میزگرد رسانیوز با استاد سخاوتی و ذبیح الله نعیمیان: بررسی نقش ولایت سیاسی مجتهدان و فقیهان در نهضت تنباکو

نهضت تنباکو، به حق یک قیام سیاسى تمام عیار بود که به واسطه درایت، هوشیارى و نفوذ اجتماعی میرزاى شیرازى، به یکى از شیرین‌ترین پیروزى‌هاى مسلمانان بر استعمار آن روز مبدل شد. 

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، جنبش تحریم توتون و تنباکو و فتوای تاریخی میرزای شیرازی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر است. نهضت تنباکو، به حق یک قیام سیاسى تمام عیار بود که به واسطه درایت، هشیارى و نفوذ اجتماعی میرزاى شیرازى، به یکى از شیرین‌ترین پیروزى‌هاى مسلمانان بر استعمار آن روز مبدل شد. 


نگاهى گذرا به زندگانى میرزاى شیرازى، به خوبى بیانگر این حقیقت است که میرزا نه تنها یک مرجع دینى، بلکه یک رهبر و هدایت‌گر تمام عیار براى جامعه بود که با بصیرت تمام، انحرافات و مشکلات پیشِ روى جامعه اسلامى را مى‌دید، از آنها پیش‌گیرى مى‌کرد و در حل و فصل آنها مى‌کوشید. 


نوشتار پیش‌رو حاصل گفت‌وگو با حجت‌الاسلام نصرالله سخاوتی، عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی العالمیه و حجت‌الاسلام ذبیح‌الله نعیمیان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام است که در آن، این کارشناسان مسائل سیاسی و تاریخی به بررسی نقش ولایت و فقاهت در نهضت تنباکو پرداخته‌اند.

رسا ـ در اندیشه فقهی علمای اسلام پیوسته حکومت و جایگاه فقیهان در سیاست یکی از مهم‌ترین مباحث بوده است، لطفا سیاست و حکومت را از منظر میرزای شیرازی تبیین بفرمایید؟


حجت‌الاسلام سخاوتی: مرحوم میرزا حسن شیرازی معروف به آیت‌الله شیرازی بزرگ‌(ره) زعیم زمان خود بود. در درس وی چندین مجتهد پرآوازه شرکت داشتند. شخصیت کاملاً با اراده‌ای بود که مرحوم آیت‌الله ستوده استاد بزرگ ما در خصوص او می‌فرمود «مرحوم آیت‌الله شیرازی خودش مبتلای به توتون و تنباکو بود و در آن زمان فراوان چوپوق می‌کشید به گونه‌ای که یک نفر در کنار او در درس مدام برایش چوپوق مهیا می‌کرد، او درس می‌گفت و چوپوق می‌کشید، در عین حال زمانی که اراده کرد که با این پدیده استعماری به مبارزه برخیزد اول از هرچیز حساب چوپوق خودش را رسید، آن را شکست، به زباله‌دان انداخت؛ توتون را ترک و علیه آن حکم صادر کرد».


او به لحاظ علمی سرآمد بود؛ در عین حال از سیاست و جامعه هم غافل نبود. اندیشه سیاسی مرحوم آیت‌الله شیرازی یک اندیشه مبتنی بر ولایت فقیه بود. او در خصوص شرایط و ویژگی‌های رهبر جامعه اسلامی می‌گوید: «زعامت و مرجعیت شیعه دارای یکصد شرط است یکی از آنها عدالت، دیگری فقاهت و نود و هشت درصد دیگر آن تدبیر است».


حجت‌الاسلام نعیمیان: مرحوم میرزای شیرازی در فضای خاصی به مقوله سیاست پرداختند، ایشان از جایگاه رفیع علمی برخوردار بودند که این سطح علمی ایشان را در تراز مرجعیت تاریخی شیعه قرار داد. در واقع سطح علمی یک اندیشمند فرزانه به مثابه یک انسان مؤثر در عالم علم و معرفت به تنهایی نمی‌تواند در تدبیر اجتماعی سیاسی جامعه مؤثر افتد. باید فرد عالم از جایگاه رفیع دینی برخوردار باشد تا بتواند به سطح مرجعیت برسد و در تراز مرجعیت دست به تکاپوی علمی، سیاسی و تدبیر جامعه زند. برای رسیدن بزرگ مردی مثل مرحوم میرزای شیرازی به این سطح، رسیدن به قله‌های متعددی از علم، تقوا، اخلاق، تدبیر و هوش اجتماعی سیاسی لازم بوده است.


