رهيافت امنيتى آقا نورالله نجفى و شهيد مدرس‏

رهيافت امنيتى آقا نورالله نجفى و شهيد مدرس‏

پرسش اصلى اين است كه مرحوم حاج آقا نورالله نجفى و شهيد مدرس در امنيت ملى ايران چه نقشى داشتند؟ نتيجه بررسى در جواب پرسش مذكور اين است كه مرحوم حاج آقا نورالله با تأسيس شركت اسلامى و تأكيد بر داشتن قوه حربيه قوى در امنيت اقتصادى و نظامى ايران نقش عمده‏اى ايفا كرد. شهيد مدرس با حضور در صحنه تحولات سياسى اجتماعى ايران و مبارزه با بيگانگان و همچنين مبارزه با واگذارى امتيازات به بيگانگان همانند قرارداد 1919 و سياست موازنه عدمى در امنيت سياسى ايران نقش تعيين كننده‏اى داشت.
واژه‏هاى كليدى: امنيت، تهديدات ملى، منافع ملى، مدرس، حاج آقا نوراللَّه.
حاج آقا نورالله و امنيت ملى ايران‏
مرحوم حاج آقا نوراللَّه در سال 1287 قمرى در شهر اصفهان به دنيا آمد. پدرش آية اللَّه محمدباقر نجفى (م 1301 ق) و او فرزند آية اللَّه شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب كتاب هداية المسترشدين بوده است.
او تحت تأثير برادرش آية اللَّه محمد حسين نجفى قرار گرفت. او در نجف اشرف به تحصيل پرداخت، آن گاه به اصفهان برگشت و به مبارزات سياسى خود عليه استبداد و بيگانگان پرداخت.
مرحوم محمدحسن خان اعتماد السلطنه در مورد او مى‏نويسد:
حاج آقا نوراللَّه خلف الصدق حجةالاسلام حاج شيخ محمد باقر اعلى اللَّه مقامه از اجلّه فقها و كبراء علما اصفهان است. پس از تكميل مراتب فقاهت در نجف اشرف به مكه رفت و فريضه حج را انجام داد و به اصفهان آمد. فى التاريخ دو سال است كه در تدريس و ترويج قرين اشتغال است.2
از قيام تنباكو در سال 1309 ق كه حاج آقا نوراللَّه پاى در وادى مبارزات سياسى نهاد و به نطق‏هاى مهيج و پرشور براى آگاهى مردم پرداخت تا مبارزات دوره پهلوى، در همه جا، همراهى ديانت و سياست را سر داده است.
در هنگامه‏اى كه استعمار هر چه بيشتر تلاش مى‏كرد تا ممالك اسلامى و به خصوص ايران را در وادى تقليد بى‏قيد و شرط از غرب بيندازد تا سنن و عقايد دينى خود را رها كند حاج آقا نوراللَّه از پايگاه مركز دينى اصفهان با حمايت مراجع تقليد، اصلاحاتش را با محتواى مذهبى تركيب نمود و با تأسيس:
1. شركت اسلاميه اصفهان؛
2. مريض خانه اسلاميه؛
3. مدرسه اسلاميه؛
4. روزنامه اسلام؛
5. اتحاد اسلام؛
مشروطه اسلامى و نهايتاً قيام و مهاجرت به قم همراهى ديانت و سياست را عينيت بخشيد.
مبارزه با استعمار و استبداد داخلى و مقابله با هجوم گسترده فرهنگى، اقتصادى، سياسى اجتماعى غرب در ديدگاه ايشان امرى واجب شمرده مى‏شد.
وى هم‏زمان با تحريم اقتصادى كالاهاى خارجى به برچيدن نفوذ مدارس بيگانه نيز نظر داشت. و در گرماگرم مشروطه فريبكارى انگلستان در حمايت از مشروطه را رسوا ساخت و به شدت به سياست بست‏نشينى در كنسولگرى اجنبى تاخت. هشدار او به برخى متحصنين در سفارت انگليس كه رفع ظلم و عدالت‏خواهى را از بيگانه خواستار شده بودند چنين است:
حضرات متحصنين اگر رأى و ميل ما را مى‏خواهيد و خيرخواه خود مى‏دانيد و اطاعت داريد، از قنسولخانه بيرون بياييد و از هر جهت كمال اطمينان را داشته باشيد و اگر ميل داريد هر كه از شما صدايش بزرگ‏تر و گنده‏تر است كه مابين شما فرياد كند ما با اين طيف كار نداريم خود دانيد اطاعت او كنيد.3
از نظر ايشان پناه به بيگانه، به منزله از دست دادن هويت مسلمانى است. آن غيرت و سربلندى كه مسلمان بايد داشته باشد با اين عمل به بردگى او مى‏انجامد.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه ريشه‏هاى عقب‏ماندگى مسلمانان را در رساله مقيم و مسافر در چند چيز خلاصه كرده است كه عبارتند از:
1. استعمار و بيگانگان؛
2. نداشتن قوه حربيه قوى؛
3. عدم اعتماد به نفس (چرا بايد استعداد ما كمتر از آن‏ها باشد)، يعنى اين كه ما اعتماد به نفس نداريم و فكر مى‏كنيم غربى در شكم مادر آن فنون را ياد گرفته است، پس بايد بيدار شد؛
4. عدم اتحاد مسلمين.
حاج آقا نوراللَّه وضعيت را اين گونه بيان مى‏كند:
امروز روزى است كه اسلام غريب است و كفار اطراف مسلمين را احاطه نموده‏اند و درصدد تسلط و حمله بر مسلمانان هستند. بر تمام مسلمين واجب و لازم است كه بذل مال و جان نموده و عَلَم اسلام كه حضرت خاتم الانبياء و ائمه هدى(ع) با آن همه زحمت و مشقّت بذل نفوس خود و مسلمين و اصحاب و اولاد خود نمودند و به هر وسيله كه هست زحمات آن حضرت به هدر رود و كفر بر اسلام غالب شود. چرا بايد اين قسم باشد؟ چرا بايد قوه حربيه ما از آنها كمتر باشد؛ چرا بايد استعداد ما از آنها كمتر باشد؟ بايد كارى كرد كه ما هم مثل آنها قوى باشيم و استعداد آنها را پيدا كنيم تا بتوانيم حفظ عَلَم اسلام بنماييم، آنها ملائكه نيستند قوه ملكوتى ندارند. با اين شمشيرهاى شكسته و آلات حربيه قديميه با آنها جنگ نماييم. البته مغلوب خواهيد شد. ولى چنان چه كه درصدد آلات حربيه جديده برآييم و عموم مسلمين را به تعليم علم جنگ دلالت بنمايى. عمّا قريب به درجه آنها خواهيم رسيد. و اگر نتوانيم به بلاد كفر فائق بياييم حفظ بلاد خود راتوانيم كرد... بايد مسلمين در كمال جد و اجتهاد در صدد جهاد و دفاع برآيند و دعا هم بكنند و بر خدا توكل بنمايند تا خداوند فتح و نصرت را نصيب آنها فرمايد.4
از سخن حاج آقا نوراللَّه چند نكته فهميده مى‏شود: اول، حفظ اسلام در هر شرايطى واجب است. حفظ اسلام مساوى از دست دادن جان و نفس مسلمان است. و دين بدون خونريزى حفظ نخواهد شد. البته در دوره‏اى كه تجاوز به بلاد مسلمين شده و مى‏شود بايد جان را فداى دين كرد و حفظ دين بدون خونريزى در اين زمان مصداق پيدا نمى‏كند.
مسئله بعد اين كه هر لحظه، امكان حمله به مسلمين وجود دارد و هدف بيگانگان نابودى اسلام و مسلمين است پس بايد خود را قوى كنيم. نيز به لحاظ تجهيزات نظامى بايد به علم روز مجهز شد و در بالاترين سطح نظامى قرار گرفت.
هدف وى استقلال كشور در جميع امور و قطع ايادى بيگانه از سوى ديگر بود. او مى‏خواست به ايران و ايرانى و مسلمين هويت از دست رفته را عطا كند. و سرانجام در اين راه هم شربت شهادت را نوشيد.

