با محیط طباطبایی درباره داستان مشروطه در ایران؛

مشروطه؛ مهر باطلی بر داستان انوشيروان و فرزند كفاش بود
گفتگو از: هادي حسين نژاد
سيداحمد محيط طباطبايي، رخدادهاي تاريخ مطبوعات، ميراث فرهنگي و گردشگري، موزهداري و تاريخ را به خوبي خوانده و در کوران بسياري از آنها قرار گرفته است. او به همان اندازه كه درباره تاريخ صنعت نشر در ايران اطلاعات مفيدي دارد؛ درباره وقايع تاريخي و مكان هاي تاريخي ايران و تهران بخصوص اطلاعات مفيدي دارد. سيداحمد فرزند سيدمحمد محيط طباطبايي، از محققان و صاحبنظران تاريخ است. او به دليل پرورش يافتن در خانوادهاي فرهنگي که روزنامهخواني و مطبوعاتپژوهي يکي از جلوههاي آن بوده، اطلاعات و حافظهاي مثال زدني درباره تاريخ مطبوعات و وقايع مرتبط با تاريخ حوادث ايران دارد كه مشروطه نيز يكي از آنهاست.
احمد محيط طباطبايي معتقد است جريان مشروطه در ايران، تنها يك جريان سياسي نبود، بلكه با توجه به ابعاد وسيع آن و شرايط وقوعاش يك جريان كاملا اجتماعي به شمار ميآيد كه ميتوان رد گرايشهاي مختلف را در آن به وضوح ديد.
طباطبایی، ضمن بيان مقدمهاي بر وقوع مشروطه، میگوید: نكته كليدي اين است كه جامعه ايران (اعم از پيشهوران،تجار،سياسيون و ...) به اين نتيجه رسيده بودند كه ساختار موجود در شاكله نظام، نميتواند جوابگوي مقتضيات زمانه بوده و نياز مبرم بر ايجاد تغييرات، رفتهرفته در بخشهاي مختلف پديدار شد.
تغییر در لباس نظامیان، نخستین نقطه بروز تغییرات
لزوم تغييرات براي اولين بار، در زماني رخ داد كه عدهاي ميپنداشتند با اعمال تغييرات ظاهري ميشود وضعيت را به شرايط مناسب نزديك كرد. در اين ميان عباس ميرزا (برخلاف اين باور غلط كه برخي رضاخان را آغازگر تغيير لباس در ايران ميدانند) اولين كسي بود كه با الگوبرداري از یونيفرمهاي فرنگي، تغييراتي را در لباس نظاميان ايجاد كرد. اين تغييرات ظاهري در حوزههاي ديگر نيز دنبال ميشد و در برگزاري مراسم و آداب و منشهاي سياسيون و حتي شاه نيز به وضوح ديده ميشد، اما دامنه تغييرات بسيار فراتر از ايجاد تحول در فرم لباس پوشيدن و رفتار حكومتيان در جريان بود.
امیرکبیر، درصدد تغییر و تحکیم ارتش
ميرزا تقيخان فراهاني نيز حول همين راستا، يعني بهروزرساني وضعيت ارتش، فعاليتهاي خود را استوار كرد. به عنوان مثال در تاسيس دارالفنون توسط اميركبير، هدف اصلي امير ارتقای سطح علمي ارتش بود و رشتههايي همچون بيتاري، پزشكي، فيزيك و .... در وهله نخست تنها به جهت كاركردهاي آن در نظام تدريس ميشدند. البته بخش ديگري از دانشآموختگان دارالفنون را خانواده سلطنتي، اشراف و رجال سياسي تشكيل ميدادند كه آنهم به دليل آموزش راه و رسم سياست و حكومت به آنان بود.
