رابطه مکتب اصولی آخوند خراسانی با فلسفه

گفتگو با آیت‌الله محمد رضا مویدی قمی

آیت‌الله محمد رضا مویدی قمی، از شاگردان حضرت امام، آیات عظام محقق داماد، گلپایگانی، اراکی، مرعشی‌نجفی، یکی از فعالان انقلاب اسلامی در قبل و بعد از انقلاب بوده است. 

ایشان به امر امام خمینی مدتی در تهران به رسالت تبلیغ مشغول بود، این استاد حوزه بیش از دو سال مدیریت حوزه علمیه زاهدان را بر عهده داشت و هم‌اکنون به تدریس دروس خارج فقه، تفسیر قرآن و شرح نهج‌البلاغه مشغول است. 

* حاج‌آقا در ابتدا مقداری در خصوص جایگاه و جامعیت علمی مرحوم آخوند (ره) توضیح دهید.

مرحوم آخوند محمدکاظم خراسانی (ره) از ستون‌های برجسته علمی و از بارزترین شاگردان شیخ انصاری (ره) می‌باشد. البته مرحوم شیخ انصاری، شاگردان زیادی داشتند، اما یکی از بزرگ‌ترین شاگردان شیخ اعظم، مرحوم آخوند خراسانی است، بعد از اینکه مرحوم شیخ به رحمت الهی پیوست، مرحوم آخوند کرسی درس مستقلی را ارایه دادند و بعد از شروع به تدریس، علمای برجسته‌ای پای درس ایشان شرکت کردند، وقتی جامعیت علمی،دقت و ابداع مسایل آن مرحوم را ملاحظه ‌کردند به تدریج حوزه مدرسه‌ای و تدریس ایشان پربار شد و علمای مشهوری همچون آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره)، مرحوم کاشف‌الغطاء، آیت‌الله سید محسن حکیم؛ آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری، مرحوم کمپانی، مرحوم نائینی از مباحث علمی آخوند استفاده می‌نمودند که به قول مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی (صاحب الذریعه) تعداد شاگردان مرحوم آخوند، به هزار و دویست نفر هم می‌رسید که حداقل هفتصد نفر از آنها، مجتهدین مسلم بودند که پای درس ایشان حاضر می‌شدند.

جامعیت مرحوم آخوند، در علم کلام، فلسفه، فقه، اصول و ... باعث جذب علما به دور ایشان می‌‌شد صاحب کفایه هم از منتقدین درس شیخ انصاری (ره) بودند و تعلیقی بر کتاب استاد نگاشته بودند.

مقام علمی و نوآوری ایشان در اصول آنچنان بارز است که هنوز به مانند ایشان در اصول به عرصه میدان نیامده است.

*مرحوم آخوند، چه نقشی در تطور اصول داشتند؟

اگر کتاب کفایة‌الاصول ایشان به صورت بخش بخش تقسیم شود، قسمت اول و دوم کتاب با قسمت سوم و چهارم کتاب متمایز می‌باشد، یعنی قسمت سوم و چهارم آن که تقریباً اصول عملیه است هم مسلک و هم‌مشرب بقیه اصولیین می‌باشد با این تفاوت که برخی دقت نظر و ایرادهایی را در لابلای مباحث اعمال می‌کردند و از این رو در دو بخش پایانی، کمتر ابداع و ابتکار به خرج داده‌اند.

اگر کسی که رسائل شیخ اعظم را خوب فرا نگرفته باشد و به مباحث اصولی احاطه نداشته باشد، رفتن چنین شخصی به سوی کفایة‌الاصول، اشتباه می‌باشد.

برای اینکه کفایه، کتابی است که میزان علم افراد را تعیین می‌کند به عبارتی دیگر طالب علم نمی‌تواند کتاب کفایه را نردبان رسیدن به علم قرار دهد، بلکه معلومات خود را در زمینه علم اصول باید با کفایه محک بزند.

