سيد جمال الدين اسد آبادي بنيانگذار جنبش هاي اسلامي معاصر

سيد جمال الدين اسد آبادي بنيانگذار جنبش هاي اسلامي معاصر

در ۱۴ اسفند ماه‌ ۱۳۷۳، بمناسبت‌ سالگرد رحلت‌ سید جمال‌ الدین‌ اسد آبادی‌، روزنامه‌ « همشهری‌ » مصاحبه‌ای‌ با استاد سید هادی‌ خسروشاهی‌ داشت‌ که‌ متن‌ آن را در سه‌ شماره‌ منتشر ساخت‌ ( شماره‌های‌ ۶۴۳، ۶۴۲،۶۴۱، مورخ ‌۱۸  تا ۲۱/۱۲/۷۳). ولی‌ متأسفانه‌ مصاحبه‌ منتشر شده‌ چون‌ از نوار پیاده‌ شده‌ بود، ظاهراً بدون‌ ویراستاری‌ لازم‌ و حتی ‌غلط‌ گیری‌ مطبعی‌، و با حذف‌ قسمت‌هائی‌ که‌ مفید هم‌ بوده‌، به‌ چاپ‌ رسید که‌ موجب‌ تعجب‌ و تأسف‌ اهل‌ نظرگردید. اینک‌ متن‌ اصلاح‌ شده‌ همان‌ سه‌ قسمت‌ چاپ‌ شده‌، برای‌ استفاده‌ علاقمندان‌ در فصلنامه‌ نقل‌ می‌گردد.  (تاریخ‌ و فرهنگ‌ معاصر)
*  *  *
اشاره‌: زندگی‌ و فعالیتهای‌ سید جمال‌ الدین‌ اسد آبادی‌، احیاگر اندیشه‌های‌ اسلامی‌، پس‌ از گذشت‌ یکصد سال‌ ازشهادت‌ ایشان‌ همچنان‌ در هاله‌ای‌ از ابهامات‌ است‌. علیرغم‌ نفوذی‌ که‌ این‌ مرد اسطوره‌ای‌ در حیات‌ سیاسی‌ مسلمین‌داشته‌ است‌، ما همچنان‌ از بخش‌ اعظم‌ فعالیتهایشان‌ بی‌ اطلاع‌ هستیم‌. بسیاری‌ از اسناد مربوط‌ به‌ فعالیتهای‌ سید درمصر، ترکیه‌، هندوستان‌ و غیره‌ هنوز    به‌ اطلاع‌ عموم‌ نرسیده‌ است‌ و می‌توان‌ گفت‌ هنوز دانش‌ ما از تفکر و زندگی‌ سید جمال‌ در مرحله‌ نازلی‌ بسر می‌برد.
با این‌ حال‌ در این‌ میانه‌، نام‌ و یاد سید جمال‌ با همت‌ و پایمردی‌ استادان‌ بزرگواری‌ چون‌ مرحوم‌ محیط‌ طباطبایی‌ وسید هادی‌ خسروشاهی‌ زنده‌ نگاه‌ داشته‌ شده‌ است‌.
استاد سید هادی‌ خسروشاهی‌ حدود چهل‌ سال‌ است‌ که‌ در راه‌ گردآوری‌، تدوین‌ و چاپ‌ کتابها و مجلات‌ مربوط‌ به ‌سید فعالیت‌ دارند. در سالگرد شهادت‌ سید جمال‌ الدین‌ اسد آبادی‌، با ایشان‌ گفتگویی‌ در مورد زندگانی‌ و تفکرات‌ سید به‌ عمل‌ آمده‌ است‌، که‌ مشروح‌ آن‌ از نظر خوانندگان‌ گرامی‌ می‌گذرد. ( همشهری‌)
با تشکر از حضور شما در این‌ مصاحبه‌، اولین‌ سؤالی‌ که‌ درباره‌ سید جمال‌ الدین‌ اسد آبادی‌ مطرح‌ است‌،این‌ است‌ که‌ اوضاع‌ بلاد اسلامی‌ مقارن‌ ظهور شخصیتی‌ چون‌ سید چگونه‌ بود؟
در دو قرن‌ اخیر، بلاد اسلامی‌ دستخوش‌ رویدادهای‌ بزرگی‌ بوده‌اند. به‌ دنبال‌ افول‌قدرت‌ و شکوه‌ اسلام‌، فساد دولتهای‌ بظاهر اسلامی‌، جهل‌ و نادانی‌ توده‌های‌ مردم‌، سلطه‌ و نفوذ قدرتهای‌ استعماری‌به‌ همراه‌ نفوذ فرهنگی‌، ضربه‌های‌ سهمگینی‌ به‌ پیکره‌ امت‌ اسلامی‌ وارد آورده‌ است‌. به‌ عنوان‌ نمونه‌، با ضعف‌امپراتوری‌ عثمانی‌، مصر در آغاز قرن‌ نوزدهم‌ میلادی‌ به‌ اشغال‌ ناپلئون‌ در آمد و الجزایر نیز در سال‌ ۱۸۳۰ به‌ تصرف‌استعمارگران‌ در آمد. بنابراین‌ و با توجه‌ به‌ سلطه‌ استعماری‌ انگلستان‌ در کشورهائی‌ مانند ایران‌ و عراق‌، باید اذعان‌ کردکه‌ تمامی‌ بلاد اسلام‌ زیر سلطه‌ استعمارگران‌ مسیحی‌ غربی‌ قرار گرفت‌. سلطه‌ای‌ که‌ در واقع‌ استمرار همان‌ جنگهای‌صلیبی‌ قرون‌ وسطا بود. بعد از تصرف‌ مصر توسط‌ ناپلئون‌ و شکست‌ مسلمانان‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ ضعف‌ خلافت‌ عثمانی‌که‌ به‌ عنوان‌ مرکز خلافت‌ اسلامی‌ شناخته‌ می‌گردید، حرکتهایی‌ در پاره‌ای‌ از کشورها بوجود آمد. در سودان‌، محمداحمد سودانی‌ به‌ نام‌ مهدی‌ علیه‌ سلطه‌ انگلیسیها قیام‌ کرد و توفیقاتی‌ بدست‌ آورد.
در کشورهای‌ شمال‌ آفریقا، علماءمبارزات‌ مستمری‌ را علیه‌ استعمارگران‌ انجام‌ دادند. در این‌ میان‌، سید جمال‌ الدین‌ اسد آبادی‌ معروف‌ به‌ افغانی‌،معروفترین‌ و با نفوذترین‌ شخصیت‌ مبارز اسلامی‌ بود. سید با طرح‌ شعار بازگشت‌ به‌ خویشتن‌، به‌ ضرورت‌ احیای‌اسلام‌ و اتحاد امت‌ اسلامی‌ پرداخت‌. هدف‌ سید از طرح‌ این‌ شعار، مبارزه‌ با نفوذ استعمار و مقابله‌ با امپریالیسم‌ بود،هدفی‌ که‌ در سراسر عمر خود آن‌ را دنبال‌ کرد. با توجه‌ به‌ نقشی‌ که‌ سید در بیداری‌ امتها و آگاه‌ ساختن‌ علما و مردم‌ دربلاد اسلامی‌ داشته‌ است‌، باید او را پایه‌ گذار حرکت‌ بیداری‌ در جهان‌ اسلام‌ بدانیم‌. سید به‌ هرجا که‌ می‌رفت‌، با زبان‌آن‌ کشور آشنائی‌ داشت‌ و یا با زبان‌ آنجا آشنا می‌گردید. وی‌ مستقیماً با مردم‌ سخن‌ می‌گفت‌ و یا به‌ تدریس‌می‌پرداخت‌. بطور مثال‌، وی‌ در الازهر به‌ تدریس‌ پرداخت‌ و شاگردانی‌ مثل‌ شیخ‌ محمد عبده‌ را تربیت‌ کرد. عبده‌ بعداًمفتی‌ مصر شد. سید با قدرت‌ بیان‌، منطق‌ قوی‌ و شخصیت‌ برجسته‌ علمی‌ که‌ داشت‌، براحتی‌ در تمامی‌ مجامع‌ نفوذمی‌کرد. آگاهی‌ و شناخت‌ سید همراه‌ با شجاعت‌، عدم‌ توجه‌ به‌ زندگی‌ مادی‌، نپذیرفتن‌ هدایا و همراه‌ با ارزشهای‌والای‌ انسانی‌ بود.
