فتح تهران و پايان دوران موسوم به استبداد صغير

فتح تهران و پايان دوران موسوم به استبداد صغير

با پيروزي انقلاب مشروطيت و به رغم تمام مشكلات، تنگناها، ضعف ها و اختلافات موجود نظم سياسي نويني در عرصه اجتماعي ايران پديدار شد و روابط ملت با دولت و حكومت بر مبناي جديدي استوار شد. با اين احوال روند حوادث و تحولات به دلايل عديده سياسي، اجتماعي داخلي و نيز مشكلات مبتلا به خارجي چنانكه انتظار مي رفت مبنايي منطقي و درست پيدا نكرد و در شرايط دخالت هاي پايان ناپذير دو كشور روس و انگليس و اختلافاتي سياسي و نظري و غيره در ميان رهبران و تئوري پردازان نهضت مشروطيت بروز كرده بحران هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي قابل توجهي به دنبال آورد و موجب عميق تر شدن اختلافات ميان مقام سلطنت و پارلمان (به عنوان نماد اصلي انقلاب مشروطيت) شد و بدين ترتيب هنوز انقلاب مشروطيت عمري دو ساله نيافته بود كه به دنبال بالا گرفتن اختلافات و شكافي كه در صف مشروطه خواهان (به دلايل عديده سياسي، اجتماعي و نظري) پديد آمده بود، محمدعلي شاه با كمك برخي عوامل خارجي در 2 تير 1287/ 23 جمادي الاول 1326 برابر با 23 ژوئن 1908 مجلس شوراي ملي را بمباران كرد و با پراكنده ساختن بسياري از رهبران و فعالان نهضت مشروطه بر عمر كوتاه نظام مشروطيت در ايران پايان داد و آغازگر دوران موسوم به استبداد صغير شد. اين دوران بيش از 13 ماه ادامه يافت و در موقعيتي كه حكومت محمدعلي شاه با بحران هاي متعدد سياسي، اجتماعي و اقتصادي رو به رو بود و در همان حال دو كشور روس و انگليس هم با شدت و حدت هر چه تمامتري در امور مختلف كشور دخالت مي كردند، به تدريج زمينه هاي قيام ديگري بر ضد نظام استبدادي موجود در برخي شهرها و ايالات كشور بوجود آمد و در اوضاعي كه مشروطه خواهان تبريز و آذربايجان ماهها در برابر حكومت محمدعلي شاه و متجاوزين روسي مقاومت مي كردند، انقلابيون از سوي گيلان و اصفهان و مناطق غربي كشور به سوي تهران حركت كردند و با هماهنگي هاي صورت گرفته نهايتاً در 25 تير 1288/ 17 جمادي الثاني 1327 برابر با 16 ژوئيه 1909 تهران را فتح كرده به عمر سلطنت محمدعلي شاه پايان دادند. بدين ترتيب مشروطه دوم متولد شد. بگذريم از اينكه در اين دور جديد نيز تندروي ها، اختلافات، انحرافات و مشكلات عديده اي كه دو كشور روس و انگليس موجبات آن را فراهم مي آوردند، انقلاب و نهضت مشروطه خواهي ايرانيان را سخت آسيب پذير و كم فروغ ساخت.

 

 