مرحوم آخوند، در قسم اول و دوم کفایه، مطالب و نوآوری‌هایی را ارایه داده است که کمتر به آن توجه شده و همین نوآوری‌‌های ایشان است که باعث امتیاز صاحب کفایة شده و الان نیز، مطالب ایشان تازگی خود را حفظ کرده است.

ابداعات آخوند زائیده تفکر و خلاقیت منحصر به فرد ایشان است که ویژگی خاصی به مباحث اصول داده است.

*مرحوم آخوند در کفایةالاصول در جمله فارسی خود،(قلم اینجا رسید و سر بشکست) چه معنایی را اراده کرده است؟

مرحوم آخوند (ره) در فلسفه مهارت خوبی داشته است، صاحب کفایه نمی‌خواستند که کتاب اصول را مخلوط به فلسفه کنند، اما چون افکار ایشان آمیخته به فلسفه بوده است، گاهی در ارایه مطالب؛ ناخودآگاه، به سمت فلسفه رفته است. همان طور که معلوم است فلسفه روش خاص خود را دارد و این گونه نیست که در فلسفه، از احادیث و روایات استفاده شود، وقتی شخص، روش فلسفی را برای خود ملکه کرد تا انتهای آن روش به پیش می‌رود، اگر با روش فلسفه در یک مسئله به بن‌بست رسید، دیگر کاری از آن شخص ساخته نیست، مطلبی که جناب آخوند بیان کرده‌‌اند از این جهت بوده است، روایتی که از حضرت موسی بن جعفر (ع) وارد شده است، بدون فلسفه خیلی عادی قابل حل می‌باشد، یعنی روایت« السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه» درباره علم خدا است که خداوند نسبت به افراد سعادتمند و افراد شقاوتمند از زمان انعقاد نطفه در رحم مادرانشان علم دارد، اما همین مسئله اگر با روش فلسفه بررسی شود نمی‌توان به نتیجه درستی رسید و به خاطر همین نکته ایشان بیان کردند« قلم اینجا رسید و سر بشکست» در این حال اشکالات مطرح شده، عنوان می‌شود، اگر جناب آخوند این مسئله را از ناحیه فلسفه، مورد کنکاش قرار نمی‌داد، به این مرحله نمی‌رسید.

*چه ویژگی‌هایی کفایةالاصول را از دیگر کتب اصولی متمایز کرده است؟ آیا این کتاب نوشته خود آخوند است یا فرزند ایشان درس آخوند را تقریر کرده است؟

شکی در این مسئله نیست که مجتهدانی در درس ایشان، مطالبی را به عنوان اشکال مطرح می‌کردند و ایشان نیز پاسخ می‌دادند، اما اصل کتاب از آن خود آخوند خراسانی است و هیچ منافاتی ندارد که ایشان مطالب نقدگونه شاگردان را اضافه یا کم نماید و یا این که مطالب گفته شده، از سوی فرزند ایشان، نوشته شده و با دست خط مرحوم آخوند اضافه شود. اما اصل کتاب مربوط به خود ایشان است و شکی در آن نیست که فرزند ایشان، یار و وزیر ایشان بوده است، کما اینکه شاگردان برجسته ایشان وقتی اشکالاتی را مطرح می‌کردند و مرحوم آخوند، پاسخ می‌دادند این پرسش و پاسخ را نیز در لابه‌لای مباحث کتاب به صورت « ان قلت و لایقال» ارایه می‌دادند.

مهمترین ویژگی صاحب کفایة این است که ایشان قبل از این که تتبع در اصول داشته باشند نسبت به مسائل اصولی، تفکر عمیق می‌کردند و در این مبحث، مبدع، متفکر و مبتکر بودند و چنین ویژگی‌هایی باعث امتیاز کتاب کفایة‌الاصول شده است.

*روش مرحوم آخوند در بیان مسائل اصولی چیست؟ آیا دارای مکتب مستقلی در این خصوص بودند؟

کتاب کفایةالاصول و روش اصولی مرحوم آخوند دارای چند ویژگی خاص می‌باشد.

