شمهای درباره انقلاب مشروطه و قیامهای بعد از آن

بخشی از مقاله "شمهای درباره جنبشهای اجتماعی و انقلابی در ایران":
خروشید و زد دست بر سر ز شاه
که: "شاها، منم کاوه دادخواه"
ستم را میان و کرانه بود
همیدون ستم را بهانه بود
بهانه چهداری تو بر من، بیار،
که بر من سکالی بد روزگار؟
قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک ستمگر گرچه افسانهای تاریخی است ولی این حقیقت را که مردم ایران زمین در برابر جور و ستم زیر درفشی که نمودار رنج و محرومیت توده زحمتکش است گرد می آیند و به مبارزه میپردازند، مجسم میکند. این حقیقت در سراسر تاریخ ایران بهچشم میخورد و ما در اینجا فهرستی از مظاهر آنرا بهدست میدهیم تا بر اخگر نبردی که زیر خاکستر شکستها و ناکامیهای گذرا پنهان است، نسیمیبدمیم و گرمی جرقهای را که بهحکم تاریخ به شعلهای تبدیل و از سوزش آن کاخهای ستم و ستمگران نابود خواهد شد، تندتر کنیم.
تاریخ نویسان ایرانی و بیگانه با تحریف و تغلیط، بیشتر جنبشها و قیام ها را زیر پرده جانبداری سیاسی و مذهبی خود پنهان کرده، بهآنها زمانی رنگ الحاد و زندقه و گاهی خیانت و فتنهگری زدهاند...
* انقلاب مشروطیت:
پوسیدگی جامعه فئودالی ایران که صدها سال از عمر آن میگذشت، رشد نسبی بورژوازی تجاری و خرده بورژوازی در ایران، آشنائی گروهی از روشنفکران با افکار و زندگی مردم اروپای غربی، بیداد و غارتگری امپریالیست های انگلیسی و روسیه تزاری، مقدمات یک جنبش ضد فئودالی و ضدامپریالیستی را در اوائل قرن بیستم در ایران فراهم میکرد. شکست روسیه تزاری در جنگ با ژاپن، انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و آشنائی عدهای از زحمتکشان ایران که برای کار به قفقاز میرفتند با افکار سوسیال دمکراسی، فشار دو گانه دربار فاسد قاجار و روحانیان و توسعه تبلیغات ترقیخواهانه از طرف گروههای تجددطلب بوسیله شبنامهها و جرائدی که در خارج طبع و در ایران دستبهدست میگشت، در سال ۱۹۰۶ آتش انقلاب بورژوا دموکراتیک ایران را برافروخت که دامنهان تا سال ۱۹۲۲ کشیده شد. انقلاب مشروطیت ایران سرآغاز جنبشهای ملی در آسیاست. لنین این انقلاب را میستاید، حزب سوسیال دموکرات روسیه با تمام قوا بدان یاری می رساند و آن را از دایره تنگ بورژوائی بیرون میکشد و مهر جنبش تودهای را در سرتاسر شمال ایران بدان میزند. انقلاب ایران در برابر امپریالیسم انگلیس و روس، در مقابل استبداد شاهان قاجار و درباریان و رو در روی آن قسمت از روحانیان که بر انقلاب اجتماعی رنگ الحاد و کفر میزدند، ایستاد و مکرر پیروز شد و گرچه بههدف های نهائی خود نرسید، اما بهرحال منشاء تحولات بزرگی در تمام شئون زندگی مردم ایران گردید. انقلاب مشروطیت نشان داد که مردم ایران دارای ظرفیت بزرگ انقلابی، روحیه فداکاری و از خود گذشتگی و شایستگی فهم و درک مقتضیات زمان هستند و میتوانند از میان خود مجاهدان بزرگی مانند ستارخان قهرمان جنبش مشروطیت ایران پرورش دهند. انقلاب مشروطیت آغاز ظهور انقلاب زیر درفش احزاب سیاسی با هدف های مشخص و معلوم اجتماعی و طبقاتی بود. مرحلهاول این انقلاب که بنام مشروطیت خوانده میشود از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ طول کشید و مراحل دیگر آن بهاشکال گوناگون در جریان جنگ جهانی اول و پس از آن تا سال ۱۹۲۲ دوام یافت. انقلاب اکتبر در سال 1917 نیرو و خصلت و جهت تازهای به جنبشهای انقلابی ایران داد. از دوران این جنبشها نهضت کارگری ایران بیرون آمد و حزب کمونیست ایران پا به عرصه وجود و فعالیت گذاشت. ما با کمال اختصار به قیام ها و جنبشهای بعد از انقلاب "مشروطیت" ذیلا اشاره میکنیم.
