سازمان‌ فراماسونري‌ و نهضت‌ مشروطيت‌

فراماسونري‌ سازماني‌ نهان‌ روش‌ و نخبه‌گراست‌ كه‌ 1717 ميلادي‌ توسط‌ سازمان‌ مخفي‌ يهود و مسيحيان‌ صهيونيست‌ براي‌ سلطه‌ برجهان‌ در انگلستان‌ تأسيس‌ شد. معني‌ لغوي‌ فراماسونري‌ مترادف‌ با بنايي‌ آزاد است‌ كه‌ چندان‌ ربطي‌ با ماهيت‌ اين‌ جريان‌ جهان‌وطن‌ ندارد و ابزار و آلات‌ و عناوين‌ بنايي‌ پوششي‌ است‌ براي‌ پنهان‌ كردن‌ ساختار توطئه‌گر و ضددين‌ چنين‌ جرياني‌ است‌.

 

   با گسترش‌ و غلبه‌ فراماسونري‌ در اروپا، اين‌ جريان‌ توطئه‌گر كه‌ در كالبد رژيم‌ حاكم‌ بر انگلستان‌ به‌ عنوان‌ كانون‌ قدرتمند استعماري‌ جهان‌ حلول‌ كرده‌ بود متوجه‌ هندوستان‌ و مشرق زمين‌ شد و همگام‌ با سپاهيان‌ استعماري‌ و ميسيونرهاي‌ مذهبي‌ به‌ تأسيس‌ لژ فراماسونري‌ در مشرق زمين‌ مبادرت‌ ورزيدند. با فتح‌ هر سرزميني‌ بلافاصله‌ لژهاي‌ فراماسونري‌ تأسيس‌ شد تا با تربيت‌ نيروهاي‌ بومي‌ و نفوذ عوامل‌ خود در دستگاه‌ حاكمه‌ زمام‌ امور را در آن‌ سرزمينها به‌ دست‌ بگيرند. سابقه‌ ورود فراماسونري‌ به‌ ايران‌ به‌ سال‌ 1224 قمري‌ بازمي‌گردد. در اين‌ سال‌ سرگور اوزلي‌ بارت‌ به‌ عنوان‌ سفير انگلستان‌ به‌ همراه‌ ميرزا ابوالحسن‌خان‌ ايلچي‌ سفير يهودي‌زاده‌ ايران‌ در انگلستان‌ كه‌ به‌ عنوان‌ اولين‌ ايراني‌ وارد لژ فراماسونري‌ شده‌ بود به‌ ايران‌ آمد تا ضمن‌ انجام‌ مأموريتهاي‌ سياسي‌ به‌ تأسيس‌ نخستين‌ لژ فراماسونري‌ در ايران‌ مبادرت‌ نمايد. گزارشها حاكي‌ از آن‌ است‌ كه‌ وي‌ موفق‌ شده‌ تعداد زيادي‌ از اطرافيان‌ فتحعلي‌شاه‌ را وارد جرگه‌ فراماسونري‌ نمايد. بعدها در 1275 قمري‌ ميرزا ملكم‌خان‌ اولين‌ لژ فراماسونري‌ را تحت‌ عنوان‌ فراموشخانه‌ در تهران‌ تأسيس‌ مي‌نمايد كه‌ فعاليت‌ آن‌ تا 1278 قمري‌ تداوم‌ مي‌نمايد.