اصولیین دیگر غیر از آخوند، ابتدا مطالب اصولی دیگران را مطرح می‌کردند و بعداً به یک نقطه آخر می‌رسیدند، اما مرحوم آخوند، کلام آخر دیگر اصولیون را در ابتدا ذکر می‌کردند، یعنی این گونه نبوده است که ایشان آمده باشند و همان مطلب را ذکر کنند! آخرین کلمات و نتایج دیگر اصولیون را در ابتدا عنوان می‌کردند و در مباحث الفاظ نیز ایشان نظرات مستقلی ارایه داده‌اند که نشان دهنده خلاقیت؛ ابتکار و نوآوری مرحوم آخوند می‌باشد که در سایر کتب اصولی دیده نمی‌‌شود.

عبارت کفایة‌الاصول نیز هم موجز و هم پیچیده می‌باشد که این مسئله باعث شده است تا علمای زیادی بر این کتاب شرح بنویسند که تعداد شروح، تعلیق و حاشیه بر کفایة‌الاصول بالغ بر دویست کتاب می‌باشد اولین شرح بر کفایة‌الاصول از سوی خود مرحوم آخوند خراسانی نگاشته شده است از جمله علمایی که بر این کتاب شرح نوشته‌اند همچون مرحوم سلطان‌العلما و مرحوم آیت‌الله غروی اصفهانی می‌باشند.

بنابراین خلاصه ویژگی کتاب مرحوم آخوند خراسانی (ره) در چند مورد است:

نخست اینکه آخرین اقوال دیگران را ارایه داده است و مطلب دوم این که مطالب را موجز بیان می‌کردند سومین ویژگی، پیچیدگی متن کفایه می‌باشد که نیاز به شرح داشته است.

*اهمیت بحث الفاظ در این کتاب و در علم اصول، چقدر است؟

کارایی بحث الفاظ در فقه، خیلی اندک است این طور نیست که خیلی ضرورت داشته باشد، فقط در مباحث مطلق و مقید، عام و خاص و ... این ضرورت احساس می‌‌شود اما در فقه کارایی چندانی ندارد. ولی باید گفت برای ارتقا دادن سطح علمی طلاب، بحث الفاظ بسیار مطلوب می‌باشد.

همیشه برای کارایی نباید تحصیل کرد. برخی مواقع باید ملا شد ولو این که در عصر حاضر به علت مشغله زیاد، کمتر به این مسئله پرداخته شود اما در قدیم‌الایام این گونه نبوده است؛ در آن عصر نمی‌‌خواستند و یا امکان حکومت کردن وجود نداشت.

روحانیت، امروز باید خوراک فکری برای حکومت تولید کند، به همین خاطر وقت کافی برای ملا شدن نمی‌گذارند اما اگر کسی بخواهد در مباحث علمی خود را در سطح عالی قرار دهد، باید از کفایة‌الاصول استفاده نماید.

*تلفیق اصول با فلسفه چه فوائدی را به دنبال دارد؟

مرحوم آخوند، وقتی که کفایةالاصول را می‌نوشتند در اصل نمی‌خواستند فلسفه را با اصول تلفیق کنند، ولی چون افکار ایشان آمیخته با فلسفه و مسلط به مسائل فلسفی بودند، ناخودآگاه در برخی مواقع این تلفیق صورت می‌گرفت، افرادی که در زمینه فلسفه، مهارت لازم را دارند ویژگی خوبی است اما مطالب را با عمق فلسفی بیان کردن نشان دهنده احاطه بر مسئله از همه جهت است از این رو تلفیق اصول با فلسفه این خاصیت را دارد.

کسی که عارف و آشنا به مباحث فلسفی است، وقتی وارد مسایل مختلف می‌شود، مطالب به بهترین وجه برای او روشن می‌‌شود.

