آخوند خراسانی و انقلاب مشروطه

 زندگانی آخوند خراسانی
یکی از رجال مشروطه خواه که نقش موثری درروندتحولات مشروطیت ایران ایفا نمود، ملا محمد کاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی است. به گواهی تاریخ اقدامات این عالم ربانی مقارن مشروطیت در پیشبرد اهداف مشروطه خواهان بسیار موثر و اثر گذاربود.
ملا محمد کاظم خراسانی (۱۲۵۵ - ۱۳۲۹ ه. ق) فقیه اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت درسال ۱۲۵۵ از پدری بنام شیخ حسین هروی، در طوس متولد شد. وی درمشهد علوم مقدماتی را فرا گرفت. سپس بسال ۱۲۷۷ قمری در سبزوار از محضر حاج ملا هادی سبزواری فلسفه آموخت. پس از آن در سن بیست و دو سالگی و در سال ۱۲۷۷ قمری به تهران رفت و به تحصیل حکمت و منطق پرداخت و پس از مدتی برای تکمیل تحصیلات عازم نجف شد و نزد شیخ انصاری و حاج سید علی شوشتری مشغول تحصیل شد. (1)
ملا محمد کاظم خراسانی پس از فراگیری علوم دینی در نجف و سامرا به تدریس مشغول شدومقارن مشروطیت ایران به صف مشروطه خواهان پیوست، و همگام با علمای نجف مبارزات مشروطه خواهی را آغاز نمود.
طبق گزارشات مندرج در منابع؛ شاگردان زیادی درمحضر آخوند خراسانی علوم دینی فرا گرفته اند و حتی تعداد شرکت کنندگان درس اصول استاد(4) بیش از ۱۰۰۰ نفر ذکر شده است.
عبدالحسین مجیدکفایی درکتاب مرگی در نور بنقل ازعبدالرحیم محمد علی صاحب کتاب المصلح المجاهد(5) اسامی ۳۱۰ تن از شاگردان آخوند خراسانی را ذکر نموده که مهمترین آنهاعبارتند از میرزا ابوالحسن مشکینی، شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، شیخ محمدجوادبلاغی، اقاضیاءالدین عراقی، اقاشیخ محمدعلی شاه ابادی، سید محسن امین عاملی، اقاسیدابوالحسن اصفهانی، حاج اقاحسین قمی، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدحسن مدرس و....
عمده آثار مکتوب آخوند خراسانی عبارتند از: الاجازه، الاجتهاد و التقلید، التکلمه للتبصره، حاشیه بر اسفار ملاصدرا، حاشیه برسائل شیخ مرتضی انصاری، حاشیه مکاسب شیخ، القضاء و الشهاد ات وکفایه الاصول و.... (2)
تعدادفرزندان آخوند شش نفر است. پنج پسر و یک دختر که بزرگترین اولادش آقامیرزا مهدی و دیگر فرزندانش میرزا محمد، حاجی میرزاحمد، اقاشیخ حسن و شیخ حسین.

