توطئه، تطمیع و تهدید؛ سیاست انگلستان در ماجرای محاصره هرات

مدخل
در آغاز قرن نوزدهم که انگلستان تسلط قطعی و کامل بر هندوستان پیدا کرده بود، بعضی از سوابق تاریخی، اولیای امور آن دولت را بر آن داشت تا برای جلوگیری از تکرار فتح هند به وسیلهی ایرانیان، راههای ورود به آن خطه زرخیز را امن و در صورت لزوم مسدود کنند. در آن روزگار جز ایران، دولت مقتدری در همسایگی هند وجود نداشت. گرچه وقایع بعد از نادر و جنگهای داخلی و گرفتاریهای دیگر، ایران را بالنسبه از هند دور ساخته بود اما قیام تیپوصاحب امیر میسور و حملهی زمانشاه درانی به قصد تصرف شمال غربی هند و ظهور ناپلئون و اتحاد وی با پل امپراتور روسیه به قصد اردوکشی به هند و جلب نظر مساعد دولت ایران؛ زمامداران انگلیسی را به تشویش انداخت و اساس گرفتاریهای بعدی دولت ایران را فراهم ساخت.
انگلیسیها خود معترفند که «اگر یک افغانستان دشمن، تهدیدی برای هند بریتانیایی بود این دشمنی را ما برانگیختیم.»(پاتینجر، 1379، 19) چهار مرتبه لشکرکشی افغانها به سوی هندوستان از سال 1748 م تا اواخر 1759م به منظور جهانگیری نبود بلکه مظالم بیش از حدّ و اندازه انگلیسیها نسبت به مردم صبور و صلحجوی هندی به حدی شدید و بیرحمانه بود که آنها را علیه خود برانگیخته و امرای هند که در مضایق شدید قرار گرفته بودند از زمانشاه افغان استمداد و یاری طلبیده، او را برای نجات و خلاص سرزمینهای خود به جنگ و حمله به اردوگاههای انگلیسی تحریض و تحریک کردند. نیز تعهد و تقبل نمودند که روزی یک لک روپیه خرج اردوی او را بدهند. لرد جان راسل، از نمایندگان پارلمان انگلستان، بعدها گفت: «در هندوستان عقیده عمومی بر این است که ورود ارتش فاتحین به هند نه تنها در مناطق تحتالحمایه بلکه در خود هند انگلیس هم باعث شورش عمومی خواهد گردید.»(سیمونیچ، 1353، 152) انگلیسیها از این اردوکشی به وحشت افتادند و دربار ایران را با دادن رشوه و وسائل دیگر واداشتند تا لشکر به سوی افغانستان بکشد. وقایع بعدی از این ماجرا سرچشمه گرفت(مشیری، 1347، 19-18؛ پاتینجر، 1379، 40).
در نخستین سال سلطنت فتحعلی شاه قاجار(1212 ق/1797 م) زمانشاه، نواده احمدخان ابدالی در افغانستان حکومت میکرد. برادر وی شاهمحمود با پسرش کامران و برادر دیگرش فیروز فرار کرده به دربار فتحعلیشاه پناهنده شده و مورد عنایت شاهانه قرار گرفتند(مشیری، 1347، 19). در سال 1229ق، فیروزمیرزا امیر تحتالحمایه ایران در هرات و غوریان پس از عصیان بر حاکم خراسان و شکست در مقابل او، با قبول تعهد پرداخت پنجاه هزار تومان نقد و خراج سالیانه و تحتالحمایگی نسبت به ایران، در امارت هرات ابقا شده، خطبه به نام شهریار ایران خواند و سکه به نام او زد. در حالی که در 1232ق دوباره علم مخالفت برافراشت که با لشکرکشی حسنعلیمیرزا شجاعالسلطنه و فتح هرات روبرو گردید. اما این نوبت نیز با همان شرایط در هرات به حکومت ادامه داد. در دوران جنگهای ایران و روسیه، خراسان بزرگ صحنه تاخت و تاز سرداران افغان، فیروزمیرزا و برادرش محمود علیه یکدیگر بود. از این رو، فتحعلیشاه پس از فراغت از جنگ با روسیه متوجه شرق ایران گردید. تصمیم شاه برای فتح هرات به دست عباسمیرزا نایبالسلطنه، مخالف منافع دولت انگلستان بود. جیمز فریزر این اقدام را به اغوای قائممقام فراهانی میدانست. کسالت و سپس مرگ عباسمیرزا مانع از یکسرهشدن کار هرات شد و محمدمیرزای ولیعهد در پشت دروازههای نزدیک به فتح هرات، به انعقاد قراردادی با کامرانمیرزا(حکمران متمرّد و سرکش که همواره به خراسان و سیستان لشکرکشی میکرد )، بسنده کرد(مشیری، 1347، 24). اما عهدی که شاه جوان برای فتح هرات با خود بسته بود او را واداشت تا خود شخصاً تصمیم به یکسرهکردن کار هرات بگیرد(محمود، 1344، ج1، 372). بدین ترتیب، تکاپوهای استعماری دولت انگلستان بار دیگر آغاز گردید.
تعهدات پوشالی انگلستان
در تمام ادوار تاریخی، افغانستان بخش جداییناپذیر ایرانزمین بوده است. تنها مختصر زمانی پس از نادر، احمدخان ابدالی در آن سرزمین سلسله درانی را بنیان نهاد. پس از آن اخلاف او از حاکمیت ایران اطاعت کامل داشتند(مشیری، 1347، 19). طبق فصل هفتم عهدنامه مجمل و فصل ششم از عهدنامه مفصل میان ایران و انگلستان؛ «اگر جنگ و نزاعی فیمابین ایران و افغان اتفاق افتد، اولیای دولت انگلیس را در آن میان کاری نیست و به هیچ طرف اعانت و امداد نخواهد کرد مگر اینکه به خواهش طرفین واسط صلح گردند.»(مشیری، 1347، 28) همچنین در فصل پنجم عهدنامه مفصل آمده بود: «هرگاه افاغنه را با اولیای دولت انگلیس نزاع و جدالی باشد اولیای دولت ایران سپاه تعیین نموده بقسمی که مصلحت دولتین باشد بدولت انگلیس اعانت و امداد نمایند و وجه اخراجات آن را از اولیای دولت انگلیس بگیرند، از قراریکه اولیای دولتین قطع و فصل خواهند کرد.» در فصل هشتم این عهدنامه نیز تصریح شده بود که انگلستان هیچ کمک و امدادی به یاغیان ایرانی علیه دولت ایران ندهد و در صورت پناه بردن به آن دولت، او را تحویل دولت ایران نمایند(مشیری، 1347، 44-43).
اما انگلیسیها زیرکانه در سال 1229ق با اعزام مستر هانری اِلیس به عنوان سفیر کبیر به همراه موریر، وزیرمختار انگلستان در تهران و ملاقات با نایبالسلطنه عباسمیرزا در تبریز موادی از عهدنامه مفصل، از جمله ایجاد نیروی دریایی در بحر خزر و مخارج لشکرکشی به ایران را به میل خود تغییر دادند. آنان فصل ششم تعهد خود در کمک به ایران در صورت حمله دولتی فرنگی را نیز تغییر داده و آن را محدود به برقراری صلح توسط انگلیس میان دو طرف کردند(مشیری، 1347، 53). از سوی دیگر، در فرمانی که جرج سوم پادشاه انگلستان برای سرگور اوزلی، مأمور فوقالعاده و ایلچی کبیر دولت انگلیس در دربار شاهنشاهی ایران ، مورخ 13 جولای 1810م نوشت، صراحتاً موادی گنجانده شد که حاکی از نقض عهدنامههای مجمل و مفصل بود. رخنه و نفوذ در میان متنفذین درباری، گماشتن جاسوس ایرانی و خارجی برای تمام جریانهای ایران، نقشهبرداری از راهها و برآورد امکانات نظامی و سیاسی_اقتصادی ایران و حتی جستجو در ابنیه باستانی و یافتن کتب و نسخ خطی با ارزش؛ برخی از یان موارد بود(مشیری، 1347، 68-57).
انگلستان و سیاست منطقهی حائل
توسعه بازرگانی کمپانی هند شرقی مستلزم برقراری امنیت، نگهداری سپاه، وضع مالیات و اعمال نظم و قانون بود. نمایندگان کمپانی هند شرقی که در کلکته، بمبئی و مدرس حوزه فعالیتشان گسترده شده بود در این زمینهها نیز آمادگی داشتند. سابقه حمله ایرانیان خاصه نادر در 1761م/1175ق و افغانان مرهته، شکست نیرومندترین سپاه هند و همچنین حضور تجار فرانسوی، دلایل کافی برای دخالت دولت انگلستان در امور کمپانی بود. از این رو، به موجب قانون لندن 1773م و قانون هند 1774م به گونهای مستقیم دخالت کرده، کمپانی هند شرقی را زیر نظر گرفت و هیأت نظار به شمول دو وزیر تعیین شد که وظیفه داشت نمایندگان هند را راهنمایی کند(پاتینجر، 1379،38).
