علل پیدایش نظام مشروطه در ایران

گفت‌و‌گو با ناصر تكمیل همایون

گفت‌وگو از: سعید بابایی


ناصر تكمیل همایون در سال 1315 در قزوین متولد شد. وی در دو رشته تاریخ و جامعه شناسی در سال‌های 1351 و 1356 موفق به اخذ درجه دكترا از دانشگاه پاریس (سوربن) شد. دكتر تكمیل همایون استاد و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است و مدیریت و نظارت علمی كتاب‌های مجموعه از ایران چه می‌دانم كه از سوی دفتر پژوهش‌های فرهنگی انتشار می‌یابد را برعهده دارد. ایشان به عوان مدیر گروه تاریخ و جامعه شناسی این دفتر تاكنون 10 عنوان از آثار مجموعه از ایران چه می‌دانم را تألیف كرده و علاوه بر‌ آن یازده عنوان كتاب دیگر را در زمینه‌های گوناگون تاریخ و فرهنگ انتشار داده یا در دست انتشار دارد. افزون بر این 150 مقاله علمی كه در نشریات مختلف به چاپ رسیده است، نشان‌دهنده كارنامه فرهنگی ایشان می باشد. دكتر تكمیل همایون علاوه بر پژوهش به تدریس تاریخ و علوم اجتماعی در پژوهشگاه علوم انسانی و دیگر دانشگاه‌ها نیز مشغول است. 

كتب: 1- میهن دوستی در ایران، 2- كتابشناسی تهران، 3- نقش علمی و فرهنگی یونسكو در پژوهش راه‌های تاریخی ابریشم 

4- تاریخ تحولات قشون در تاریخ معاصر ایران، 5- تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران، 6- گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین 

7- آبسكون یا جزیره آشوراده، 8 - سرگذشت دریای مازندران،‌ 9- خلیج فارس، 10- مرزهای ایران در دوره معاصر، 11- تاریخ ایران در یك نگاه، 12- تهران، 13- نظام و نهادهای آموزشی در ایران باستان،14- خوارزم، 15- مشروطه خواهی ایرانیان، 16- دانشگاه گندی شاپور 

17- مشروطه خواهی ایرانیان،18- آموزش و پرورش در ایران، 19 مكتب‌خانه (آموزش كودكان و نوجوانان)، 20 - رویدادها و یادمان‌های تاریخی تهران، جلد اول (از چهار جلد)، 21- استان هرمزگان، (اجرای طرح باد دانشگاه هرمزگان). 

خبرگزاری فارس در آستانه یكصدمین سالگرد انقلاب مشروطه با وی در این زمینه گفتگو كرده است. 


-------------------------------------- 


* نظرات متفاوتی در مورد خاستگاه و زمینه‌های پیدایش مشروطه وجود دارد. به اعتقاد شما مهمترین خاستگاه چیست؟ 


- اول باید فكر كنیم كه چرا مشروطه در یك دوران دیگر روی نداد. مثلا چرا در عصر صفویه اتفاق نیافتاد. شما باید جامعه آن دوره را با جامعه این دوره مقایسه كنید. مسائلی در این جامعه جدید به وجود آمده كه در جامعه قدیم نبوده و همین‌ها می‌تواند جزء عوامل مشروطه باشد. برای مثال بشر در زمان قدیم از آزادی، ‌برابری و برادری كه در انقلاب كبیر فرانسه پیدا شد آگاه نبوده است. در مشروطه، مردم ما مغرب زمین را خوب نمی‌شناختند و تا آن روز سلطه‌گری مغرب زمین به مشرق زمین را ندیده بودند. همچنین تا آنروز زیر فشار قرار نگرفته بودند. 

ما در تاریخ كشورمان جنگ داشتیم،‌ اما همیشه با همسایگان.‌معاملات تجاری تا آنروز با غریبان داشتیم، اما نه چندان.‌ وقتی در اروپا انقلاب صنعتی و اجتماعی شكل گرفت آنها بازارهای ما را به تدریج تسخیر كردند و كار به جایی رسید كه شمال ایران را روس و جنوب را انگلیسی‌ها به تسخیر خود درآوردند. در چنین شرایطی مردم اندك اندك با سخنان جدیدی آشنا شدند. و به نظام‌‌های جدید حكومتی آگاهی یافتند. متوجه شدند كه شاه در اروپا یك قدرت است. ولی قدرت منحصر و مستقیم نیست.‌آنها مجلس و پارلمان دارند. مردم ایران فكر كردند كه ما هم می‌توانیم چنین چیزهایی داشته باشیم یا نه. بعد آنها در دین و فرهنگ خودشان ریشه‌های آن را پیدا كردند. عده‌ای از كسانی كه از اقتصاد جدید رنج می بردند، روحانیون به دلیل اینكه بخشها و مراكز اسلامی زیر سلطه خارجیان رفته بود و روشنفكران به عنوان نیروهای تازه وارد در مقابل استبداد شاهی ایستادند. 