اين جريان در دورههاي متفاوت با فرستادن دانشآموختگان به كشورهاي غربي و آوردن مستشارها براي آموزش به ايران، ادامه داشت، اما آنچه قابل توجه است، اين مساله است كه به هرحال امر آموزش، آنهم در حوزههاي نظامي و حكومتي، تنها به اشخاص رده بالاي كشور اختصاص داشت و مردم عادي از چنين امكاناتي بيبهره بودند.
تجار خواهان قدرت سیاسی بودند
تجار كه در این دوره صاحب قدرت اقتصادي بودند، تا آن روز هيچ قدرت سياسي نداشتند، اما ميخواستند با ايجاد تحولاتي به قدرتهاي فراتري از جمله قدرت سياسي دست يابند و نقش پررنگتري در جامعه و رخدادهاي آن داشته باشند.
مردم نيز كه پس از بسته شدن قرارداد ننگين تركمنچاي از حضور بيگانگان و نقش آنها در تصميمگيريهاي كلان كشور به تنگ آمده بودند، خواستار به پايان رسيدن اين شرايط بودند. به عبارتي خاستگاههاي تغييرات در اقشار مختلف جامعه نيز ريشه دوانده بود و انگيزههاي متعددي را در آنها برميانگيخت.
مشروطهخواهان اصلاح را در تبیین قانون میدیدند
در اين ميان گروهي (برخلاف برخي كه تغيير را در نابودي نظام سلطنتي وقت ميدانستند) تغييرات را در قالب تدوين و اجراي قانون، ميسر ميديدند. فعالیت اين گروه كه سيدجمالالدين اسدآبادي يكي از سركردگان آنان بود، در ادامه مشروطه نام گرفت و تحولات عظيمي را رقم زد.
مشروطهخواهان معتقد بودند نياز اصلي جامعه تحول در عرصه قانونگذاري و به تبع آن اختيارات حكومت است. آنها قصد داشتند كه قدرت را كه در انحصار حكومت و شاهها بود، از اختيار آنان خارج كرده و به ميان مردم برند.
مشروطه در مقابل جريان پادشاهي چند صدساله حاكم ايستاد و خواستههاي جامعه و اقشار مختلف را مطرح كرد و توانست به نيازهاي مدني جامعه، جامه عمل بپوشاند.
حتما این داستان را شنیدهاید: انوشيروان كه در یکی از لشكركشيهایش به نيازمندی افتاده بود، و مرد كفاشي از او خواست در قبال كمك كردن پسرش از حرفه كفاشي به جايگاه منشيگري نايل شود و انوشيروان با رد پيشنهاد او حاضر به لغو كاستها نشد.
باید گفت جريان مشروطه، جرياني بود كه براي اولين بار داستان انوشيروان و فرزند كفاش را به چالش كشيد و نظام طبقاتي ناشي از حكومت شاهان را باطل كرد.
برخی معتقد هستند که جریان مشروطه تنها ازسوی عدهای خاص حمایت میشد و از حمایتهای مردمی بیبهره بود، اما اگر اینطور بود، این جریان نمیتوانست حکومت محمدعلی شاه را ساقط کند. به عبارت دیگر مشروطه با حمایتهای مردمی در اقشار مختلف اعم از روحانیون، تجار، کسبه و پیشهوران توانست بر ماهیت خود تداوم بخشد و تاثیرات عمده خود را بر جامعه ایران بگذارد.
تاسیس وزارت معارف و شیوع فرهنگ و آموزش
با انقلاب مشروطه مركزيت قدرت، كه تا آن زمان در ميدان توپخانه متمركز بود، به میدان بهارستان انتقال یافت و و از آن زمان تا به امروز، اين ميدان نقش چشمگيري در رخدادهاي سياسي و البته فرهنگي پايتخت داشته است. پس از اين انتقال و با تاسيس مجلس، ديگر اماكن فرهنگي و سياسي پيرامون ميدان بهارستان، شكل گرفتند.
