داستان نقاشی از ریشهای فتحعلیشاه تا انقلاب مشروطه
نقاشی و به طور کلی هنر دوران قاجار برخلاف ادبیات این دوره که کمتر مورد توجه و پسند منتقدان قرار گرفته و از آن با عنوان دوره بازگشت یاد میکنند، امروز یکی از پر ارجاعترین منابع تصویری است که نقاشان به بازسازی و خلق آثاری برپایه هنر این دوره میپردازند.
«کمالالملک و سپس شاگردان او چنین تصوری را از نقاش و نقاشی در اذهان مردم عامه برانگیختند که نقاش عکاسی است که به جای دوربین قلم مو به دست دارد، تصوری که تا به امروز همچنان ثابت مانده است. سه نمایشگاه دو سالانه اخیر نقاشی در تهران (نمایشگاههای برپا شده در سالهای 1370، 72 و 74) که عرصه نمایش آثار پیر و جوان او و شیوه کمالالملکی بودی شاهدی است بر این مدعا.»
نقاشی دوره قاجار به لحاظ تاثیرگذاری بردورههای بعد از خود یکی از دورههای مهم در نقاشی ایران است، دورهای که تا شاید حدفاصل نگارگری دوره صفویه و گرایشات به غرب در آن زمان و گرایشات مدرنیستی در دوره پهلوی باشد. این دوره با تاجگذاری آغامحمدخان قاجار، در سال 1210 ه.ق (1170ه.ش)آغاز میشود تا 1344 ه.ق (1304 ه.ش) ادامه مییابد و این دوره تاریخی نسبتا طولانی آبستن حوادث گوناگونی است. نقاشی در این دوران در ادامه نقاشی دوره افشار و زند و تاثیرات هنر غربی که از اواخر دوره صفویه آغاز شده بود، به شکلی نه چندان متفاوت با این دوران به کار خود ادامه میدهد اما در طول حکومت 134 ساله قاجار تغییراتی مییابد که در نهایت به جریان کمالالملک ختم شده و در دورههای بعد و پس از مرگ این نقاش معروف قاجاری در سال 1319، توسط شاگردان وی این جریان تاثیرات خود را به نسلهای بعد انتقال میدهد.
نقاشی و به طور کلی هنر دوران قاجار برخلاف ادبیات این دوره که کمتر مورد توجه و پسند منتقدان قرار گرفته و از آن با عنوان دوره بازگشت یاد میکنند، امروز یکی از پر ارجاعترین منابع تصویری است که نقاشان به بازسازی و خلق آثاری برپایه هنر این دوره میپردازند و شاید این دوره به سبب آنکه در نهایت تاثیرات هنر غربی را که از چند سده پیش از دوران قاجاریه آغاز شده بود، به صورت رسمی و مشخصی به یک سرانجام میرساند و پایهای برای نقاشیهای مدرن دورههای بعدی میشود، برای هنرمندان و هنرشناسان مختلف از اهمیت فراوانی برخوردار است. درباره تاثیرات فرهنگ عامه بر این نقاشیها نیز باید گفت که هرچند نقاشان قاجاری به مانند شاعران و نویسندهگان این دوره با شور و حس فراوان به جریان مشروطه و آگاهسازی مردم از طریق آثار خود نمیپردازند اما به هر صورت تاثیرات فرهنگ عامه زمان خود را به صورت موضوعی و نوع نگاه موجود در آثار به نمایش میگذارند.
کامران مهاجر افشار در کتاب "هنرمند ایرانی و مدرنیسم"، نقاشی دوره قاجار را به دو دسته کلی "اشرافی" و "عامیانه" تقسیم میکند که در دسته نخست آثاری همچون تابلوهای رنگ روغن مکتب زند و قاجار(اوج شکوفایی آنها در زمان فتحعلیشاه است و پس از پایان سلطنت او به تدریج این شیوه نقاشی منسوخ میشود)، نگارههای آبرنگ کتابهای خطی، طراحیها و تصویرسازیهای پرکار و ارزنده برای روزنامههای درباری مانند شرف و شرافت، اشیاء نفیس قصرها و منازل اشراف، کاشی و تزئینات داخلی کاخها و منازل اشراف، مرقعها و قبالههای نفیس ازدواج، تابلوهای رنگ روغن و نقاشیهای دیواری کاخها در زمان ناصرالدینشاه و پس از آن جای میگیرند؛ و در دسته دوم که شامل نقاشیها عامیانه میشود، نقاشیهای قهوهخانهای، تصویرسازی کتابهای چاپ سنگی، عیدیسازی، کاریکاتور و طراحی برای مطبوعات، اشیاء معمولی و ارزان قیمت مانند: گلدان، سرقلیان و...، کاشی سردر حمامها و برخی اماکن عمومی دیگر و نقاشی دیواریهای امامزادهها و مکانهای عمومی مشابه جای میگیرند.
دوره قاجار پیش از مشروطه در مورد ادبیات و اصولا بسیاری موارد دیگر یک دوره کسالتآور را میگذراند اما دوره مشروطه حاصل تغییر و دگرگونیهای سیاسی-اجتماعی و زیر بنایی است که بوسیله روزنامه، ترجمه و بدست برخی فرنگ رفتههای آن زمان صورت گرفته و به آگاهی بیشتر مردم منجر می گردد. شاید خود مردم آن زمان هم از طرز زندگی شان و اوضاع نابسامان مملکت به ستوه آمده بودند؛ چنانکه میرزا رضا کرمانی پس از کشتن ناصرالدین شاه در 1313 ه.ق می گوید: «چنین شجر را باید قطع کرد که دیگر این نوع ثمر ندهد!.»