اوضاع اجتماعی - سیاسی ایران در عصر آخوند
مرحوم آخوند در عصر شاهان قاجار می زیست. پادشاهان قاجار در کمال بی خبری از اوضاع و احوال جهانی سلطنت می کردند و سرزمینهای وسیعی از ایران در جنگ با روسها از دست رفته بود و کشور متحمل قراردادهای ننگین «گلستان»و«ترکمانچای»و ... شده بود.
در دوره سلطنت طولانی ناصر الدین شاه، که کشورهای غربی با آهنگی قابل ملاحظه مدارج رشد و ترقی را طی می کردند؛ایران در منجلاب بی سوادی، فقر، و ظلم و ستم حکام و شاهزادگان قاجاری فرو رفته بود. شاه و درباریان به جای اصلاحات بنیادی در وضع و شیوه حکومت و نیز پیشرفت علوم و صنایع، در مقابل اروپای استعماری کاملاًتسلیم شده بود. رجال کشوری و لشکری افراد ذلیل و خود باخته ای بودند، که با رشوه و پرداخت حق حساب؛برای خود القاب دهن پرکن دست و پا کرده، با این عناوین جعلی از دست رنج مردم استفاده کرده و به خوشگذرانی و زن بارگی می پرداختند..
در دوران سلطنت ناصر الدین شاه قسمتهای مختلفی ازکشور، بواسطه دسیسه های انگلستان از ایران جدا گردید، که این امر برای مردم ایران حسرتها و عقده هائی را در پی داشت. که این امر در آینده یکی از علل مشروطه خواهی مردم ایران گردید. (3)
به گفته ملک زاده، «در زمان مظفر الدین شاه، میرزا عین الدوله داماد شاه که از جمله شاهزادگان درجه اول بود، از زمانی که زمام امور رادر دست گرفت، با استبداد وسختگیری تمام با امور و مردم رفتار میکرد، شدت عمل او به حدی بود که هنوز پاسی از شب نمی گذشت که اهالی پایتخت قادر به قدم گذاردن در کوچه ها نبودند و احدی قدرت انتقاد از دستگاه دولت را نداشت.»(4)
وقتی علاالدوله حاکم تهران، به بهانه گرانی قند و شکر، حاج سید هاشم نامی را، که از سادات محترم و از بازرگانان معتبر بود در بازار به چوب بست و عین الوله نیز بر کار او صحه گذاشت، بازاریان که این عمل را توهین به صنف خود می دانستند، دکانهای خود را به عنوان اعتراض بستند و روز بعد (14شوال1322ه. ق)مردم برای اعتراض به اعمال دولت درمسجدشاه اجتماع کردند.
در این هنگام علما به پشتیبانیس از مردم برخاستند و به عنوان همدردی باآنان و آشکار ساختن خشم خود نسبت به اجحاف دولتیان، به حرم حضرت عبدالعظیم مهاجرت کردند و متجاوز از دو هزارنفر جمعیت در آن حوالی گرد آمدند.
ملک زاده مینویسد: «حوزه نجف، که از علما و مراجع تقلید و طلاب علوم دینیه تشکیل می یافت، در تقدیرات مشروطیت ایران یکی از مهم ترین عوامل بودند... احکامی که از مقام روحانیت نجف صادر میشد؛برای کلیه شیعیان واجب الاطاعه بود و سرپیچی از آن در حکم سر پیچی از حدود اسلام بود.»
همین مولف می نویسد: طرفداری آن بزرگواران از اصول مشروطیت از بزرگترین عوامل پیشرفت مشروطیت بود. (5)

آرا سیاسی مرحوم آخوند:

الف - مشروطه:
پی ریزی نهضت مشروطیت در حوزهای خارج از دستگاه روحانیت صورت گرفت و خراسانی ابتدا نقشی در جنبش نداشت. البته در ماجرای مسیو نوژ، او نیز چون دیگر روحانیون از آنکه آن مستشار بلژیکی به هیأت علماءدر آمده بود؛برآشفت و عزل او را خواست. اما پس از آن واقعه و تا زمان عزیمت علما به قم، مداخله ی دیگری از جانب او صورت نگرفت. هنگامیکه نا آرامیها شدت یافت و پایتخت عرصه ی ستیز میان دولت و مخالفان شد، از جانب علمای مهاجر و گروههای دیگر از مردم، نامه ها و تلگرافهائی به دست آخوند رسید که از او می خواست در حمایت از مشروطه خواهان گام بردارد. پاسخ آخوند در این زمینه اینگونه بود: «تلگراف اخبار موحش از تهران رسید؛موجب پریشانی فوق العاده گردید. مطالب چیست؟عاجلاً اطلاع دهید تا اقدامات لازمه نمایم.»(6)
رابطه آخوند با دربار قاجار خوشایند نبود و عقب ماندگی و نگون بختی ایران را از چشم پادشاهان قاجار می دید. در چنین اوضاع و احوالی،، شکل گیری جنبش مشروطه برای آخوند بسیار مهم و مغتنم بود. به نظر آخوند، مجلس شورای ملی «مفتاح تربیت و ترقیاتی بود که سایر ملل نایل و ما محروم بودیم.»از نوشته های آخوند پیداست که او در مشروطیت بیش از هر چیز به دنبال تحقق امنیت و تأمین رفاه رعیت و تقلیل ظلم بود. خراسانی در نامه های خود به علمای شهرها، از آنها می خواست اهداف و مقاصداو ودیگر مراجع را از مشروطیت خواهی برای مردم روشن کنند و« به عموم ملت بفهمانند که غرض ما ازاین همه زحمت، ترفیه حال رعیت و رفع ظلم از آنان و اعانه مظلوم و اجرائ احکام الهیه عز اسمه و حفظ بلاد اسلام از چپاول کفار و امر به معروف و نهی از منکر و غیرها از قوانین اسلامیه بوده است.»(7)
اما شفقت بر رعیت به تنهائی نمی توانست دلالت شرعی بر پذیرش نظریه مشروطه فراهم کند و و مرجع شیعه ناگزیر بود که از مشروطیت، قرائتی سازگار با شریعت بدست دهد تا پذیرش آن برای عموم دینداران سهل گردد. او برای نیل به این مقصود راهکارهای زیر را برگزید:

1 - مشروطیت ضروری دین است. کتاب «الئالی المربوطه فی وجوب المشروطه»شیخ اسماعیل محلاتی، یکی ازچند نوشتار مهمی است که از موضع دینی ودر دفاع اندیشه مشروطیت نوشته شد. محلاتی از شاگردان حوزه درس آخوند بود. اساس استدلال اواین بود که چون مقصود از مشروطیت «تقلیل ظلم و تحدید استیلااست.»و تقلیل جور در شریعت اسلام مورد تأکید قرار گرفته وذیل مقوله امر به معروف و نهی از منکرازآن یاد شده است، پس انکار مشروطیت در واقع انکار «ضروری دین»است. خراسانی نوشته محلاتی را سودمند یافت و برچکیده نوشته او تقریظی نوشت و در اعلامیه های خود بارها بر «ضروری دین بودن»مشروطیت تأکید کرد.