در 1798م ریچارد ولزلی فرماندار جدید هند، از دسیسههای زمانشاه افغان پریشان خاطرگردید. از سوی دیگر تیپوسلطان نیز درصدد جلب حمایت فرانسویان برای اخراج انگلیسیها و با حکام افغان در تماس بود(پاتینجر، 39). شاید بتوان گفت نخستین مرتبه فرانسویان با انعقاد قرارداد 16 مادهای فینکناشتاین با ایران در سال 1222ق ، حساسیت انگلستان را نسبت به هرات برانگیختند. مواد 10 و 12 آن قرارداد تأکید فراوان بر یافتن گذرگاه و راه خشکی داشت تا از طریق آن عبور قشون و تأمین مایحتاج و وسایل حمل و نقل از ایران به هند به سهولت انجام پذیرد. سرتیپ گاردان به همین منظور و نقشهبرداری از راهها به ایران اعزام گردید(دوگاردان، 1362، 46, محمود، 1344، ج1، 73). ایران تعهد کرده بود هرات را تصرف کرده و در اختیار ناپلئون قرار دهد و با استقرار نیرویی 40000 نفری در هرات به فرانسه یاری برساند(محمود، 1344، ج1، 77-70؛ دوما، 1361، 67-62).
پایداری ناپلئون و فرانسه در مقابل انگلستان در اروپا و نقشهای که ناپلئون برای فتح هند در سر میپروراند یعنی اتحاد با دولت عثمانی و حمله به هند از راه ایران و مجبور کردن انگلستان به تمرکز نیروی قوی دریایی خود در اقیانوس هند و از آن سو حمله مشترک فرانسه و اسپانیا به جزایر بریتانیا(گودرزی، 1348، هفده)، انگلستان را واداشت تا برای حفظ مستعمرات خود در جنوب آسیا به ویژه هندوستان، با ایران که از لحاظ همجواری و موقعیت جغرافیایی و تسلط بر معابر ورود به هند قدرتمند بود، روابط دوستانهتری برقرار سازد. بنابراین به تجدید روابط با ایران پرداخت. اعزام سرجان ملکم به ایران در سال 1800م از طرف فرماندار کل هندوستان و امپراتور بریتانیا و عقد قرارداد با ایران در همین راستا بود. گرچه به مدت سه سال از 1803م تا 1806م به دلیل رابطه ایران با فرانسه و امضای عهدنامه فینکناشتاین، روابط ایران و انگلستان قطع شد اما سر جونز، سفیر انگلستان در بغداد، مراقب جریانات ایران بود. «نظر به اینکه این دوستی فرانسه و روس بر انگلستان باعث مخاطرات عظیمه بود، در همان موقع مراجعت ملکم، به انگلیس، استوارت انفینسکون{جنرال الفین استون} از طرف دولت مأمور کابل گردید که امیر افغانستان{شاه محمود} را با دولت انگلستان معاهد و متعهد نماید به راههایی که عبور دشمن از آنها ممکن است شناسایی کامل حاصل کند. از اتفاقات روزگار مأمورین انگلیسی در آن اثنا به بعضی صاحب منصبهای فرانسه مصادف شدند که بر آنها محقق گردید که دشمن راه هرات و کابل را برای عزیمت به هندوستان انتخاب کرد.»(اعتضادالدوله، 1363، 66) سیاست انگلستان در این زمان برقرری ارتباط با امیر کابل، تحریک وی علیه ایران، تصرف هرات برای ممانعت از استفاده ایران یا هر دولت دیگری از آن شهر برای حمله به هندوستان، سعی در ایجاد رابطه با ایران و اعطای هرگونه کمک و مساعدت مالی و نظامی به آن کشور، بیشتر و بهتر از فرانسه، بود(اعتضادالدوله، 1363، 71).
با عهدشکنی ناپلئون و صلح او با روسیه، انگلستان به تکاپوی مجدد افتاد و ملکم دوباره برای تجدید روابط به ایران فرستاده شد. گرچه فتحعلیشاه به کمکهای فرانسه چشم دوخته و ملکم را نپذیرفته بود، در1809م با اخراج هیئت فرانسوی از ایران، زمینه تجدید روابط و استحکام آن فراهم گردید. جونز به ایران آمد و روابط برقرار و اعتماد اولیای ایران جلب شد. از جمله مأمورین سیاسی و نظامی هیات ژنرال ملکم دو افسر نیروی انگلیس در هندوستان سروان کریستی و ستوان پاتینجر بودند که مأموریت داشتند از راه خشکی، قدرت طبیعی، اقتصادی، نظامی و راههای سوقالجیشی مناطق بلوچستان و ایران جنوب شرقی را بررسی کرده، ارزش اردوکشی در این نواحی را تعیین نمایند. دو افسر جوان و ورزیده نیروی پادشاهی بریتانیا مأموریت خود را به نحو احسن انجام دادند و چون پس از شکست ناپلئون و ختم نفوذ سیاسی و نظامی فرانسه در ایران و رفع تهدید حمله به هندوستان، علتی برای مخفی نگهداشتن قسمتی از شرح این مسافرت وجود نداشت؛ ستوان پاتینجر اجازه یافت شرح مسافرت و نقشه مسیر خود را به صورت کتابی منتشر کند که در سال 1816م در بریتانیا انتشار یافت(گودرزی، 1348، هفده تا نوزده).
ستوان هنری پاتینجرعضو اداره کمپانی هند شرقی، در این مأموریت با صبر و حوصله و بردباری فراوان وتحمل انواع مشقات و سختیها، تمامی مسیر بمبئی تا ایران را از راههای صعبالعبور و پر مخاطره طی کرده و با نگارش خاطرات این سفر، تمامی استعدادها و مشکلات مسیر، ساکنان و اقوام بومی سند و بلوچستان، آداب و رسوم، دیانت و مذاهب رایج و اعتقادات ملی و میهنی و مذهبی، خطرات احتمالی در راهها و مهمتر از همه محاسبه دقیق مسافت بین منازل؛ کمک بسیار بزرگی به اجرای نقشهها و طرحهای استعماری دولت انگلستان در شرق و جنوب شرق ایران، که منجر به جدایی بخشهای وسیعی از ایران شرقی و جنوب شرقی گردید، نمود. وی از تمامی ترفندها و شگردهای ممکن برای پیشبرد مقاصد خود و دولت متبوعش سود برد. از تظاهر به مسلمانی تا دادن اطعام به مسلمانان افغانی در روز عید قربان، توزیع دارو و مداوای بیماران محلی، تقدیم هدایا و پیشکشی به حکام و خوانین منطقه،گرفته تا تغییر شکل دادن و همرنگ جماعت شدن، تن دادن به شرایط غیرمعقول و جابرانه و حتی پرداخت رشوه و حقالسکوت و رعایت حزم و احتیاط(گودرزی، 1348، 5، 17، 34، 158، 96،226-225).
حتی جنگ ایران و روس در راستای همین اهداف بود. میرزا مسعودخان وزیر امور خارجه در نامهای به ناظر امور خارجه دولت روم(عثمانی) به نقشههای انگلستان در برپایی جنگ میان ایران و روسیه برای ممانعت از اتحاد ایران و فرانسه و حمله ناپلئون به هند اشاره دارد و اینکه بعد از گرفتاری ناپلئون و قرارداد صلح ایران و روسیه، این مرتبه انگلستان تلاش کرد تا سرداران افغان را علیه ایران با هم متحد سازد تا سد و مانعی مستحکم باشد(نصیری مقدم، 1374، ج1، 124). گزارش افسر انگلیسی آرتور کنلی که در 1831م از راه سنپترزبورگ به هند بازمیگشت حاکی از آن بود که اگر روسها خیوه را بگیرند، تهدید واقعی تهاجم آنان از طریق ایران و هرات به میان میآید. به نظر او بهترین وسیله برای مقابله با این تهدید یک افغانستان مستقل و متحد میتوانست باشد(پاتینجر، 1379، 43-42).
مأموران انگلیسی بر پیشینهی فتوحات روسها در سال 1820م به هزینه عثمانی و مطالعه نقشههای آسیای مرکزی تأکید میکردند، تا مقامات را از گسترش نفوذ روسها در آسیای مرکزی و روبهرو شدن هند با تهدید واقعی هراسان سازند. پالمرستون از قدرت تخیل بیبهره نبود. او نیز هراسی را که از مدتها پیش بر کلکته مستولی شده بود، احساس میکرد. در برابر شاه ایران که آماده پذیرش بلندپروازیهای روسها، به زعم انگلیسیها، بود، باید حاکمی در کابل جای میگرفت که از بریتانیا فرمان میبرد(پاتینجر، 1379، 45). مدیران سری کمپانی هند شرقی و لرد آکلند مدیر کمپانی، ضمن نظارت دقیق بر امور افغانستان، باید با گسترش نفوذ روسها در منطقه مقابله میکردند. آکلند نمایندهای به کابل فرستاد تا ضمن بررسی اوضاع و شرایط، روابط سیاسی و یا صرفاً تجاری با حاکم آن منعقد نماید. انگلستان به این نتیجه رسیده بود که زمان دخالت در افغانستان فرا رسیده است. گزارشهای آشوبندهای از الیس نماینده مقیم تهران مبنی بر آنکه شاه ایران آهنگ فتوحات در جهت هرات و قندهار دارد، نیز در تصمیم قاطعانه پالمرستون وزیر خارجه وقت انگلیس برای اعمال نفوذ و دخالت آشکار در مسائل افغانستان دخیل بود(پاتینجر، 1379، 43،47).
