يک سند تاريخي منتشر نشده از جنبش مشروطيت

يک سند تاريخي منتشر نشده از جنبش مشروطيت

پس از فوت پدر، سرپرستيش را شمس العلماي قزويني به عهده گرفت که از ادباي بزرگ عصر و نويسندگان «نامه دانشوران » بود که زير نظر اعتمادالسلطنه (وزير انطباعات عصر ناصري ) تدوين شده است.
فقه و اصول را نيز نزد آيات عظام حاج ميرزاحسن آشتياني و حاج شيخ فضل الله نوري آموخت.
در 1322ق به پيشنهاد برادرش که از طرف شرکت عمومي مامور لندن شده بود، براي مطالعه کتاب عازم لندن شد و در ربيع الثاني 1324به دعوت «ادوارد براون » جهت تصحيح و طبع تاريخ جهانگشاي جويني به پاريس رفت.
اواخر 1333ق که جنگ جهاني دنيا را فراگرفته بود به درخواست سفير ايران در برلن به پايتخت آلمان رفت و در مبارزه با روس و انگليس شرکت جست.
سرانجام پس از 36سال اقامت در اروپا، در 1308شمسي به تهران بازگشت.
عمر او در اروپا و نيز پس از بازگشت به ايران ، همه به تصحيح و تعليق و تاليف کتب گذشت و متون زيادي (چون چهارمقاله عروضي و مقدمه قديم شاهنامه) را با تعليقات و حواشي سودمند خود تصحيح کرد. از ويژگيهاي بارز او، تتبع گسترده و تحقيق ژرف است.
گويند در کتابخانه اش بيش از 4000 کتاب به فارسي و عربي و ترکي و فرانسوي يافت مي شد. مينوي آن را در ايران آن روزگار «منحصر بفرد» شمرده و اصرار داشت دولت آن را خريده و در اختيار محققان گذارد. دقت نظر علمي و تحقيقي قزويني که گاه به حد وسواس مي رسيد، مورد اعجاب دانشوران قرار دارد. تقي زاده آن را برترين امتياز وي شمرده و مي گفت : «اگر در مطلبي ميرزامحمدخان قزويني تحقيق کند و به جايي نرسد بايد در آن مطلب ديگر تحقيق نکرد و وقت را بيهوده ضايع نساخت »! فرهنگيان معاصر از او با اوصاف بلندي چون «عالم باعمل ، درخت باثمر... داراي ادب درس و ادب نفس » ، «بي مانند زمانه در مردي و مردانگي » ، «مرد بسيارخوان و کم نويس » ، «محققي دقيق و به کار خود مومن » و «داراي روح علمي به حد کمال » ياد کرده و «خدمتگزار درجه يک فرهنگ ايران » و «امام اهل تحقيق » شمرده اند. نفيسي مي نويسد: قزويني به ادبيات عرب ، اعم از نظم و نثر، کاملا مسلط بود و در احوال بزرگان ، حکما و ادبا و دانشمندان اسلام و مولفات ايشان به راستي دريايي بيکران بود. تقي زاده نيز تصريح دارد: نظير ايشان در تمام تاريخ دراز ما، با کثرت عظيم عده اهل علم و فضل ، بسيار کم و نادر است.
فضلاي محقق معاصر اين مملکت پيرو و شاگرد روحاني و مقلد طريقه او هستند. صريحا مي توانم بگويم که آن مرحوم تا آنجا که مي دانم تنها کسي بود از ايرانيان که مي توانم او را در محافل علمي مغرب زمين ، پهلوي علماي محقق بزرگ در فن مخصوص گذاشته و به او افتخار کرد. او ابوريحان و ابن خلدون عصر ما است.
نام قزويني ، بويژه ، با «نقد و تصحيح متون ، به شيوه جديد» مرادف است.
روشي که او «در اين راه بنياد نهاد... بعد از او به مکتبي مبدل شد که رسيدن به حد دقت علمي او، از آرزوهاي اهل علم شد. آثار قزويني در زمينه تحقيقات ادبي ، نشانه احاطه او به ادبيات ايران و همچنين اروپا است.
