ايل ايران محسوب مى شد. قتل محمدتقى خان بختيارى در دوره ناصرى به دستور شاه، موجب اين دشمنى شده بود و اين ايل دشمن تاريخى و مهم قاجاريه به شمار مى آمد. «سليمان ميرزا اسكندرى» شاهزاده سرشناس قاجار و مترجم كتاب «سه تفنگدار الكساندر دوما» از ديگر شركت كنندگان فعال در اين انجمن بود. خانواده اسكندرى در زمره شاهزادگان روشنفكر دوره قاجار بودند. كسانى كه با وى در زمينه ترجمه كتاب فعاليت مى كردند اقدام به ترجمه كتاب هايى كردند كه برخى از آنها به دستور شخص ناصرالدين شاه توقيف شد و اجازه انتشار نيافت.
بى ترديد چهره برجسته و تاثيرگذار اين جلسات ميرزانصرالله بهشتى معروف به «ملك المتكلمين» بود. وى داراى انديشه هاى روشنفكرى بود و بارها به بابى گرى متهم شد. با زمزمه هاى نارضايتى در اصفهان به تهران آمد. پس از مدتى عازم كردستان شد و مقارن با نارضايتى و نهضت عدالتخواهانه مردم ايران مجدداً به تهران بازگشت. شخص ميكده از دوستان صميمى ملك بود و بعدها ميان وى و ملك حتى وصلت فاميلى نيز صورت گرفت. ميكده بعد از پيروزى نهضت مشروطه از رهبران انجمن هاى تندرو دوره مشروطيت بود. «سيدجمال الدين واعظ اصفهانى» از ديگر شركت كنندگان اين جلسات بود. وى نيز از دوستان نزديك ملك بود. وى واعظى چيره دست بود و از اين طريق به جايگاه ويژه اى در ميان مردم دست يافت.
«شيخ الرئيس قاجار» ديگر شاهزاده دوران قاجارى بود كه همراه با ديگر شركت كنندگان و شاهزاده اى به نام «سليمان ميرزا» در اين جلسات شركت مى كرد. شيخ الرئيس از طرفداران سيدجمال اسدآبادى بود و مخفيانه ارتباط خود را با ناراضيان ايرانى مقيم استانبول حفظ مى كرد. وى همچنين رساله اى تحت عنوان «اتحاد اسلام» و در ضرورت مقابله با نفوذ كشورهاى استعمارگر غربى نوشت. از ديگر حاضرين در اين جلسات «حاج ميرزا يحيى دولت آبادى» بود. وى كتابى چهارجلدى به نام «حيات يحيى» در خصوص تاريخ معاصر ايران از قاجار تا استقرار رضاشاه در قدرت نوشت. «سيدنصرالله تقوى» نويسنده اولين رساله تحقيقى در خصوص مشروطه و انطباق آن با احكام شرع از جمله شركت كنندگان در اين جلسات سرى بود. وى با روزنامه تربيت كه نقش يك روزنامه ناراضى را بر عهده داشت، همكارى مى كرد. «محمدحسن فروغى» مشهور به ذكاء الملك نيز از چهره هاى برجسته شركت كننده در اين جلسات بود.
«ميرزاحسن رشديه» بنيانگذار مدارس جديد در ايران و همچنين «حاج سياح محلاتى» كه بارها در دوره ناصرى به زندان افتاده بود و حتى يك بار به اتهام مشاركت در قتل ناصرالدين شاه به حبس افتاد از ديگر شركت كنندگان در اين جلسات بودند. «سلطان العلما زواره اى» و «ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل» دو تن از برجسته ترين روزنامه نگاران دوره مشروطه نيز در جلسات اين انجمن حضور مى يافتند. گفته مى شود دو تن از زرتشتيان به نام هاى «ارباب رستم گيو» و «اردشير جى ايلچى پور» ريپورتر خبرنگار روزنامه تايمز لندن و فرستاده انجمن اكابر پارسيان هند به ايران نيز در اين جلسات شركت مى كردند. بى ترديد اردشير جى به دليل آگاهى سياسى و به ويژه تسلط و شناخت وى از شرايط جهانى، با بسيارى از اين چهره ها قابل مقايسه نبود. «محمدرضا مساوات» ناشر روزنامه مساوات كه از جرايد تندرو مشروطه بود از ديگر افراد شركت كننده در اين گروه بود.
هيات رئيسه اين گروه شامل «ملك المتكلمين، سيدجمال الدين واعظ، سيدمحمدرضا مساوات، سيداسدالله خرقانى، سليمان خان ميكده، يحيى دولت آبادى، ميرزا محمدعلى خان نصرت السلطان و آقاميرزا محسن برادر صدرالعلما (مجموعاً نه نفر) بودند. اين انجمن تلاش داشت شورش گسترده اى عليه سلطنت قاجار در سراسر كشور به پا كند و اصولاً اصلى ترين هدف تشكيل اين انجمن براندازى حكومت قاجاريه بود. بى ترديد بدون تائيد و كسب نظر علماى بزرگ مقيم نجف، امكان فعاليت گسترده و فراگير وجود نداشت. اعضاى انجمن به اين نتيجه رسيدند كه بدون كسب نظر موافق علما حركت آنها موفق نخواهد بود. بر اين اساس سه تن از اعضاى هيات يعنى سيدجمال الدين واعظ، سيدمحمدرضا مساوات و سيداسدالله خرقانى به عتبات اعزام شدند. در ميان راه محمدرضا مساوات به شيراز رفت و در آنجا به فعاليت ضددولتى پرداخت، واعظ نيز در مساجد تهران به خطابه مشغول شد و فقط سيداسدالله خرقانى بود كه ضمن عزيمت به عتبات با گروهى از علما از جمله آخوند محمد كاظم خراسانى، شيخ عبدالله مازندرانى، آقاميرزا خليل تهرانى و سيدكاظم يزدى ارتباط برقرار كرد. در اطراف مراجع بزرگ مقيم نجف گروهى از طلاب جوان و شاگردان آنها حضور داشتند كه «شيخ محمدحسين نائينى و شيخ اسماعيل محلاتى» دو تن از چهره هاى برجسته بودند كه بعدها در نظريه پردازى مشروطه با اتكاى به منابع فقهى بسيار مطرح شدند. فعاليت اين انجمن در آستانه سفر مظفرالدين شاه به اروپا كه البته آخرين مسافرت وى بود، گسترش يافت و رفتار مسيو نوز در گمرك كشور آغازگر بسيارى از حوادث بعدى شد. اعضاى اين انجمن هر يك در تحولات دوره مشروطيت نقش هاى متفاوت و اساسى برعهده داشتند.