*آیا روش فلسفی آخوند در نگارش کفایة‌الاصول نسبت به سایر اصولیین تاثیر داشته است؟

شخصی که در فلسفه، کلام، فقه، اصول، تفسیر و... تبحر زیادی دارد، اگر بخواهد مطالب اصولی را بنویسد بهتر می‌تواند دست به قلم ببرد، اما کسی که از این علوم بهره کمتری دارد در تبیین مباحث با مشکل برخورد می‌کند، افرادی که در درس مرحوم آخوند شرکت می‌کردند از همه گزینه‌ها بودند جامعیت علمی ایشان افراد را جذب خود می‌کرد اگر مرحوم آخوند دارای یک جهت علمی بود، هیچ وقت شاگردانی با سلیقه‌های مختلف دور ایشان جمع نمی‌‌‌شدند بنابراین روش فلسفی آخوند، بدون اثر نبوده است بلکه در موفقیت ایشان دخالت داشته است اما برای افرادی قابل استفاده بوده است که در فلسفه بهره‌ای داشتند و در علم اصول نیز استفاده لازم را می‌بردند.

*با اینکه مرحوم آخوند، تدریس فقه را در کیفیت بالایی ارایه می‌دادند، چرا فقه ایشان جایگاه ویژه‌ای در بین حوزویان ندارد؟

آن گونه که معروف است مرحوم آخوند (ره) سه درس، تدریس می‌کردند عمده درس ایشان، اصول بود و دو درس فقهی نیز برای شاگردان ارایه می‌دادند مرحوم آخوند مثل شیخ اعظم، استاد خود کتاب‌ها و رساله‌های فقهی نیز تالیف کرده‌اند.

شیخ انصاری (ره) کتاب‌های فقهی در موضوعاتی همچون طهارت، خمس، زکات، میراث را تالیف کرده‌‌اند اما کتاب فرائدالاصول مرحوم شیخ انصاری، آن قدر روشنی و نورانیت دارد که بقیه کتب ایشان را تحت‌الشعاع قرار داده است.

کتاب‌های اصولی ایشان آن قدر جایگاه بالایی داشته است که کأنه مسائل فقهی،تدریس فقهی و کتب فقهی ایشان را تحت‌الشعاع قرار می‌داده است.

وقتی در محضر حضرت امام راحل، تلمذ می‌کردیم و ایشان را با دیگر مراجع و علما مقایسه می‌کردیم می‌گفتیم که دقت حضرت امام، خیلی زیاد است.

امکان داشت بعضی از مراجع از نظر فقهی بسیط بودند اما در مرحله دقت به پای امام نمی‌رسیدند امام هم جایگاه اصولی و هم جایگاه فقهی برتری داشتند.

حضرت امام در مباحث اصولی، ابتکارات جدیدی ارایه می‌کردند، گاهی از کلمات مرحوم نائینی (ره) مطالبی نقل می‌کردند و امکان نداشت کلام مرحوم نائینی را نقل کنند و انتقاد نکنند.

مرحوم آخوند نیز این گونه بودند؛ فقه ایشان مورد توجه بوده است ولی کتاب و مباحث اصولی ایشان، آنقدر جنبه بالایی داشته است که دیگر مباحث ایشان تحت‌الشعاع مباحث اصولی قرار می‌گرفتند.

این امکان الان نیز وجود دارد که عالمی در حوزه، دارای جایگاه علم فلسفه، تفسیر، فقه و ... باشد اما ممکن است از نظر فلسفی یا از نظر تفسیری، مقامش طوری بالا باشد که مقام فقهی او را تحت‌الشعاع قرار دهد.

از این جهت، به فقه مرحوم آخوند توجه در خور شایسته‌ای نشده است با اینکه مرحوم آخوند در فقه ید طولایی داشتند.

نکته دیگر اینکه «فقه» یک حالت مخصوص را طلب می‌‌کند «فقه» دارای مقام قداست مخصوصی است که به سراغ همه نمی‌رود مثلاً مرحوم سید محمدکاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه (ره) در ضمن بیان مطلب و استدلال به آن می‌فرماید: «اقوی این است» ...، ولی «احوط این مسئله نیز این می‌باشد ...» دست از احتیاط خود بر‌نمی‌دارد و مطلب را با احتیاط ارایه می‌دهد این حاکی از قداست مخصوصی است که سراغ همه افراد نمی‌رود.

