کارنامه ملک المتکلمين ؛ يک بررسي انتقادي

کارنامه ملک المتکلمين ؛ يک بررسي انتقادي

هواداران وي (از جمله فرزندش: سناتور ملکزاده) مقامش را تا حد «اسطوره» بالا مي برند ولي ديگران او را به فساد عقيده و عمل متهم مي کنند، و اين اتهامات حتي از سوي برخي از مورخان نامدار مشروطه (و دوستان ديرينش) نيز تاييد مي شود. بررسي کارنامه ملک فرصت خوبي براي آشنايي با نقش (مخرب) جناح تندرو (و عناصر منسوب به فرق ضاله) در جنبش مشروطه ، و علل ناکامي اين جنبش است. ذيلا اتهامات وي را بررسي مي کنيم:
1- فساد عقيده و روابط مشکوک: فريدون آدميت از ملک المتکلمين به عنوان فردي «ازلي مشرب» ياد کرده و منگل بيات و منصوره اتحاديه او (و سيد جمال واعظ) را از «روحانيون ازلي مسلک و تندرو و مخالف نفوذ مذهب در سياست » مي شمرند که گرچه لباس روحاني داشته و به مباني اسلامي استناد مي کردند، اما هدفشان محدود کردن دخالت علما در سياست و انجام اصلاحات غير مذهبي و پذيراندن قوانين اروپايي بود. عين السلطنه نيز مواردي از مخالفت وي با احکام اسلام را آورده است. وي پيش از مشروطه به اتهام «بابيت» و لامذهبي ، با فشار آقانجفي و ديگر علما از اصفهان اخراج شد و ناظم الاسلام کرماني حضورش در جنبش مشروطه را تلويحا به انگيزه انتقام از علما ربط مي دهد. نگارش «روياي صادقه» (بر ضد علماي اصفهان) توسط ملک با کمک کساني چون ميرزا اسدالله نائيني (منشي کنسولگري روس در اصفهان ، و از سران فرقه ازلي) انجام گرفت و چاپ آن نيز به کمک منشي کنسولگري و در روسيه انجام گرفت. روابط مشکوکش با سر اردشير ريپورتر (مهره فعال بريتانيا در ايران ، و معرف رضاخان براي کودتا به انگليسي ها) نيز درخور تامل است.
2- تندروي و آشوب گري: وي «از اعضاي فعاله حزب سوسيال دمکرات ايران» (اجتماعيون عاميون) است که مرکزش در باکوي قفقاز بود و در تبارنامه سياسي ، به حزب سوسيال دمکرات روسيه (حزب کمونيست) شامل لنين و استالين و...مي رسيد. آن حزب و طيف همسويش ، به دليل مواضع افراطي ، و تقليد کورکورانه از انقلابيون فرانسه و بلشويکهاي روسيه ، مشروطيت ايران را به تندروي ها، بلواآفريني ها و حتي ترورهاي متعدد آلود و با راديکال ساختن بي رويه مطالبات سياسي ، ايجاد آشوبهاي کور اجتماعي ، و اختلاف افکني در صفوف ملت ، مانع رشد «طبيعي و سالم» جنبش شد و فرصت حياتي که براي ملت ما جهت نابودي خودکامگي ، و اصلاحات سياسي و اجتماعي فراهم شده بود بباد داد. متاسفانه در بلواهايي که در مشروطه اول در تهران رخ داد، نوعا ملک را فعال و جلودار مي بينيم. عين السلطنه با اشاره به سخنراني تحريک آميز او (و سيد جمال واعظ) در اجتماع مسجد سپهسالار (ذي قعده1325)وي را «صد مقابل شورش طلب تر از سيد جمال» شمرده و مي گويد: «تمام نيت و همتش ، مصروف اغتشاش است. بيشتر مردم از حرکاتش بري شده اند...اوضاع روز به روز شلوغ تر...» مي شود.
3- اخاذي و رشوت ستاني: از نقاط سياه پرونده ملک ، کارگزاري او براي سالار الدوله (شازده ستمگر و ماسون قاجار) است. احتشام السلطنه (از روساي مجلس اول) مي نويسد: ملک المتکلمين ، سالار الدوله معلوم الحال را که قتل او بر هر انساني واجب بوده و هست ، در پناه نطق و بيان و حقوق مفروض خويش بر مشروطيت قرار داده و املاک آن شاهزاده را به اجاره گرفته بود و هدفش اين بود که او را به سلطنت بنشاند (بعداز توپ بستن مجلس ، محمد علي شاه ، انتقام همين نقشه را از مرحوم ملک المتکلمين گرفت و همين مساله باعث دشمني شاه و اعدام او گرديد). تاييد سخنان فوق در کلام بسياري از مورخان نظير مجدالاسلام (دوست ديرين ملک) و حتي فرزندش: ملکزاده آمده است. روابط او با سالارالدوله در طول مشروطه اول ادامه يافت و با جنجالها و آشوبهايي که آفريد تاثيري بس مخرب بر اوضاع کشور و روند مشروطيت گذارد (و نهايتا جان ملک را نيز گرفت).ملک با ديگر شازده سفاک و انگلوفيل ،ظل السلطان ، نيز همکاري داشت و از او «سود مادي مي برد». به قول ناظم الاسلام: «ملک المتکلمين دلش براي مشروطه نسوخته بود ؛ دخل مي خواست و الا وقت کشتن نمي گفت اگر شاه مرا نگاه دارد از وجودم نفع خواهد برد، و اگر مشروطه طلب واقعي بود براي ظل السلطان و سالار الدوله جان نمي کند و اگر مشروطه خواه بود در عرض دو سال بيست هزار تومان م&لک نمي خريد». از پول دوستي ، رشوت ستاني و مال اندوزي وي در تاريخ داستانها زده اند و به قول بامداد: «پول خواهي آن مرحوم بر مشروطه خواهي اش غلبه داشته است».