بدعت های مجلس اول مشروطه در گفتگو با غلامحسین میرزا صالح

بدعت های مجلس اول مشروطه در گفتگو با غلامحسین میرزا صالح

طرز انتخاب نمايندگان، ساعت های تشکيل جلسات، شيوه بحث و جدل نمايندگان، درجه دانايی و شناخت آنان از مسائل دنيايی که در آن می زيستند و جهانی که قرار بوده بنا کنند، ترتيب سخنرانی ها و بحث ها، وضع اقليت های مذهبی در مجلس، و بدعت ها و بدايع مجلس اول همه موضوع بحث اين بخش از گفتگوست.

سيروس علی نژاد: ظاهراً جلسات مجلس اول در اوايل کار عصرها تشکيل می شد، علت چه بود؟

غلامحسين ميرزا صالح: علتش اين بود که اکثر نمايندگان بازاری و اهل کسب و کار بودند. کار داشتند. حقوق که نمی گرفتند. آنها که از شهرستان می آمدند برايشان ماهی صد تومان در نظر گرفته بودند که بتوانند در تهران زندگی کنند. ( تقی زاده و بعضی ديگر که منزل دوستانشان می رفتند )

بعدا پيشنهاد کردند که ماهی ششصد تومان به نمايندگان حقوق بدهند که نشد. برای اينکه دريافت حقوق را بد می دانستند. می گفتند ملت فکر می کند که اينها رفته اند برای خودشان حقوق درست کرده اند. بنابراين مجلس عصرها تشکيل می شد و نمايندگان تا زمانی که هوا تاريک می شد در مجلس می ماندند.

تا اينکه به تحريک گروههای فشار، يعنی عناصر سفارت روسيه و قزاق ها عده ای با استفاده از تاريکی شب به نمايندگان حمله کردند، سنگ زدند، فحش دادند. بنابراين مجلس تصويب کرد که جلسات صبحها تشکيل شود. از سال دوم به بعد تقريبا صبح ها تشکيل می شد اما آزار نمايندگان به پايان نرسيد.

علمای مجلس خيلی مودبانه برخورد کردند و گفتند برای اينکه عوامل خام موجب زحمت نشوند ما نمايندگان با هم از مجلس خارج می شويم. علما دور می گرفتند و روشنفکران را در حلقه خود قرار می دادند تا کسی نتواند به آنها آزار برساند. می رفتند تا جايی که امن باشد يا کالسکه شان ايستاده بود. البته خيلی هاشان فقير بودند و کالسکه ای نداشتند.

به غير از اينها، وقتی حرف های نمايندگان در مطبوعات چاپ می شد، بعضی از آنها که با حرف هاشان موافق نبودند مورد حمله قرار می گرفتند. از اين جهت تصميم گرفتند که در گزارش های مجلس ديگر اسم نمايندگان چاپ نشود. مثلا تقی زاده حرفی می زد و اين باعث می شد که عده ای به او حمله کنند.

حدود يکی دو ماه گزارش های مطبوعات از مجلس بدون ذکر اسم نمايندگان منتشر شد. می نوشتند نماينده ای چنين گفت و نماينده ديگری چنان. به رغم همه اينها هرگز مجلس که کاملا قدرت داشت گاردی برای محافظت از نمايندگان درست نکرد يا اقدامی نکرد که عوامل مزاحم بازداشت شوند.

چه کسانی به نمايندگان حمله می کردند؟

دربار ايران دربار خيلی گسترده ای بود. وقتی ناصرالدين شاه مرد حدود هزار زن از او برجای ماند. اينها همه از دربار حقوق می گرفتند. مجلس حقوق آنان را قطع کرد. انجمن قاجار تشکيل دادند، انجمن دربار تشکيل دادند. اينها عوامل داشتند و عليه برخی نمايندگان به اصطلاح افشاگری می کردند.