* جنبشها و قیامها در قرن بیستم:
* قیام جنگل و انقلاب گیلان
در جریان جنگ جهانی اول که قوای متخاصم بی طرفی ایران را نقض و کشور ما را اشغال کردند، جنبش وسیعی ضد نیروهای اشغالگر پدید آمد. لبه تیز این جنبش متوجه قوای انگلیس و روسیه تزاری ـ دو دشمن دیرین ایران و انقلاب مشروطیت بود. میرزا کوچک خان، یکی از مبارزان دوران مشروطیت در راس گروهی از آزادیخواهان در گیلان علیه قوای تزاری برپا خاست و سپس موازی با شرایط مساعد و یا نامساعد روز برحسب خصلت بورژوازی خود گاه بصورت انقلابیای دو آتشه و زمانی بحال تسلیم و عقب نشینی در جنگل و اطراف رشت مستقر گردید. هنگامیکهانگلیسیها مجبور به عقب نشینی از قفقاز شدند و ارتش سرخ صحنه قفقاز را از قوای خارجی و نیروهای ارتجاعی داخلی پاک کرد، میرزا کوچک خان با کمک کمونیست ها و تودههای مردم کهاز پیروزی های انقلاب اکتبر به جنبش آمده بودند، به رشت وارد شد. در این حکومت، کمونیست ها، جنگلی ها، احسانالهخان و خالوقربان که نماینده قشرهای گوناگون اجتماعی بودند، شرکت داشتند. در 22 ژوئن همین سال اولین کنگره حزب کمونیست ایران در بندر انزلی تشکیل و برنامه حزب را مبنی براخراج انگلیسها از ایران، واژگون کردن رژیم سلطنتی و فئودالی و مصادره و تقسیم بلاعوض املاک مالکان بزرگ، تصویب و کمیته مرکزی خود را انتخاب کرد. حزب کمونیست ایران وارث سنن انقلابی حزب عدالت و گروههای سوسیال دموکرات و کمونیست ایران بود که با برنامهای روشن به میدان مبارزه قدم گذاشت. دیری نپائید کههم در رهبری حزب و هم بین حزب و کوچک خان که هدفهایش در چهارچوب تنگ بورژوائی و داعیه شخصی محدود بود، اختلاف بروز کرد. میرزا کوچک خان، حکومت انقلابی را ترک کرد و به جنگل عقب نشست و حکومت جدید به ریاست احسان الهخان تشکیل گردید. این انشعاب و اختلاف ضربت سختی به جنبش انقلابی گیلان زد. در این موقع قوای دولتی با کمک نیروهای نظامی انگلیس حمله بزرگی علیه نیروهای مسلح انقلابی که تا نزدیک قزوین پیش آمده بودند، آغاز کردند و آنها را تا بندر انزلی عقب نشاندند. دلیری و شهامت مبارزان کمونیست و کمک انقلابیون قفقاز توانست مهاجمان را به عقب راند. شهر رشت بار دیگر بدست انقلابیون افتاد. حیدرعمواوغلی بدان سامان شتافت تا بکار سامان دهد. اما اختلاف ریشه دار از یک طرف و تحریکات حکومت قوام و انگلیس ها از طرف دیگر کار را بهانجا رساند که کوچک عدهای از سران نامدار کمونیست را برای مذاکره به جنگل دعوت و آنها را غافلگیر کرده، به قتل رساند و بهاین ترتیب زمینه پیروزی قوای دولتی فراهم گردید. حکومت انقلابی گیلان از پای درآمد و دیری نپائید که نیروی میرزا کوچک خان به تحلیل رفت و خود او هنگام فرار نابود گردید (نوامبر ۱۹۲۱( شکست انقلاب گیلان نیروهای ملی را پراکنده کرد. تنها حزب کمونیست ایران بود که تحت شرایط نامساعد نوین به فعالیت خود ادامه داد.
