فقر سينماي ايران عامل اصلي نپرداختن به مشروطه است
سينماي ايران به دلايل مشكلات اقتصادي، عدم حمايت، نبود نيروي مستعد و علاقمند، عدم توانايي در جذب مخاطب و نداشتن بضاعت تكنيكي و فني هنوز قادربه ساخت فيلمهاي سينمايي ماندگار و اثرگذار در زمينه مشروطه نيست.
سينماي ايران در سال 1283 هجري شمسي توسط ميرزا ابراهيم خان صحافباشي و به فاصله يك سال قبل از جرقه مشروطيت در ايران شكل گرفت. سينما كه پيش از اين در محافل درباري و روشنفكري حضور داشت پس از طي چهار سال قدم به بيرون گذاشت. ورود سينما و نمايش عمومي آن براي مردم كوچه و برزن، نقطه مشترك سينما و مشروطيت، به عنوان دو رهاورد مدرنيسم بود كه مردم را به عنوان عناصري هوشمند و كار آمد در نظر ميگرفت.اين نكته مشترك كه يكي در بازوي مردمي جنبش مشروطيت و ديگري به عنوان ابزاري براي سرگرمي مردمي كه همچون درباريان اجازه استفاده از سينما را دارند ادامه نيافت و در مواردي به جدايي و تضاد رسيد. سينما برخلاف ادبيات، مطبوعات و تجارت كه در شكلگيري انديشه مشروطيت كمك كردند عنصري تاثيرگذار نبود و در اين راه واكنشي از سينما ديده نشد. سينما در اين برهه با مخالفتها و سوء تفاهماتي روبرو بود وانرژياش را بر سر تلاش بر حضور و تاييد خود ميگذاشت و تا رسيدن به عنصري موثر راهي طولاني داشت. در اين راه بانيان حضور و گسترش سينما در ايران ميرزا ابراهيم خان صحافباشي به عنوان يكي از مشروطه طلبان فعال و روسي خان يكي از طرفداران دربار و مخالف شكلگيري مشروطه نقش تاثير گذار و نشانگر تحولات موثري در سينما نيستند و اين نشان ميدهد كه تحولات انقلاب مشروطه در ارتباط با سينما يك نسبت ابزار گرايانه برقرار ساخته بود. سينما پيش از آنكه با ماهيت خود تعريف شود در نسبت با ايدئولوژي حاكم تبيين ميشد و حد و مرز آن را نيز شرايط حاكميت تعيين ميكرد. اين رويه در گذر زمان نيز تداوم يافت و تصوير واضح آن را ميتوان در بازتاب تحولات مشروطه در سينما ديد.
سينما كه در ابتدا هرگز از يك روند روشنفكري ناب و برخاسته از متن زندگي ايراني بر نميخيزد تمامي وظيفه فرهنگسازي و آرمانخواهي را به دوش مشروطيت ميگذارد و فرصتي نيافت كه انديشه نوين مشروطه در فرم و محتواي آن شكل گيرد. پس از گذشت دوران پرشور مشروطيت، سينما همچنان درگير تكميل مراحل رشد خود بود واين داستان تا پيدايش موج نوي سينماي ايران ادامه داشت. اين سينما كه تحت تاثير نئورئاليسم ايتاليا و نگاه آوانگارد سينماي فرانسه بود نيز چندان وقعي به تئوريهاي مشروطه نميگذاشت و در پي كسب مهارتهاي سينمايي بود. در بررسي تاثير و جاي پاي مشروطيت در سينما، هر چه به حال نزديكتر ميشويم تغييري در روند اين حركت كند شاهد نيستيم. سينما و تلويزيون ما در سالهاي نه چندان دور تنها در فيلمهايي چون: ميرزاكوچك خان (امير قويدل)، سلطان صاحب قران، كمال الملك، ستارخان(علي حاتمي)، شيرخفته(دكتر كوشان)، مستند فانوس خيال (بهرام ري پور)، مستند سينماي ايران از مشروطيت تا سپنتا(محمد رضا تهامي نژاد)، گراند سينما(حسن هدايت)، سريال ميرزاكوچك خان(بهروز افخمي) و چند فيلم دانشجويي به تاريخ موثر و برجسته مشروطه پرداخته است و اين خود نمايشگر عدم توجه به اين برهه تاريخي در سينما است. در اين گزارش با تني چند از سينماگران پيرامون دلايل بازتاب ناقص و اندك دوران مشروطه در سينما صحبت شد كه دلايل مختلفي به ميان آمد.