بعضی از انجمن های چپ هم خواسته های عجيب و غريبی مطرح می کردند. می گفتند محمد عليشاه را بگيريد، محاکمه و اعدام کنيد. مجلس بکلی مخالف اين خشونت ها بود. هرگز هم رويارو نمی شد.

مثلا در مجلس می گفتند نامه ای از انجمن فلان رسيده که در آن حرف های نامعقول عنوان شده. نمی گذاشتند شاه در مقابل شان قرار بگيرد.

اينها از جمله کسانی بودند که فحش می دادند و حمله می کردند.

وقتی مذاکرات مجلس را می خوانيم می بينيم مجلس به معنی امروز کار مجلس را نمی کرد بلکه به بسياری از شکايات مردم می رسيد. يا مثلا وقتی موضوع امتياز معدن فيروزه و بوره کرمان در ميان است مجلس می گويد از تاريخ فلان هيچ قراردادی بدون تصويب مجلس اعتبار ندارد. خلاصه اموری که ظاهرا نبايد در مجلس مطرح شود مطرح می شد. مجوز پرداختن به اين امور از کجا به دست آمده بود؟

از جو مشروطه به دست آمده بود. مجلس به مرکز عدالت خواهی بدل شده بود. مجلس شده بود مرجع تظلم.

کسی را کشته بودند، کسانش می آمدند در مجلس دادخواهی می کردند. مال کسی را برده بودند می آمد در مجلس مطرح می کرد. تعدادشان آنقدر زياد بود که گاه در طبقه پايين ناهار و شام می دادند مثلا به ناراضيانی که از لرستان يا شيراز آمده بودند و در مجلس متحصن شده بودند. بخش اعظم وقت مجلس صرف رسيدگی به کار اينها می شد.

چرا مجلس اين نوع کارها را به عدليه محول نمی کرد؟

محول می کرد اما شاکيان و دادخواهان قبول نمی کردند. اعتمادی که به مجلس وجود داشت به جای ديگر وجود نداشت.

نمايندگان مجلس اول به چه صورت انتخاب شدند؟

اعلام کردند که فلان روز بياييد برای رای گيری. عده ای هم خودشان را کانديد کردند. هر صنفی می آمد نماينده خودش را انتخاب می کرد. در واقع نمايندگان مجلس نماينده صنف خود بودند. بعد از انتخاب شدن هم انجمن کاغذی می نوشت که فلان کس نماينده صنف فلان است و اين می شد اعتبارنامه اش.

اما پس از تشکيل مجلس اتفاق می افتاد که برخی نمايندگان به سفر بروند يا فوت شوند يا استعفا کنند و به اصطلاح امروز انتخابات ميان دوره ای ضرورت پيدا کند.

مجلس ديد که اگر بخواهد انتخابات بگذارد ممکن است در محل آشوب شود يا عوامل درباری و عوامل فئودالی که حالا ديگر به اهميت مجلس و نماينده پی برده بودند با اعمال نفوذ از خودشان نماينده بفرستند. به اين جهت ترتيبی داده شد که نمايندگان جانشين را خود مجلس انتخاب کند.

مجلس با انجمن های محلی تماس داشت و از طريق آنها می فهميد که چه کسی بين مردم جا دارد و درد دل مردم را می گويد. او را احضار می کرد که شما نماينده هستيد.

انتخاب احتشام السلطنه هم به همين شکل صورت گرفت. در آلمان بود که مامور حل اختلاف مرزی بين ايران و عثمانی شد. به استانبول رفت و از آنجا برگشت به تهران. نمايندگان گفتند احتشام السلطنه به تهران آمده و بيکار است. يعنی چه که او بيکار باشد. قدم ايشان روی چشم. نامه رسمی نوشتند که شما تشريف بياوريد مجلس.

صنيع الدوله [ اولين رييس مجلس ] هم می خواست استعفا کند چون بعد از قتل اتابک نامه های تهديد آميز به او می نوشتند که ترا می کشيم و دائم تهديدش می کردند. سه بار استعفا کرد. دفعه سوم چون احتشام السلطنه در مجلس حضور داشت، استعفايش را قبول کردند و گفتند جای صنيع الدوله احتشام السلطنه را بگذاريم.