* جنبش انقلابی از مجلس دوم تا انقلاب اکتبر
بهطوری که معلوم است دخالت مستقیم حکومت تزاری با اعزام نیرو به تبریز انقلاب مشروطیت را در آستانه پیروزی قطعی سرکوب نمود. آنچه باقی ماند قانون اساسی و فرم حکومتی مشروطه بود، ولی نیروهای آگاه انقلاب سعی کردند از این تغییرات صوری استفاده کرده به مبارزه خود ادامه دهند. بدین منظور در سال ۱۹۰۹ حزب دموکرات ایران را تشکیل دادند که برنامهای مترقی داشت. )تقسیم املاک بین دهقانان، ایجاد بانک کشاورزی، ایجاد ارتش ملی، تفکیک دولت از مذهب، برقراری تعلیمات اجباری...( این حزب توانست ۲۸ نفر نماینده به دوره دوم مجلس شورا بفرستد و از تریبون مجلس خواست های مردم را اعلام و علیه دخالت های استعمارگرانهامپریالیست های انگلیس و روس مبارزه کند. در دوران فترت بین دوره دوم و سوم مجلس که به منظورسرکوب این حزب و سایر نیروهای انقلابی بوجود آورده بودند، موفق به سرکوب این حزب نشدند. در مجلس سوم دموکرات ها ۳۱ کرسی بدست آوردند و توانستند عده دیگری از وکلا را با خود هم آواز کنند. تحمل چنین مجلسی برای امپریالیست ها که عملا ایران را در اشغال داشتند ممکن نبود. مجلس را تعطیل کردند. جنگ بین المللی و ورود قوای متخاصم بهایران تکان تازهای به مردم داد و در هر گوشهای از کشورمخصوصا در شمال و بین ایلات جنوب مقاومت های مسلحانهاغاز گردید. حزب دموکرات ابتدا حکومتی موقت در قم و پس از شکست در کرمانشاه تشکیل داد و سپس اعضاء و طرفداران آن مجبور به "مهاجرت" شدند. طلیعه انقلاب اکتبر که در ایران به صورت تشکیل شوراهای سربازان روس در شمال ایران پدید گردید، تکان تازهای به نیروهای انقلابی داد و حزب دموکرات به خصوص در تبریز نیروی تازهای گرفت. در آستانه وقایع ژوئیه ۱۹۱۷ در روسیه، همکاری دموکرات ها با شوراهای سربازان روس بدانجا رسید که سربازان روس با آزادیخواهان تبریز و دمکرات ها میتینگ مشترکی بر مزار شهدای راه آزادی تشکیل دادند و نطق های آتشینی ایراد کردند. از جمله ناطقان یکی شیخ محمد خیابانی بود که بنام حزب دموکرات سخن راند. شمال ایران با انقلاب اکتبر یکباره از زیر فشار امپریالیسم آزاد شد و شعلههای انقلاب اکتبر سرتاسر این منطقه را به جنبش تازهای که در سطح عالی تری از جنبش مشروطیت قرارداشت، درآورد. در جنوب انگلیس ها با تمام قوا کوشش کردند کهاز تاثیر انقلاب اکتبر در مردم بکاهند و نفوذ خود را مستحکم کنند و سپس آتش انقلاب را در شمال خاموش نمایند، اما در سرتاسر ایران مقاومت با سر سختی تمام علیهانگلیس ها جریان یافت. جمعیت های گوناگون کههدف آنها اخراج انگلیس ها و تسلیم پلیس جنوب به دولت ایران و الغای قراردادهای تحمیلی بود، تشکیل گردید.