همه‌ این‌ مسائل‌ توانسته‌ بود از سید، رهبر فکری‌ آزادیخواهی‌ بسازد که‌ توانایی‌ پاشیدن‌ بذر آگاهی‌ و بیداری‌ را در بین‌امتها داشته‌ باشد. بهمین‌ دلیل‌ است‌ که‌ در یک‌ قرن‌ اخیر، هر کجا نشانه‌ای‌ از مبارزه‌ و حرکت‌ اسلامی‌ می‌بینیم‌، نقش‌مستقیم‌ یا غیر مستقیم‌ او را مشاهده‌ می‌کنیم‌.
با توجه‌ به‌ نقش‌ فعال‌ و توانای‌ سید در ایجاد جنبش‌ اسلامی‌ معاصر، شما درک‌ ایشان‌ از جنبش‌ اسلامی‌ را معلول‌ چه‌ عواملی‌ می‌دانید. چرا او شعار« بازگشت‌ به‌ خویشتن‌ » را مطرح‌ کرد؟
درک‌ سید از جنبش‌ اسلامی‌، معلول‌ شناخت‌ وی‌ از اسلام‌ بود. سید، سابقه‌ تحصیلی‌ درخشانی‌ در ایران‌ و نجف‌اشرف‌ داشته‌ است‌. این‌ سابقه‌ تحصیلی‌، فردی‌ را تربیت‌ می‌کند که‌ شناخت‌ عمیقی‌ از اسلام‌ خواهد داشت‌. شناخت‌توام‌ با اجتهاد، نه‌ شناخت‌ همراه‌ با جمود فکری‌ و یا وابستگی‌های‌ سنتی‌ به‌ افکار پیشینیان‌. وی‌ بعد از تحصیل‌مقدماتی‌ در ایران‌ به‌ نجف‌ رفته‌ و در محضر عالم‌ بزرگوار شیخ‌ مرتضی‌ انصاری‌ با اسلام‌ اصیل‌ آشنا شده‌ بود. ثمره‌ این‌شناخت‌ آن‌ بود که‌ وی‌ به‌ تفسیر قرآن‌ و احکام‌ جهادی‌ آن‌ پرداخت‌. در نوشته‌هایی‌ که‌ از او بجا مانده‌، از جمله‌ رساله‌نیچریه‌، وی‌ با بیان‌ فلسفی‌ خود و با تکیه‌ بر قرآن‌ و حدیث‌ سعی‌ دارد که‌ به‌ گسترش‌ تفکر اسلامی‌ کمک‌ کند. اسلام‌عامل‌ اصلی‌ حرکت‌ سید در راستای‌ اهداف‌ او بود. از نظر سید، اسلام‌ بصورت‌ ظاهری‌ باقی‌ مانده‌ بود. او شاهد آن‌ بودکه‌ اسلام‌ راستین‌ حاکم‌ نیست‌ و می‌دانست‌ که‌ انجام‌ یک‌ سلسله‌ اعمال‌ فردی‌ حاکی‌ از حاکمیت‌ اسلام‌ نیست‌.
درک وی‌ از اسلام‌ مجموعه‌ای‌ بود که‌ به‌ همه‌ مسائل‌ جامعه‌ نظر داشت‌ و از همین‌ رو، او در مبارزات‌ ضد استعماری‌ وضد استبدادی‌ گام‌ نهاد.
در مورد زندگانی‌ پرجنب‌ و جوش‌ سید، این‌ سؤال‌ همیشه‌ پیش‌ می‌آید که‌ وی‌ در عرصه‌ عملی‌ قویتر و موفق‌تر از عرصه‌ فکری‌ و اندیشه‌ بوده‌ است‌.آیا این‌ نظر صحیح‌ است‌؟
سید در عرصه‌ اندیشه‌ پویا و فعال‌ بود. در آن‌ زمان‌ مشکلات‌ جهان‌ اسلام‌، پیدایش‌ خرافات‌ در مذاهب‌ گوناگون‌اسلامی‌، پیدایش‌ تفکر مادیگری‌ در شبه‌ قاره‌ هند، پیدایش‌ اندیشه‌های‌ ضد فلسفی‌، ضد اشراق‌ و ضد عرفان‌ در مصر،تحکیم‌ پایه‌های‌ جمود فکری‌ در مقر خلافت‌ عثمانی‌ در استانبول‌ و تحکیم‌ پایه‌های‌ استبداد سیاسی‌ در ایران‌ بود. درآن‌ شرایط‌، متفکرین‌ در مقابله‌ با این‌ مشکلات‌ به‌ چند دسته‌ تقسیم‌ می‌شدند. گروهی‌ معتقد به‌ استفاده‌ از تمدن‌ غرب‌بودند، افرادی‌ مثل‌ « طهطاوی‌ » در مصر یا « شبلی‌ شمیل‌ » در سوریه‌ خواهان‌ آن‌ بودند که‌ با استفاده‌ از تمدن‌ غرب‌ بایدضعفها و مشکلات‌ را برطرف‌ ساخت‌. گروه‌ دیگر مثل‌ « مصطفی‌ کمال‌ وسعد زغلول‌ » به‌ ناسیونالیسم‌ پرداخته‌ وخواستار و هوادار پان‌ عربیسم‌، شدند. گروه‌ دیگری‌ که‌ سید رهبری‌ آن‌ را بعهده‌ داشت‌ با طرح‌ اندیشه‌ بازگشت‌ به‌خویشتن‌، خواستار تغییر بنیادی‌ جامعه‌ و برگشت‌ به‌ سمت‌ اسلام‌ اصیل‌ گردیدند. وی‌ مقابله‌ با نفود استعمار و مبارزه‌با استبداد داخلی‌ را چاره‌ این‌ کار می‌دانست‌.
