موانع امیرکبیر در را ه نوسازی و تحول ایران

امیرکبیر که امروز سالروز شهادت اوست، یکی از اولین شخصیت های تاریخ معاصر ایران است که گام های جدی برای نوسازی و روزآمد کردن ایران برداشت. هرچند دولت او مستعجل بود و چند سالی بیشتر سمت صدراعظمی ناصرالدین شاه را بر عهده نداشت، اما در همین دوران خوش درخشید و برای مدت کوتاهی طعم استقلال و عزت را به ایرانیان چشاند و سرمنشاء اصلاحات اساسی در ساختار سیاسی، اجتماعی ایران شد. به مناسبت سالروز قتل امیرکبیر در گفت وگویی با موسی حقانی مسئول موسسه مطالعات تاریخ معاصر به بررسی این موضوع پرداخته ایم که چرا اصلاح و نوسازی ایران که حتی زودتر از کشورهای شرق آسیا آغاز شده بود، به سرانجام نرسید؟ چه موانعی در راه اجرای اصلاحات امیرکبیر وجود داشت و ایران چه روندی را پس از امیرکبیر طی کرد؟ حقانی در پاسخ از اقلیت خائن و وابسته به استعمارگران سخن گفت و به نقش روحانیت در تحول ایران اشاره کرد.


سلسله جنبان اصلاحات در عصر قاجاریه 

حقانی، امیرکبیر را سلسله جنبان نوسازی و تحول در عصر قاجاریه دانست و گفت: زمانی که امیرکبیر اصلاحاتش را در ایران آغاز کرد، کشورهای دیگر از جمله در جنوب شرق آسیا اصلاحات خود را آغاز کردند. البته روند اصلاحات در ایران متوقف شد ولی آن کشورها این روند را البته تحت شرایطی متفاوت ادامه دادند به گونه ای که امروز به کشورهایی بسیار پیشرفته تبدیل شده اند.وی ادامه داد: 

البته مقایسه اصلاحات امیرکبیر با آن چه در شرق آسیا رخ داد، چندان صحیح نیست. زیرا اگر پیشرفت های خیره کننده امروز کشورهای شرق آسیا را مورد بررسی قرار دهیم، در می یابیم که این پیشرفت ها به طور مستقیم به آن اصلاحات مربوط نیست. اگرچه آن اصلاحات بی تاثیر نبوده است ولی همراهی با غرب باعث این پیشرفت و توسعه شده است. 


تلاش برای ضعیف نگه داشتن ایران 

حقانی تلاش استعمارگران برای ضعیف نگه داشتن ایران را از دلایل مهمی عنوان کرد که موجب شد اصلاحاتی که امیرکبیر در ایران آغاز کرده بود، تداوم نیابد. 

وی در این باره افزود: ایران در منطقه ای مهم و استراتژیک در خاورمیانه قرار دارد. پل ارتباطی بین سه قاره و در آن زمان کلید فتح هندوستان محسوب می شد. وسعت جغرافیایی و جمعیت به نسبت زیاد کشور ایران در آن دوره، از ایران کشوری مهم و قدرتی بزرگ در آسیا ساخته بود که استعمارگران این قدرت را بر نمی تابیدند و به دنبال آن بودند که با نفوذ در ایران، این کشور را ضعیف نگه دارند و از طریق ایران بر کل منطقه تسلط داشته باشند.

وی نفوذ عوامل وابسته به بیگانه در دربار قاجار را یکی دیگر از دلایل متوقف شدن روند اصلاحات امیرکبیر در ایران و عقب ماندگی آن دانست و اظهار داشت: این عوامل نفوذی به سرعت در دربار قاجار و تشکل های سیاسی نفوذ کردند و با دخالت در امور مختلف مانع از پیشرفت طرح های اصلاحی امیرکبیر برای رشد کشور شدند.


خیانت هایی که به امیرکبیر شد 

مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران با اشاره به سخنی از چرچیل که می گوید با استفاده از دو عنصر اقلیت خائن و اکثریت ناآگاه می توان به اهداف استعماری در دیگر کشورها دست یافت، تصریح کرد: متاسفانه در دوره امیرکبیر اقلیت خائن در ایران وجود داشت و ماجرای امیرکبیر یکی از آن غم نامه های تلخی است که اقلیت خائن در ایران رقم زدند. این غم نامه فقط به قیمت از دست رفتن یک شخصیت بزرگ در کشور تمام نشد بلکه روند پیشرفتی را که او در کشور آغاز کرده بود، متوقف کرد. البته خوشبختانه اکثریت غافل و ناآگاه در ایران وجود نداشت و مردم ایران هوشیار و آگاه بودند. مرجعیت و روحانیت شیعه در راس حرکت های مردمی قرار داشت و همواره درباره اهداف و مقاصد بیگانگان روشنگری می کرد. به همین دلیل یک درگیری ۱۵۰ ساله بین اقلیت خائن و مرجعیت و روحانیت شیعه که در راس حرکت های مردمی قرار داشت، وجود داشت.