شايد بتوان گفت که قزويني از زمره اولين نويسندگاني است که تلاش کرد با شيوه و اسلوب نقد اروپايي ، ملاحظاتي در نقد ادبيات ايران ارائه کند. نيز مي توان ادعا کرد که شيوه و طرز تصحيح متون در دوران معاصر، يکي از تاثيرات مستقيم روش و گفته ها و راهنماييهاي اوست ». به گفته ايرج افشار: وي را «بايد موسس و پايه گذار تحقيقات علمي به شيوه دانشگاهي و اروپايي جديد در ادبيات فارسي دانست.
او کسي است که از چند نظر در تحقيقات ايران موثر واقع شده است ؛ يکي از نظر روش تصحيح متون قديم و مقابله آنها و الحاق يادداشتها و تعليقات.
اين کاري است که قزويني در اروپا فراگرفته بود و به صورت ممتاز و درجه اول در کتاب تاريخ جهانگشاي.
.. جويني عمل کرد و بعد که به ايران آمد و کتابهايش به ايران رسيد، ديگران بر آن.
.. اساس ، کتابهاي ديگر را تصحيح و تنقيح کردند». قزويني «در هنگام بازگشت به ايران در زمينه علم رجال و شناخت فرق اسلامي ، محققي بيمانند شناخته شد. حتي محققان اروپايي امثال لويي ماسينيون ، هانري ماسه ، کلمان هوارت و ولاديمير مينورسکي که براي چاپ اول دائره المعارف اسلام.
.. به خانه او مي رفتند و در هر زمينه از جانب او به ماخذ مورد نياز هدايت مي شدند». مينورسکي ، بااشاره به مراجعه و استفاده علمي «عده زيادي اروپايي و هندي و ترک » از قزويني ، تصريح مي کند که : خود، صدها نامه و کارت از او دارد که در آنها مشکلات علمي وي را پاسخ گفته است.
دکتر قاسم غني نيز در عمرش «محضري بابرکت تر و مفيدتر و روحاني تر و ساده تر و بي پيرايه تر از» مجلس قزويني نديده است.
علامه قزويني روز 6خرداد 1328شمسي درگذشت و در کنار شيخ ابوالفتوح رازي واقع در جوار حضرت عبدالعظيم عليه السلام به خاک رفت.
در مرگش بسياري از دانشيان زمانه (همچون فروزانفر و جلال الدين همايي ) سوکچامه سرودند. ملک الشعراي بهار چکامه مشهورش با مطلع : «از ملک ادب حکم گذاران همه رفتند» را در همين زمان سرود و شادروان همايي اين چنين در ثنا و رثاي وي خامه بر نامه راند:
درياي علوم و گنج آداب
کو را نه کرانه بود و نه حد
بنياد بلند کاخ تحقيق
از پرتو راي او مشيد
خود گرچه برفت نام نيکش
در لوح جهان بود مخلد
پيغمبر علم بود و گرديد
از وي سنن ادب مجدد
علامه قزويني ، پرورش يافته شمس العلماي قزويني است که از دوستان صميمي شيخ فضل الله نوري بود. علاوه ، خود با شيخ و فرزندانش انس و الفت داشت ، چنانکه مي نويسد: «من خودم ، دو سال در خدمت شيخ فضل الله تلمذ کرده و چهار سال به دو پسرانش ضيائالدين و حاجي ميرزاهادي ، عربي درس داده ام.
من همه آنها را خوب مي شناسم ، آنها اشخاص خوش قلب و نجيبي بودند». او همچنين در زندگينامه خودنوشتش (که 16سال پس از اعدام شيخ نوشته ) فرصت را براي ذکر محامد وي مغتنم شمرده و (به قول خود) لختي قلم را بر او گريانده است.