سید در مبارزه‌اش‌ به‌ بررسی‌ مسائل‌ فکری‌ و عقیدتی‌ و سیاسی‌می‌پرداخت‌. مخاطبین‌ او عمدتاً توده‌ها بودند ولی‌ زمانی‌ که‌ به‌ آنها دسترسی‌ نداشت‌، ناچار خطابه‌اش‌ را باشخصیت‌های‌ سیاسی‌ و علماء مطرح‌ می‌کرد؛ و اینها نیز مشکلاتی‌ برای‌ او پیش‌ می‌آوردند. بار اول‌ که‌ سید درباره‌صنعت‌، علم‌ و اسلام‌ در استانبول‌ صحبت‌ کرد، با تکفیر خود توسط‌ شیخ‌ الاسلام‌ فهمی‌ افندی‌ مواجه‌ شد و خلیفه‌ هم‌محترمانه‌ عذر سید را خواست‌! البته‌ سید به‌ طرح‌ مسائل‌ فکری‌ جهان‌ اسلام‌ می‌پرداخت‌، ولی‌ نه‌ به‌ آن‌ صورتی‌ که‌اکنون‌ و در نیم‌ قرن‌ اخیر معمول‌ شده‌ است‌، یعنی‌ بررسی‌ سیستماتیک‌. سید به‌ این‌ شیوه‌ مسائل‌ فکری‌ و فلسفی‌ راتکمیل‌ نمی‌کرد و اصولاً نیازی‌ هم‌ به‌ این‌ کار نبود. چرا که‌ جو فکری‌ آن‌ موقع‌ اینگونه‌ نبود. سید جمال‌ از نظر قدرت‌علمی‌ و اطلاعاتی‌ در اوج‌ قرار داشت‌. هر موقع‌ مشکلی‌ پیش‌ می‌آمد سید پاسخ‌گوی‌ آن‌ بود. نمونه‌ آن‌ را در مباحثه‌سید با ارنست‌ رنان‌ می‌بینیم‌. مراجعه‌ به‌ آثار باقی‌ مانده‌ از سید مانند رساله‌ نیچریه‌، تفسیر مفسر و یا مقالات‌ دیگری‌ که‌به‌ عربی‌ در « العروة‌الوثقی‌ » نگاشته‌، نشاندهنده‌ آگاهی‌ و حساسیت‌ سید نسبت‌ به‌ مسائل‌ فکری‌ و عقیدتی‌ بوده‌ است‌.
چرا سید جمال‌ الدین‌ اسد آبادی‌ از خلافت‌ عثمانی‌ دفاع‌ کرد؟
خلافت‌ عثمانی‌ در دوران‌ سید و پیش‌ از آن‌، تبلور وحدت‌ اسلامی‌ بشمار می‌رفت‌. برداشتی‌ که‌ ما از سلاطین‌عثمانی‌ داریم‌ – بعلت‌ درگیریهایی‌ که‌ میان‌ شیعه‌ با خلافت‌ عثمانی‌ در جریان‌ بود – با برداشتهای‌ متفکران‌ جهان‌ اسلام‌تفاوت‌ بسیاری‌ دارد. در دنیای‌ معاصر هم‌ اندیشمندانی‌ از جهان‌ اسلام‌ در فکر احیای‌ خلافت‌ اسلامی‌ حتی‌ از نوع‌عثمانی‌ آن‌ هستند، چون‌ معتقدند خلافت‌ عثمانی‌ به‌ عنوان‌ سنگری‌ در مقابل‌ سلطه‌ استعمار اروپائیان‌ عمل‌ می‌کرد.حتی‌ آخرین‌ خلیفه‌ بیمار عثمانی‌، سلطان‌ عبدالحمید، حاضر نشد سرزمین‌ فلسطین‌ را در مقابل‌ دهها میلیون‌ لیره‌استرلینگ‌ به‌ سرمایه‌ داران‌ صهیونیستی‌ بفروشد و مردم‌ فلسطین‌ را از فروش‌ زمینهایشان‌ به‌ صهیونیستها منع‌ کرد. اگرسید در دفاع‌ از خلافت‌ عثمانی‌، نقشی‌ داشته‌ باشد، من‌ فکر نمی‌کنم‌ این‌ نقش‌ زیاد باشد. وی‌ گاهی‌ که‌ از خلافت‌ دفاع‌می‌کند، این‌ به‌ دلیل‌ برداشتهای‌ آن‌ دوران‌ است‌. وی‌ ارتباطاتی‌ با دربار عثمانی‌ داشته‌ و در راستای‌ اطلاح‌ ساختارخلافت‌ می‌کوشیده‌ است‌. در خاطرات‌ « سلطان‌ عبد الحمید » که‌ به‌ زبان‌ ترکی‌ استانبولی‌ چاپ‌ شده‌ و بعد به‌ عربی‌ترجمه‌ شده‌ است‌، سلطان‌ می‌گوید: « سید جمال‌ الدین‌ خواستار وحدت‌ جهان‌ شیعه‌ و سنی‌ بود و حرفهای‌ خوبی‌دراین‌ زمینه‌ زد و من‌ خوشم‌  آمد وگفتم‌ او در این‌ زمینه‌ مکاتباتی‌ بکند. » در تاریخ‌ آمده‌ که‌ سید در این‌ زمینه‌ بیش‌ ازسیصد نامه‌ به‌ اطراف‌ و اکناف‌ بلاد اسلامی‌ نوشت‌. نوشتن‌ سیصد نامه‌ شاید اغراق‌ به‌ نظر آید چرا که‌ ما بایستی‌ چندنامه‌ از این‌ سیصد نامه‌ را در اختیار می‌داشتیم‌؟ به‌ هر حال‌ سید تلاش‌ می‌کرد از جریان‌ وحدت‌ اسلامی‌، نه‌ برای‌ تثبیت‌حاکمیت‌ موجود، بلکه‌ در راستای‌ اصلاح‌ حاکمیت‌ و استفاده‌ بهینه‌ از نیروها در راستای‌ اهداف‌ خود، استفاده‌ بکند.
اهداف‌ سیاسی‌ سید در مبارزاتش‌ چه‌ بود و چرا سید در مبارزاتش‌ به‌ سمت‌ مبارزه‌ با استعمار و استبداد داخلی‌ توأمان‌ می‌پردازد؟
سید در زندگی‌ پر فراز و نشیب‌ خود متحمل‌ رنجها و مشقات‌ زیادی‌ گردید. انگلیسیها وی‌ را از هند اخراج‌ کردند. درایران‌، ناصرالدین‌ شاه‌ با آن‌ وضعیت‌ ناهنجار، وی‌ را از ایران‌ تبعید کرد. خلیفه‌ عثمانی‌، سید را از استانبول‌ بیرون‌ راند تاموجب‌ خوشحالی‌ شیوخ‌ ارتجاعی‌ دربار گردد. در مصر نیز به‌ دستور خدیو مصر و به‌ اشاره‌ یا دستور مقامات‌استعماری‌ انگلستان‌، اخراج‌ گردید. پذیرفتن‌ این‌ آوارگیها بدون‌ شک‌ ناشی‌ از انگیزه‌ درونی‌ و به‌ خاطر اهداف‌ والای‌انسانی‌ و در راه‌ رهائی‌ انسانها بود. تحمل‌ همه‌ این‌ مصائب‌ در شناخت‌ و تعهد سید از اسلام‌ بود. دردهایی‌ که‌ وی‌ درکل‌ جوامع‌ اسلامی‌ آن‌ روز تشخیص‌ داد – که‌ متأسفانه‌ هم‌ اکنون‌ در اغلب‌ بلاد اسلامی‌ مشاهده‌ می‌شود – شامل‌ نفوذاستعمار غربی‌ و امپریالیزم‌ و سپس‌ استبداد و حکام‌ محلی‌ بود که‌ با توسل‌ به‌ ناآگاهی‌ و جهل‌ توده‌های‌ مسلمان‌ صورت‌می‌گرفت‌. مردم‌ در این‌ میان‌ از نعمت‌ خواندن‌ و نوشتن‌ هم‌ محروم‌ بودند و نه‌ تنها از پیشرفتهای‌ علمی‌ جهان‌ بی‌ اطلاع‌بودند، بلکه‌ درگیر عقاید خرافی‌ بدور از اسلام‌ واقعی‌ بودند. تفرقه‌ و جدایی‌ میان‌ مسلمانان‌ به‌ عناوین‌ مختلف‌ بر آنان‌حکومت‌ می‌کرد. در درون‌ کشورهایی‌ مثل‌ ایران‌ دعواهایی‌ مثل‌ شیخی‌ و متشرع‌، مطرح‌ بود. سید همه‌ اینها را می‌دیدو به‌ طرق‌ گوناگون‌ به‌ اصلاح‌ می‌پرداخت‌ و سعی‌ در گسترش‌ حرکت‌ آزادیخواهانه‌ خود داشت‌.