انگلستان که از سال 1789م و زمان فتحعلیشاه قاجار در اندیشه ایجاد منطقه حائل و حضور و نفوذ بیشتر در ایران بود، «نمیتوانست اجازه دهد که ایران تحت سلطه و حاکمیت روس درآید و یا اینکه آن کشور{روسیه} از ایران به عنوان پایگاهی جهت اجرای دسیسهها و توطئههایش در کشورهای همجوار هند{افغانستان} استفاده کند. انگلستان نمیتوانست اجازه دهد که ایران مرزهای شرقی خود را توسعه و گسترش دهد زیرا که این امر روسها را به دروازه هند نزدیکتر میکرد.»(رایت، 1364، 17-16) به گفته وزیر امور خارجه ایران، «خواستند حدود افغانستان که از قدیم ملک دولت علیه بوده است از ما منحرف و سردارهای این ملک را با هم متفق کنند تا مابین ما و هند سدّی سدید باشد.»(نصیری مقدم، 1374، 120)
تا زمانی که افغانستان یکپارچه و واحد در تحت حاکمیت حکومت درانی قرار داشت، امکان عملیکردن نیّات انگلستان نبود اما از عهد محمدشاه قاجار و با تشکیل امارتهای مستقل در افغانستان مانند هرات، قندهار و کابل، حساسیّت بیشتر شد. هرات در دست کامرانمیرزای درانی و خراجگذار ایران بود. انگلیسیها بر حاکمیت ایران بر هرات واقف بودند(سایکس، 1363، ج2، 5). امارتهای افغان میبایستی در عین استقلال دولتشهری خود، حائل میان ایران و روسیه با هندوستان باشند. یعنی ایجاد حکومت پوشالی دستنشانده در افغانستان(شمیم، 1370، 146). وحشت انگلیسیها هنگام حمله محمدشاه به هرات آنگاه شدت گرفت که دانستند شاه ایران در صدد جلب دوستی دوستمحمدخانِ بارکزایی امیر کابل و برادرش کهندلخان، امیر قندهار و از دشمنان دیرینه کامرانمیرزای درانی است. به نظر انگلیسیها، روسیه قصد ایجاد افغانستان بارکزایی تحت حاکمیت ایران و در حقیقت روسیه داشت: «احتمال برقراری اتحاد بین امرای افغانی و شاه ایران با حمایت روسها برای حکام انگلیسی حکومت هند به صورت کابوسی مخوف و وحشتناک درآمده بود. بنابراین فرماندار کل هند، لرد آکلند، بعد از سال 1837م تمام تلاش خود را مصروف نمود تا این اتحاد برقرار نگردد و ایالات افغانستان دست نخورده به عنوان کشوری حائل برای هندوستان محافظتشده، باقی بماند(کلی، 1373، 16).
لشکرکشی به هرات و تلاشهای مخفیانه دولت انگلیس
از 1253ق/ 1837م، سیاستهای اقتصادی و نظامی حکومت هند انگلیس با دولت بریتانیا و لندن هماهنگ و همسو شد. در واقع دولت انگلستان به عنوان طراح و پشتوانهی نیرومند سیاسی و حکومت هند به عنوان مجری قوی نظامی وارد عمل شدند. این هماهنگی در جلوگیری از رخنه روسیه از طریق ایران به شمال هند بدانجا رسید که برای تحت فشار قرار دادن محمدشاه و سپس ناصرالدینشاه، یک لشکرکشی تمامعیار به منظور تصرف خارک و بوشهر تدارک دیده شد. رابط و هماهنگکننده این عملیات، مکنیل وزیر مختار بریتانیا در تهران بود که مدتها قبل از عزیمت به اردوی محمدشاه در هرات طرح حمله به جنوب ایران را کشیده بود و به پالمرستون وزیر امور خارجه و آکلند فرمانروای هند توصیه کرد. اصرار وی برای ورود به هرات در اواخر محرم 1254 در واقع مطلعساختن امیر هرات از این نقشه بود. ورود وزیر مختار روس به اردوی شاه در هرات سوءظن انگلیسیها را بیشتر کرد و او را حامل نامه و پیامهایی از طرف دولت روسیه برای شاه ایران دانستند. بنابراین شاه ایران را برای بازگرداندن اردو بیشتر تحت فشار قرار دادند(فکرت هروی، 1369، 31؛ اعتضادالسلطنه، 1365، 89).
اتحاد افاغنه با ایران
به تاریخ 21 ذیقعده 1253 رحمدلخان افغان در نامهای مراتب تقویت اتحاد سرداران افغان با دولت قاجار را به آگاهی محمد شاه قاجار رسانید(نصیری مقدم، 1374، 61). کهندلخان حاکم قندهار نیز در عهدنامهای با دولت ایران عقد اتحاد بسته و وزیرمختار روس در این میان ضامن اجرای آن شد تا آنکه در مقابل خدمت او ملک هرات به او تفویض گردد، تضمین املاک و حکومت سرداران وی را نمایند و با کامران و سایر امرای هرات متحد نشوند و در صورت تحرکی از جانب کامرانمیرزا یا دولت انگلیس و یا شجاعالمک، به شاه ایران یاری رسانند و در مقابل 12000 سوار و 12 عراده توپ کهندلخان، شاه ایران مقرری آنها را پرداخت کند(نصیری مقدم، 1374، 65-64). در قراردادی که احتمالاً اواخر سال 1252 ق میان کامرانمیرزا و محمدشاه قاجار منعقد گردید، کامرانمیرزا متعهد شده بود از نزاع و درگیری و اسیر گرفتن دست بردارد، مزاحم رعایای شاهنشاه ایران نشود و در سرحد خراسان اختلال و اغتشاش نکند. همچنین ترکمانان را تا سر حد امکان از تاخت و تاز به خاک ایران باز دارد و در صورت لشکرکشی ایران به دیار ترکمانان به سپاه ایران یاری رساند. بازگردانیدن اسرای دربند و ممانعت از آزار و اذیت اتباع افغانی شاه ایران و خودداری از شاه خواندن خود دیگر تعهدات حاکم هرات بود. در مقابل، دولت ایران نیز تعهداتی را پذیرفته بود از جمله: رفتار برادرانه شاه ایران با کامرانمیرزا، عدم دخالت امنای دولت ایران در امور داخلی هرات و واگذاری امورات آن به هراتیان، واگذاری قلعه غوریان به شیرمحمدخان و اینکه او در التزام رکاب شاه باشد، عدم لشکرکشی شاه ایران به هرات و قدغن کردن لشکرکشی اتباع خود به آن صوب. در پایان تصریح شده بود که پس از امضای قرارداد، یارمحمدخان، وزیر کامرانمیرزا، به اردوی شاهی رفته، هدایا تقدیم کند. دولت انگلستان ناظر بر حسن اجرای این قرارداد بود(نصیری مقدم، 1374، 34-33). البته محمدشاه قبل از آن نیز بارها به عهدشکنی کامرانمیرزا تصریح کرده، گفته بود: «به شما اطمینان میدهم که اینها جز حیله و فریب نیست.....حتی تضمینات انگلستان هم به هیچ دردی نمیخورد.»(سیمونیچ، 1353، 130)
سیمونیچ، وزیرمختار روسیه، ادعا کرده در گزارشی که سفیر انگلیس آقای الیس به تاریخ 17 آوریل 1836 نوشته، اعتراف کرده که محمدشاه در لشکرکشی هرات حق داشته و تقصیر از کامرانمیرزا بوده که شرایط قرارداد را رعایت نکرده و شاه میتوانسته به میانجیگری دولت آنها تن در ندهد زیرا فصل نهم قرارداد موجود «آن دولت را از هرگونه مداخله در کار ایران و افغان منع میکرده.» الیس بنابر شایعات باور داشت که روسیه در لشکرکشی نظر مساعد داشته و سپاهیان روس آماده پیادهشدن در استرآباد بودهاند. بنابراین سیمونیچ در ملاقات با سفیر انگلستان خود را بیخبر از تصمیمات دولت سنپترزبورگ و بیطرف اعلام کرد. وی همچنین به غارتگریها و تاخت و تازهای کامرانمیرزا در مناطق مختلف شرقی و ضرر و زیانهای افاغنه به دولت ایران اشاره کرد و شاه ایران را در دستزدن به این لشکرکشی محق دانست(سیمونیچ، 1353، 131).