آقا نورالله و امنيت اقتصادى‏
در قيام تنباكو، علما هم در تحريك قيام در شهرها نقش داشتند و شيخ فضل اللَّه از محضر استادش ميرزاى شيرازى درباره موضوع تنباكو استفتا كرد و زمينه براى فتوا فراهم شده بود و شكست بزرگى را براى استعمار رقم زد. به دنبال اين قضيه اين انديشه در ذهن حاج آقا نوراللَّه و آقا نجفى شكل گرفت كه مى‏توان ابعاد اين تحريم را به كالاهاى ديگر گسترش داد. سپس جهت تحقق عينى اين تحريم براى سازندگى و خودكفايى داخلى، برنامه‏ريزى و اقدام كرد. مبارزه و تحريم اجناس خارجى و نفى سلطه اقتصادى اجانب از طرفى و تلاش براى سازندگى و خود كفايى كشور از سوى ديگر، اساس مبارزه اقتصادى حاج آقا نوراللَّه و برادرش را تشكيل مى‏داده است.
حاج آقا نوراللَّه مى‏نويسد:
همين اعمالى كه اسمش را تجارت و صناعت كرده‏ايم، اسباب فقر و فاقه دولت ما شده؛ چرا كه تجار ما در واقع مزدور اجانب مى‏باشند و به اجرت بسيار مختصرى، به علت اين كه در سال، چندين هزار تومان ما را از طلا و نقره حمل به خارج مى‏نمايند. و اجانب همين پول‏ها را اسباب محموله تجارت لايقه مى‏نمايند. و سالى كرورها از مملكت ما جلب مى‏نمايند. و در مقابل در سال چيزهايى كه ابداً از عين آن باقى نيست؛ از قبيل قند و چاى و ساير مشروبات علاوه بر خسارات جانى، كلّى ضرر مالى براى ما داشته. يا از قبيل اقمشه بوده، كه محلوج آنها را يك من نه هزار الى يك تومان از مملكت ما برده... يا قدرى كم و زياد پارچه هايى مثل كارس و امثال آن داده‏اند. يا از قبيل ظروف و چراغ و ساير آلات چينى و بلور و غيره بوده كه تماماً سر سال شكسته و به كلى از ميان رفته، جز حسرتى براى ما باقى نمانده، پس معلوم شد كه قسم تجارت دلّالى اجانب بوده و جان كندن براى تحصيل نفع آنهاست.5
مطالب بالا را حاج آقا نوراللَّه زمانى گفت كه استعمار در همه كشورهاى جهان سوم منابع آنها را با نيروى كار ارزان از خود اين كشورها تهيه و به كشور خودشان انتقال مى‏دادند و مردم اين ممالك در فقر به سر مى‏بردند. اين مسئله در ايران، قبل از قضيه تنباكو ايجاد شده بود و ادامه داشت و زمينه را براى نابودى اقتصاد ملى فراهم كرده بود. زمانى كه انگليسى‏ها و روس‏ها بازارهاى ايران را پر از اجناس خودشان كرده و بدون اين كه حق گمركى بپردازند سودهاى كلانى نصيب آنان مى‏شد و در واقع امنيت اقتصادى كشور را به مخاطره انداختند.
حاج آقا نوراللَّه ناامنى را حس كرده بود، لذا خود و برادرش در تكوين، حركت و استمرار شركت اسلاميه نقش اساسى را ايفا كردند.
اين شركت به تجار و كسبه هويت تجارى بخشيد. به آنها روحيه تجارت بخشيد. اين شركت در سال 1316 ق تأسيس شد. و تشكيلات آن در همه شهرها و بعضى كشورهاى خارجى شعباتى را داير كرد.
از مطالب او نكات زير به دست مى‏آيد:
1. عدم استقلال اقتصادى كشور، باعث فقر در جامعه مى‏شود. به اين معنا كه باعث ناامنى مى‏شود و مردم گرسنه مى‏مانند و مجبور به غارت و دزدى مى‏شوند و اين زمينه ناامنى را ايجاد مى‏كند. وقتى زمينه ناامنى ايجاد شد خود به خود هرج و مرج ايجاد مى‏شود و مردم يورش برده و امنيت دولت را از بين خواهند برد و اين همان چيزى است كه استعمار مى‏خواهد؛
2. حضور بيگانه در بازار مسلمين باعث از بين رفتن منافع ملى مى‏شود. آنها با حضور خود در بلاد مسلمين منافع ملت را با قيمت ارزان به دست مى‏آورند و به كشور خود منتقل مى‏كنند و اقتصاد كشور خود را ترقى مى‏دهند در حالى كه اقتصاد كشور ايران وابسته خواهد بود.
در سخنان حاج آقا نوراللَّه آمده است كه:
بايد اسباب تجارت داخله را فراهم آورد كه از اول صادرات مملكت به قدر واردات باشد.6
او مى‏گويد نبايد فقط وارد كننده باشيم بلكه بايد صادر كننده هم باشيم. وقتى صادر كننده باشيم دنيا با نگاه ديگرى به كشور ما نگاه خواهد كرد.
او باز مى‏نويسد:
اشخاص نروند پول‏هاى خودشان را در بانك‏هاى خارجه از قرار صد و پنج بگذارند و در داخله پول نابود شود. بايد طورى اطمينان داد تا رعايا به دولت قرض بدهند.7
اگر مسلمين داراى ثروت و مكنت شوند و تجارت و زراعت و فلاحت آنها ترقى كند و فقر و پريشانى آنها رفع شود، البته در كمال خوبى مى‏توانند حفظ علم اسلام را نمايند.8
امروز بر ملت ايرانيه و حوزه اسلاميه لازم و متحتّم است كه در رفع احتياج از خارجه به قدر مقدور و اندازه ميسور بكوشيم، يعنى لوازم زندگانى را از لباس و فرش و مبل و اسباب آلات و جنس خرازى از چاقو و مقراض و غيره تا آخرين درجه امكان از امتعه داخله خود استعمال نماييم و تا در مملكت خود اگرچه به اضعاف قيمت و خشن باشد در بند ظرافت نباشيم و از خارج تحريم اين اقتصاد ملكى و ملى را از كار بنديم و سرمايه و نفوذ را به خارج نسپاريم.9
يكى از صنعت‏هاى قديمه ايران نساجى است و اگر كارخانه ريسمان و نساجى داشتيم قهراً رفع حاجت و مزيد ثروت و ترقى مملكت مى‏باشد و هم فلاحت كه در واقع معدن معتبر ايران است و با اين استعداد آب و خاك اگر از روى قانون علمى استخراج اين معدن مى‏شد، اسباب هزار گونه ثروت مى‏شد.10
قدرت اقتصادى، امنيت يك كشور را بالا مى‏برد. اقتصاد خوب زمينه را براى قدرت نظامى بالا فراهم مى‏كند و باعث مى‏شود كه ارتش خوب و تسليحات زياد فراهم تا امنيت مرزها از شرّ اجانب حفظ شود.
هيچ كدام از اين دو خصيصه در دوره قاجار به خصوص در زمان جنگ‏هاى ايران و روس وجود نداشت.
او حفظ منافع را از تهديدات استعمار منوط به خودكفايى و ترقى مسلمين مى‏داند. او به خروج سرمايه ايرانى‏ها از كشور انتقاد مى‏كند و مى‏گويد:
اشخاص نروند پول‏هاى خودشان را در بانك‏هاى خارج بگذارند. اين كار باعث مى‏شود خارجى‏ها با اين پول‏ها كار اقتصادى كنند و همان پول را به حكام ما قرض داده و امتيازات زيادى دريافت مى‏كنند.11
شركت اسلاميه اصفهان در داخل و خارج شعباتى را داير كرد و انعكاس زيادى در محافل داخلى و بين‏المللى داشت.
علماى نجف از جمله آخوند خراسانى، سيد محمد كاظم يزدى، آية اللَّه شربيانى، آية اللَّه شريعت و آية اللَّه محدث نورى ضمن ارسال نامه‏هايى از حاج آقا نوراللَّه تقدير كردند. هم چنين اقدامات اين شركت در مجلاتى مثل ثريا، حبل المتين و حكمت انعكاس داشت و در مطبوعات خارج مثل الهلال مصر از آن تقدير شد.

اعلاميه تاريخى بر ضد سلطه بيگانه و دفاع از توليدات ايرانى‏
حاج آقا نوراللَّه و برادرش آقا نجفى براى اين كه مردم را تشويق به خريد توليد داخل كنند و سلطه اقتصادى بيگانه را كاملاً از بين ببرند، اعلاميه‏اى كه خود رهبرى آن را به عهده داشتند با همكارى ديگر علما صادر كردند:
اين خدام شريعت مطهره با همراهى جناب ركن الملك متعهد و ملتزم شرعى شده‏ايم كه مهما امكن بعد ذلك تخلف ننماييم.
فعلاً پنج فقره است:
اولاً: قبالجات و احكام شرعيه از شنبه به بعد بايد روى كاغذ ايران بدون آهار نوشته شود. اگر بر كاغذهاى ديگر نويسند، مهر ننموده و اعتراف نمى‏نويسيم، قباله و حكمى هم كه روى كاغذ ديگر نوشته بياورند و تاريخ آن بعد از اين قرارداد باشد، امضا نمى‏نماييم. حرام نيست كاغذ غيرايرانى و كسى را مانع نمى‏شويم، ماها به اين روش متعهديم.
ثانياً: كفن اموات اگر غير از كرباس و پارچه اردستانى يا پارچه‏هاى ديگر ايرانى باشد متعهد شده‏ايم بر آن ميت ماها نماز نخوانيم. ديگرى را براى اقامه صلوة بر آن ميت بخواهند ماها را معاف دارند.
ثالثاً: ملبوس مردانه جديد كه از اين تاريخ به بعد دوخته و پوشيده مى‏شود، قرار داديم مهما امكن هر چه بدلى آن در ايران يافت مى‏شود، لباس خودمان را از آن منسوج نماييم و منسوج غيرايرانى را نپوشيم. و احتياط نمى‏كنيم و حرام نمى‏دانيم لباس‏هاى غيرايران را، اما ماها ملتزم شده‏ايم حتى المقدور بعد از اين تاريخ ملبوس خود را از نسج ايران بنماييم، تابعين ماها نيز كذلك و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آن چه از سابق پوشيده داريم و دوخته، ممنوع نيست استعمال آن.
رابعاً: مهمانى‏ها، بعد ذلك ولو عيانى باشد چه عامه و چه خاصه، بايد مختصر باشد، يك پلو و يك خورش و يك افشره. اگر زايد بر اين كسى تكلف دهد، ماها را به محضر خود وعده نگيرد. خودمان نيز به همين روش ميهمانى مى‏نماييم. هر چه كمتر و مختصرتر از اين تكلف كردند موجب مزيد امتنان ماها خواهد بود.
خامساً: وافورى و اهل وافور را احترام نمى‏كنيم و به منزل او نمى‏رويم؛ زيرا كه المسرفين - ولا تلقوا بايديكم الى التهلكه) و حديث (لاضرر و لا ضرار) ضرر مالى و جانى و عمرى و نسلى و دينى و عرضى و شغلى آن محسوس و مسرى است، و خانواده‏ها و ممالك را به باد داده.12

