لیبرال‌ها و سياست مصالحه با روسیه در دوران مشروطه

در سال 1906 حزب لیبرال بر حزب محافظه‌كار غلبه كرد و اكثریت پارلمانی را از آن خود ساخت. بحث تعیین منطقه نفوذ با روسیه به شكل جدی‌تری مطرح گردید. رایس وزیرمختار جدید انگلیس در تهران، معتقد بود تعیین منطقه نفوذ باید توأم با استقلال و یكپارچگی و تقسیم برابر امكانات اقتصادی و بازرگانی ایران بین دولتین باشد. رایس می‌گفت باید به زمامداران ایران نشان داده شود قرارداد برای حفظ تمامیت ارضی كشورشان ضروری است. اگر آن قرارداد به مثابه ابزاری برای كنترل ایران تفسیر می‌شد، باید حتماً از آن تفسیر جلوگیری به عمل می‌آمد. نگرانی رایس این بود كه مبادا طرفداران انگلیس در ایران تحت‌تأثیر تبلیغات احتمالی روس‌ها تصور كنند سیاست بریتانیا مبنی بر حفظ استقلال ایران تغییر كرده است و بریتانیا می‌خواهد برای رفع دشمنی با روسیه، قسمت اعظم خاك ایران را واگذارد تا بخش كوچكی را كه برای دفاع از هند لازم است در اختیار بگیرد. 

مأموران انگلیسی كه در هند انجام وظیفه می‌كردند، علاقه‌مند بودند ایران هم‌چنان مستقل باشد و شخص اسپرینگ رایس با دستگاه سیاست خارجی انگلستان اختلاف جدی داشت. او بر اهمیت حوادثی كه منجر به نهضت مشروطه ایران شد پای می‌فشرد، اما «در این میانه یك چیز كاملاً مسلم بود كه خود لرد‌ هاردینگ هم قبولش داشت و آن این بود كه وزارت خارجه روسیه هیچ‌گونه علاقه‌ای به هدف‌های نهضت مشروطیت ایران ندارد و از نظرگاه مصالح درازمدت روسیه آن را خطرناك تلقی می‌كند». انگلیسی‌ها هم مایل نبودند علیه روسیه در ایران دست به یك سیاست تهاجمی بزنند، به همین دلیل رسم بست‌نشینی در سفارت را ملغی كردند. 

پیش از این گری در نامه‌ای به رایس ضمن نوشتن اینكه چهارده هزار نفر در باغ تابستانی سفارت بريتانيا در قهلك بست نشسته‌اند، و با اعلام اینكه دیر یا زود شاه هم به جمع آنها خواهد پیوست بست‌نشینی را به تمسخر گرفت. چهار روز بعد در دوازدهم اوت 1906 اطلاع داد تعداد بست‌نشینان به دویست نفر رسیده است و با اطلاق لغت ایهام‌دار Bastard كه ظاهراً معنی بست‌نشینان داشت، اما در حقیقت حرامزاده را از آن مراد كرده بود، بار دیگر خواسته واقعی خود را در عدم حمایت از حركات این چنینی علنی كرد. گری مشروطه ایران را مسخره می‌كرد و با استهزا می‌گفت بزودی ایرانیان سر ایولین گرانت داف  كاردار سفارت را، كه در غیاب رایس انجام وظیفه می‌كرد، به شاهی برخواهند گزید. با اشاره به اینكه بست‌نشینان در باغ سفارت قضای حاجت مي‌كردند، گری نوشت: 

تمام امكانات خزانه‌داری بریتانیا، و اگر آن نشد، تمام بودجه سری دستگاه‌های اطلاعاتی ما، قرار است تحت اختیار شما گذاشته شود كه باغ وسیع سفارت را به حال سابقش برگردانید. تصور نمی‌كنم دیگر مسئله‌ای به نام «كمبود كود» برای سال آینده داشته باشیم. باروری درختان و گلهای محوطه سفارت، بعد از قضایای اخیر، چنان غنی شده است كه واقعاً ارزش پول خرج كردن را دارد. دوست عزیزم، چه گلهای سرخ قشنگی در عرض یكی دو سال آینده در باغ سفارت خواهی داشت!  