در نقاشی نیز این دوگانگی به چشم میخورد اما با این تفاوت که نقاشیهای پیش از مشروطه نیز از جایگاهی معتبر برای خود برخوردار هستند. و نقاشیهای دوره فتحعلیشاه که به واقع ادامه آثار زندیه هستند، از جایگاهی مناسب در نقاشی ایران برخوردار بوده و حتا در اذهان عامه مردم، آنچه که نقاشی قاجاری گفته میشود، همین نقاشیهای زند و قاجاریست که با پایان دوره فتحعلیشاه، دوره این نقاشیها هم به گونهای به پایان میرسد.
ناصرالدینشاه و عکاس نقاشپرور
با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه قاجار (1264 ه.ق) و تقارن این عصر با بسط استعمار اروپایی و شکلگیری تغییرات اجتماعی و فرهنگی بنیانی، نقاشی قاجاری هم از این دگرگونی تاثیر گرفت و مراجعت نقاشان تحصیلکرده در اروپا-ابوالحسنخان صنیعالملک و مزینالدوله و دیگران- زوال سبک و مکتب نقاشی فتحعلیشاهی آغاز شد. نقاشی رسمی و درباری عصر ناصرالدینشاه قاجار هرچند در ابتدا هنوز از شیوههای فنی و اجرایی اساتید پیشین برخوردار بود، اما از دهه 1280 هجری قمری به بعد، نسل جدیدی از هنرمندان ظاهر شدند و اوج گرفتند که دیگر چندان در بند وفاداری به شیوههای گذشته خود نبودند. از میان اینان -و شاید مهمترینشان- باید از محمد غفاری(کمالالملک) یاد کرد که جز در بعضی موضوعها و تناسبهای رنگی به کار گرفته شده در آثارش، اصلا به سنت استادانش وابسته نماند.
در نقاشی دوره مشروطه نیز موضوعات انتخاب شده توسط نقاشان به نوعی ارتباط عاطفی و ساده با مردم میانجامد، هرچند که در آنها خبری از اعتراض و شورش و جنبش نیست. بعضی هنرها مانند شعر و به طور کلی ادبیات، در انقلاب مشروطه سهم بزرگی داشتند ولی مسیر تحولات تاریخی و هنرهای تجسمی، به گونهای پیش رفت که سهم نقاشی و هنرهای تصویری در انقلاب مشروطه، فراتر از تعدادی کاریکاتور سیاسی نبود که آن هم در شکلگیری انقلاب، نمیتوانست موثر باشد؛ زیرا تا مدتها در روزنامههایی که با حروف سربی چاپ میشدند، امکان چاپ تصویر نبود و بعد از اختراع گراورسازی، چاپ تصویر میسر شد.
مشهورترین نقاش زمان مشروطیت هم یعنی کمالالملک، و هنرش در انقلاب مشروطه سهمی نداشت ولی ظاهرا ترجمههایی در مورد آزادی داشته است: «... کمالالملک، از این رو به ترجمه آثار نویسندگان انقلابی و رهبران عصر انقلاب بورژوازی فرانسه، به ویژه ژانژاک روسو پرداخت. مقالات و ترجمههای کمالالملک، طعم آزادی و عطر انسانی داشت. [...] تا حد امکان و مقدوراتش، به نهضت مشروطه یاری رساند و وقتی مشروطه پیروز شد، پرتره سردار اسعد بختیاری فاتح تهران را به نشانه تجلیل از نیروهای نوینی که در زیر لوای مشروطیت در کار دگرگونسازی سیمای کشور بودند، خلق کرد.»
پیش از بررسی هنرمندان و سبکهای هنری این دوره به صورت مجزا میتوان گفت که نقاشی در دوره قاجار و به خصوص اواخر این دوره با تاثیر از نقاشی غربی به واسطه حضور نقاشان مختلف و مهمترین آنها کمالالملک، به شکلی پیش میرود که پایهگذار نوعی نگاه خاص و عامهپسند نسبت به نقاشی میشود؛ نگاهی که تا به امروز نیز تداوم یافته است. این نگاه خود تاثیرگرفته از صنعت چاپ و آمدن عکاسی و فیلم در ایران است، به خصوص عکاسی که تاثیر فراوانی را در نقاشی قاجاریه میگذارد. در این دوره است که نخستین مدرسههای آموزش نقاشی(توسط صنیعالملک و سپس کمالالملک) تاسیس میشود و حتا پس از مرگ کمالالملک در سال 1319 و تاسیس دانشکده هنرهای زیبا در دهه 1320 نوع نگاه او توسط شاگردان وی از جمله محمدعلی حیدریان به عنوان معلم و استاد این دانشکده ادامه مییابد.
منابع:
- گودرزی(دیباج)، مرتضی، جستوجوی هویت در نقاشی معاصر ایران، چاپ نخست، انتشارات علمی و فرهنگی، 1380، ص 8.
- حسینی، مهدی، «بنیانهای مدرنیسم در ایران»، کتاب ماه هنر، شماره 89 و 90، بهمن و اسفند 1384، ص 19.
- پاکباز، روئین، «زایش سنت، نمایش تجدد»، فصلنامه حرفه:هنرمند، شماره 13، پائیز 1384، ص 119.
- مقاله «کمالالملک، سنتشکن و سنتگذار»، بدون ذکر نام نویسنده، مجله هنر و مردم، شماره 155، وزارت فرهنگ و هنر، شهریور 1354، ص 50.
- افشار مهاجر، کامران، هنرمند ایرانی و مدرنیسم، چاپ اول، دانشگاه هنر، تهران، 1384، ص 61.