سید جمال الدین اسدآبادی در حوزه نجف اشرف

سید جمال الدین اسد آبادی

«حوزه ها خودشان را مهیا کنند برای جلوگیری و مقاومت… آنها از انسان می ترسند. آنها که می خواهند همه چیز ما را به یغما ببرند، نمی خواهند در دانشگاههای دینی ما و در دانشگاه های علمی ما یک نفر آدم تربیت بشود. از آن می ترسند، وقتی که یک آدم در حوزه ای در مملکتی پیدا شد مزاحمشان می شود. یک «سید جمال» که پیدا شد مصر را می خواست منقلب کند از بینش بردند…»

امام خمینی نجف اشرف آذرماه ۱۳۴۷

خصوصیات آغاز زندگی مردان بزرگ تاریخ، هرگز مانند دوران اشتهار و احراز مقام و موقعیت اجتماعی، روشن و آشکار نیست و این عمدتاً ناشی از این نکته است که در آغاز زندگی این افراد و شخصیت های نامور تاریخ، به طور طبیعی توجهی به ضرورت ثبت و ضبط جزئیات زندگی آنها، احساس نمی شود و پس از مرور زمان و به هنگام احساس این ضرورت، بسیاری از حوادث تاریخی، به دست فراموشی سپرده شده و یا به طور کامل و دقیق در دسترس نیست. و در هیمن رابطه است که ما برای دریافت حقایق تاریخی درباره زندگی و یا عملکرد یک شخصیت گاهی مجبوریم از خاطره ها و نقل قول ها استفاده کنیم که به طور طبیعی دایره محدودی پیدا می کند، ولی به دوران سال های شکوفایی فعالیت اجتماعی سیاسی این شخصیت ها که می رسیم، چون از اطلاعات عینی و مستند تاریخی استفاده می کنیم، کمتر دچار ابهام یا اشکال می شویم.

و البته در مجموع با پی گیری و ارزیابی دقیق، می توان سرانجام به یک دورنمای روشن، حتی در مورد بخش غیر روشن زندگی این شخصیت ها رسید و با پیوند معلومات تاریخی مستند و اطلاعات بدست آمده از خاطره ها، قراین و امارات، نتیجه مطلوبی به دست آورد.

«سید جمال الدین اسدآبادی» ایجاد کنندۀ تحول و بیداری در جوامع اسلامی و آغازگر حرکت های اصلاحی در میان ملل مسلمان که از یک قرن و نیم پیش، نقش سازنده ای در جریان های آزادیبخش و مردمی سرزمین های اسلامی را به عهده دارد، با انتخاب لقب «افغانی» در بلاد غیر شیعی، در ایجاد ابهام در بخش نخستین دوران زندگی خود، وضع استثنایی تری پیدا کرده است تا آن جا که این روش سید در پنهان کاری و یا در رد عملی هر نوع پیوند و وابستگی قومی و جغرافیایی و در راستای اهداف بزرگ وحدت اسلامی، موجب شده که امروز، علی رغم مرور یک صد سال از وفات یا شهادت او، در بررسی زندگی و سرگذشت وی به ابهام هایی بر می خوریم تا آن جا که حتی در محل تولد و یا مرکز تحصیل او، با اختلاف نظر و گفتگو در میان اهل تحقیق و تاریخ روبرو می شویم.

البته برای کسانی که با اندیشه و روح پر آشوب و بلند پرواز وحدت طلب او آشنایی پیدا کنند، مسئله در چهارچوب تنگ نظرانه «ایرانی» یا «افغانی» بودن سید، بسته نمی شود!، زیرا که به خوبی می توان دریافت که انسانی با اندیشه جهان شمول اسلامی و معتقد به ضرورت وحدت جهان اسلام، نمی تواند خود را در چهارچوب علایق مربوط به آب و خاک محدود سازد… و به عبارت دیگر: وابستگی به یک منطقه جغرافیایی درواقع «دون شأن» و بر خلاف مقام و موقعیت یک اندیشمند بین الملل اسلامی خواهد بود. و بی تردید از همین جا است که می بینیم سید جمال الدین اسدآبادی در مکتوبات خود، بیش از ده نوع نام و امضاء به کار برده است: جمال الدین الحسینی، الکابلی، الاسدآبادی، السعدآبادی، الاستمبولی، الافغانی، الطوسی، رومی، و غیره(۱) که همین امر نشان دهنده وابستگی او را به کلّ «دنیای اسلام» نشان می دهد ولی به هر حال این امر مانع از این نخواهد بود که در یک بررسی منصفانه، بدانیم که سید جمال الدین متولد «اسدآباد» همدان است یا «سعدآباد» اطراف کابل؟… و این بررسی با پیدایش و نشر اسناد مختلف و بیشماری، به خوبی روشن می سازد که به دلاایل متعددی، سید نمی توانسته «افغانی» باشد، ولی این نام را برای آن که در میان اکثریت اهل تسنن پذیرفته شود تا بتواند به وظیفه اسلامی خود عمل نماید، برای خود انتخاب کرده است.

تحقیق و بررسی تاریخی برای یافتن محل تحصیل سید جمال الدین اسدآبادی که در سال های ۱۲۹۰ ـ ۱۲۹۵ هـ در دانشگاه الازهر مصر، به تدریس متون فلسفی و اصول فقه مشغول بوده و در همان دوران بر کتاب های: شرح اشارات، حکمة العین کاتبی، تلویح الاصول ـ و متون دیگر که در مصر آنها را تدریس می کرد ـ حاشیه و تعلیقه نوشته است(۲) و یا خود رساله فلسفی مستقلی درباره: کیفیت تغییر صورت جسمیّه اجسام با بقاء صورت نوعیه(۳) تألیف کرده است و همچنین تدریس فقه و تفسیر و تاریخ علوم اسلامی دیگر، به خوبی می تواند ابهام های موجود درباره سید را مرتفع سازد، زیرا که این امکان و قدرت بر تدریس، در عالیترین مراکز علمی اسلامی، به خوبی روشن می سازد که سید نه تنها با علوم و فنون گونه گون اسلامی آشنایی داشته بلکه در آن علوم استاد بوده است و این چنین فردی، ناگزیر باید مدت زمانی از دوران جوانی و تحصیل خود را در حوزه های علمی برتری گذرانده باشد تا بتواند در میان فحول علمای اهل سنت، چه در الازهر و چه در مراکز علمی استانبول و افغان و هند ـ قد علم کند و تدریس عام داشته باشد و یا پرچم رهبری اصلاح و تحول را بر دوش بگیرد.