به زمان صدارت ميرزا حسينخان مشيرالدوله امتياز راه آهن به دولت انگليس داده شده بود كه به موقع اجرا نرسيد واين معامله هميشه مورد بحث وادعاى دولت انگليس با دولت ايران بود تا مراجعت ناصرالدين شاه از سفر سيم فرنگ (1307) زمان وزارت ميرزا على اصغر خان امين السلطان امتياز انحصار تجارت داخله وخارجه كليه اقسام توتون وتنباكو ولوازم آن را به يك كمپانى انگليسى دادند وامتياز راه آهن سابق الذكر را لغو كردند در شهر رجب 1308 نمايندگان كمپانى دخانيات در تحت رياست آرسن نامى وارد تهران ومشغول عمل شدند .
باغ ايلخانى واقع در جهت غربى خيابان علاء الدوله كه در امتداد سفارت خانه انگليس است محل مركزى كمپانى شد چون مهم‏ترين ولايت محصول دخانى شيراز بود بدواً از اعضاى كمپانى چند نفرى به شيراز رفتند و اول هم از شيراز عدم رضايت ملت ازين معامله ظهور كرد واجتماعاتى تشكيل شد اعضاء كمپانى در خارج شهر ماندند والى فارس به مسالمت مشغول تصفيه امر گرديد ولى نتيجه نگرفت لذا به مردم سخت گرفتند حاج سيد على اكبر مجتهد فال اسيرى را هم از شيراز به عتبات تبعيد كردند اعضاء كمپانى داخل شهر ومشغول گرفتن اجناس موجودى تجار وزارعين شدند از شدت تعدى مردم در بقعه امامزاده سيد احمد معروف به شاه چراغ متحصن گرديدند اين اخبار كه به اصفهان وطهران رسيد اظهار كدورت وشكايت علما از رفتار كمپانى وكردار حكومت شيراز در تبعيد حاج سيد على اكبر وسخت گرفتن با مردم شروع گرديد سيد مذكور هم به سُرّمَن‏رَأى رفت وخدمت آقا ميرزا محمد حسن حجة الاسلام شيرازى واقعه را عرض كرد ميرزا در رفع يد كمپانى واسترضاى خاطر حاج سيد على اكبر به توسط كامران ميرزاى نايب السلطنه كه وزير جنگ وحاكم طهران بود تلگرافى به شاه كرد 19 ذى الحجه 1308 نايب السلطنه در جواب ميرزا تلگراف نمود مراتب به عرض همايونى رسيد به مشير الوزراء امر شد خدمت جنابعالى شرفياب شود مطلب را مفصلا عرض خواهد كرد . 7 محرم 1309 چندى بعد مشيرالوزراء خدمت ميرزا رفت از صلاح وفساد طرفين قضيه هر چه گفت قانع نشدند مجدداً ميرزا توسط نايب السلطنه تلگرافى به شاه مخابره نمود خود شاه اينطور جواب دادند : »جناب! تلگراف شما به حضور ما رسيد تلگرافى هم سابقاً كرده بوديد جواب آن را مفصلا توسط ميرزا محمود خان مشيرالوزراء كارپرداز سابق بغداد به آنجناب فرستاديم البته تماماً را حالى وخاطرنشان آن جناب كرده است واگر تكليف باشد چون جوابهاى اين اظهارات شما خيلى مطول است كه مطالب حالى آن جناب شود البته بهتر است كه با پست داده شود به جناب امين السلطان فرموديم كه فرمايشات را مفصلا با پست به زودى به آن جناب بنويسد وخواهد فرستاد البته بعد از ملاحظه آنها خواهيد فهميد كه دولت هرگز شأن واستقلال وحفظ ناموس ومنافع وآزادى رعيت خود را به ديگرى نداده است ودر كمال سختى نگاهداشته است وخواهد داشت ان شاء اللَّه« چون ازين گونه جوابها نتيجه حاصل نشد وخبر مداخله ميرزا به همه جا رسيد از تمام ولايات ايران باب مكاتبه بين علماء بلدان وميرزا مفتوح شد اول دفعه علماى اصفهان استعمال دخانيات را ترك كردند مردم اصفهان هم متابعت نمودند ومراتب را به ميرزا نوشتند علماى طهران هم همه روزه در منزل آقا ميرزا حسن مجتهد آشتيانى مجتمع ميشدند ومستقيماً با دولت مذاكره ميكردند تا در روز پنجشنبه غره شهر جمادى الاولى 1309 سواد حكمى از طرف ميرزاى شيرازى در طهران انتشار يافت وبه ديوارهاى معابر