2 - مشروطیت حافظ کیان اسلامی و موجب عزت آن است: تجربه اندلس، برای مسلمانان، تجربه ای تلخ و اندوهبار بود. سرزمینی که روزگاری یکی از مراکز درخشان تمدن اسلامی بود، به علت ضعف وسستی ای که گریبانگیر آن شد، به اندک زمانی به زیر سلطه مسیحیان درآمد. خراسانی ایران زمان خویش را بیش از هر چیز به اندلس در حال انحطاط شبیه می دید؛مداخلات استیلا طلبانه اروپائیان در ایران نیز، این سوئظن را در او تقویت میکرد که تجربه اندلس بار دیگر تکرار می شود. ازاین رو مشروطیت که وعده ی ثبات و امنیت وآبادانی و قدرت میداد؛نه تنها ضروری دین شمرده می شد، بلکه عامل حیات و بقای مملکت اسلامی نیز به حساب می آمد. خراسانی در اعلامیه های خود بارها ابرانیان را از هم سرنوشت شدن با اندلسیان بیم می دادوبه آنان یادآورمیشد که مشروطیت آخرین تیری است که در دفاع از کیان اسلامی، از ترکش رها میشود. (8).
آخوند با این نگرش دینی، مشروطه را نوعی ساختار نوین سیاسی می دانست، که اهل شرع نیز باید از آن به عنوان تکیه گاهی برای رسیدن به مقاصد دینی خود از آن سود جویند و به همین دلیل، تاسیس مشروطیت را از اهم واجبات می دانست. وی در لایحه ای مشروطه را اینگونه تعبیر می کند:
«مشروطیت هر مملکت عبارت از محدود و مشروطه بودن ادارات سلطنتی و دوایر دولتی است؛به عدم تخطی از آن حدود و قوانین موضوعه، بر طبق مذهب رسمی آن مکتب و طرف مقابل آن استبدادیت دولت است؛که عبارت از رهائی و خود سری است و آزادی سلطنتی است و... و آزادی هر ملت هم، که اساس مشروطیت سلطنتی مبتنی بر آن است، عبارت است از، عدم مقهوریت شان در اعمال خودسرانه سلطنت وبی مانعی در احقاق مشروطه ملیه و رقبت مقابله آن هم عبارت از همین مقهوریت مذکوره و فاقد هر چیز بودن در مقابل ارادت دولت استو چون مذهب رسمی ایران شیعه است، پس مشروطیت و آزادی ایران عبارت از عدم تجاوز دولت و ملت از قوانین منطبقه بر احکام خاصه و عامه مستفاده از مذاهب و بنیه بر اجرای احکام الهیه و حفظ نوامیس شرعیه و ملیه و منع از منکرات اسلامیات و اشاعه عدالت و محو مبانی ظلم و سد ارتکابات خود سرانه... مطلب این بود که اساس مسلمانی بر این مطلب مبتنی و در فصل دویم قانون اساسی هم که در سابق امضا نمودیم - ملزوم عدم مخالفت قوانین موضوعه با احکام شرعیه رعایت شده است....»(9)

ب - مبارزه با عوامل الحادی مشروطه:
مرحوم آخوند با یک رویکرد دینی وارد انقلاب مشروطه شدو آنرا با معیارهای اسلامی در مبارزه با ظلم و استبداد و دفاع از حقوق محرومان و مسائلی نظیر اجرای امر به معروف و نهی از منکر سازگار یافت و از روی وظیفه دینی به استقرار آن همت گمارد. ولی به مرور زمان پرده ها از مقاصد شوم مشروطه گران ملحد برافتاد وآنها بارها در نوشته ها و اظهارات خود؛دستورهای اسلام را برای اداره جامعه ناکارآمدخوانده؛به دستورات اسلام از جمله قصاص اهانت کرده ودر این باره قلم زدند.
مرحوم آخوند در همان دوره کوتاه نشان داد که نسبت به هر گونه تعرض به احکام شریعت و دستگاه روحانیت هشیار است. این هوشیاری و حساسیت در مواردی چون آزادی مطبوعات، آزادی حقوق زنان، نظام قضائی جدید ومخالفتبا برخی نمایندگان مجلس بروز یافت؛که چند مورد اشاره می شود:

1 - زمانی که میرزا حسن، مدید روزنامه حبل المتین در شماره ششم این نشریه، مقاله «اذا فسد العالٍم فسد العالَم»(10)را منتشر کرد؛آشوبی به پا خاست. این امر باعث شد تا آخوند تلگراف تندی منتشرومجازات حبل المتین را خوا ستار شد. روزنامه توقیف و میرزا سید حسن محبوس گردید.

2 - مورد بعد سید حسن تقی زاده نماینده مردم آذربایجان در مجلس بود که هرازچند گاهی سخنان درشتی برزبان می آورد. وبا آرای شریعتمداران در مواردی نظیر تاسیس نظام قضائی، تدوین نظام نامه، اصل دوم متمم قانون اساسی و... مخالفت می کرد؛تا اینکه حکمی علیه او از نجف رسیدوخراسانی در این حکم اورا شرعاًاز عضویت در مجلس عزل کرده و تبعید فوری او را خواستار شدند.. (11)
مرحوم آخوند با مبانی توحیدی و تعبدی نمی توانستعقاید متجددان ملحد یا کج اندیش را بپذیرد؛در نتیجه به مقابله با آنان پرداخت.