حاج آقا نوراللَّه و امنيت فرهنگى‏
از ويژگى‏هاى حاج آقا نوراللَّه، موضع‏گيرى و عملكرد مناسب در موقعيت‏هاى مختلف بوده است. در مقابل استعمار و استبداد به مناسبت از مبارزه فكرى، تحريم اقتصادى، افشاگرى و در صورت لزوم اقدام مسلحانه مى‏كرد. امّا در موقعيتى كه اقدام فرهنگى ضرورت داشته، از آن رويگردان نبوده، بدان مى‏پرداخته است. از جمله فعاليت‏هاى او در زمانى كه فعاليت تبليغى مسيحيان در شرق گسترش يافته بود، تشكيل مجالس برخورد آرا و مناظره با مبلغان و رهبر آنها و ايجاد انجمن صفاخانه بود.
با كوشش او و برادرش آقا نجفى و ركن‏الملك شيرازى در محله ارامنه اصفهان انجمن صفاخانه را تأسيس و با حمايت نامبردگان مجله الاسلام را منتشر و مناظره هايى بين مسيحيان و مسلمانان ترتيب داد.
تأثير اين اقدام فرهنگى تا آن‏جا ادامه مى‏يابد كه نسخه‏هاى مجله در لندن و بعضى پايتخت‏هاى اروپايى و هم‏چنين مصر، هند و حجاز، مورد استفاده در برخورد با آراى مسيحيان قرار مى‏گيرد.
اقدام سياسى ديگر مرحوم آقا نوراللَّه توجه به وحدت اسلامى و يك‏پارچه نمودن جامعه مسلمان در مقابل اجانب و استعمارگران بوده است. او بر روى وحدت شيعه و سنى خيلى تأكيد مى‏كرد و وحدت ايران و عثمانى را نوعى وحدت در مقابل قدرت‏هاى استعمارى مى‏دانست.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه در مسافرتى كه در سال 1329 به عراق داشت با علما ديدار كرد و طى اعلاميه‏اى خطوط سياسى فكرى وحدت اسلامى را اين گونه تبيين نمود:
چون ديديم كه اختلافات فرقه‏هاى پنج‏گانه مسلمين، اختلافاتى كه مربوط به اصول ديانت نيست موجب انحطاط دول اسلام و استيلاى اجانب شده، به جهت حفظ كلمه جامعه دينيه و دفاع از شريعت محمديه فتاواى مجتهدين عظام كه رؤساى شيعه جعفريه هستند و مجتهدين اهل سنت، اتفاق نموده و بر وجوب تمسك به حبل اسلام چنان چه خداوند عزوجل در آيه شريفه مى‏فرمايد:
وَاعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهَ جَميعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا و اتفاق شد بر وجوب اتحاد مسلمين در حفظ بيضه اسلام و نگاه‏دارى جميع مملكت‏هاى اسلامى از عثمانى و ايران از تشبّثات دول بيگانه و [...]، متحد شد رأى ما جميعاً براى حفظ حوزه اسلاميه بر اين كه تمام قوت و نفوذ خود را بر اين خصوص مبذول داريم‏13
با به قدرت رسيدن رضاخان، مذهب و ارزش‏هاى دينى به منزله نمادى از عقب ماندگى معرفى شد و واكنش‏هايى از طرف علما به همراه داشت. مرحوم حاج آقا نوراللَّه از جمله كسانى بود كه به اين مهم دست زد و رضاخانى را كه هدفش قدرت‏نمايى و ديكتاتورى و مبارزه با دين بود با چالش جدى مواجه كرد. مرحوم حاج آقا نوراللَّه براى مقابله با رضاخان با تأسيس نوعى تشكيلات نيمه مخفى در پوشش اتحاد اسلام مبادرت ورزيد. اهداف اتحاد اسلام دقيقاً مقابله با چيزى بود كه رضاخان ماهيت حكومت خود را بر اساس آن بنا نهاده بود و آن مقابله با نفوذ فرهنگ و اقتصاد و سياست مغرب زمين در ايران بود.
مرام نامه اتحاد اسلامى عبارت است از:
1. كوشش نمودن در ترويج احكام مذهب جعفرى؛
2. اهتمام در احقاق حقوق مظلومين و طرف‏دارى از آنها؛
3. احياى مدارس قديميه؛
4. جديت در ترك منهيات؛
5. ضبط كتب حقه و طرد كتب ضاله؛
6. ترويج و تشويق اهل علم و اهل صنعت؛
7. توسعه دادن به امتعه و البسه وطنى و عدم شراء از خارجه به مقدار مقدور؛
8. مساعدت و همراهى با كليه هيئات متحده و احزاب دينيه در مقاصد مشروعه آنها؛
9. جديت نمودن در ترقى معارف حقه؛
10. سعى در اجراى احكام شرع؛
11. اقدام نمودن در شرايع اسلام؛
12. اقدام و سعى نمودن در ترقى مملكت.
در مرام‏نامه اتحاد اسلامى به خوبى، تمام امور و اصول يك مملكت اسلامى مورد تأكيد قرار گرفته و نيز استقلال سياسى، اقتصادى و فرهنگى يك مملكت اسلامى مورد تأكيد واقع شده است.

مدرس و امنيت ملى ايران‏
مدرس در تحولات سياسى ايران عصر خود نقش اساسى داشت. او در ادوار مختلف تقنينه شركت فعال داشت و به نمايندگى مردم در مجلس سخنرانى كرد. او و امام جمعه خوئى، اصول و تشكيلات عاليه و محاضر شرعيه و صلحيه تهيه شده توسط مقامات قضايى كشور را پس از ملاحظه و مطابقه با شرع، تأييد و تصديق مى‏كردند. وى در اين زمان به دفاع از مصالح كشور و استقلال آن و هم‏چنين پاسدارى از حريم مجلس و قانون و مخالفت با دخالت قوه مجريه در امور مربوط به قوه مقننه تلاش زيادى كرد.14
مدرس با كودتاى انگليسى سيدضياء به مخالفت برخاست و در نهايت به قزوين تبعيد شد و با ديكتاتورى رضاخان و عوامل آن به ستيز برخاست.
مدرس هم‏چنين بر وجود مجلس قوى و كارآمد تأكيد داشت و هم‏چنين بر توجه به رعايت قانون و تفكيك قوا و ممانعت از ايجاد مزاحمت براى مردم تأكيد مى‏كرد. مدرس، مردم و نمايندگان كشور را به وحدت اصولى و پرهيز از اختلاف و دسته بندى دعوت مى‏نمود.
مرحوم مدرس سياست را با ديدگاه خود تعريف مى‏كند و معتقد است كه ايرانيان بايد اين گونه باشند:
سياست ما ايرانى‏ها بايد سياست بز كوهى باشد. سياست بز كوهى آن است كه هميشه بين‏الطلوعين چرا مى‏كند كه به قدرى روشن باشد كه علف را ببيند، اما به قدرى روشن نباشد كه صياد او را صيد كند. ما ايرانى‏ها هم بايد سياست‏مان طورى باشد كه زندگى كنيم، اما صياد او را صيد نكند.15
يكى از موضوعات كليدى انديشه مرحوم مدرس بحث سياست خارجى به شمار مى‏رود كه آن را تحت عنوان سياست موازنه عدمى بيان مى‏كند. در اين زمانه دو قدرت روس و انگليس كه در ايران به دنبال منافع خود بودند منافع ملى اين كشور را مورد تاخت و تاز و ثروت ملى كشور را مورد تاراج قرار دادند.
مدرس در سال 1302 طى نطقى تاريخى در مجلس شوراى ملى، سياست توازن عدمى را عنوان نمود. سياست موازنه عدمى مدرس هر گونه سلطه و قدرت خارجى را در ايران محكوم نمود تا موجبات رشد سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ملت ايران را فراهم سازد. با به قدرت رسيدن رضاشاه قيام‏هاى متعددى در اطراف و اكناف به راه افتاد. از قيام ميرزا كوچك‏خان و شيخ محمد خيابانى تا تظاهرات درون شهرى همه يكى پس از ديگرى توسط ديكتاتور و حاميان بيگانه‏اش سركوب شدند. اما مدرس كه يكى از مخالفان جدى رضاخان بود، در مجلس سازمان اقليت مخالفت با رضاخان را به عهده گرفت و رهبرى فراكسيون اقليت را با آگاهى كامل به امور سياسى كشور بر عهده گرفت و دولت رضاخان را مكرر استيضاح مى‏كرد.
شهيد مدرس ندا سر مى‏دهد كه روابط ما با كشورها چه همسايه و چه غيرهمسايه اعم از مسلمان و غيرمسلمان بر پايه روابط حسنه و صلح و صفاست و هيچ‏گونه جنگى با هيچ كشورى نداريم. در عينى كه خواستار روابط حسنه هستيم به كسى اجازه سلطه نمى‏دهيم.
مدرس بر اساس آيه شريفه: لن يجعل اللَّه للكافرين على المؤمنين سبيلا معتقد بود كه كفار نبايد در هيچ يك از ابعاد زندگى ايرانيان سلطه و برترى داشته باشند و نفى سلطه به معناى اعم آن سلطه اقتصادى، فرهنگى، سياسى و نظامى را شامل مى‏شود.
مدرس در باب روابط با دول بيگانه چنين مى‏گويد:
منشأ سياست ما ديانت ماست. ما با تمام دنيا دوستيم، مادامى كه متعرض ما نشده‏اند هر كس متعرض ما شود متعرض او خواهيم شد. همين مذاكره را با مرحوم صدراعظم شهيد عثمانى كردم. گفتم اگر كسى بدون اجازه ما وارد سر حد ايران شود و قدرت داشته باشيم او را با تير مى‏زنيم. خواه كلاهى باشد خواه عمامه‏اى باشد و خواه شاپو بر سر داشته باشد. ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ماست.16
مدرس در عين اين كه به دين اهميت زيادى مى‏داد ولكن با مدرن شدن مخالفت نمى‏كرد. مدرن شدن بدين معنا كه يادگيرى علوم و فنون را لازم مى‏دانست.
او عزت مسلمين و منافع مسلمين را در نفى سلطه مى‏داند، در عين اين كه روابط حسنه را با تمام دول جهان نفى نمى‏كند. اما در جهت حفظ بيضه اسلام و منافع و امنيت مسلمين نهايت سعى و تلاش خود را به كار برد و همين سياست، شجاعت و دليرى و راسخيت او در بيان، كلام و مبارزه او بود كه در راه دين و امنيت اين سرزمين به شهادت رسيد.
به عقيده مرحوم مدرس نيل به خودكفايى و دست يابى به استقلال فرهنگى و اقتصادى جز در سايه اعمال سياست توازن عدمى و جلوگيرى از نفوذ قدرت‏هاى استعمارى شرق و غرب ميسر نيست و بر اين نكته تأكيد دارد كه توازن عدمى را نسبت به همه دولت‏ها رعايت كنيم.
مدرس در اين باره مى‏گويد:
ما را بگذاريد كه صلاح و فساد خودمان را مى‏دانيم. من مناسب نمى‏بينم كه دولت‏ها دوست‏هاى خصوصى پيدا كنند. يكى تعريف ما مى‏كند يكى مذمت. من اگر خوبم اگر بد، تو برو خود را باش، من كه با همه خوبم. هيچ دوست ندارم كه يك دولتى چه در اين‏جا و چه در مركز خود، تعريف مرا بكند. من اگر خوبم براى خودم و اگر بدم براى خودم هستم. من دوست ندارم كه يكى از اين دولت‏ها اظهار تمايل به يكى از رجال ما بكند. من از هر دولتى كه بخواهد دخالت در امور بكند مى‏ترسم و بايد توازن عدمى را نسبت به همه مراعات كرد. نه توازن وجودى، يعنى شما براى خودتان ما هم براى خودمان.17
يكى از مصاديق مخالفت با موازنه وجودى و اعتقاد به موازنه عدمى شهيد مدرس را مى‏توان مخالفت با قرارداد 1919 ديد:
قرارداد منحوسى، يك سياست مضر به ديانت اسلام، مضر به سياست بى طرفى ما بود. كابينه وثوق الدوله خواست ايران را رنگ بدهد. اظهار تمايل به دولت انگليس كرد. بر ضد او، ملت ايران قيام نمود. حال هم هر كسى تمايل به سياستى نمايد ما، يعنى ملت ايران با او موافقت نخواهيم نمود. چه رنگ شمال داشته باشد و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنيا.18
مرحوم مدرس با وجود اين كه عالمى دينى بود، با بينش سياسى و آينده نگرى كه داشت سعى مى‏كرد امور مملكت بر اتحاد و به دور از اختلاف حل شود. اگر چه نقد و انتقاد سازنده و به دور از غرض‏ورزى را مى‏پذيرفت ولكن به اين مسئله واقف بود كه بيگانگان از عدم اتحاد و تفرقه بين ايرانيان نهايت استفاده را خواهند برد او در جلسه 202، حفظ كشور و مجلس را موقوف بر كلمه جامعه اتحاد، يعنى اتحاد در غرض نه اتحاد در سليقه مى‏داند. او در تفسير آن مى‏گويد:
البته جماعتى از عقلا سليقه شان در مطالب مختلف است، اما در غرض يكى است. بايد حفظ آن مرتبه را كرد.19
پس سليقه‏ها مختلف است ولكن بايد هدف و غرض را جهت حفظ كشور و مصالح ملى دانست. اما در همين زمان مخالفين مدرس ضمن سنگ اندازى، هدفى جز نابودى چهره‏هاى دلسوز ملت نداشتند و هدفشان منافع فردى و بيگانه بوده است.
اصول سياست خارجى او مبنى بر:
1. تعقيب اصول دوستى با تمام دول خصوصاً دولت‏هاى همسايه؛ او در مورد رابطه با دول اسلامى معتقد است، به علت اين كه به لحاظ فرهنگى، اجتماعى به هم نزديك هستيم بايد روابط حسنه خاصه با آنها پيدا كنيم و اگر حسن روابط به يكى زيادتر باشد ضرر ندارد و دليل نظر سوء نيت بر ديگران نيست؛20
2. پرهيز و مخالفت از برقرارى دوستى بر اساس روابط يك طرفه؛
3. پرهيز از تشنج در روابط با ساير كشورها؛
4. ابراز خصوصيت بيشتر به كشورهاى اسلامى؛
5. عدم رنگ پذيرى و سلطه پذيرى؛ مرحوم مدرس بر اين نكته خيلى تأكيد مى‏كرد. سلطه بيگانه بر اين كشور را مغاير با آيه قرآن وَلَن يَجعَلَ اللَّهُ لِلكافِرِينَ عَلَى المُؤمِنينَ سبيلاً مى‏دانست؛
6. كوشش جهت حل تضادهاى غربى كه ايران را آلت دست خود قرار دادند؛
7. رعايت موازنه عدم در سياست خارجى؛
8. مسدود ساختن طرق ايجاد توقعات نامشروع نسبت به كشور از راه ايستادگى و مقاومت.

