مشروطيت ايران و قرارداد 1907

مشروطيت ايران و قرارداد 1907

فرا گشت مشروطيت ايران 
                                                                                     
البته اين مهم ، حاصل مجموعه‌ي از مبارزه‌هاي پي‌گير ملت ايران بود كه فراگشت و نتيجه‌ي آن ، صدور فرمان مزبور بود .
هنگامي كه اين فرمان صادر شد ، در جهان تنها 43 كشور مستقل وجود داشت كه امروز شمار آن‌ها به كما بيش 200 كشور رسيده است . اين كما بيش 150 كشورهاي تازه ، همگي برآمده از جنگ جهاني دوم‌اند . بدين‌سان ، پرسابقه‌ترين اين كشورها ، ميان 45 تا 50 سال و ديگران ، ميان 10 تا 20 سال و . . . ، پيشينه‌ي تاريخي دارند .
از آن 43 كشوري كه در زمان صدور فرمان مشروطيت ايران داراي استقلال بودند ، تنها 16 كشور را با اما و اگر ، مي‌توان جزو كشورهاي مردم‌سالار رده‌بندي كرد . يعني ، كشورهاي داراي پارلمان . از ميان 43 كشور مستقل آن زمان ، تنها ايران و عثماني به عنوان كشورهاي اسلامي ، داراي استقلال بودند .
در همه‌ي كشورهاي مردم‌سالار آن زمان ، زنان داراي حق راي نبودند . زنان براي نخستين بار در سال 1921 م (1300 خ) در ايالات متحده‌ي آمريكا حق راي به دست آوردند و سپس در سال 1927 م (1306 خ) در بـريتانيا از ايـن حق بهره‌مند شدند . در ايران ، زنان در سال 1342 خ (1963 م) ، حق راي به دست آوردند و بايد گفته شود كه زنان سويسي ، در دهه‌ي 80 م (دهه‌ي 60 خ) ، از اين حق‌، بهره‌مند شدند .
در ميان 16 كشوري كه در آغازين سال‌هاي سده‌ي بيستم ، داراي پارلمان بودند ، همه‌ي مردان ، به ويژه مردان طبقه‌هاي فرودست به دليل پيچيدگي نظام انتخاباتي ، حق راي نداشتند . بايد دانست كه هم زمان با خيزش مشروطيت ايران ، همه‌ي مردان انگليسي ، از حق راي براي گزينش نمايندگان پارلمان ، برخوردار شدند .
در چنين جهاني ، ايران در سال 1285 خ (1906 م) بر اثر خيزش مشروطيت ، به عنوان هفدهمين كشور ، به جرگه‌ي كشورهاي داراي سامان مردم‌سالاري پيوست . ايران ، نخستين كشور از قاره‌ي پهناور آسيا بود كه خيزش در راه مردم‌سالاري را آغاز كرد و در اين تلاش ملي ، پيروز شد .
چنان كه گفته شد ، مشروطيت ايران ، فراگشتي است در شش گام كه بر چهار سند پايه‌اي استوار است . نخستين گام يا نخستين سند مشروطيت ايران كه برآمده از خيزش دامنه‌دار و ژرف ملت ايران برابر نظام استبدادي حاكم به شمار مي‌رود ، فرمان مشروطيت است .1
اين فرمان در 14 جمادي الثاني 1324 (13 امردادماه 1285 / 5 اوت 1906) ، از سوي مظفرالدين شاه ، صادر شد : 2
جناب اشرف صدر اعظم
از آنجا كه حضرت باريتعالي جل شانه سررشته ترقي و سعادت ممالك محروسه‌ي ايران را بكف كفايت ما سپرده و شخص همايون ما را حافظ حقوق قاطبه‌ي اهالي ايران و رعاياي صديق خودمان قرار داده لهذا در اين موقع كه راي و اراده‌ي همايون ما بدان تعلق گرفت كه براي رفاهيت و امنيت قاطبه‌ي اهالي ايران و تشئيد و تأييد مباني دولت ، اصلاحات مقتضيه بمرور در دوائر دولتي و مملكتي به موقع اجرا گذارده شود ، چنان مصمم شديم كه مجلس شوراي ملي از منتخبين شاهزادگان و علما و قاجاريه و اعيان و اشراف و مالكين و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقوم در دارالخلافه‌ي تهران تشكيل و تنظيم شود كه در تمام امور دولتي و مملكتي و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازم را به عمل آورده و به هيئت وزراي دولت‌خواه ما در اصلاحاتي كه براي سعادت و خوشبختي ايران خواهد شد اعانت و كمك لازم را بنمايد و در كمال امنيت و اطمينان ، عقايد خود را در خير دولت و ملت و مصالح عامه و احتياجات قاطبه‌ي اهالي مملكت بتوسط شخص اول دولت بعرض برساند كه بصحه‌ي همايوني موشح و به موقع اجرا گذارده شود . بديهي است كه به موجب اين دستخط مبارك نظامنامه و ترتيبات اين مجلس و اسباب و لوازم تشكيل آن را موافق تصويب و امضاي منتخبين از اين تاريخ ، مرتب و مهيا خواهد نمود كه بصحه‌ي همايوني رسيده و بعون‌الله تعالي مجلس شوراي مرقوم كه نگهبان عدل ما است افتتاح و باصلاحات لازمه امور مملكت و اجراء قوانين شرع مقدس شروع نمايد و نيز مقرر مي‌داريم كه مواد دستخط مبارك را اعلان و منتشر نمايند تا قاطبه‌ي اهالي از نيات حسنه‌ي ما كه تماما راجع به ترقي دولت و ملت ايران است كماينبغي مطلع و مرفه الحال مشغول دعاگويي دوام اين دولت و اين نعمت بي‌زوال باشند .
در قصر صاحبقرانيه به تاريخ چهاردهم شهر جمادي الثاني 1324 هجري ]13 امرداد 1285[ در سال يازدهم سلطنت ما .
فرمان مشروطيت را در شهرها ، به در و ديوارها چسبانيدند . مردم آذين بستند و جشن و چراغاني برپا كردند . اما زود دريافتند كه در اين فرمان ، سخني از « ملت » در ميان نيست . از اين‌رو ، جشن و چراغاني را موقوف كردند و فرمان را از در و ديوارها كندند و مردم دوباره به‌پا‌خاستند .
بر اثر خيزش دوباره‌ي مردم ، قرار شد كه شب 17 جمادي الثاني 1324 (16 امرداد 1285) ، نشستي در خانه‌ي مشيرالدوله صدراعظم وقت با حضور نمايندگان آزادي‌خواهان برپا گردد و پيرامون نكات مورد اعتراض مردم ، گفت‌وگو شود . به دنبال اين نشست ، در گام دوم ، مظفرالدين شاه فرمان زير را كه بايد از آن به عنوان كامل‌كننده‌ي سند يكم مشروطيت ايران نام‌ برد ، صادر كرد :3
جناب اشرف صدر اعظم
در تكميل دستخط سابق خودمان مورخه 14 جمادي الثاني 1324 ]13 امرداد 1285[ كه امر و فرمان صريحا در تاسيس مجلس منتخبين ملت فرموده بوديم ، مجدداَ براي آن كه عموم اهالي و افراد از توجهات كامله‌ي همايون ما واقف باشند ، امر و مقرر مي‌داريم كه مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صريحا داير نموده و بعد از انتخاب اجزاء مجلس فصول و شرايط نظام مجلس شوراي اسلامي را موافق تصويب و امضاي منتخبين به طوري كه شايسته‌ي ملت و مملكت و قوانين شرع مقدس باشد مرتب نمايند كه بشرف عرض و امضاي همايون ، موشح و مطابق نظامنامه مزبور اين مقصود مقدس صورت و انجام پذيرد .
با انتشار اين دست‌خط ، سه شبانه‌روز مردم چراغاني كردند و جشن گرفتند و ده روز بعد ، يعني روز سه‌شنبه 26 امرداد ماه 1285 ، در تالار مدرسه‌ي نظام (دانشكده‌ي افسري كنوني) ، سران آزادي‌خواهان ، علما ، وزرا و درباريان ، گردهم آمدند تا بر پايه‌ي فرمان ، نظام‌نامه‌ي انتخابات را آماده كند . در اين مجلس كه از ديد تاريخي ، مي‌توان از آن به عنوان نخستين مجلس شوراي ملي ايران نام برد ، كمابيش دو هزار نفر شركت داشتند . آغازگر نشست ، مشيرالدوله صدراعظم بود . او گفت :4
آقايان عظام
البته هر كدام از ما كه در اين محل شرف حضور داريم مختصرا مي‌دانيم كه مقصود از تشكيل اين مجلس محترم و اجتماع آقايان علما و وزراء و امناء و اعيان و تجار و اصناف در اين محل چيست . ولي محض اين كه نيت پاك و مقدس بندگان اعليحضرت اقدس همايون شاهنشاهي خلداله ملكه مصمم شدند كه ابواب نيك بختي و سعادت بر روي قاطبه‌ي اهالي ممالك محروسه ايران باز شود و اصلاحات لازم كه باعث مزيد استحكام مباني دولت و خوشبختي ملت است به مرور به موقع اجرا گذارده شود و چون اين خيال شاهانه بدون همدستي و معاونت قاطبه‌ي اهالي ايران به آن طوري كه منظور نظر معدلت اثر بندگان همايوني است انجام‌پذير نمي‌شد ، راي مبارك همايون شاهنشاه معظم بدان تعلق گرفت كه مجلس شوراي ملي از منتخبين طبقات معينه به طوري كه تفاصيل آن در دستخط مبارك از تاريخ چهاردهم جمادي‌الثاني مشروح است در دارالخلافه تهران تشكيل و تنظيم شود .
از آنجا كه ترتيب قواعد انتخابات و ساير فصول نظامنامه اين مجلس شوراي ملي بايد با كمال دقت موافق دستخط مبارك فوق‌الذكر ترتيب شود و البته چنان‌چه مي‌دانيد اتمام اين كار مستلزم وقت و فرصت معيني است ، معهذا براي اين كه اعليحضرت اقدس همايون شاهنشاهي دليلي واضح و حجتي كافي در تصميم راي مبارك خودشان براي تشكيل و ترتيب مجلس شوراي ملي به قاطبه‌ي اهالي ايران داده باشند چنين مقرر فرمودند كه عجالتاَ محل موقتي [براي] اين مجلس محترم ملي تعيين و در آن‌جا با حضور آقايان علما و وزراء و اعيان و اشراف و تجار و اصناف ، صرف شيريني و شربت شود . بديهي است كه اولياي دولت اهتمام بليغ خواهند نمود كه لايحه‌ي قواعد انتخابات و نظامنامه مجلس شوراي ملي به زودي موافق دستخط همايوني در چهاردهم جمادي‌الاخر مرمت و اعضاي مجلس ملي در تهران جمع و به افتتاح اين مجلس محترم مبادرت شود .
از خداوند متعال خواهانيم كه سايه بلند پايه‌ي اعليحضرت اقدس شاهنشاهي خلداله ملكه و سلطانه را بر سر قاطبه اهالي ايران مستدام و فرزندان وطن مقدس را توفيق بدهد تا با اولياي دولت براي افتتاح ابواب نيكبختي به روي ايرانيان بكوشند و اين دولت و ملت قديمه پنج هزارساله ايران را به اوج سعادت برسانند .
به دنبال سخنان صدراعظم ، ملك المتكلمين از پيش‌روان نهضت مشروطيت ، گفت :5
... با كمال مسرت و خوش‌بختي از طرف خود اصالتاَ و از جانب هيئت ملت وكالتاَ ، تشكيل اين مجلس شوراي ملي را كه فقط براي رسم افتتاح است شكر موفور به عمل آورده و تشكرات قلبيه و ادعيه خالصانه تقديم حضور مبارك اعليحضرت پادشاه معظم و متبوع مفخم ايرانيان مي‌نمايم و عجالتاَ با اين معدود وكلا كه منتخبين از پايتخت مي‌باشند ، شروع به مقصود نموده انتظار مي‌بريم كه به فرصت وكلايي كه بايد از تمام بلاد انتخاب شوند به ترتيب مخصوص انتخاب شده در دارالخلافه حاضر گردند تا هر چه زودتر اين مجلس كه مجلس شوراي ملي باشد موافق نظام‌نامه ،تكميل نواقص خود را نموده و در استحكام مباني سلطنت و استقرار حقوق ملت نتايح مستحسنه را بعون الهي ظاهر سازد ...
اين مجلس كه از آن به نام « مجلس موقت » نام برده مي‌شود ، هفته‌اي دو بار نشست داشت و كارگروهي را، براي آماده‌سازي نظام‌نامه‌ي داخلي ، برگزيد .
سرانجام ، مجلس موقت از چند گزينه‌اي كه از سوي كارگروه پيشنهاد شده بود ، بهترين را برگزيد و مقرر شد كه روز پنج‌شنبه 14 شهريور ماه ، نظام‌نامه‌ي مورد تصويب مجلس موقت ، به توشيح مظفرالدين شاه برسد .