شيخ نوري جهت آشنايي با اوضاع زمانه ، اهتمام شاياني به کسب اخبار سياسي روز داشت و نشرياتي که در خارج کشور نشر يافته و ربطي به اسلام و ايران داشت ، به وسيله مرحوم نجم الدوله (دانشمند ذوفنون عصر قاجار) ترجمه و تحويل او مي گرديد. نيز براي تهيه و ترجمه مندرجات جرايد اروپا در باره ايران ، از ميرزامحمدخان قزويني بهره مي گرفت که نزد شيخ درس خوانده و در صدر مشروطه در پاريس به سرمي برد. در اين زمينه ، نامه مهمي از قزويني به شيخ وجود دارد که در آن ، ضمن اشاره به توافق روس و انگليس (قرارداد1907) و تاکيد بر امتياز خاص روحانيت شيعه بر مقامات کليسا (در رهبري نهضتهاي رهايي بخش )، شرحي زباندار از مصادره اموال کليسا در آن ايام توسط دولت فرانسه ، و موافقت مردم آن کشور با اين امر، به شيخ نوشته و شايد به طور ناخواسته ، توجه شيخ را به ماهيت ضدديني فرهنگ و تمدن غرب ، جلب کرده است.
از اين نامه برمي آيد که شيخ ، حوادث صدر مشروطه (عملکرد مجلس و اقدامات مربوط به تاسيس بانک ملي ) را براي قزويني نوشته و از وي ترجمه اخبار جرايد اروپا درباره ايران را خواستار شده است.
قزويني در نامه ، از شيخ بسيار تجليل کرده و حتي خود را «خانه زاد قديمي » و «اقل و اضعف دعاگويان وجود مبارک حضرت » شيخ خوانده است.
از جناب فضل الله کيا، نواده شيخ شهيد، که اين سند مهم را در اختيار ما نهادند تشکر مي کنيم.
به شرف عرض بندگان حضرت مستطاب عالي مي رساند: رقيمه کريمه که به سرافرازي اين خانه زاد قديمي مرقوم شده بود عز وصول يافت و از اظهار مراحم فوق العاده اي که نسبت به اين خانه زاد فرموديد کمال مباهات و افتخار دست داد: کلاه گوشه دهقان به آفتاب رسيد که سايه بر سرش افکند چون تو سلطاني علت عدم جسارت به عرض عرايض اين است که اوقات شريف بندگان حضرت مستطاب عالي را اشرف و اجل از اين مي دانم که ولو به قدر دو دقيقه آن ، صرف خواندن لاطايلات اين خانه زاد گردد. ولي حال چون اشاره از طرف آن وجود مبارک دام ظله العالي است فرمان لازم الاذعان را فورا امتثال نموده بعضي مقالات را ترجمه نموده لفا انفاد حضور انور نمود. از اينکه مرقوم فرموده بوديد که مجلس محترم شوراي ملي رو به استحکام و مزيد قوت است ، فوق العاده اسباب مسرت کافه دعاگويان و ايرانيان مقيمين پاريس گرديد، چرا که اين تصديق از مثل بندگان حضرت مستطاب عالي ، در حکم نص قاطع و برهان ساطع است.