مدرس و امنيت قضايى‏
براى برقرارى همه جانبه امنيت در اجتماع، به دستگاه قضايى هوشيارى نياز است كه بتوان قوانين قضايى را پياده كرد. قضاوت دادگستر و تلاش گر زمانى نقش خود را ايفا مى‏كند كه به قوانين و نظام دادگسترى متكى باشد تا بتواند خود را با جريانات جامعه و آن چه آزادى فرد و سلامتى جامعه را تضمين مى‏كند همآهنگ باشد. و نيز همآهنگى با قوانين و نظام قضايى زمانى تحقق مى‏يابد كه شهروندان، آنها را با جان و دل پذيرا باشند و آن قوانين و نظام را ابزارى براى برداشتن ظلم و انحراف بدانند.
البته در اسلام، قاضى شروطى دارد و نحوه برخورد او با متهمين هم بايد بر اساس شروطى باشد. عدالت، برابرى و تساوى افراد در برابر قانون مكرراً در روايات اسلامى ذكر شده است.
در جلسه 33 مورخه سى ام مهر 1300 راجع به برنامه اصلاحات دولت در امر قضا، مدرس پس از اشاره به همكارى خود با ميرزا حسن خان مشير الدوله و جمعى ديگر جهت تهيه و تدوين قانون براى عدليه از جمله قانون محاكمات و ذكر اين نكته كه ماهيت مسائل حقوقى و جزايى همان است كه در قانون هست و امكان ندارد به قدر يك خشخاش از آن كم يا زياد بشود.21
راجع به كيفيت اجراى آن مى‏گويد:
وضعيات دنيا ما را متنبه كرد كه كيفيات اجرا و طرز اداره بايد به وضع ساير نقاط دنيا باشد. كه مردم بگويند ما هم داخل در تمدن شده‏ايم. البته بايد كيفيت جريان اداره را مثل ساير دنيا و بلكه اكمل كنيم.22
مدرس مى‏خواهد محاكم و حقوق بر اساس حقوق اسلامى باشد و اظهار مى‏دارد كه:
براى اين كه آنها از تربيت قاضى اروپا مستحضرند، و ما هم از قواعد مذهبى خودمان.23
او مى‏گويد با حقوق و قانون غرب نمى‏شود در ايران قضاوت كرد. و در صورتى كه قانون غرب را در ايران پياده كنيم از حقوق اسلامى خودمان فاصله مى‏گيريم، در حالى كه قانون ما قانون تام و اكملى است كه نياز به قانون ديگران ندارد. پس هدف آنها از وضع قانون غرب در اسلام، سلطه قانون آنها بر ايران است. قضاوت در اين مملكت، علم حقوق همين مملكت را مى‏طلبد و لا غير.
او مى‏گويد:
قاضى بايد عالم به حقوق مملكت و مجتهد باشد قانون ادارى هم بداند....24

مدرس و امنيت اقتصادى‏
شهيد مدرس تهديدات اقتصادى كشور را ناشى از داخل و خارج مى‏داند. وى در نطق‏هاى خود به كسانى كه واردات كالاهايى كه از خارج وارد مى‏شود و فى نفسه سودى براى مملكت ندارد، مى‏تازد. او اظهار مى‏دارد:
بايد پولى كه بابت خريد مشروبات الكلى از مملكت خارج مى‏شود صرف خريد كارخانجات شود. امروزه جنگ از زمين و هوا رفته بايد كارخانه هواپيماسازى و توپ ريزى داير كنيم. به علاوه اگر من باب ضرورت و دارو كسى بايد بخورد، ما كه داريم و خوبش را هم داريم، چرا نجسى‏هاى (مشروبات الكلى) خارجى را بخورد.25
مدرس در نطق ديگرى اظهار مى‏دارد:
روزى خواهد رسيد كه براى شير و پنبه و پشم و پوست كه از صادرات كنونى ما است، گردن ما به جانب خارج كج باشد. و دست حاجت به سوى آنان دراز كنيم.26
از ويژگى‏هاى شهيد مدرس پيش بينى آينده بود. او اقتصاد كشور را در خطر مى‏بيند و مسئولين را تشويق به خودكفايى و امنيت اقتصادى مى‏كند و داشتن كارخانه‏هاى هواپيما سازى، اسلحه سازى و... را براى آينده كشور ضرورى و لازم مى‏داند.

مدرس و امنيت فرهنگى‏
شهيد مدرس از امنيت فرهنگى و تهديداتى كه متوجه آن است هم سخن گفته است. او تهديداتى را كه متوجه ارزش‏هاى حاكم بر جامعه است از ناحيه غربى‏ها مى‏داند و با درايت آينده اين خطر را به احمد شاه خبر داد.
او اظهار مى‏دارد:
در رژيم نويى كه نقشه آن را براى ايران بى نوا طرح كرده‏اند نوعى از تجدد به ما داده مى‏شود كه تمدن مخربى را با رسواترين قيافه تقديم نسل‏هاى آينده خواهند نمود و آن روز فراخواهد رسيد كه چوپان‏هاى قريه‏هاى ورامين و كنگاور با فكل و كروات خودنمايى مى‏كنند. ممكن است شمار كارخانه نوشابه سازى روزافزون گردد، اما كوره آهنگرى و كاغذ سازى پا نخواهد گرفت.
درهاى مسجد و تكايا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد. اما سيل‏ها از رمان‏ها و افسانه‏هاى خارجى به وسيله مطبوعات و پرده‏هاى سينما به اين كشور جارى خواهد گشت و عقايد و انديشه‏هاى پوچ را به عنوان فرهنگ غربى آن هم با رقص و آواز و دزدى‏هاى عجيب ارسن لوپن و بى عفتى‏ها و مفاسد اخلاقى ديگر به ما تحميل خواهند كرد و اينها را لازمه تمدن غربى مى‏دانند.27
نطق‏هاى شهيد مدرس در دوره پهلوى به اوج خود رسيد. فرهنگ غربى جاى گزين فرهنگ دينى شد.
شهيد مدرس بر امنيت فردى و حقوق فردى مردم تأكيد زيادى داشت. او فلسفه وضع قانون را، آسايش خلق در امور زندگى مى‏دانست.

پى‏نوشت‏ها
1. دانش آموخته حوزه علميه قم و كارشناسى ارشد علوم سياسى دانشگاه باقرالعلوم‏عليه السلام.
2. موسى نجفى، انديشه سياسى حاج آقا نوراللَّه: (تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، چاپ دوم، 1378) ص 9.
3. همان، ص 13.
4. غلام حسين زرگرى‏نژاد، رسائل مشروطيت، رساله مقيم و مسافر، ص 445.
5. نجفى، پيشين، ص 15.
6. همان، ص 16.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
10. همان، ص 17.
11. همان.
12. همان، ص 129.
13. همان، ص 19.
14. محمد تركمان، آراء، انديشه‏ها و فلسفه سياسى مدرس، (مركز خدمات فرهنگى سالكان، چاپ اول، سال 1374) ص 20.
15. حسين مكى، مدرس قهرمان آزادى، (تهران: انتشارات ترجمه و نشر كتاب، سال 1358) ص 209.
16. رضا عيسى‏نيا، مجله علوم سياسى، شماره سال 1379، ص 209.
17. همان، ص 210.
18. همان.
19.تركمان، پيشين، ص 29.
20. همان، ص 58.
21. همان، ص 64.
22. همان.
23. همان، ص 65.
24. همان.
25. مدرسى، پيشين، ص 180.
26. همان.
27. همان.