اگر در سیر تربیتی یک عالم دینی بخواهیم نقطه ابهامی ببینیم بی‌تردید باید به این نکته برسیم که او نتواند به قله مرجعیت و سطح خاصی از علم و معرفت و مدیریت سیاسی برسد؛ چراکه سازمان روحانیت در جهان تشیع یک سازمان اداری نیست بلکه ویژگی‌های خاصی باید در فرد به صورت نهادینه درآمده باشد تا بتواند به یک منصب دینی سیاسی برسد. این منصب دینی سیاسی که از آن به عنوان مرجعیت یاد می‌کنیم یک منصب اداری نیست که هرکسی با ترکیبی از کارآمدی‌ها و نقایص بتواند به آن سطح از کارآمدی برسد و به آن منصب دست پیدا کند و منصبی نیست که در آن رسمیت حکومتی یا رسمیت اداری وجود داشته باشد که کسی فردی را عزل یا نصب کند یا حتی به این صورت نیست که بگوییم شورایی از علما جمع شوند و یکی را به عنوان صاحب یک منصب عزل یا نصب کنند. 


آری گاه در تاریخ تشیع می‌بینیم شورایی از فقها و نخبگان دینی جمع می‌شوند و فردی را به عنوان حائز درجه مرجعیت معرفی می‌کنند، اما این به معنای عزل و نصب اداری نیست و نمی‌توان چنین کارکردی برای آن در نظر گرفت که مانند شورای واتیکان فردی را عزل یا نصب کنند و جنبه سیستماتیک اداری و تشکیلاتی پیدا کند. اگر بزرگ مردان علم و معرفت، بزرگ مردان علم و سیاست جمع می‌شوند و کسی را به عنوان منصب مرجعیت معرفی می‌کنند در واقع می‌خواهند بگویند او از این صلاحیت برخوردار است؛ آنان در معرفی این شخصیت علمی هیچ‌گاه به دنبال عزل و نصب رایج نبودند بلکه به دنبال معرفی اشخاصی بودند که از صلاحیت‌های واقعی برخوردار باشند و نه به این‌گونه که با عزل و نصب و معرفی آنها، فرد از این مقام و منصب برخوردار شود.


آنان به این سمت می‌روند که فردی از ویژگی‌های جدی و واقعی برخوردار است نه این‌که با معرفی آنان واجد چنین شرایطی شود؛ بنابراین مرحوم میرزای شیرازی در جایگاه رفیعی قرار دارد که به صورت طبیعی شکل گرفته و او به صورت طبیعی و نه تصنعی و نه اعتباری به این جایگاه دست یافته است. اگر فردی به این جایگاه به صورت اعتباری دست یازد به صورت اعتباری نیز می‌تواند از این جایگاه رفیع پایین افتد و کنار نهاده شود اما در عرف شیعیان کسی که از صلاحیت واقعی علم، ‌تدبیر، سیاست و هوش جامع برای تدبیر اجتماعی سیاسی و دینی مردم برخوردار است در واقع به صورت طبیعی به این جایگاه رفیع دست پیدا می‌کند.


مرحوم میرزای شیرازی واقعیت علم، اخلاص و تقوا را با خود داشته است. در واقع در عرف دینی و تربیتی شیعی این سیر تدریجی و طبیعی به گونه‌ای طراحی شده است که افرادی از نوجوانی به دنبال کسب علم، تقوا و معرفت بروند و بی‌آنکه علاقه‌ای به دنیا داشته باشند طبیعی و ناخواسته به چنین جایگاه‌های رفیعی دست یابند.


 اگر بخواهیم به جایگاه دینی سیاسی و فعالیت‌های این بزرگ‌مرد بپردازیم، مقوله تحریم تنباکو و نهضتی که با صدور این حکم شاهد آن هستیم، از نگاهی که ما به مرجعیت شیعی می‌توانیم داشته باشیم به تحلیل عمیقی در این زمینه دست می یابیم.