علاوه بر علوم عقلی و نقلی، آگاهی و شناخت سید از عرفان اسلامی که بی شک یکی از مهمترین علل موفقیت و کسب نفوذ او در محافل علمی ـ روحانی بلاد اسلامی بود، به خوبی روشن می سازد که سید در این رشته نیز «استاد» دیده تا به مقام استادی رسیده است… سید علاوه بر تألیف رساله: «الواردات فی سرالتجلّیات» و همچنین رساله ای در عرفان، به زبان عربی(۴) در میان شاگردان خود در جامع الازهر، آنچنان موقعیتی می یابد که شاگردانی چون شیخ محمد عبده او را «مراد» و «مرشد» و «پیر» خود می دانند و می خوانند و در نامه های خود، آنچنان به او اظهار ارادت می ورزند که جز از یک «سالک» نسبت به استاد خود، این قبیل عبارات صادر نمی شود(۵).. و اکنون باید دید که طی این مراحل کمال، در علم و عرفان در کدام حوزه ای انجام پذیرفته است؟

محل تحصیل سید

پس از طی مراحل مقدماتی تحصیل در قزوین، تهران و بروجرد، سید به همراه پدر، به نجف اشرف می رود و در آن جا، مدت چهار سال از مجلس درس و بحث اساتید بزرگ فقه و اصول و تفسیر و حدیث و کلام و حکمت و عرفان بهره می گیرد و این چهارسال تحصیل در حوزه علمیه نجف، در واقع غنای لازم را بر کمال علمی سید می بخشد و از آن به بعد است که می بینیم، سید در همه بلاد چون ستاره ای در همه علوم و فنون می درخشد.

در برخی از مآخذ سرگذشت و شرح حال سید مانند: کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری(۶) و مکارم الآثار(۷) و طبقات اعلام الشیعه(۸) نقل شده که سید در مدت چهارسال اقامت و تحصیل در نجف اشرف، بیشتر از مجلس درس فقیه وارسته و اندیشمند فرزانه قرن سیزدهم هجری، مرحوم شیخ مرتضی انصاری استفاده کرده است و مرحوم «لطف الله جمالی اسدآبادی» خواهرزاده سید جمال الدین، که در هر دو سفر بعدی سید به تهران، همواره در کنار او بوده است، پس از نقل خاطرات سید در مورد آغاز تحصیل، درباره مرحله تحصیل در حوزه نجف می نویسد: در سال ۱۲۶۶ همراه پدر، از راه بروجرد عازم عتبات می شود. در بروجرد مدت سه ماه در منزل مرحوم حاجی میرزا محمود مجتهد می مانند و سپس عازم عراق شده و وارد نجف می شوند. و به خدمت شیخ مرتضی می رسند و پس از مراجعت پدر، سید چهار سال در خدمت شیخ مشغول تحصیل و استفاده علوم می شود و سرانجام «مرحوم شیخ درجات علمی او را تصدیق و به فتاوی امور شرعی اجازه اش می فرماید(۹) مخارج این مدت سید جمال الدین را هم خود مرحوم شیخ مرتضی اعلی الله مقامه متکفل بوده و در اندک زمانی وفور استعداد و فراست و کیاست سید بر علمای نجف و کربلا و سامره معلوم شد رفته رفته در هر مدرسه و محفلی از او گفتگویی برپا می شود…»(۱۰)

علاوه بر اسنادی که در ذیل به آنها اشاره خواهیم کرد، یادداشت سید جمال الدین بر نسخه ای از کتاب «فرائد الاصول» شیخ انصاری که هم اکنون جزء اسناد او نگهداری می شود، دلیلی بر تلمذ و درک محضر علمی شیخ توسط سید است و گردآوران محترم «مجموعه اسناد…» هم، آن را اماره ای بر این گرفته اند که سید از شاگردان صاحب کتاب بوده است. سید نام کتاب را با خط خود چنین یادداشت کرده است: «حجیّت مظنه مرحوم مغفور رضوان مکان خلد آشیان قدوه المحققین و خلاصه المدققین شیخ مرتضی اعلی الله مقامه و رفع درجته».(۱۱)

علامۀ بزرگوار سید محسن امین عاملی در ج ۱۶ کتاب «اعیان الشیعه» شرح زندگی جمال الدین را به طور مشروح نقل کرده و در ضمن آن می نویسد: «سید و پدرش پنج ماه در تهران ماندند… و بعد در نجف شیخ مرتضی انصاری سید را نگه داشت و پدرش پس از دو ماه، به اسدآباد برگشت.»(۱۲)

و میرزا غلامحسین خان نراقی فرخزاد در کتاب معروف خود می نویسد: «… سید صفدر با شیخ مرتضی انصاری عالم معروف و مجتهد مشهور کمال دوستی و یگانگی را داشته و با آن که از آن حضرت تحصیل اجازه اجتهاد نموده بود، ایامش را به زراعت و فلاحت گذرانید و به تربیت و تعلیم پسرش سید جمال الدین پرداخت… سه ماه در بروجرد توقف کردند و جمال الدین روزها را به مجلس درس یکی از فحول علمای آن شهر موسوم به حاجی میرزا محمود مجتهد حاضر می شد. و بعد در اوایل سال ۱۲۶۷به اعتاب مقدسه رسیدند. سید به محضر درس شیخ مرتضی انصاری شتافت و چهار سال در نجف ماند و در علوم تفسیر و حدیث، فقه، اصول، کلام، منطق و حکمت الهی ید طولانی پیدا کرد… شیخ انصاری درجه علمی او را تصدیق نمود و اجازه اجتهادش داد…»(۱۳)

دکتر عبدالنعیم محمد حسنین در کتاب خود می نویسد: سید تا ده سالگی زیر نظر پدر خود به تحصیل و حفظ قرآن پرداخت و بعد به قزوین رفت و دو سال در آن جا ادامه تحصیل داد و سپس در تهران از دروس آقای سید صادق بهره مند شد تا به نجف رفت و چهار سال در محضر شیخ انصاری تلمذ نمود…(۱۴)