در یک ضلع میدان بهارستان، مجلس شورای فعلی تاسیس و در مجاورت آن مسجد سپهسالار تبدیل به مدرسه عالیه سپهسالار شد و همچنین کتابخانه مجلس و سپهسالار در این محل افتتاح شده است. در کنار این دو، باغ نگارستان در شمال میدان به هنرستان کمالالملک تبدیل شده و دانشسرای عالی هم نزدیک آن بوجود میآید.
در ضلع جنوبی بهارستان لوقانته شکل میگیرد و عمارت مسعودیه به عنوان وزارت معارف تعیین میشود. این عمارت را که به مسعودمیرزا ظلالسلطان تعلق داشت (حاکم اصفهان) رضاخان در سال 1307 میخرد و آن را به وزارت معارف و صنایع مستصرفه واگذار میکند و موزه ملی ایران نیز برای اولین بار در اینجا تاسیس میشود که ایرج میرزا اولین رییس آن بوده است.
این ساختمان در قالب وزارت معارف، پذیرای وزرای برجستهای میشود تا اینکه در ادامه به وزارت آموزش و پرورش تبدیل میشود. از جمله وزرای شاغل در این ساختمان میتوان به پرویز ناتل خانلری اشاره کرد و پیش از آن مشیرالدوله یا علی اصغر خان حکمت.
نکته مهم این است که اغلب وزرای معارف و آموزش و پرورش نخستوزیر میشدند و آخرین چهرهای که از وزارت آموزش و پرورش به نخستوزیری رسید، شهید رجایی بود که در همین ساختمان وزیر بود و در ادامه در همین عمارت ردای ریاست دولت را بر تن کرد و غالبا در همین ساختمان حضور داشت و تنها برای کارهای خاص آن را ترک میکرد و حرمت خاصی برای این عمارت قائل بود.
بعدها ساختمان آموزش و پرورش از عمارت مسعودیه به سی تیر (به ساختمانی که در ابتدای این خیابان سابقا برای فروش بلیطهای بختآزمایی اختصاص یافته بود) انتقال یافت و بعدها به خیابان میرزای شیرازی رفت و به تدریج از میدان بهارستان فاصله گرفت.
در ادامه وزارت فرهنگ و ارشاد این عمارت را از آموزش و پرورش خریداری کرد و به سازمان میراث فرهنگی تحویل داد که بعد از بازسازی به یک واحد فرهنگی تبدیل شد.
بهارستان دیگر محور چرخه نشر بود
در مجموع وجود این ساختمان و فضایی که اطراف بهارستان ایجاد شده بود، باعث شد که تمامی کتابفروشیها، کتابخانهها و ناشران در خیابان شاهآباد تجمیع کنند و به عبارتی چرخه نشر کتاب در این منطقه راهاندازی شد.
در این راستا رفته رفته چاپخانهها و کاغذفروشان نیز این مجموعه اضافه شدند که تا خیابان ظهیرالاسلام گسترش یافت. همچنین تاسیس کافهقنادیهایی همچون کافه قنادی توبخت از دیگر رخدادهای فرهنگی پیرامون میدان بهارستان بود.
از سوی دیگر چهرههای فرهنگی همچون مدیر مجله تهران مصور از جمله اولین موسسین سینما و تئاترها در تهران بودند که در این میان میتوان به سینما اروپا و تئاتر سعدی اشاره کرد.
مدرسهسازی بدل به یک نهضت شد
وجود وزارت معارف و آموزش و پرورش باعث شده بود بسیاری از مدارس تهران در این حوزه تمرکز داشته باشند و هنوز هم در منطقه خیابان ژاله شاهد تعدد مدارس و مراکز آموزشی هستیم. این جریان به اندازهای در مشروطه اهمیت داشت که میتوان از آن به عنوان نهضت مدرسهسازی یاد کرد. گفتنی است در دوره مشروطه اولین مدرسه دخترانه با نام عفتیه و بعدها عصمتیه تاسیس شدکه این نشانگر توجه مشروطهخواهان به تحصیل زنان بود.