در فاصله بيست ماه عمر مجلس اول سه نفر رييس مجلس شدند. چرا در فاصله کوتاه سه تن به رياست رسيدند؟

صنيع الدوله به همان دليلی که گفتم استعفا کرد.

بعد که احتشام السلطنه آمد انجمن ها بخصوص انجمن دروازه قزوين با او در افتادند و پس از شش ماه و بيست و سه روز کناره گيری کرد.

چون تحصن را قدغن کرده بود و گفته بود به جای تحصن بروند عدليه شکايت کنند. برای او پاپوش درست کردند، انجمن دروازه قزوين نامه نوشت که تو نماينده مردم نيستی. ريختند خانه اش که بايد استعفا بدهی. او هم اصلا اهل اين حرف ها نبود گفت من صبح استعفا داده ام. به اين ترتيب او هم کنار رفت.

نمايندگان ولايات چطور انتخاب می شدند مثلا نمايندگان آذربايجان يا کرمان؟

انجمن محل از بين علما و تجار و اصناف انتخاب می کرد. از نقاط قوت مجلس اول اين بود که نمايندگان از بين اصناف انتخاب می شدند.

اما انتخابات مجلس دوم يک درجه ای شد. يعنی با رای مستقيم مردم انتخابات صورت می گرفت. عيبش اين شد که دست اصناف يعنی طبقه متوسط جامعه از مجلس کوتاه شد. اينها با درد جامعه آشنا بودند. در مقابل وقتی انتخابات يک درجه ای شد مالکان رای می آوردند. پلو دادن برای رای آوردن آغاز شد.

اقليت های مذهبی از همان اول در مجلس نماينده داشتند؟

زردشتی ها از همان اول نماينده داشتند. نمايندگی ارمنی ها و يهودی ها را سيد عبدالله بهبهانی و سيد محمد طباطبايی خود قبول کرده بودند.

وقتی ارباب جمشيد نماينده زردشتی ها شد، اقليت ها در اصفهان گفتند ما هم بايد نماينده داشته باشيم. در مجلس در اين باره صحبت می شود و می گويند که حضور ارباب جمشيد در مجلس به عنوان نماينده زردشتی ها نيست، ايشان رای آورده است. در دوره بعد هر کسی که رای بياورد می تواند داخل مجلس شود.

در واقع اگر موضوع برابری همه افراد ملت اعم از مسلمان و غير مسلمان پيش نمی آمد ممکن بود به جای يک زردشتی يا کليمی و مسيحی چند نفر از آنان وارد مجلس شوند. چون فقط موضوع رای مطرح بود.

در تمام دوره اول هرجا بحث نگهداری پول، انجام يک کار مشکل و پر مسئوليت بود، ارباب جمشيد را نامزد آن کار می کردند.

صحبت سيد محمد طباطبايی درباره اينکه زردشتی ها اجداد ما هستند فوق العاده است. تمام گيرهای دمکراسی را همين آقايانی باز کردند که روشنفکران می گويند جلو روند دمکراسی را گرفته اند. ديگران اصلا جرات نمی کردند وارد اين وادی شوند.

ترتيب بحث ها و سخنرانی ها در مجلس اول چگونه بود؟

در مجلس اول سخنرانی ها زمان و وقت معين نداشت. نمايندگان روی زمين می نشستند و رييس مجلس هم بين آنها می نشست. ولی عده ای مطرح می کنند که بين رييس و نواب رييس بايد يک متر فاصله باشد چون می گفتند اينها با هم حرف می زنند و به حرف نمايندگان گوش نمی دهند.

بعد هم گفتند برای آنکه معلوم باشد کدام نماينده دارد صحبت می کند در گوشه ای فرشی بيندازيد تا سخنران برود روی آن بنشيند و صحبت کند. به اين ترتيب نوعی تريبون درست می کنند.