حاج سیاح محلاتی از آزادی خواهان معروف در سال ۱۳۰۴ سید را در اصفهان ملاقات کرده است، از قول خود سید چنین نقل می کند: «حضرت آقا فرمود وقتی که من جوان و در نجف اشرف بودم یک نفر ملا حیدر نام از اهل سده اصفهان با من دوست بود، می توانی او را پیدا کنی؟ من آدم فرستادم، ملاحیدر که پریشان بود وارد شد، به محض ملاقات، آقا را در آغوش کشید و آقا بسیار اظهار محبت به او فرمود. ملاحیدر در حال خلوت از آقا گفت وقتی که من و آقا سید جمال در نجف بودیم این آقا جوانی غیر ملتحی تقریباً بیست ساله بود(۱۵) چنان ذهن عالی داشت که هر چیز را به یک مطالعه حفظ می کرد. بعضی در حق آقا بعضی عقاید داشتند اصرار ایشان و انکار آقا سبب شد که آقا از نجف خارج شد. و من پرسیدم چه اعتقاد داشتند؟ گفت زبانم یارای گفتن ندارد. در این حال آقا وارد شده گفت چه صحبت می کنید؟ آقا میرزا حیدر باز آن خرافات را فراموش نکرده ای؟ آقا به ایشان ملامت می کرد…»(۱۶)

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، در دیداری که نگارنده در سال ۱۳۸۶ هـ در نجف اشرف با وی داشتیم، شرحی درباره جد بزرگوارم آیت الله سید محمد حسینی خسروشاهی صاحب «مشکاةالمصابیح» تقریرات درس شیخ انصاری، بیان داشت(۱۷) و سپس در پاسخ سئوال من که آیا سید جمال الدین هم از شاگردان شیخ بود یا نه با قاطعیت گفت: سید جمال الدین، همدانی و شیعه و از شاگردان شیخ انصاری و علمای دیگر حوزه نجف اشرف بوده است.(۱۸) و چون شیخ آقابزرگ در سفر نخستین، سالیانی چند قبل از درگذشت سید جمال الدین به نجف اشرف وارد شده و «در آن روزگار قطعاً کسان چندی را دیده است که آنها از دور و نزدیک بر احوال سید آگاه بوده اند، بلکه حضور او را در نجف درک کرده بوده اند»(۱۹)، بنابراین قضاوت تاریخی ایشان در مورد سید، هرگونه ابهامی را برطرف می سازد.(۲۰)

در ایران نیز، مرحوم صفات الله جمالی، فرزند لطف الله جمالی، در دیداری که در اسدآباد همدان با وی داشتم، پس از بازدید از مقبره خانوادگی سید و قرائت فاتحه بر سر قبر سید صفدر، پدر سید جمال الدین، از قول پدر خود ـ لطف الله جمالی ـ مطالبی در این زمینه بیان داشت که در واقع مؤید همین امر، یعنی تحصیل سید در حوزه علمیه نجف اشرف بود.(۲۱)

بدین ترتیب آنچه که درباره محل تحصیل سید جمال الدین تاکنون نقل شده، خواه از محققین و یا وابستگان مانند میرزا لطف الله جمالی و معلومات شفاهی و خانوادگی، مستنداتی بوده اند که در کاوش ها و پژوهش های تاریخی، مورد استفاده قرار می گرفتند، اما بهانه هایی برای «جای بحث»! باقی می ماند ولی خوشبختانه نشر اسناد و مدارک چاپ نشده ـ موجود در خانواده حاج امین الضرب در تهران ـ موجب روشن شدن بسیاری از زوایای تاریک زندگی و مقام علمی سید جمال الدین گردید. در میان این اسناد، دو نامه از یک فقیه نامور و بزرگ دوره قاجار، که خود از تلامیذ برجسته شیخ مرتضی انصاری بود، به دست آمده که اسنادی موثق و مورد اعتماد است و نشان می دهد که سید دوره عالی تحصیلی خود را در حوزه علمی نجف اشرف گذرانیده و آنچه که تاکنون در این زمینه گفته می شد، درست بوده است.

با تکیه بر این اسناد اکنون می توان با قاطعیت تمام درباره سوابق تحصیلی و علل شهرت و موقع علمی سید در جهان اسلام، به ویژه در الازهر، داوری کرد و با قاطعیت اعلام نمود که آشنایی با روش تحقیق عمیق مکتب فکری و اصولی شیخ انصاری که بی شک در مقایسه با مکاتب مذهبی دیگر، چندین قرن پیشرفته تر و کامل تر بود و دقت نظر و ویژگی های خاص این مدرسه علمی، از سید جمال الدین شخصیتی ساخت که به عنوان یک مقام برجسته علمی ـ فلسفی توانست در جامع ازهر یک قرن و اندی پیش، چون ستاره ای بدرخشد و شاگردانی چون محمد عبده را تربیت کند. در واقع باید گفت که مبانی و اصولی که سید در حوزه علمی شیعی ایران با آن آشنا شد و سپس در حوزه نجف آن را به کمال و تمام شناخت و آموخت، در جوامع علمی آن روز اهل سنت کاملاً ناشناخته و شگفت انگیز بود و اگر محمد عبده در تعریف و تمجید از مقام علمی سید به ظاهر راه غلو می پیماید، در واقع سخن گزاف نمی گوید…

اسناد جدید

نویسنده نامه های مورد نظر، شیخ محمد حسن مجتهد قمی از علماء و فقهاء معروف و صاحب اثر است که نام و شرح حال او در کتب تاریخ و رجال معاصر نقل و به موقعیت علمی خاص وی اشاره شده است.

دوست محترم ما، آقای مدرسی طباطبایی، در یادداشت کوتاه محققانه ای در مورد شیخ محمد حسن می نویسد: «شیخ محمد حسن قمی ـ نادی چهارمردانی ـ از دانشمندان و فقیهان معروف دوره ناصری است و در بسیاری از مآخذ دوره قاجار و پس از آن آمده(۲۲) و در همه آنها به مقام علمی و مذهبی او اشاره شده است، او از شاگردان برجسته شیخ انصاری بوده و بخش مهمی از تقریرات دروس اصول و فقه او را با دقت تمام به رشته تحریر درآورده که اکنون اصل آن به خط او در چندین مجلد در اختیار نوادگان اوست. رساله ای نیز به خواهش و اصرار میرزا علی اصغر خان امین السلطان صدراعظم در رد شیخیه نگاشته که نسخه آن نیز در دست نوادگان او هست و در «ذریعه» نیز یاد شده است.(۲۳) وی گذشته از مراتب مذهبی و علمی در فنون و ظرایف ادبی نیز مقامی والا داشته و منشآت استادانه و بلندی از او در دست است که کتابۀ منشیانه و ادیبانه ایوان آئینه آستانه حضرت معصومه قم از آن جمله است.(۲۴)

