مروري بر پيشينه سياسي اصفهان

تشكيل سلسلة صفوى توسط اعقاب شيخ صفى‏الدين اردبيلى و مريدان آنها به سال 907ه . ق كه برخى از مورخان آن را دولت ملى ناميده‏اند، سرآغاز ايجاد حكومتى با صبغة مذهبى شيعى بر سراسر خطة ايران بود. صفويه نه‏تنها اولين حكومت مركزى پس از ورود اعراب مسلمان به ايران را بنا نهادند بلكه مذهب تشيع را نيز به عنوان مذهب رسمى ايرانيان اعلام كردند. اصفهان شهرى كه پيش از اين نيز سابقة دارالحكومه‏اى داشت، پس از تبريز و قزوين بنا به مقتضيات سياسى و امنيتى به عنوان سومين پايتخت اين سلسله برگزيده شد. شاهان صفوى كه خود را پاسداران مذهب تشيع معرفى مى‏كردند، براى ترويج و تبليغ سراسرى آموزه‏هاى شيعى، علماى جبل‏عامل لبنان را به ايران دعوت كردند و تا زمان شاه‏عباس بسيارى از علما نسب و تبارى لبنانى داشتند. اما اصفهان نسلى از علماى شيعه را در دامان خود پرورش داد كه تبارى ايرانى داشتند. از اين دوران است كه مجلسى‏ها   پدر و پسر   و نوة دخترى علامه محمدباقر مجلسى به نام ميرمحمدحسين خاتون‏آبادى از چنان جايگاه معنوى و مادى بالايى برخوردار شدند كه توانستند به مقام «صدر»   مقامى رسمى كه از طرف دولت بر مؤسسات و امور مذهبى نظارت داشت و شيخ‏الاسلام را كه رئيس بزرگ گروههاى مذهبى بود انتخاب مى‏كرد   دست يابند. 

    با سقوط اصفهان به دست محمود افغان و انقراض صفويه، بسيارى از علماى مذهبى شهر اصفهان را ترك كرده و به عتبات عاليات مهاجرت كردند. در واقع دورة تسلط افاغنه بر ايران و به دنبال آن روى كار آمدن سلسله‏هاى افشاريه و زنديه توأم با افول قدرت و جايگاه سياسى روحانيت شيعه در ايران بود. تأسيس سلسلة قاجاريه قدرت معنوى و مادى علما را مجددا احيا كرد به طورى كه در دورة فتحعليشاه شهر اصفهان بار ديگر به مركز عمدة تجمع مجتهدان ايران تبديل شد. در اين زمان كثرت علماى ساكن در اصفهان به حدى بود كه در سال 1250ه .ق كه فتحعليشاه به اين شهر مسافرت كرد، بيش از چهارصد عالم به استقبال او آمدند. 

    ملاعلى كنى نورى، حاج محمدابراهيم كلباسى و سيد محمدباقر شفتى سه تن از علماى بانفوذى بودند كه در دورة فتحعليشاه در اصفهان سكونت داشتند. در ميان علماى مذكور، سيد محمد باقر شفتى از سايرين پرنفوذتر و از قدرت سياسى، اقتصادى و قضايى بالايى برخوردار بود. وى چنان بر بنية مالى اصفهان تسلط داشت كه حكام منطقه از او وام مى‏گرفتند. و او خود به كمك لوطيان كه در واقع بازوى نظامى وى محسوب مى‏شدند حدود شرعى را اجرا مى‏كرد و قدرت سياسيش تا بدانجا بود كه شانه به شانة حكومت مركزى مى‏ساييد.  در اين دوره حوزة علمية اصفهان نيز داراى منزلت و اعتبار ويژه‏اى بود و پس از حوزة نجف به عنوان دومين مركز تجمع علماى شيعه محسوب مى‏شد.

     پس از مرگ فتحعليشاه و در اواخر عمر سيد محمدباقر شفتى، با تغيير ديدگاه پادشاهان بعدى قاجار نسبت به علما و تلاش براى محدود كردن حيطة نفوذ و قدرت روزافزون علما و مرجعيت شيعه، اين محدوديت دامن علماى اصفهان را نيز گرفت. مقارن همين ايام شيخ محمدتقى ايوانكى از ايوانك وارد اصفهان شد و به همراه فرزندش حاج شيخ محمدباقر در محلة مسجدشاه اصفهان ساكن شد. اين خانواده كه به دليل سكونت در محلة مسجدشاه به خاندان مسجدشاهى معروف شده بودند  كم‏كم زعامت و رهبرى علماى اصفهان را برعهده گرفتند و در اين شهر از قدرت و نفوذ بالايى برخوردار شدند. به طورى كه شيخ محمدتقى فرزند شيخ محمدباقر كه معروف به آقانجفى بود، در روزگار حكمرانى ظل‏السلطان بر اصفهان از چنان نفوذى برخوردار بود كه ظل‏السلطان او را همچون رقيبى مى‏پنداشت. ضمن آنكه بعضى رويدادهاى سياسى مهم دورة قاجار و نقش مؤثر خاندان مسجدشاهى در اين رويدادها، افزايش قدرت علما و به خصوص خاندان مذكور را به همراه داشت.

     در جريان جنبش تنباكو، شهر اصفهان نخستين محلى بود كه تحريم تنباكو در آن صورت گرفت و اين امر نتيجة فعاليت و اقدامات خانوادة مسجدشاهى بود. حاج آقا نورالله اصفهانى فرزند حاج شيخ محمد باقر نجفى و نوة شيخ محمد تقى نجفى همراه با برادرانش حاج شيخ محمدعلى ثقهًْ‌الاسلام و آقانجفى نقش مؤثرى در اين جنبش ايفا كرد و درواقع حاج‏آقا نورالله با جنبش تنباكو وارد عرصة مبارزات سياسى شد.