سید در مقابل‌ چه‌ باید می‌کرد؟ بنظر او نخست‌ باید با استبداد حاکمان‌ زورگوی‌ مبارزه‌ می‌شد. این‌ مبارزه‌ را هم‌ بایدروشنفکران‌ و علمأ انجام‌ می‌دادند. روشنفکران‌ متاسفانه‌ اغلب‌ در جناح‌ قدرت‌ و یا حزب‌ حاکم‌ بودند و علمأ هم‌ به‌دلیل‌ سوء تعبیری‌ که‌ از مبانی‌ اسلامی‌ به‌ عمل‌ می‌آوردند، اغلب‌ در مسائل‌ سیاسی‌ دخالت‌ نمی‌کردند. نخستین‌ مسئله‌سید این‌ بود که‌ علماء را وارد میدان‌ سازد و حقایق‌ را بر آنها روشن‌ بکند. راه‌ اساسی‌ این‌ مبارزه‌ آن‌ بود که‌ سید تحرکی‌در محافل‌ مذهبی‌ بوجود بیاورد. سید می‌گفت‌ اسلام‌ منهای‌ سیاست‌ معنا ندارد. هدف‌ دراین‌ بود که‌ علمأ با درک‌ این‌موضوع‌ مردم‌ را آگاه‌ سازند. این‌ مسئله‌، یعنی‌ ارتباط‌ سیاست‌ با دین‌ را سید به‌ عنوان‌ یک‌ واجب‌ شرعی‌ هم‌ مطرح‌ کرد.لذا ورود یک‌ فرد به‌ فعالیتهای‌ سیاسی‌، بُعد مذهبی‌ هم‌ پیدا می‌کرد. اگر مردم‌ و علمأ طبق‌ وظایف‌ شرعی‌ باید در مسئله‌جاری‌ مملکت‌ خود دخالت‌ می‌نمودند، خواهی‌ نخواهی‌ با فساد و عوامل‌ آن‌ آشنا می‌شدند و با آنها مبارزه‌ می‌کردند.نتیجه‌ این‌ مبارزه‌ طرد حکومت‌ استبدادی‌ و مستبدین‌ بود. نمونه‌ای‌ از نتایج‌ اقدامات‌ سید را ما در ترور ناصرالدین‌ شاه‌می‌بینیم‌. میرزا رضا، یکی‌ از مریدان‌ سید به‌ منظور ریشه‌کن‌ کردن‌ فساد به‌ ترور ناصرالدین‌ شاه‌ می‌پردازد. وقتی‌ از میرزارضای‌ کرمانی‌ بازجویی‌ به‌ عمل‌ می‌آید، که‌ اگر نخست‌ وزیر به‌ تو ظلم‌ کرده‌ بود، تو چرا شاه‌ شهید! (ناصرالدین‌ شاه‌) راترور کردی‌؟ میرزا رضا در جواب‌ می‌گوید: « من‌ دیدم‌ اگر نخست‌ وزیر را اعدام‌ کنم‌. تغییری‌ در مملکت‌ ایجادنمی‌شود، برای‌ اینکه‌ ظالمی‌ که‌ حاکم‌ است‌، شخص‌ دیگری‌ را نصب‌ می‌کند. برای‌ ریشه‌کن‌ کردن‌ منشاء فساد، اصل‌ وریشه‌ فساد را زدم‌. » سید مردم‌ را به‌ اسلام‌ نخستین‌ بدور از خرافات‌ دعوت‌ می‌کرد. در این‌ زمینه‌، نخست‌ قرآن‌ را مطرح‌ می‌کند و اینکه‌ باید در بین‌ مردم‌ رواج‌ پیدا بکند. از سوی‌ دیگر، وی‌ مردم‌ را دعوت‌ به‌ فراگرفتن‌علم‌ و دانش‌ می‌ کرد. سید در خطابه‌ها و نوشته‌های‌ خود همیشه‌ مردم‌ را دعوت‌ می‌کرد که‌ از علوم‌ و فنون‌ جدید آگاه‌شده‌ و خود را همتای‌ مردم‌ عصر خودشان‌ پیش‌ ببرند. مسئله‌ شناساندن‌ اسلام‌ راستین‌، مسئله‌ اساسی‌ برای‌ سید بود.احیای‌ اسلام‌ به‌ عنوان‌ دین‌ علم‌ و عمل‌، مبارزه‌ با جهل‌ و خرافات‌، دین‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، دین‌ عزّت‌ وسربلندی‌. وقتی‌ شخصی‌ در این‌ دین‌ پرورش‌ یافت‌ زیر بار حکام‌ مستبد نمی‌تواند زندگی‌ بکند. سید در مبارزه‌ بااستعمار متوجه‌ همه‌ جهات‌ آن‌ و بویژه‌ متوجه‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ آن‌ بود.
چرا سید به‌ چارچوبهای‌ فراتر از چارچوبهای‌ ملی‌ می‌نگریست‌؟
سید اسلام‌ را به‌ مثابه‌ یک‌ ایدئولوژی‌ جهانشمول‌ و فراگیر می‌شناخت‌. بنابراین‌ وقتی‌ که‌ یک‌ ایدئولوژی‌ مطرح‌می‌شود تنها یک‌ هویت‌ سیاسی‌ بر آن‌ نمی‌توان‌ قائل‌ شد. او به‌ اسلام‌ به‌ عنوان‌ یک‌ اندیشه‌ کامل‌، که‌ دارای‌ هویتی‌جامع‌ الاطراف‌ است‌ معتقد بود. اگر سید اسلام‌ را فراتر از چارچوبهای‌ ملی‌ می‌شناخت‌، ناشی‌ از درک‌ صحیح‌ او ازواقعیت‌ اسلام‌ بود.