شیخ محمد حسن مزبور با حاجی محمد حسن امین الضرب آشنایی و دوستی بسیار نزدیک و صمیمی داشته و باعث و محرک اصلی او برای چاپ مجلدات کتاب «بحارالانوار» بوده است که بخشی از نامه ها و مکاتبات رد و بدل شده میان آن دو در این مورد در خاندان شیخ مزبور هست.»(۲۵)

در دورانی که سید جمال الدین در تهران در منزل حاج امین الضرب بود حاجی به گواهی متن اسناد ضمن نامه ای به شیخ محمد حسن مزبور، از سید سخن می گوید و شیخ در دو نامه(۲۶) که اصل آنها جزء اسناد خاندان امین الضرب در مجموعه اسناد مربوط به سید جمال الدین در کتابخانه مجلس شورا نگهداری می شود، در مورد سوابق خود با سید توضیح می دهد که به نقل بخش مربوط به این بحث از آن دو نامه(۲۷) چون اسنادی معتبر و شواهدی موثق به شمار می رود، می پردازیم.

از نامه اول:

«… مخصوصاً استدعا دارم خدمت جناب مستطاب جلالت نصاب شریعت و نجابت انتساب آقای حاجی سید جمال الدین سعدآبادی سلم الله تعالی عرض سلام داعی را اگر ملاقات می فرمایید برسانید. به کمال معرفت احقر را می شناسد. داعی هم اخلاص قدیمی دارد و در نجف اشرف خدمت ایشان رسیده که اگر یاد نمی آورند بفرمایید همان آخوندی که هم خانه و هم منزل با جناب شریعت مآب آقایی آقای ملاحسین قلی در جزینی بود و جناب عالی با جناب آقا سید احمد آنجا درس می خواندید و تشریف می آوردید و می بردید…»

از نامه دوم:

«… مرقوم فرموده بودید که روزها گاهی قلب تاریک خود را به نور جمال جناب مستطاب وحیدالدوران آقای حاجی سید جمال الدین دام افضاله العالی منور می فرمایید. همین فقره میزان خوبی است و اسباب کمال امتیاز است. هرگاه جناب مستطاب آقا به قوه مغناطیسیه وجود با بود خود جناب عالی را از مراسم این نشأه های بود به صقع وجود اصیل و ظلّ بسیط جلیل و بادی خلّت حضرت خلیل و وادی ایمن حضرت کلیم کشانید و آثار موت اختیاری را به مفاد «موتوا قبل أن تموتوا» از آن جناب به ظهور رسانید که به حس عیان خود دیدید که دیگر رغبت به این مشاغل ندارید و اگر به زنجیر جناب عالی ببندند پاره می کنید و به جانب جناب حق می روید و به این عذرها معتذر نمی شوید خیلی خیلی ملتمس است که اگر آن تصرف از وجود شریف دیدید البته به مخلص فانی اطلاع بدهید که خود را زنجیر کند و میخ طویله خود را درب دولت منزل جناب آقا بکوبد تا بمیرد.

جناب آقا گویا نظر مبارکشان نباشد، سال ها در نجف اشرف با جناب ایشان بوده و با معلم ایشان جناب مستطاب قطب الاقطاب آخوند ملاحسین (قلی) همدانی در جزینی در همه موارد و مواقف جلیس و انیس و رفیق بوده و هست. و جناب ایشان با جناب آقا سید احمد سلمه الله جلیس و انیس و هم بحث و درس بودند و به بعضی علوم غریبه گاه گاهی مشغول می بودند. کمال اخلاص را به جناب مستطاب آقا دارم و التماس توجه و دعا می نمایم.»(۲۸) نویسنده نامه ـ همان طور که اشاره شد ـ از مجتهدان و فقیهان بزرگ آن دوره و در قم مسند نشین قضاء و افتاء و حکومت شرعی بوده، و این نوع اظهار خلوص و اعتقاد او گویای آن است که سید در هنگام اقامت در نجف به تقوی و پرهیزگاری و جهات مربوط به سیر و سلوک و تهذیب نفس معروف بوده است وگرنه لحن نامه، علت دیگری نمی تواند داشته باشد… و از همینجا می توان سبب کلمات و جملات بکار رفته در نامه شیخ محمد عبده را هم فهمید… و البته کسانی که اهل معنی و معرفت نباشند، از درک این حقایق عاجز خواهند بود و به طور طبیعی آن را نخواهند پذیرفت که الانسان عدّو لما جهله.

سید جمال الدین اسدآبادی در حوزه نجف اشرف

نویسنده : استاد سید هادی خسروشاهی

موضوع : تاریخی

عرفان سید

همان طور که در نامه شیخ محمد حسن مجتهد قمی می خوانیم، سید جمال الدین در عرفان و سیر و سلوک شاگرد فقیه و حکیم بزرگ آخوند ملاحسین قلی همدانی در جزینی و جلیس و انیس و هم بحث آقای سید احمد بوده است و بی شک همین امر، در پرورش شخصیت معنوی سید، اثری شگرف داشته است.

مرحوم ملاحسین همدانی ـ متوفی ۲۸ شعبان ۱۳۱۱ هـ ـ یکی از اساتید برجسته اخلاق و عرفان در نجف اشرف و از عرفا و سالکان و وارستگان بزرگ قرن اخیر بوده است. شاگردان وی به مرحله ای از کمال و وارستگی رسیده اند که نظایر آنها، در عصر ما کمتر دیده می شوند: «مرحوم آخوند ملاحسین قلی همدانی، بسیار مرد جلیل و فقیه خوب و بزرگواری بودند ایشان شاگردان برجسته زیادی را تربیت کردند که یک نمونه آن مرحوم حاج آقا شیخ محمدباقر همدانی است. مرحوم آقای آخوند غیر از تدریس فقه و اصول، سالیانی قبل از طلوع فجر درس اخلاق می فرمودند که در این زمینه هم، در محضر ایشان بزرگان زیادی تربیت یافته مانند: مرحوم حاج میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، مرحوم آقا شیخ عباس کازرونی، مرحوم حاج آقا سید احمد کربلایی و مرحوم حاج آقا شیخ محمدبهار همدانی… بزرگان و اساتید حوزه نجف اشرف نسبت به آخوند همدانی ارادت کامل داشتند… مرحوم آیت الله نائینی سالی چند روز برای زیارت به نجف اشرف مشرف می شدند وارد منزل آقای آخوند می شدند و در آنجا دید و بازدید داشتند… و معلوم بود که قبل از عزیمت از نجف در درس اخلاق مرحوم آخوند شرکت می کردند…»(۲۹)