اصولا نظام قانونی توسط اروپائی‌ها ابداع شد. از آن جا به تركیه رفت و ترك‌ها نام آن را مشروطه گذاشتند. ما هم از آنها یاد گرفتیم و گفتیم نظام مشروطه. پس مشروطه یعنی همان حكومت قانونی. به هر حال روحانیون و روشنفكران مدت‌ها با هم بحث می‌كردند، مطالعه می‌كردند، تحصن می‌نمودند و با این شیوه به آگاه سازی مردم كمك كردند و از مردمی ناآگاه به مرور ملتی آگاه و مشروطه خواه تربیت كردند. 


* شما عوامل زیادی در پیدایش مشروطه نام بردید. در این زمان كفه سنگین با كدام عامل است؟ 


- ما در تاریخ و جامعه شناسی هیچگاه نمی‌توانیم حركت‌های اجتماعی را معلول یك علت بدانیم. اگر در انسان یك بیماری حاصل بشود به خیلی چیزها ربطه می‌یابد. در تبیین مشروطه هر قوم و گروه با غرض خاص آن را بررسی می‌كنند. اگر شما بخواهید به دنبال یك عامل بروید، هیچ وقت به موفقیت نمی‌رسید. مجموع عواملی سبب این حركت شده است. كه یك سوی آن داخلی و یك سوی آن خارجی بوده است. مثلا یك عده معتقدند كه انگلیسی‌ها مشروطه را به وجود آوردند و خوب من نمی‌گویم انگلیسی‌ها مشروطه را بوجود آوردند. آنها در به وجود آمدن مشروطه، مثل روس ها نبودند. حتما سكوت انگلیسی‌ها اثر بخش بوده است. 

حال آیا این همه اثرات بوده است؟‌یعنی مردم ایران، تاریخ ایران و فرهنگ ایران، شایستگی و لیاقت این كار را نداشته‌اند. اما در حالت كلی می‌توان دو عامل را مهمتر از بقیه برشمرد. اول استبداد، استعمار و خودرایی دستگاه حاكم و بعد مملكت را بر باد دادن. 

پس از قضایای تركمن‌چای احساسات ملی جدید سیاسی در ایرانی‌ها به وجود آمد. از طرفی اقتصاد شكست خورده ایران، بازار ایران را در حال شكست اقتصادی جهان قرار داد. روحانیت هم به دلیل اینكه قدرت خودش را از زمان صفویه از دست داده بود با پیروزی در دو جریان زیر بار دیگر به عرصه اجتماعی و سیاسی ایران بازگشت. اول در دوره قاجاریه در قضیه گریبایدوف و دیگر قیام تنباكو. 

با برنده شدن، اندك اندك طلب ‌بیشتری از حكومت كرد. از طرفی توده‌های مردم نیز به این قشر علاقمند بودند. بازاری‌‌ها هم اغلب طرفدار روحانیت بودند. در واقع خرج روحانیت در مذهب شیعه توسط بازار تامین می‌شد. حالا بازار شكست خورده از لحاظ اقتصادی روحانیت را به دفاع از بازار فرا خواند. همانطور كه بازار در دفاع از روحانیت برخاست و این دو با هم گره می‌خورند. 

روشنفكران هم با ورود به عرصه سیاسی ایران خواستار تغییرات بنیادین در نظام حكومتی بودند. در واقع تمامی اینها را می‌توان یك مجموعه عوامل در پیدایش مشروطه نامید. 


* آیا تاثیر روحانیت در این مجموع این طور نبود كه حرف اول را بزند؟ 


- خیلی از اوقات روحانیون با روشنفكران جلسات می‌گذاشتند و در این جلسات گروهی، گروه دیگر را متقاعد می‌كرد كه كاری را انجام دهد یا نه. حتی گاهی اوقات بازاری‌های روشنفكری یافت می‌شدند كه طرفدار روشنفكران بودند. اینها هم در ابتدا با هم همكاری می‌كردند. اما سرانجام نتوانستند یكپارچه بمانند. اگر از من بپرسید شكست مشروطیت در چه بود، می‌گویم یقینا عامل خارجی نبود. انگلیسی‌ها و روس‌ها سعی می‌كردند مشروطیت در ایران به معنی واقعی شكل نگیرد. یعنی قوه مجریه را همواره تقویت می‌كردند. اما خود مردم با یكدیگر به توافق نمی‌رسیدند. در واقع ما به جز مواقع بسیار كوتاه هیچگاه مشروطه به معنای آنچه كه در قانون اساسی نوشتند نداشتیم. 