چرا کوششهای‌ سید در ایران‌ ناکام‌ ماند و چرا علیرغم‌ زندگی‌ پربار سیاسی‌ وی‌ در مصر، ترکیه‌ و سایر کشورها، او نتوانست‌ در ایران‌ کاری‌ انجام‌بدهد؟
من‌ معتقد نیستم‌ که‌ کوششهای‌ وی‌ در ایران‌ ناکام‌ ماند. اگر عدم‌ نتیجه‌گیری‌ سریع‌ در کوششهای‌ او را ناکامی‌ بدانیم‌،باید این‌ را به‌ فعالیتهایش‌ در دیگر کشورها هم‌ اطلاق‌ بکنیم‌. چون‌ در ترکیه‌ و یا جاهای‌ دیگر هم‌ بلافاصله‌، آزادی‌ واستقلال‌ بدست‌ نیامد. اما در دراز مدت‌ می‌بینیم‌ در آن‌ کشورها، آثار حرکت‌ فکری‌، اجتماعی‌ سید به‌ ظهور رسید. درایران‌ نیز نتایج‌ مثبت‌ در دراز مدت‌ بدست‌ آمد. بر طبق‌ گفته‌ مرحوم‌ استاد محیط‌ طباطبایی‌ « اگر سید در ایران‌ نبود و بامقامات‌ مهم‌ تماس‌ نمی‌گرفت‌، نهضت‌ مشروطیت‌ و آزادیخواهی‌ به‌ این‌ صورت‌ بوجود نمی‌آمد. » مرحوم‌ محیط‌ درجایی‌ دیگر می‌نویسد: « سید جمال‌ در ایران‌ عامل‌ ظهور تحولی‌ شد و ملت‌ ایران‌ را به‌ راهی‌ رهبری‌ کرد که‌ پس‌ از آن‌ درپیچ‌ و خمهای‌ آن‌، ملت‌ ما به‌ سوی‌ زندگانی‌ بهتر کام‌ برمی‌ دارند » مرحوم‌ محیط‌ در مجموعه‌ مقالات‌ خویش‌ درباره‌سید جمال‌، طی‌ مقاله‌ای‌ در چگونگی‌ پیدایش‌ مکتب‌ مشروطه‌ در ایران‌ می‌نویسد: « نمی‌توان‌ مطلب‌ را بدون‌ ذکر سیدجمال‌ الدین‌ اسد آبادی‌ و میزان‌ تأثیری‌ که‌ در جان‌ و ایمان‌ بخشید، باقی‌ گذارد. مسافرت‌ سه‌ ماهه‌ او در سال‌ ۱۳۰۳قمری‌ به‌ تهران‌ و برخورداری‌ از آزادی‌ معاشرت‌ با همه‌ طبقات‌ جامعه‌ در برانگیختن‌ روحیه‌ خاموش‌ و بیدار ساختن‌احساسات‌ خفته‌ طبقات‌ مردم‌ تأثیر فوق‌ العاده‌ای‌ داشت‌. » مرحوم‌ محیط‌ چنین‌ نتیجه‌ گیری‌ می‌کنند که‌ سقوط‌ استبدادو پیدایش‌ مشروطیت‌ در ایران‌ از آثار و نتایج‌ کار مرحوم‌ سید جمال‌ الدین‌ بوده‌ است‌.
با توجه‌ به‌ رشد جنبش‌ اسلامی‌ معاصر و گسترش‌ آن‌ در اکثر کشورهای‌ اسلامی‌، شما تأثیر عقاید و تفکرات‌ سید را در این‌ جنبش‌ چگونه‌ ارزیابی‌می‌کنید؟
جنبش‌ اسلامی‌ معاصر، در حال‌ حاضر و هم‌ قبل‌ از زمان‌ حال‌، از میراث‌ فکری‌ و علمی‌ سید به‌ طور مطلق‌ بهره‌مندشده‌ است‌. در بلاد عربی‌ این‌ راه‌ توسط‌ شاگردان‌ سید نظیر شیخ‌ محمد عبده‌ و سپس‌ رشید رضا، در زمینه‌های‌ سیاسی ‌و به‌ طور کلی‌ اصلاحی‌ ادامه‌ پیدا کرد. بعد از دوره‌ اولیه‌، اخوان‌ المسلمین‌ در مصر از سید متأثر بوده‌اند. مرحوم‌ شیخ ‌« حسن‌ البناء » مؤسس‌ جنبش‌ اخوان‌ در کتاب‌ « مذکرات‌ الدعوة‌ » که‌ کتاب‌ خاطرات‌ اوست‌ و چگونگی‌ پیدایش‌حرکت‌ اخوان‌ را توضیح‌ می‌دهد، می‌نویسد: « من‌ راه‌ اصلاحی‌ – انقلابی‌ سید و شیخ‌ محمد عبده‌ را ادامه‌ می‌دهم‌ وحرکت‌ ما جامع‌ راه‌ آنها است‌. » در کشورهای‌ دیگر هم‌ که‌ جنبش‌ اسلامی‌ قوت‌ گرفته‌،  باز می‌توان‌ ردپای‌  سید را دراندیشه‌ها و الگوهای‌ مبارزاتی‌ او، پیدا کرد.
در حال‌ حاضر تحلیلی‌ در مورد جنبشهای‌ اسلامی‌ وجود دارد که‌ این‌ جنبشها را بنیادگرا یا اصولی‌گرا می‌نامد. آیا این‌ وجه‌ را می‌توان‌ به‌ همه‌ این‌ جنبشها نسبت‌ داد؟ تعریف‌ خود شما از بنیادگرایی‌ و رابطه‌ آن‌ با جنبش‌ اسلامی‌ چیست‌؟
کلمه‌ بنیادگرا و اصولی‌گرا که‌ در مطبوعات‌ ما هم‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، ترجمه‌ کلمه‌ Fundamentalism است‌ که‌غربیها درباره‌ حرکتهای‌ اسلامی‌ عصر ما به‌ کار می‌برند. برداشت‌ من‌ از اصولی‌گرا و بنیادگرا برداشتی‌ واقعی‌ است‌. به‌این‌ معنی‌ که‌ حرکتهای‌ معاصر خواهان‌ بازگشت‌ به‌ اسلام‌ ناب‌ و راستین‌ هستند تا کشورهای‌ خود را طبق‌ روش‌ اسلامی‌اداره‌ کنند و غربزدگی‌ و شرقزدگی‌ و خرافات‌ را از مذهب‌ جدا سازند، و نهایتاً بکوشند تا اسلام‌ واقعی‌ را به‌ مردم‌ عرضه‌بکنند.
غربیها که‌ گاهی‌ کلمه‌ بنیادگرا را به‌ کار می‌بردند، مرادشان‌ از استفاده‌ از این‌ کلمات‌ بیان‌ این‌ حقیقت‌، یعنی‌ مسئله‌بازگشت‌ به‌ خویشتن‌ نیست‌. آنها خواهان‌ آن‌اند تا یک‌ چهره‌ ارتجاعی‌ برای‌ اسلام‌ معاصر ترسیم‌ کنند. و لذا می‌بینیم‌ که‌آنها توسط‌ امپریالیسم‌ خبری‌، مسئله‌ تروریسم‌، عدم‌ امنیت‌ و مسائلی‌ از این‌ قبیل‌ را به‌ مسلمین‌ نسبت‌ می‌دهند، ولی‌حقایق‌ و واقعیت‌های‌ تاریخی‌ نشان‌ دهنده‌ این‌ است‌ که‌ چه‌ کسانی‌ تروریست‌ هستند و چه‌ کسانی‌ به‌ بنیادگرایی‌بازگشته‌اند؟ این‌ خود غربیها هستند که‌ در پوشش‌ دیگری‌، جنگهای‌ صلیبی‌ را از نو آغاز کرده‌اند. شما در بوسنی‌ وهرزگوین‌ و چچن‌ و الجزایر، شاهد سرکوب‌ و قتل‌ و عام‌ مسلمانها و حرکتهای‌ اسلامی‌ هستید. غرب‌ از بکارگیری‌ این‌کلمه‌ (بنیادگرا) مفهوم‌ حقیقی‌ و واقعی‌ آن‌ را در نظر نگرفته‌، بلکه‌ خواسته‌ با تحریف‌ در بکارگیری‌ این‌ کلمه‌، به‌ اهداف‌سیاسی‌ شوم‌ خود برسد.