حرکت به سوی هرات
به تاریخ 19 ذیقعده 1248 میرزا ابوالحسنخان شیرازی، وزیر امور خارجه ایران، در نامهای به وزیرمختار انگلستان، از سرپیچی خوانین هرات از دولت ایران سخن به میان آورد. پیجویی وزیر مختار در علل سرکوب احتمالی خوانین متمرد با لشکرکشی ایران به آن منطقه، حاکی از آن است که بریتانیا همواره نگران سلطه ایران بر هرات و نزدیکی به هندوستان بود. محمدشاه در مراسلاتی که با کهندلخان حاکم قندهار داشت او را تشویق به همکاری با دولت ایران، علیه هرات نموده بود: «میباید آن عالیجاه با جمعیت خود در آنجاها{نزدیکیهای هرات} توقف کرده منتظر ورود سپاه منصوره باشد.»(نصیری مقدم، 1374، 9، 27) به گفتهی سیمونیچ، در زمان تدارک لشکرکشی، قاصد کهندلخان از قندهار رسید و خبر آورد که کهندلخان و برادرانش هم مانند دوستمحمدخان به شاه اظهار وفاداری کردهاند(سیمونیچ، 1353، 128). در منشور محمدشاه پس از رفع محاصره هرات، نیز به تلاش ایران و سرداران افغان برای اتحاد اشاره صریح شده است(محمود، .1344، ج1، 372). «بورنس جهانگرد معروف با اختیاراتی از کمپانی محترم هند شرقی به نزد دوستمحمدخان آمده و به امیر کابل وعده داد که شهر پیشاور را به او برگرداند و هرگاه شاه ایران به او و برادرانش در قندهار بتازد به یاری آنان برخیزد. آقای بورنس بدین منوال او را به سوی خود جلب کرد و بر اساس این مواعید قراردادی به امضای او رسانید و برای تنفیذ نزد مدیر کل کمپانی فرستاد.»(سیمونیچ، 1353، 148؛ اعتضادالسلطنه، 1365، 89)
محمدشاه همزمان با لشکرکشی به هرات، سعی کرد امرای سیستان و بلوچستان و خوانین منطقه را از دادن هرگونه کمک و یاری به هرات باز دارد. بنابراین در نامهای به قنبرعلیخان مأموریت داد تا بر سر آنان رود و «آنها را از مرحمت و رأفت شاهنشاه مستظهر و امیدوار کند و اگر کسی از آنها با کامران و افاغنه هرات بستگی داشته باشد، استمالت به چاکری این دولت علیه نماید و اطمینان کامل دهد. خصوصاً عالیجاه علیخان را از مألفت با کامران تحریض و ترغیب نماید و بگوید جمعیت و استعداد خود را حاضر و آماده کند که انشاءاللهتعالی در اول بهار که موکب جهانگشا نهضتفرمای آن صفحات خواهد شد ملحق به رکاب اقدس گردد. در قندهار فرمان و خلاع عالیشأنان کهندلخان و مهدیخان را ابلاغ کند و زیاده از حد آنها را از التفات شاهنشاه جهانپناه امیدوار گرداند و بگوید که چرا بعد از وصول استمالتنامه که قرار داده بود برادرزاده خود را روانه دربار همایون سازد، نفرستاد.»(نصیری مقدم، 1374، 31-30)
روسیه و مسئله هرات
با افزایش محصولات صنعت نساجی روسیه و نیاز به بازارهای فروش مناسب، آسیای میانه و ترکمنصحرا از جایگاه ویژهای برخوردار گردید. از این رو، برقراری امنیت در راههای تجاری شرق و شمال شرق ایران برای تجار و دولت روس اهمیت حیاتی یافت(سیمونیچ، 1353، 157-156). روسها نیروی نظامی خود را برتر از انگلستان میدانستند و اظهار میکردند: «وضع روسیه در آغاز سال 1838م چنان مستحکم بود که اگر اراده میکرد میتوانست کشور هندوستان را به آتش بکشد.» البته این امر تا حدود زیادی نتیجه تبلیغات بریتانیا برای عوامفریبی و مبالغهآمیز بود(سیمونیچ، 1353، 151).
به گفته جورج پاتینجر، «از لحظه ورود سیمونیچ، نفوذی که مکنیل بر محمدشاه داشت رو به کاهش نهاد(پاتینجر، 1379، 66). روسها لشکرکشی محمدشاه را کاملاً مشروع میدانستند اما با توجه به ضعف و فتور دولت در آن زمان آن را بیموقع و خطرناک دیدند. بنابراین در ابتدا تلاش کردند محمدشاه را باز داشته، به ایجاد قرارداد صلح وادار کنند(سیمونیچ، 1353، 184). بر طبق نامه سیمونیچ، وزیر مختار روس، در 1252ق به محمدشاه قاجار، وی سعی داشته شاه را از حمله به هرات باز دارد و با مذاکره کارها را پیش ببرد و اگر هم لشکرکشی اجتنابناپذیر شد، حداکثر تا مشهد پیش روند و از دارالخلافه زیاد دور نشوند زیرا افرادی مغرض در مرکز ممکن بود اقداماتی صورت دهند. به گفته وی: «سلامتی کل خلق ایران بسته به وجود مبارک آن اعلیحضرت است چرا باید که بدون ضرورت لازمه در همچه فصل تابستانی در شدت گرما که از ناخوشیها گریز نیست متحمل چنین زحمت شاقه شوند.» راهحل سیمونیچ، رفتن یکی از برادران شاه به جای او برای تسخیر هرات و ماندن شاه در تهران بود(نصیری مقدم، 1374، 21-20). سیمونیچ حاجیمیرزا آقاسی را مسبب اصلی لشکرکشی محمدشاه به هرات میدانست(سیمونیچ، 1353، 127).
میرزامسعود وزیر امور خارجه در دیدار با مکنیل ابراز کرد که وزیرمختار سعی فراوان نموده تا شاه را از اردوکشی به هرات باز دارد و شرایط صلح را بپذیرد(سیمونیچ، 1353، 158). تلاش مأموران انگلیسی وکارشکنیهای آنان در پایتخت، میتواند دلیل محکمی بر اصرار وزیرمختار بوده باشد زیرا تاریخ نشان داده بود در غیاب پادشاه و دوری از مرکز، فتنهها به سرعت شکل میگرفت. خاصه آنکه دولتی بیگانه نیز در این میان ذینفع بود. سیمونیچ با اغراق تمام لشکرکشی محمدشاه را توصیف کرده است: «چکاچاک سلاح ایران به همه جای آسیای میانه پیچیده و شهرت شاه در نتیجه لشکرکشی بر سر ترکمانان بیش از پیش بر سر زبانها افتاده بود و همه انتظار داشتند که نادر جدیدی قد علم کند و بر اورنگ سلطنت تکیه بزند.»(سیمونیچ، 1353، 128) این سخنان به روشنی خرسندی روسیه از حمله مجدد ایران به هندوستان را نشان میداد.
طبق اسناد موجود، سیمونیچ در کنار ایرانیان مشاوره نظامی و آنان را در فتح هرات راهنمایی میکرده است(نصیری مقدم، 1374، 156-130). او حتی نظارت بر کار محاصره هرات را به یکی از افسران ستاد و آجودانهای خود سپرده بود. افزون بر این، افسری روس به نام ویتکوویچ را با اختیاراتی از سوی کابینه سنپترزبورگ به کابل و دربار دوستمحمدخان فرستاد تا نامهی امپراتور روسیه را تقدیم دارد. گرچه اقدامات بیبرنامه و بینقشه ایرانیان مانع از عملیشدن و نتیجهبخش بودن اقدامات وی گردید. به ادعای وزیرمختار، ایلچی تنها برای قراردادهای تجاری به کابل سفر کرد و در همانجا بود که بورنس جهانگرد و جاسوس کمپانی هند شرقی را با وعدههای فریبنده برای دوستمحمدخان ملاقات کرد(سیمونیچ، 1353، 137، 149، 158).
محاصرهی هرات و تداوم توطئههای انگلستان
هنری پاتینجر از مراوداتش با کلکته دریافته بود که به کسب اطلاعات صحیح در مورد شایعات تحرکات در امتداد مرز افغان نیاز جدی دارد. پیش از او در تابستان 1837م/1253 ق اِلدرد برادرزادهاش، که به زبانهای پشتو و فارسی تسلط کامل داشت، داوطلبانه راهی افغانستان شد(پاتینجر، 1379، 36). معروف است که عموی او بعدها با اتکا بر بخشی از همین تجربه و اطلاعات با ارزش به هرات رفت و مأموریت خود را به نحو احسن به انجام رساند. هنری بهترین الگوی اِلدرد بود. او کاشف قسمتهای مختلف سند و بلوچستان است. کوششهای اِلدرد در بازداشتن ارتش ایران در هرات بر تمام تاریخ آسیای مرکزی اثر نهاد. وی دارای استعداد فراوان در تطبیق خود با شرایط پیرامونش بود. چه با افغانان و چه رهبران مخالف(پاتینجر، 1379، 21).