* قیام خیابانی
فراخواندن ارتش روس از ایران و اشغال آذربایجان از طرف عثمانی ها که قصد تجزیه و الحاق این منطقه را به ترکیه داشتند، شرایط نامساعد تازهای برای دمکرات های آذربایجان و آزادیخواهان بوجود آورد. عثمانی ها خیابانی و عدهای از سران جنبش را توقیف و تبعید کردند. پیشرفت ارتش سرخ در قفقاز، عقب نشینی قوای انگلیس از باکو و فشار دولت جوان شوروی به عثمانی ها برای تخلیه خاک ایران منجر به بیرون رفتن نیروی عثمانی از آذربایجان گردید و بار دیگر شرایط مساعد برای جنبش در آذربایجان فراهم آورد. در شب عید نوروز سال 1299 )20 مارس 1920( میتینگ عظیمیبا شرکت بیش از 20 هزار نفر در تبریز تشکیل گردید که با شعار "مرده باد انگلیس" خواهان تخلیهایران از نیروهای انگلیسی بودند. پادگان انگلیسی تبریز شهر را تخلیه وعقب نشینی کرد، ولی شهربانی مانند معمول رهبران جنبش را تحت فشار قرار داد. نتیجه فشار شهربانی قیام تحترهبری حزب دموکرات آذربایجان که به علت دور ماندن از مرکز حزب و نابسامانی آن در مناطق دیگر ایران، بنام "فرقه دموکرات آذربایجان" نامیده شده بود، بوقوع پیوست. قیام در هفتم آوریل 1920 میلادی آغازشد و طی دو روز همه ادارات از جمله شهربانی بدست قیامیون افتاد. ابتدا هیئتی بنام "هیئت اجتماعی" کار قیام را اداره میکرد، اما در 20 ژوئن 1920 اینهیئت منحل و حکومت ملی با برنامه ذیل تشکیل گردید:
برانداختن سلطنت، برقراری جمهوری، نجات کشور از قید اسارت خارجی، خود مختاری در آذربایجان، برقراری روابط سیاسی و بازرگانی با کشور شوروی. حکومت ملی بلافاصله دست به یک سلسلهاصلاحات در زمینهامور بهداشتی و فرهنگی و تاسیس ارتش ملی و نظامی آن زد و خیابانی هر روز برای روشن کردن افکار عمومیبه نطق هائی آتشین پرداخت که تاثیر بزرگی از لحاظ فکری در مردم داشت.
پیشرفت های حکومت ملی نمیتوانست حکومت مرکزی را به تلاش نیاندازد. کابینه وثوقالدوله عاقد قرارداد تحتالحمایگی 1919 با کمک انگلیس ها به انواع حیل متشبث شد تا این حکومترا براندازد، ولی توفیق نیافت و خود در نتیجه نفرت عمومی مردم ساقط گردید. مشیرالدوله که تا حدی خوش نام بود سرکار آمد و مخبرالسلطنه را کهاز دموکرات های سابق بود بهاستانداری آذربایجان فرستاد. خیابانی بهاو اعتماد کرد و آزادانه وارد تبریزشد. مخبر السلطنه با استفاده از نیروی خلع سلاح نشده قزاق و خیانت فرمانده ژاندارمری خیابانی را غافلگیر کرد و این انقلابی پرشور در ۲۲ شهریورماه ۱۲۹۹ بدست قزاقان شهید شد. جنبش و قیام معروف به خیابانی در آذربایجان یکی ازصفحات درخشان تاریخ حرکت انقلابی در ایران و بخصوص در آذربایجان است.
* قیام خداوردی
پس از انقلاب اکتبر جنبشهای وسیع دهقانی شمال و شرق خراسان را در برگرفت. دهقانان کرد ساکن شمال خراسان به رهبری خداوردی نام که قبلا چوپان یکی از خوانین زعفرانلو بود، قیام کردند. این جنبش در نواحی دیگر خراسان نیز تاثیر کرد. قیام از شهر شیروان که مرکز آن بود تجاوز کرد و نواحی قوچان و باجگیران را در برگرفت. قوام السلطنه استاندار خراسان با عدهای از سران ایلات کرد و بلوچ این جنبش را سرکوب کردند (اوت ۱۹۲۰(.
* قیام کلنل پسیان
کلنل محمد تقیخان پسیان عضو حزب دموکرات، افسر برجسته ژاندارمری بود کهاز لحاظ ایدئولوژی دارای افکار انقلابی خرده بورژوائی، مخالف حکومت اشراف، طرفدار حکومت دموکراتیک و در سیاست خارجی مخالف نفوذ انگلیس ها بود. کودتای حوت 1299 سیدضیاء الدین و پیدایش رضا خان سردار سپه که ظاهرا قرارداد ۱۹۱۹ را لغو و اشراف و اعیان و عدهای از فئودالها را زندانی کردند، ابتدا کلنل را امیدوار کرد، اما با سرکار آمدن قوام السلطنه که کلنل او را به خوبی میشناخت این امید به یأس مبدل شد و او را به قیام واداشت. کلنل با قوای مسلح خود و با یاری عدهای از آزادیخواهان، منطقه خراسان را از حیطهاقتدار حکومت مرکزی رهاند، کمیتهای از نمایندگان طبقات مختلف بنام "کمیته ملی" تشکیل داد. این کمیته با شعاراصلاحات ارضی به روستا رفت، ولی دست بهاقدامات اساسی نزد. قوام السلطنه که با سران عشایر فئودالهای محلی روابط دوستانه داشت، آنها را علیه کلنل تحریک کرد و آتش فتنه را از هر طرف برافروخت. کلنل که مردی دلیر و بی پروا بود در زد و خوردی با اکراد شخصا در نبردی نابرابرشرکت کرد و کشته شد. سپس قوای دولتی که مدتها منتظر فرصت بودند به مشهد وارد شدند و بهاین طریق قیام سرکوب گردید.