شاعر بزرگ عراقی شیخ احمد صافی نجفی ـ که در ۱۹۱۹ م مدتی به ایران پناهنده بود ـ بر دوست خود استاد «قدری قلعه چی» نقل می کند: «یکی از مشایخ نجف به من گفت که شاعر مجتهد محمد سعیدالحبوبی در مورد جمال الدین می گفت: «ما در کنار هم، عرفان را در نجف از حاج حسین قلی آموختیم و سید در قدرت بیان آن چنان بود که می توانست حق را باطل و باطل را حق جلوه دهد!»(۳۰)

این نکات، یعنی تلمذ سید در نزد آخوند همدانی و هم دوره بودن او با آقا سید احمد تهرانی و سید محمد سعید حبوبی، برای کسانی که از مقام علمی ـ معنوی آنان آگاه نیستند، چندان مهم جلوه نخواهد کرد، اما زرشناسی چون استاد شهید، مرتضی مطهری، پس از اطلاع از این نکته، در مورد سید باور تازه ای می یابد…

استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب خود، در ضمن شمردن «امتیازات سید» در این باره می نویسد: «سید جمال الدین از یک سلسله مزایای طبیعی و اکتسابی برخوردار بوده که در مجموع نظیری برایش نمی توان یافت.

از نظر طبیعی اولاً از هوش و استعداد خارق العاده ای برخوردار بوده که به ندرت در میان افراد بشر نظیری برایش می توان یافت. این چیزی است که همۀ کسانی که او را از نزدیک دیده اند بدان معترفند. ثانیاً نفوذ کلام و قدرت القاء و تلقین فوق العاده ای داشته است. گویی از نوعی هیپنوتیزم و سحر کلام برخوردار بوده است. در خطابه هایش که در مصر ایراد کرده گاه ولوله ایجاد می کرده مردم را بر حال و وضع خود سخت می گریانده و هیجان می آورده است.

از نظر اکتسابی اولین امتیازش این است که فرهنگش فرهنگ اسلامی است. تحصیلات اولیۀ سید در قزوین و تهران و نجف بوده. مخصوصاً در نجف از محضر دو شخصیت بزرگ بهره مند شده؛ یکی مجتهد بزرگ خاتم الفقهاء حاج شیخ مرتضی انصاری اعلی الله مقامه و دیگر حکیم متألّه فیلسوف عالی قدر و عارف بزرگ آخوند ملاحسین قلی همدانی در جزینی شوندی. ظاهراً سید علوم عقلی را از این مرد بزرگ که خود از شاگردان برجستۀ مرحوم حاج شیخ ملاهادی سبزواری بوده فرا گرفته است، و به علاوه در محضر این مرد بزرگ که ضمناً هم شهری سید نیز بوده با مسایل معنوی و عوالم عرفانی آشنا شده است. دوستی و رفاقتش با دو بزرگ دیگر در نجف، یکی مرحوم آقا سید احمد تهرانی کربلایی، عارف و حکیم بزرگ عصر خودش، و دیگر مرحوم سید سعید حبّوبی شاعر و ادیب و عارف و مجاهد بزرگ عراقی که در انقلاب عراق نقش برجسته ای داشته است در محضر مرحوم آخوند همدانی صورت گرفته است.

کسانی که شرح حال سید را نوشته اند به علت آن که با مکتب اخلاقی و تربیتی و سلوکی و فلسفی مرحوم آخوند همدانی آشنایی نداشته اند و همچنین شخصیت مرحوم آقا سید احمد تهرانی کربلایی و مرحوم سید سعید حبّوبی را نمی شناخته اند به گزارش ساده ای قناعت کرده، درنگ نکرده و از آن به سرعت گذشته اند؛ توجه نداشته که شاگردی سید در محضر مرحوم آخوند همدانی و معاشرتش با آن دو بزرگ دیگر چه آثار عمیقی در روحیۀ سید تا آخر عمر داشته است. این بنده از وقتی که به این نکته در زندگی سید پی بردم، شخصیت سید در نظرم بعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا کرد…»(۳۱)

در مورد مقام علمی، معنوی ملاحسین قلی همدانی اشارتی شده و درباره مرحوم حاج سید احمد کربلایی باید گفت که وی عارف بزرگ و نامور قرن اخیر و از شاگردان مشهور آخوند ملاحسین قلی بود و از نوادر روزگار به شمار می رفت و در بین علمای نجف اشرف، مورد احترام خاص بود.

برای شناخت بیشتر او، باید مکاتبات عرفانی او و استادش، آخوند همدانی را که به ضمیمه شرح دعای کمیل سید عبدالاعلی سبزواری به چاپ رسیده است، مطالعه نمود و همچنین شرح دعای سحر مرحوم آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی را… و بخشی از مکاتبات عرفانی وی با علامه شیخ محمد حسین اصفهانی تحت عنوان: «مکاتبات عرفانی بین سید احمد حائری و شیخ محمد حسین غروی» به اهتمام و کوشش فیلسوف معاصر جناب آقای سید جلال الدین آشتیانی چاپ شده است که برای علاقمندان به مسایل عرفانی، مطالعه آن بسیار ارزشمند خواهد بود.(۳۲)

آیت الله حسینی همدانی هم در گفتگوی خود با مجله «حوزه» درباره مقامات برجسته مرحوم آقای سید احمد، مطالب ویژه ای از والد خود نقل می کند. که طالبین تفصیل به آن مراجعه کنند.(۳۳)

استمرار روابط با علمای شیعه عراق

سید جمال الدین علی رغم کثرت کار و سفر و گرفتاری های سیاسی ـ اجتماعی ـ هرگز روابط خود را با حوزه نجف اشرف و علمای شیعه عراق، قطع نکرد. میرزا حسین خلیل از مراجع معروف نجف، از هم دوره های سید در تحصیل بود «محمد جابر» در تحقیقی می نویسد: «شیخ عبدالحسین صادق بر من گفت که جمال الدین از استانبول نامه ای به حاج میرزا حسین خلیل نوشت و از او خواست که اگر نجف نیازی به هر نوع اصلاحی دارد، بر او بنویسند تا موافقت سلطان عبدالحمید را برای اجرای آن جلب کند و میرزا حسین عده ای از بزرگان علماء را فراخواند و پیشنهادهای آنان را خود شخصاً در پاسخ جمال الدین نوشت…»(۳۴)