در 19 ربیعالثانی 1253/23 ژوئیه 1837 اواخر تابستان، محمدشاه به منظور تسخیر هرات نیرو اعزام داشت. جلگه هرات برای مسافرِ کوههای صعبالعبور شمال، منظرهای خوش داشت. هرات در معتدلترین بخش افغانستان واقع و جابهجا بیشههای بید و سپیدار نمایان بود و آبهای روان مزارع و دهکدههای اطراف را سیراب میکرد(پاتینجر، 1379، 52). این شهر با بارویی از خشت محصور بود و در هر چهار گوشه آن برج دفاعی بزرگی و در فاصله آنها برجهای کوچکتری قرار داشت. این بارو بر روی خندقی با 60 پا ارتفاع، بنا گردیده بود. پاتینجر دستور داد که در شیب بیرونی آن دو نقب مخفی بر روی همدیگر حفر نمایند. در مقابل نقب زیرین خاکریز و خندق قرار داشت. خندق هرچند وسعت زیاد نداشت با اینهمه کسی قادر نبود از سراشیبی دو طرف بر آن دست یابد. قلعهای که کاخ امیر در آن واقع بود اهمیت چندانی نداشت. خانههای شهری در پناه دیوارهایی بود که میشد آنها را تنها با گلوله توپ با خاک یکسان کرد(سیمونیچ، 1353، 146). پاتینجر خود را یک تاجر اسب اهل چک معرفی کرد. وی بدون همراه از راه شکارپور و پشاور به کابل رفت. در مورد اسب اطلاعات تخصصی داشت یا آموخته بود تا بتواند به پرسشهای قبایل کنجکاو پاسخ دهد. اما چون به پایتخت رسید تردید داشت که با افسانه اسبداری بتواند به کار ادامه دهد و بهنر دانست ادعای سیادت کند یا صوفی گردد. مسلم است که در اتخاذ این تصمیم از یاداشتها و تجربیات عمو هنری بسیار سود برده بود. پس برخی اعمال و عادات مدعیان عرفان و اشراق را فرا گرفت. از کابل با حیله و نیرنگ و مخفیانه خارج شد حتی با مأمور مرموز انگلیسی به نام چارلز ماسون تماسی نگرفت و با صبر و حوصله و خویشتنداری و سیاست از دست خان هزاره یعقوببیگ بردهفروش و دلال برده جان به در برد. در 18 اوت اِلدرد نیز با نقاب سیادت به هرات وارد شد(پاتینجر، 1379، 52-49). هنگامی که سید پاتینجر به هرات وارد شد محمدشاه، کامران و یارمحمدخان در بیرون شهر سرگرم تنظیم سواره نظام برای اعزام به یک مأموریت غیرضروری بر ضد قلعه جوین سیستان بودند. اِلدرد و همراهان نخست بدون سلاح در شهر گشت و گذار کردند تا هر چه بیشتر بدون جلب توجه به کسب اطلاعات بپردازند اما به دشواری توانستند از نگاه بردهگیران بگریزند. در 17 سپتامبر سپاه هرات بازگشت(پاتینجر، 1379، 54).
در برابر اِلدرد سه راه حل وجود داشت: یا خود را معرفی نکند و تنها به گزارشهای ناتمامی از موفقیت ایرانیان بسنده نماید. اگر تغییر قیافه میداد و باقی میماند با افشاشدن هویتش آیندهاش نامعلوم و به اتهام جاسوسی دستگیر میشد. پس تصمیم گرفت خود را به یارمحمدخان معرفی کند که با استقبال او روبرو شد. اِلدرد از همان ابتدا با تقدیم تفنگچههایش به وزیر هرات دل او را به دست آورد و بیپروا به بررسی اوضاع شهر پرداخت و چند روز بعد نیز به دیدار شاهکامران رفت. اِلدرد وسایل مورد نیاز مانند قطبنما و آهنرباهای متعدد را فراهم ساخته بود. شهر در آستانه محاصره بود. آذوقه و علوفه لازم در شهر انبار، زمینهای اطراف سوزانده، چاههای آب پر و درختان میوه از بیخ و بن کنده شد. شیعیانی که مورد سوءظن قرار داشتند دستگیر، شکنجه، زندانی و یا کشته شدند(پاتینجر، 1379، 56). به گفتهی اعتضادالسلطنه، پاتینجر و تاتصاحب با بیست نفر سوار به هرات آمدند و هفتصد تومان زر مسکوک به جهت تعمیر برج و باره هرات که به ضرب توپ و خمپاره سپاه ایران در حین محاصره ویران شده بود، صرف نمودند(اعتضادالسلطنه، 1365، 133). در گزارشی دیگر آمده است که پاتینجر به محض ورود به هرات، مبلغ ده هزار تومان به کامرانمیرزا و یارمحمدخان وزیر او داد و آنان را به مرمت برج و باروی شهر و ادامه مقاومت برانگیخت تا آنکه در مدت دو ماه کشتیهای انگلیسی از دریای عمان به جانب خلیج فارس آیند و شاه ایران فرصت اعزام نیروی نظامی به جنوب برای مقابله با انگلستان را نیابد(حسینی فسایی، بیتا، 294).
هراتیان تصور نمیکردند محمدشاه از خراسان قدمی آنسوتر بردارد. به همین دلیل به دفاع از شهر نپرداخته و در حال آرامش به سر میبردند. اما به زودی معلوم شد که سپاه ایران به غوریان رسیده و این قلعه را مسخر کرده است. این در حالی است که وزیرمختار روس، فتح ناچیز غوریان و شادی بیمورد اردوی شاه و بزرگنمایی این اقدام را یکی از دلایل ناکامی محمدشاه در فتح هرات میدانست(سیمونیچ، 1353، 145). با این وجود، فتح غوریان را به محمدشاه تبریک گفت و پیام خود را به وسیله چاپاری که عازم اردوی شاه بود فرستاد و شاه را به ادامه فتوحات تشویق و تحریض کرد(نصیری مقدم، 1374، 56). این خبر هرج و مرج بزرگی به وجود آورد و اگر نایب توپخانه پاتینجر، در آنجا حضور نداشت، شاید خود کامرانمیرزا و وزیرش هم پایتخت را ترک میکردند. این افسر جوان بسیار جدی و شایسته تکریم، افغانستان و ایران را زیر پا گذاشته و چندی در تهران اقامت کرد و چون کسی او را نمیشناخت به وجودش پی نبردند. او پس از دریافت دستورها و جمعآوری اطلاعات لازم از راه مشهد به هرات آمده بود. وی رگ غیرت و مردانگی محاصرهشدگان را تحریک کرد و در سایه کوشش و فعالیت او فرصتی که از دست رفته بود جبران شد. این بود که از روی نهایت استحقاق از دولت متبوعهاش کریمانه پاداش گرفت و در اعلامیههایی که مدیر کمپانی پس از رفع محاصره هرات انتشار داد وی به نحوی شایسته مورد تمجید قرار گرفت(سیمونیچ، 1353، 146-145).
در سوی دیگر ایران، تلاشهای دولت انگلستان برای کارشکنی در اعزام نیرو به جبهه هرات ادامه داشت. راولینسن از افسران مشاق کمپانی هند شرقی که در آغاز سال 1836 م برای تعلیم سربازان محلی به کرمانشاه فرستاده شده بود به ظاهر به تحقیقات علمی اشتغال داشت اما در مفسدهجویی و فتنهانگیزی بسیار توانا و چیرهدست بود. ازاین رو هنگامی که همه چیز برای اعزام نیروهای کمکی آماده بود، تمام تلاش خود را برای پراکنده و متلاشی ساختن افواج محلی به کار گرفت. گزارش منوچهرخان معتمدالدوله به محمدشاه نیز با اعتراض مکنیل روبرو شد(سیمونیچ، 1353، 134). وزیر امور خارجه ایران در نامهای به میرزاحسینخان مقدم آجودانباشی به گوشهای دیگر از تحریکات و فتنههای انگلستان در این زمان اشاره دارد و آن تحریک شخصیتهای متنفذ مذهبی علیه دولت بود: «به علما و روسای ممالک محروسه کاغذهای تحریک و تفتین نوشت از آن جمله فخرالمجتهدین حاجی سید باقر بود که سواد آن را با جوابی که نوشته بود به حضور اولیای دولت قاهره فرستاد.»(نصیری مقدم، 1374، 166-165)
گروهان روسی به فرماندهی سامسون که در حملات ایرانیان به قلعه هرات شرکت داشت متحمل تلفات سنگینی شد(پاتینجر، 1379، 67). اگر توپخانه ایران دقیق عمل میکرد در نخستین روزها، کار تمام شده بود. طرح و پیشنهادهای پاتینجر مانند نظم و ترتیب در حملات و مرحلهبندی کردن آن، در مقاومت و پایداری هراتیان مؤثر وقع شد. شاید حضور پاتینجر در کنار کامرانمیرزا، مانع عمدهی عدمپذیرش قرارداد صلح در ابتدای محاصره بود(پاتینجر، 1379، 58). اِلدرد از سوی کامرانمیرزا به اردوی شاه فرستاده شد و ابتدا در خیمه افسر روسی سامسون فرود آمد و آنگاه در حضور حاجیمیرزا آغاسی خود را سیاح انگلیسی و حامل پیام کامرانمیرزا و وزیر او و نامههای بریتانیا برای کلنل استودارت معرفی کرد. اِلدرد و استودارت افسر انگلیسی اعزامی از طرف مکنیل برای بازداشتن محمدشاه از محاصره و تصرف هرات، در خیمه استودارت در اردوی شاه دیدار کردند. سپس او را به خیمه حاجی بردند. اما بدون نتیجه، تنها با تهدید شاه و وزیرش روبرو شد که هرات را خواهند گرفت و تنها راه حل تسلیم شدن کامران و وزیرش و باز گرداندن اسرا و رضایت به انتقال به نقطهای دیگر است. به گفتهی اِلدرد بعید بود حکام هرات به چنین خفتی تن در دهند. وی بینتیجه بازگشت. محمدشاه به پاتینجر بدبین شده بود بنابراین بر آن شد تا هراتیان را وادار به اخراج او کند. افسر ایرانی مأمور هرات شد و پیغام داد مشکل را خودشان بدون دخالت فرهنگیان حل کنند. محمدشاه به سهم خود برنامهای بر ضد هرات ندارد بلکه هدف لشکرکشی هندوستان و طالب حمایت هراتیان است که مسلمانان راستیناند. یارمحمدخان تنها پذیرفت که استودارت به هرات آمده، ضمن گفتگو با اِلدرد هر نتیجهای حاصل شد آنها نیز خواهند پذیرفت. اِلدرد مدعی است که تنها یک تاجر آزاد بوده است که به خواهش و اصرار یارمحمدخان و ارضای حس مهماننوازی او در هرات مانده بود(پاتینجر، 1379، 63-59).