عدم وجود جایگاه ویژه برای فقه مرحوم آخوند در دو نکته خلاصه می‌شود نکته اول این که اصول ایشان طوری در سطوح بالا ارایه شده است که فقه آن مرحوم را تحت‌الشعاع قرار داده است و نکته دیگر این که خود فقه حالت قداست مخصوص دارد که این قداست مخصوص به سراغ بعضی افراد می‌رود.

*چرا آخوند خراسانی در نگارش کفایه به موجزگویی و پیچیدگی در تبیین قواعد و مباحث اصول پرداخته است؟

همان گونه که بیان شد کسی باید به سراغ کفایة‌‌الاصول برود که مسلط به اصول باشد کسی که می‌خواهد مراحل علمی را طی کند نباید در پی این کتاب باشد.

طلاب در صورتی می‌توانند به کفایه مراجعه کنند که عارف به کتاب رسائل مرحوم شیخ انصاری باشند برای اینکه «کفایة‌الاصول» میزان و محلی برای شناسایی علمیت افراد می‌باشد.

باید کسی که عارف به مقام اصولی است به کفایه رجوع کند اما اگر کسی کفایه را با شرح و تفصیل عنوان کند اشتباه می‌باشد باید با کلمات کوتاه، موجز و پیچیده این کتاب ارایه شود تا این که معلوم شود این شخص در مباحث اصولی توانسته است به قواعد و قوانین برسد یا نه؟

کتاب‌هایی مثل: معالم الاصول، اصول استنباط، حلقات، اصول مظفر و ...، علم اصول را به طلبه می‌آموزد بعد از این کتب فرائدالاصول مرحوم شیخ اعظم، کامل کننده دیگر کتب اصولی است و بعد از فراگیری این کتب باید سراغ کفایةالاصول رفت.

نکته‌ای که لازم است عنوان شود این است؛ اگر کسی بخواهد کفایةالاصول را تدریس کند، باید چند دوره رسائل مرحوم شیخ را تدریس کرده باشد.

مدرس کفایه باید، احاطه به آن داشته باشد تا پیچیدگی‌ها و عبارات موجز کفایه را برای شاگردان تفهیم کند.

اگر برای کسی مطالب اصولی، جا نیفتاده باشد آمدن به سمت کفایه کار خوبی برای او نیست.

نکته ظریف در پیچیدگی و موجزگویی کفایه در یک جمله نهفته است و آن اینکه کفایة‌الاصول میزانی است که نشان می‌دهد فرد چه مقدار به علم اصول رسیده است و لذا اسم آن را «کفایه» نام نهاده است یعنی کسی که در اصول عارف باشد همین او را کفایت می‌کند اگر کسی به مباحث اصول عارف و دانا نباشد دلیلی وجود ندارد که در چنین مباحثی وارد شود.

*کفایةالاصول چه مقدار پاسخ‌گوی نیازهای جامعه علمی است و آیا می‌توان کتابی را جایگزین آن کرد؟ آیا تحول در حوزه، متون درسی را شامل می‌‌شود یا خیر؟

جایگزین کردن کتابی به جای کتابی دیگر، کار تمامی نخواهد بود برای انجام چنین کاری حتماً باید مزایایی در کتاب جدید وجود داشته باشد که کتاب قبلی فاقد آن مزایا باشد یعنی اگر کسی با خلاقیت و ابتکار خود مطالب جدیدی را ارایه دهد که دیگر اصولیون آن مطالب را اضافه‌تر و برتر از دیگر نظرات ببینند در آن وقت می‌توان آن کتاب را جایگزین کتاب فعلی کرد جایگزین کردن کتابی به جای «کفایه» به نظر حقیر تمام نیست کتاب کفایة‌الاصول باید در جای خود باقی بماند تا علمیت افراد توسط این کتاب محک زده شود.

نمی‌توان دیگر کتب اصولی را کنار زد و از کفایة‌الاصول،‌استفاده علمی نمود چون این کتاب میزان تشخیص دادن افراد در اینکه فرد اصولی است یا خیر می‌باشد؟ و تحول در حوزه هم به این معنا نیست که کتابی جایگزین کتابی دیگر شود کتاب رسائل، مکاسب و کفایة‌الاصول دارای جایگاه علمی است زیرا دروس خارج شیخ اعظم و آخوند خراسانی می‌باشد لذا در صورت جایگزین کردن باید کتبی جامع‌تر از این کتب را قرار داد.