کلنل که زمانی به کمک آلمانها امیدواربود، پس از انقلاب اکتبر جانبداری جدی حکومت جوان شوروی گردید و احساسات بسیار دوستانهای از خود در نقطق هایش نسبت بهاین حکومت نشان داد.
* قیام لهاک خان باوند
در سال ۱۹۲۶ پادگان بجنورد تحت فرماندهی ستوان لهاک باوند (سالار جنگ) مسلحانه قیام نمود. پشتیبان این قیام تودههای دهقانی بودند که خاطره جنبش دهقانی خراسان و مبارزه خاوردی کرد را به یاد داشتند. مهمترین شعار این قیام مصادره و تقسیم بلاعوض املاک بین دهقانان بود. شعارهای دیگر تغییر مالیات ها به نفع پیشه وران و کسبه شهرها، برقراری مالیات بر عایدات، استقرار حکومت جمهوری و قطع نفوذ انگلیس ها بود. این قیام از طرف دولت با کمک انگلیس ها کههواپیماهای خود را بکار انداختند، در 18 ژوئیه 1926 فرو نشانده شد و لهاک خان بهاتحاد شوروی پناه برد.
* قیام لاهوتی
ماژور ) سرگرد( لاهوتی از دموکرات های با سابقهای بود که در دوره "مهاجرت" به ترکیه رفت و پس از پایان جنگ و خاتمه جنبش خیابانی بازگشت، مورد عفو واقع و در ژاندارمری تبریز با درجه سرگردی پذیرفته شد. در این موقع رضاخان )سردار سپه( در مقام انحلال ژاندارمری و الحاق آن به نیروی قزاق به منظور ایجاد ارتش متحد الشکل برآمد. این اقدام را بیشتر افسران ژاندارمری دنباله سیاست انگلستان برای قبضه کردن ارتش ایران می دانستند. علاوه بر این رفتار مستبدانه رضا خان وزیر جنگ را، در مقابل مجلس و دولت ناقض قانون اساسی میشمردند. از این رو چند نفر از افسران ژاندارمری و از جملهانها لاهوتی در ماه حوت ۱۳۰۰ نقشه قیامی را بدست افراد ژاندارمری که مدتها حقوقشان نرسیده بود، کشیدند. این افسران ابتدا با افراد فرقه دموکرات که پس از قتل خیابانی مترصد فرصت بودند، تماس گرفته موافقت آنها را جلب و در یک حمله موفقیت آمیز قسمت مهمی از شهر تبریز را تسخیر کردند و به تمام شهرستانها پیروزی و قیام خود را اطلاع دادند و آنها را از نیات ضد استبدادی و ضد استعماری خود مطلع نمودند. اردوی دولت در خارج شهر و بعضی از محلات مقاومت میکرد و به حمله نمی پرداخت. سرانجام جنگ سختی بین طرفین درگرفت و بعلت آمادگی افراد ژاندارم نیروی دولتی پیروزشد و لاهوتی بهاتحاد شوروی پناهنده و قیام سرکوب گردید.
* قیام پادگان سلماس
در سال 1926 میلادی سربازانی که مدت ها حقوقشان پرداخت نشده بود در شهر سلماس (شاهپور کنونی( قیام کردند، عدهای را از میان خود به رهبری انتخاب و شهر خوی را تصرف کردند. قسمتی از پادگان خوی بدانها پیوست و هدف قیام از تقاضای حقوق تجاوز کرد و شعارهای دهقانی موضوع اصلی قرار گرفت. دولت پس از اعزام نیروی بزرگی از تبریز و پادگانهای اطراف این قیام را سرکوب و رهبران آن را اعدام کرد.