"فقر سينماي ايران عامل اصلي است"
"سيد ضياءالدين دري" يكي از كارگردانان سينماي ايران كه مجموعه تلويزيوني "كيف انگليسي" را ساخته است يكي از دلايل عدم بازتاب جنبش مشروطيت در سينما را فقر مالي ميداند و ميگويد: موضوع مشروطه به عنوان يك حركت سياسي - اجتماعي در تاريخ معاصر ايران اتفاق افتاده بسيار مهم است. به هر حال جنبشي است كه در مقابل يك نظام خيلي كهن ايستادگي ميكند و اصل مهمي در تاريخ ايران است. حتي در منطقه حركت پيشتازانهاي است. زيرا جلوتر از انقلاب روسيه اتفاق افتاده است. از اين منظر طبيعي است كه ميشود به عنوان بستر خوبي در سينما مورد استفاده قرار بگيرد. يكي از دلايلي كه اين عمل انجام نشده است در درجه اول فقر مالي است.
وي ادامه داد: توليد اين فيلمها به دليل لوازمي كه نياز دارد گران تمام ميشود. بنابراين سينماي ايران هيچ وقت نميتواند چنين هزينه اي را بپردازد و توانش را نداشته كه در بخش خصوصي به دنبالش برود. اگرچه قبل از انقلاب نوع تجارياش را ساختند، ولي آنها هم به دليل اينكه به دنبال بازگشت سرمايهيشان بودند وجوه ايدهئال مشروطه را نشان ندادند. در اين سينما وقايع مهم در حاشيه قرار ميگرفت واز وجوه تجاري به آن نگاه ميشده و تصاوير مبالغهآميز و ضعيفي از مشروطه ارائه ميشده است. بنابراين چنين چيزي به دليل فقر مالي است.
"حيدري"نيز به تاثير اقتصاد بيمار ايران بر سينما تاكيد كرد و گفت: به جز عده قليلي، بواسطه هزينههاي هنگفتي كه فيلم تاريخي ميبرد، تهيهكنندگان بويژه قبل از انقلاب ترغيبي براي ساخت آثار تاريخي نداشتند. دكتر كوشان هم به اين دليل "شير خفته" را ميسازد كه ازاستوديوي بزرگي كه براي ساخت "امير ارسلان"داشته، بيشتر استفاده كند. به همين دليل بدون مستندات تاريخي و با همان دكورها و لباسها فيلمي ميسازد كه مشروطه خودش را تصوير ميكند.
"امير قويدل"نيز گفت: مرحوم حاتمي "ستارخان" را ساخت ولي با سختي و زمان بيشتري كار كرد. زيرا تهيه كننده در هر حال ميخواهد زود به سرمايهاش برسد و كار بعدياش را بسازد. كارهاي تاريخي كه ساخته شد نشان ازبازدهي دير آن در سينما است.
اين سينما نياز به زمان و شناخت دارد و در زمان اندك بازدهي لازم را به لحاظ كيفي ندارد.
وي افزود: اغلب كارگردانهاي ما آنقدر با درايت هستند كه بتوانند كار كنند. فقط از نظر اقتصادي نيازمند حمايت، كمك مالي و تسهيلات هستند.
"سينماي ايران بازتاب دهنده وقايع تاريخي مشروطه نيست"
"محمدرضا تهامي نژاد"پژوهشگر و مستندساز كه با مستند "سينماي مستند از مشروطه تا سپنتا"تصويري از تاريخ مشروطه ارائه كرده است، ميگويد: دوران مشروطه را در تقسيمبندي ابتدايي ميتوان به سه دوره تقسيم كرد. يكي دوره مظفرالدين شاه تا انقلاب مشروطه و امضاي فرمان مشروطه در سال 1285، يكي دوره استبداد صغير و دوره محمد علي شاه است و دوران پيروزي انقلاب مشروطه است و يكي دوران حكومت مشروطه كه آن را تا پيروزي انقلاب اسلامي است كه با اين حساب ما 72 سال دوران مشروطه داريم.
وي ادامه داد: رضا شاه و محمدرضا شاه حكومت خود را ادامه مشروطه ميدانستند وآن را مشروطه قلمداد كردند. هر فيلمي كه بعد از انقلاب مشروطه تا 1357 داريم، مربوط به دوران مشروطه هستند. همچنان كه تمام فيلمهايي كه در عرض اين 28 سال ساخته شده مربوط به انقلاب اسلامي است. يعني دوران دهه 30 - 40 و جريانهاي مختلفي كه در سينماي ايران بوجود آمده، اعم از سينمايي بيضايي، كيارستمي و علي حاتمي همگي سينماي دوران مشروطه هستند. ولي بازتاب دهنده انقلاب مشروطيت نيستند. آنها بازتاب دهنده شرايطي هستند كه به دنبال انقلاب مشروطيت در ايران رخداده است.
وي ابراز داشت: مثلا فيلمهايي كه در اين دوران ميتوانسته ساخته شود، فيلمهايي است كه وقايع تاريخي انقلاب مشروطه را نشان بدهد.فيلمهايي كه مربوط به آن دوره انقلابي هستند كه قهرمانانش پيش برندگان انقلاب بود.