در اين ميان ، هواخواهان استبداد كه منافع نامشروع خود را سخت در خطر مي‌ديدند ، شاه را نسبت به آزادي‌خواهان بدبين كرده بودند ، به گونه‌اي كه شاه ، از توشيح نظام‌نامه سر باز زد . مردم دوباره خيزش كردند و شاه پس نشست و سه روز بعد ، يعني در روز 19 رجب 1324 (17 شهريور 1285) ، نظام‌نامه‌‌ي انتخابات را توشيح كرد . بدين‌سان ، گام سوم در فراگشت مشروطيت ايران ، برداشته شد و سند سوم مشروطيت نيز به امضا رسيد و جنبه‌ي قانوني پيدا كرد‌. روش انتخابات پيش‌بيني شده در نظام‌نامه، طبقاتي بود. در ماده‌ي يكم نظام‌نامه آمده بود :6
انتخاب‌كنندگان ملت در ممالك محروسه ايران از ايالات و ولايات بايد از طبقات زير باشند : شاهزادگان و قاجاريه ، علماي اعلام و طلاب ، اعيان و اشراف ، تجار و ملاكين فلاحين و اصناف . . .
از يكصد و پنجاه و شش نماينده‌اي كه در نظام‌نامه پيش‌بيني شده بود ، شصت تن ، از آن تهران پاي‌تخت بود . كرسي‌ها ، ميان گروه‌هاي اجتماعي شش‌گانه ، به گونه‌ي مساوي بخش نشده بود . براي مثال تقسيم كرسي‌ها در تهران ، بدين‌گونه بود :7
شاه‌زادگان و قاجاريه    :   4 تن
علما و طلبه‌ها            :   4 تن
بازرگانان                  :   10 تن
مالكين و زارعين         :  10 تن
پيشه‌وران و اصناف      :   32 تن
بدين‌سان ، بيشينه‌ي نمايندگان ، از سه گروه اجتماعي ميانه بودند .
از آن‌جا كه شاهزادگان و قاجاريه ، نشستن در كنار مردم را دور از شان خود مي‌دانستند ، از گزينش و گسيل نماينده ، خودداري كردند . از اين‌رو ، مظفرالدين شاه ، همه‌ي آنان را به حضور خواست و به آن‌ها گفت :8
كسي كه با اين مجلس مخالفت نمايد با شخص ما مخالفت كرده است .
اگر شما رضايت ما را طالب هستيد ، به زودي نمايندگان خود را انتخاب نماييد تا با تاييدات الهي انتخاب كامل شود .
چند روز پيش از گشايش مجلس شوراي ملي ، بزرگان كشوري و لشگري ، نمايندگان سياسي خارجي و نيز نمايندگان برگزيده‌ي مردم ، دعوت به حضور در آيين گشايش شدند . در اين دعوت‌نامه ، آمده بود : 9
يوم يكشنبه 18 شعبان ]14 مهرماه 1285[ سه ساعت به غروب مانده در عمارت گلستان افتتاح مجلس شوراي ملي خواهد شد . مستدعي است در ساعت مذكور براي درك سعادت حضور همايوني ، شرف حضور به هم رسانيد .
در اين روز ، مظفرالدين شاه كه بر اثر بيماري ، دو تن از درباريان ، زير بازوي او را گرفته بودند ، وارد تالار برليان ( كاخ گلستان ) شد و به خاطر درد پا ، روي صندلي نشست . شاه پس از نشستن بر روي صندلي ، گريست و در حالت گريه ، گفت : 10
خدايا ، تو را شكر كه ملت مرا به آروزي خود رساندي
سپس نظام‌الملك ، خطابه‌ي زير را به نام شاه ، خواند : 11
بسم‌الله الرحمن الرحيم
منت خداي را كه آن چه سال‌ها در نظر داشتيم امروز به عون‌الله تعالي از قوه به فعل آمد و به انجام آن مقصود مهم به عنايات الهيه موفق شديم ، زهي روز مبارك و ميموني كه روز افتتاح مجلس شوراي ملي است ، مجلسي كه رشته‌هاي امور دولتي و مملكتي را به هم مربوط و متصل مي‌دارد و علايق ما بين دولت و ملت را متين و محكم مي‌سازد . مجلسي كه مظهر افكار عامه و احتياجات اهالي مملكت است ، مجلسي كه نگهبان عدل و داد شخص همايون ماست ، در حفظ ودايعي كه ذات واجب الوجود به كف كفايت ما سپرده . امروز روزي است كه بر وداد و اتحاد ما بين دولت و ملت افزوده مي‌شود و اساس دولت و ملت بر شالوده محكم گذارده مي‌شود . امروز روزي است كه يقين داريم روساي محترم ملت و وزراي دولت خواه دولت و امناء و اعيان و تجار و عموم رعاياي صديق مملكت در اجراي قوانين شرع انور و ترتيب و تنظيم دواير دولتي و اجراي اصلاحات لازمه و تهيه اسباب و لوازم امنيت و رفاهيت قاطبه اهالي وطن ما بكوشند و هيچ منظوري نداشته باشند ، جز مصالح دولت و ملت و منافع اهالي و مملكت و البته مي‌دانيد كه نيت اساسي مقدسي كه به ملاحظات شخصي ، مشوب و مختل نشود و به اغراض نفساني ، فاسد نگردد . حالا بر انتخاب‌شدگان است كه تكاليف خود را چنان چه منظور دولت و ملت است انجام بدهند .
بديهي است كه هيچ كدام از شما منتخبين ، انتخاب نشديد مگر به واسطه تفوق و رجحاني كه از حيث اخلاق و معلومات بر اغلب از مردم داشته‌ايد و خود اين نكته باعث اطمينان خاطر و قوت قلب ماست . رجاء واثق داريم كه با كمال دانش و بينش و بي‌غرضي در اين جاده مقدس قدم خواهيد زد و تكاليف خود را با كمال صداقت و درستي انجام خواهيد داد ولي با وجود اين ، چون قاطبه اهالي را مثل فرزندان خود دوست داريم و نيك و بد آن‌ها را نيك و بد خودمان مي‌دانيم و در خشنودي و مسرت و غم والم آن‌ها سهيم و شريكيم ، باز لازمست خاطر شما را به اين نكته معطوف داريم كه تا امروز نتيجه اعمال هر كدام از شما فقط عايد به خودتان بود و بس ولي امروز شامل حال هزاران نفوس است كه شما را انتخاب كرده‌اند و منتظرند كه شما با خلوص نيت و پاكي عقيدت به دولت و ملت خدمت نماييد و از اموري كه باعث فساد است احتراز نماييد . پس بايد كاري كنيد كه در پيش خدا مسئول و نزد ما شرمنده و خجل نباشيد .
اين پند و نصيحت ما را هيچ وقت فراموش نكنيد و آني از مسئوليت بزرگي كه بر عهده داريد غافل نباشيد و بدانيد كه خداوند متعال ناظر حقيقي اعمال ماست و حافظ حق و حقانيت است . خدا همراه شما ، برويد مسئوليتي كه بر عهده گرفته‌ايد با صداقت و درستي انجام بدهيد و به فضل قادر متعال و توجه ما ، مستظهر و اميدوار باشيد .
 هجدهم شعبان المعظم 1324 ]14 مهر ماه 1285[
بدين‌سان ، گام چهارم در فراگشت مشروطيت ايران برداشته شد . مجلس شوراي ملي ، پس از پايان خطابه‌ي شاه در مدرسه‌ي نظام ، تشكيل جلسه داد و مرتضي قلي‌خان صنيع‌الدوله را به رياست مجلس برگزيد .12 سپس كارگروهي براي تنظيم آيين‌نامه‌ي داخلي برگزيده شد و در چند روز كار آن به پايان رفت و به تصويب مجلس رسيد .13
با آغاز به كار مجلس ، لايحه‌ي قانون اساسي كه از سوي دولت آماده شده بود  ، تقديم مجلس گرديد .14 مجلس‌لايحه را ، به دليل پاره‌اي از اصول ناهم‌خوان با روح مشروطيت ، رد كرد و خود كارگروهي را ، مامور تهيه‌ي قانون اساسي كرد .
روز سه‌شنبه 24 شوال 1324  ] 19 آذر 1285[ ، لوحه‌ي سردر مجلس با نوشته‌ي            « دارالشوراي ملي ايران » و « عدل مظفر » 15، با حضور انبوه مردم ، نصب شد و در اين آيين ، مخبرالسلطنه خطابه‌اي ايراد كرد .
از آن‌جا كه شاه بيمار بود ، نمايندگان در تلاش بودند تا هرچه زودتر قانون اساسي را تنظيم كرده و پس از تصويب ، به توشيح شاه برسانند .
سرانجام ، پس از گفت‌وگوهاي بسيار ، متن قانون اساسي تنظيم شد و به تصويب مجلس رسيد و براي توشيح ، به دربار فرستاده شد . در اين ميان ، به دليل بيماري مظفرالدين شاه ، محمدعلي ميرزا ولي‌عهد ، از تبريز به تهران آمده بود و كمابيش ، كارها را در دست گرفته بود . محمدعلي ميرزا كه خوي استبدادي داشت ، چند هفته‌اي از توشيح آن از سوي مظفرالدين شاه ، جلوگيري كرد و سرانجام برابر پافشاري نمايندگان مجلس ، توشيح قانون اساسي را در گرو پذيرش خواسته‌هاي خود از مجلس قرار داد .
نمايندگان ، سخت برآشفتند و اعتراض‌هاي سخت كردند . سرانجام به دنبال گفت‌وگوهاي بسيار ميان دو طرف ، قرار شد كه كارگروهي از نمايندگان مجلس و دربار تشكيل شود و قانون اساسي را دوباره بررسي كند .
روز 11 ذي‌قعده 1324 (5 دي ماه 1285) محمدعلي ميرزا ،‌ نمايندگان خود را به مجلس گسيل داشت و گفت‌وگوهاي دو طرف ، هفت ساعت به درازا كشيد و در پايان توافق شد ، شاه صلاحيت اختصاصي و انحصاري مجلس را در رسيدگي به مسايل مالي ، بشناسد و ولي‌عهد ، برپايه‌ي نوشته‌ي جداگانه‌اي متعهد شود كه از انحلال مجلس اول ، خودداري كند و در برابر ، مجلس هم بپذيرد كه نيمي از اعضاي مجلس سنا ، از سوي شاه برگزيده شوند .
بدين‌سان ، روز چهارده ذي‌قعده 1324 (8 دي ماه 1285 / 30 دسامبر 1906) ، مظفرالدين شاه ، محمدعلي ميرزا ولي‌عهد و مشيرالدوله صدراعظم ، قانون اساسي را دستينه كردند و فرداي آن روز ، مشيرالدوله آن را تقديم مجلس كرد .
بدين‌سان ، در فراگشت مشروطيت ايران ، گام پنجم برداشته شد و چهارمين سند پايه‌اي مشروطيت ، جنبه‌ي قانوني پيدا كرد .
قانون اساسي ايران ، داراي 51 اصل بود . از آن‌جا كه نمايندگان به دليل بيماري شاه ، شتاب زيادي در تدوين قانون اساسي به كار بردند ، قانون ناقص بود و تنها به حقوق مجلس اشاره شده بود و تفكيك قوا و ... ، در آن ديده نشده بود .
چند روز پس از توشيح قانون اساسي ، مظفرالدين شاه درگذشت و محمدعلي ميرزا ، به تخت نشست . وي از آغاز ، ستيز خود را با مردم‌سالاري آشكار كرد و از اين‌رو ، براي جشن تاج‌گذاري خود كه روز 4 ذي‌حجه 1324 (28 دي ماه 1825 / 19 ژانويه 1907) برپا كرد ، نمايندگان مجلس شوراي ملي را به اين آيين فرا نخواند . حتا وي صنيع الدوله رييس مجلس را، نه به عنوان رييس مجلس ، بلكه به عنوان فردي از طبقه‌ي اعيان به جشن فرا خوانده بود .
مجلس شوراي ملي از اين كار محمدعلي شاه سخت برآشفت و نمايندگان به اين كار اعتراض كردند . در اين ميان ميرزا طاهر گفت : 16
سلطان ،  سلطان ملت است و بايد از طرف ملت تاج گذارند و مجلس نماينده ملت است .
هم‌چنين ميرزا طاهر كتاب‌فروش ، گفت :17
حالا كه اول مجلس است ، اگر مي‌تواند مطالبه‌ي حق خودش را بكند والا بعدها ، نمي‌تواند كاري از پيش ببرد .
در نشست فرداي روز تاج‌گذاري ، حمله‌هاي تندتري از سوي نمايندگان نسبت به محمدعلي شاه به عمل آمد . در اين نشست حاجي سيد نصرالله گفت : 18
اطراف شاه كساني هستند كه راضي به پيشرفت مجلس نيستند و نمي‌خواهند قانوني باشد .
طباطبايي نيز در همين جلسه گفت : 19
اگر آن‌ها اين مجلس را نخواهند ، بر ماست كه بگوييم سلطنت با مجلس توام است و اين پادشاه ، پادشاه مجلس است .
اما سرانجام ، محمدعلي شاه ناچار شد كه برابر مجلس نرمش از خود نشان دهد . از اين‌رو، صدر اعظم هيات وزيران را كه هشت تن بودند ، به مجلس معرفي كرد . اما وي در مجلس گفت كه : 19
وزرا فقط در مقابل اعلي‌حضرت ، مسئول هستند و در صورت احتياج ، خود را به مجلس معرفي مي‌كنند .