* در مشروطیت ما با رهبران زیادی مواجه هستیم. شما نقش این رهبران را چگونه ارزیابی می‌كنید؟ و آیا آنها نقش اساسی در بیداری مردم داشتند یا نه به گونه‌ای حماسی تاثیر می‌گذاشتند و به راستی مردم می‌دانستند مشروطه چیست؟ 


- آنچه كه مردم می‌خواستند، مشروطه به معنی دقیق كلمه ایجاد نشد. مردم از مشروطه، عدالت، مساوات، حقیقت و آزادی می‌خواستند. بیشتر از این در فكرشان نبود. ولی رهبران جامعه هر كدام ویژگی خود را داشتند. مثلا بهبهانی توده مردم را با خود داشت اما شاید بینش قوی نداشت، ‌یا سید محمد طباطبایی بینش داشت اما شجاعت و شهامت كافی را نداشت. 

‌شیخ فضل‌ا... هم دانش داشت و هم بینش . به نظر من یك شخصیت اصیل، ستارخان بود. او نقطه ضعفی نداشت. شاید دانش آكادمیك نداشت، ‌ولی در راه خود آدم پاكباز و موجهی بود. 

برخی در آن دوران دو دوزه بازی می‌كردند مثل سعد الدوله. یك موقع دارای لقب پدر ملت بود. اما پس از پیروزی محمدعلی شاه رئیس دولت كودتا گردید! 


* تاثیرگذارترین جریان فكری مشروطیت چه بوده است؟ 

- من معتقدم تاثیرگذارترین جریان‌های فكری باز هم مجموعه عوامل است. اما جریان ملت گرایی و ناسیونالیسم در ایران تاثیر عمده‌ای در حركت داشت. دكتر مصدق ایرانیت و اسلامیت را با هم در مشروطه باز یافته است. او قانون اساسی را خون بهای شهدای مشروطه می‌داند و به او دل می‌بندد. در این خون بها، هم اسلام را می‌بیند و هم ایران را. به خاطرم می‌آید در اول انقلاب یك سوال مزخرف باب شده بود كه شما اول مسلمانید یا ایرانی؟ 

در واقع این دو با هم بودند و من هم ایرانی‌ام و هم مسلمان. اصلا نمی‌توانم فكر بكنم ایرانی باشم منهای اسلام. یا مسلمان باشم منهای ایرانی. این روحیه‌ای بود كه در نهضت مشروطه وجود داشت. حال اگر در مواقعی یكی از آنها را می‌گرفتی، اوضاع خراب می‌شد. و هر زمان این دو با هم بودند اوضاع رو به ترقی بود. 


* در بحث آسیب شناسی شكست مشروطه به نظر شما علت‌های اصلی شكست چه بود؟ 


- مشروطه یك نظام دموكراتیك بود كه مردم ما با آن نظام آشنایی نداشتند. نیروهایی كه در جامعه حكومت می‌كردند بار دیگر با نام مشروطه حكمرانی كردند. برای مثال مشروطیت علیه عین‌الدوله آغاز شد كه صدراعظم ایران بود اما او در دوران مشروطه نخست‌وزیر می‌شود. یعنی همان رجال بار دیگر به سر جایشان قرار می گیرند و نمی‌توانند خواسته‌های مشروطه را عملی سازند. 

از این رو ما می‌بینیم كه مشروطه خواهان به جان هم می‌افتند. در مجلس اول قرارداد 1907 را تحمیل می‌كنند كه ایران به دست خارجیان افتاد. در مجلس دوم اولتیماتوم می‌دهند. در مجلس سوم احزاب را درست می‌كنند كه به جان همدیگر می‌افتند. در مجلس چهارم و پنجم جنگ روی می‌دهد. از مجلس ششم تا سیزدهم فاتحه مشروطه خوانده می‌شود. تا زمانی كه دكتر مصدق روی كار می‌آید. یعنی در مجلس چهاردهم. در مجلس پانزدهم هم می‌خواستند آن را از بین ببرند. در مجلس 16 نفت ملی می‌شود و اما در مجلس 17 جلوی انتخابات دكتر مصدق را می‌گیرند. و مجلس از طرف مردم (رفراندوم) منحل می شود. از مجلس 18 تا 24 هم مجلس فرمایشی است. ناگفته نماند در دوره ناصرالدین شاه،‌ مشیرالدوله (سپه سالار) تشكیل مجلس شورای دولتی را مطرح می‌كند. در واقع افراد متخصص در رشته‌های گوناگون گرد هم می‌آمدند تا برای مملكت تصمیم‌گیری كنند. 