حکم تحریم تنباکو یک نمونه برجسته و بسیار مؤثر از تدبیر سیاسی دینی این مرجع بزرگ بود؛ مرجعیت شیعی از جایگاه صرفاً علمی برخوردار نیست، می‌توان مرجعیت را گونه‌ای تاریخی از ولایت فقیه دانست که پیش از تشکیل حکومت اسلامی توانسته به تدبیر دینی سیاسی جامعه شیعی بپردازد. در واقع این مقوله می‌تواند در چارچوب کلان‌تری که از آن به عنوان الگوی تاریخی دولت در دولت یاد می‌کنیم مورد تحلیل قرار گیرد یعنی از زمان اهل بیت‌(ع) این الگو برای حفظ و صیانت و وحدت داخلی شیعیان و حفظ آنان و جلوگیری از گرفتار شدن در دام تصدی‌ها و مدیریت‌های نامشروع در جامعه طراحی شده است.


مدیریت جامعه شیعی در قالب مرجعیت شیعی رقم خورده است و در طول تاریخ تشیع این الگو ارتقا یافته است. در واقع آنچه که امروزه به عنوان تفکیک قوا از آن یاد می‌شود در دوره ولایت مرجعیت به این‌گونه تصویر شده است که عملاً قوه مقننه که به قانون‌گذاری می‌پردازد هرچند به عنوان استنباط، در اختیار فقهای بزرگ و در رأس آن در اختیار مرجعیت ولایی بوده است چنان‌که امر قضا نیز در این چارچوب شکل می‌گرفته و تحقق عینی می‌یافته است؛ تربیت مجتهدان و قضات عالی رتبه دینی نیز در این چارچوب قرار داشته است.


اما به آن دلیل که حکومت‌ها در دست فقها به صورت تام و تمام نبوده و تنها این مقدار در اختیار آنان بوده است، تدبیر سیاسی آنان عمدتاً به گونه‌ای تقسیم‌شده در تاریخ شیعه رقم خورده که بخش قضا و تقنین و جمع‌آوری وجوهات شرعیه در اختیار آنان بوده است اما این نگاه تاریخی ما را به اینجا نمی‌رساند که بگوییم آنان مشروعیت مجریان را تأیید کرده‌اند مگر این‌که کسی به صورت فردی و در شرایط خاصی از فقها و مرجعیت ولایی اذنی برای تصدی خود گرفته و مشروعیت‌های موردی را برای خود تحصیل کرده باشد اما این مسأله که بگوییم حکومت و بخش اجرایی در دست آنان نبوده هرگز به این معنا نیست که فقها امر اجرا را به صورت کلی رها کرده‌اند.


فقها در سیاست‌سازی اقدام به فرهنگ‌سازی خاص دینی می‌کردند و از این‌رو بسیاری از مقوله‌های دینی که نیاز به تذکر داشته است همواره مورد تذکر آنان بوده و در برخی از موارد که در توان آنان بوده است به مداخله دینی و سیاسی می‌پرداختند، امری که به ظاهر فراتر از امر قضا بوده و صرفاً بیان فتوا نبوده است. هرچند در تدبیر رایج مرجعیت به عنوان مرجعیت در فتوا یاد می‌شود اما تاریخ تشیع نشان می‌دهد که در سیاست‌گذاری و سیاست‌ورزی جامعه مرجعیت ولایی دخالت داشته است. 


در نمونه بسیار جالب تاریخی که نماد فعالیت مرجعیت شیعی بوده ماجرای تحریم تنباکو را سراغ داریم که حکم مرحوم شیرازی با دخالت بسیاری از فقها پیش و پس از او در مناطق محدودی رقم خورد؛ علما به مخالفت با تحریم تنباکو برخواستند و عملاً با استعمار تقابل کردند. و نهایتاً با ورود مرجعیت متمرکز شیعی که در شخص مرحوم شیرازی متبلور بود این تحریم به اوج خود رسید. فرمان تحریم تنباکو نقطه اوج مداخله سیاسی این بزرگان به ویژه مرجعیت متمرکز در عتبات را رقم زد.


مرجعیت شیعی تنها به بیان احکام الهی اکتفا نکرده است؛ بلکه در موارد بی‌شماری شاهد آن هستیم که به امر و نهی‌های سیاسی، مداخله سیاسی پرداخته اند. حتی در داخل ایران کسانی که نفوذی در دستگاه‌ها داشتند فرامین هرچند به ظاهر پیشنهادی و گاه با حالت الزام خاصی به فرمانروایان داخلی، حکام محلی، صاحبان دیوان و زمامداران در سطوح مختلف داشته‌اند که در عزل و نصب‌ها به صورت خاصی دخالت می‌کردند.


