خدمات اجتماعى و عام المنفعه
اشاره
حاج آقا نوراللّه در زمانى كه قدرت سياسى مشروطيت را در منطقه به صورت وسيعى دارا بود، براى رفاه حال مردم و بالا بردن سطح فرهنگ و اقتصاد آنان، اصلاحات زيادى انجام داد از قبيل تأسيس مريضخانه، مدرسه، قرائت خانه، ساختن راههاى شهرى و روستايى، و بسيارى خدمات ديگر، كه گوشههايى از آن اقدامات در جرايد و مطبوعات زمان مشروطيت اصفهان منعكس شده است برخى از اين موارد را با هم مرور مىكنيم.
تأسيس مدارس عام
«بحمداللّه تعالى آثار خير و اظهار وطن دوستى از هر طرف پيداست و هوشمندان كاردان در اصفهان مدارس جديده احداث نمودهاند كه هر يك مستثنى از تعريف و توصيف است، چون مدرسة باقريه و حقايق و معرفت و ايمانيه و معارف و اتحاد و مدرسة اسلاميه و نيز از مدارس جديده كه همين اوقات در ظل مكرمت آقاى ثقهًْالاسلام در محلة شمسآباد به مباشرت و ادارة جناب آقا ميرزا محمدعلى مازندرانى كه از فضلا و اهل علم مىباشند، مؤسس گشته. و جناب آقا ميرزا ابوتراب نايينى از اكابر طلاب و صاحب فطرت مستقيم و خيرخواه وطن دوست مىباشند نظارت ماليه آنرا متكفل شدهاند، كه بىپدران و درماندگان اطفال ملت كه دربدر و بيكار هر طرف پراكندهاند در اين مدرسه سرپرستى و تعليم شوند. و به توسط علوم متداوله و فنون متداثره كه به كار است، آنها را از خاك مذلّت به اوج سعادت و علوم و صنايع انشاءاللّه ترقّى دهند.»
تأسيس مريضخانة اسلامى
«اولاً بانى اين بنا نواب والا شاهزاده محمدحسن ميرزا است كه مرتبة حذاقت ايشان در علم جراحى و طبابت به درجهاى است كه در عداد نمرة اول اطباء بشمار مىرود... روز دوشنبه 4 جمادىالآخر 1325 قمرى ما را بدانجا دعوت نموده بودند. محل آن در محلة گل بهار است در خانة جناب حاجى ميرزا عبدالحسين انصارى كه منزلى است بس دلگشا و روح افزا، مشتمل برچندين دست عمارت صحيحة فوقانى و تحتانى با اتاقهاى بسيار نظيف و نيمكتهاى بسيار ممتاز. و نقدا اين مريضخانه مشتمل است بر چهل نفر مريض از زن و مرد كه در معالجه و دوا و غذاى آنها نهايت مراقبت را مىنمايند. و تاكنون بسيارى از امراض عسرالعلاج را معالجه نمودهاند.
در اين روز آنجا انجمنى منعقد بود از علما و تجار و اعيان و اركان و بناست كه اين انجمن هر هفته در روزهاى سهشنبه طرف صبح منعقد شود. و غرض از تشكيل اين انجمن تشكيل اين اساس مقدس و تشييد مبانى اوست. و نيز اين انجمن كه عدة اعضاى آن دوازده نفر است سمت نظارت هم دارند، كه بايد هر ماهه به خرج و دخل آنجا رسيدگى كرده تسويه فرمايند. و در اين روز حضرت ثقهًْالاسلام مدّظلهالعالى هم در آنجا تشريف داشتند. چنانچه شيوة مرضية ايشان است كه هر انجمنى كه به اسم ترقى وطن تشكيل مىشود، ايشان شمع آن انجمن هستند و از همراهى با ترقى خواهان هيچگونه خودارى نمىتوانند فرمود. ما را سزد كه به وجود آن بزرگوار براهالى تمام بلدان افتخار نماييم. هيچ روز ايشانرا بدان بشاشت و خرمى نديده بوديم. مىفرمودند:
امروز مأمول چندين سالة من به حصول پيوسته كه مسلمانان بيمار از قيد استعلاج از كفار رهايى يافته و مستخلص شده و اظهار كمال مساعدت و معاضدت را در ابقاى اين شروع مقدّس فرموده. و با آنكه از فرط وطن پرستى و نوع دوستى در ابتداى افتتاح اين مريضخانه مقرّر فرموده بودند كه هر ساله سالى شصت تومان به عنوان اعانه مرحمت فرمايند. و اسم مباركشان در دفتر اعانه ضبط و ثبت بود. مع ذالك مجددا محض اظهار همراهى و تشويق و ترغيب حاضرين و ناظرين مبلغ ده تومان از كيسة فتوت خود اعانت فرمودند. و چنين اظهار داشتند كه بعد از آنكه اين مريضخانه نضج گرفت و ادارة آن توسعه يافت، حاضرم كه يكى از دهات خود را وقف نمايم كه عوايد و فوايد ساليانة آن صرف اين محل شود. سپس هر يك از حضار محض اقتداى به آن بزرگوار مبلغى به جهت مصارف آنجا مرحمت فرمودند كه نام هر يك را با مقدار اعانه خواهيم نگاشت. بعد از ختم مجلس حضرت ثقهًْالاسلام برخاسته و در تمامى اطاقهاى مريضخانه گردش كردند. و از تمام مرضى دلجويى نمودند. و به هريك سخن ملاطفت آميزى فرمودند. از آن جمله يك نفر حاجى اسمعيل نامى بود كه چشم او آب آورده و نواب والا ميل زده بودند از حال او استفسار فرمودند؟ عرض كرد بعد از ميل زدن چشمم بخوبى مىبيند. و همهگونه پذيرايى از من نمودهاند. بدون آنكه دينارى مطالبه نمايند. و از آن جمله يك نفر الياس نام بود كه عرض كرد من ده سال بود به مرض فلج گرفتار بودم شب و روز از زحمت آن معذب و يكسال در مريضخانة پروتستانيان معالجه نمودم، سودى نبخشيد و اكنون قريب پنجاه روز است كه در اينجا آمدهام و از حسن معالجة نواب والا بهبودى حاصل شده، چنانچه مىتوانم راه بروم. خداوند امثال اين وجود را در مملكت زياد فرمايد.»