* مثل مجلس سنا؟ 


- نه. مجلس سنا باز هم تا حدی انتخابی است. اما این كار هم مطلوب نیافتاد. چون قوه مجریه باز با فلان آدم مخالفت می‌كرد. در واقع مجلس شورای ملی ما، مجلس شورای دولت ساخته‌ای بود. 


* آیا با توجه به میزان بالای بی سوادی نمی‌توان گفت جنبش مشروطه برای ما زود بود و در واقع یك خواست زودگذر بود؟ 


- ما آنچه كه انجام شده را می بینیم. همین الان هم نمی‌دانیم جمهوریت یعنی چه. 


* صف‌بندی‌های مشروطیت چگونه بود؟ 


- در كل یك عده تندرو بودند و برخی معتدل و یك صف بندی هم ‌جبهه دینی بود و صف بندی دیگر جبهه غیردینی. البته در كلیه نوشته‌های مشروطیت حالت ضد دینی بسیار اندك به چشم می‌خورد. نوشته‌های غیر دینی بوده اما ضد دینی نبوده است. 

یك عده هم تحت تاثیر اندیشه های خارجی‌ها بودند. آنها یا از قفقاز امده كه سوسیال دمكرات بودند یا از پاریس و لندن اندیشه گرفته بودند. 


* عوامل انحراف جنبش مشروطه چه بود؟ 


- دخالت خارجی‌ها به خصوص ‌انگلستان و روسیه و در دوران بعد از جنگ جهانی دوم آمریكائی‌ها. همچنین قوه مجریه (شخص شاه) و در یك دوره ارتش. 


* علت اختلاف در علما را چه می‌بینید؟ آیا رویكرد آنها در نوع برداشت از مشروطه بوده یا نه؟ 


- برخی از آنها می‌دانستند مشروطه چیست. برخی در مشروطه جایگاهی پیدا نكردند و مشروطه خواهان غرب زده هم به آنها بهانه دادند. برخی دیگر از روحانیون معتقد بودند اگر علما وارد سیاست بشوند ممكن است به دیانت لطمه وارد آید. پس معتقد بودند روحانیون باید كنار بكشند و به كار دین خودشان بپردازند. 


* دغدغه اصلی شیخ فضل‌ا... در مشروطه مشروعه خواستن چه بود؟ 


- او می‌ترسید یك سری قوانینی در مملكت حاكم شود كه ضد اسلام باشد. 


* شهادت شیخ فضل‌ا... چه تاثیری بر روند جنبش گذاشت؟ 


- علما را ناراحت كرد. حتی آنهایی كه با او مخالف بودند بسیار ناراحت شدند. در واقع علما بعد از شهادت شیخ فضل‌ا... بریدند. آنها حتی مدرس را تنها گذاشتند. اگر شرح حال مدرس را مطالعه كنید متوجه می‌شوید كه چقدر گلایه از علما دارد. او را در پهنه مبارزه ‌تنها گذاشته بودند. 


* چه عبرتی می‌توان از مشروطه گرفت؟ 


- شناخت واقعی مشروطه. باید بدانیم جمهوریت برای چیست و جلوگیری كنیم از قدرت گیری كانون‌های خاص در دل جمهوری. 


* در مورد شباهت‌ها و تفاوت‌های مشروطه با انقلاب اسلامی 57 چه نظری دارید؟ 


- شركت توده‌های مردم در انقلاب 57 به مراتب بیشتر از نهضت مشروطه بود. دوم اینكه جریان روشنفكری در دوران جمهوریت را بیشتر از دوران مشروطیت می بینم. سوم اینكه در دوران جمهوریت كانونهای ‌وابستگی به بیگانگان و امپریالیسم را بهتر شناختیم تا در دوران مشروطیت. همچنین به عمق شكست‌های ملی خودمان بیشتر پی بردیم. این محاسنی است كه جمهوری داشته است. 

سخنم را با شعری از حافظ به اتمام می‌رسانم كه: 

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت / حافظ این خرقه پشمینه بیانداز و برو