البته در بعضی موارد هم سید، بنا به دلایل خاصی، مورد بی مهری بعضی از بزرگان قرار گرفت، اما این امر، موجب دلسردی وی نگردید. مثلاً سید یک بار به دیدار میرزای شیرازی می رود که مرحوم میرزا، وی را نمی پذیرد. آیت الله سید محمد حسینی همدانی از شاگردان معروف مرحوم آیت الله نائینی و کمپانی و میرزا علی آقا قاضی، در خاطره ای نقل می کند: «مرحوم آیت الله نائینی، بنا داشتند برای فریضۀ ظهر و عصر، حدود یک ربع ساعت که به اذان مانده، بر روی سجاده بنشینند و حال انتظار داشته باشند، تا اذان بگویند و ایشان مشغول نماز شوند. یک روز که ایشان در حالت منتظر اذان بودند، من درون اتاق، لابلای کتاب ها، چشمم به یک پاکت نامه افتاد. خط آن را خیلی شبیه خط مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی یافتم. خدمت مرحوم آیت الله نائینی، عرض کردم: آقا این خط آقا سید جمال الدین نیست؟

ایشان فرمودند: چرا. عرض کردم: چطور، این نامه از کجا؟ ایشان فرمودند: مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی، آن زمان که من در اصفهان بودم، با من رابطۀ بسیار صمیمی و گرم داشت و با من رفت و آمد می فرمود. سامرا هم که آمدم، هر یکی ـ دو سال می آمدند؛ از جمله در سنه ۱۳۰۶، که مصادف بود با دوران تحریم تنباکو، مرحوم سید جمال الدین، تشریف آوردند سامرا. حجرۀ من هم آمدند. چند دقیقه به احوال پرسی گذشت و ایشان تشریف بردند بعد از حدود ده دقیقه بازگشتند و فرمودند: من تصمیم دارم نیم ساعت با آیت الله العظمی میرزای شیرازی، به طور خصوصی ملاقات کنم از هر کس پرسیدم، شما را نشان دادند که واسطه بشوید. حالا آمده ام از شما خواهش کنم: از ا یشان درخواست کنید که من نیم ساعت ایشان را تنها ببینم.

عرض کردم: اشکالی ندارد. رفتم خدمت مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی. (ایشان، در اتاق خصوصی، که اتاق کوچکی بود و کتابخانه ایشان به حساب می آمد، تشریف داشتند که من خدمتشان رسیدم). به ایشان عرض کردم: به این جهت مزاحم شدم که عرض کنم: آقا سید جمال الدین اسدآبادی تقاضا دارند خدمت شما برسند و به طور خصوصی، نیم ساعت، شما را ملاقات کنند. ایشان بعد از مقداری تأمل، فرمودند: به آقا سید جمال الدین بفرمایید: مرقومۀ شما می رسد و من هم به مقدار مقتضی با شما مساعدت می کنم.

بعد ایشان به من فرمود: من نمی توانم کبّادۀ آقا سید جمال الدین را به دوش بکشم. ایشان اگر دستش به من برسد، توقعات زیادی دارد که من نمی توانم و نباید همۀ آن را انجام دهم. من از خدمت آیت الله العظمی میرزای شیرازی آمدم و به مرحوم سید جمال الدین عرض کردم آقا عذر آوردند. آن مرحوم هم چیزی نگفت(۳۵) البته این امر چیزی از مقام شامخ سید، یا بزرگواری میرزای شیرازی نمی کاهد و در میان بزرگان علما معاصر هم نظایر دیگر دارد… شهید مطهری نقل می کند که یکی از روحانیون معروف و محترم به قم آمد و در اتاق من دید و بازدید داشت و شخصی ایشان را به منزل آیت الله بروجردی برد و به ایشان اطلاع دادند که فلانی آمده است. آقا فرمود: «نه من فعلاً مطالعه دارم وقتی دیگر تشریف بیاورند.»(۳۶)

البته یکی دو مورد مشابه دیگر نیز به خاطر دارم که در ملحقات همین مقاله نقل خواهم کرد.

نتیجه

با توجه به اسناد و مدارکی که نقل شد، بدون تردید سید جمال الدین اسدآبادی تحصیلات عالیه خود را در نجف اشرف گذرانیده و ارتباط و تماس وی با علمای بزرگ عراق و ایران، این نکته را تأیید می کند که سید عالمی شیعی و ایرانی بود و به خاطر مصالح اسلام و پیشبرد اهداف وحدت طلبانه در بلاد دیگر خود را «افغانی» نامیده است.

——————————————————————-

۱٫ مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغانی، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۴۲، صفحه ۵ ـ ۷ ـ ۱۳ و ۱۵۸٫

۲٫ در نسخه موجود از کتاب اشارات، علاوه بر حواشی به خط سید و در صفحات متعدد، در ورق آخر چنین نوشته شده است: «شهر محرم الحرام سنه ۱۲۹۲ در محروسه مصر جنب قلعه مشغول تعلیم کتاب بودم جمال الدین الحسینی».

و یا در شرح قاضی عضد تفتازانی، در پشت ورق آخر، علاوه بر مهر و امضای سید، چنین نوشته شده است: «بعون الله تعالی وردت الی القزوین فی ۱۵ شهر ربیع الثانی سنه ۱۲۴۱ الی مدرسه پنج علی. اللهم احفظنا من جمیع البلیّات و وفقنا لتحصیل العلم و ادفع عنا الموانع بمحمد(ص) و آله الطاهرین.»

و در شرح حکمه العین شاه میرک بخاری، در غالب صفحات حواشی به خط سید به چشم می خورد و در پایان نسخه نوشته است: «در سنه ۱۲۹۳ در مصر محروسه شروع به تدریس کتاب حکمه العین نمودم از برای جماعتی از طلبه علم ازهر و در سنه ۱۲۹۴ در شب پنجشنبه ۲۴ جمادی الثانی به ختام پیوست… جمال الدین الحسینی».

۳٫ مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده… صفحه ۱۴

۴٫ سید در آخر این رساله خطی می نویسد: «کتبه عبدالله جمال الدین الحسینی الاستنبولی … فی بلده قندهار… ۱۲۸۳» و بعد در کنار آن می نویسد: «در شهر رجب در استنبول در قرب جامع فاتح در محل مکتب نشسته ام سنه ۱۲۸۶ جمال الدین الحسینی» و باز در کنار صفحه نوشته است: «در شهر محرم الحرام ۱۲۹۲ در محروسه مصر قرب قلعه مشغول تدریس فلسفه می باشم». این رساله در ضمن مجموعه اسناد سید، در کتابخانه مجلس نگهداری می شود.