وی به نقش اقلیت خائن در مانع تراشی سر راه اقدامات اصلاحی امیر کبیر اشاره کرد و یادآور شد: اقلیت خائن وظیفه داشت برنامه های استعمارگران را در کشورهایی نظیر ایران اعمال کند و از استقلال طلبی که با تکیه بر نیروهای مردمی در کشورها دنبال می شد، ممانعت به عمل آورد. به همین دلیل وقتی امیرکبیر اصلاحات خود را در حوزه های مختلف سیاسی، اداری، علمی، اقتصادی، اجتماعی و ... در ایران آغاز کرد، از اولین گروه هایی که در برابر او صف آرایی کردند همین اقلیت خائن وابسته به بیگانه بود که از دوره فتحعلی شاه با کمک استعمار در دربار نفوذ کرده بود و در راستای سیاست دیکته شده سفیر انگلستان حرکت می کرد.


اقلیت خائن در خدمت سیاست های انگلستان 

وی با بیان این که انگلستان از طریق اقلیت خائن به دنبال احاطه و تسلط بر ایران بود، افزود: سفیر انگلستان در دوره اول جنگ های ایران و روسیه که ۱۰سال به طول انجامید به صراحت به دستگاه دیپلماسی انگلستان دیکته کرد که برای حفظ هندوستان که آن زمان مستعمره انگلستان محسوب می شد و همچنین برای سلطه این کشور بر منطقه لازم است که ایران در بربریت و عقب ماندگی نگه داشته شود.حکومت انگلستان نیز به تمامی دستگاه های مرتبط با امور ایران دستور داد این سیاست را دنبال کنند وزارت مستعمرات و دریابانی ، وزارت خارجه ، حکومت هند بریتانیا ، دستگاه های امنیتی و شرکت های به ظاهر اقتصادی انگلیسی مانند رژی و رویترز که در ایران امتیازات گسترده گرفته بودند این سیاست را دنبال می کردند. این امتیازها اگرچه به ظاهر با هدف آبادانی و بهره برداری از منابع ایران بود اما در اصل استعمارگران به دنبال نفوذ بر مردم ایران بودند.


عامل اصلی شکست اصلاحات امیرکبیر 

در مجموع می توان گفت عامل اصلی شکست طرح های اصلاحی امیرکبیر همین اقلیت خائن بود که در دربار نفوذ داشتند و با هماهنگی با استعمارگران سیاست های موردنظر آن ها را در ایران دنبال می کردند. اگرچه عوامل دیگری هم باعث شد که این اقدامات با موفقیت انجام نشود ولی باید گفت اکثریت جامعه ایران اصلاحات امیرکبیر را قبول داشت و با او همراهی می کرد. در گزارش های تاریخی مشاهده می شود که امیرکبیر با اصلاحات اداری خود موفق شده بود که رشوه را در ادارات ایران از بین ببرد. دلیل این موفقیت آن بود که مردم و بدنه اداری کشور با او همراه بودند. البته او با موانع جدی نیز روبه رو شد اقدامات اصلاحی او مقارن با برخی شورش ها در کشور شد اوج گرفتن فتنه باب و بابیه که با ترور برخی علما و ترور اول ناصرالدین شاه از جمله تحرکاتی بود که علاوه بر اقداماتی که از درون حاکمیت علیه امیرکبیر انجام می شد صورت گرفت تا این بزرگمرد تاریخ ایران نتواند اصلاحات خود را به سرانجام رساند.


آقاخان نوری همه رشته های اصلاحی امیرکبیر را پنبه کرد 

وی در پاسخ به این سوال که آیا پس از شهادت امیرکبیر، کس یا کسانی توانستند مسیر او را ادامه دهند، گفت: تقریبا در دوره قاجار کس دیگری در ایران وجود نداشت که راه او را ادامه دهد. در دوره پهلوی هم چنین اتفاقی نیفتاد.در دوره قاجار بلافاصله پس از امیرکبیر، میرزا آقاخان نوری به قدرت رسید که وابستگی او به انگلستان امری آشکار و روشن بود و او به طور رسمی حقوق بگیر انگلستان بود.افراد دیگری هم در حاکمیت حضور داشتند که به طور رسمی حقوق بگیران انگلستان محسوب می شدند. اما این که میرزا آقاخان نوری که تبعید شده امیرکبیر بود به راس قدرت بازگردد و صدراعظم ایران شود، از عجایب تاریخ قاجار است و از نفوذ گسترده استعمار در دربار و دستگاه های اجرایی کشور حکایت می کند.