در واقع تحریم تنباکو تنها نمونه برجسته این مداخله و فعالیت سیاسی و تدبیر سیاسی این بزرگمردان است. در این میان جایگاه مرجعیتی که میرزای شیرازی بر آن تکیه داشتند و متصدی آن بودند اهمیت خاصی داشت. بخشی از این جایگاه سیاسی به صورت تاریخی و در بستر تاریخی خاصی رقم خورد. 


پس از این‌که صفویان علما را به تصدی برخی مناصب دعوت کردند و اختیار عملی برخی امور را به آنان سپردند و پس از این‌که حوزه‌های علمیه پس از صفویه در ایران رشد پیدا کرد و مجتهدان در داخل کشور از لحاظ کمی افزایش پیدا کردند، به تدریج نفوذ آنان زمینه‌ساز این مسأله شد که جایگاه اجتماعی سیاسی آنان توسعه پیدا کند و در ذهنیت عمومی عالمان دینی تنها به عنوان عالمان نباشند و با تکیه بر آموزه‌های دینی که ولایت علما و فقها را در جامعه مطرح می‌نمود به تدریج این پذیرش اجتماعی سیاسی برای شئون ولایی علما ایجاد شد و سرانجام به جایی رسید که مرجعیت متمرکز توانست با اقتدار در امور سیاسی اجتماعی مداخله کند یعنی میرزای شیرازی در پشتوانه‌ای از سیاست دینی تکیه داشت که توانست مرجعیت دینی را به مرجعیت دینی سیاسی ارتقا دهد و در مسیر تاریخ علما را از افرادی که صرفا شأن علمی دارد فراتر برد و به شأن واقعی آنان که در تعالیم دینی برای آنها در نظر گرفته شده بود نزدیک شوند.


رسا ـ‌ آیا این جایگاه روحانیت و مرجعیت در عرصه سیاسی نتایج خاصی را به دنبال داشت؟

حجت‌الاسلام نعیمیان: در این‌باره باید به زمینه‌شناسی تحلیل سخن و حکم مرحوم شیرازی بپردازیم؛ اگر مرحوم شیرازی صرفا یک مجتهد و کارشناس دینی بود نفوذ کلام او منحصر در بیان یک مسأله فقهی می‌شد، اما این‌که سخن او به مثابه سخن کسی است که صاحب جایگاه سیاسی در جامعه است. جایگاه سیاسی به صورت‌های مختلفی برای فرد به وجود می‌آید. گاه یک فردی که صاحب منصب عالی سیاسی است فرد دیگری را به کاری می‌گمارد و برای او ولایتی اعتباری و شأنی اعتباری جعل می‌کند. اما مرحوم میرزای شیرازی صرفا یک صاحب منصبی نبود که اعتباراً به این منصب اجتماعی سیاسی رسیده باشد و کسی در دوران خود او، او را به عنوان مرجعیت نصب نکرده بود و حتی دیگر فقها نیز او را نصب نکرده بودند.


آنان به کشف و شناسایی فردی که صلاحیت دینی سیاسی درحد بالایی داشت اقدام کردند اما این معرفی هنگامی می‌تواند مؤثر افتد که خود مرجعیت به صورت واقعی از جایگاه سیاسی اجتماعی برخوردار باشد که اگر این طور نبود نمی‌توانستیم شاهد نفوذ کلمه مرحوم شیرازی باشیم.


اما در مرحوم آیت‌الله شیرازی صرفاً شاهد نفوذ یک فرد با ویژگی‌های خاصی که دارد نیستیم که از طریق چنین ویژگی‌های عادی که درباره بسیاری از افراد عادی در جوامع می‌توان سراغ گرفت برای ایشان جایگاه اجتماعی قائل باشیم؛ بلکه این جایگاه جایگاهی دینی، ولایت او برآمده از آموزه‌های دینی و اذنی است که از ائمه برای او به عنوان فقیه جامعه و به نیابت از دین داده شده است.


این آموزه‌های دینی باید در عمق جان مردم نفوذ پیدا کرده و این امر نمی‌تواند یک روزه، چند روزه یا چند ساله به وجود آید و سالیان زیادی مردم باید با آموزه‌های دینی خو گرفته باشند؛ یک عالم در عرف همه جوامع می‌تواند صاحب جایگاه علمی باشد، همین‌که عالم باشد در عرف عقلا جایگاه خاصی پیدا می‌کند اما جایگاه اجتماعی سیاسی برای همه اندیشمندان و علما حاصل نمی‌شود.