در اثنای لشکرکشی به هرات، چاپار دولت انگلیس توسط مأموران ایرانی دستگیر شد. وزیرمختار روس، علت دستگیری چاپار انگلیس را گزارش شخصی لهستانیالاصل و از مأموران سابق انگلستان در ایران به نام بروفسکی به حاجیمیرزا آقاسی دانسته است. «مکنیل وزیرمختار انگلستان در نامهای به میرزاعلی نایب وزیر امور خارجه به تاریخ شعبان 1253 ناخرسندی حود و دولت انگلستان را از دستگیری محمدعلیبیک قاصد خود به دستور حاجیمیرزا آقاسی به اتهام جاسوسی و زجر و عذاب او در حکم توهین به دولت انکریز دانسته و از دخالتهای بیجای حاجی در برابر شاه گلایه فراوان نموده»، در ادامه میگوید: «هرگاه اولیای دولت علیه ایران دوستی دولت بهیه انگریز را منظور دارند لوازم دوستی فیمابین دولتین آن است که میباید حاجی را از منصب صدارت معزول و عذر این خلاف که از ایشان ظاهر شده بخواهند و به حاجیخان مادامی که دولت بهیه انگلیس از سر تقصیر او نگذشته باشد منصب ندهند و چنانچه رعایت دوستی و اتحاد دولت بهیه انگریز را اولیای این دولت علیه منظور نخواهند داشت اعلام دارند که اطلاع حاصل آید.»(نصیری مقدم، 1374، 44-43)از سوی دیگر، شایعاتی رواج داشت که حاجیمیرزا آقاسی گفته است در صورت مقاومت مردم هرات، مردم تهران را بر سر مکنیل خواهد فرستاد تا مانند گریبایدوف او را به قتل رسانند. بنابراین مکنیل در نامهای صحت و سقم آن را از حاجی استفسار نمود(نصیری مقدم،1374، 46).
مکنیل که دریافته بود موقع فشار آوردن بر محمدشاه است خود روانه اردوی شاه شد. دارسی تود، افسر توپخانه بنگال که پیش از آن مدت 5 سال ایرانیان را آموزش توپخانه داده بود، نیز همراه او بود(پاتینجر، 1379، 64). دارسی تود به بهانه مذاکره با هراتیان به درون شهر فرستاده شد. مکنیل خود نیز شامگاه به دروازه هرات رفت تا با یارمحمدخان مذاکره کند. آنان امیدوار به راضیکردن محمدشاه به پذیرش صلح با هراتیان و بازگشت به تهران بودند.
وساطت یا تحریک و تهدید؟
محمدشاه از مکنیل درخواست کرد تا با رفتن به هرات، به وساطت میان ایران و کامرانمیرزا بپردازد(سیمونیچ، 1353، 157). مکنیل ضمن ابراز علاقه به انجام این مهم، گفت که بهتر است وزیر انگلیس در هرات به این مسئله مبادرت ورزد و شاه اسباب رفت و برگشت او را فراهم نماید(نصیری مقدم، 1374، 59). وزیر امور خارجه ایران در نامهای به مکنیل، وزیر مختار انگلستان در ایران، به تاریخ غره صفر 1254، با قاطعیّت خاطر نشان ساخت که نیازی به آمدن وی به اردوی شاهی نیست و دولت انگلستان به حکم قرارداد ایران و انگلیس در صورت لزوم باید فرمان صادر کند. یعنی وزیرمختار شخصاً نمیتواند اقدام نماید. وزیر امور خارجه یادآوری کرد که دولت ایران با رفتن مکنیل به هرات موافقت کرد اما «بعد از مراجعت از قلعه معلوم شد که این امر باعث ازدیاد قوت ایشان شده. سابقاً که راضی به تلافی خسارتها بودند از آن نیز استنکاف نمودند.» در ادامه، بر مالکیت تاریخی هرات توسط ایران و اعتراف افاغنه بر این امر و همچنین تعهدات دولت انگلستان در عهدنامههای مجمل و مفصل مبنی بر عدم دخالت در امور داخلی ایران تأکید نمود. وزیر امور خارجه افزود که دولت ایران به مقاصد انگلستان در باب افاغنه مشکوک است و هدف اصلی لشکرکشی محمدشاه نیز چیزی جز اعاده امنیت و آرامش در ممالک محروسه شاهنشاهی نیست و علت ناراحتی دولت انگلستان از این عمل ایران را در نمییابند. در پایان شرایط بازگشت سپاه ایران از حدود هرات یعنی خواسته وزیر مختار انگلستان را، بازگرداندن همه اسرای دربند در هرات، جبران ضرر و زیانهای وارده بر خراسان از سوی کامرانمیرزا و اطمینان از عدم نافرمانی افاغنه در زمان قدرتمندی، اعلام کرد(نصیری مقدم، 1374، 80-77).
مکنیل در پاسخ، ضمن ارسال نامهای اعتراضآمیز خطاب به محمدشاه، آرزوی رفع بیاعتمادی امرای ایران نسبت به خود را کرده، ایران را به نادیدهگرفتن توافقات دو دولت دربارهی هرات یعنی عدم لشکرکشی به هرات، نبستن عهدنامه تجاری، دستگیری چاپار دولت انگلستان، خودسری حاکم بوشهر در تحدید کارگزار انگلیسی بوشهر و مسائل دیگر متهم ساخت. در پایان با گستاخی ایران را تهدید به حمله نظامی نمود(نصیری مقدم، 1374، 84). حاجیمیرزا آقاسی در جواب نامه مکنیل دستگیری چاپار انگلیس را از مسائل عادی در مواقع بحرانی و لشکرکشی دانست و در خصوص قرارداد تجاری و مسئله حاکم بوشهر قول مساعد داد. حاجی از قول محمدشاه قاجار، تمامی اقدامات دولت انگلستان را مداخله در امور داخلی کشور خود و گامی در جهت تیرگی روابط دو دولت اعلام کرد(نصیری مقدم، 1374، 89-88).مکنیل ضمن طفرهرفتن از ارائه پاسخی روشن به دولت ایران، خود را از عواقب اقدامات محمدشاه مبرا دانست و اتمامحجت با دولتمردان ایرانی کرد و علاقه خود را برای خروج از هرات اعلام داشت که با موافقت وزارت خارجه ایران روبرو شد. در حالی که محمدشاه با این اقدام مخالف بود و تصمیم داشت حاجی را برای مذاکره با مکنیل و رفع کدورت وی اعزام کند(نصیری مقدم، 1374، 110-105).
این وقایع همزمان با ورود کنت سیمونیچ به اردوی محمدشاه بود. به گفتهی اِلدرد او موقعیت بهتری از مکنیل نزد شاه داشت و با دوربین تمامی برج و باروها و موقعیتهای شهر را بررسی میکرد. سیمونیچ، جبههی شرقی قلعه هرات را آسیبپذیر تشخیص داد. افسران روسی مشاور شاه و کمک مالی روسیه، کمکحال ارتش ایران شده بود. بنابراین سران حکومت هرات سعی کردند از موقعیت پیشآمده استفاده کرده به واسطه روسها صلح کنند. اما اِلدرد و تود مانع از این سازش بودند. اِلدرد یارمحمدخان را تشویق کرد تا تسلیم نگردد و میانجیگری روسها را نیز نپذیرد. وی بیم داشت مبادا دریابد مکنیل او را از دادن هرگونه تعهد کمک بریتانیا به هرات بر حذر داشته است. احساس میکرد که با زیادهرویهایش خود را به مخاطره انداخته است(پاتینجر، 1379، 66).