می گويند احتشام السلطنه در شکل دادن به مجلس نقش داشت. اين نقش چه بود؟

نمايندگانی که وضع مالی شان خوب بود تا دم مجلس با کالسکه می آمدند. تماشاچيان هم که تعدادشان خيلی زياد بود دور نمايندگان می نشستند و حتا در بحث ها شرکت می کردند. نماينده ای را که با حرف هايش موافق نبودند هو می کردند.

تقی زاده معمولا حرف های جذاب می زد ولی مثلا اگر نماينده ای با او مخالفت می کرد شروع می کردند به هو کردنش.

احتشام السلطنه که رييس مجلس شد گفت نمايندگانی که با کالسکه می آيند بايد کالسکه شان را دم در مجلس بگذارند و داخل شوند. يا آقايان ( منظور سيد عبدالله بهبهانی و سيد طباطبايی است ) که وارد می شدند برايشان قاليچه می انداختند و جلو پايشان بلند می شدند. گفت هيچ کس حق ندارد جلو پای اينها بلند شود و به هر جا که رسيدند بايد همانجا بنشينند.

در مورد تماشاچيان هم گفت که بليت می فروشيم. هر تماشاچی که بخواهد بيايد بايد وجه مختصری بپردازد. گفت تماشاچی حق هيچ صحبتی ندارد و هرکس که صحبت کند مامور بيرونش خواهد کرد. به اين ترتيب مجلس يواش يواش شکل گرفت.

برای صحبت نمايندگان هم وقت تعيين کرد. گفت بايد وقت معينی باشد تا تمام نمايندگان بتوانند صحبت کنند و افکار مختلف در مجلس مطرح شود.

شما مذاکرات مجلس اول را تصحيح و منتشر کرده ايد. آيا در فکر مذاکرات مجلس دوم هم هستيد؟

علاقه مند بودم اين کار را بکنم اما فرصت نکردم. مجلس دوم دورانی است که انديشه های مختلف در مجلس عنوان می شود مانند انديشه های سوسياليستی اجتماعيون، اعتداليون و نيز انديشه های آنارشيستی، نيهيليستی و جز آن. تعدادی افراد فرنگ رفته دارای تحصيلات رسمی هم وارد مجلس می شوند. البته در مجلس اول هم افکار متضاد وجود داشت و برخی فرنگ رفته ها هم حضور داشتند.

وقتی صورت مذاکرات مجلس را می خوانيم می بينيم متن اين مذاکرات در اوايل کار مجلس خيلی مختصر است ولی آهسته آهسته مفصل می شود. دليل اين امر چيست؟

دليلش اين است که بسياری از نمايندگان مجلس با پارلمان آشنايی نداشتند. به خارج نرفته بودند يا اگر رفته بودند به جلسات پارلمان توجه نکرده بودند. به مرور مطلع شدند. جايی نبود که اينها سخنرانی کنند، مقاله بنويسند، دانشکده بروند و ياد بگيرند. مجلس در واقع همه اين کارها را انجام داد.

وقتی جلسات را صبح می گذارند بعضی می گويند چهار ساعت جلسه خسته کننده است، خسته می شويم. يکی می گويد من در لندن بودم يک بار بيست و نه ساعت در پارلمان صحبت می کردند.

به نظر من در مجلس اول مجلس حالت رمانتيک داشت و شايد به همين خاطر تن به سازش نداد و به توپ بسته شد.

همانطور که در مقدمه از قول اسمارت نوشته ام اواخر کار مجلس با اوايل آن قابل مقايسه نبود.

سيدالحکما می گويد  آنچه ديده شده هيچ مملکتی مشروطيتش به اين سرعت پيشرفت نکرده، انگليس ششصد سال از مشروطيتش می گذرد، قوانين را يکی يکی وضع کرده به دست مردم دادند . و اين حرف درستی است.