اين گفته‌ي صدراعظم با اعتراض تند نمايندگان روبرو شد . نمايندگان گفتند كه وزيران بايد در برابر مجلس مسئول باشند و عده‌ي آن‌ها هم ، نبايد از هشت نفر تجاوز كند . در پاسخ به نمايندگان ، محتشم‌السلطنه نماينده‌ي صدراعظم گفت :20
قانون اساسي در باب مسئوليت وزرا و تعداد آن‌ها ، ساكت است .
اين مساله باعث شد كه نمايندگان ، در پي تدوين متمم قانون اساسي و تعيين حدود اختيارات وزيران و سازمان‌هاي دولتي ، برآمدند .
با رسيدن خبر خيره‌سري‌هاي محمدعلي شاه به تبريز ، انجمن تبريز با گسيل چندين تلگراف‌، خواسته‌هاي مردم را در هفت ماده پيشنهاد كرد تا با ياري مجلس شوراي ملي ، از شاه خواسته شود : 21
1- شخص همايوني بايد دست خطي براي اسكات عامه‌ي صادر نمايند كه دولت ايران مشروطه تامه است .
2- عدد وزراي مسئول فعلا از هشت عدد متجاوز نيست و هرگاه بعدها تشكيل يك وزارت خانه لازم باشد ، به امضاي مجلس تشكيل داده خواهد شد .
3- از اين به بعد از خارجه وزير نبايد معين شود .
4- در ولايات و ايالات به اطلاع مجلس شوراي ملي ، انجمن محلي برقرار باشد .
5- وزراي افتخاري نبايد باشند . يعني اسم وزارتخانه به جز بر هشت وزير مسئول در دائره دولت نبايد برده شود .
6- عزل مسيونوز و پريم و توقيف لاورس رييس گمرك‌خانه تبريز فوري لازم است .
7- عزل ساعد الملك
محمدعلي شاه ، نخست گردن كشي كرد و پس از دو روز ، تسليم شد . وي « نوز » و
«‌ پريم » را از كار بركنار كرد و دست خط زير را صادر كرد :22
جناب اشرف صدراعظم
سابق هم دستخط فرموده بوديم كه نيات مقدسه ما در توجه به اجراي اصول قوانين اساسي كه امضاي آن را خودمان از شاهنشاه مرحوم انارله برهانه گرفتيم بيش از آن است كه ملت بتواند تصور كند و اين بديهي است كه از همان روز كه فرمان شاهنشاه مبرور اناراله برهانه شرف صدور يافت امر به تاسيس مجلس شوراي ملي شد دولت ايران در عداد دول مشروطه صاحب كنستيتوسيون به شمار مي‌آيد منتهي ملاحظه‌اي كه دولت داشته اين بود كه قوانين لازم براي انتظام وزارتخانه‌ها و دواير حكومتي و مجلس بلدي مطابق شرع محمدي صل اله عليه و اله نوشته آن وقت به موقع اجرا گذاشته شود . عين اين دستخط ما را براي جنابان مستطابان حجج اسلام سلمه اله تعالي و مجلس شوراي ملي ابلاغ نمايند . 27 ذي حجه الحرام 1324 ] 21 بهمن 1285 [ .
بدين‌سان ، با پس نشستن محمدعلي شاه از مواضع تند ضد مشروطه ، اقتدار مجلس شوراي ملي ، بيش از پيش پايدار شد و فرداي صدور دست‌خط ، كارگروهي مركب از سعدالدوله ، سيد حسن تقي‌زاده ، مشاورالملك ، حاجي امين الضرب ، حاجي سيد نصرالله و مستشارالدوله ، مامور تدوين متمم قانون اساسي شدند .
متمم قانون اساسي ، در خرداد ماه همان سال آماده شد و كارگروه ، آن را پيش از طرح در مجلس ، به ديد علما نيز رسانيد . سپس متمم قانون اساسي در مجلس شوراي ملي به بحث گـذارده شد و پس از تصويـب ، سرانجام روز 29 شعبان 1325 (14 مهرماه 1286 / 7 اكتبر 1907) ، محمدعلي شاه ، آن را دستينه كرد .
متمم قانون اساسي ايران كه فرجامين مرحله از فراگشت شكل‌گيري مشروطيت ايران است ، پنجمين و برجسته‌ترين سند مشروطيت ايران مي‌باشد . متمم قانون اساسي ، داراي يك صد و هفت اصل است كه حقوق ملت ، حقوق سلطنت ، حقوق اعضاي مجلسين ، دولت ، محاكم ، تشكيلات دارايي ، قشون و انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي است . اصل حاكميت ملي و تفكيك قوا به سه قوه‌ي مقننه ، مجريه و قضاييه و . . . را دربرمي‌گيرد .
 
بخش دوم ـ نافرجام گذاردن تلاش روس و انگليس
براي تجزيه‌ي كامل ايران
به دنبال ، سلطه روسيان بر سرتاسر سرزمين‌هاي خوارزم و فرارود و تهديد مرزهاي كشور استعمار ساخته‌ي افغانستان ، براي نخستين بار انگليس‌ها در سال 1887 م (1256 خ) ، رسيدن به يك توافق با روس‌ها را در آسيا ، مورد بررسي و اقدام قرار دادند .
در اين سال ، « ادوارد» ولي‌عهد انگليس ، لرد راندلف چرچيل (پدر وينستون چرچيل) را با يك ماموريت پنهاني به پترزبورگ گسيل داشت . وي نامه‌ي محرمانه‌ي ولي‌عهد را به امپراتور رسانيد. در اين نامه ، ولي‌عهد انگليس ، خواهان رسيدن به يك راه حل فراگير در آسيا شده بود . امپراتور نيز با آن موافقت كرد . 23
اما ملكه ويكتوريا كه از اين كار با خبر شد ، برآشفت و چرچيل را از پتروگراد احضار كرد.24
اما رفته رفته ، انديشه‌ي كنار آمدن با روس‌ها در ميان دولت‌مردان انگليس ، ريشه دواند و مردان با نفوذ بيش‌تري ، با اين انديشه‌ هم‌راه شدند .
درسال 1896 م (1275 خ) ، نيكلاي دوم امپراتور روس ، بر پايه‌ي يك دعوت رسمي ، از لندن بازديد كرد . در آن‌جا ، وي براي كاستن از تنش با انگليس‌ها و رسيدن به يك راه حل دايمي در آسيا ، گفته بود :25
هيچ گونه خطري از سوي دولت امپراتوري روس ، متوجه كشور هندوستان نيست و ما به خوبي مي‌توانيم با هم كنار بياييم .
در اين‌جا ، امپراتور روس به گلوگاه داردانل اشاره مي‌كند و به گونه‌اي ، حل اين مساله را كه از نظر وي : 26
براي عبور كشتي‌هاي دولت روس ، بدون مانع باشد
شرط اصلي رسيدن به توافق ، قرار مي‌دهد .
به دنبال اين نزديكي‌هاست كه دولت‌مردان انگليس ، جنگ‌هاي كريمه (قريم) و كنگره‌ي برلن را به باد انتقاد مي‌گيرند و از آن‌ها ، به گونه‌ي اشتباه‌هاي سياسي ، نام مي‌برند .27
انگليسيان كه تنها نگراني خاطرشان در اين منطقه ، ايمن‌تر كردن مستعمره‌ي هندوستان بود‌، در پي آن بودند كه با بخش كردن ايران ميان خود و دولت روس ، بخش جنوبي ايران را كه هم مرز هندوستان بود ، در اختيار گيرند . 28
اما دوباره بر اثر رخ‌دادهايي ، رقابت‌هاي ميان دو كشور ، به دشمني بدل شد . به گونه‌اي كه امپراتور روس ، خواهان بيرون شدن انگليسيان از مصر گرديد . از اين‌رو ، انديشه‌ي بخش كردن ايران ميان دو استعمارگر ، چند هنگامي به دست فراموشي سپرده شد . به دنبال اختلاف نظر انگلستان با روس‌ها در مسايل گوناگون ، آنان .29
از تقسيم ايران منصرف نشدند و اين در باغ سبز را در سال 1898 م (1277 خ) به آلمان‌ها نشان مي‌دادند و آن دولت را دعوت مي‌كردند كه در تقسيم ايران با انگليس‌ها ، شركت كنند .
در حالي كه انگليس‌ها حاضر بودند ، حتا پاي آلمان‌ها را به تقسيم ايران براي ايمن‌سازي مرزهاي هندوستان بكشانند ، هم‌چنان در پي رسيدن به يك هم‌آهنگي در اين مورد با روس‌ها بودند‌. از اين‌رو ، وزارت امور خارجه‌ي بريتانيا به سفير اين كشور در پترزبورگ، آگاهي مي‌دهد :30
نظرات ما اين است كه دو كشور چين و عثماني بسيار ناتوان هستند و همه‌ي امور مهم آن‌ها با راي‌زني و راهنمايي دولت‌هاي بيگانه به سرانجام مي‌رسد . هر هنگام كه اين راي‌زني‌ها و راهنمايي‌ها از سوي دولت‌ها روس و انگليس ، پيشنهاد مي‌شود ، هميشه مخالف يك ديگراند . از اين‌رو ، اين گام‌هاي مخالف ، منافع هر دو دولت را در اين دو كشور ، بي‌اثر مي‌كند و به نتيجه نمي‌رسد . به راستي ، زيان اين كارها ، بيش‌تر از زيان دشمني آشكار است .
اما سرانجام دو دولت روس و انگليس بر سر مسايل راه آهن چين ، با يك ديگر هم‌آهنگ شدند و روز 28 آوريل 1899 (8 اردي‌بهشت ماه 1278) ، قراردادي در اين زمينه ميان دو كشور در پترزبورگ بسته شد . انگليس‌ها مي‌خواستند ، مساله‌ي ايران را نيز در اين قرارداد مطرح كنند ؛ اما روس‌ها ، تن به اين كار ندادند .
در اين هنگام ، انگليس‌ها سخت درگير نبرد با « بوئر» (Boer) ها در افريقاي جنوبي بودند و روس‌ها با بهره‌گيري از اين درگيري حريف ، كوشيدند تا دولت‌هاي آلمان ، فرانسه و اسپانيا را به يك اتحاد عليه انگلستان بكشانند ؛ اما موفق نشدند .
در سال‌هاي 1901- 1900 م (1280- 1279 خ) ، روس‌ها با وجود مخالفت‌هاي انگليس‌ها ، ژاپوني‌ها و حتا آلمان‌ها ، بخش‌هايي از چين را از آن خود كردند و حتا به « شبه‌ جزيره‌ي كره » نيز نفوذ كردند .
انگليس‌ها ، براي مهار روسيه ، دست دوستي به سوي چيني‌ها دراز كردند ، در حالي كه با دولت‌هاي ژاپن و آلمان نيز گفت‌وگوهاي اتحاد را پي مي‌گرفتند .
اين كوشش‌ها به بار نشست و سرانجام در روزهاي پاياني ماه ژوئيه 1902 (روزهاي آغازين امرداد ماه 1281) ژاپني‌ها در برابر سلطه بر بخش‌هاي بزرگي از چين ، با انگليس‌ها پيمان اتحاد امضا كردند .
سرانجام ، در هشتم فوريه سال 1904 (18 بهمن ماه 1282) ژاپني‌ها بر عليه روس‌ها ، پاي به ميدان نبرد نهادند . ژاپني‌ها ، نيروي دريايي روسيه را در خليج پورت آرتور ، مورد آفند قرار دادند و آن را از پاي درآوردند .
روز چهاردهم آوريل همان سال (15 فروردين ماه 1283) ، در حالي كه تنها يك ماه و چهار روز از آغاز نبرد ژاپن عليه روسيه مي‌گذشت ، وزير مختار روس در پاي‌تخت دانمارك از سوي امپراتور انگليس كه به اين كشور مسافرت كرده بود ، به حضور پذيرفته شد . روس‌ها مي‌دانستند كه ژاپني‌ها با پشت‌گرمي انگليس‌ها وارد جنگ شده‌اند ، از اين‌رو ، در پي اتحاد با انگلستان بـودند ‌.
در اين ديدار ، امپراتور انگليس ، هرگونه دخالت پنهان اين كشور را در نبرد ژاپن عليه روسيه منكر شد و خواستار نزديكي بيش‌تر دو كشور گرديد . 31
در اين ميان ، انگليس‌ها از گرفتاري روس‌ها در نبرد با ژاپن بهره گرفتند ، با نيروي نظامي
« ‌لهاسا » پاي‌تخت تبت را اشغال كردند و هم‌چنين ، دوباره نقش خود را در افغانستان ، پررنگ‌تر كردند . در ژانويه سال 1905 (دي ماه 1283) ، بندر « آرتور » به دست ژاپني‌ها افتاد و همين امر‌، باعث ناآرامي‌هايي در درون روسيه شد . در جاهايي ، كار ناآرامي‌ها ، به خيزش‌هاي مردمي و كشت و كشتار كشيد .
روس‌ها ، براي كاستن از فشار ژاپن و يا حتا شكست آن كشور ، ناوگان جنگي خود را از درياي بالتيك به خاور دور گسيل داشتند . اما آخرين ته مانده‌ي ناوگان جنگي امپراتوري روسيه نيز در نبرد روز 28 ماه مه 1905 (7 خردادماه 1284) ، يا نابود شد و يا تسليم ژاپني‌ها گرديد . سرانجام روس‌ها با پذيرش شكست ، روز 14 اكتبر 1905 (22 مهرماه 1284) ، قرارداد صلح با ژاپن را دستينه كردند .