وزیر مختار روس در جریان تمامی مسائل و مکاتبات میان محمدشاه و حاجی با مکنیل بود. وی مدعی است افغانها اصرار داشتند روسیه در معاهده صلح دو طرف واسطه باشد اما او امتناع کرده است. اندکی پایینتر اقرار میکند که «من به پیروی از اوامر دولت متبوعه خود به شاه توصیه کرده بودم اتحادیهای از امرای جزء افغانستان تشکیل دهد و در نظر داشتم این امر در همانجا در محل انجام گردد.»(سیمونیچ، 1353) 150)
تطمیع و تهدیدات اِلدرد، وزیر هرات را از هرگونه سستی در کار باز میداشت. بیگمان اگر وزیر از سوی اِلدرد تحریک نمیشد و آخرین توان خود را به کار نمیبست و مدافعان را به واپسین تلاش ترغیب نمیکرد، شهر سقوط کرده بود. در این هم شک نیست که نتیجه کاملاً مرهون مقاومت مصرانه اِلدرد بود اما وی آن قدر فروتن بود که در سراسر روزنامچهاش که دقیقاً جنگ را گزارش میدهد یادی از نقش خود نمیکند!!!. به گفته کِیKey همه مردمان آنجا یک تن بود و آن هم اِلدرد پاتینجر. اِلدرد حتی در مواقع حساس از زیادهستانیهای حکومت از مردم به جهت جلوگیری از شورش داخلی آنان ممانعت به عمل آورد. بر همین اساس محمدشاه قدرت او را با یک ارتش برابر میدانست. یارمحمدخان وجود اِلدرد را به معنای حمایت بریتانیا از هراتیان قلمداد کرد بنابراین از خروج او ممانعت به عمل آورد(پاتینجر، 1379، 69-68).
اوراق اسناد این واقعه مملو از نکات جالب توجه از رشادت، حزم و احتیاط و پایداری سرداران ایرانی در ایام محاصره هرات است(نصیری مقدم، 1374، 48، 51، 53، ). مشاهده استحکامات هرات حیرت سفیر روسیه را برانگیخت. در هنگام یورش، افواج مختلف از خود شجاعت بسیار به خرج میدادند. حتی بروفسکی لهستانی که فرماندهی را بر عهده داشت، کشته شد. بسیاری از فرماندهان با لیاقت ایرانی در پشت دیوارهای قلعه هرات جان دادند(نصیری مقدم، 1374، 165-164). حملات پی در پی ایرانیان موجب ایجاد وحشت در میان مردم شهر شد. بیش از صد نفر از افغانان فراه به اردوی شاه پیوستند. به گفته وزیر مختار روسیه، سیاستهای غلط حاجیمیرزا آقاسی و شاه موجب طولانیشدن و بینتیجه بودن محاصره شده بود(سیمونیچ، 1353، 167-164).
دیپلماسی ناوچه؛ تهدید نظامی
به کامران میرزا دستور داده شده بود از عقد هرگونه موافقتنامه جدید خودداری نماید و سرداران قندهار نیز از سوی اتباع خود تحت فشار بودند که با ایران صلح نکنند. آنان تمایل به تصرف و بهرهبرداری از سرزمینهای متصرفی خود یعنی فراه و سبزهوار افغانستان داشتند(سیمونیچ، 1353، 168). سفیر انگلیس از اردوی شاه بیرون رفته رهسپار مشهد شد و توقع داشت شاه او را از میانه برگرداند. در مشهد سرهنگ دوم استودارت را نزد شاه فرستاد تا اعلام کند ملکه انگلیس محاصره هرات را عمل خصمانه علیه هند انگلستان دانسته روابط دوستانه قبلی را ترک کرده تصمیماتی برای تأمین امنیت متصرفات امپراتوری خود اتخاذ خواهد کرد. بنابراین شاه باید با عقد موافقتنامه عادلانه با افاغنه و بازگردانیدن نیروهای خود از خطر دشمنی با نیروهای انگلستان بپرهیزد.
آکلند دست به کار شد. در نامه به کمیته سری گفت که به حکومت بمبئی دستور داده است تا نیروی کوچکی به خلیج فارس بفرستد. این نیرو شامل دو کشتی بخار سمیرامیس و هولیندسی با واحدهایی از هنگهای پانزدهم، بیست و سوم، بیست و چهارم و گردان دریایی با اسکورت دریایی بود! آکلند این حرکت را تنها یک هشدار به حساب میآورد و مقرر شد در صورت عدم موفقیت مأموریت مکنیل، این نیرو در اختیار او قرار گیرد. مکنیل اندیشید که بهتر است ایران را از طریق بوشهر ترک گوید. عملیات مشترک با مقاومتی روبرو نشد و نظامیان در نوزدهم ژوئن جزیره خارک را متصرف شدند. این اقدام خلاف پیمان سال 1814 م/1230ق بود. هر چند برغم عبارتپردازیهایی مانند «این برگها دستهای از گلشن بیخار موافقت است»، این پیمان از آغاز چندان ثباتی نداشت. پالمرستون آنرا ملغی اعلام کرد و چنانکه پیش از این ذکر شد اختیارات را به مکنیل واگذاشت. اخبار پیادهشدن سپاهیان انگلیس به صورت مبالغهآمیزی به اردوی ایران رسید؛ بوشهر را گرفتهاند و نیروی عظیمی در حال پیشروی است(پاتینجر، 1379، 69).
برخلاف تصور انگلیسیها، عملیات سبک «دیپلماسی ناوچه» به سرعت به نتیجه رسید. استودارت از سوی مکنیل با تهدیدات شدیدتر به سوی محمدشاه و اردوی ایرانیان رهسپار شد. شاه اولتیماتوم را به آرامی گرفت و گفت: «واقعیت این است که من از هرات نمیگذرم. دراین صورت جنگ خواهد شد. نه؟ استودارت پاسخ داد: بلی جنگ خواهد شد. همه چیز بسته به پاسخ اعلیحضرت است. خدا نگهدار شما باد.» استودارت وظیفه داشت به شاه اعلام کند یک فوج از سپاه انگلیس و یک واحد مرکب از پنج فروند کشتی جنگی به خلیج فارس وارد شده و سپاهیان در جزیره خارک پیاده شدهاند. به گفته وزیر مختار روس، «چنان وضعی پیش آمده بود که شاه ناچار بود تسلیم شود. او غافلگیر شده بود و بلاشک بایستی در فکر آینده سلطنت خود باشد.»(سیمونیچ، 1353، 169)
دو روز بعد که محمدشاه ترجمه سند تقدیمی استودارت را مطالعه کرد عبارات آن را بدون واکنش پذیرفت و گفت که او با بریتانیا وارد جنگ نخواهد شد و «اگر به خاطر دوستی آنان نمیبود نمی بایست از برابر هرات باز میگشتیم و اگر میدانستیم که آمدن ما خطر از دستدادن روابط دوستانه آنان را در بر دارد هرگز نمیآمدیم.»شاید از این رو بود که مورخین نزدیک به دربار نیز بازگشت شاه را نه از روی عجز و ناتوانی بلکه برای حفظ مودت ودوستی با دولت انگلستان دانستند(اعتضادالسلطنه، 1365، 87). روسها هنوز آتشافروزی میکردند. آخرین پیشنهاد روسها مبنی بر اینکه کامرانمیرزا به بیرون دروازه هرات آمده و به شاه ادای احترام کند تا محاصره برداشته شود، توسط اِلدرد پاتینجر رد شد(پاتینجر، 1379، 70-69).
