تهمت زنندگان رسوا مىشوند!
نطق آقا يوسف شيرازى
زمانى كه شيخ شهيد، تهران را به نشانة اعتراض به سوى حضرت عبدالعظيم عليه السلام ترك گفت، مجلس شورا (تحت تأثير اقليت چپرو و سكولار آن) واكنش نشان داد و برخى از وكلا همچون تقى زاده بر ضدّ شيخ سخنان تندى بر زبان راندند.
يكى از اين گونه كسان، فردى به نام آقا يوسف شيرازى بود كه در مجلس به پا خاست و از قول محدث نورى ـ فقيه، رجالى و كتابشناس مشهور شيعه در عصر قاجار، و دايى و پدر زن شيخ فضلاللّه ـ شيخ را فاسد بالفطره شمرد! روز سه شنبه 20 جمادى الثانى 1325 در خلال مذاكرات مجلسيان راجع به شيخ كه نوعاً جنبة انتقاد از اقدام وى به تحصن در حضرت عبدالعظيم عليه السلام داشت، جناب آقا يوسف نكتهاى بديع! آورد:
آيا آقايان علماى نجف اشرف، شيخ را نمىشناسند؟ خدمت آقاى حاجى ميرزا حسين نورى بودم مىفرمود: اين وجود، طورى مستغرق در دنيا و مفطور به فساد است كه مثل ندارد] !
واقعاً كه جناب آقا يوسف شاهكار كردهاند! زمانى كه وى اين سخن را از زبان حاجى نورى نقل كرد، 5 سال از مرگ حاجى نورى مىگذشت و او زنده نبود تا صحت و سقمِ اين روايت را معلوم دارد. ولى جناب آقا يوسف شيرازى نمىدانست كه حاجى نورى در مقدمة كتاب «شجرة طوبى» خويش و نيز تقريظى كه بر كتاب «صحيفة مهدوية شيخ شهيد نوشته، حرف خود را دربارة دانش و پارسايىِ داماد و خواهرزادة خويش حاج شيخ فضلاللّه نورى، براى هميشه ثبت تاريخ كرده و راه را بر مفتريان بسته است!
* داورى محدث بزرگ شيعه، دربارة شيخ
محدث بزرگوار نورى در مقدمة شجرة طوبى، شيخ فضلاللّه را «دانشمندى فاضل و جامع صفات نيك و پسنديده» خوانده است كه زمام فروع و اصول دين، و دانشهاى نقلى و عقلى را در چنگ دارد و سرآمد عالمان برجسته و متبحر است:
عالمٌ فاضل و مَجْمَعُ المَحاسِن و الفواضل، مالِكُ اَزِمَّهًْ الفروع و الاصول، و الآخِذ بنواصِلِ المنقول و المعقول، عَلَمُ الأعلام و الحِبرُ القَمْقام، همشيره زادة مُفَخَّم، شيخ فضلاللّه.
در تقريظ بر صحيفة مهدويه نيز شيخ فضلاللّه را «كوه بلندِ علم و ستون استوارِ فضل، مقتداى فقيهانِ برجسته و مُعْتَمدِ عالمانِ چيره دست، جامع علوم معقول و منقول، حاوى حقايق فروع و دقايق اصول، بوستان علم و درياى فضل، عالمِ عاملِ كامل» خوانده و از وى درخواست كرده است كه «در دنيا و آخرت، به ويژه در تعقيبات نماز و لحظات اميد به استجابت دعا» او را «از دعاهاى شايسته فراموش نكند...»!
به راستى، اين تعابير شگفت در فضل و فضيلت شيخ كجا، و آن نقل قول آقا يوسف كجا؟!
* گواهىِ دو رادمردِ پارسا به پاكى شيخ
شاگردان و حواريونِ حاجى ميرزا حسين نورى نيز ـ همچون حاج شيخ عباس قمى صاحب مفاتيح الجنان و حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه تاريخ، آنان را به تقوا و امانت در نقل مىشناسد ـ شيخ فضلاللّه را با الفاظى بلند به پاكى و پارسايى ستودهاند. شيخ آقا بزرگ از شيخ فضل اللّه با عنوان «العلامهًْ الباهر و الفقيه المحقّق الماهر، الجامع بين الدّين و الدّنيا فى الباطن و الظاهر» ياد كرده و مرحوم قمى نيز مىنويسد:
خاتمة كار شيخ به شهادت گذشت. در 13 ماه حرام از سال 1327 ق او را به دار آويخته و به قتل رساندند. سال رحلتش به حروف ابجد مطابق با كلمة «الشهيد فضلاللّه» است. در مصيبت فقدان وى، دلهاى مؤمنان را اندوهى بزرگ فراگرفت. لكن قتل شخصيتى كه در حال پاسدارى از حريم دين، اطاعت پروردگار، و پيمودنِ راهِ ستم ناپذيرانِ ظلمْ ستيز و والا همّتانِ تعالى جوى و وارسته، به شهادت مىرسد اندوهى ندارد؛ بايد از مرگ آن كسى متأسّف بود كه بصيرت وى در زندگى اندك، و نامش نيز پس از مرگ فراموش مىشود!
پر پيدا است با «كمالِ ارادت» ى كه اين دو تن (محدث قمى و شيخ آقا بزرگ) به محدث نورى داشتهاند، چنانچه كوچكترين مطلبى از او بر ضدّ شيخ مىشنيدند هرگز زبان به مدح شيخ (آن هم چنين مدحى) نمىگشودند.