شايد مثالی موضوع را روشن تر کند. تا اواسط مجلس اول بنا به سنت پيشين معرفی صدر اعظم با شاه بود. وزرا را هم شاه معرفی می کرد. مجلس در يک برخورد درست با قدرت و اعتبار دربار، و نيز با اشخاص معرفی شده از سوی شاه، با برخی از معرفی شدگان از سوی شاه مخالفت می کرد تا جايی که اطرافيان شاه ديگر حاضر نبودند سمت های پيشنهادی را بپذيرند. پس از تعيين بودجه دربار، بيش از پيش از اعتبار شاه کاسته شد.

محمد عليشاه در يکی از مذاکراتش با امام جمعه می گويد:  تا حالا که ما پول داشتيم و دخل از جانب ما ممکن بود، همه در دخالت به کار يکديگر سبقت می جستند ولی امروز خود را کنار می کشند .

به غير از خدماتی که مجلس اول به لحاظ تدوين قوانين و رسيدگی به امور مردم داشت، نکات ديگر هست که لازم باشد به آنها اشاره شود؟

علاقه مند بودم اين کار را بکنم اما فرصت نکردم. مجلس دوم دورانی است که انديشه های مختلف در مجلس عنوان می شود مانند انديشه های سوسياليستی اجتماعيون، اعتداليون و نيز انديشه های آنارشيستی، نيهيليستی و جز آن. تعدادی افراد فرنگ رفته دارای تحصيلات رسمی هم وارد مجلس می شوند. البته در مجلس اول هم افکار متضاد وجود داشت و برخی فرنگ رفته ها هم حضور داشتند.

وقتی صورت مذاکرات مجلس را می خوانيم می بينيم متن اين مذاکرات در اوايل کار مجلس خيلی مختصر است ولی آهسته آهسته مفصل می شود. دليل اين امر چيست؟

دليلش اين است که بسياری از نمايندگان مجلس با پارلمان آشنايی نداشتند. به خارج نرفته بودند يا اگر رفته بودند به جلسات پارلمان توجه نکرده بودند. به مرور مطلع شدند. جايی نبود که اينها سخنرانی کنند، مقاله بنويسند، دانشکده بروند و ياد بگيرند. مجلس در واقع همه اين کارها را انجام داد.

وقتی جلسات را صبح می گذارند بعضی می گويند چهار ساعت جلسه خسته کننده است، خسته می شويم. يکی می گويد من در لندن بودم يک بار بيست و نه ساعت در پارلمان صحبت می کردند.

به نظر من در مجلس اول مجلس حالت رمانتيک داشت و شايد به همين خاطر تن به سازش نداد و به توپ بسته شد.

همانطور که در مقدمه از قول اسمارت نوشته ام اواخر کار مجلس با اوايل آن قابل مقايسه نبود.

سيدالحکما می گويد  آنچه ديده شده هيچ مملکتی مشروطيتش به اين سرعت پيشرفت نکرده، انگليس ششصد سال از مشروطيتش می گذرد، قوانين را يکی يکی وضع کرده به دست مردم دادند . و اين حرف درستی است.

شايد مثالی موضوع را روشن تر کند. تا اواسط مجلس اول بنا به سنت پيشين معرفی صدر اعظم با شاه بود. وزرا را هم شاه معرفی می کرد. مجلس در يک برخورد درست با قدرت و اعتبار دربار، و نيز با اشخاص معرفی شده از سوی شاه، با برخی از معرفی شدگان از سوی شاه مخالفت می کرد تا جايی که اطرافيان شاه ديگر حاضر نبودند سمت های پيشنهادی را بپذيرند. پس از تعيين بودجه دربار، بيش از پيش از اعتبار شاه کاسته شد.

محمد عليشاه در يکی از مذاکراتش با امام جمعه می گويد:  تا حالا که ما پول داشتيم و دخل از جانب ما ممکن بود، همه در دخالت به کار يکديگر سبقت می جستند ولی امروز خود را کنار می کشند .

به غير از خدماتی که مجلس اول به لحاظ تدوين قوانين و رسيدگی به امور مردم داشت، نکات ديگر هست که لازم باشد به آنها اشاره شود؟