سرانجام ماجرا
در شعبان 1254 پس از بازگشت سپاه ایران از محاصرهی بینتیجه هرات، مکنیل در نامهای به وزارت خارجه ایران مراتب خرسندی و خوشحالی خود و دولت متبوع خود را از این عمل و تقاضای بازگشت او به تهران به اطلاع نایب وزیر امور خارجه ایران رسانید و حتی شیل نایب سفارت انگلیس در تهران برای استقبال از موکب شکست خورده شاه و گفتگو در باب سایر موارد اختلاف دو طرف، فرستاده شد(نصیری مقدم، 1374، 163-162). محمدشاه نیز در منشوری که پس از بازگشت از هرات منتشر ساخت به مردم و فرماندهان خود قول داد که در آیندهای نزدیک با تجدیدقوا به سر وقت افغانستان و هرات بازگردد(محمود، 1344، ج1، 373). این بود که هنری الیس سال بعد به تهران رفت و هشدار داد که محمدشاه بازیچه دست روسها برای تکرار لشکرکشی به هرات و افغانها نشود(پاتینجر، 1379، 74). بنابراین دولت ایران برای خوشآمد انگلستان و جلوگیری از تکرار تهدیدات آن، حتی حاجیخان بهادر جنگ فرمانده سپاه ایران در جنگ هرات را معزول کرد. با آنکه خود به بیگناهی او اذعان داشتند(نصیری مقدم، 1374، 169). سفارت انگلستان در مکاتباتی دیگر خواستار اقرار دولت ایران بر گناهگار و مقصربودن بهادر جنگ شدند اما ایران استنکاف ورزید و تنها ابراز حسننیت و تحکیم دوستی و مودت دو دولت را بهانه عزل او ذکر کرد: «دو تکلیف به زور بیبرهان از دولت انگلیس شد. هر دو را هم قبول کردیم که از هرات برگردید و حاجیخان معزول شود و او هیچ تقصیر نداشت. درباره آن چاپار و نسبت به خدمات دوستی تقصیرها داشت.»(نصیری مقدم، 1374، 173)
اِلدرد از سوی مکنیل به عنوان نماینده سیاسی در هرات ماند تا این شهر ویران را آباد ساخته، ویران رها نسازد. اگر هرات به حال خود رها میشد بیشه شغالان میگشت. خزانهی کامرانمیرزا و یارمحمدخان هم تهی بود. اگر کامران قانع میشد که اتحاد با بریتانیا را بر گوش دادن به پیشنهادهای ایران ترجیح دهد امکان انجام کارهایی وجود داشت. وی در روزهای نخستین پیشرفتهایی داشت و به بازرگانان امتیازاتی مناسب داد تا کارهای تجاری را آغاز کنند. او با تصویب استودارت اعلان کرد که چون اکنون هرات تحت حمایت بریتانیا است به مالیات دهندگان یک سال مهلت داده خواهد شد و کامرانمیرزا برای جبران خسارت وامی از دولت بریتانیا دریافت خواهد کرد. یک لک روپیه برای اِلدرد فرستاده شد و سفارش گردید هر مبلغی که برای بازسازی دیوارهای هرات و التیام آلام اهالی آن شهر لازم باشد به او بدهند. به گفته جورج، «اِلدرد مشغول بازسازی و اعمال بشردوستانه مانند تأسیس طعامخانه برای اطعام فقرا بود.»(پاتینجر، 1379، 107)
نتیجه
تصرف مناطق ساحلی و بندری هندوستان، آغاز دو قرن سلطهی بی چون و چرای بریتانیای کبیر بر ذخائر مادی و معنوی این سرزمین بود. در عرصه پهناور امپراتوری مستعمراتی بریتانیا، هندوستان مانند نگین انگشتری میدرخشید و از اهمیت بالایی برخوردار بود. از این رو، حفظ و صیانت از هند و مرزهای غربی آن در رأس اولویتهای کمپانی هند شرقی و سپس دولت انگلستان قرار داشت. پیشینهی تهاجمات نظامی ایرانیان به هند از یکسو و دستاندازیهای گاه و بیگاه افاغنه به هر دلیل به این سرزمین، انگلیسیها را به فکر چاره انداخت. از سوی دیگر، حفظ و تداوم حاکمیت ایران در مناطق شرقی خود و پیشروی روسها در آسیای مرکزی وحشت بریتانیا را برانگیخت. در صورت مساعدت و یاری روسها به ایران، بدون شک نیروی نظامی ایران موفق به تصرف هرات و تهدید مرزهای هندوستان انگلیس و حتی فتح این سرزمین میشد. اما مقاومت سرسختانه افاغنه به تشویق و با برنامهریزی افسر انگلیسی مانع از تحقق این امر شد. علاوه بر نقش انکارناپذیر پاتینجر و سایر نظامیان انگلیسی در عدم فتح هرات، ناتوانی و رهبری غلط فرماندهان ایرانی و حملات پراکنده آنان در ناموفق بودن محاصره هرات دخیل بود. حتی خود اِلدرد متحیر بود که چرا ایرانیان نتوانستند هرات را فتح کنند. این بخشی از واقعیات آن روز بود اما در حقیقت پیمانشکنی انگلستان و دخالت پنهان و آشکار آنان در مسائل داخلی ایران و اتکای دولتمردان ایرانی به وعده و وعیدهای روسیه تزاری و عدم حمایت روسیه از ارتش ایران به هنگام نیاز، موجب ناکامی این حرکت گردید. نتیجه این اقدام، گستاخی افاغنه در سالهای آتی و زمینهسازی برای جدایی قطعی مناطق ایرانی افغاننشین در معاهده صلح پاریس در عهد ناصرالدینشاه قاجار شد.
فهرست منابع و مآخذ.
- اعتضادالدوله، عباسمیرزا(ترجمه و تالیف)، 1363، تاریخ روابط ایران و ناپلئون، تهران، انتشارات زرین.
- اعتضادالسلطنه، علیقلیمیرزا، 1365، تاریخ وقایع و سوانح افغانستان، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران، انتشارات امیرکبیر.
- پاتینجر، جورج، 1379، میخ اول بر تابوت استعمار، ماجراهای شگفتانگیز اِلدرد پاتینجر در افغانستان، ترجمه محمدآصف فکرت، مشهد، مرکز خراسانشناسی.
- حسینی فسایی، بیتا، تاریخ فارسنامه ناصری، تهران، انتشارات کتابخانه سنایی. گفتار اول.
- دوگاردان، کنت آلفرد، 1362، مأموریت ژنرال گاردان در ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، انتشارات نگاه، چاپ دوم.
- دوما، ز. پ.(به اهتمام)، 1361، یادداشتهای ژنرال ترهزل در سفر به ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، انتشارات یساولی، فرهنگ سرا.
- رایت، سر دنیس، 1364، انگلیسیها در میان ایرانیان، ترجمه اسکندر دلدم، تهران، انتشارات نهال.
- سایکس، سر پرسی، 1363، تاریخ ایران، ترجمه سید محمد فخر داعی گیلانی، تهران، دنیای کتاب، جلد دوم، چاپ دوم.
- سیمونیچ، ای. او، 1353، خاطرات وزیرمختار، از عهدنامه ترکمنچای تا جنگ هرات، ترجمه یحیی آرینپور، تهران، انتشارات پیام.
- شمیم، علیاصغر، 1370، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، شرکت چاپ و انتشارات علمی، چاپ دوم.
- فکرت هروی، محمدآصف(به کوشش)، 1369، عینالوقایع، تاریخ افغانستان در سالهای 1324-1207 ه ق، محمدیوسف ریاضی هروی، تهران، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.
- کلی جی. بی، 1373، هجوم انگلیس به جنوب ایران، 1839 و 1856، مترجم: حسن زنگنه، بوشهر، کنگره هشتادمین سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری.
- گودرزی، شاپور(ترجمه و نگارش)، 1348، سفرنامه پاتینجر، تهران، کتابفروشی دهخدا.
- محمود، محمود، 1344، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، جلد اول، تهران، انتشارات اقبال، چاپ سوم.
- مشیری، محمد، 1347، شرح مأموریت آجودانباشی(حسینخان نظامالدوله) در سفارت اطریش، فرانسه، انگلستان، به انضمام سفرنامه وی با حواشی و تعلیقات و فهرستها، تهران، سازمان چاپ و انتشارات محمدعلی علمی.
- نصیری مقدم، محمدنادر(به کوشش)، 1374، گزیده اسناد سیاسی ایران و افغانستان، جلد اول، مسئله هرات در عهد محمدشاه قاجار، تهران، واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
پانویس:
[۱] معادل صد هزار روپیه.
[۲] اصل این خاندان از نروژ بودند و کلمه پاتینجر از لغت پاتنگیار به معنای داروساز یا داروفروش است. سوداگری حرفه کلی این خاندان بود. اِلدرد از هنرهای ظریف، ریاضی، زبان هندی و نقشهکشی و ادب فرانسه برخوردار بود. زبان و ادب فرانسه در هنگام محاصره هرات مورد استفاده او و دیگر افسران انگلیسی قرار گرفت. وی مشتزن خوبی هم بوده و این حکایت از خشونت ذاتی او دارد. اِلدرد افسر توپخانه با شماره 308 بود و در سال 1827 م به درجه ستوانی رسید و سپس سروان و سرگرد شد و در نهایت سررشتهدار و مترجمی گردان دوم را بر عهده گرفت(پاتینجر، 1379، 34-26).در سال 1841 م/ 1275 ق ماژور پاتینجر وکیل انگلستان در کوهستان کابل آسوده حکومت می کرد(پاتینجر، 1379، 92). وی درانعقاد عهدنامه صلح افاغنه با دولت انگلیس، وزیر مختار انگلستان در افغانستان بوده است(پاتینجر، 1379، 113). در لشکرکشی چهاریکار یعنی کارزار افغان با انگلیسیها، پاتینجر فرماندهی داشت و در این واقعه افاغنه تمامی 2000 نیروی اعزامی انگلیس را بجز پاتینجر و منشی او، قتل عام کردند(پاتینجر، 1379، 133).
[۳] سید محمدباقر بن تقی موسوی شفتی از بزرگان علمای امامیه متوفی 1260 قمری در اصفهان، فقیه اصولی، ادیب نحوی رجالی و ریاضی و شاگرد بهبهانی و بحرالعلوم و سید مهدی و کاشف الغطاء و شیخ جعفر و ملا مهدی نراقی و میرزای قمی بود(معین، ج 5، 455(.