رهيافت امنيتى آقا نورالله نجفى و شهيد مدرس‏
رشيد ركابيان 1
فصل نامه علوم سیاسی دانشگاه باقر العلوم عليه السلام
مقاله حاضر ديدگاه مرحوم حاج آقا نورالله نجفى و شهيد مدرس را در مورد دفاع از امنيت ايران مورد بحث قرار مى‏دهد. پرسش اصلى اين است كه مرحوم حاج آقا نورالله نجفى و شهيد مدرس در امنيت ملى ايران چه نقشى داشتند؟ نتيجه بررسى در جواب پرسش مذكور اين است كه مرحوم حاج آقا نورالله با تأسيس شركت اسلامى و تأكيد بر داشتن قوه حربيه قوى در امنيت اقتصادى و نظامى ايران نقش عمده‏اى ايفا كرد. شهيد مدرس با حضور در صحنه تحولات سياسى اجتماعى ايران و مبارزه با بيگانگان و همچنين مبارزه با واگذارى امتيازات به بيگانگان همانند قرارداد 1919 و سياست موازنه عدمى در امنيت سياسى ايران نقش تعيين كننده‏اى داشت.
واژه‏هاى كليدى: امنيت، تهديدات ملى، منافع ملى، مدرس، حاج آقا نوراللَّه.
حاج آقا نورالله و امنيت ملى ايران‏
مرحوم حاج آقا نوراللَّه در سال 1287 قمرى در شهر اصفهان به دنيا آمد. پدرش آية اللَّه محمدباقر نجفى (م 1301 ق) و او فرزند آية اللَّه شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب كتاب هداية المسترشدين بوده است.
او تحت تأثير برادرش آية اللَّه محمد حسين نجفى قرار گرفت. او در نجف اشرف به تحصيل پرداخت، آن گاه به اصفهان برگشت و به مبارزات سياسى خود عليه استبداد و بيگانگان پرداخت.
مرحوم محمدحسن خان اعتماد السلطنه در مورد او مى‏نويسد:
حاج آقا نوراللَّه خلف الصدق حجةالاسلام حاج شيخ محمد باقر اعلى اللَّه مقامه از اجلّه فقها و كبراء علما اصفهان است. پس از تكميل مراتب فقاهت در نجف اشرف به مكه رفت و فريضه حج را انجام داد و به اصفهان آمد. فى التاريخ دو سال است كه در تدريس و ترويج قرين اشتغال است.2
از قيام تنباكو در سال 1309 ق كه حاج آقا نوراللَّه پاى در وادى مبارزات سياسى نهاد و به نطق‏هاى مهيج و پرشور براى آگاهى مردم پرداخت تا مبارزات دوره پهلوى، در همه جا، همراهى ديانت و سياست را سر داده است.
در هنگامه‏اى كه استعمار هر چه بيشتر تلاش مى‏كرد تا ممالك اسلامى و به خصوص ايران را در وادى تقليد بى‏قيد و شرط از غرب بيندازد تا سنن و عقايد دينى خود را رها كند حاج آقا نوراللَّه از پايگاه مركز دينى اصفهان با حمايت مراجع تقليد، اصلاحاتش را با محتواى مذهبى تركيب نمود و با تأسيس:
1. شركت اسلاميه اصفهان؛
2. مريض خانه اسلاميه؛
3. مدرسه اسلاميه؛
4. روزنامه اسلام؛
5. اتحاد اسلام؛
مشروطه اسلامى و نهايتاً قيام و مهاجرت به قم همراهى ديانت و سياست را عينيت بخشيد.
مبارزه با استعمار و استبداد داخلى و مقابله با هجوم گسترده فرهنگى، اقتصادى، سياسى اجتماعى غرب در ديدگاه ايشان امرى واجب شمرده مى‏شد.
وى هم‏زمان با تحريم اقتصادى كالاهاى خارجى به برچيدن نفوذ مدارس بيگانه نيز نظر داشت. و در گرماگرم مشروطه فريبكارى انگلستان در حمايت از مشروطه را رسوا ساخت و به شدت به سياست بست‏نشينى در كنسولگرى اجنبى تاخت. هشدار او به برخى متحصنين در سفارت انگليس كه رفع ظلم و عدالت‏خواهى را از بيگانه خواستار شده بودند چنين است:
حضرات متحصنين اگر رأى و ميل ما را مى‏خواهيد و خيرخواه خود مى‏دانيد و اطاعت داريد، از قنسولخانه بيرون بياييد و از هر جهت كمال اطمينان را داشته باشيد و اگر ميل داريد هر كه از شما صدايش بزرگ‏تر و گنده‏تر است كه مابين شما فرياد كند ما با اين طيف كار نداريم خود دانيد اطاعت او كنيد.3
از نظر ايشان پناه به بيگانه، به منزله از دست دادن هويت مسلمانى است. آن غيرت و سربلندى كه مسلمان بايد داشته باشد با اين عمل به بردگى او مى‏انجامد.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه ريشه‏هاى عقب‏ماندگى مسلمانان را در رساله مقيم و مسافر در چند چيز خلاصه كرده است كه عبارتند از:
1. استعمار و بيگانگان؛
2. نداشتن قوه حربيه قوى؛
3. عدم اعتماد به نفس (چرا بايد استعداد ما كمتر از آن‏ها باشد)، يعنى اين كه ما اعتماد به نفس نداريم و فكر مى‏كنيم غربى در شكم مادر آن فنون را ياد گرفته است، پس بايد بيدار شد؛
4. عدم اتحاد مسلمين.
حاج آقا نوراللَّه وضعيت را اين گونه بيان مى‏كند:
امروز روزى است كه اسلام غريب است و كفار اطراف مسلمين را احاطه نموده‏اند و درصدد تسلط و حمله بر مسلمانان هستند. بر تمام مسلمين واجب و لازم است كه بذل مال و جان نموده و عَلَم اسلام كه حضرت خاتم الانبياء و ائمه هدى(ع) با آن همه زحمت و مشقّت بذل نفوس خود و مسلمين و اصحاب و اولاد خود نمودند و به هر وسيله كه هست زحمات آن حضرت به هدر رود و كفر بر اسلام غالب شود. چرا بايد اين قسم باشد؟ چرا بايد قوه حربيه ما از آنها كمتر باشد؛ چرا بايد استعداد ما از آنها كمتر باشد؟ بايد كارى كرد كه ما هم مثل آنها قوى باشيم و استعداد آنها را پيدا كنيم تا بتوانيم حفظ عَلَم اسلام بنماييم، آنها ملائكه نيستند قوه ملكوتى ندارند. با اين شمشيرهاى شكسته و آلات حربيه قديميه با آنها جنگ نماييم. البته مغلوب خواهيد شد. ولى چنان چه كه درصدد آلات حربيه جديده برآييم و عموم مسلمين را به تعليم علم جنگ دلالت بنمايى. عمّا قريب به درجه آنها خواهيم رسيد. و اگر نتوانيم به بلاد كفر فائق بياييم حفظ بلاد خود راتوانيم كرد... بايد مسلمين در كمال جد و اجتهاد در صدد جهاد و دفاع برآيند و دعا هم بكنند و بر خدا توكل بنمايند تا خداوند فتح و نصرت را نصيب آنها فرمايد.4
از سخن حاج آقا نوراللَّه چند نكته فهميده مى‏شود: اول، حفظ اسلام در هر شرايطى واجب است. حفظ اسلام مساوى از دست دادن جان و نفس مسلمان است. و دين بدون خونريزى حفظ نخواهد شد. البته در دوره‏اى كه تجاوز به بلاد مسلمين شده و مى‏شود بايد جان را فداى دين كرد و حفظ دين بدون خونريزى در اين زمان مصداق پيدا نمى‏كند.
مسئله بعد اين كه هر لحظه، امكان حمله به مسلمين وجود دارد و هدف بيگانگان نابودى اسلام و مسلمين است پس بايد خود را قوى كنيم. نيز به لحاظ تجهيزات نظامى بايد به علم روز مجهز شد و در بالاترين سطح نظامى قرار گرفت.
هدف وى استقلال كشور در جميع امور و قطع ايادى بيگانه از سوى ديگر بود. او مى‏خواست به ايران و ايرانى و مسلمين هويت از دست رفته را عطا كند. و سرانجام در اين راه هم شربت شهادت را نوشيد.