رایس در سپتامبر 1906 وارد تهران شد، ‌یعنی زمانی كه مشروطه ایران به نخستین هدف‌هایش رسیده بود. گرانت داف در غیاب وزیرمختار از بست‌نشینان حمایت كرده بود. اما سیاست رسمی دولت لیبرال چیزی جز مصالحه با روسیه نبود. رایس كه نسبت به مطامع روسیه همچ‌نان بدبین بود، درد دل‌هایش را به والنتین چیرول سردبیر مسائل خارجی روزنامه‌ تایمز، مستر نورمن از معاونین وزارت خارجه، دوست یهودی‌اش رونالد فرگوسن نماینده مجلس عوام و لرد كیچنر که زمانی فاتح مصر بود می‌نوشت و از سیاست رسمی بریتانیا در برابر حوادث ایران انتقاد می‌كرد و نسبت به آینده بدبین بود.

این دوستی‌ها بیهوده نبود و مبنای فكري عمیقی داشت. چیرول در سال 1852 به دنیا آمد و در 1929 درگذشت. تحصیلات او در آلمان و فرانسه انجام گرفت. از 1872 تا 1876 كارمند وزارت امور خارجه بود و از 1899 تا 1912 مدیر بخش خارجی روزنامه تایمز. چیرول در سال 1902 مسافرتی به ایران و هند كرد و سال بعد كتابی به نام «مسئله شرق میانه»  تألیف نمود. پیش از این در سال 1884، یعنی درست در زمانی كه پایه‌های نفوذ انگلیس در ایران توسط دوست دیگر رایس، سر رونالد فرگوسن تامسون  تحكیم می‌شد، به ایران آمده بود. فرگوسن تامسون از پنج سال قبل وزیرمختار بریتانیا در تهران بود و همه چیز بر وفق مراد وی بود. از آن روزها تا سال 1902 انگلیس آرام آرام نقاط اتكایی در ایران یافته بود،‌ لیكن از این سال ابتكار عمل در دست روسیه قرار گرفت. تامسون پیش از این هم مدتها در ایران زندگی كرده بود، به همین دلیل با این كشور آشنایی داشت. در دوره وزیرمختاری او كه از 1879 تا 1887 طول كشید، مقدمات قراردادهای اقتصادی و نفوذ سرمایه‌های اروپایی به ایران شكل گرفت.

در این دوره بندر خرمشهر به عنوان بهترین نقطه خلیج فارس شناخته شد. اهمیت منطقه در این بود كه برای مقاصد تجاری و نظامی می‌توانست فوق‌العاده مثمرثمر باشد. از برتریهای منطقه، وجود رود كارون بود كه در آن كشتی‌های روسی محموله‌های نفت، آرد، شكر‌، كبریت و تخته برای ساخت صندوق خرما حمل ونقل می‌كردند. محصولات بین بوشهر و بصره جابجا می‌شد. بنابراین اهمیت امتیاز لینچ با این توضیح بهتر روشن می‌شود. از دیگر مناطق كلیدی، شهر یزد بود كه مركز تجارت با خراسان، سیستان، افغانستان، كرمان، بندرعباس، هند، جاوه، چین، تركستان، بخارا و روسیه به شمار می‌آمد. برخی از اعضای اقلیت‌هاي زرتشتي و يهودي در يزد نقش كلیدی در گسترش روابط تجاری ایران و هند داشتند.

از دیگر مراكز تجاری مورد علاقه انگلیسی‌ها شرق ایران بود. امیر شوكت‌الملك علم حاكم بیرجند و قائنات و دوست ظل‌السلطان، مورد اعتماد حكومت هند قرار داشت. بیرجند از مراكز رقابت روس و انگلیس بود. در ابتدای قرن بیستم تجارت هند با سیستان به میلیون‌ها روپیه می‌رسید، به همین سیاق آنها در مشهد هم بازاری در اختیار داشتند، این بازار در دست تجار هندی بود.

