آشنائي با انديشه هاي برخي از نخبگان ايدئولوژي مشروطه‌‌خواهي - عبدالرحيم طالب‌اُف

عبدالرحيم طالب‌اُف (1911 ـ 1834م) از بازرگانان روشنفكر ايراني بود كه بيش از نيم قرن زندگي در قفقاز و روسيه، انديشه‌هايش را پخته كرد. وي از منتقدان سرسخت ايرانياني است كه به محض دوري از وطن و قدم گذاردن در اروپا، خود و ميهن خويش را فراموش مي‌كنند.

طالب‌اُف نيز همانند اكثر نوگرايان جنبش مشروطه‌‌خواهي در ايران تحت‌تأثير متفكران عصر روشنگري اروپا قرار دارد. آشنايي با افكار روسو، ارنست رنان، ولتر و مونتسكيو باعث شد تا به جنبه‌هاي مثبت حقوق طبيعي فرد و اجتماع، و نسبت آن با حكومت توجه كرده،‌ مشروطه غربي و اصول آن را ستايش كند. تبيين مفاهيم نو از واژه‌هايي چون وطن، ملت و دولت و ناشي دانستن قدرت حكومت از ملت مبين آن است كه طالب‌اُف تا چه ميزان به مفهوم سكولاريستي مشروطه توجه دارد. اين ادعا هنگامي روشن‌تر مي‌گردد كه طالب‌اُف پيرامون آزادي، برابري و حقوق اكثريت جامعه سخن مي‌راند. طالب‌اُف آزادي را به شش گونه تقسيم كرده است.

1. «آزادي هويت» (آزادي فردي) تا حدي كه به حقوق ديگران تجاوز نشود.

2. «آزادي عقايد»، البته به فرد فاسد نبايد اجازه داد كه در عقايد مردم فساد ايجاد كند.

3. «آزادي قول» منوط به عدم ايجاد اختلال و عدم بيان مطالب موهن و افتراآميز.

4. «آزادي مطبوعات» مگر آنكه انتشار آن موجب وهن و افترا باشد.

5. «آزادي اجتماع» براي دخالت در سرنوشت خويش و مكلف ساختن دولت به رأي و نظر مردم.

6. «آزادي انتخاب» در چارچوب مقررات افراد حق انتخاب كردن و انتخاب شدن دارند.

نكته حائز اهميت ديدگاههاي ليبراليستي طالب‌اُف توجه ويژه‌ وي، همانند ملكم به قانون است. از منظر وي قوانين بر دو قسم‌اند؛ يكي مادي و ديگري معنوي.

قوانين معنوي را پيامبران به وسيله وحي براي نوع بشر مي‌آورند؛ اما قوانين مادي منشأ وحياني ندارند، مثل قانون مدني و سياسي كه به وسيله خردمندان تدوين مي‌شود. هر دو اين قوانين براي بشر و استفاده مردم لازم است.

به اين ترتيب طالب‌اُف ضمن عدم انكار مذهب و قوانين مترتب بر آن، آن را جداي از جنبه‌هاي مادي و زندگي اين جهاني تعبير و تحليل مي‌نمايد. نتيجه چنين تفكري ترسيم نظامي مبتني بر قوانين عرفي و غيرمذهبي است. هر چند طالب‌اُف به لحاظ اعتقادات مذهبي فردي معتقد بود و همانند ملكم و مستشارالدوله جانب مقتضيات را داشت از جمله هنگامي كه ناگزير شد اظهار بدارد «آنچه مخالف تمدن است در شرع شريف ما كه اساس قانون ايران خواهد بود ممنوع و مادام‌الدهر حرام است.» اين سخنان بيشتر براي آن بود تا در مردم كه افكارشان بيشتر با مسائل مذهبي پيوند داشت، نفوذ كند. علي‌رغم اين بيان، كتابهايش به وسيله شيخ فضل‌الله نوري تحريم و خود طالب‌اُف به نقل از كسروي تكفير گرديد. 

تقسيم‌بندي رژيمهاي سياسي نكته ديگري است كه در بررسي انديشه‌هاي طالب‌اُف به چشم مي‌‌خورد. وي در اين تقسيم‌بندي حكومتها را چنين تقسيم مي‌كند:

1. حكومت استبدادي مطلق كه خود به دو نوع تقسيم مي‌شود:

الف) حكومت مطلقه با قانون ساخته و پرداخته دست پادشاه مانند روسيه قديم و ممالك عثماني.

ب) حكومت مطلقه بي‌قانون مانند حكومت «عربستان و ايران و افغانستان و ختا» كه اراده افراد جاي قانون را گرفته است.

2. رژيم مشروطه سلطنتي كه داراي نظام دو مجلسي است.

3. رژيم جمهوري مانند فرانسه كه يك نفر براي مدت چند سال از سوي مردم انتخاب مي‌شود و حكومت مي‌كند. 

در اين ميان ضمن انتقاد سخت از رژيم حاكم بر ايران كه در اين تقسيم‌بنديها جزو بدترين نوع حكومتها قلمداد مي‌شود، به كرات رژيم مشروطه سلطنتي انگستان را مي‌ستايد در جايي كه مي‌گويد: «مرحبا به قومي كه در يك زندگي... شرف دو حيات را قايل هستند يكي حيات ابدان و ديگري حيات وجدان.» طالب‌اُف نيز همانند برخي ديگر از نوگرايان ليبرال، قدمت و پيشي گرفتن حكومت مشروطه در انگليس را ارج مي‌نهد ولي از اين نكته غافل است كه اين پيشينه دراز نبايد مانع از آن شود كه عملكرد امپرياليستي دولت انگليس در امور ملتهاي جهان از جمله در آسيا و بويژه در ايران و نبردهاي استعمارگران انگليسي به منظور تأمين رفاه براي شهروندان خود عليه ملل مستعمرات، از ذهن روشنفكر مشروطه‌طلبي چون طالب‌اُف، پاك گردد و تبليغات امپرياليستي دولت به اصطلاح مشروطه‌خواه انگليس هر گاه با سياست خارجي استعماري آن قياس مي‌گرديد چنين ستايش مبالغه‌آميزي از مشروطه انگليس نمي‌كرد كه قوانين مشروطه ديگر كشورها را تنها رنگ و بوي گل و طراوت مشروطه انگلستان فرض كند. به قول كسروي، تعجب‌برانگيزتر اينكه به رغم آن همه نوشته‌هاي سودمند و روشنگرانه‌اش در پشتيباني از رژيم مشروطه‌ در ايران، پس از انتخاب از سوي مردم تبريز به نمايندگي در مجلس، به اين انتخاب پاسخ نداد و به مجلس نيامد بلكه متعاقباً واسطه‌اي شد براي تطهير علي‌اصغر خان اتابك براي به دست گرفتن صدارت اعظمي محمدعلي شاه مستبد.

طالب‌اُف به مذهب اعتقاد داشت. طالب‌اُف مشروطيت را تقريباً با موازين غربي تفسير مي‌كرد بدون آنكه صراحتاً به وجوه اختلاف آن با مباني ديني بپردازد .