كينهورزى سكولاريستى
احمد كسروى از مورخينى است كه هر چند در مورد مشروطيت اصفهان صميميتى نداشته، ولى در فحواى حملات قلمى وى بخوبى مىتوان تفاوت دو برداشت از مشروطيت را دريافت يكى برداشت سكولاريستى و ديگرى برداشت دينى:
«چنانكه گفتهايم جنبش مشروطهخواهى در شهرهاى ايران به يك گونه نمىبود و در هر شهرى از روى كمى و بيش آگاهيها و سستى يا استوارى خويها و بودن و نبودن پيشروان شاينده جنبش رنگ ديگر مىداشت. و در اسپهان پيشتاز جنبش ملايان به ويژه حاجى آقا نوراللّه و آقانجفى بسيار چيره مىبودند. و در همه چيز مردم را به دلخواه خود راه مىبردند. از اين رو مشروطهخواهى در اسپهان روية ملابازى داشت. و اسپهانيان بيش از همه به كارهاى بيهوده و نمايشهاى خنك مىپرداختند. چنانكه گفتيم چون پسر رحيم خان در قرهداغ به آشوب پرداخت و كسانى از روستاييان بيگناه كشت و اين گفتگو جنبش تهران را پديد آورد. در بسيارى از شهرها بهنام كشتگان يا به گفتة خودشان بنام شهداى آذربايجان ختمها درچيدند و سوگواريها كردند. ليكن سپس چون داستان ماكو پيش آمد، ديگر در جايى به ختم گذاردن و سوگوارى كردن نپرداختند و نبايستى پردازند مگر در اسپهان، كه به دستور ملايان چند روز بازار را بستند و به يك نمايشهاى ناستوده و بيهوده برخاستند. »
كسروى ضمن حمله به روند مشروطيت اصفهان اين چنين گزارش مىدهد:
«در يكى از روزنامههاى تهران درآن روزها، تكهاى در بارة اسپهان نوشته كه چون نمونه يكى از نمايشهاى بيهودة برخى شهرها و نشان هوسبازى ملايان مىباشد آن را در اينجا مىآوريم : چند روز قبل جناب آقاى ثقهًْالاسلام حاجى آقا نوراللّه تشريف برده بودند در سده به جهت تمشيت مجلس، شخصى از آقايان محترم آنجا خواب ديده بودند حضرت حجت (عجل اللّه تعالى فرجه) را كه خلاصه خواب اين است كه حضرت به آن آقا فرموده بودند: فرزند به مردم بگو مجلس مشروطه را يارى كنيد. به هرحال آقا خواب خود را به مردم سده فرموده بودند از قرار مذكور هفت صد نفر از جوانهاى رشيد سده اسم خود را ثبت دادهاند كه لباس مخصوص بپوشند با نشان مجلس، سربازهاى فدايى مجلس بوده باشند. و فعلاً در تهيه نشان ساختن هستند. و نيز از قرار مذكور روى نشانهاى آنها نوشته است: سرباز فدوى مجلس مقدس. و هر پنجاه نفر يك رييس براى خود معين نمودهاند و روى نشان آنها اين شعر نوشته شده:
فداى مجلس ملى و حكم نوراللّه
اقُول اشهد ان لا اله الا اللّه».
بطلان تعصبات سكولاريستى احمد كسروى
عليرغم آنكه احمد كسروى ضمن ستايشهاى تعصب آلود نسبت به آذربايجان و مدح و ثناى هر چه آنجا گفته شده و انجام يافته، نتوانسته و حقايق تاريخى به او اين اجازه را نمىداده كه نقش اساسى تفكر و جانبازى اصفهان و بختيارى را در سرنوشت مشروطيت ناديده انگارد. اما از لحاظ روند مذاكرات و نحوة شكلگيرى انجمن ملى در اصفهان و محتواى مذاكرات بخوبى مىتوان ميزان پايبندى اصفهانيان را به اصول مشروطيت صحيح دانست. و بخصوص حساسيت بجاى آنان را بهخاطر دفع دسايس و نفوذ عوامل استعمار ستود. حساسيت و آگاهى كه فقدان آن آگاهى در برخى مناطق ايران بخصوص پايتخت براى سرنوشت مشروطيت فاجعه بار بوده است. اما ملاك ديگرى كه در ميزان رشد فكرى و درجة آگاهى سياسى شهرها و انجمنها نسبت به مشروطيت مى تواند ملاك قرار گيرد، مسأله ميزان كمى و كيفى مطبوعات و مباحث مطروحة روزنامههاست. مناسب است ببينيم در مشروطيت حاج آقانوراللّه يا به قول كسروى «مشروطة ملاها» روند مطبوعات اصفهان و ميزان آگاهى آنها چگونه بوده است.