در جنبش مدرسهسازی، اقلیتهای مذهبی هم بینصیب نماندند و در سهراه مجاهدین، سهراه ژاله مدرسهای برای یهودیان تاسیس شد. همچنین تاسیس مدرسه فیروز بهرام در خیابان سی تیر برای زرتشتیان، یکی دیگر از این رخدادهای فرهنگی بود.
اقلیتهای مذهبی به حقوق شهروندی خود نایل شدند
تا پیش از مشروطه اقلیتهای مذهبی در محدودههایی تعریفشده زندگی میکردند اما بعد از آن اقلیتها توانستند از این محدودههای مشخص خارج شده و در سطح شهر آزادانه به زندگی بپردازند و صاحب امکانات شهروندی شوند.
در یکی از خیابانهایی که این مساله به وضوح در آن آشکار است، خیابان قوامالسلطنه (سی تیر) است که در آن یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و... این امکان را یافتند که در کنار خانه مسلمانان، خانه بسازند و فعالیتهای مدنی خود را از پی بگیرند.
اقلیتهای مذهبی علاوه بر خانهسازی به ساختن عبادتگاههایی (کلیسا، کنیسه و آتشکده) مبادرت ورزیدند. همچنین برای برآورده ساختن نیازهای ایشان امکان تاسیس دکانها، مدارس و دیگر اماکن شهری فراهم شد.
مشروطه خاری بود در چشم غرب
مطمئنا سیاستهای خارجی از تاسیس و استمرار یک جریان مردمی در ایران با نام مشروطه راضی نبودند. البته این منحصر به مشروطه نیست و شامل هر جریان اجتماعی میشود که قدرت حکومت را از شاهان کاهش و قدرت مردم را افزایش دهند. زیرا این مساله با سیاستهای استعماری آنها ضدیت داشت و مانع برنامههای استعماریشان میشد.
اما در این میان باید به یاد داشته باشیم که برخی اشخاص و حکومتها که دارای منابع ملی و قدرت تعریفشدهای بودند در طول تاریخ سعی کردند مسیر جریان مشروطه را به گونهای تحریف کنند که از آن حیث به منافع خود برسند. بنابراین همسویی دورهای به معنای این نیست که آنان جریان را بوجود آورده یا حمایت کردهاند.
مشروطه دیدگاه خانسالاری را برهم ریخت
در بازنگری تاریخ ایران درمییابیم که تنها خوانین و بزرگان اقوام و ایلات بودند که میتوانستند به قدرتهای سیاسی دست پیدا کنند و تنها کسی که از این طبقه نبود، ولی به پادشاهی رسید، نادرشاه بود که معنای نامش گواه بر این ماجراست.
در تاریخی که حتی کریمخان زند نیز به پشتوانی اینکه رییس ایل بوده، میتوانسته صاحب قدرت سیاسی شود، پیشهوران هرگز چنین امکانی برایشان متصور نبود. اما مشروطه این تفکر شکلدهنده نظامها را عوض کرد و کارگران و تجار به حقوق سیاسی خود دست یافتند.
نیاز جامعه خواه ناخواه مرتفع خواهد شد
یک قاعده کلی در جوامع وجود دارد و آن این است که وقتی نیاز یک چیزی بوجود بیاید، حتما اتفاق میافتد. بنابراین باید جامعه به مرحله خواستن برسد تا تحولی صورت گیرد. شاید خیلی از مسایلی که در یک زمان در جامعه مطرح میشود، هنوز وقت وقوع یافتن آن نرسیده باشد، چراکه نیاز آن حس نشده است.
به عبارت دیگر حرکتهای اجتماعی سینوسی هستند و افت و خیزهای زیادی دارند اما در نهایت فاصله دو نقطه حاکی از پیشرفت جوامع در طول زمان هستند. بنابراین ما امروز قطعا پیشرفتهتر از گذشته هستیم.