رسا ـ حکم لغو امتیاز تنباکو از منظر مبناشناسی فقهی چگونه تبیین می‌شود؟


حجت‌الاسلام سخاوتی: درباره مبناشناسی حکم لغو امتیاز تنباکو باید به این بخش از اندیشه سیاسی مرحوم میرزای بزرگ اشاره کرد که چون او نگاهش به رهبری جامعه وجود رهبری دارای شرایط و با کمالات بود که در فقه شیعه آمده است، به همین دلیل توانست این‌گونه برخورد کند.


می‌توان گفت واقعاً نهضت و قیام تنباکو نشان داد که همه فقهای به نام و مهم ما بحث ولایت فقیه را علماً و عملاً پذیرفته‌اند و پیوسته مترصد فرصتی هستند که هرگاه توانستند آن را پیاده کنند؛ لکن در خصوص کیفیت پیاده نمودن بحث ولایت فقیه نگاهشان احتمالاً بستگی به شرایط زمانی و مکانی دارد به این معنا که چنان‌چه فقیهی توانست و بسط ید پیدا کرد، مسلماً به تشکیل حکومت اسلامی نیز خواهد پرداخت، اما اگر نتوانست و حکومت به دست حاکمان جور بود، اما به اندازه قدر مقدور و در حدی که می‌توانند به ولایت خود عمل می‌کنند.


قضیه تنباکو نشان داد که علمای به نام و فقهای عظام یک نوع حکومت دیگری را نیز دارا هستند و آن حکومت بر دل‌های مردم است. بنابراین در هر حد و اندازه‌ای که توانسته‌اند این دو نوع حکومت را ارائه و اشاعه می‌دهند؛ چنان‌چه بیان شد اگر توانستند نظیر امام خمینی‌(ره) حکومت اسلامی برپا می‌کنند، اما اگر نظیر مرحوم میرزای بزرگ آیت‌الله شیرازی نتوانستند، آنجاهایی که اصل عزت شیعی و کیان اسلامی در خطر باشد، ظهور و بروز می‌کنند و اقدامات لازم را انجام می‌دهند؛ قضیه تنباکو بهترین دلیل عقلی یا سیره‌ای بحث ولایت فقیه از نگاه علما و اندیشمندان شیعی به شمار می‌رود.


حجت‌الاسلام نعیمیان: مسأله بسیار مهم در حکم فقه سیاسی شیعه آن است که بین حکم و فتوا تفاوت‌های شگرفی وجود دارد که سبب تفاوت شأن مجتهد از شأن مجتهد حاکم می‌شود. مجتهد کارش استنباط احکام الهی است که اگر صاحب این درجه شود می‌تواند به اجتهاد بپردازد و احکام الهی را اثبات کند، اما اگر وظیفه دیگری را به عهده دارد و آن بیان احکام الهی است، به کسی که بیان‌گر احکام الهی است، عنوان مفتی می‌دهیم.


اما شئون دیگری نیز فقها می‌توانند داشته باشند که از جانب ائمه معصومین‌(ع) به آنان رسیده است، برخی موارد از سنخ ولایت‌های تدبیری هستند که می‌توانند به انشاء احکام بپردازند. در جایی که نیاز به قضاوت و داوری است به فقها شأن و ولایت قضا داده شده است و آنان حق قضاوت بلکه وظیفه قضاوت پیدا می‌کنند. براساس آن صرفاً افتا نمی‌کنند بلکه انشای حکم می‌کنند. در افتا انشای حکم وجودندارد و تنها استنباط احکام الهی است.


در سایر شئون نیز نوعی از ولایت وجود دارد؛ ولی می‌تواند در مولی علیه و شئون آن تصرف کند. اگر کسی بر دیگری و اموال او ولایت داشته باشد در اموال آن نیز می‌تواند تصرف کند. ولایت فقها از شئون خاصی است که برای او از جانب اهل بیت‌(ع) و از طرف خدای متعال قرار داده شده است. این شئون ولایی مقتضی آن است که آنان بتوانند به انشای حکم بپردازند و در امور خاصی تصرف کنند. اگر ولایت آنان در امور عامه باشد می‌توانند در امور اجتماعی سیاسی نیز به انشای حکم بپردازند و در اموری دخالت کنند که دیگران از آن برخوردار نیستند.