عمومى ومساجد چسبانيدند وهزارها نسخه از آن در دست مردم بود كه : »اليوم استعمال تنباكو وتوتون باى نحو كان در حكم محاربه با امام زمان صلواة اللَّه عليه است حرره الاحقر محمد حسن الحسينى« دولت از ميرزاى آشتيانى اصل آن را مطالبه كرده وتوضيحاتى خواست ولى اصل آن رؤيت نشد لهذا اولياى دولت گفتند اين حكم جعل شده واصلى ندارد اما كجا مردم طهران گوش به اين تكذيب دادند در همان روز كليه قهوه‏خانه‏ها را بستند وقليان وچپقها را شكستند حتى در دربار سلطنت هم شرب دخان متروك شد از اين ساعتها كار از دست خواص خارج وعوام داخل كارزار گرديد وبا دولت طرف شدند بعضى از علما واعيان از ميرزاى شيرازى سئوال كردند آيا چنين حكمى فرموده‏ايد جواب دادند كه بلى حكم كرده‏ام دولت مستأصل شد شاه امر كرد وجوه اعيان مملكت وهيئت دولت در منزل نايب السلطنه اجلاس كنند ميرزاى آشتيانى وشش تن ديگر از علماء هم حاضر شوند در اين خصوص مذاكره نمايند پس از انعقاد مجلس صورت امتياز نامه را قرائت كردند به كلمه منيپول كه رسيد علماء معنى آنرا سؤال نمودند گفته شد يعنى انحصار علماء گفتند همين كلمه كافى است كه اين امتياز بر خلاف شرع است والناس مسلطون على اموالهم چه درين مجلس چه مجالس ديگر اولياى دولت هر چه خواستند كه علماء حكم حرمت را رفع نمايند قبول نكردند دولت با كمپانى توافق كردند كه امتياز تصرفات كمپانى در كليه ولايات داخله لغو شود وفقط تجارت خارجى تنباكو وتوتون با او باشد علماء نپذيرفتند روز جمعه 23 جمادى الاولى 1309 صورت اعلانى به ديوارها چسبيده بود كه برحسب حكم ميرزاى شيرازى روز دوشنبه جهاد است شاه دستخط شديدى به خط خود به ميرزاى آشتيانى نوشت كه اين حركات چيست ومحرك كيست او هم جواب ناصوابى داد كار ازدحام بالا گرفت فرنگيها مضطرب شدند سفير روس از ساير سفرا ورئيس كمپانى دعوتى كرد وخامت اوضاع را تذكر داد همه تصديق كردند قرار شد رئيس كمپانى جداً به دولت بگويد يا جواب علماء ومردم را بدهند يا خسارت كمپانى را جبران كنند كه دولت از هر طرف به مضيقه افتاد بالاخره به ميرزاى آشتيانى گفتند يا رفع حرمت را به مردم اعلان كنيد يا چندى از طهران برويد ميرزا جواب داد حكم حرمت را من نكرده‏ام تا حكم حليت بدهم ولى امروز وفردا را به من مهلت بدهيد پس خود از طهران ميروم علما همه متحد گرديدند كه روز دوشنبه به اتفاق ميرزا حركت نمايند مردم فهميدند روز دوشنبه 3 جمادى الاخره 1309 دكانها وبازارها بسته شد واز حركت علماء مانع شدند از هر طبقه هزارها مرد و زن جلو عمارت دولتى جمع گرديدند شورش كردند نايب السلطنه بيرون آمد مگر به استمالت جلوگيرى كند مردم حمله نمودند زنها سنگ انداختند نايب السلطنه به اندرون برگشت آقا بالا خان رئيس فوج مخصوص فرمان آتش تفنگ داد فوج شليك كرد چند نفر را كشتند شاه دلتنگ شد وامر كرد تفنگ نيندازند عضدالملك را به مجلس علماء فرستاد اولياى دولت وزعماى ملت متفق شدند وشب و روز كار كردند تا اين امتياز بكلى ملغى گرديد ودولت خسارت كمپانى را تعهد نمود ومردم هر كس به كار خود مشغول وجمعيتها متفرق گشت روز سه‏شنبه 25 جمادى الآخره 1309 ميرزاى آشتيانى وسائر علماء به مسجد شاه رفتند والغاء امتياز واذن استعمال دخان را از طرف ميرزاى شيرازى به مردم اعلام نمودند ودر همان روز تمام قهوه‏خانها باز شد ووجوه طبقات جشن گرفتند وشب در بازار چراغان كردند . يرى الشاهد ما لا يرى الغائب . (لغت نامه دهخدا)