«تهذیب المغنی» هیچ وقت جای «مغنی» را نمی‌‌گیرد مغنی، مملو از مطالب علمی است تهذیب المغنی خیلی از مطالب را حذف نموده است که طلبه به همان اندازه مطالب را فرا می‌گیرد.

*به نظر شما کفایةالاصول دارای چه ضعف‌ها و قوت‌هایی است و چرا بعد از سال‌ها هنوز کتابی جایگزین آن نشده است؟

نقاط مثبت کفایة‌الاصول زیاد است اما در مورد ضعف‌های آن، بنده ‌کوچک‌تر از آن هستم که بخواهم ضعف‌هایی بر آن ارایه کنم.

اما نقاط قوت آن، یکی نو بودن مطالب اصولی است که عنوان شده است، نقدهایی که جناب آخوند بر اساس استدلال قوی بر دیگر اصولیون ارایه می‌‌کند از جمله نقاط قوت «کفایه» می‌باشد با توجه به اینکه بعد از شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، محقق، علامه حلی، و صاحب معالم، «علم اصول» در محاق قرار گرفت و بعد از این دوره، اخباریان وارد میدان شده و شبهاتی را مطرح کردند و تا زمان مرحوم بهبهانی که ایشان همه آن ایرادات را جواب دادند و تقریباً علم اصول، تجدید حیات نمود و مرحوم شیخ انصاری (ره) علم اصول را در جایگاه بالایی قرار دادند و مرحوم آخوند نیز با نوآوری‌های خود، کلمات اصولیون را در عین این که مورد نقد قرار می‌دادند، جایگزین مناسبی برای آن‌ها ارایه می‌نمود.

جایگزین نشدن کتابی، جای کفایة‌الاصول نشان دهنده آن است هنوز کتابی به جامعیت و نوآوری کفایه ارایه نشده است.

شاید تنها ضعفی که بتوان عنوان کرد تلفیق اصول با فلسفه و پیمودن مسیر تا انتها در برخی مبحث، به وسیله روش فلسفی است و اگر با تامل بیشتری طی طریق می‌شد به بن‌بست نمی‌رسید.

*عبارت«فتامل»‌های آخوند، در متن کفایه به چه معناست و چرا بسیار ذکر شده است؟

مرحوم آخوند در لابه‌لای متن‌ها «فتامل» داشته‌اند این فتامل‌ها در هر جا اشاره به یک معنا می‌کند این طور نیست که همه به یک معنا باشد.

گاهی مطالب را با دقت فراوان بیان می‌کند که «فتامل» در این جا برای این است که خواننده باید دقت کند تا به اصل مطلب پی ببرد و گرنه به حقیقت مطلب نخواهد رسید گاهی فتامل‌های ایشان این است که مطلب را بیان می‌کرده و به یک نقطه دلخواه نمی‌رسیدند و به همین جهت در این جا، فتامل را به کار می‌بردند.

بعضی از موارد فتامل برای این است که مطلب و مسئله‌ای را بیان می‌کردند اما از مطلبی که بیان کرده بودند، راضی نبودند و فتامل‌ به کار می‌بردند به این معنا که خواننده در پی وجه دیگری برای مسئله باشد بنابراین «فتامل‌های» ایشان در هر جا یک معنا را اراده کرده است.

*نکته خاصی را اگر ضروری می‌دانید عنوان کنید؟

توصیه‌ام به طلاب این است که خود را قانع نکنند به این که کفایه‌خوان هستند! مهم نیست که انسان برای رسیدن به نقطه علمی، حتماً کفایه خوان باشد.

بلکه مهم این است که قبل از اینکه به مقطع کفایة‌الاصول برسد، مسائل اصولی برای او روشن شود.

اعتقاد بنده این است که قبل از ورود به کفایه، طلبه باید به مدارج علمی رسیده باشد.