در جنوب ایران خانواده قوام شیرازی مناسبات حسنه‌ای با مأمورین بریتانیا داشتند. مثلاً در دوره مشروطیت آرنولد ویلسون با آنها بسیار محشور بود. ویلسون نقل می‌كند قوام شبها با اسلحه و قطار فشنگ استراحت می‌كرد و هر لحظه تصور می‌نمود عده‌ای برای قتل او به سراغش خواهند آمد. ویلسون هم كاملاً مراقب او بود «كه مبادا چند نفر از مخالفین برای سوءقصد به وی از روی دیوار باغ بالا بیایند».  ویلسون یادداشت‌هایی از مسافرت به نواحی جنوبی ایران تهیه كرد. او در مورد راه‌آهن و ضرورت احداث آن نكات و اطلاعات فراوان نوشت. در مورد ایلات و عشایر فارس هم مطالب جالب توجهی تهیه كرد که به قول خودش «بعدها برای مأمورین انتلیجنس سرویس و اعضای كنسولگری‌های انگلیس در ایران از هر جهت مورد استفاده واقع شد».  این تلاش‌ها همه برای حفاظت از مرزهای هندوستان بود. مأمورینی كه به ایران می‌آمدند، بالاخص از دوره ولف به بعد هر كدام با مسائل هند آشنایی داشتند؛ یا اینكه قبلاً در آنجا مأموریتی انجام داده بودند. 

رایس با سیاست خارجی دولت متبوعش در قرارداد 1907 مخالف بود. مأمورین حكومت هند هم با هرگونه تعیین منطقه نفوذ كه مانع دسترسی انگلیس به بنادر خلیج‌ فارس باشد و بر عكس دولت نیرومندی در ايران مرزهای غربی هند و سواحل خلیج فارس را نظارت كند، مخالف بودند و اعتقاد داشتند اگر هم تمركز قوا در ایران شكل نگیرد، حداقل حكومتی تشكیل شود كه اولیای آن دارای اراده و استقلال فكری باشند و زیر بار تحمیلات روسیه نروند، نه اینكه حكومت مقتدری وجود داشته باشد كه در سراسر ایران بر اوضاع مسلط باشد، اما به اختیار روس‌ها اداره شود.  در چنین شرایطی جنبش مشروطه آغاز گردید، در حالی كه بحران‌های مالی كمر اقتصاد كشور را خم كرده بود. مشكلات وقتی جدی‌تر شد كه انگلیسی‌ها با وصف حمایت مكرر و اولیه محمدعلیشاه از مشروطه، او را ریاكار می‌دانستند و می‌گفتند زیر نفوذ روسیه است و از آنها مدال سنت آندریو  دریافت كرده و با همان مدال در سال 1905 یك وام صدهزار لیره‌ای گرفته است. رایس، شاه را قلباً با مشروطه مخالف می‌دانست، به گمان او شاه مردی بود كه با رسیدن به سلطنت، روس‌ها محصول سالیان دراز حمایت خود را از او خواهند چید و نفوذ روسیه كه پيش‌تر متكی بر اهرم نظامی بود، این بار به شكل مسالمت‌آمیز روند سیاسی شتابناكی خواهد یافت. رايس نگران بود اگر مشروطه‌خواهان به دلیل ضعف و پراكندگی داخلی، طبق پیش‌بینی‌ها متلاشی گردند، این نفوذ سرعت بیشتری ‌گیرد. 

از طرفی روسیه با هرگونه تعیین منطقه نفوذ در ایران كه مانع از دسترسی آن كشور به بنادر خلیج‌ فارس شود، مخالف بود. آن دولت از احداث خطوط آهن یا هرگونه وسایل حمل‌و‌نقل كه منافع تجاری و سیاسی‌اش را با بحران مواجه سازد، شدیداً مخالفت می‌كرد. ایران باید با روسیه بیشتر كنار می‌آمد؛ می‌بایست مانع از ورود اسلحه از هند به شرق كشور می‌شد؛ و مهم‌تر اینكه مانع قرار گرفتن سیستان در كانون منافع انگلیس می‌گردید و نباید می‌گذاشت نواحی شرقی به زیر نظارت بریتانیا در آید. اگر انگلیس از حامیان ایرانی خود دفاع می‌كرد، اوضاع بهتر می‌شد، والّا هدف روسیه ممانعت از قوت گرفتن متحدان بریتانیا در ایران بود. اگر بریتانیا در حوادث ایران برنده می‌شد، روسیه دیگر نمی‌توانست ایران را ببلعد و سیاست‌هایش با شكست محتوم مواجه می‌شد. رایس از اینكه روسیه با تشكیلات فعلی خود به شكست در ایران رضایت دهد، ناامید بود.  با این وصف سر ادوارد گری اگرچه به وزیرمختار اجازه داد هرگونه كه خود می‌داند، وامی برای رفع بحران‌های اقتصادی به شاه بدهد تا اطمینان او را جلب نماید، اما تذكر داد دولت انگلیس مایل نیست حتی‌الامكان كاری‌ كند كه بهانه‌ای به دست روس‌ها دهد كه آن را به عنوان مداخله در امور داخلی ایران تلقی نمایند.  چیزی از صدور این دستورالعمل نگذشته بود كه به دلیل بدبینی بین شاه و مجلس، دریاداری انگلیس، به فرماندهی كل نیروهای انگلیس مقیم هندوستان فرمان داد تا با توجه به اوضاع سیاسی ایران و احتمال مداخله روس و انگلیس در آینده‌ای نزدیك برای حفظ اتباع خود، ناوگان خويش را برای دفاع از منافع بریتانیا به حال آماده‌باش درآورند تا اگر روس‌ها از شمال حمله كردند،‌ آنها فوراً به طرف بنادر جنوبی ایران حركت كنند.  