و همچنين از پيشرفت تشکيل بانک ملي که آراء در باب آن در اينجا مختلف بود، کمال اميدواري به بقاء استقلال وطن عزيز و مزيد تقويت دين حنيف اسلام گرديد. تمام اينها از تفضلات وجودهاي محترم حجج اسلاميه طهران متعنا ا بطول بقائهم علي الخصوص بندگان حضرت مستطاب عالي و حضرت مستطاب آقاي آقاميرسيدمحمد طباطبائي و حضرت مستطاب آقاي آقاسيدعبدالله ادام الله ظلهما مي باشد. و اين مسئله خيلي در اينجا مطرح گفتگو در روزنامها کذا شد که چگونه روسائ روحانيين اسلام ، قائد ملت به اصلاح گشتند و حال آنکه روسائ مذهب عيسوي تا آخر نفسي که داشتند در مقاومت با اصلاحات مقتضيه عصر، مقاومت نمودند، تا کار الان به آنجا کشيده است که حکومت فرانسه در يک ماه قبل ، تمام اموال و اراضي و مستغلات و ابنيه و مدارس و صوامع و کنايس و اديره و غيرها که در تصرف قسيسين [کشيشان] و راهبان بود، بتمامها از ايشان گرفت و بعضي از روسائ مذهب که قدري مقاومت نمودند يک فوج ژاندارم فرستاد و ايشان را در روز روشن از خانه بيرون آورده ، در درشکه نشانيده و به استاسيون [ايستگاه] برده و در راه آهن جاي داده ، از سرحد فرانسه اخراج کردند و تمام مردم توي کوچه به ايشان نگاه مي کردند و اصلا از کسي حرکتي در همراهي با ايشان صادر نشد... از بس دل تمام مردم از ايشان خون بود و حتي هيچ پليس و سرباز توي کوچه ها براي نظم نگذاشته بودند و چون از مردم خاطر جمع بودند که قلوب خاص و عام از ايشان متنفر است و مخصوصا خيلي اسباب رقت بود وضع رئيس اساقفه پاريس که پيرمردي بود 90ساله و موي ابروان و مژگانش مانند پنبه سفيد و بر روي چشمانش ريخته و پشتش را روزگار مقوس کرده و ضعف و نقاهت بي اندازه در وي اثر کرده ، جمعي از اجله رجال فرانسه به صومعه اي که پنجاه سال بود در آنجا منزل داشت رفته حکم دولت را در باب اخراج او به وي رسانيدند. کشيشان معتبر، پيرمرد نودساله را به زحمت از زمين بلند کرده دونفر از عظمائ اساقفه زير بازويش را گرفته و باقي قسيسين و شمامسه اطراف او را نگاهداشته از اطاق بيرون آوردند و قريب پنج هزار نفر از مرد و زن جمع شده بودند. وقتي که دم پلکان رسيد سر به زير افتاده اش را به زحمت بلند کرد و مويهاي ابروان را از روي چشم عقب زد و روي به مردم آورده با صدايي بغايت ضعيف مانند صداي شخص محتضر گفت : فرزندان من ، خداوند برکات خود را بر شما نازل کند. غالب مردها اشک از چشمشان جاري گرديد و زنها به آواز بلند گريه مي کردند. باهمين حال ، سردست ، پيرمردنحيف سقيم را بردند و در توي کالسکه نشانيدند و او را به منزلي که برايش کرايه کرده بودند بردند و اعوان حکومت فورا صومعه و اموال آن را تصاحب نمودند. سياسيين اروپا گويا گمان مي کردند که علماي اسلام نيز از اين سنخ اند و لله الحمدوالمنه که علما و حجج اسلاميه طهران متع الله المسلمين بطول حياتهم به عقلائ اروپا ثابت نمودند که لايستوي الظل والحرور و لاالظلمات و النور. نور فرقان را با ظلمت صليب چه نسبت ، و ايمان فطري توحيد را با کفر مصنوعي تثليث چه مقايست؟!. درهر صورت روزنامه ها و مخصوصا جرايد انگليسي اهميتي بزرگ به اين مجلس مي دهند و در صورتي که در سابق سه ماه به سه ماه خبري از ايران در روزنامه ها ديده نيمي شد، حالا همه روزه مرتبا اخبار مجلس در اروپا منتشر مي شود و چند تا از روزنامه هاي معتبر، وقايع نگار [خبرنگار] مخصوص به طهران فرستاده اند و خلاصه اخبار مجلس و گفتگوهاي وکلاي محترم را