ج - مبارزه با اجانب:
در دوره قاجار دولتهای روس وانگلیس برای چپاول هر چه بیشتر منابع ایران با یکدیگر رقابت میکردندوبه بهانه های مختلف تمامیت ارضی ایران را زیر پا می نهادند. در هنگامه مشروطه، دولت روس برای حمایت از دولت محمد علی شاه وارد ایران گردید.
به همین روی مرحوم آخوند به عنوان مرجع تقلید شیعیان، از روی تعهد و احساس وظیفه دینی، در اولین قدم برای مبارزه با روسها، در تلگرافی کلیه کالاهای روسی را تحریم کردند. (12)
دولت روسیه از این اعلامیه آخوند نگران گردیده و در مقابل تهدید کردند، که ما هم جلوی کالاهای ایرانی را خواهیم گرفت. ولی از این کاری توفیقی حاصلشان نشد؛به همین دلیل روسها شدت عمل به خرج داده و شروع به تجاوز به خاک ایران کردن و در اینباره، انگلیسیها را نیز با خود همراه کردند. از سوی دیگر پس از مشروطه در سال1911م برای رفع نابسامانی اقتصادی ایران، مورگان شوستر آمریکائی به ایران آمد. موفقیتهای وی در امور اصلاحی اقتصادی سبب گردید تا دولت روس با حضور وی در ایران مخالفت کرده و خواستار عزل وی شوند. ومتعاقب آن شروع به پیشروی در خاک ایران کردند. وبا التیماتومی خواستار اخراج شوستر ظرف مدت 48 ساعت شدند. در این زمینه دولت انگلیس از روسها حمایت کرده و طی یادداشتی از آن حمایت کردند.
این امر سبب شد تا در نجف علما کلاس و بحث را رها کنند. کسروی می نویسد:
«... خروش مردم روز به روز بیشتر می شد. در عراق آخوند خراسانی و مازندرانی به کوشش بر خاستندونخست فتوا به ترک کالاهای روس داد، وآنرا با تلگراف به همه جا آگاهی دادندوسپس آخوند برآن شد که خویشتن برای جهاد و شورانیدن مردم به جنگ روسیان به ایران بیاید و بیدرنگ به آمادگی برخاست....»(13)
آخوند در نهایت فرمان جهاد علیه روسها را صادر کردوبه دنبال این فرمان، تصمیم گرفت خود در راس سایر علما و به اتفاق آنان به ایران بیاید. ولی متاسفانه در همان شب که قرار فردای آنروز عازم ایران گردد؛بیمار گشته و به لقاءالله پیوست. مرگ وی در چنین شرایطی بسیار مشکوک به نظر می رسید. (14)