البته‌ جنبشهای‌ اسلامی‌ را در دنیای‌ اسلام‌ به‌ مفهوم‌ واقعی‌ بینادگرا می‌توان‌ نامید. اغلب‌ این‌ جنبشها نگاه‌ به‌ حقیقت‌خویشتن‌ دارند و خواستار بازگشت‌ به‌ خویشتن‌ خویش‌ هستند. و شکی‌ نیست‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ نقش‌ اساسی‌ را دربه‌ وجود آمدن‌ تحرک‌ در همه‌ زمینه‌ها داشته‌ است‌.
در مجموعه‌ عظیمی‌ که‌ آن‌ را جنبش‌ اسلامی‌ می‌دانیم‌، روندها و گرایشهای‌ مختلفی‌ وجود دارد، چگونه‌ می‌توان‌ یک‌ تقسیم‌ بندی‌ عام‌ و گسترده‌ ازاین‌ گرایشها داشت‌؟
جنبش‌های‌ اسلامی‌ در هر کشوری‌ گرایش‌ خاص‌ خود را دارند، ولی‌ در کلیت‌ همه‌ حرکتهای‌ اسلامی‌ معاصر یکسان‌عمل‌ می‌کنند و در مورد چگونگی‌ پیاده‌ کردن‌ اهداف‌، مطابق‌ شرایط‌ زمانی‌ و مکانی‌ برخورد می‌کنند. مثلاً در الجزایرمی‌بینیم‌، از آنجائیکه‌ امکان‌ بقدرت‌ رسیدن‌ از طریق‌ انتخابات‌ پیش‌ بینی‌ می‌گردید، حرکت‌ اسلامی‌ در آنجا تن‌ به‌شرکت‌ در انتخابات‌ داد. و وقتی‌ این‌ حرکت‌ در انتخابات‌ پیروز شد، دشمن‌ برای‌ اینکه‌ تجربه‌ ایران‌ را تکرار نکند، به‌سرکوب‌ حرکت‌ پرداخت‌. البته‌ حرکت‌ اسلامی‌ الجزایر در آینده‌ قطعاً به‌ پیروزی‌ خواهد رسید و حاکمیت‌ نظامی‌ و میلیتاریسم‌ موجود الجزایر از آنجائیکه‌ پایگاه‌ مردمی‌ ندارد، نخواهد توانست‌ جلوی‌ این‌ حرکت‌ را بگیرد. مردم‌مسلمان‌ الجزایر در نبرد ۱۳۰ ساله‌ شان‌ با استعمار و امپریالیزم‌ فرانسه‌ نشان‌ داده‌اند که‌ با جهاد آشنایی‌ دارند و این‌ ملت‌را نمی‌توان‌ با زور، قتل‌ عام‌ و غیره‌، سرکوب‌ کرد.
در سودان‌ حرکت‌ اسلامی‌ با تاکتیکهای‌ خوبی‌ پیش‌ رفت‌ تا جاییکه‌ به‌ قدرت‌ رسید. سودان‌ در حال‌ حاضر می‌تواند نقش‌ مؤثری‌ در گسترش‌ حرکت‌ اسلامی‌ در کل‌ آفریقا داشته‌ باشد. به‌ خاطر همین‌،سودان‌ بعد از جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، مورد خشم‌ و غضب‌ امپریالیزم‌ قرار گرفته‌ است‌.
به‌ نظر می‌رسد مسلمانان‌ در نقاط‌ مختلف‌ جهان‌، بتدریج‌ به‌ یک‌ احساس‌ مشترک‌ نزدیک‌ می‌شوند، شما اوج‌گیری‌ این‌ احساس‌ را چگونه‌ ارزیابی‌می‌کنید؟
دنیای‌ صنعتی‌ غرب‌ با کشورهای‌ اسلامی‌، همیشه‌ روابط‌ گرگ‌ و میش‌ داشته‌ است‌. غربیها متأسفانه‌ هنوز با همان‌اندیشه‌های‌ مالیخولیایی‌ قدیمی‌ زندگی‌ می‌کنند. فرانسه‌ نمی‌تواند بپذیرد در الجزایر مردمی‌ وجود دارند که‌نمی‌خواهند زیر بار سلطه‌ باشند. آنها نمی‌توانند بپذیرند در ایران‌، حاکمیت‌ با قرآن‌، مردم‌ و اسلام‌ است‌. این‌ است‌ که‌توطئه‌هایی‌ را به‌ منظور ساقط‌ کردن‌ حکومتهای‌ مستقل‌ دنبال‌ می‌کنند.
در تحلیل‌ از بنیادگرایی‌ شما متذکر شدید، جنبش‌ اسلامی‌ اساساً بنیادگرا است‌. با این‌ حال‌ تفاوت‌ هایی‌ بین‌ بنیادگرایی‌ وهابی‌ و شیعی‌ وجود دارد،نظر شما چیست‌؟
واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ تضادی‌ بنیادی‌ بین‌ بنیادگرایی‌ وهابی‌ و شیعی‌ وجود دارد. طبیعتاً در این‌ میان‌، پیروزی‌ ازاسلام‌ راستین‌ خواهد بود که‌ در تشیع‌ علوی‌ تبلور یافته‌ است‌. وهابیت‌ در عمل‌ نشان‌ داده‌ که‌ یک‌ اندیشه‌ بظاهراسلامی‌ و در واقع‌ کاملاً ارتجاعی‌ است‌. احکام‌ و مسائل‌ آنها، چیزهایی‌ نیست‌ که‌ مورد قبول‌ انسانهای‌ روشن‌، آزاد وعاقل‌ باشد. در عربستان‌، گردن‌ مفسد و دست‌ دزد را می‌زنند! ولی‌ در واقع‌ دزد اصلی‌ همچنان‌ در صدارت‌ باقی‌ است‌و این‌ کشور اسلامی‌، یعنی‌ جزیرة‌العرب‌ را به‌ پایگاه‌ امپریالیزم‌ تبدیل‌ می‌کند.
در درون‌ عربستان‌ نیز مخلفتهایی‌ با وهابیت‌ حاکم‌ وجود دارد. در قیام‌ « عبدالله‌ جهیمان‌ » و یارانش‌ در ۱۴۰۰ ه ق‌ افراداین‌ حرکت‌، حاکمیت‌ را بطور مطلق‌ قبول‌ نداشتند و حتی‌ آن‌ را ضد وهابیت‌ معرفی‌ می‌کردند. الان‌ نهضت‌های‌ اصلاح‌طلبانه‌ در میان‌ علمای‌ برجسته‌ جزیرة‌العرب‌ بوجود آمده‌ و آنها خواستار لغو برنامه‌های‌ رژیم‌ سلطنتی‌ هستند. درمقابل‌، « علمای‌ سلطه‌ » و « فقهای‌ شرطه‌ » وجود دارند که‌ به‌ جواز تمامی‌ خواسته‌های‌ حاکمیت‌، فتوا می‌دهند. شیوخ‌مرتجع‌ تا آخرین‌ مرحله‌، مطیع‌ حکام‌ خود هستند و این‌ حکام‌ نیز مطیع‌ امریکا.
با این‌ ترتیب‌، معتقدم‌ برای‌ بنیادگرایی‌ وهابی‌ نمی‌توان‌ آینده‌ای‌ روشن‌ تصور کرد. وهابیها گرچه‌ ممکن‌ است‌ از لحاظ‌ ظاهری‌ تحرکاتی‌ داشته‌ باشند، ولی‌ در نهایت‌ با بیداری‌ جوانان‌ و علماء در کشورهای‌ اسلامی‌، این‌ بنیادگرایی‌ دوامی‌نخواهد یافت‌. کما اینکه‌ تا کنون‌ نیز نتوانسته‌اند از جوامع‌ بسته‌ خودشان‌ خارج‌ بشوند، مگر اینکه‌ در جهت‌ اجرای‌اوامر بیگانگان‌ باشد.