یک فقیه اگر در امور عامه ولایتی دارد ولایت او به صورت مستقیم و غیرمستقیم به خدای متعال باز می‌گردد و می‌تواند به انشای حکم بپردازد و در امور عامه، اجتماعی و سیاسی دخالت کند؛ این ارتکاز شیعی در علما قوی بوده و مردم ولایت آنان را در امور اجتماعی سیاسی از جانب شرع می‌دانستند و پذیرفته بودند اگر روشنفکر تمام عیاری مانند میرزا ملکوم خان را سراغ داریم که در عصر ناصرالدین شاه فقها را دعوت می‌کند که مجلسی تشکیل دهند و در آن مجلس، کسی را به عنوان حاکم و زمامدار نصب یا عزل کنند، این یک ایده غیردینی نیست، بلکه او متکی بر ارتکاز دینی سیاسی شیعیان سخن می‌گوید و براساس این ایده که به صورت ارتکازی درآمده، شأن ولایی فقیه را می‌شناسد و براساس آن پیشنهاد سیاسی می‌کند.


اگر فقها در سطح شهرها به فعالیت سیاسی می‌پرداختند برآمده از ولایتی بود که برای خود قائل بودند و مردم نیز این ولایت را می‌پذیرفتند. اما آنان تنها از فتوای علما تقلید نمی‌کردند بلکه تدبیر امور دینی سیاسی خود را نیز برعهده آنان می‌دیدند و آنان را صاحب چنین ولایتی می‌دانستند؛ وقتی به مقوله مرجعیت در عتبات به عنوان مرکز تشیع در دوران قاجار نگاه می‌کنیم شاهد این خواهیم بود که مردم در ارتکاز عمومی خود شأنی ولایی برای مرجعیت شیعی قائلند و آنان را تنها صاحب مرجعیت در فتوا نمی‌دانستند بلکه آنان را در سطح مرجعیت ولایی که رهبری دینی سیاسی آنان به شمار می‌رفت می‌دانستند.


زمینه تاریخی برای نفوذ و تصرف مرحوم شیرازی وجود دارد اما به این صورت که او صاحب حکم است و می‌تواند غیر از فتوا به صدور حکم و امر و نهی بپردازد؛ وقتی ارتکاز شیعی مورد توجه مرکزیت ولایت قرار می‌گیرد و این را در برخی از مسائل خام که مردم به صورت جدی با آن درگیر هستند و راحت‌تر از سایر امور می‌توانند وارد آن مقوله‌ها شوند، مرجعیت نیز این مسأله را به خدمت می‌گیرد و در واقع آن زمینه اجتماعی سیاسی که متکی بر آموزه دینی است به کار گرفته می‌شود.


اگر آنان از این مرجعیت ولایی برخوردارند و این ارتکاز در کل جامعه شیعی وجود دارد چرا خود دنبال آن نمی‌روند که حکومت را کاملاً در دست گیرند، متصدیان غاصب نیز از توان جدی برخوردارند و همه‌جا مرجعیت ولایی این توان را ندارد که قدرت خود را به نمایش گذارد و هنوز مردم این امید را پیدا نکرده‌اند که بتوانند این شأن ولایی مراجع را برای آنان به صورت عملی قائل شوند و نه آن‌که این حق را برای آنان قائل نباشند، آنان این حق را برای مراجع قائل هستند اما این توان را در خود نمی‌بینند که ولایت آنان را به صورت جامع عینیت بخشند و تنها در بخشی از شرایط ممکن است این زمینه ایجاد شود که به هم نوایی جدی با مرجعیت بپردازند. تحریم تنباکو و موفقیت آن بزرگمردان و در رأس آنان مرجعیت مرحوم میرزای شیرازی این توان را ایجاد و حلقه جدیدی را به تاریخ می‌افزاید که مردم خودآگاهی نوینی پیدا می‌کنند. 


برای این‌که کل امور ولایی به دست صاحبان برحق ولایت برسد نیازمند زمینه ذهنی در جامعه است که بخشی از آن به احساس توانمندی مردم برمی‌گردد و خودآگاهی جدی آنان نسبت به توانمندی خود در اینجا امری ضروری است. وقتی مردم در ماجرای تحریم تنباکو نفوذ مرجعیت تقلید را می‌بینند به این سطح از خودآگاهی می‌رسند که آنان بودند توانستند به کمک مرجعیت بیایند و آنان هستند که می‌توانند کارهای بزرگتری را انجام دهند. با این اقدام موفق امید در مردم رشد می‌یابد و خودآگاهی آنان نسبت به توانمندی‌های خود بیشتر می‌شود و اگر تا به حال به حضور جدی و مؤثر مردم اطمینان نداشته‌اند الآن اطمینان پیدا می‌کنند؛ نهضت تحریم تنباکو موفقیتی است که هم علما را به توانمندی‌های خود واقف کرد و هم این اطمینان برای مردم حاصل شد. 