"ما قوم از خود گريزان"
"مهدي سجادهچي"فيلمنامه نويس و يكي از صاحب نظران عرصه سينماي ايران در اين باره ميگويد:درجه اول شگفتي خودم را ابراز ميكنم كه چطور هنرمندان يك كشور به عنوان بخش حساس و پويا نسبت به تاريخ خودشان تا اين حد بيتفاوت باشند كه با موضوعي تا اين حد با اهميت را سهلانگارانه برخورد كنند و در وهله بعدي اين شگفتي را از مسئولين سينمايي و تلويزيوني دارم كه آنها هم نسبت به چنين موضوع با اهميتي در تاريخ معاصر تا اين حد بيعلاقه بودند. اين موضوع باعث شگفتي است و نشان ميدهد كه ما تا چه حد از خود و تاريخ خودمان گريزان هستيم.
"كارگردانان علاقهاي به ساخت فيلم تاريخي ندارند"
"امير قويدل" كه فيلم سينمايي "ميرزا كوچك خان"را در سال 1363 ساخته، به بضاعت اندك سينماي ايران اشاره ميكند و ميگويد:
كار تاريخي كردن مشكلات عديدهاي دارد. با توجه به اينكه اين عرصه بايد داراي جذابيتهايي باشد كه بيننده را جذب كند. اما تاريخ سينما ثابت كرده كه فيلمهاي تاريخي يا به دليل بضاعت كم يا فيلمنامه ضعيف و عدم همكاري دولت بازدهي كامل نداشته است. تهيهكنندگان نيز به اين دليل علاقهيشان را به ساخت فيلمهاي تاريخي از دست دادند.
"فيلمساز تاريخي تنهاست"
"امير قويدل"گفت: كارهاي تاريخي با بيمهري همكاريها روبرو بوده و باعث بيعلاقگي نسبت به ساخت اين آثارشده است.
براي سينماي تاريخي كه زحمت زياد و مخارج فراوان دارد خيلي از وسايل و ابزار در دسترس نيست و نياز به همكاري دولت در حد اعلا وجود دارد. اين همكاريها روز به روز است در زمان خودشان كمرنگ ترميشود و كسي هم مسئوليت نميپذيرد. به نوعي كه احساس ميشود فيلمساز تنهاست. مثلا ميرزاكوچكخان با مشكلات زيادي روبرو بود و گرفتاريهاي خاص خودش را داشت و باعث شد كه ما را متاثر و متاسف بكند از اينكه چرا بايد با چنگ و دندان فيلمي از تاريخ سينما بسازيم.
"سينماي مشروطه را تجربه نكردهايم"
"قويدل"به عدم تجربه در ساخت فيلمهايي كه به مشروطه ميپردازد اشاره كرد و گفت:ما عادت كرديم تجربه ديگران را تجربه كنيم. يك كسي بايد كاري را شروع كند ومبتكر وآغازگر حركت اول را باشد. بخصوص كه سينماي تاريخي مشروطه سنگين و دشوار است و كمتر كسي زير بار اين مسئوليت ميرود.
"ساخت فيلم تاريخي مسئوليت سنگيني دارد"
"مهدي سجادهچي" ميگويد: پرداختن به موضوع جنبش مشروطيت بسيار سخت و به تحقيقات بسيار نياز دارد. شايد يك نويسنده به تنهايي قادر نباشد كه اين مسئوليت سنگين را تقبل كند، بنابراين در سالهاي اخير چنين كاري اتفاق نيفتاده است.اين امر قاعدتا بايد در پروژه ملي تعريف شود. در كشورهايي مثل كشور ما ارادههاي بزرگ براي انجام كارهاي بزرگ فقط در قالب اهداف ملي و پروژههاي قابل تعريف است و ارادههاي فردي كمتر را شاهديم.
وي اضافه كرد:اگر جنبش مشروطيت در تعريف يك پروژه ملي تعريف شود، در آن صورت ما احتمالا فيلمنامه و سريالهايي در اين زمينه خواهيم داشت. مسئولين ما بايد اين پروژهها را شروع كنند وحداقل هزينه مادي و معنوي آن را تامين كنند وگرنه بعيد ميدانم كه در شاكله سينماي ما ارادهاي براي انجام چنين كار عظيمي وجود داشته باشد.
"عدم توجه دستگاههاي دولتي"
"دري"به عدم توجه دستگاههاي دولتي قبل از انقلاب به مشروطيت اشاره كرد و گفت: يكي از دلايل اصلي اين مسئله عدم توجه دستگاههاي دولتي در قبل از انقلاب به اين موضوع بوده است . كما اينكه به هر حال روح مشروطه و باز كردن مفاهيم مشروطه براي رژيم خود كامه شاه جذاب نبود و از آن به عنوان ويتريني سياسي استفاده ميكرد. چرا كه خود همه آن مسائل را نقض كرده بود.