     افشاگري‌ آيت‌الله‌ حاج‌ ملاعلي‌ كني‌ بساط‌ قرارداد رويتر و فراموشخانه‌ ملكم‌ را جمع‌ كرده‌ و به‌ تكاپوي‌ علني‌ فراماسونري‌ در ايران‌ خاتمه‌ مي‌دهد. عضويت‌ تعداد زيادي‌ از دانش‌آموزان‌ دارالفنون‌ در فراموشخانه‌ ملكم‌ دست‌آورد خوبي‌ براي‌ جريان‌ فراماسونري‌ بود كه‌ سعي‌ داشت‌ از طريق‌ جذب‌ نخبگان‌ اداره‌ كشور را به‌ دست‌ بگيرد. فراموشخانه‌ ملكم‌ با توجه‌ به‌ ماهيت‌ غيرديني‌ اين‌ جمعيت‌ و اباحي‌گري‌ حاكم‌ بر آن‌ كانوني‌ بود براي‌ تجمع‌ گروههاي‌ مختلف‌ بابي‌، بهايي‌، صوفيه‌، طبيعي‌ مسلك‌ و... كه‌ حاكميت‌ قاجار و روحانيت‌ شيعه‌ را سد بزرگي‌ در مقابل‌ تحقق‌ خواسته‌هاي‌ نامشروع‌ خود مي‌دانستند. با ترور ناصرالدين‌شاه‌ قاجار و روي‌ كار آمدن‌ مظفرالدين‌شاه‌ فرصت‌ مناسبي‌ براي‌ گروههاي‌ ماسوني‌ و  فرقه ضاله‌ جهت‌ گسترش‌ تشكيلاتي‌ آنها فراهم‌ شد. انجمن‌ اخوت‌ و جامع‌ آدميت‌ دو تشكلي‌ بودند كه‌ در خلال‌ سالهاي‌ سلطنت‌ مظفرالدين‌شاه‌ فعاليت‌ گسترده‌اي‌ داشتند. اين‌ دو تشكل‌ بعدها محمل‌ مناسبي‌ شدند براي‌ تشكيل‌ انجمنهاي‌ مخفي‌ كه‌ اعضاي‌ اصلي‌ آن‌ را فراماسونها تشكيل‌ مي‌دادند. محمود عرفان‌ از اعضاي‌ لژ مهر در مقاله‌اي‌ كه‌ در مجله‌  يغما  منتشر شد و از نقش‌ فعال‌ ماسونها در مشروطيت‌ اين‌ چنين‌ ياد مي‌كند:

 تاريخ‌ فراماسونها در ايران‌ با تاريخ‌ مشروطيت‌ ما بي‌ارتباط‌ نيست‌... نه‌ تنها فراماسونها مستقيماً در مشروطيت‌ دخالت‌ داشتند بلكه‌ انجمنهاي‌ فرعي‌ و وابسته‌ آنها كه‌ شكل‌ ظاهريشان‌ شباهتي‌ با سازمانهاي‌ ماسوني‌ نداشتند نيز علناً در مشروطيت‌ دخالت‌ داشتند كه‌ از همه‌ مهم‌تر انجمن‌ اخوت‌ را مي‌توان‌ نام‌ برد. 