۵٫ چند نمونه از نامه های عبده به سید در «مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده…» آمده است ولی برای اطلاع از مجموعه نامه های شیخ محمد عبده و دیگر شاگردان وی، رجوع شود به کتاب «تاریخ الاستاذ الامام محمد عبده» تألیف رشیدرضا و کتاب: «الافغانی و تلامیذه، وثائق مجهوله» تحقیق از دکتر علی شلش، چاپ قاهره (علی شلش دوسه کتاب دیگر نیز درباره سید دارد که یکی زیر عنوان: سلسله الاعمال المجهوله: جمال الدین الافغانی» در لندن چاپ شده و دیگری به نام: «جمال الدین الافغانی بین دارسیه» در بیروت منتشر شده و آخرین آنها کتاب مورد استناد ما است که اخیراً در قاهره انتشار یافته است.) و مجموعه «الاعمال الکامله لمحمد عبده» که به کوشش دکتر محمد عماره در سه جلد و در ۱۸۰۰ صفحه، دوبار در بیروت چاپ شده است… ولی جالب است بدانیم که دکتر عماره، بدون هیچ مجوزی، و به علت عدم آشنایی با مسایل عرفانی، قسمت هایی از نامه اول محمد عبده به سید جمال الدین را حذف کرده است (جلد اول، صفحه ۵۷۵ و ببعد…).

عبده در این نامه، جملاتی دارد که البته جز توجیه عرفانی، مفهوم دیگری نمی تواند داشته باشد و می نویسد: «مولای الاعظم، حفظه الله لیتنی کنت أعلم ماذا اکتب الیک و انت تعلم ما فی نفسی کما تعلم ما فی نفسک. صنعتنا بیدیک و افضت علی مودانا صورنا الکمالیه و انشاءتنا فی احسن تقویم. فیک عرفنا انفساو بک عرفناک و بک عرفنا العالم اجمعین…» «الافغانی و تلامیذه، صفحه ۶۸، چاپ قاهره، ۱۹۷۸ م و مجموعه اسناد… تصویر شماره ۱۳۴ متن دست خط محمد عبده).

۶ . تألیف شیخ مرتضی انصاری ـ نوه مرحوم شیخ بزرگ، چاپ سوم، بخش شاگردان سید صفحه ۲۱۴ ـ ۲۲۱٫

۷٫ ج ۲، ص ۵۰۴ و جلد پنجم، وقایع سال ۱۲۵۴ هـ

۸ . نقباالبشر، ج ۱، چاپ نجف، صفحه ۳۱۲٫

۹٫ عبدالهادی حائری، در مقاله ای، «در صحت این گزارش ها جای بحث» را باقی می گذارد! و پذیرفتنی نمی داند که شیخ انصاری به سید جمال الدین که در آن روزگار شانزده سال داشته است، چنین اجازه ای را بدهد. و سپس مدعی می شود که گویا این اجازه را «شیخ انصاری به پدر سید جمال الدین اعطا کرده است» (فصلنامه تاریخی، سال اول، شماره سوم صفحه ۲۸۳، چاپ مشهد، ۱۳۶۸) البته استدلال غریبی است. و تعجب از آقای حائری است که صغر سن را دلیلی بر عدم ارتقاء به این مقام می داند در حالی که نمونه ها در این زمینه فراوان بوده اند و در عصر ما شهید رابع، علامه بزرگوار، آیت الله سید محمدباقر صدر، در ۱۶ سالگی به مرحله اجتهاد رسید و نبوغ و استعداد او از آثارش هم پیدا است و البته آقای حائری در مورد سید جمال الدین نه تنها دلیلی برای عدم صحت این گزارش ها! ارائه نمی دهد بلکه مدعی می شود که این اجازه، به پدر سید اعطاء شده است و به نظر ما این امر نه تنها «مانعه الجمع» نیست، بلکه شناخت قبلی شیخ از پدر، خود در اعطاء درجه اجتهاد بر فرزند با آن نبوغ و استعداد که نقل کرده اند، می تواند مؤثر تلقی گردد.

۱۰٫ «شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادی» تألیف میرزا لطف الله اسدآبادی صفحه ۲۱ و ۲۲ این کتاب یک بار در سال ۱۳۰۴ شمسی توسط مرحوم کاظم زاده ایرانشهر در برلین چاپ شده و سپس، برای بار دوم در سال ۱۳۲۶ به کوشش علامه فقید حاج میرزا عباسقلی واعظ چرندابی با اضافاتی در تبریز به چاپ رسیده و یک بار هم به کوشش این جانب و از روی نسخه چاپ برلین، در سال ۱۳۴۹، در قم توسط انتشارات دارالفکر، به طور افست چاپ و منتشر شده است.

۱۱٫ مجموعه اسناد… صفحه ۲۰٫

۱۲٫ جمال الدین الافغانی، تألیف سید محسن امین عاملی، چاپ بیروت صفحه ۱۰٫

۱۳٫ «مردان نامی شرق». جلد اول، قسمت دوم، چاپ مطبعه الاجتهاد بیروت، ۱۳۰۸ هـ . ش، صفحه ۱۸۱، ۱۸۶، ۱۸۷٫

۱۴٫ جمال الدین الاسدآبادی، المعروف بالافغانی، تألیف دکتر حسنین چاپ دارالکتاب اللبنانی ۱۹۷۳ م، صفحه ۱۴ ـ ۱۵٫

۱۵٫ دکتر لویس عوض، محقق مسیحی مصری که از مخالفین سید جمال الدین اسدآبادی است، پس از این که به تحصیل سید در نجف اشاره می کند، می نویسد: «شیخ انصاری برای جلوگیری از اجرای توطئه علیه جمال الدین او را در سال ۱۲۷۰ هـ در ۱۶ سالگی به هند فرستاد. ولی در منابع دیگر می خوانیم که سید دو یا سه سال بعد از تاریخ فوق به هند رفته است…» (تاریخ الفکر المصری الحدیث ج ۱، صفحه ۲۳ چاپ قاهره ۱۹۸۶ م) و تقی زاده هم معتقد است که: «سید در هیجده سالگی به هندوستان سفر کرد…» (سید جمال الدین اسدآبادی رهبر نهضت آزادی خواهی ایران، چاپ سوم، به کوشش و مقدمه نگارنده، صفحه ۵، چاپ قم. ۱۳۵۰).