فورا تلگراف مي کنند، به طوري که مطالب مهمه ديروز را امروز صبح همه مستحضر مي شوند و گمان مي کنم اخبار مجلس در لندن و پاريس زودتر منتشر بشود تا در طهران به واسطه روزنامه (مجلس ). و يکي از روزنامه هاي انگليسي موسوم به نيويورک هرالد که در پاريس طبع مي شود روزي نيست که يک ستون اخبار تلگرافي مجلس را نداشته باشد و وقايع نگار او در طهران اقلا روزي پنجاه شصت تومان پول تلگراف مي دهد و اسم جناب سعدالدوله غالب روزها در تلگرافات هست و از حس وطن دوستي و طرفداري ملت و قوت قلب و پاي فشاري او خيلي تمجيد مي کنند و اسماء حضرات آقاي آقا ميرسيد محمد طباطبائي و آقاي آقاسيدعبدالله و اسم جناب حاجي حسين آقا امين دارالضرب نيز غالبا برده مي شود و روزنامه ها همه طرفدار ملت هستند و بر ايشان آفرين مي خوانند و بر سرعت حرکت و اتحاد و پشت کار و رسوخ قدم ايشان تحسين مي کنند و از وضع رفتار دولت در اين سنوات اخيره و وزراي ظالم و حکام جاير آن بد مي گويند و تقبيح مي نمايند. روزنامه طايمس [تايمز] که معتبرترين و مهمترين جرايد لندن است مقاله اي در خصوص سلطنت مظفرالدين شاه نوشته بود فدوي آن را ترجمه کرده ، سواد آن در جوف است ، به ملاحظه انور خواهد رسيد. پريروزها روزنامه موسوم به تري بيون (يعني محکمه عدالت) از جرايد معتبره لندن نوشته بود: اگر يک موافقتي مابين دولت ما و روسيه در باب ايران بشود و ما همه کمال ميل داريم که بشود بايد اين موافقت به طريقي باشد که مساعدت کند بر نمو يک ملت مستقل ايراني و احترام نمايند حس جديدي را که در ايشان پيدا شده است براي آزادي.
و اگر ايران چيز ديگري نباشد جز يک ملت فاسد الاخلاق پست رتبه ظالم ، و حال حاليه خود را رها کند، ما در آن صورت نيز اصرار داريم که مقتضاي منافع نظامي و تجارتي دولت ما آن است که اراضي آن دست نخورده و ملوک آن وطني و حکومت آن از مداخله هر دولت اجنبي محفوظ بماند. روزنامه موسوم به استاندارد (يعني علم ) که آن نيز از روزنامه هاي مهم لندن است نوشته بود: خواه يک موافقتي مابين ما و روسيه صورت بگيرد يا نگيرد ما بايد با ايران به طوري رفتار کنيم که استقلال و حريت آن را محترم و محفوظ بداريم.
ما بايد غايه الجهد مساعي خود را به عمل آريم براي انکه صداقت و اعتمادي که ملت ايران به ما اظهار نمود به هيچ گونه خطا نرود و حسن ظن ايشان درباره ما تخلف نکند. براي اينکه نمونه اي از طرز اخبار نيويورک هرالد که هر روز اخبار مجلس را منتشر مي سازد به دست بدهم تلگراف ديروزش را ترجمه مي کنم.
چند روز بود مي نوشت که نزاعي مابين مجلس و دولت روي داده است درباب اينکه مجلس از دولت ، مجبوريت حضور وزرا را در مجلس خواسته است و دولت طفره مي زند. بالاخره ديروز نوشته بود: «از وقايع نگار مخصوص ما. طهران پنجشنبه 31ژانويه حکومت تسليم شد، تمام وزرا به استثناي مسيو نوز امروز در مجلس حاضر شدند. کاغذي که صدراعظم روز سه شنبه گذشته نوشته بود ثانيا قرائت شد. اعضا گفتند که دولت اصل مطلب ما را که عبارت است از اينکه صدراعظم رسما وزرا را به مجلس معرفي نمايد و رسما مسووليت ايشان را برقرار کند به عمل نياورده است.
اعضاي مجلس تا روز يکشنبه مهلت داده اند به صدر اعظم که تمام مطلب ايشان را برآورد. ايشان مي گويند که يک خارجي (يعني مسيو نوز ظاهرا) نمي تواند شغل وزارت به عهده داشته باشد. وزارت خارجه مسووليت مطلق را به عهده گرفته ، ولي وزارت ماليه ازين فقره مضايقه نموده است.