)1(

    تحولات‌ ايران‌ در آغاز دهه‌ دوم‌ هزاروسيصد قمري‌ شتاب‌ بيشتري‌ گرفت‌. نفوذ زايدالوصف‌ بيگانگان‌ و عوامل‌ آنها در ايران‌ و شدت‌ يافتن‌ اعمال‌ بي‌رويه‌ مستبدين‌ دلسوزان‌ اين‌ كشور را به‌ چاره‌انديشي‌ اساسي‌ واداشت‌. نجات‌ ايران‌ در گرو محدود كردن‌ قدرت‌ حاكمين‌ و سد نفوذ بيگانگان‌ بود. علماي‌ ايران‌ در همين‌ راستا اعتراضاتي‌ را نسبت‌ به‌ اعمال‌ بي‌رويه‌ قدرت‌ اظهار داشتند كه‌ با حمايت‌ مردم‌ مواجه‌ شده‌ حركت‌ حساب‌ شده‌ روحانيت‌ با طرح‌ عدالتخانه‌ ايجاد تغييرات‌ در ساختار سياسي‌ كشور را هدف‌ گرفته‌ و مردم‌ را به‌ صحنة‌ مبارزه‌اي‌ اصولي‌ كشانده‌ بود. منورالفكران‌ غربگرا و اعضاي‌ مجامع‌ ماسوني‌ كه‌ فقط‌ در جمع‌ محدود خود قدرت‌ بسيج‌گري‌ داشتند از زمينة‌ به‌ وجود آمده‌ نهايت‌ استفاده‌ را كرده‌ و با نفوذ در صفوف‌ نهضت‌ و تند كردن‌ سير نهضت‌ كنترل‌ آن‌ را به‌ دست‌ گرفتند. اوج‌ اين‌ تحرك‌ را در ترتيب‌ دادن‌ تحصن‌ در سفارت‌ انگليس‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اعضاي‌ افراطي‌ مجامع‌ ماسوني‌ نظير اردشيرجي‌ و حيدرخان‌ عمواوغلي‌ صحنه‌گردان‌ آن‌ بودند. با تند شدن‌ سير تحولات‌ جامع‌ آدميت‌ توسط‌ عناصر افراطي‌ انجمن‌ حقوق كه‌ شعبه‌اي‌ از جامع‌ آدميت‌ بود، دچار انشعاب‌ شد و انشعابيون‌ با كمك‌ معلمين‌ و مديران‌ مدرسه‌ آليانس‌ اسرائيليت‌ كه‌ جهت‌ آموزش‌ اطفال‌ يهودي‌ تأسيس‌ شده‌ بود اقدام‌ به‌ تأسيس‌ لژ بيداري‌ ايران‌ نمودند. مقدمات‌ تأسيس‌ لژ از 1323 آغاز و اعضا در ارتباط‌ تنگاتنگ‌ با هم‌ بودند. با امضاي‌ فرمان‌ مشروطيت‌ زمينه‌ براي‌ فعاليت‌ لژ بهتر شد و لژ بيداري‌ در 1325 قمري‌ رسماً تأسيس‌ شد. دخالت‌ اعضاي‌ لژ در تدوين‌ قانون‌ اساسي‌ بر اساس‌ قوانين‌ غربي‌ و ضديت‌ آنان‌ با روحانيت‌ و اسلام‌ در كنار افراطي‌گري‌ ارگان‌ مطبوعاتي‌ فراماسونري‌ يعني‌ روزنامه‌هاي‌  كوكب‌ دري،  صوراسرافيل‌ ، مساوات‌ ،  حبل‌المتين‌  و... و كانونهاي‌ سياسي‌ نظير انجمن‌ غيبي‌، انجمن‌ بين‌الطلوعين‌، انجمن‌ ستار و... وضعيت‌ كشور را پس‌ از صدور فرمان‌ مشروطيت‌ دچار اغتشاش‌ و هرج‌ و مرج‌ كرد كه‌ نهايتاً منجر به‌ تعطيلي‌ مجلس‌ و مشروطيت‌ شد. حضور فعال‌ اعضاي‌ لژ بيداري‌ در زدوخوردهاي‌ منجر به‌ تعطيلي‌ مجلس‌ حكايت‌ از آمادگي‌ اعضاي‌ لژ براي‌ درگيري‌ داشت‌.   اين‌ دخالت‌ بعدها پس‌ از فتح‌ تهران‌ نيز تداوم پيدا كرد و تمامي‌ امور كشور در اختيار لژ بيداري‌ ايران‌ قرار گرفت‌. حضور گسترده‌ فراماسونها در مناصب‌ سياسي‌، قضايي‌ و مجلس‌ حكايت‌ از غلبه‌ آنان‌ بر نهضت‌ مشروطيت‌ داشت‌. شهادت‌ حاج‌ شيخ‌ فضل‌الله‌ نوري‌، سيد عبدالله‌ بهبهاني‌، شيخ‌ علي‌ فومني‌ و انزواي‌ علماي‌ مشروطه‌خواه‌ نتيجه‌ قهري‌ اين‌ غلبه‌ بود. نگاهي‌ به‌ اسناد لژ بيداري‌ ايران‌ سلطه‌ فراماسونها را بر اركان‌ كشور و انحراف‌ نهضت‌ مشروطيت‌ كاملاً آشكار مي‌سازد.)2(

 

 1- مجله يغماء سال دومء شماره 10 و 11ء 1328.

 2-  روزنامه ايرانء 19/2/74ء ص 12ء 31/3/74ء ص 12ء 21/4/74ء ص 12ء مجموعه اسناد منتشر نشده درباره لژ بيداري ايران.