دولت انگليس‌ ، پس از شكست ناباورانه‌ي امپراتوري روس از امپراتوري ژاپن در سال 1905،  از ناتواني دولت روسيه بهره جست و گفت‌وگوهايي را براي به سرانجام رسانيدن اختلاف‌ها و كشمكش‌ها در آسيا ، آغاز كرد .
چنان كه گفته شد ، انگليس‌ها از چند سال پيش در اين فكر بودند . از اين رو ،  آرتور نيكلسون كه در بستن قرارداد 1907 با روس‌ها ، نقش حساسي داشت ، مي‌گويد :32
عقيده‌ي بستن قرارداد با دولت روسيه ، مدت‌ها بود در عالم خيال دور مي‌زد . در پاييز 1903 يك ]1282 خ[ يك گفت‌وگوهاي آزمايشي انجام شد .
وي در آغازين ماه‌هاي سال 1906 ميلادي (1285 خورشيدي) به سفارت انگلستان در پترزبورگ برگزيده شد تا با روس بر سر تقسيم آسيا به توافق برسد . هم‌زمان در روسيه نيز
« ‌ايزولسكي » كه از هواخواهان كنار آمدن با انگليس‌ها در آسيا بود ، به مقام وزارت امور خارجه رسيده بود و « بنكيندورف » نيز كه از همين سياست پيروي مي‌كرد ، سفير روسيه در انگلستان بود .
انگليس‌ها ، هميشه از اين بيم‌ناك بودند كه روس‌ها خود را به منطقه‌ي راهبردي سيستان رسانيده و از آن‌جا ، هندوستان را تهديد كنند و هم‌چنين از رسيدن پاي روس‌ها به خليج فارس ، سخت مي‌ترسيدند :33
پيش از 30 سال است كه حكومت هندوستان از دو تهديد ، سخت نگران است : يكم از استقرار دولت روسيه در خليج فارس و دوم ، دست‌اندازي به ايالت سيستان . ترس از اين است كه مبادا روس‌ها ، در كنار مرزهاي هندوستان پيدا شوند .
هشت سال پيـش نيز « كرزن » در گزارش خود در 21 سپتامبر 1899 (30 شهريور ماه 1278) به اين مساله ، اشاره كرده بود :34
حكومت هندوستان ، نمي‌تواند بدون ترس و وحشت ، دورنماي ]حضور[ روس‌ها را در نواحي شرقي و جنوبي ايران ، مشاهده كند .
وي در اين گزارش به تقسيم ايران اشاره مي‌كند و با وجودي كه آن را سخت پرمخاطره مي‌نامد ، توصيه مي‌كند كه اين مساله ، ارزش آزمايش را دارد .35
از سوي ديگر ، نيرو گرفتن امپراتوري آلمان ، نه تنها نفوذ امپراتوري انگليس را در اروپا و ديگر قاره‌هاي جهان ، بلكه قدرت دريايي اين كشور را نيز به چالش كشيده بود . از اين‌رو ، انگليس‌ها براي مبارزه با آلمان‌ها ، نيازمند سرنيزه‌هاي روسيان بودند . در اين راستا ، انگليس‌ها كه در آغاز گفت‌وگو با روسيان ، تنها مساله‌ي ايمن‌سازي مرزهاي هندوستان را در نظر داشتند ، ناچار برابر مخالفت روس‌ها ، پهنه‌ي جغرافياي توافق را گسترده‌تر كردند . آن‌ها براي برانگيختن اشتهاي روسيان براي رسيدن به يك توافق همه جانبه در آسيا ، مساله‌ي گلوگاه داردانل را كه هميشه روس‌ها در پي دست‌يابي به آن بودند ، به ميان كشيدند .
روس‌ها ، تنها نيروي بازدارنده براي دست‌رسي آن‌ها به گلوگاه راهبردي داردانل را ، امپراتوري انگليس مي‌دانستند و تنها هنگامي كه انگليس‌ها با زيركي اين مساله را نيز به پهنه‌ي گفت‌وگوها افزودند ، روسيان آمادگي خود را براي رسيدن به يك توافق كلي با آنان در آسيا ، آشكار كردند .
روز بيست و هشتم نوامبر 1906 (6 آذرماه 1285) « هاردينگ » معاون وزير امور خارجه‌ي انگليس به كاردار سفارت روسيه در لندن گفته بود :36
خيلي خوش‌وقت خواهيم شد تا هرگونه پيشنهادي را كه دولت روسيه بدهد ، ما آن‌ها را مورد توجه قرار دهيم ، حتي درباره‌ي داردانل .
بدين‌سان‌ ، روس‌ها به اميد دست‌يابي به گلوگاه داردانل ، بر آن ‌شدند كه به اختلاف‌هاي خود با انگليس‌ها در آسيا، پايان بخشند و در اين راستا ، ايران ميان دو كشور ، بخش شد :37
در دوم آوريل 1907 ] 12 فروردين 1286 [ ، مذاكرات طرفين به اين جا رسيد كه حدود منطقه‌ي دولتين در ايران معين گردد . روس‌ها راضي شدند از ايالت سيستان صرف‌نظر كنند و در واقع همه‌ي نواحي سرحدات ايران و افغانستان . . . جزو منطقه‌ي نفوذ دولت انگليس قرار گرفت .
در اين راستا ، دولت انگليس :38
مجبور شده بود ، همه‌ي منطقه‌ي شمالي ]‌ ايران [ و هم‌چنين شهر تهران و راه تجارتي مهم خانقين به قزوين ، به علاوه شهرهاي اصفهان و يزد را به روس‌ها واگذار كند .
در اين ميان ، قرار شد كه گفت‌وگوهاي مربوط به گلوگاه داردانل ، به هنگام بهتري واگذار شود .
در ماه مه 1906 (اردي‌بهشت 1285) ، روزنامه‌ي « استاندارد » لندن در مقاله‌اي از پيمان روس و انگليس ، سخن به ميان آورد .39 نماينده‌ي سياسي ايران در پترزبورگ پاي‌تخت روسيه ، خواستار روشن‌گري از سوي وزارت امور خارجه‌ي روسيه شد . آن‌ها در پاسخ گفتند كه اين امر ، حقيقت ندارد .40 البته انگليس‌ها نيز ، همين پاسخ را دادند .
روز 21 ژوئن 1907 ، ناظم‌الدولـه وزير مختار ايران در لندن ، با « گري » وزير امور خارجه انگليس ديدار كرد . وزير مختار ايران ، خواستار روشن‌گري پيرامون گفت‌وگوهاي روسيان و انگليسيان مي‌شود . ناظم‌الدوله به « گري » مي‌گويد كه بر پايه‌ي آگاهي‌هايي كه به دست آورده است ، دو دولت ، ايران را به منطقه‌هاي [ زير] نفوذ [ خود] بخش كرده‌اند و اين امر ، باعث ناآرامي ايرانيان شده است .41 در پاسخ ناظم‌الدوله ، وزير امور خارجه‌ي انگليس ، مي‌گويد :42
آن‌چه وزير مختار ايران استنباط كرده ، درست نيست . بهتر آن است كه بگوييم ، قراردادي را كه ما آروزي بستن آن را داريم ، اين است كه ما ميل نداريم در بخش‌هايي از ايران كه در كنار مرزهاي روسيه است و ديوار به ديوار با امپراتوري انگلستان است ، نفوذ خود را گسترش دهيم .
هم‌چنين حسين پيرنيا (مشيرالدوله) نيز كه از سوي دولت ايران به پترزبورگ و لندن گسيل شده بود تا آگاهي‌هايي پيرامون قرارداد روس و انگليس به دست آورد ، با پاسخ‌هاي بي‌سروته ، از سوي دولت‌مردان روس و انگليس روبرو شده بود .
وزير مختار ايران در لندن ، با توجه به آگاهي‌هايي كه به دست آورده بود ، با وجود انكار وزير امور خارجه‌ي انگليس ، در تلگرافي به وزارت امور خارجه آگاهي داد : 43
خيلي محرمانه دانسته و فهميده و مجبوراَ عرض مي‌كنم به جهت اصلاح روابط انگليس و روس در ميان دول بزرگ ، اين مذاكره مخفي هست كه دولت انگليس در اين مدت سعي كرد كه ميان خود و روس ، بعضي ممالك نيم‌بار را مستقلا نگاه بدارد و اين تدبير باطل شد و تا آن اداره‌هاي غيركافي در ميان هستند ، منازعات و مشكلات در ميان آن دو دولت روز به روز بيش‌تر و صلح دنيا ، متزلزل خواهد بود . از براي استحكام اساس صلح دنيا واجب است كه روس و انگليس آن اداره‌هاي ضعيف و غير كافي را از ميان بردارند و هم در ميان آن دو دولت بزرگ ، يك سرحد مضبوط و شايسته برپا شود‌. اين حرف محققا در نظر هست و بلاشك بزرگ خواهد شد . به اين جهت مجبوراَ عرض كردم وليكن جناب‌عالي را قسم مي‌دهم كه اگر خيلي لازم و مفيد ندانيد ، هيچ بروز ندهيد . ملكم نمره‌ي 44 .
بدين‌سان دولت ايران از اين گفت‌وگوها آگاه شد و در نتيجه ، اين آگاهي‌ها ، رفته رفته به جامعه منتقل‌گرديد و يك هيجان همگاني، مردم را فراگرفت . در اين راستا ، وزير مختار انگليس در تهران به وزارت امور خارجه‌ي كشورش گزارش داد كه :44
ملت ايران از اين مذاكرات اطلاع حاصل كرده‌اند و سخت در خشم و غضب هستند . ممكن است هيجاني ايجاد شود . مي‌گويند مقصود از اين قرارداد ، تقسيم ايران است .
وزارت امور خارجه‌ي انگليس ، از نماينده‌ي خود در تهران خواست تا به دولت‌مردان ايران آگاهي دهد كه اين قرارداد با شرط تضمين استقلال و تماميت ارضي ايران بسته مي‌شود و . . .45
سرانجام روز سي و يكم اوت 1907 ( نهم شهريور 1286 ) ، سه قرارداد ميان نمايندگان انگلستان و روسيه در سن پترزبورگ ، دستينه شد ( پيوست شماره‌ي يك و دو) . بر پايه‌ي قرارداد نخست ، سرزمين افغانستان كه در سال 1857 م (1236 خ) از ايران جدا كرده شده بود ، در حوزه‌ي نفوذ انگلستان قرار گرفت . برپايه‌ي قرارداد دوم ، سرزمين تبت با وجودي كه در اشغال نيروهاي بريتانيا بود ، جزو حوزه‌ي نفوذ روسيه شناخته شد و بر پايه‌ي قرارداد سوم ، ايران به سه پاره ، بخش گرديد :46
1- بخش شمالي ، يعني از خط فرضي ميان قصرشيرين ، اصفهان ، يزد ، خواف و مرز افغانستان ( نقطه‌ي برخورد مرز ميان روس و افغانستان ) ، منطقه‌ي نفوذ روسيه شناخته شد .
2- بخش جنوبي ، يعني از خط فرضي كه از مرز افغانستان و بيرجند و كرمان و بندرعباس مي‌پيوست و براي دفاع هندوستان ، داراي اهميت حياتي بود ، در منطقه‌ي نفوذ انگلستان قرار گرفت .
3- بخش مركزي كه در حقيقت ، حدفاصل ميان مناطق دولت‌هاي روسيه و انگلستان بود ، در حيطه‌ي نفوذ دولت مركزي قرار گرفت .
پخش شدن خبر بسته شدن قرارداد ، هيجان گسترده‌اي در ايران ايجاد كرد . مردم سخت به خروش آمده بودند و روزنامه‌ها ، پر بود از بحث‌هاي گسترده و داغ پيرامون موضوع قرارداد .
انگليس‌ها و روس‌ها ، براي منحرف كردن توجه مردم ، دولت و مجلس شوراي ملي از اين
« ‌فاجعه » ، عثماني‌ها را تحريك كردند كه به خاك ايران تجاوز كند . هم‌زمان ، در روز بسته شدن قرارداد ، نخست‌وزير ميرزا علي‌اصغر خان اتابك ( امين‌السلطان ) هنگام بيرون آمدن از مجلس شوراي ملي ، ترور شد .
مردم ، به حق او را نماد استبداد مي‌دانستند و  از اين‌رو ، با وجودي كه با استقرار مشروطيت ، وي از ايران فراري شده بود ، به خواست محمدعلي شاه به ايران بازگشت و از سوي شاه به عنوان نخست‌وزير به مجلس معرفي شد . هنگام پياده شدن وي در بندر انزلي ، مردم از حركت او به سوي تهران جلوگيري كردند . او قرآن مهر كرد كه به مشروطيت وفادار خواهد بود و مردم اجازه دادند كه به تهران آمد . اما او پاي‌بند پيمان نبود .