وزير ماليه يکي از تربيت شدگان آکسفورد (از بلاد انگلستان ) مي باشد و مردي بسيار فطن و زرنگ است ولي کاري که به دست دارد سخت و متضمن اشکالات عديده است.
وي در يکي از جلسات سابق در مجلس گفته بود که من فقط دفتردارم و وزارت ماليه حقيقه هيچ به عهده من نيست.
وزير جنگ که عموي شاه است اظهار نمود که من کمال ميل را دارم که در جلسات مخصوص حضور به هم رسانم.
قراين احوال دلالت مي کند که دولت تمام خواهشهاي مجلس را برآورد. اعضاي مجلس با يک ميل مفرط و حرص شديدي براي اصلاحات مشغول کاراند. پريشب شاه با سعدالدوله يک ملاقات محرمانه اي داشتند و شاه جهد کرد که سعدالدوله را راضي کند که به واسطه نفوذي که در مجلس دارد مساله مجبوريت حضور وزرا را حذف کنند، ولي دپوته درستکار ، در کمال استحکام از قبول خواهش شاه سرباز زد. ديشب مابين شاه و صدراعظم و وزير جنگ مجلسي بغايت محرمانه بود و چهار ساعت طول کشيد. لايحه هاي مخصوص طبع [چاپ] شده و درميان مردم تقسيم شده است و در آن تهديد نموده اند هر کس را که با مجلس ادني مقاومتي کند به قتل [مي رسانند]. هيجاني عظيم در مردم نمودار است ». اگر ملاحظه بفرماييد که قيمت تلگراف از طهران به اينجا هر کلمه اي چهار هزار و دهشاهي است و اين تلگراف فقط مال يک روز نيويورک هرالد است ، اهميتي را که به مجلس مي دهند تصور خواهيد فرمود. مرحوم علامه قزويني ، در ادامه نامه ، ترجمه مقاله اي مفصل از روزنامه تايمز (مورخ جمعه 11ژانويه 1907، مطابق 26ذيقعده1324) را ذکر مي کند که حاوي شرحي انتقادي از سلطنت مظفرالدين شاه و عملکرد حکومت هاي زمان وي و ماجراي وام ستاني هاي امين السلطان از روسيه راپورت داده و جنبش عدالتخواهانه مردم ايران به رهبري علما بر ضد مظالم حکومت قاجار و رخدادهاي صدر مشروطه را شرح مي دهد و در پايان ، عرض سلام و ارادت وافر خويش را نسبت به حاجي ميرزا هادي (فرزند شيخ فضل الله ) و حاجي شيخ علي اکبر بروجردي (يار و همرزم شيخ و پدرزن حاجي ميرزا هادي ) و شمس العلماي قزويني (يار شيخ و مربي علامه قزويني ) ابلاغ مي دارد و وعده مي دهد که ترجمه اخبار جرايد اروپا راجع به ايران را مستمرا خدمت شيخ فضل الله ارسال دارد: خدمت حضرت مستطاب شريعتمدار عمده العلمائ العظام و زبده ` الفقهائ الکرام آقاي حاجي علي اکبر مجتهد بروجردي ادام الله افاضات وجوده الشريف به عرض چاکري و بندگي مصدع مي باشم.
خدمت حضرت مستطاب شريعتمدار عمده لعلمائ المحققين و زبده الفقهاء المدققين ولي النعمي ابوي مقامي آقاي حاجي شمس العلماء ادام الله ظله العالي به عرض عبوديت مصدع هستم.
خدمت جناب مستطاب شريعتمدار عمده العلماء الاعلام نتيجه الفقهاء الکرام آقاي حاجي ميرزاهادي ادام الله ظله العالي عرض چاکري و اخلاص و فدويت حقيقي قديمي مي رسانم.
ان شاءالله همه هفته اخبارات مندرجه در روزنامه جات اينجا را به مطالعه انور خواهد رسانيد تا از وضعي که فرنگيها در باره مجلس خيال مي کنند خاطر شريف مسبوق باشد. اقل و اضعف دعاگويان وجود مبارک حضرت حجه الاسلام ، محمد قزويني.