در همین‌ راستا من‌ درباره سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ و زندگی‌ و نبرد وی‌ با استعمار خارجی‌ و استبداد داخلی‌ در کشورهای‌ اسلامی‌ و اروپایی‌، تحقیقات‌ وسیع‌ و دامنه‌داری‌ انجام‌ داده‌ و حتی‌ برای‌ همین‌ منظور مدتها در اسلامبول‌، بغداد، پاریس‌، قاهره‌، و لندن‌ دنبال‌ اسناد و مدارک‌ و کتابها گشته‌ام‌ و امیدوارم‌ که‌ روزی‌ بتوانم‌ محصول‌ زحمات‌ درازمدت‌ خود را در این‌ زمینه‌ منتشر سازم‌، ولی‌ انتظار تکمیل‌ تحقیقات‌ و پیش‌آمدن‌ امکانات‌ مساعد برای‌ نشر آنها، مرا از کوشش‌ در راه‌ شناخت‌ و شناسایی‌ سیدجمال‌الدین‌ ـ باز نداشت‌ و در سالهای‌ پیش‌ از انقلاب‌ اسلامی‌، به‌ یاری‌ خدا کتابها و رساله‌های‌ زیر، اغلب‌ به‌ اهتمام‌ و مقدمه‌ و یا ترجمه این‌ جانب‌ و با هدف‌ روشنگری‌ مردم‌ و معرفی‌ اندیشه‌های‌ پیشتاز حرکتهای‌ اسلامی‌ معاصر، منتشر گردید:
۱٫ دفاع‌ از سیدجمال‌الدین‌ حسینی‌ ، نوشته سیدهادی‌ خسروشاهی‌، (۱۳۴۳).
۲٫ مبارزات‌ ضداستعماری‌ سیدجمال‌الدین‌ ، از: پ‌. لوشانی‌، با مقدمه‌ « « (۱۳۴۷).
۳٫ اسلام‌ و علم‌ ، از سیدجمال‌الدین‌، ترجمه سیدهادی‌ خسروشاهی‌ (۱۳۴۸).
۴٫ رساله قضا و قدر ، نوشته « « (۱۳۴۸).
۵٫ سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ رهبر نهضت‌ آزادیخواهی‌ ایران‌ ، نوشته سیدحسن‌ تقی‌زاده‌، (با مقدمه‌ و توضیحات‌) (۱۳۴۸).
۶٫ شرح‌ حال‌ و آثار سیدجمال‌الدین‌ ، نوشته لطف‌اللّه‌ جمالی‌، (۱۳۴۹).
۷٫ العروه الوثقی‌ (مجموعه شماره‌های‌ منتشرشده‌ در پاریس‌ از طرف‌ سیدجمال‌الدین‌ و محمد عبده‌)، (۱۳۴۹). این‌ مجموعه‌ با مقدمه مشروحتر این‌جانب‌، یک‌بار هم‌ در سال‌ ۱۳۶۴ در ایتالیا چاپ‌ و در سراسر اروپا و بعضی‌ از کشورهای‌ اسلامی‌ توزیع‌ گردید.
۸٫ اسناد و مدارک‌ درباره سیدجمال‌الدین‌ …، صفات‌الله‌ جمالی‌، (۱۳۵۰).
۹٫ نقش‌ سید… در بیداری‌ مشرق زمین‌ ، اثر استاد محیط‌ طباطبائی‌، با مقدمه‌ و توضیحات‌ (۱۳۵۰).
۱۰٫ نامه‌ها و اسناد سیاسی‌ سیدجمال‌الدین‌…، ترجمه‌ و تحقیق‌ از: سیدهادی‌ خسروشاهی‌ (۱۳۵۱).
۱۱٫ یادنامه سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ (جلد اول‌)، به‌ کوشش‌: اینجانب‌ (۱۳۵۴).
۱۲٫ جمال‌الدین‌ الحسینی‌ ـ حیاته‌ و نضاله‌ ـ عربی‌، بقلم‌ اینجانب‌، چاپ‌ ایتالیا، مرکز فرهنگی‌ ـ اسلامی‌ اروپا: (۱۳۶۴).
۱۳٫ مفخر شرق ، سیدجمال‌الدین‌ ، ترجمه استاد سید غلامرضا سعیدی‌، با مقدمه‌ و توضیحات‌ (۱۳۷۰).
۱۴٫ سیدجمال‌الدین‌ و بیداری‌ مشرق زمین‌ (متن‌ کامل‌شده‌ مقالات‌ استاد محیط‌) (۱۳۷۲)، و البته‌ بعضی‌ از این‌ آثار، بارها تجدید چاپ‌ شده‌ است‌.
پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ هم‌ البته‌ به‌ تحقیق‌ و جمع‌آوری‌ اسناد و مقالات‌ از سید و یا درباره سید، ادامه‌ داده‌ام‌ و بهر کجا که‌ سفر کرده‌ام‌، پی‌گیری‌ این‌ امر یکی‌ از کارهای‌ اساسی‌ من‌ بود… و محصول‌ آن‌، اکنون‌ یک‌ مجموعه‌ تقریباً کامل‌ از آثار سید به‌ زبان‌ فارسی‌ و عربی‌ است‌ و همچنین‌ مجموعه‌ کاملی‌ از مقالات‌ و آثار مربوط‌ به‌ سید است‌ که‌ در ۱۵ مجلد و حدود ۵۰۰۰ صفحه‌، که‌ قراربود بمناسبت‌ کنگره‌ سید، منتشر گردد و من‌ امیدواربودم‌ که‌ در سال‌ ۱۳۷۵، همه‌ آنها چاپ‌ شود… اما متأسفانه‌ برخوردهای‌ اداری‌! با مسئله‌، موجب‌ گردید که‌ کتابها آماده‌ نشر نشود، ولی‌ بهرحال‌ امیدواریم‌ که‌ بتدریج‌ چاپ‌ و در اختیار علاقمندان‌ قرار گیرد.
اما اینکه‌ چرا سید توجه‌ مرا به‌خود جلب‌ کرده‌ است‌. من‌ پاسخی‌ بهتر از پاسخ‌ استاد فقید، مرحوم‌ سیدمحمد محیط‌ طباطبائی‌ ندارم‌. ایشان‌ در این‌ زمینه‌ می‌گوید: «… من‌ از میان‌ همه‌ چهره‌های‌ درخشنده‌ تاریخ‌ ایران‌ ـ و اسلام‌ ـ بخصوص‌ کسانی‌ که‌ در راه‌ استقرار حکومت‌ ملی‌ و سقوط‌ استبداد، مصدر خدمات‌ ارزنده‌ بوده‌اند چهره‌ مظلوم‌ سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ را برگزیده‌ام‌… در وجود او سری‌ مکتوم‌ بود که‌ من‌ حیث‌المجموع‌ در وجود بسیاری‌ از افراد یافت‌ نمی‌شد. سید بی‌آنکه‌ در اروپا درس‌ خوانده‌ یا در یک‌ کشور آزاد راقی‌ به‌سر برده‌ باشد، در طی‌ اقامت‌ محدود اول‌ خود در اسلامبول‌ و ارتباط‌ با پیش‌آهنگان‌ نهضت‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ عثمانی‌ و با استفاده‌ از زبان‌ ترکی‌ و عربی‌ و مراجعه‌ به‌ ترجمه‌های‌ مختلفی‌ که‌ از فرانسه‌ در مصر و عثمانی‌ به‌ عربی‌ و ترکی‌ شده‌ بود به‌ حقیقتی‌ آشنا شد که‌ دیگران‌ با وجود فضایل‌ علمی‌ و ادبی‌ مکتسب‌ به‌ درک‌ آن‌ موفق‌ نشده‌ بودند.