ولایت فقیه:
مهمترین چالش میان موافقان و مخالفان مشروطه در عرصه نظزیه سیاسی بود. مشروطیت به آن سوال دیرین که«حکومت حق کیست؟»پاسخی دیگر میدادکه این پاسخ با نظریه ولایت فقیه همخوان نبود. خراسانی منتقد نظریه ولایت فقیه بود. «مطابق اخبار فقیه عادل از جانب شارع مقدس و به زمامداری امور مسلمین برگزیده شده است.»آخوند و استادش(شیخ مرتضی انصاری)نظرات انتقادی زیر را بیان میکردند:
1 - آیات و روایات بر اثبات این نظریه دلالت ندارند.
2 - چون همواره بیش از یک فقیه عادل در یک زمان داریم، مداخله آنان در امور موجب هرج و مرج می شود و شارع هیچ گاه حکم به هرج و مرج نمی دهد.
3 - فقیه عادل همچون پیامبر و امامان معصوم نیست و سپردن جان و مال مردم به دست فردی جایز الخطا نکته ای نیست که شارع مقدس به آن رضایت دهد. به اعتقاد او فقیهان در دوره غیبت تنها مجاز به تصرف در امور حسبه هستندو از «مجاز بودن تصرف در امور حسبه»به هیچ وجه، امر زمامداری و رهبری و مدیریت مسلمانان به دست نمی آید.
بعدها در مواجه با تمدن جدید، توسط برخی از فقیهان متأخر راهکارهائی جهت سازش میان آن نظریه سنتی و برخی آموزه های جدید پیشنهاد شد. حاصل تلاش این مجتهدان نو اندیش؛پدید آمدن قرائتهای جدیدی از نظریه ولایت فقیه بود. در دوره ای که آخوند می زیست این تقریرات نو هنوز پدید نیامده بود و از این رو نقد او از نظریه ولایت فقیه متعلق به همان مفهوم سنتی است و رویکرد خراسانی به نظریه ولایت فقیه رویکردی فقهی است و بررسی صحت نظرات او بر عهده فقیهان است.
3 - از سوی دیگر اگر مشروطه ایران اقتباسی از مشروطه غرب است، چه تضمینی است که در چنین نظامی اباحی گری رواج نیابد و اصولاًچه تفاوت ماهوی میان مشروطه ایران و مشروطه انگلیس وجود دارد؟پاسخ خراسانی این بود که تأسیس نظام سیاسی مشروطه در هر کشوری مبتی برمذهب رسمی آن کشور است واینکه در غرب آزادیهای فردی وجود دارد، بیش از آن که به مشروطیت مربوط باشد، به دیانت آن جماعت مربوط است که قیودات و تکالیف متفاوتی بردوش مومنان می گذارد.
4 - دو اصل مهم مساوات و آزادی نیز مسئله دیگری بود که مناقشه فراوان برانگیخت. این دو اصل در قرائت خراسانی از مشروطه صبغه شریعت پسندانه می یابند: اصل آزادی در حد آزادی در برابر استبداد سلطان جائر متوقف می ماند و اصل مساوات، از مساوات در حقوق به مساوات در برابر حقوق تقلیل می یابد. (15)

سخن آخر:
آنگونه که از شواهد و اسناد بدست می آید، خراسانی تا پایان عمر نسبت به مشروطیت وفادار باقی ماند ودر برابر انواع حوادث از حمله روسها گرفته تا مخالفتهای هم صنفان خود سینه سپر کرده و از مشروطه شدیداًحمایت میکرد.
ولی این سوال به ذهن متواتر می شود، که اگر آخوند چند سال بیشتر زنده می ماند آیا باز با همان شور و شوق از مشروطه حمایت میکرد.
به هر حال مرحوم به عنوان مرجع تقلید شیعیان برحسب وظیفه به حمایت از مشروطه برخاست؛چرا که آنرا مطابق با شرع یافت.

منبع:
پی نوشتها:
1 - عبدالحسن مجید کفائی، مرگی در نور، کتابفروشی زوار، 1359، ص39
2 - همان، ص326تاص330
3 - مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات علمی، جلد1و2، ص105تاص219
4 - همان، ص200
5 - کفائی، ص157به بعد، به نقل از تاریخ مشروطیت ایران
6 - محمد مهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه وسعدوندیان، نشر تاریخ ایران، جلداول، 1362، ص83
7 - ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی اکبر سعیدی، آگاه و نوین، 1362، بخش دوم، ص195وص196
8 - جلال توکلیان، اندیشه سیاسی آخوند خراسانی، مجله کیان، شماره 42، ص47
9 - علی نقی ذبیح زاده، مرجعیت دینی و فعالیتهای سیاسی آخوند خراسانی، مجله معرفت، شماره 55، ص82
10 - مهدی ملک زاده، همان، ج6، ص1288
11 - جلال توکلیان، ص49
12 - کفائی، ص235تاص240
13 - کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص241
14 - عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، امیرکبیر، 1381، ص117تاص118
15 - جلال توکلیان، ص47تاص48