محمد رضا ديكتاتوري بود كه اعتقاد داشت نيازي به مشروطه ندارد وخودش ميتواند تمام نيازهاي مشروطه را در حكومت لحاظ كند. بعد از انقلاب اسلامي نيز مشروطه، بستهبندي شده و تاريخ مصرفاش گذشته است. به خاطر اينكه زمانيكه انقلاب كرديم و انقلاب ما انقلاب اسلامي ميشود، بنابر اين مشروطه هر چقدر كه جذابيت داشته باشد يك بستهبندي براي دوران قبل از انقلاب اسلامي ما ست. ما اگر امروز بخواهيم در مورد مشروطه يا قانون اساسي آن حرف بزنيم ديگر ضرورتي ندارد.
اما از حد انقضاء ساقط است. پس طبيعي است كه بعد از انقلاب برخورد با موضوع مشروطه يك برخورد خيلي سيستماتيك نميتواند باشد.
وي گفت: هرچند شايد برخي از مطالبات مردمي و آزاديخواهانه در جنبش مشروطه و نيز در انقلاب اسلامي يكسان بودهاند، ولي نظر به آنكه ساختار نظام جمهوري اسلامي تناسبي با ساختار مشروطه ندارد، بنابراين تجليل از مشروطه در تمام وجوه از جمله سينما تنها تلاش براي قدرداني از مبارزات آزاديخواهانه پدران ما است.
"حيدري"نيز به سينماي تاريخي اشاره كرد و گفت:در سينماي ايران فيلمي به معناي واقع تاريخي نداريم.فيلمي كه خيلي دقيق به يك واقعه و اتفاق تاريخي پرداخته باشد و كمتر تخيلي باشد. كاري هم كه مرحوم حاتمي در ستارخان ميكند فيالواقع بهم ريختن ماجراهاي مشروطه است و به جز پارهاي از ماجراهاي مستند، بيشتر روايت كارگردان از يك ماجرا است.حاتمي نيز به علت تعلق خاطر اينچنينياش به اين برهه از تاريخ پرداخته است.
وي به تقويت فيلمنامه نويسان در اين راه اشاره كرد و گفت: شايد يكي از دلايل اين باشد كه به هر حال نوشتن فيلمنامه فيلم تاريخي كه ارجاع تاريخي و مستند داشته باشد فيلمنامهنويسهايي را ميخواهد كه تاريخ اين مملكت را بدانند و ما كمتر اين فيلمنامهنويسان را سراغ داريم. كارگردانهايي كه فيلمنامهنويساني را به خدمت بگيرند كه از ماجراهاي تاريخي اطلاع كامل داشته باشند و آنها را شكل نمايشي بدهند.
تهامي نژاد ميگويد:هميشه ما تاريخ را وسيلهاي براي دعواي امروزمان قرار ميدهيم. به همين خاطر تاريخ مسئله كشمكش امروز شده است. ما نميآييم تاريخ را از درون خودش بررسي ميكنيم به همين خاطر در زمان رژيم گذشته هم چيزي درباره مشروطيت ساخته نشد . مشكل ديگر اينجاست كه اگر ما ميخواستيم درباره مشروطيت فيلم بسازيم اينگونه بررسي ميشود كه ما ميخواهيم اين انقلاب را در برابر انقلاب ديگر قرار بدهيم. به اين خاطر در برابر اين فيلم موضعگيري ميشود.
وي به نمونههايي در اين باره اشاره كرد و گفت: حتي فيلمي كه ناصر تقوايي كه ميخواست درباره ميرزاكوچكخان بسازد كه از انقلابيون مشروطه بود و آرمانهاي مشروطه را به نحوي ادامه بدهد، به شكلديگري ارائه شد. يا مسعود جعفري جوزاني ميخواست فيلمي درباره باسكرويل بسازد كه معلم مدرسه تبريز بود و در جريان انقلاب صغير كشته كه آن هم نتيجه نرسيد. ما حتي در مورد كوروش و داريوش هم فيلم نساختيم يا قبل از اسلام فيلم نساختيم. ولي اگر بسازيم اين تصور هست كه ما ميخواهيم فيلم را در برابر مفهوم ديگري قرار بدهيم. اين در تمام طول تاريخ ما بوده است.
اين گزارش حاكي است كه سينماي ايران به دلايل اقتصادي، عدم حمايت، نبود نيروي مستعد و علاقمند، رويكردهاي سياسي، عدم توانايي در جذب مخاطب و نداشتن بضاعت تكنيكي و فني تاكنون قادربه ساخت فيلمي همه جانبه، غير شخصي، تاثير گذار و ماندگار در زمينه نهضت مشروطيت نيست.
گزارش از:آزاده كريمي