رسا ـ به نظر شما آیا می‌توانیم جریان مشروطیت و پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی را از پیامدهای نهضت تنباکو به شمار آوریم؟

حجت‌الاسلام سخاوتی: واقعه تنباکو در به وجود آمدن نهضت مشروطه که پانزده سال پس از این واقعه اتفاق افتاد و همچنین در مسأله انقلاب شکوهمند اسلامی که تقریباً هفتاد سال پس از نهضت مشروطه به ثمر نشست، بسیار قابل توجه است؛ به دلیل آن‌که یک جایی که علما و اندیشمندان اسلامی چالش با غرب را به طور جدی تجربه کردند و موفقیت کامل هم نصیبشان شد واقعه نهضت تنباکو، تقریباً در حدود یکصد و بیست سال پیش بود.


در واقعه نهضت تنباکو، علما و در رأس آنان میرزای بزرگ مرحوم آیت‌الله العظمی میرزا حسن شیرازی این مسأله را که علماً می‌دانست، عملاً نیز تجربه کرد که اگر به مصاف با استعمار و غرب برخیزد، مردم نیز پشت سر او خواهند بود. این تجربه برای او و بعدی‌ها بسیار کارآمد بود. در آن واقعه یعنی در نهضت تنباکو، همچون انقلاب شکوهمند اسلامی نشان داده شد که اگر علما وحدت داشته و ید واحده باشند، مردم، اصناف، بازاریان و حتی تجار پشت سر آنان خواهند بود و آنان را کمک خواهند کرد؛ حتی در این واقعه دیده می‌شود که یکی از تاجران همه اموال خود را که کوهی از تنباکو شده بود، روبه‌روی انگلیسی‌ها به آتش کشیده و کل دارایی خود را از بین برد تا به بیگانه نشان دهد که خودی است و پشت سر علما محکم ایستاده است.


اما در نهضت مشروطه متأسفانه این‌ حالت وحدت و یگانگی مخدوش شد و در نتیجه ارکان انقلاب دچار مشکل گردید، به همین دلیل هم ایدئولوژی، هم رهبری و هم مردم دوگانه شدند و پیروزی از آن دشمن گردید؛ شهید مدرس‌(ره) پس از واقعه تنباکو در سامرا، خدمت میرزای بزرگ رسید و داستان پیروزی این واقعه را به دلیل نفوذ کلام ایشان در میان مردم دانست و برای ایشان تشریح کرد. شهید مدرس می‌گوید «اما او با کمال تعجب برافروخته و ناراحت شد؛ وقتی علت را از ایشان پرسیدند ایشان فرمود «حالا قدرت‌های بزرگ فهمیدند که قدرت اصلی یک ملت و نقطه متحرک شیعیان کجاست؛ پس حالا تصمیم می‌گیرند روحانیت و این نقطه و مرکز را نابود کنند، نگرانی من از آینده جامعه اسلامی است».


این مسأله در حالات شیخ فضل‌الله نوری که در واقعه تنباکو حضور داشت نیز نقل شده است؛ اینها همه درس است برای ما که اگر نقاط ضعف خود را برطرف و نقاط قوت را تقویت کنیم، دشمن همواره شکست را می‌پذیرد، همچنان‌که در نهضت تنباکو و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران اتفاق افتاد. اما چنان‌چه خدای ناخواسته دشمن بتواند از نقاط ضعف ما بهره برد، نظیر آنچه در مشروطه اتفاق افتاد، این ما هستیم که شکست را خواهیم چشید.


حجت‌الاسلام نعیمیان: تحریم تنباکو حلقه نوینی در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران است؛ از جهت تاریخی زمینه ارتقای ولایت مرجعیت ایجاد می‌شود و این زمینه تقویت می‌شود که مرجعیت سطح نفوذ و تأثیر ولایی خود را ارتقا بخشد؛ بی‌جهت نیست که پس از چند سال شاهد شکل‌گیری نهضت عدالتخانه و پس از آن نهضت مشروطه می‌شویم. نهضت عدالتخانه با همیاری مردم و با مداخله ولایی مرجعیت و مجتهدان در مناطق مختلف رقم می‌خورد و پیروزی مشروطه به ویژه مشروطه اول با مداخله ولایی مرجعیت است؛ یعنی از دوران تحریم تنباکو تا دوران مشروطه شاهد عینیت بیشتر این مداخله ولایی از جانب مرجعیت هستیم. چراکه خودآگاهی نسبت به این مقوله بیشتر شده و آن ذهنیت ارتکازی به عینیت درآمده است و بخشی از آن توانسته خود را در جامعه معرفی کند و زمینه تحولات کامل‌تری را شاهد هستیم.


