ايران نو

«ايران نو» ارگان حزب دموكرات و مهمترين و معتبرترين روزنامه تهران در دوره مشروطه دوم بود. انتشار اين روزنامه به صورت مستقل در ۲ شهريور ۱۲۸۸ آغاز شد و چندين سوسيال دموكرات برجسته كه به حزب دموكرات وابسته بودند آن را اداره مى كردند. ايران نو در تابستان ۱۲۸۹ تعطيل شد، اما در ۴ آبان ۱۲۸۹ به عنوان ارگان رسمى كميته مركزى حزب دموكرات دوباره منتشر شد. ايران نو يكى از جدى ترين مطبوعات سوسياليست هاى ايران در قرن بيستم بود و روزنامه نگارى به سبك اروپايى را در ايران رواج داد.

بعضى از اشعار اوليه ملك الشعرا بهار و لاهوتى كرمانشاهى (دو شاعر برجسته اوايل قرن بيستم) نخستين بار در ايران نو چاپ شد. در اين روزنامه آثار نويسندگان برجسته اروپايى از جمله الكساندر دوما ولئو تولستوى با ترجمه فارسى در دسترس عموم قرار گرفت. همچنين اين روزنامه با نقد خود از جامعه طبقاتى، تعصب عليه زنان، يهودى ستيزى و ديگر اشكال تعصب هاى قومى و مذهبى تاثير فراوانى بر فضاى اجتماعى و سياسى آن دوران گذاشت. ايران نو نامه ها و تفسيرهاى مربوط به مسائل اجتماعى زمانه را چاپ مى كرد. از ضرورت آزادى بيشتر و تحصيل زنان و مصائب كارگران و پيشه وران و دهقانان داد سخن مى داد. سرمقاله ها كاملاً در انتقاد از سياست هاى امپرياليستى و قدرت هاى اروپايى در خاورميانه، آسيا و آفريقا نوشته مى شدند. ايران نو انواع تعصب هاى مذهبى و قومى مسلمانان ايرانى را نسبت به اقليت هاى غيرمسلمان آشكار كرد، نامه هايى از حاميان ارمنى- ايرانى نهضت از جمله اعضاى حزب داشناك به چاپ رساند و نمونه هايى از يهودى ستيزى در خيابان هاى تهران و ايالت هاى ديگر را فاش كرد. ايران نو نخستين نشريه فارسى بود كه عليه يهودى ستيزى در ايران سخن گفت. هيات تحريريه آن شامل مسلمانان و ارمنيان ايران و قفقاز بود. محمدامين رسول زاده سردبيرش از يك خانواده روحانى باكو بود. حامى مالى روزنامه و مدير آن يك ارمنى متمول موسوم به ژوزف بازيل بود كه به روزنامه ارمنى حزب داشناك به نام آراوود (صبح) نيز كمك مالى مى كرد. ايران نو نماينده آراى انواع ايدئولوژى هاى جناح چپ بود و آينه مواضع گوناگونى به شمار مى رفت كه اعضاى حزب دموكرات در قبال مسائل اجتماعى و سياسى آن زمان اتخاذ مى كردند. مقاله ها و بحث هايى در تائيد ليبراليسم، گرايش هاى مختلف درون سوسيال دموكراسى و حتى پان اسلاميسم همه در كنار هم به چشم مى خورد. اين روزنامه به صورت تريبونى درآمد كه در آن از ماهيت انقلاب مشروطه ايران و جهت گيرى آينده اش بحث مى شد. نويسندگان ايران نو به جاى دو گزينه انقلاب و اعتدال از موضع بينابين دينى تكامل طرفدارى مى كردند. «راه تكاملى توسعه» به معنى تجديد سازمان اقتصاد، صنعت، تجارت و قشون براساس مدل هاى اروپايى و اصلاحات تدريجى اجتماعى بود. در اسفند ۱۲۸۸ ايران نو از خوانندگانش خواست تا به نشانه اعتراض عليه ادامه اشغال روسيه نوروز ۱۲۸۹ را جشن نگيرند و اين تقاضا هم اجابت شد.

ايران نو پس از صدور دستور تعطيلى سرمقاله اى با عنوان «حمله از مطبوعات شروع مى شود» هم چاپ كرد. در اين سرمقاله نوشته شده بود كه آزادى مطبوعات را به هر قيمتى بايد حفظ كرد، زيرا اولين وسيله دفاع از حقوق انسانى و دشمن استبداد نوخاسته به شمار مى رود و در ادامه آمده بود: «در همه جا و همه وقت اين طور شده. ارتجاع اولين حمله خود را به مطبوعات وارد آورده و اين هم طبيعى است. وقتى بخواهند آدمى را لخت كنند يا اينكه او را بكشند اول كارى كه حراميان و جانيان مى نمايند دهن آن شخص را مى گيرند تا اينكه صدا درنياورد و بعد دست و پاهايش را مى بندند تا مقابله نكند.»

نوشته هاى رسول زاده و تيگران ترهاكوبيان كه سعى داشتند از بسيارى از مسائل ملى و بين المللى اجتماعى و سياسى تحليل ماركسيستى ارائه دهند از مهمترين اسناد به جاى مانده از اين دوره است. آنها خواستار ناسيوناليسم جديدى بودند كه نه تحميلى باشد و نه مبتنى بر مذهب يا قوميت بلكه بر دريافت انسان گرايانه و غيرمذهبى گسترده اى از ناسيوناليسم طبق سنت هاى روشنگرى مبتنى باشد.