اهداف بریتانیا در ایران از توضیحات حكومت هندوستان به وزیر امور هند در انگلیس واضح می‌شود. از نظر او اهمیت ایران به دليل روابطی بود كه این كشور با هند داشت و همین مهم استراتژی بریتانیا را در كشور رقم می‌زد. از ابتدای قرن نوزدهم كه فرانسه قصد داشت از راه ایران به هند هجوم آورد، اهمیت نظامی اين كشور بر دولتمردان انگلیسی بیشتر روشن شد. جدا ساختن افغانستان از ایران و تشكیل یك حكومت مستقل در چارچوب همین استراتژی قابل تبیین است. ایران به بلوچستان هند راه داشت. خلیج ‌فارس هم به دلیل اتصال به اقیانوس هند اهمیت نظامی پیدا كرده بود. بنابراین ایران برای حفظ هند اهمیت نظامی داشت. چون ایران عرصه رقابت‌های دائمی روس و انگلیس بود، حكومت هند اعتقاد داشت مخاطرات عظیمی در پیش خواهد بود. گذشته از این دولت‌های دیگر هم از زاویه چشم و هم‌چشمی و رقابت به این منطقه خیره شده بودند.  

بنابراین وقتی سر ادوارد گری دشمن عمده را نه روسیه، بلكه آلمان می‌دید، و با این بینش خود عملاً موانع را از سر راه روسیه برای رسیدن به هند برمی‌داشت، بیش از همه با مخالفت حكومت هند و در رأس همه صاحبان سرمایه مواجه می‌شد. كسانی كه سرمایه‌گذاری‌های عظیمی در هند كرده بودند، بیم آن داشتند اگر توجه اصلی بریتانیا به غرب معطوف شود، حریف دیرین با احساس قدرت بیشتری در ایران جولان دهد و گامی دیگر به مقصد دیرینه یعنی هند نزدیك شود.

به هر حال در زمان انقلاب مشروطه ایران هجوم روس و انگلیس ضرورت پیدا نكرد؛‌ اما پس از علنی شدن قرارداد 1907 رایس نامه‌ای به دوست دیرینه خود ناصرالملك كه اینك رئيس‌الوزراء شده بود نوشت و به‌طور خصوصی خاطرنشان كرد قراردادی بين روس و انگليس امضاء شده است، اما قبل از اطلاع دولت ایران منتشر نخواهد شد. ادعا شد این قرارداد استقلال و تمامیت ارضی ایران را تضمین می‌كند و روس و انگلیس متعهد می‌شوند كه در منطقه نفوذ دیگری درصدد كسب امتیاز نباشند و یا اقدامی انجام ندهند كه به ضرر دیگری باشد. او موافقت‌نامه را «كاملاً ضروری» خواند و توضیح داد كه این كار پيش‌تر توسط ژاپن، فرانسه، روسیه و انگلیس برای ادامه وضعیت موجود در آسیا صورت گرفته است. او زمان را برای بهره‌برداری ایران از كمك‌های قدرت‌های بزرگ اروپایی برای توسعه منابع خود مناسب ارزیابی كرد و از ناصرالملك خواست سخنی از بانك ملی به میان نیاورد و خاطرنشان كرد روسیه هم با انتصاب یك فرانسوی به عنوان مشاور بانك ملی ایران مخالفت خواهد كرد، زیرا این عمل منجر به مداخله سیاسی فرانسه خواهد شد.  به اين شكل سرنوشت سیاسی ایران با بحرانهای اقتصاد داخلی و مسئله هند گره خورده بود.