روز چهارم سپتامبر 1907 (13 شهريور 1286) يعني چهار روز پس از بسته شدن قرارداد 1907 ، وزير مختار انگليس در تهران ، در يك يادداشت رسمي به وزارت امور خارجه ، اعلام كـرد‌ : 47
به دوستدار اطلاع رسيده كه در ايران شهرت دارد فيمابين انگليس و روس قراردادي منعقد شده كه نتيجه آن دخالت دولتين در ايران و تقسيم اين مملكت فيمابين آن‌ها خواهد بود . خاطر جناب اشرف ارفع مسبوق است كه مذاكرات فيمابين دولتين روس و انگليس به كلي طور ديگر است چرا كه جناب مشيرالملك ] حسين پيرنيا مشيرالدوله [ كه در اين واخر به پطرزبورغ و لندن رفته مذاكراتي كه با وزير خارجه روس و انگليس نموده و مشاراليها از طرف دولتين خود مقصود دولتين را در ايران صريحاَ توضيح كرده‌اند ، بايد راپورت داده باشند . جناب سر ادوارد گري وزير امور خارجه انگليس مفاد مذاكراتي كه با جناب مشيرالملك داشته‌اند و هم‌چنين مفاد مذاكرات مسيو ايزولسكي در دو نكته اصليه با هم كاملا متفقند :
يكي اين كه هيچ يك از دولتين در امور ايران مداخله نخواهند كرد مگر اين كه صدمه به مال و جان رعاياي آن‌ها وارد آيد .
ديگر اين كه مذاكرات در باب قرارداد فيمابين روس و انگليس نبايستي برخلاف تماميت و استقلال ايران بوده باشد . جناب سر ادوارد گري نيز اظهار داشته بودند كه تا به حال فيمابين روس و انگليس ضديت بود و هر يك مي‌خواستند كه توفيق ديگري را در ايران مانع شوند و هرگاه اين ضديت در اين حال نامعلوم ايران امتداد پيدا مي‌كرد براي طرفين يا براي يك طرف وسوسه پيدا مي‌شد كه در امور داخله ايران مداخله كند و نگذارد ديگري از اين وضع حاليه فايده‌اي ببرد و يا به ضرر ديگري براي خود تحصيل فايده بنمايد مقصود از مذاكرات حاليه فيمابين روس و انگليس اين است كه چنين اشكالي فيمابين بروز نكند و اين مذاكرات به‌ هيچ‌وجه بر ضد ايران نبوده . در حقيقت چنان كه مسيو ايزولسكي براي مشيرالملك توضيح كرده و گفته‌اند « هيچ يك از دو دولت مطالبه‌ي از ايران ننموده و به اين جهت دولت ايران مي‌توانسته تمام هم خود را براي انجام مسائل داخله صرف نمايد » هر دو وزير كاملا در خصوص مداخله نكردن موافق بوده و جاي شبهه باقي نگذارده‌اند ، كلمات مسيو ايزولسكي كه نيز حاوي قصد انگليس است از قرار ذيل است :
قانون‌نامه دولت روس اين خواهد بود كه مادامي كه به مصالح آن‌ها خللي وارد نيامده از هرگونه مداخله در امور داخله ممالك ديگر احتراز جويند و به كلي انحراف از اين قانون در اين مسئله حاليه غيرممكن است .
در باب شهرت تقسيم ايران فيمابين روس و انگليس كه مي‌گويند دولتين مزبور مي‌خواهند حوزه اقتدار براي خود تعيين كنند جنابان سر ادوارد گري و مسيو ايزولسكي اين فقره را صريحاَ توضيح كرده‌اند كه به‌هيچ وجه اين شهرت‌ها ماخذي ندارد و چيزي كه دولتين مي‌خواهند اين است كه قراردادي براي منع اشكالات و اختلافات آتيه بسته شود كه به موجب آن قرارداد هيچ يك از دولتين در آن نقاط ايران كه متصل به سرحد ديگري است نفوذ خود را بيش‌تر ننمايند . اين قرارداد به مصالح خود ايران يا ملت خارجه ديگري خللي وارد نمي‌آورد و فقط دولتين روس و انگليس را متعهد مي‌سازد كه در ايران درصدد اقدامي كه مضر به حال يكديگر باشد برنيايند و در آتيه از مطالباتي كه در گذشته تا آن درجه مخل به پيشرفت خيالات سياسي ايران بوده است ايران را مستخلص سازد و اظهارات جناب مسيو ايزولسكي اين است ( قرارداد فيمابين دو دولت اروپايي كه نهايت مصالح را در ايران دارند و آن قرارداد مبتني است بر ضمانت استقلال و تماميت ارضي ايران ، اسباب ترقي مصالح ايران خواهد بود و ايران به همراهي و كمك دو دولت مقتدر همجوار خود مي‌تواند بعد از اين تمام قواي خود را صرف ترقي داخله خود بنمايد ) از مطالب فوق ملاحظه خواهند فرمود كه اين شهرت‌هايي كه در اين اواخر در خصوص خيالات سياسي انگليس و روس در ايران داده‌اند تا چه اندازه بي‌ماخذ است به هيچ وجه نيت حمله به استقلال ايران نداشته قصد دولتين از بستن اين قرارداد اين است كه استقلال ايران را ابدالدهر تامين نمايند نه فقط مي‌خواهند عذري به جهت مداخله كردن در دست نداشته باشند بلكه قصدشان در اين مذاكرات دوستانه اين بود كه يكديگر را نگذارند در ايران به عذر حفظ مصالح خود دخالت كنند و دولتين مزبور اميدوارند كه در آتيه دولت ايران ابدالدهر از طرز مداخله خارجه مستخلص و در اجراي امور مملكتي خود به وضع خودشان كاملا آزاد بوده باشند كه فوائد آن عايد خودشان و تمام دنيا گردد .
سرانجام ، موضوع قرارداد محرنامه‌ي روس و انگليس درباره‌ي ايران  به مجلس شوراي ملي كشيده شد .
در جلسه‌ي علني روز 29 رجب 1325 ( 16 شهريور 1286 / 8 سپتامبر 1907 ) ، نمايندگان به بحث پيرامون قرارداد پرداختند :48
حاج معين التجار ( محمد دهدشتي ) : گويا چند روز است كه قرارداد روس و انگليس تمام شده و يك اندازه اسباب وحشت مردم گرديده صورت آن قرارداد را هم گويا به وزارت خارجه فرستاده‌اند اگرچه ظاهرا مي‌گويند اين معاهده در استقلال ايران است ولي نمي‌شود اطمينان حاصل كرد بايد آن قرارنامه را چون در باب ايران است رسماَ ما بدانيم و آن قرارنامه را بدهند و نوشته هم بدهند كه غير از اين صورت ظاهري قرارداد ديگري در خفا ندارند .
اسداله ميرزا ( شهاب‌الدوله ملك آراء )‌ :‌ از قراري كه گفتند عهدنامه بين روس و انگليس در خصوص آسيا تمام شده و همان‌طور كه گفتند صورت آن عهدنامه را بايد به مجلس بفرستند يكي از مواد آن اين است كه در نفوذ پلتيكي و تجارتي هر كدام طرفي را اختيار نمايند و يك چيز ديگري هم در بين هست كه استقلال دولت ايران را اين دو دولت ضمانت كرده‌اند آن ماده اول را در روزنامجات نوشته‌اند پس بايد اين را خواست و ديد .
حاج امين‌الضرب ( حاج حسين آقا مهدوي ) : در يك سوادي ديدم كه اين ماده آخري را به يك طوري نوشته بودند اگر در حقيقت اين طور باشد خوبست ضرري ندارد ولي در هر صورت بايد آن عهدنامه را ديد .
آميرزا ابوالحسن خان : لايحه‌ي از سفارت به وزير امور خارجه نوشته شده صريحاَ نوشته‌اند نفوذ اين دو دولت در مملكتي كه همسايه هستند به تساوي باشد يعني انگليس در طرف جنوب و روس در طرف شمال و هيچ يك از اين دو دولت در طرف ديگري دخالت نكند و من معني آن كلامي را كه امين‌الضرب گفتند نفهميدم و يك كلمه ديگر هم هست كه اموري كه از براي دولت ايران رخ مي‌دهد به كمك اين دو دولت فيصل بگيرد اين مطلب را هم نفهميدم پس بايد نوشت كه صورت عهدنامه را بفرستند به وزارت امور خارجه و استدعا مي‌كنم كه صورت آن را داده و بنويسند كه غير از اين قرارداد ديگري نداريم ما بيش از اين سوال و خواستن حق ديگري نداريم .
حاج معين‌التجار :‌ سفراي ما بايد بدانند كه ترتيب اين مملكت حاليه برخلاف سابق است سابق شايد راپرتي مي‌فرستادند و خوانده نمي‌شد ولي حالا بايد اين گونه راپرت‌ها را به وزارت خارجه بفرستند و از وزارت خارجه هم به مجلس بفرستند خوانده شده معلوم شود .
مستشارالدوله ( صادق ) : بايد وزير امور خارجه را در يك مجلس خواست و از كليه‌ معاهداتي كه شده مفصلا توضيح خواست و به ما اطميمنان بدهند كه از اين معاهدات ضرري به استقلال ايران برنخواهد خورد .
در اين ميان ، با وجود نبود دولت و نيز تجاوز عثمانيان ، نمايندگان مجلس شوراي ملي مساله را پي گرفتند .
روز اول مهرماه 1286 (24 سپتامبر 1907) ، سفارت انگليس در تهران ، در يك يادداشت رسمي ، دولت ايران را از دستينه شدن قرارداد « تقسيم ايران » ، آگاه كرد .49
بر اثر اين خبر ، مردم ايران يك پارچه بپاخاستند و نمايندگان دوره‌ي يكم مشروطيت ، به شدت با اين قرارداد مخالفت كردند و روزنامه‌ها ، بر حجم مقالات خود در اين باره افزودند و خواستار رد آن شدند .
پس از چند روز ، مشيرالدوله پيرنيا وزير امور خارجه ، اطلاعيه سفارت انگليس را به آگاهي رييس مجلس شوراي ملي رسانيد . 50
رييس مجلس شوراي ملي ، موضوع يادداشت سفارت انگليس را در جلسه‌ي علني روز 26 شعبان 1325 ( 11 مهرماه 1286 ) به آگاهي نمايندگان رسانيد :51
رييس : اين قرارنامه و مراسله‌ايست كه از سفارت انگليس براي وزارت امور خارجه رسيده و ايشان آن قرارنامه را با مراسله فرستادند به مجلس قرائت شود و در اين قرارنامه بين دولتين روس وانگليس آن‌چه راجع به ايران است نوشته‌اند .
سواد مراسله سفارت انگليس به وزارت امور خارجه به تاريخ 24 سپتامبر 1907 15 شعبان 1325 :
جناب مستطاب اجل اكرم افخم را با كمال احترام تصديع افزا مي‌گردد بر حسب دستورالعملي كه از دولت متبوعه دوستدار رسيده شرف دارم كه صورت ترتيب منعقده فيمابين دولتين انگليس و روس مورخه 31 اوت 1907 را تا اندازه‌ي كه راجع به دولت عليه ايران است لفا ايفا دارم . محض تسهيل قرائت نوشته مزبور ، ترجمه غير مستند آن را به نسخه فرانسه الحاق داشت محض احتراز از هرگونه اشتباه نيز بايد اظهار دارم كه مسلم است نسخه فرانسه سنديت خواهد داشت ، صورت اين قرارداد رسماَ بدول معظم ايفاد خواهد شد و به زودي نيز انتشار خواهد يافت در اين موقع احترامات فائقه را تجديد مي‌نمايد . ( پيوست شماره‌ي يك )
قرارداد در مجلس شوراي ملي خوانده شد  نمايندگان به سختي با آن مخالفت كردند و آن را مردود دانستند : 52
مستشارالدوله : برهمه معلوم است كه مدت‌ها دولت روس و انگليس در ايران نفوذ پلتيكي و تجارتي داشته‌اند و در بعضي نواحي مال بعضي زيادتر بود در حقيقت ايران ميدان كاملي بود به جهت آن دو دولت اگر دولت ايران واقف به نكات كار خود بود مي‌توانست در آن حال مبانيت فوائد و منافع بيشمار حاصل نمايد ولي متأسفانه موقع را از دست داد و آن مبانيت از بين مرتفع شد . خيلي جاي تعجب است كه دو دولت ، در داخله دولت مستقلي قرارداد مي‌گذارند . معلوم است كه دول حقوق تجارتي خود را به هر وسيله‌ باشد برقرار مي‌دارند بدون اين كه صاحب خانه مطلع باشد ، با اين قرارداد و معاهده‌اي كه بين دولتين شده است دولت ايران مي‌تواند به هر كس امتياز بدهد ولي در نواحي و جاهايي كه امتياز داده نشده باشد اعم از اين كه طرف دولت انگليس و روس باشد يا غير از آن‌ها در هر نقطه و ناحيه‌اي كه نفع خود را در او به بيند . پس اين قرارداد آن اختيار داخلي ما را سلب نخواهد كرد ، بر فرض اين دو دولت براي خود و رعاياي خود قرار داده‌اند ربطي به عمل ما ندارد ما نمي‌توانيم ترتيب مملكت خود را تغيير بدهيم اما اين كه نوشته شده كه گمركات جنوبي مرهون استقراض است اگر تاخير افتاد كنترل بگذارند ، اگرچه اين مسئله با وزير ماليه است ولي چون در اينجا مطرح شد بنده عرض مي‌نمايم كه در آن قرارداد استقراضي چنين شرطي نباشد و در صورت عدم آن حق ندارند و در كنترلي كه از براي وصول عايدي گمركات شمالي در صورت تاخير قسط آن مي‌گذاريد ، آن هم بايد موافق با قرارنامه استقراضي باشد .