آقا نورالله و امنيت اقتصادى‏
در قيام تنباكو، علما هم در تحريك قيام در شهرها نقش داشتند و شيخ فضل اللَّه از محضر استادش ميرزاى شيرازى درباره موضوع تنباكو استفتا كرد و زمينه براى فتوا فراهم شده بود و شكست بزرگى را براى استعمار رقم زد. به دنبال اين قضيه اين انديشه در ذهن حاج آقا نوراللَّه و آقا نجفى شكل گرفت كه مى‏توان ابعاد اين تحريم را به كالاهاى ديگر گسترش داد. سپس جهت تحقق عينى اين تحريم براى سازندگى و خودكفايى داخلى، برنامه‏ريزى و اقدام كرد. مبارزه و تحريم اجناس خارجى و نفى سلطه اقتصادى اجانب از طرفى و تلاش براى سازندگى و خود كفايى كشور از سوى ديگر، اساس مبارزه اقتصادى حاج آقا نوراللَّه و برادرش را تشكيل مى‏داده است.
حاج آقا نوراللَّه مى‏نويسد:
همين اعمالى كه اسمش را تجارت و صناعت كرده‏ايم، اسباب فقر و فاقه دولت ما شده؛ چرا كه تجار ما در واقع مزدور اجانب مى‏باشند و به اجرت بسيار مختصرى، به علت اين كه در سال، چندين هزار تومان ما را از طلا و نقره حمل به خارج مى‏نمايند. و اجانب همين پول‏ها را اسباب محموله تجارت لايقه مى‏نمايند. و سالى كرورها از مملكت ما جلب مى‏نمايند. و در مقابل در سال چيزهايى كه ابداً از عين آن باقى نيست؛ از قبيل قند و چاى و ساير مشروبات علاوه بر خسارات جانى، كلّى ضرر مالى براى ما داشته. يا از قبيل اقمشه بوده، كه محلوج آنها را يك من نه هزار الى يك تومان از مملكت ما برده... يا قدرى كم و زياد پارچه هايى مثل كارس و امثال آن داده‏اند. يا از قبيل ظروف و چراغ و ساير آلات چينى و بلور و غيره بوده كه تماماً سر سال شكسته و به كلى از ميان رفته، جز حسرتى براى ما باقى نمانده، پس معلوم شد كه قسم تجارت دلّالى اجانب بوده و جان كندن براى تحصيل نفع آنهاست.5
مطالب بالا را حاج آقا نوراللَّه زمانى گفت كه استعمار در همه كشورهاى جهان سوم منابع آنها را با نيروى كار ارزان از خود اين كشورها تهيه و به كشور خودشان انتقال مى‏دادند و مردم اين ممالك در فقر به سر مى‏بردند. اين مسئله در ايران، قبل از قضيه تنباكو ايجاد شده بود و ادامه داشت و زمينه را براى نابودى اقتصاد ملى فراهم كرده بود. زمانى كه انگليسى‏ها و روس‏ها بازارهاى ايران را پر از اجناس خودشان كرده و بدون اين كه حق گمركى بپردازند سودهاى كلانى نصيب آنان مى‏شد و در واقع امنيت اقتصادى كشور را به مخاطره انداختند.
حاج آقا نوراللَّه ناامنى را حس كرده بود، لذا خود و برادرش در تكوين، حركت و استمرار شركت اسلاميه نقش اساسى را ايفا كردند.
اين شركت به تجار و كسبه هويت تجارى بخشيد. به آنها روحيه تجارت بخشيد. اين شركت در سال 1316 ق تأسيس شد. و تشكيلات آن در همه شهرها و بعضى كشورهاى خارجى شعباتى را داير كرد.
از مطالب او نكات زير به دست مى‏آيد:
1. عدم استقلال اقتصادى كشور، باعث فقر در جامعه مى‏شود. به اين معنا كه باعث ناامنى مى‏شود و مردم گرسنه مى‏مانند و مجبور به غارت و دزدى مى‏شوند و اين زمينه ناامنى را ايجاد مى‏كند. وقتى زمينه ناامنى ايجاد شد خود به خود هرج و مرج ايجاد مى‏شود و مردم يورش برده و امنيت دولت را از بين خواهند برد و اين همان چيزى است كه استعمار مى‏خواهد؛
2. حضور بيگانه در بازار مسلمين باعث از بين رفتن منافع ملى مى‏شود. آنها با حضور خود در بلاد مسلمين منافع ملت را با قيمت ارزان به دست مى‏آورند و به كشور خود منتقل مى‏كنند و اقتصاد كشور خود را ترقى مى‏دهند در حالى كه اقتصاد كشور ايران وابسته خواهد بود.
در سخنان حاج آقا نوراللَّه آمده است كه:
بايد اسباب تجارت داخله را فراهم آورد كه از اول صادرات مملكت به قدر واردات باشد.6
او مى‏گويد نبايد فقط وارد كننده باشيم بلكه بايد صادر كننده هم باشيم. وقتى صادر كننده باشيم دنيا با نگاه ديگرى به كشور ما نگاه خواهد كرد.
او باز مى‏نويسد:
اشخاص نروند پول‏هاى خودشان را در بانك‏هاى خارجه از قرار صد و پنج بگذارند و در داخله پول نابود شود. بايد طورى اطمينان داد تا رعايا به دولت قرض بدهند.7
اگر مسلمين داراى ثروت و مكنت شوند و تجارت و زراعت و فلاحت آنها ترقى كند و فقر و پريشانى آنها رفع شود، البته در كمال خوبى مى‏توانند حفظ علم اسلام را نمايند.8
امروز بر ملت ايرانيه و حوزه اسلاميه لازم و متحتّم است كه در رفع احتياج از خارجه به قدر مقدور و اندازه ميسور بكوشيم، يعنى لوازم زندگانى را از لباس و فرش و مبل و اسباب آلات و جنس خرازى از چاقو و مقراض و غيره تا آخرين درجه امكان از امتعه داخله خود استعمال نماييم و تا در مملكت خود اگرچه به اضعاف قيمت و خشن باشد در بند ظرافت نباشيم و از خارج تحريم اين اقتصاد ملكى و ملى را از كار بنديم و سرمايه و نفوذ را به خارج نسپاريم.9
يكى از صنعت‏هاى قديمه ايران نساجى است و اگر كارخانه ريسمان و نساجى داشتيم قهراً رفع حاجت و مزيد ثروت و ترقى مملكت مى‏باشد و هم فلاحت كه در واقع معدن معتبر ايران است و با اين استعداد آب و خاك اگر از روى قانون علمى استخراج اين معدن مى‏شد، اسباب هزار گونه ثروت مى‏شد.10
قدرت اقتصادى، امنيت يك كشور را بالا مى‏برد. اقتصاد خوب زمينه را براى قدرت نظامى بالا فراهم مى‏كند و باعث مى‏شود كه ارتش خوب و تسليحات زياد فراهم تا امنيت مرزها از شرّ اجانب حفظ شود.
هيچ كدام از اين دو خصيصه در دوره قاجار به خصوص در زمان جنگ‏هاى ايران و روس وجود نداشت.
او حفظ منافع را از تهديدات استعمار منوط به خودكفايى و ترقى مسلمين مى‏داند. او به خروج سرمايه ايرانى‏ها از كشور انتقاد مى‏كند و مى‏گويد:
اشخاص نروند پول‏هاى خودشان را در بانك‏هاى خارج بگذارند. اين كار باعث مى‏شود خارجى‏ها با اين پول‏ها كار اقتصادى كنند و همان پول را به حكام ما قرض داده و امتيازات زيادى دريافت مى‏كنند.11
شركت اسلاميه اصفهان در داخل و خارج شعباتى را داير كرد و انعكاس زيادى در محافل داخلى و بين‏المللى داشت.
علماى نجف از جمله آخوند خراسانى، سيد محمد كاظم يزدى، آية اللَّه شربيانى، آية اللَّه شريعت و آية اللَّه محدث نورى ضمن ارسال نامه‏هايى از حاج آقا نوراللَّه تقدير كردند. هم چنين اقدامات اين شركت در مجلاتى مثل ثريا، حبل المتين و حكمت انعكاس داشت و در مطبوعات خارج مثل الهلال مصر از آن تقدير شد.

اعلاميه تاريخى بر ضد سلطه بيگانه و دفاع از توليدات ايرانى‏
حاج آقا نوراللَّه و برادرش آقا نجفى براى اين كه مردم را تشويق به خريد توليد داخل كنند و سلطه اقتصادى بيگانه را كاملاً از بين ببرند، اعلاميه‏اى كه خود رهبرى آن را به عهده داشتند با همكارى ديگر علما صادر كردند:
اين خدام شريعت مطهره با همراهى جناب ركن الملك متعهد و ملتزم شرعى شده‏ايم كه مهما امكن بعد ذلك تخلف ننماييم.
فعلاً پنج فقره است:
اولاً: قبالجات و احكام شرعيه از شنبه به بعد بايد روى كاغذ ايران بدون آهار نوشته شود. اگر بر كاغذهاى ديگر نويسند، مهر ننموده و اعتراف نمى‏نويسيم، قباله و حكمى هم كه روى كاغذ ديگر نوشته بياورند و تاريخ آن بعد از اين قرارداد باشد، امضا نمى‏نماييم. حرام نيست كاغذ غيرايرانى و كسى را مانع نمى‏شويم، ماها به اين روش متعهديم.
ثانياً: كفن اموات اگر غير از كرباس و پارچه اردستانى يا پارچه‏هاى ديگر ايرانى باشد متعهد شده‏ايم بر آن ميت ماها نماز نخوانيم. ديگرى را براى اقامه صلوة بر آن ميت بخواهند ماها را معاف دارند.
ثالثاً: ملبوس مردانه جديد كه از اين تاريخ به بعد دوخته و پوشيده مى‏شود، قرار داديم مهما امكن هر چه بدلى آن در ايران يافت مى‏شود، لباس خودمان را از آن منسوج نماييم و منسوج غيرايرانى را نپوشيم. و احتياط نمى‏كنيم و حرام نمى‏دانيم لباس‏هاى غيرايران را، اما ماها ملتزم شده‏ايم حتى المقدور بعد از اين تاريخ ملبوس خود را از نسج ايران بنماييم، تابعين ماها نيز كذلك و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آن چه از سابق پوشيده داريم و دوخته، ممنوع نيست استعمال آن.
رابعاً: مهمانى‏ها، بعد ذلك ولو عيانى باشد چه عامه و چه خاصه، بايد مختصر باشد، يك پلو و يك خورش و يك افشره. اگر زايد بر اين كسى تكلف دهد، ماها را به محضر خود وعده نگيرد. خودمان نيز به همين روش ميهمانى مى‏نماييم. هر چه كمتر و مختصرتر از اين تكلف كردند موجب مزيد امتنان ماها خواهد بود.
خامساً: وافورى و اهل وافور را احترام نمى‏كنيم و به منزل او نمى‏رويم؛ زيرا كه المسرفين - ولا تلقوا بايديكم الى التهلكه) و حديث (لاضرر و لا ضرار) ضرر مالى و جانى و عمرى و نسلى و دينى و عرضى و شغلى آن محسوس و مسرى است، و خانواده‏ها و ممالك را به باد داده.12