زیرا امیرکبیر هیچ گاه با حضور میرزا آقاخان نوری و وابستگان او در عرصه سیاست و حاکمیت ایران موافق نبود. نوری در زمان محمدشاه و حاج میرزا آغاسی به واسطه همین وابستگی هایی که به بیگانگان داشت، از سوی میرزا آغاسی به تهران تبعید شد و امیر کبیر هم این تبعید را تایید کرد. اما ناصرالدین شاه با توجه به این که نوجوانی کم تجربه بود و تحت تاثیر القائات دیگران قرار داشت، بعد از قتل امیر، میرزا آقا خان نوری را سر کار آورد. او تقریبا همه رشته های امیر کبیر را در حوزه استقلال کشور پنبه کرد و آشکارا بر خلاف سیاست های امیر کبیر عمل کرد. البته ناصرالدین شاه بعدها متوجه این اشتباه بزرگ خود شد و در نامه ای که برای فرزندان و ایل قاجار نوشت گفت که آن ها به هیچ وجه نباید هیچ یک از اعضای خاندان میرزا آقا خان نوری را به کار گیرند چون آن ها مخل استقلال و پیشرفت ایران هستند.بعد از او هم کسانی چون میرزا حسین خان سپهسالار روی کار آمدند که به طور علنی با گرفتن رشوه، منابع و منافع کشور را به بیگانگان واگذار می کردند. گرچه آن ها با ژست روشنفکری این اقدامات را انجام می دادند.

سپهسالار شعار قانون گرایی می داد ولی غیرعلنی رشوه می گرفت و به مدت ۷۰ سال امتیاز منابع ایران را به رویترز که تبعه یهودی انگلیسی بود، واگذار کرد. ولی شعار او این بود که برای رشد و توسعه ایران این کار را انجام می دهد و باید سرمایه های خارجی را جلب کند.کشورهای دیگر مثل ژاپن هم به دنبال جذب سرمایه خارجی در آن زمان بودند اما هیچ گاه ۷۰ سال کشورشان را به بیگانگان نفروختند.وقتی قرارداد رویترز منتشر شد ، سفیر فرانسه در ایران عنوان کرد که برای شاه ایران فقط هوا باقی مانده(یعنی آسمان) چرا که روی زمین هر چه بود را به دیگران واگذار کرده است.

لرد کرزن که خود در زمره کارگزاران استعمار انگلستان بود و در دوره ای هم به نخست وزیری رسید، عنوان کرد نفس اروپا در سینه حبس شد وقتی خبر واگذاری امتیاز رویترز منتشر شد و خودش اعتراف می کند که اتفاق نادری در جهان رخ داده است و ما سابقه چنین رفتاری را در دیگر دولت ها مشاهده نمی کنیم.بنابراین می توان گفت آن هایی که مدعی تداوم راه امیر کبیر بودند و ادعا می کردند که می خواهند جاپای او بگذارند، کاملا مسیری برخلاف او را پیمودند.


شخصیتی ماندگار و یگانه در تاریخ ایران 

حقانی در پایان این گفت و گو امیر کبیر را صدر اعظمی توصیف کرد که در اوج ذلت دربار قاجار زیر بار بیگانگان نرفت و زیاده خواهی های آن ها را با قاطعیت پاسخ داد و شان و جایگاه ایران و ایرانی را تقویت کرد.وی در این باره گفت: او در حوزه سیاست خارجه هم فعالانه عمل کرد و هم مستقل و مقتدر . طوری که سیاست های او باعث بیزاری انگلیس و روسیه شده بود و آن ها می کوشیدند امیر کبیر را از عرصه سیاست و مدیریت ایران حذف کنند.اما در مقابل امیر کبیر با رفتار صمیمانه ای که با مردم داشت می کوشید با تکیه بر نیروهای داخلی ایران را توانمند سازد او در عرصه تولید علم و ارتقای علمی کشور بر خلاف دیدگاه عباس میرزا که دانشجویانی را به خارج از کشور اعزام کرد، معتقد بود به جای اعزام دانشجو باید استاد از خارج کشور به ایران آورده شود تا متناسب با شرایط بومی سرزمین ایران ، دانشجویان و مردم با علوم روز و دانش جدید آشنا شوند.

تکیه او به مردم و مبارزه اش با بیگانگان از او شخصیتی ماندگار و یگانه ساخت، او برای حفظ استقلال ایران تا پای جان فداکاری کرد و سرانجام نیز در این راه به شهادت رسید.