وكيل‌التجار : اين دو دولت محترم چون در سابق ميان خودشان در تجارت زد و خوردي داشتند مي‌خواستند يك قراردادي ميان خودشان بگذارند كه به تجارت يكديگر خسارت وارد نياورند و مزاحم نشوند .
اما در باب كنترل اينجا نوشته شده كه براي اين كه اطمينان حاصل بشود حق دارند نه آن كه در صورت نرسيدن قسط .
ديگر اين كه بايد از وزارت امور خارجه پرسيد آيا مطالب محرمانه و قرارداد مخفي هست يا خير ؟
رييس :‌ آن‌چه به وزارت امور خارجه نوشته‌اند همين است ديگر نمي‌شود آن‌ها را قسم داد كه آيا غير از اين هست يا نيست ؟
وثوق‌الدولـه ( حسن وثوق ) : گويا چيزي در اين خصوص از آن بياني كه جناب مستشارالدوله گفتند اولي‌تر نباشد ، ماحصل مدلول اين قرارداد اين است كه دولت انگليس در شمال امتياز نگيرد و دولت روس در جنوب و به اين ترتيب حال ايران را با سابق تغيير نخواهند داد و در هر موقع دولت ايران مي‌تواند به هر يك از دول امتياز بدهد  . اما در باب كنترل بايد اين ترتيب از روي معاهده و قرارداد استقراض باشد .
آقا ميرزا ابوالحسن خان : اين معاهده ظاهرش چون گور كافر پر حلل ـ باطنش قهر خدا عزوجل ـ حفظ حقوق تجارتي و حدود سياسي مساله‌ي جداگانه‌اي است ، رجوع به تواريخ گذشته بايد نمود كه مقصود از تجارت چه بوده است . من چيزي عرض نمي‌كنم همين قدر چيزي را كه بعضي از روزنامجات دولت انگليس گفته‌اند عرض مي‌كنم كه مي‌نويسند در اين موقع كه دولت ايران پا به جاده ترقي و مشروطيت گذارده ما از دولت دوستي مثل دولت معظم انگليس متوقع نبوديم كه با يك دولت دوست همسايه‌ي ديگر ما چنين قراردادي بگذارند .
آقا سيد حسن تقي‌زاده : هر چه بگوييم تاييد مطالب سابق است البته همه كس مي‌داند از براي دولتي كه دو دولت ديگر در خاك او قرارداد بگذارند جاي تاسف است ولي اين را هم مي‌گويم كه دولت ايران مي‌تواند حقوق خود را حفظ كند و هيچ خللي بر او وارد نيايد و بعد از تمام مذاكرات مي‌گوييم زنده باد استقلال ايران .
حاج شيخ‌علي : آيا اين قرارداد را نمي‌شود تغيير داد ؟
رييس : خير ما كاري به آن‌ها نداريم و هر دولتي كه امتياز مي‌خواهد ما با كمال استقلال مي‌دهيم .
وكيل‌الرعايا : آرزومنديم كه دولت ايران تمام منافع خود را حفظ كند البته اين دو دولت مادامي كه دوستي ما بين خودشان را طالبند ما هم تا آن‌جايي كه لازم است حاضر خواهيم بود و اين قرارداد هم بديهي است ما بين خود آن‌ها است و ما مي‌توانيم با كمال استقلال هر امتيازي كه مقرون به صواب بدانيم به ساير دول بدهيم .
رييس : فقط مقصود از اين قرائت اطلاع بود البته وزارت امور خارجه جوابي كه لازم است خواهد نوشت .
اسداله ميرزا : آن‌چه كه روزنامجات انگليس انتشار مي‌دهند اين است كه غرض از معاهده اين بوده است كه بعدها روس به طرق تجارتي افغانستان و راه‌هاي ديگر ، راه به هندوستان پيدا نكند و هندوستان تحت حمايت انگليس بماند گذشته از اين هيئت حاليه وزراي انگلستان در كمال صداقت طرفدار آزادي هستند چنان‌چه در اين مدت اخير ترانسوال را آزادي دادند و به ايرلند كه مدت‌ها است در تحت حمايت انگليس است مي‌خواهند كه پارلمان آزادي بدهند با وجود اين دولت انگليس هرگز راضي نخواهد شد كه به استقلال ايران صدمه وارد آيد .
آقا شيخ حسين : مطلب همين بود كه گفته شد چيزي كه هست همين‌طور كه امروزه اجانب اتحاد مي‌كنند كه ثروت خودشان را زياد كنند ما هم كوشش مي‌كنيم كه ماليه خودمان را زياد كنيم و خودمان را حفظ نماييم .
آقا ميرزا فضل‌علي آقا : ديگران هر چه بكنند از براي خود مي‌كنند چيزي كه هست بر ما لازم است همين است كه دقت كرده خود را حفظ كنيم .
بدين‌سان ، مجلس شوراي ملي يك صدا قرارداد را محكوم مي‌كند و از وزارت خارجه مي‌خواهد كه پاسخ لازم را در اين راستا ، به سفارت انگليس گسيل دارد .
روز بيستم مهرماه 1286 ( 5 رمضان 1325 / 13 اكتبر 1907 ) ، نمايندگان در صحن علني مجلس ، موضوع پاسخ وزارت امور خارجه را پي ‌گرفتند . در اين روز ، ميرزا ابوالحسن خان از دولت سوال كرد كه در باب معاهده به سفارت انگليس چه نوشته‌اند و اگر ننوشته‌اند ، براي چه ننوشته‌اند ؟
روز سوم آبان‌ماه 1286 (26 اكتبر 1907) ، ناصرالملك به دنبال دولت كوتاه مدت مشيرالسلطنه ، به نخست وزيري برگزيده مي‌شود . در اين دولت نيز ، آقاي مشيرالدوله به عنوان وزير امور خارجه ، به مجلس معرفي مي‌گردد . هنگام معرفي مشيرالدوله به مجلس ، ميرزا ابوالحسن خان ، موضوع قرارداد روس و انگليس را پيش مي‌كشد و مي‌گويد :53
اگر چه قبل از وقت اخطار نشده ولي از وزير امور خارجه استدعا مي‌شود اگر جواب سفارت از بابت معاهده حاضر شده است ارائه بشود و اگر حاضر نشده حاضر كرده به مجلس ارائه دهند كه بدانيم چه جواب مي‌دهند ، همه مي‌دانند كه مجلس هيچ يك از اين فصول را قبول نكرده است و ايراد دارد .
مشيرالدوله در پاسخ به ميرزا ابوالحسن خان مي‌گويد: 54
البته مي‌دانيد قبل از آن كه وزير معرفي بشود به كار شروع نمي‌كند البته بعد از معرفي ، اول كاري كه شروع شود همين است .
در جلسه‌ي روز دهم آبان‌ماه 1286 (2 نوامبر 1907) مجلس شوراي ملي ، آقا ميرزا ابوالحسن خان ، درباره‌ي پاسخ وزارت امور خارجه به قرارداد دو دولت روس و انگليس ، از دولت سئوال كرد . در پاسخ ، وزير امور خارجه در همان جلسه گفت :55
جوابي كه در باب مراسله سفارت دولت فخيمه انگليس داده شده است از اين قرار است . سواد مراسله متحد المضموني است كه به تاريخ 25 رمضان المعظم 1325 مطابق 24 سپتامبر 1907 كه سواد يك قسمت قرارداد منعقده فيمابين دولتين قوي شوكتين روس و انگليس راجع به ايران و داراي يك مقدمه و پنج فصل بود واصل .... گرديد .
اينك در جواب زحمت افزا مي‌شود كه چنان كه خاطر نصفت مظاهر آن جناب تصديق خواهد كرد ، قرارداد مزبور فيمابين دولتين قوي شوكتين روس و انگليس منعقد شده و بنابر اين مفاد آن هم راجع به دولتين مرقومتين كه قرارداد مزبور را امضا كرده‌اند خواهد بود و دولت عليه ايران نظر به استقلال كه به فضل خداوند متعال به خودي خود دارا است ، كليه حقوق و اختياري را كه در استقلال تمام اين دولت عليه حاصل است از اثر نفوذ هر قسم قراردادي كه ما بين دو يا چند دولت خارجه درباب ايران منعقد شده يا مي‌شود اصولا و حقا مصون و محفوظ مي‌داند و در روابط خود با دول متحابه و تشييد مباني وداد و يك جهتي موافق اصول عهود مقدسه و قاعده‌ي درهاي باز براي تجارت بين‌المللي سعي بليغ خواهد داشت . در باب وجوه استقراضي هم بديهي است كه دولت عليه فصول قراردادهايي را كه در اين باب منعقد شده است بلاتخلف رعايت خواهد نمود .
براي اظهار و اعلام اصولي كه در اين مراسله مقيد و مصرح است سوادي از آن براي نمايندگان دولت متحابه مقيمين دربار دولت عليه ارسال شد . در اين موقع احترامات فائقه را نسبت به آن جناب جلالت مآب تجديد مي‌نمايد .
با توجه به خطير بودن مساله :56
وزارت امور خارجه‌ي ايران مراقب بود كه حتا در جواب مراسلاتي كه از طرف آن‌ها ] روس و انگليس [ رسيده و اسمي از قرارداد برده‌اند ، جمله‌ي ناپسندي كه دلالت بر شناسايي آن باشد ، ننويسند و مدرك ندهند .
اما نكته‌ي شايان توجه در اين جا ، آن است كه :57
هرگاه « مشروطيت » نبود ، دو دولت نيرومند روس و انگليس ، به مانند روزگاران پيشين ، به آساني مي‌توانستند ، قرارداد 1907 را به امضاي محمدعلي شاه برسانند . همان گونه كه توانسته بودند ، تجزيه‌ي افغانستان،  جدايي مكران و بلوچستان و نيز تجزيه‌ي سيستان و قرارنامه‌ي آخال را كه باعث از دست رفتن سرتاسر خوارزم و فرارود شد ، به امضاي ناصرالدين شاه كه داراي نفوذ و قدرت بيش‌تري نسبت به محمدعلي شاه بود ، برسانند .
به دنبال دستينه شدن قرارداد 1907 ، گرچه در آغاز آن ، سخن از استقلال ايران به ميان آمده است ؛ اما هر دو كشور در پي تصاحب سهم خود بودند . روس‌ها و انگليس‌ها ، منطقه‌ي نفوذ خود را بر پايه‌ي قرارداد 1907 ، به صورت مستعمره نگاه مي‌كردند . هر دو ، روشي را در پيش گرفتند كه مي‌توانست به الحاق منطقه‌ي شمال به روسيه و جنوب به مستعمره‌ي هند ، بيانجامد‌ . البته دو طرف قرارداد ،‌ هر كدام ديگري را متهم به داشتن مقاصد فراتر از قرارداد مي‌كرد . در اين زمينه ، وزير مختار دولت انگليس در تهران به وزارت امور خارجه‌ي كشور متبوعش نوشت :58
من هرگز آن حرف عاقلانه‌ي شما را از ياد نبرده‌ام كه مي‌گفتيد ، ارزش هر قرارداد بستـگي كامـل به غـرض و نيت باطني اجراكنندگان آن دارد . در مـورد قرارداد اخيـر ]1907[ هم كه با روس‌ها بسته‌ايد ، ممكن است عين آن شيوه‌اي را كه در اجراي قرارداد سابقشان با ژاپن ( درباره‌ي كشور كره ) به كار بردند ، در اين جا تكرار كنند و تمام مقاصد ديرين خود را زير پوشش  پيمان 1907 ، عملي سازند .
بدون هرگونه دودلي ، وزير مختار روس در تهران نيز درباره‌ي انگليس‌ها ، بر همين باور بود .
در سال 1915 (1294 خ‌) ، در گرماگرم نبرد جهاني نخست ، روس‌ها و انگليس چند قرارداد محرمانه بستند .
بر پايه‌ي اين قرارداد‌ها ، بخش بي‌طرف قرارداد 1907 ، به جز يك بخش كوچك كه به انگليس‌ها واگذار شد ، به روس‌ها تعلق گرفت .
هم‌چنين ، به دولت روسيه اجازه داده شده بود كه در منطقه‌ي مربوط به خود ، نيروي قزاق را به وجود آورد و فرماندهي آن را به دست گرفته و هزينه‌هاي آن را ، جزو بدهي‌هاي گذشته و آينده‌ي دولت ايران محسوب نموده و به نام قيم دولت ايران ، به هر نحوي كه مقتضي بداند ، از قواي مزبور بهره گيرد . افزون بر آن ، دولت روسيه اجازه يافت در شمال منطقه‌ي بي‌طرف ، از كرمانشاه تا بروجرد ، كاشان ، تربت حيدريه ، تبس و بخشي از قاين تا جام ( با خزر ) ، خواف و سرخس ، نيروهاي خود را پيش آورد .