۱۶٫ دوره خوف و وحشت یا سیاحتنامه سیاح محلاتی، صفحه ۱۴۹

گویا بعضی ها در نجف به سید گفته بودند که او مهدی موعود است. و عده ای هم در صدد قتل او بر می آیند که مرحوم شیخ مرتضی انصاری هم برای جلوگیری از آشوب و دور ساختن سید از توطئه نادانان، او را همراه یکی از معتمدین به هند می فرستد…

۱۷٫ رجوع شود به نقباء البشر، ج ۱ صفحه ۱۱۹، چاپ نجف و نیز: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری چاپ سوم صفحه ۳۰۵ و معنی حدیث الغدیر، چاپ قم، ۱۳۹۸، مقدمه نگارنده صفحه ۶ ـ ۹ (خاطره ای هم از شیخ آقا بزرگ تهرانی دارم که در بخش ملحقات همین مقاله نقل خواهد شد).

۱۸٫ بحث ارزنده شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره سید جمال الدین را که با عنوان «السید جمال الدین الهمدانی» در جلد اول نقباء البشر آمده است برای تکمیل بحث، ترجمه کرده و به طور جداگانه در همین نشریه می آوریم.

۱۹٫ یادنامه سید جمال الدین اسدآبادی، ج ۱، چاپ اول، صفحه ۲۷، مقاله استاد محمدرضا حکیمی. این یادنامه به کوشش نگارنده در سال ۱۳۵۴ در قم منتشر گردید به امید آن که همراه مقالات جلد دوم، یک جا و به مناسبت یکصدمین سال رحلت سید، ـ ۱۴۱۴ هجری ـ منتشر گردد!.

۲۰٫ در این دیدار با شیخ آغابزرگ تهرانی، اجازه نامه روائی به نام نگارنده از سوی ایشان صادر شد که متن و ترجمه آن را در بخش ملحقات در آخر این مقاله خواهید خواند.

۲۱٫ نگارنده از سال ۱۳۳۸ با مرحوم صفات الله جمالی، نوه خواهری سید، آشنایی و مکاتبه داشتم و در سال ۱۳۴۴ سفری به همدان و اسدآباد کردم. در این سفر، تعدادی از کتب چاپی یا مخطوط ـ از جمله مجموعه مقالات سید جمال الدین به فارسی ـ و چند عکس و سند را به این جانب اهداء نمود که به موقع از آنها استفاده خواهد شد او کتابی درباره سید دارد که نخست در تهران چاپ شده بود و در سال ۱۳۵۰، به کوشش نگارنده تحت عنوان: «اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادی» توسط مؤسسه مطبوعاتی طباطبائی قم، چاپ و منتشر گردید. این کتاب در واقع مکمل کتاب مرحوم لطف الله اسدآبادی درباره شرح حال و آثار سید جمال الدین است.

شاید بیش از ۲۵ نامه بین من و ایشان ردوبدل شده است که یکی از نامه های وی، همراه یک عکس، و یک سند (صفحه اول تفسیر صافی که توسط سید به پدرش اهداء شده است) در بخش «ملحقات» این مقاله خواهد آمد.

۲۲٫ از جمله در: المآثر والآثار: ۱۵۹ / طبقات اعلام الشیعه ـ قرن چهاردهم ۱: ۳۷۶ / اعیان الشیعه ۴۳: ۳۴۲ / معجم رجال الفکر والادب فی النجف: ۳۵۶ / زندگانی و شخصیت شیخ انصاری: ۱۴ / تاریخ قم فیض: ۱۸ / تاریخ دارالایمان قم: ۳۰ و ۱۲۲ / سفرنامه قم افضل الملک: ۸۱ / تحفه الفاطمیین ۱: ۴۲۴ / مختار البلاد: ۲۵۸ ـ ۲۵۹ / رجال قم: ۱۵۱٫

۲۳٫ الذریعه ج ۱۰: ۲۰۳٫

۲۴٫ مختار البلاد: ۱۰۲ / انجم فروزان: ۱۰۱٫

۲۵٫ یادداشت مکتوب و چاپ نشده آقای مدرسی طباطبائی در نزد نگارنده موجود است.

۲۶٫ این هر دو نامه گرچه تاریخ ندارد لیکن مربوط به سال های ۱۳۰۷ ـ ۱۳۰۸ است.

۲۷٫ متن هر دو نامه در متن مقاله نقل شد.

۲۸٫ اصل نامه در ملحقات همین مقاله آمده است.

۲۹٫ مجله حوزه، شماره ۳۰ مورخ اسفند ۶۷ گفتگو با آیت الله حسینی همدانی صفحه ۳۴ ـ ۳۵٫

۳۰٫ ثلاثه من اعلام الحرّیه: جمال الدین الافغانی، محمد عبده، سعد زغلول تألیف قدری قلعه چی چاپ جدید، دارالکتاب بیروت، صفحه ۳۱ و: «دفاع از سید جمال الدین حسینی»، تألیف نگارنده، چاپ قم، ۱۳۴۳، صفحه ۱۳٫ دیوان اشعار سید محمد سعید حبوبی بالقب: «اشعر شعراء الشرق امس و اکبر علمائه الیوم» در ۱۳۳۱ هـ در بیروت با مقدمه و توضیحاتی از شیخ عبدالعزیز جواهری، چاپ شده است.

۳۱٫ «نهضت های اسلامی در صد سال اخیر» از شهید مرتضی مطهری، چاپ نهم، صفحه ۳۳ ـ ۳۴٫

۳۲٫ در نشریه فلسفی «جاویدان خرد» شماره اول سال اول، مورخ ۱۳۵۴ و شماره اول سال دوم مورخ ۱۳۵۵، چاپ تهران.

۳۳٫ مجله «حوزه» شماره ۳۰، صفحه ۳۰ تا ۶۰ مورخ اسفند ۱۳۶۷٫ چاپ قم

۳۴٫ دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، حسن الامین، ج ۲ چاپ بیروت ۱۳۹۴ هـ ، جزء ششم صفحه ۲۴، به نقل از مجله العرفان، سال ۲۹، صفحه ۱۵۹٫

۳۵٫ مجله حوزه شماره ۳۰ صفحه ۴۰ و ۴۱

۳۶٫ کتاب «مسئله حجاب» چاپ دوم، صفحه ۱۳۹ ـ ۱۴۰٫