این خودآگاهی در انقلاب اسلامی خود را بیشتر نمایان کرد؛ چراکه در ذهنیت مردم جایگاه رفیع مرجعیت شیعی و ولایت عینی آن متبلور و در عمق جان مردم بازشناخته شد و در واقع مرحوم میرزای شیرازی پیشتاز تحقق عینی آرمان‌هایی است که در انقلاب اسلامی خود را متجلی کرد و پیشتاز شکل‌گیری نهضت امام خمینی‌(ره) اما سال‌ها پیش از او است؛ چراکه او توانست شأن ولایی مرجعیت را به عینیت اجتماعی برساند و در واقع زمینه‌ساز تاریخی شکل‌گیری انقلاب اسلامی شود.


در این زمینه بحث‌های مختلفی را می‌توان پیگیری کرد؛ بحث ولایت فقیه و نسبت آن با مرجعیت در این چارچوب،‌ اشکال مختلفی پیدا کرده و مرجعیت در طول تاریخ تشیع تبلور ناقصی از ولایت مطلقه فقیه بوده است؛ از لحاظ نظری ولایت زمینه تاریخی داشته اما به طور تدریجی مردم با اعمال این ولایت انس بیشتری گرفته‌اند و انتظار بیشتری نیز پیدا کردند.


عموم مردم به تحقق عینی آموزه‌های دینی به ویژه بحث ولایت تمایل پیدا کردند و وقتی پیروزی خود را در برابر استبداد و استعمار دیدند نه تنها امید آنان به تحقق عینی این ولایت و توسعه عینی آن افزایش پیدا کرد، بلکه انتظار آنان نیز افزایش یافت و سطح مطالبات آنان از مرجعیت بیشتر شد.


مردم از مراجع انتظار دخالت بیشتر در امور عامه، اجتماعی و سیاسی داشتند به گونه‌ای که تنها این نبود که سال‌های بعد بزرگانی مانند آیت‌الله شیرازی به مردم امر و نهی کنند که به صحنه بیایند؛ بلکه زیبایی آن بود که مردم بودند که خواستار دخالت جدی مرجعیت و ارتقای سطح اعمال ولایت و خواستار تحقق سطح ایده‌آل ولایت فقیه در جامعه شدند و که به شکل‌گیری جمهوری اسلامی انجامید.


رسا ـ چه نمونه‌های دیگری از پتانسیل‌های فقه شیعی در مبارزه با استعمار و استکبار سراغ دارید؟

حجت‌الاسلام سخاوتی: انقلاب اسلامی بهترین نمونه مبارزه فقه شیعی با استعمار و استکبار است؛ پس از انقلاب شکوهمند اسلامی هر روزی که بر ما و ملت می‌گذرد یک میدان زورآزمایی اندیشه‌های اسلامی و غرب است نظیر آنچه در نهضت تنباکو واقع شد. اوج این مسأله را می‌توان در جنگ 33 روزه لبنان با رژیم اشغالگر قدس ملاحظه کرد که خود غربی‌ها از آن به جنگ ایران و آمریکا یاد کردند.


همچنین ایستادگی غزه در مصاف استعمار و استکبار جهانی و پس از آن خیزش‌های فعلی جهان از مصر گرفته تا تونس، بحرین، یمن و اخیراً مراکش، همه این‌ها را می‌توان به گونه‌ای همان زورآزمایی اندیشه اسلامی یا اندیشه‌های شیعی با غرب به شمار آورد؛ ظاهراً هم گری سیک از اندیشمندان آمریکایی به آنان هشدار داده که اگر با ایران به طور فیزیکی وارد جنگ شوند، بلافاصله جبهه‌ای در مقابل غرب ایجاد خواهد شد که بیش از نصف دنیا در این جبهه قرار خواهند گرفت.


ـ از این‌که وقت ارزشمند خود را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید، تشکر می‌کنم. /920/گ401/ر