از سوي ديگر ، دولت انگليس نيز اجازه يافت كه در منطقه‌ي نفوذ خود ، نيرويي به نام پليس جنوب تشكيل دهد و فرماندهي آن را به دست گرفته و هزينه‌هاي آن را ، جزو بدهي‌هاي گذشته و آينده‌ي دولت ايران محسوب كند و به نام قيم دولت ايران از اين نيروها هرگونه كه بخواهد ،  بهره‌گيري كند .
هم‌چنين در همان سال ، قرارداد محرمانه‌ي ديگري ميان كشورهاي روس ، انگليس و فرانسه بسته شد . برپايه‌ي اين قرارداد ، پيش‌بيني شده بود كه امپراتوري عثماني ميان روس ، انگليس و فرانسه ، تقسيم شود . البته پيش از كشيده شدن ايتاليا به جنگ ، برپايه‌ي يك قرارداد محرمانه در لندن ( 16 آوريل 1915 / 26 فروردين 1294 ) ، بخش‌هايي از امپراتوري عثماني و نيز امپراتوري اتريش ـ هنگري ، به ايتاليا ، داده شده بود .
بر پايه‌ي قرارداد محرمانه ميان روس ، انگليس و فرانسه ، قرار شده بود كه به آرزوي ديرينه‌ي روس‌ها كه دست‌يابي به تنگه‌ي داردانل بود ، جامه‌ي عمل پوشانيده شود . در اين قرارداد ، مصر و عراق تحت الحمايه‌ي انگليس قرار مي‌گرفت و جزيره‌ي قبرس به مستعمرات انگليس افزوده مي‌شد . سوريه بزرگ ( سوريه + لبنان ) ، تحت‌الحمايه‌ي فرانسه قرار مي‌گرفت  و اداره‌ي فلسطين ، زير نظر سه دولت قرار داده مي‌شد . اين قرارداد ، پس از فروپاشي نظام تزاري ، از سوي حكومت بلشويكي ، فاش شد .59 افزون بر آن : 60
در آغاز سال 1917 م ( 1295 خ )  در اثر تقسيم افغانستان ، دست كم براي روسيه يك منطقه‌ي بازرگاني در شمال در نظر گرفته شد .
اما كودتاي بلشويكي روسيه ، فرصت عملي شدن اين قرارداد را نداد .
 
پي‌نوشت‌ها
1 ـ تا سال 1300 خورشيدي ، جشن مشروطيت در روز 14 جمادي‌الثاني برگزار مي‌شد . روز 11 حوت ( اسفند ) 1300 به پيشنهاد 48 تن از نمايندگان ، روز جشن مشروطيت از 14 جمادي‌الثاني ، به 14 اسد ( امرداد ) ، تبديل شد ( روزنامه رسمي ـ مذاكرات دوره‌ي چهارم ـ رويه 54 )
2 ـ از مشروطه تا جمهوري ـ ج 1 ـ رر 34- 33
3 ـ همان ـ ر 34
4 ـ پارلمان ـ رر 90- 89
5 ـ از مشروطه تا جمهوري ـ رر 66- 64
6 ـ نظام‌نامه انتخابات ( 19 رجب 1324 / 17 شهريور 1285 ) 
7 ـ از مشروطه تا جمهوري ـ ر 59
8 ـ پارلمان ـ رر 93- 92
9 ـ همان ـ ر 93
10 ـ از مشروطه تا جمهوري ـ ر 70
11 ـ پارلمان ـ رر 94- 93
12 ـ اعضاي هيات رييسه عبارت بودند از :
نواب رييس : ميرزا حسن خان وثوق‌الدوله
حاج حسين امين الضرب (مهدوي)
منشي‌ها : سيد محمدتقي هراتي (نماينده‌ي صنف تفنگ‌ساز ، قفل‌ساز ، نعل‌بند و مسگر)
حاج سيد نصرالله تقوي (نماينده‌ي طلاب)
دبيرالسلطان (نماينده‌ي اعيان)
ميرزا اسماعيل خان عون‌الدوله (نماينده‌ي اعيان)
مباشر (كارپرداز) : ميرزا ابوالحسن خان معاضدالسلطنه پيرنيا
ارباب جمشيد (نماينده‌ي زرتشتيان)
محقق‌الدوله
13 ـ از روز 29 شعبان 1324 ( 4 مهر 1285 ) كه ساختمان بهارستان در اختيار مجلس شوراي ملي قرار گرفت ، جلسه‌هاي آن تا پايان ، در همان جا تشكيل گرديد .
14 ـ گفته شده است اين لايحه از سوي فرزندان صدراعظم ، مشيرالملك و مؤتمن‌الملك ، تدوين شده بود .
15 ـ عدل مظفر به حساب ابجد ، برابر است با 1324 قمري ، سال صدور فرمان مشروطيت
16 ـ صورت مذاكرات مجلس شوراي ملي ـ 4 ذي‌حجه 1324 ( 28 دي ماه 1285 )
17 ـ همان
18 ـ همان ـ 5 ذي‌حجه 1324 ( 29 دي ماه 1285‌ )
19 ـ همان
20 ـ پارلمان ـ ر 91
21 ـ همان
انگليس و روس ، براي بازپرداخت وام‌هايي كه به ايران داده بودند ، گمرك‌هاي ايران را به گرو گرفته بودند . آن‌ها براي وصول مطمئن اقساط وام ،  « نوز » را كه شهروند دولت بلژيك بود ، به دولت ايران براي رياست گمركات ايران ، تحميل كردند . رفته رفته ، وي عنوان وزير گمركات به خود داد . رفتار توهين‌آميز وي ، با حال و هواي مشروطيت سازگار نبود و مردم يك صدا در پي عزل او برآمدند و محمدعلي شاه زير فشار خردكننده‌ي افكار عمومي ، ناچار از بركناري او شد . « نوز » هنگام بيرون رفتن از ايران ، از سوي مليون دستگير و چندي هم زنداني شد .
22 ـ همان ـ ر 98
23 ـ Churchil, op.cit., p.11
با وجود گذشت بيش از يك صدسال از بستن قرارداد 1907 ، مي‌توان گفت كه اين كتاب ، تنها كتابي است كه جزييات گفت‌وگوهاي روسيان و انگليسيان و فراگشت بسته شدن قرارداد به گونه گسترده و فراگير ، در اختيار خواننده قرار مي‌دهد ( ه‍ . ط .)
24 ـ Ibid
25 ـ تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس . . . ـ ج 7 ـ ر 2044
26 ـ همان
27 ـ Churchil, op.cit., p.17
28 ـ تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس . . . ـ ج 7 ـ ر 2045
29 ـ همان
30 ـ Churchil, op.cit., p.19
31 ـ Ibid, pp. 64-65
32 ـ تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس . . . ـ ج 7 ـ ر 2003
33 ـ همان ـ ر 2005 ، برگرفته از : گزارش نيكلسون در سال 1907
34 و 35 ـ همان
36 ـ همان ـ ر 2006
37 ـ Nicolson, op. cit., p. 252 تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس ... ـ ج 7 ـ ر 2008 /
38 ـ Ibid همان ـ ر 2009- 2008 /
39 ـ Churchil, op.cit., p.122
40 ـ Ibid
41 ـ تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس . . . ـ ج 8 ـ ر 2232
42 ـ Churchil, op.cit., p.265
43 ـ اسنادي از روابط ايران با مناطقي از آسياي مركزي ـ سند شماره‌ي 65 ـ ر 283
44 ـ تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس . . . ـ ج 7 ـ ر 2009
45 ـ همان
46 ـ چكيده‌ي تاريخ تجزيه‌ايران ـ  رر 107- 106
47 ـ قرارداد 1907 ـ رر 24- 23
48 ـ روزنامه‌ي مجلس ـ شماره 174 ـ 30 رجب 1325 ] 17 شهريور 1286 [
49 ـ چكيده‌ي تاريخ تجزيه‌ايران ـ  ر 107
50 ـ همان
51 ـ روزنامه‌ي مجلس شماره‌ي 189
52 ـ همان
53 ـ روزنامه‌ي مجلس ـ 18 رمضان 1325 ] 3 آبان 1286 [
54 ـ همان
55 ـ همان ـ 26 رمضان 1325 ] 11 آبان 1286 [
56 ـ رقابت روسيه و انگليس در ايران ـ رر 41- 40
57 ـ چكيده‌ي تاريخ تجزيه‌ايران  ـ ر 108
58 ـ اسناد محرمانه‌ي وزارت امور خارجه‌ي بريتانيا درباره‌ي قرارداد 1919 ايران و انگليس ـ ج 1 ـ ر 8
59 ـ چكيده‌ي تاريخ تجزيه‌ ايران  ـ ر 138
رونوشت قرارداد ، روس ، انگليس ، فرانسه و ايتاليا ، به دو زبان فرانسه و انگليسي در كتاب زير وجود دارد :
Medi  terranean and its Problem.
By : Major E. W. Polson, Newman, London 1922, P. 317
60-Churchil, op.cit; / روابط سياسي ايران و انگليس . . . ـ ج 8 ـ ر 2200
 
پيوست‌ شماره‌ي يك
قرارداد 1907
]31 اوت‌ ميلادي‌ برابر با 9 شهريور 1286 خورشيدي‌[
اعليحضرت‌ پادشاه‌ بريتانياي‌ كبير و ايرلند و كليه‌ ممالك‌ بريتانيا واقعه‌ در ماوراء درياها و امپراطورهندوستان‌ از طرفي‌ و اعليحضرت‌ امپراطور كل‌ ممالك‌ روسيه‌ از طرف‌ ديگر نظر به‌ ميل‌ صميمي‌ كه‌ در حل‌مسايل‌ مختلف‌ راجع‌ به‌ منافع‌ قاره‌ آسيا دارند مصمم‌ به‌ عقد قراردادهايي‌ شده‌اند كه‌ به‌ وسيله‌ آن‌ از هر علتي‌كه‌ موجب‌ سوء تفاهم‌ مابين‌ انگليس‌ و روس‌ راجع‌ به‌ مسايل‌ مذكوره‌ باشد جلوگيري‌ نمايند و براي‌ انجام‌ اين‌مقصود، نمايندگان‌ خود را به‌ طريق‌ ذيل‌ معين‌ مي‌كنند  :
از طرف‌ اعليحضرت‌ پادشاه‌ انگليس‌ و ايرلند: “سرآرتور نيكلسن‌”  سفير فوق‌العاده‌ و مختار در دربار اعليحضرت‌ امپراطور كل‌ ممالك‌ روسيه‌.
از طرف‌ اعليحضرت‌ تزار: آقاي‌ الكساندر ايزولسكي‌ وزيرامور خارجه‌.
نمايندگان‌ فوق‌الذكر پس‌ از رد و بدل‌ اعتبار نامه‌هاي‌ خود، رسيدگي‌ و تصديق‌ صحت‌ آن‌ها، قرارهاي‌ ذيل ‌را گذاشتند :

درباره‌ي‌ ايران‌
از آن‌جايي‌ كه‌ دولتين‌ بريتانياي‌ كبير و روسيه‌ در برابر يكديگر متعهد شده‌اند كه‌ تماميت‌ و استقلال‌ ايران‌ را محترم‌ شمرده‌ و صميمانه‌ مايل‌ به‌ حفظ نظم‌ در تمام‌ قلمرو اين‌ مملكت‌ و نمو صلح‌جويانه‌ آن‌ و هم‌چنين‌ طالب‌ استقرار دائمي‌ منافع‌ تجارتي‌ و صنعتي‌ ساير ملل‌ مي‌باشند و نظر به‌ اين‌كه‌ هر يك‌ از دو دولت‌ از لحاظ ترتيبات ‌جغرافيايي‌ و اقتصادي‌ ذينفع‌ در استقرار صلح‌ و امنيت‌ در بعضي‌ از ايالات‌ متصله‌ و يا همسايه‌ي‌ سرحد روسيه ‌از طرفي‌ و مجاور سرحدات‌ افغانستان‌ و بلوچستان‌ از طرف‌ ديگر مي‌باشند و نظر به‌ اين‌كه‌ مي‌خواهند ازهرگونه‌ موجبات‌ اختلال‌ و كشمكش‌ كه‌ ممكن‌ است‌ در منافع‌ طرفين‌ در ايالات‌ مذكوره‌ ايران‌ بروز نمايد اجتناب‌ كنند، به‌ مقررات‌ ذيل‌ موافقت‌ نمودند :
ماده‌ اول‌ ـ دولت‌ بريتانياي‌ كبير تعهد مي‌كند كه‌ در ماوراء خطي‌ كه‌ از قصر شيرين‌ به‌ اصفهان‌ و يزد وخواف‌ ممتد شده‌ به‌ يك‌ قطعه‌ در سرحد ايران‌ كه‌ در محل‌ تقاطع‌ دو خط سرحدي‌ روس‌ و افغان‌ منتهي‌ مي‌شود تقاضاي‌ هيچ‌گونه‌ امتياز سياسي‌ و تجارتي‌ از قبيل‌ امتياز راه‌آهن‌ ـ بانك‌ ـ تلگراف‌ ـ طرق‌ ـ حمل‌ و نقل‌ ـ بيمه‌ و غيره‌ براي‌ خود و يا تبعه‌ دولت‌ ثالثي‌ ننمايد و با درخواست‌ اين‌ قبيل‌ امتيازات‌ از طرف‌ دولت‌ روسيه‌ درمنطقه‌ فوق‌الذكر مستقيماً يا غيرمستقيم‌ مخالفتي‌ ابراز ننمايد. بديهي‌ است‌ كه‌ امكنه‌ فوق‌الذكر در جزء منطقه‌اي‌ است‌ كه‌ دولت‌ بريتانياي‌ كبير خودداري‌ از تقاضاي‌ امتيازات‌ فوق‌ خواهد نمود.