بدین ترتیب دفترقیام های مسلح و جنبشهای وسیع خلقی بسته شد و حکومت دیکتاتوری رضا شاه مستقر گردید. تنها جنبشی که به فعالیت خود ابتدا به طور نیم علنی و سپس مخفی ادامه داد حزب کمونیست ایران بود. حزب کمونیست پس از شکست انقلاب گیلان مرکز خود را به تهران منتقل کرد و به تاسیس شعب خود در ولایات دست زد و تا استقرار سلطنت پهلوی از مختصر آزادی استفاده کرده به تلفیق کار علنی و مخفی پرداخت، اتحادیههای صنفی و کارگری بوجود آورد و در درون حزب اجتماعیون دست به فعالیت سیاسی زد. روزنامههائی وابسته به حزب و اتحادیههای به رهبری حزب منتشر گردید که نقش تبلیغاتی موثری ایفا کردند. حزب کمونیست ایران از همان آغازعضو انترناسیونال سوم )کمینترن( گردید و از کمک های این سازمان بهره مند شد، ولی در این بین سردار سپه که مدتی تا حدی بدیدهاغماض به جنبشهای دموکراتیک مینگریست و هنوز آن نیرو را نداشت که در تمام جبههها بجنگد، پس از پیروزی در سایر جبههها و رسیدن به مقام سلطنت حمله خود را علیه نهضت کارگری ایران آغازکرد. در جنوب، در اصفهان، تبریز و مشهد بهاتحادیههای کارگری هجوم بردند و آنها را متلاشی کردند. عدهای از سران حزب کمونیست و اتحادیهها توقیف گردیدند و سپس "قانون" کذائی ۱۳۱۰ از مجلس دستوری رضا شاه علیه جنبش کارگری به تصویب رسید.
* پنجاه و سه نفر
حکومت دیکتاتوری رضا شاه با سیستم پلیسی خود از هرگونه اجتماع ولو بعنوان مذهبی جلوگیری نمود و هر جنبش را ولو هر قدر کوچک بود با زندان و اعدام سرکوب کرد. شرایط فعالیت برای حزب کمونیست بسیار دشوار شد. قسمت مهمی از نیروهای فعال حزب در زندانها از کار افتادند. قوای تازه و متدهای نوی برای ادامه کار لازم بود. در این موقع است که دکتر ارانی و چند نفر دیگراز یاران او به ایران آمدند و با همکاری چند نفر از اعضای با سابقه حزب کمونیست دست به فعالیت زدند. بدین ترتیب فعالیت تبلیغاتی و تربیت کادرهای جوان آغاز گردید. در دانشکدهها و دانشسرای عالی جنبش دانشجوئی که چند بار دست به اعتصاب زد به رهبری کانون جدید حزب کمونیست، بوجود آمد. جنبش کارگری می رفت رونق تازهای بگیرد که در نتیجه بعضی اشتباهات سازمانی در سال ۱۳۱۶ پلیس این سازمان نو بنیاد را کشف کرد.
ارانی و یاران او وعدهای از کسانی که با آنها ارتباط و آشنائی داشتند توقیف و محکوم گردیدند. دکتر ارانی بدست پلیس در زندان از پای درآمد و بقیه یاران او تا ورود ارتش سرخ به ایران و فرار رضاشاه در زندانهای مناطق بد آب و هوای جنوب و قصر قاجار در حبس ماندند و عدهای از آنها در جریان تشکیل حزب تودهایران در سال ۱۳۲۰ نقش قابل توجهی ایفاء کردند.
* نتیجه گیری:
از تصویر ناقص و بسیار فشردهای کهاز جنبشها و قیام های مردم ایران داده شد، میتوان به خوبی دریافت که مردم سرزمین ما ایران هیچگاه از نبرد علیه استعمار و استبداد و غارتگران و ستمگران خارجی و داخلی از پای ننشستند. نیروی واقعی در تمام نبردها قطع نظر از اینکه چه طبقه و یا شخصی به قدرترسیده، همواره تودههای مردم بودهاند. تودهها نقش اساسی را در زندگی اساسی بازی میکنند و بدون فعالیت آنها جامعه و قبل از هر چیزانقلاب اجتماعی غیرقابل تصور است. قدرت اصلی محرکه انقلاب همیشه تودهها بوده و خواهند بود. هر حزب سیاسی کهاز تودههای مردم برید و رابطه خود را با آنها از دست داد تبدیل به فرقه محدود و در بستهای میشود که وجود و عدمش یکی است. تجربه تاریخ بطور وضوح نشان می دهد که تنها راه پیروزی انقلاب راه روشن کردن، متشکل کردن و به نبرد کشیدن تودههاست. چنین راهی هماکنون در برابر حزب تودهایران قرار دارد. این راهی است پیمودنی ولی بسیار دشوار و پرپیچ و خم. این راه را باید پیمود و از تجربه تاریخ درس گرفت.