حاج آقا نوراللَّه و امنيت فرهنگى‏
از ويژگى‏هاى حاج آقا نوراللَّه، موضع‏گيرى و عملكرد مناسب در موقعيت‏هاى مختلف بوده است. در مقابل استعمار و استبداد به مناسبت از مبارزه فكرى، تحريم اقتصادى، افشاگرى و در صورت لزوم اقدام مسلحانه مى‏كرد. امّا در موقعيتى كه اقدام فرهنگى ضرورت داشته، از آن رويگردان نبوده، بدان مى‏پرداخته است. از جمله فعاليت‏هاى او در زمانى كه فعاليت تبليغى مسيحيان در شرق گسترش يافته بود، تشكيل مجالس برخورد آرا و مناظره با مبلغان و رهبر آنها و ايجاد انجمن صفاخانه بود.
با كوشش او و برادرش آقا نجفى و ركن‏الملك شيرازى در محله ارامنه اصفهان انجمن صفاخانه را تأسيس و با حمايت نامبردگان مجله الاسلام را منتشر و مناظره هايى بين مسيحيان و مسلمانان ترتيب داد.
تأثير اين اقدام فرهنگى تا آن‏جا ادامه مى‏يابد كه نسخه‏هاى مجله در لندن و بعضى پايتخت‏هاى اروپايى و هم‏چنين مصر، هند و حجاز، مورد استفاده در برخورد با آراى مسيحيان قرار مى‏گيرد.
اقدام سياسى ديگر مرحوم آقا نوراللَّه توجه به وحدت اسلامى و يك‏پارچه نمودن جامعه مسلمان در مقابل اجانب و استعمارگران بوده است. او بر روى وحدت شيعه و سنى خيلى تأكيد مى‏كرد و وحدت ايران و عثمانى را نوعى وحدت در مقابل قدرت‏هاى استعمارى مى‏دانست.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه در مسافرتى كه در سال 1329 به عراق داشت با علما ديدار كرد و طى اعلاميه‏اى خطوط سياسى فكرى وحدت اسلامى را اين گونه تبيين نمود:
چون ديديم كه اختلافات فرقه‏هاى پنج‏گانه مسلمين، اختلافاتى كه مربوط به اصول ديانت نيست موجب انحطاط دول اسلام و استيلاى اجانب شده، به جهت حفظ كلمه جامعه دينيه و دفاع از شريعت محمديه فتاواى مجتهدين عظام كه رؤساى شيعه جعفريه هستند و مجتهدين اهل سنت، اتفاق نموده و بر وجوب تمسك به حبل اسلام چنان چه خداوند عزوجل در آيه شريفه مى‏فرمايد:
وَاعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهَ جَميعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا و اتفاق شد بر وجوب اتحاد مسلمين در حفظ بيضه اسلام و نگاه‏دارى جميع مملكت‏هاى اسلامى از عثمانى و ايران از تشبّثات دول بيگانه و [...]، متحد شد رأى ما جميعاً براى حفظ حوزه اسلاميه بر اين كه تمام قوت و نفوذ خود را بر اين خصوص مبذول داريم‏13
با به قدرت رسيدن رضاخان، مذهب و ارزش‏هاى دينى به منزله نمادى از عقب ماندگى معرفى شد و واكنش‏هايى از طرف علما به همراه داشت. مرحوم حاج آقا نوراللَّه از جمله كسانى بود كه به اين مهم دست زد و رضاخانى را كه هدفش قدرت‏نمايى و ديكتاتورى و مبارزه با دين بود با چالش جدى مواجه كرد. مرحوم حاج آقا نوراللَّه براى مقابله با رضاخان با تأسيس نوعى تشكيلات نيمه مخفى در پوشش اتحاد اسلام مبادرت ورزيد. اهداف اتحاد اسلام دقيقاً مقابله با چيزى بود كه رضاخان ماهيت حكومت خود را بر اساس آن بنا نهاده بود و آن مقابله با نفوذ فرهنگ و اقتصاد و سياست مغرب زمين در ايران بود.
مرام نامه اتحاد اسلامى عبارت است از:
1. كوشش نمودن در ترويج احكام مذهب جعفرى؛
2. اهتمام در احقاق حقوق مظلومين و طرف‏دارى از آنها؛
3. احياى مدارس قديميه؛
4. جديت در ترك منهيات؛
5. ضبط كتب حقه و طرد كتب ضاله؛
6. ترويج و تشويق اهل علم و اهل صنعت؛
7. توسعه دادن به امتعه و البسه وطنى و عدم شراء از خارجه به مقدار مقدور؛
8. مساعدت و همراهى با كليه هيئات متحده و احزاب دينيه در مقاصد مشروعه آنها؛
9. جديت نمودن در ترقى معارف حقه؛
10. سعى در اجراى احكام شرع؛
11. اقدام نمودن در شرايع اسلام؛
12. اقدام و سعى نمودن در ترقى مملكت.
در مرام‏نامه اتحاد اسلامى به خوبى، تمام امور و اصول يك مملكت اسلامى مورد تأكيد قرار گرفته و نيز استقلال سياسى، اقتصادى و فرهنگى يك مملكت اسلامى مورد تأكيد واقع شده است.

مدرس و امنيت ملى ايران‏
مدرس در تحولات سياسى ايران عصر خود نقش اساسى داشت. او در ادوار مختلف تقنينه شركت فعال داشت و به نمايندگى مردم در مجلس سخنرانى كرد. او و امام جمعه خوئى، اصول و تشكيلات عاليه و محاضر شرعيه و صلحيه تهيه شده توسط مقامات قضايى كشور را پس از ملاحظه و مطابقه با شرع، تأييد و تصديق مى‏كردند. وى در اين زمان به دفاع از مصالح كشور و استقلال آن و هم‏چنين پاسدارى از حريم مجلس و قانون و مخالفت با دخالت قوه مجريه در امور مربوط به قوه مقننه تلاش زيادى كرد.14
مدرس با كودتاى انگليسى سيدضياء به مخالفت برخاست و در نهايت به قزوين تبعيد شد و با ديكتاتورى رضاخان و عوامل آن به ستيز برخاست.
مدرس هم‏چنين بر وجود مجلس قوى و كارآمد تأكيد داشت و هم‏چنين بر توجه به رعايت قانون و تفكيك قوا و ممانعت از ايجاد مزاحمت براى مردم تأكيد مى‏كرد. مدرس، مردم و نمايندگان كشور را به وحدت اصولى و پرهيز از اختلاف و دسته بندى دعوت مى‏نمود.
مرحوم مدرس سياست را با ديدگاه خود تعريف مى‏كند و معتقد است كه ايرانيان بايد اين گونه باشند:
سياست ما ايرانى‏ها بايد سياست بز كوهى باشد. سياست بز كوهى آن است كه هميشه بين‏الطلوعين چرا مى‏كند كه به قدرى روشن باشد كه علف را ببيند، اما به قدرى روشن نباشد كه صياد او را صيد كند. ما ايرانى‏ها هم بايد سياست‏مان طورى باشد كه زندگى كنيم، اما صياد او را صيد نكند.15
يكى از موضوعات كليدى انديشه مرحوم مدرس بحث سياست خارجى به شمار مى‏رود كه آن را تحت عنوان سياست موازنه عدمى بيان مى‏كند. در اين زمانه دو قدرت روس و انگليس كه در ايران به دنبال منافع خود بودند منافع ملى اين كشور را مورد تاخت و تاز و ثروت ملى كشور را مورد تاراج قرار دادند.
مدرس در سال 1302 طى نطقى تاريخى در مجلس شوراى ملى، سياست توازن عدمى را عنوان نمود. سياست موازنه عدمى مدرس هر گونه سلطه و قدرت خارجى را در ايران محكوم نمود تا موجبات رشد سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ملت ايران را فراهم سازد. با به قدرت رسيدن رضاشاه قيام‏هاى متعددى در اطراف و اكناف به راه افتاد. از قيام ميرزا كوچك‏خان و شيخ محمد خيابانى تا تظاهرات درون شهرى همه يكى پس از ديگرى توسط ديكتاتور و حاميان بيگانه‏اش سركوب شدند. اما مدرس كه يكى از مخالفان جدى رضاخان بود، در مجلس سازمان اقليت مخالفت با رضاخان را به عهده گرفت و رهبرى فراكسيون اقليت را با آگاهى كامل به امور سياسى كشور بر عهده گرفت و دولت رضاخان را مكرر استيضاح مى‏كرد.
شهيد مدرس ندا سر مى‏دهد كه روابط ما با كشورها چه همسايه و چه غيرهمسايه اعم از مسلمان و غيرمسلمان بر پايه روابط حسنه و صلح و صفاست و هيچ‏گونه جنگى با هيچ كشورى نداريم. در عينى كه خواستار روابط حسنه هستيم به كسى اجازه سلطه نمى‏دهيم.
مدرس بر اساس آيه شريفه: لن يجعل اللَّه للكافرين على المؤمنين سبيلا معتقد بود كه كفار نبايد در هيچ يك از ابعاد زندگى ايرانيان سلطه و برترى داشته باشند و نفى سلطه به معناى اعم آن سلطه اقتصادى، فرهنگى، سياسى و نظامى را شامل مى‏شود.
مدرس در باب روابط با دول بيگانه چنين مى‏گويد:
منشأ سياست ما ديانت ماست. ما با تمام دنيا دوستيم، مادامى كه متعرض ما نشده‏اند هر كس متعرض ما شود متعرض او خواهيم شد. همين مذاكره را با مرحوم صدراعظم شهيد عثمانى كردم. گفتم اگر كسى بدون اجازه ما وارد سر حد ايران شود و قدرت داشته باشيم او را با تير مى‏زنيم. خواه كلاهى باشد خواه عمامه‏اى باشد و خواه شاپو بر سر داشته باشد. ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ماست.16
مدرس در عين اين كه به دين اهميت زيادى مى‏داد ولكن با مدرن شدن مخالفت نمى‏كرد. مدرن شدن بدين معنا كه يادگيرى علوم و فنون را لازم مى‏دانست.
او عزت مسلمين و منافع مسلمين را در نفى سلطه مى‏داند، در عين اين كه روابط حسنه را با تمام دول جهان نفى نمى‏كند. اما در جهت حفظ بيضه اسلام و منافع و امنيت مسلمين نهايت سعى و تلاش خود را به كار برد و همين سياست، شجاعت و دليرى و راسخيت او در بيان، كلام و مبارزه او بود كه در راه دين و امنيت اين سرزمين به شهادت رسيد.
به عقيده مرحوم مدرس نيل به خودكفايى و دست يابى به استقلال فرهنگى و اقتصادى جز در سايه اعمال سياست توازن عدمى و جلوگيرى از نفوذ قدرت‏هاى استعمارى شرق و غرب ميسر نيست و بر اين نكته تأكيد دارد كه توازن عدمى را نسبت به همه دولت‏ها رعايت كنيم.
مدرس در اين باره مى‏گويد:
ما را بگذاريد كه صلاح و فساد خودمان را مى‏دانيم. من مناسب نمى‏بينم كه دولت‏ها دوست‏هاى خصوصى پيدا كنند. يكى تعريف ما مى‏كند يكى مذمت. من اگر خوبم اگر بد، تو برو خود را باش، من كه با همه خوبم. هيچ دوست ندارم كه يك دولتى چه در اين‏جا و چه در مركز خود، تعريف مرا بكند. من اگر خوبم براى خودم و اگر بدم براى خودم هستم. من دوست ندارم كه يكى از اين دولت‏ها اظهار تمايل به يكى از رجال ما بكند. من از هر دولتى كه بخواهد دخالت در امور بكند مى‏ترسم و بايد توازن عدمى را نسبت به همه مراعات كرد. نه توازن وجودى، يعنى شما براى خودتان ما هم براى خودمان.17
يكى از مصاديق مخالفت با موازنه وجودى و اعتقاد به موازنه عدمى شهيد مدرس را مى‏توان مخالفت با قرارداد 1919 ديد:
قرارداد منحوسى، يك سياست مضر به ديانت اسلام، مضر به سياست بى طرفى ما بود. كابينه وثوق الدوله خواست ايران را رنگ بدهد. اظهار تمايل به دولت انگليس كرد. بر ضد او، ملت ايران قيام نمود. حال هم هر كسى تمايل به سياستى نمايد ما، يعنى ملت ايران با او موافقت نخواهيم نمود. چه رنگ شمال داشته باشد و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنيا.18
مرحوم مدرس با وجود اين كه عالمى دينى بود، با بينش سياسى و آينده نگرى كه داشت سعى مى‏كرد امور مملكت بر اتحاد و به دور از اختلاف حل شود. اگر چه نقد و انتقاد سازنده و به دور از غرض‏ورزى را مى‏پذيرفت ولكن به اين مسئله واقف بود كه بيگانگان از عدم اتحاد و تفرقه بين ايرانيان نهايت استفاده را خواهند برد او در جلسه 202، حفظ كشور و مجلس را موقوف بر كلمه جامعه اتحاد، يعنى اتحاد در غرض نه اتحاد در سليقه مى‏داند. او در تفسير آن مى‏گويد:
البته جماعتى از عقلا سليقه شان در مطالب مختلف است، اما در غرض يكى است. بايد حفظ آن مرتبه را كرد.19
پس سليقه‏ها مختلف است ولكن بايد هدف و غرض را جهت حفظ كشور و مصالح ملى دانست. اما در همين زمان مخالفين مدرس ضمن سنگ اندازى، هدفى جز نابودى چهره‏هاى دلسوز ملت نداشتند و هدفشان منافع فردى و بيگانه بوده است.
اصول سياست خارجى او مبنى بر:
1. تعقيب اصول دوستى با تمام دول خصوصاً دولت‏هاى همسايه؛ او در مورد رابطه با دول اسلامى معتقد است، به علت اين كه به لحاظ فرهنگى، اجتماعى به هم نزديك هستيم بايد روابط حسنه خاصه با آنها پيدا كنيم و اگر حسن روابط به يكى زيادتر باشد ضرر ندارد و دليل نظر سوء نيت بر ديگران نيست؛20
2. پرهيز و مخالفت از برقرارى دوستى بر اساس روابط يك طرفه؛
3. پرهيز از تشنج در روابط با ساير كشورها؛
4. ابراز خصوصيت بيشتر به كشورهاى اسلامى؛
5. عدم رنگ پذيرى و سلطه پذيرى؛ مرحوم مدرس بر اين نكته خيلى تأكيد مى‏كرد. سلطه بيگانه بر اين كشور را مغاير با آيه قرآن وَلَن يَجعَلَ اللَّهُ لِلكافِرِينَ عَلَى المُؤمِنينَ سبيلاً مى‏دانست؛
6. كوشش جهت حل تضادهاى غربى كه ايران را آلت دست خود قرار دادند؛
7. رعايت موازنه عدم در سياست خارجى؛
8. مسدود ساختن طرق ايجاد توقعات نامشروع نسبت به كشور از راه ايستادگى و مقاومت.