سید دریافت‌ که‌ اساس‌ عقب‌افتادگی‌ و شوربختی‌ ممالک‌ اسلامی‌ در بی‌نصیبی‌ ملت‌های‌ مسلمان‌ از آزادی‌ و دانش‌ است‌ و این‌ نقیصه‌ را نتیجه‌ اسلوب‌ حکومت‌ مستبده‌ شناخت‌ و دریافت‌ مادامی‌که‌ شکل‌ زندگانی‌ سیاسی‌ در ممالک‌ اسلامی‌ تغییر نیابد و حکومت‌ مشروطه‌ جای‌ حکومت‌ استبدادی‌ را نگیرد، نجات‌ برای‌ مسلمانان‌ عموماً و ایرانی‌ها خصوصاً میسّر نیست‌.
برای‌ ابلاغ‌ این‌ امر یا تبلیغ‌ این‌ دریافت‌ ذهنی‌، سی‌ سال‌ کوشید و تحمل‌ مصیبتها کرد، هر جا رفت‌ او را هدف‌ تهمت‌ و آزار و زجر قرار دادند و در هرجا تخمی‌ فشاند برای‌ اینکه‌ بری‌ نیاورد حیله‌ها برانگیختند، ولی‌ او مقاومت‌ ورزید و از تلاش‌ فرو ننشست‌. پس‌ از سی‌سال‌ کوشش‌ در زندان‌ طلایی‌ عبدالحمید محبوس‌ و معدوم‌ شد، ولی‌ تخم‌های‌ کشته‌ او در ایران‌ و عثمانی‌ و مصر و هند و افغانستان‌ جوانه‌ زد و ده‌ سال‌ بعد از مرگ‌ او در وطن‌ او ایران‌ نهضت‌ مشروطه‌ آغاز و انجام‌ پذیرفت‌ و چندسال‌ بعد از آن‌ دستپروردگان‌ او در اسلامبول‌ دست‌ به‌کار شدند و کسانی‌ که‌ در حیات‌ او از عهده تطبیق‌ نظریات‌ سیاسی‌ او در مصر و هند برنیامدند و مغلوب‌ و منکوب‌ و محبوس‌ شدند، در حزب‌ کنگره‌ هند و حزب‌ وفد مصر بنیان‌گزار حکومت‌ ملی‌ آزاد گشتند.
من‌ چهره سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ را برگزیده‌ام‌، زیرا عکس‌ چهره او را در قانون‌ اساسی‌ و مطبوعات‌ و فرهنگ‌ جدید و همه‌ تشکیلات‌ اساسی‌ حکومت‌ مشروطه‌ وطن‌ خود می‌نگرم‌ و عقیده‌ دارم‌ خدمتی‌ که‌ او به‌ ایران‌ کرد، از نظر ارزش‌ بالاتر از خدمتی‌ بوده‌ که‌ نادر و اردشیر و یعقوب‌ لیث‌ و شاه‌ اسمعیل‌ به‌ تاریخ‌ ایران‌ کرده‌اند و در ردیف‌ خدمت‌ هوخشتره‌ مادی‌ و آرشاک‌ پرتوی‌ محسوب‌ می‌شود.
تعجب‌ نفرمایید اگر در پیرامون‌ این‌ اسم‌ ساده‌، کوس‌ و نقاره‌ و طبل‌ و علمی‌ دیده‌ نمی‌شود و پیرامون‌ عمامه او را هاله‌ای‌ از نور نگرفته‌ است‌. ولی‌ حقیقت‌ امر این‌ است‌: کار سید از کارهایی‌ که‌ پیشرو مادیان‌ و سردار پرتویان‌ با شمشیر خود در افتتاح‌ فصل‌ جدیدی‌ در تاریخ‌ ایران‌ انجام‌ دادند، مهمتر و از فصول‌ مقدم‌ بر آن‌، گرامیتر و والاتر و سودمندتر بود.
سیدجمال‌الدین‌ با تیغ‌ زبان‌ و نوک‌ قلم‌ خود زمینه‌سازی‌ کرد و شالوده‌ اصلی‌ قبول‌ حکومت‌ مشروطه‌ جدید را آورد و معلوم‌ شد حُسن‌ ظن‌ و حدس‌ صائب‌ سیدجمال‌الدین‌ درباره عنصر مشروطه‌ساز ایران‌ به‌خطا نرفته‌ بود و از حرکت‌ تمرد تنباکو تا مهاجرت‌ به‌قم‌ و پشتیبانی‌ علما از مشروطه‌خواهان‌ دربرابر کودتای‌ باغ‌ شاه‌، همه‌ جا روح‌ او راهنما بود…
آری‌ سید با فکر روشن‌ و توانا و اراده نیرومند و عقیده‌ ثابت‌ و زبان‌ گویا و قلم‌ نیرومند، کاری‌ را در خاورمیانه‌ عملی‌ ساخت‌ که‌ در نقاط‌ دیگر جهان‌ بی‌کمک‌ توپ‌ و تفنگ‌ میسر نمی‌شد.»
این‌ مطلب‌ را مرحوم‌ استاد محیط‌ درضمن‌ مقاله‌ای‌، در فروردین‌ ۱۳۴۶، درباره‌ اینکه‌ چرا از سید دفاع‌ می‌کند، نوشته‌ بود و متن‌ آن‌ را در مجموعه مقالات‌ استاد محیط‌ که‌ تحت‌ عنوان‌ «سیدجمال‌الدین‌اسدآبادی‌ و بیداری‌ مشرق زمین‌» بارها چاپ‌ شده‌ است‌، آورده‌ام‌… این‌ مجموعه‌ بسیار ارزنده‌ دارای‌ ۳۲ مقاله‌ از استاد محیط‌ است‌ که‌ من‌ مطالعه‌ آن‌ را به‌ علاقمندان‌ توصیه‌ می‌کنم‌ و فکر می‌کنم‌ که‌ دربین‌ آثار چاپ‌ شده‌ درباره سید، یکی‌ از مستندترین‌ و بهترین‌ آثار باشد. بهرحال‌ دلیل‌ اصلی‌ توجه‌ اینجانب‌ به‌ سید همین‌ نکاتی‌ است‌ که‌ مرحوم‌ استاد محیط‌ به‌ آنها اشاره‌ کرده‌ است‌… و البته‌ ظلم‌ مضاعف‌ بر سیّد، و استمرار تهمت‌زنی‌ و نشر اکاذیب‌ برضد وی‌، و فقدان‌ منسوبین‌ و یا موسسه‌ و نهادی‌ که‌ حق‌ او را ادا کند، موجب‌ گردید که‌ اینجانب‌، در حدّ توان‌ خود به‌ دفاع‌ از حق‌ بپردازم‌… .  (تهران‌ ـ رمضان‌المبارک‌ ۱۴۱۶ هـ .)