ماده‌ دوم‌ ـ دولت‌ روسيه‌ به‌ نوبه‌ خود تعهد مي‌كند كه‌ در منطقه‌ واقعه‌ در آن‌ طرف‌ خطي‌ كه‌ از سرحد افغانستان‌ از قاذيك‌ (مشرق‌ بيرجند) و بيرجند و كرمان‌ ممتد شده‌ و به‌ بندرعباس‌ منتهي‌ مي‌شود تقاضاي ‌هيچ‌گونه‌ امتياز سياسي‌ و تجارتي‌ از قبيل‌ امتياز راه‌آهن‌ ـ بانك‌ ـ تلگراف‌ ـ راه‌ شوسه‌ ـ حمل‌ و نقل‌ ـ بيمه‌ و غيره ‌براي‌ خود و اتباع‌ خود و يا تبعه‌ دولت‌ ثالثي‌ ننمايد و با درخواست‌ اين‌ قبيل‌ امتيازات‌ از طرف‌ دولت‌ انگليس‌ در منطقه‌ فوق‌الذكر مستقيماً مخالفتي‌ ابراز ننمايد بديهي‌ است‌ كه‌ امكنه‌ فوق‌الذكر در جزء منطقه‌اي‌ است‌ كه‌ دولت‌ روسيه‌ خودداري‌ از تقاضاي‌ امتيازات‌ فوق‌ خواهد نمود.
ماده‌ سوم‌ ـ دولت‌ روسيه‌ از طرف‌ خود متعهد مي‌شود كه‌ پيش‌ از موافقت‌ نظر با دولت‌ انگليس‌، هيچ‌گونه‌ مخالفتي‌ با تفويض‌ هرگونه‌ امتيازات‌ به‌ يكي‌ از تبعه‌ بريتانيا در نواحي‌ ايران‌ واقعه‌ در بين‌ دو خط مذكور در ماده‌1 و 2 ننمايد. دولت‌ انگليس‌ نيز نظير تعهد فوق‌ را در خصوص‌ تفويض‌ هرگونه‌ امتيازي‌ در نواحي‌ مذكوره‌ ايران ‌به‌ اتباع‌ روسيه‌ بر عهده‌ مي‌گيرد. كليه‌ امتيازاتي‌ كه‌ در موقع‌ انعقاد اين‌ عهدنامه‌ در مناطق‌ مذكوره‌ در ماده‌ 1 و2 وجود دارد به‌ حال‌ خود باقي‌ خواهد ماند.
ماده‌ چهارم‌ ـ توضيح‌ آن‌كه‌ كليه‌ عوايد گمركي‌ ايران‌ به‌ استثناي‌ عوايد گمركي‌ فارس‌ و خليج‌فارس‌ كه‌ وثيقه‌ براي‌ تأديه‌ منافع‌ و استهلاك‌ قروض‌ شاه‌ ايران‌ به‌ بانك‌ استقراضي‌ روس‌ كه‌ تا تاريخ‌ امضاي‌ اين‌ معاهده‌ به‌عمل‌ آمده‌ است‌ مي‌باشد براي‌ اجراي‌ منظور فوق‌ اختصاص‌ خواهد داشت‌ هم‌چنين‌ عوايد گمركي‌ فارس‌ و خليج‌فارس‌ به‌ انضمام‌ عوايد صيد ماهي‌ آن‌ قسمت‌ بحر خزر كه‌ متعلق‌ به‌ ايران‌ است‌ و عوايد حاصله‌ از پست‌ و تلگراف‌ كمافي‌السابق‌ براي‌ تأديه‌ و استهلاك‌ قروض‌ شاه‌ ايران‌ در مقابل‌ بانك‌ شاهنشاهي‌ انگليس‌ كه‌ تا تاريخ ‌امضاي‌ اين‌ معاهده‌ به‌ عمل‌ آمده‌ است‌ اختصاص‌ خواهد داشت‌.
ماده‌ پنجم‌ ـ در مواردي‌ كه‌ مرتباً تأديه‌ منافع‌ و يا قسط استهلاك‌ قروض‌ كه‌ دولت‌ ايران‌ در مقابل‌ بانك‌ استقراضي‌ روس‌ و بانك‌ شاهنشاهي‌ انگليس‌ تا تاريخ‌ امضاي‌ اين‌ معاهده‌ بر عهده‌ دارد صورت‌ نگيرد و هرگاه ‌براي‌ دولت‌ روسيه‌ لازم‌ شود كه‌ نظارتي‌ در موضوع‌ منافع‌ عايداتي‌ كه‌ وظيفه‌ي‌ تأديه‌ منافع‌ قرض‌ دولت‌ ايران ‌در مقابل‌ بانك‌ استقراضي‌ است‌ و در جزو منطقه‌ مذكور در ماده‌ 2 مي‌باشد برقرار نمايد و يا دولت‌ بريتانياي‌كبير خواسته‌ باشد كه‌ نظارتي‌ در موضوع‌ منابع‌ عايداتي‌ كه‌ وثيقه‌ي‌ تأديه‌ منافع‌ قروض‌ ايران‌ در مقابل‌ بانك‌شاهنشاهي‌ است‌ و در منطقه‌ مذكوره‌ در ماده‌ 1 معاهده‌ واقع‌ باشد بنمايد، دولتين‌ انگليس‌ و روس‌ تعهد مي‌كنند كه‌ قبلا به‌ طور دوستانه‌ تبادل‌ نظري‌ به‌ عمل‌ آورده‌ و متفقاً وسايلي‌ را كه‌ براي‌ انجام‌ نظارت‌ مذكوره ‌لازم‌ است‌ اتخاذ نمايند و از هرگونه‌ مداخله‌اي‌ كه‌ موافق‌ با اصول‌ مندرجه‌ در اين‌ معاهده‌ نباشد اجتناب‌ ورزند...

برگرفته از : رقابت روس و انگليس در ايران و افغانستان ـ دكتر پيركارلو ترنزيو‌ ـ برگردان  عباس آذرين / چكيده‌ي تاريخ تجزيه‌ي ايران ـ رر 115- 112
 
پيوست‌ شماره‌ي دو‌
قرارداد 1907
(بخش‌ مربوط به‌ افغانستان‌)
ماده‌ اول ـ دولت‌ پادشاهي‌ بريتانيا اعلام‌ مي‌دارد كه‌ قصد تغيير وضع‌ سياسي‌ افغانستان‌ را ندارد.
دولت‌ پادشاهي‌ بريتانيا متعهد مي‌شود علاوه‌ بر آن‌كه‌ نفوذ خود را در افغانستان‌ فقط در جهت‌ صلح‌جويانه‌ به‌ كار برد، شخصاً نيز در افغانستان‌ از دست‌ زدن‌ به‌ اقدامات‌ تهديدآميز نسبت‌ به‌ روسيه‌ خودداري‌نموده‌ و افغانستان‌ را نيز به‌ اين‌ امر تشويق‌ نكند.
دولت‌ امپراتوري‌ روسيه‌ نيز از جانب‌ خود اعلام‌ مي‌دارد كه‌ افغانستان‌ را به‌ عنوان‌ منطقه‌ي‌ خارج‌ از قلمرونفوذ خود شناخته‌ و متعهد مي‌شود كه‌ روابط سياسي‌ خود را از طريق‌ دولت‌ پادشاهي‌ بريتانيا با افغانستان‌برقرار كند.
او هم‌چنين‌ متعهد مي‌گردد كه‌ هيچ‌گونه‌ نمايندگان‌ و مأموراني‌ به‌ افغانستان‌ اعزام‌ ننمايد.

ماده‌ دوم ـ دولت‌ پادشاهي‌ بريتانيا كه‌ با امضاء معاهده‌ي‌ كابل‌ مورخ‌ 21 مارس‌ 1905 ]اول‌ فروردين‌ 1284خورشيدي‌]  با امير عبدالرحمن‌ فقيد به‌ توافق‌ رسيده‌ بود اعلام‌ مي‌دارد كه‌ كليه‌ موافقت‌نامه‌ها و تعهدات‌مربوط به‌ اين‌ معاهده‌ را محترم‌ شمرده‌ و هيچ‌گونه‌ قصد مداخله‌ در امور داخلي‌ افغانستان‌ را ندارد.
دولت‌ بريتانيا تعهد مي‌كند كه‌ برخلاف‌ قرارداد مذكور قسمتي‌ از خاك‌ افغانستان‌ را ضميمه‌ يا اشغال‌ نكند و هم‌ چنين‌ دخالت‌ در اداره‌ امور داخلي‌ اين‌ كشور ننمايد به‌ شرط اجراي‌ تعهداتي‌ كه‌ امير افغان‌ در برابر دولت‌ پادشاهي‌ بريتانيا در قرارداد مذكور فوق‌ انجام‌ آن‌ها را به‌ عهده‌ گرفته‌ است‌.
ماده‌ سوم ـ ‌مقامات‌ روس‌ و افغان‌ كه‌ در مرز ايالات‌ مرزي‌ به‌ خصوص‌ به‌ اين‌ منظور تعيين‌ شده‌اند مي‌توانند روابط مستقيم‌ متقابل‌ براي‌ تنظيم‌ مسايل‌ محلي‌ از نظر غيرسياسي‌ برقرار كنند.
ماده‌ چهارم‌ ـ دولتين‌ بريتانيا و روسيه‌ اعلام‌ مي‌كنند كه‌ نسبت‌ به‌ افغانستان‌ اصل‌ تساوي‌ ملاحظات‌ مربوط به‌ امور تجاري‌ را رعايت‌ نمايند و موافقت‌ دارند كه‌ كليه‌ تسهيلات‌ مربوط به‌ امور تجارت‌ و تجار انگليسي و انگليسي‌ ـ هندي‌، طبق‌ همان‌ ملاحظاتي‌ كه‌ در مورد تجار روسي‌ به‌ عمل‌ خواهد آمد اعمال‌ شود و چنانچه‌ گسترش‌تجارت‌ لزوم‌ مأمورين‌ تجاري‌ را ايجاب‌ نمايد دو دولت‌ درباره‌ي‌ اقدامات‌ لازم‌ با توجه‌ به‌ حقوق‌ خود مختاري‌ امير افغانستان‌ توافق‌ خواهند نمود‌.
ماده‌ پنجم‌ ـ اين‌ موافقت‌نامه‌ فقط از تاريخي‌ قابل‌ اجرا خواهد بود كه‌ دولت‌ بريتانيا موافقت‌ امير افغانستان‌ را در مورد مقرره‌ي‌ فوق‌ رسماً به‌ دولت‌ روس‌ اعلام‌ نمايد.

برگرفته از : رقابت روس و انگليس در ايران و افغانستان ـ دكتر پيركارلوترنزيو ـ برگردان : عباس آذرين / چكيده ي تاريخ تجزيه ي ايران ـ رر 119-118 
 
كتاب نامه
از مشروطه تا جمهوري ـ يونس مرواريد ـ نشر اوحدي ـ ج 1 – چاپ يكم – تهران ، 1377
اسنادي از روابط ايران با مناطق آسياي مركزي ـ دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي ـ وزارت امور خارجه ـ چاپ يكم ـ تهران 1372
پـارلمان ـ دكتر حبيب دادفر ـ تهران ، آبان 1343
تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن نوزدهم ميلادي ـ محمود محمود ـ انتشارات اقبال ـ ج 7و8ـ چاپ دوم ـ تهران 1341ـ 1336
تزارها و تزارها ـ دكتر هـ خشايار – انتشارات آرمان‌خواه ـ تهران 1359
تاريخ روابط خارجي ايران ( از ابتداي دوران صفويه تا پايان جنگ جهاني دوم ) عبد‌الرضا هوشنگ مهدوي ـ انتشارات امير كبير ـ چاپ سوم ـ تهران 1364
تاريخ مشروطه ايران ـ احمد كسروي ـ مطبوعاتي امير كبير ـ چاپ چهارم ـ تهران 1315
تاريخ بيداري ايرانيان ـ حبيب الله مختاري ـ تهران 1326
چكيده تاريخ تجزيه ايران ـ دكتر هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ چاپ سوم ـ تهران1388
دولت هاي عصر مشروطيت ـ به كوشش جمشيد ضرغام بروجردي ـ اداره كل قوانين مجلس شوراي ملي ـ تهران اردي‌بهشت ماه 1350
رقابت روسيه و انگليس در ايران ـ منشور گركاني ـ به اهتمام محمد رفيعي مهرآبادي ـ موسسه مطبوعاتي عطايي ـ تهران 1368
رقابت روس و انگليس در ايران وافغانستان ـ دكتر پير‌كارلوترنزيو ـ بر گردان عباس آذرين
قانون اساسي و متمم آن ـ چاپ‌خانه مجلس شوراي ملي ـ تهران مهر ماه 1346
هلال خضيب در رابطه با تجزيه‌ي ايران ـ دكتر هـ خشايار ـ انتشارات آرمان‌خواه تهران 1358