مدرس و امنيت قضايى‏
براى برقرارى همه جانبه امنيت در اجتماع، به دستگاه قضايى هوشيارى نياز است كه بتوان قوانين قضايى را پياده كرد. قضاوت دادگستر و تلاش گر زمانى نقش خود را ايفا مى‏كند كه به قوانين و نظام دادگسترى متكى باشد تا بتواند خود را با جريانات جامعه و آن چه آزادى فرد و سلامتى جامعه را تضمين مى‏كند همآهنگ باشد. و نيز همآهنگى با قوانين و نظام قضايى زمانى تحقق مى‏يابد كه شهروندان، آنها را با جان و دل پذيرا باشند و آن قوانين و نظام را ابزارى براى برداشتن ظلم و انحراف بدانند.
البته در اسلام، قاضى شروطى دارد و نحوه برخورد او با متهمين هم بايد بر اساس شروطى باشد. عدالت، برابرى و تساوى افراد در برابر قانون مكرراً در روايات اسلامى ذكر شده است.
در جلسه 33 مورخه سى ام مهر 1300 راجع به برنامه اصلاحات دولت در امر قضا، مدرس پس از اشاره به همكارى خود با ميرزا حسن خان مشير الدوله و جمعى ديگر جهت تهيه و تدوين قانون براى عدليه از جمله قانون محاكمات و ذكر اين نكته كه ماهيت مسائل حقوقى و جزايى همان است كه در قانون هست و امكان ندارد به قدر يك خشخاش از آن كم يا زياد بشود.21
راجع به كيفيت اجراى آن مى‏گويد:
وضعيات دنيا ما را متنبه كرد كه كيفيات اجرا و طرز اداره بايد به وضع ساير نقاط دنيا باشد. كه مردم بگويند ما هم داخل در تمدن شده‏ايم. البته بايد كيفيت جريان اداره را مثل ساير دنيا و بلكه اكمل كنيم.22
مدرس مى‏خواهد محاكم و حقوق بر اساس حقوق اسلامى باشد و اظهار مى‏دارد كه:
براى اين كه آنها از تربيت قاضى اروپا مستحضرند، و ما هم از قواعد مذهبى خودمان.23
او مى‏گويد با حقوق و قانون غرب نمى‏شود در ايران قضاوت كرد. و در صورتى كه قانون غرب را در ايران پياده كنيم از حقوق اسلامى خودمان فاصله مى‏گيريم، در حالى كه قانون ما قانون تام و اكملى است كه نياز به قانون ديگران ندارد. پس هدف آنها از وضع قانون غرب در اسلام، سلطه قانون آنها بر ايران است. قضاوت در اين مملكت، علم حقوق همين مملكت را مى‏طلبد و لا غير.
او مى‏گويد:
قاضى بايد عالم به حقوق مملكت و مجتهد باشد قانون ادارى هم بداند....24

مدرس و امنيت اقتصادى‏
شهيد مدرس تهديدات اقتصادى كشور را ناشى از داخل و خارج مى‏داند. وى در نطق‏هاى خود به كسانى كه واردات كالاهايى كه از خارج وارد مى‏شود و فى نفسه سودى براى مملكت ندارد، مى‏تازد. او اظهار مى‏دارد:
بايد پولى كه بابت خريد مشروبات الكلى از مملكت خارج مى‏شود صرف خريد كارخانجات شود. امروزه جنگ از زمين و هوا رفته بايد كارخانه هواپيماسازى و توپ ريزى داير كنيم. به علاوه اگر من باب ضرورت و دارو كسى بايد بخورد، ما كه داريم و خوبش را هم داريم، چرا نجسى‏هاى (مشروبات الكلى) خارجى را بخورد.25
مدرس در نطق ديگرى اظهار مى‏دارد:
روزى خواهد رسيد كه براى شير و پنبه و پشم و پوست كه از صادرات كنونى ما است، گردن ما به جانب خارج كج باشد. و دست حاجت به سوى آنان دراز كنيم.26
از ويژگى‏هاى شهيد مدرس پيش بينى آينده بود. او اقتصاد كشور را در خطر مى‏بيند و مسئولين را تشويق به خودكفايى و امنيت اقتصادى مى‏كند و داشتن كارخانه‏هاى هواپيما سازى، اسلحه سازى و... را براى آينده كشور ضرورى و لازم مى‏داند.

مدرس و امنيت فرهنگى‏
شهيد مدرس از امنيت فرهنگى و تهديداتى كه متوجه آن است هم سخن گفته است. او تهديداتى را كه متوجه ارزش‏هاى حاكم بر جامعه است از ناحيه غربى‏ها مى‏داند و با درايت آينده اين خطر را به احمد شاه خبر داد.
او اظهار مى‏دارد:
در رژيم نويى كه نقشه آن را براى ايران بى نوا طرح كرده‏اند نوعى از تجدد به ما داده مى‏شود كه تمدن مخربى را با رسواترين قيافه تقديم نسل‏هاى آينده خواهند نمود و آن روز فراخواهد رسيد كه چوپان‏هاى قريه‏هاى ورامين و كنگاور با فكل و كروات خودنمايى مى‏كنند. ممكن است شمار كارخانه نوشابه سازى روزافزون گردد، اما كوره آهنگرى و كاغذ سازى پا نخواهد گرفت.
درهاى مسجد و تكايا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد. اما سيل‏ها از رمان‏ها و افسانه‏هاى خارجى به وسيله مطبوعات و پرده‏هاى سينما به اين كشور جارى خواهد گشت و عقايد و انديشه‏هاى پوچ را به عنوان فرهنگ غربى آن هم با رقص و آواز و دزدى‏هاى عجيب ارسن لوپن و بى عفتى‏ها و مفاسد اخلاقى ديگر به ما تحميل خواهند كرد و اينها را لازمه تمدن غربى مى‏دانند.27
نطق‏هاى شهيد مدرس در دوره پهلوى به اوج خود رسيد. فرهنگ غربى جاى گزين فرهنگ دينى شد.
شهيد مدرس بر امنيت فردى و حقوق فردى مردم تأكيد زيادى داشت. او فلسفه وضع قانون را، آسايش خلق در امور زندگى مى‏دانست.

پى‏نوشت‏ها
1. دانش آموخته حوزه علميه قم و كارشناسى ارشد علوم سياسى دانشگاه باقرالعلوم‏عليه السلام.
2. موسى نجفى، انديشه سياسى حاج آقا نوراللَّه: (تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، چاپ دوم، 1378) ص 9.
3. همان، ص 13.
4. غلام حسين زرگرى‏نژاد، رسائل مشروطيت، رساله مقيم و مسافر، ص 445.
5. نجفى، پيشين، ص 15.
6. همان، ص 16.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
10. همان، ص 17.
11. همان.
12. همان، ص 129.
13. همان، ص 19.
14. محمد تركمان، آراء، انديشه‏ها و فلسفه سياسى مدرس، (مركز خدمات فرهنگى سالكان، چاپ اول، سال 1374) ص 20.
15. حسين مكى، مدرس قهرمان آزادى، (تهران: انتشارات ترجمه و نشر كتاب، سال 1358) ص 209.
16. رضا عيسى‏نيا، مجله علوم سياسى، شماره سال 1379، ص 209.
17. همان، ص 210.
18. همان.
19.تركمان، پيشين، ص 29.
20. همان، ص 58.
21. همان، ص 64.
22. همان.
23. همان، ص 65.
24. همان.
25. مدرسى، پيشين، ص 180.
26. همان.
27. همان.