گاهشماري مشروطه

گاهشماري مشروطه


پيشينه جنبش
از میانه قرن نوزدهم میلادی، گسترش ارتباط میان ایران و کشورهای غربی، اندیشه اصلاح را در سر نخبگان ایرانی پرورانده بود. اقدامات بزرگانی چون قائم مقام، امیرکبیر یا سپهسالار باب تغییرات نوگرایانه را در ایران باز کرده بود. بسیاری از کسانی که در مراحل مختلف انقلاب مشروطه از محدود کردن سلطنت حمایت می کردند، نخبگانی بودند که دورانی را در کشورهای غربی گذرانده بوده و الگوبرداری کرده بودند. اصول مترقی و واژه های مدرنی همچون قانون اساسی، سلطنت مشروطه، عدالت خانه و ... برآمده از آثار متجددانی چون میرزا ملکم خان، آقاخان کرمانی و فتحعلی آخوندزاده بود که سال های بسیاری را خارج از ایران گذرانده و به دنبال راه هایی برای ایجاد تحول در ایران بودند. در سویی امثال آخوندزاده، راه حل عقب ماندگی های ایران را پیگیری اصول سکولاریسم و کناره گیری از سنت و دین می دانستند. و در سوی ديگر تجددخواهان دیگری مانند طالب اف و مستشارالدوله ایجاد تغییرات در چارچوب دین را ممکن دانسته و به دنبال راهی برای توجیه اصلاحات در بستر اسلام بودند. اما اولین مقدمه جنبش مشروطه خواهی ایران را شاید بتوان "جنبش تنباکو" (1275 خورشيدی/ 1896 ميلادی) دانست. مخالفت با واگذاری امتیاز تجارت تنباکو به بیگانگان بستری شد تا برای نخستین بار تجدد خواهان و روحانیون با همراهی مردم در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی قیام کنند. ائتلافی که به شکلی دیگر و حدود یک دهه بعد در برهه هایی از "جنبش مشروطه" مجددا بارز گشت
ماليات و نارضايتی تجار
در سال های آغازین قرن بیستم میلادی، خزانه دربار قاجار خالی تر از همیشه بود. بدون پول، دولت مرکزی توانایی لازم برای برخورد با نا آرامی های محلی در گوشه کنار کشور را نداشت. در فاصله سال های 1900 تا 1902 ايران جمعا مبلغی معادل 3 ميليون پوند از روسيه (در قالب دو وام) استقراض کرده بود بدون آنکه تغييری در شرايط نابسامان اقتصادی کشور نمايان شود. انتصاب مسيو نوز بلژيکی به وزارت کل گمرکات شايد تنها گام نسبتا موفق در راستای اصلاحات اقتصادی بود که در فاصله حدود پنج سال درآمد های مالياتی دولت ايران را حدودا سه برابر کرد؛ درآمدی که به قيمت نارضايتی بسياری از تجار و بازاريان بود و کوتاه زمانی بعد گريبان شاه قاجار را گرفت. نارضايی که از مدتها پيش جريان داشت شدت گرفت، انجمن هايی در تهران و شهرستانها تشکيل شد و شبنامه هايی انتشار يافت. ميرزا علی اصغر خان اتابک اعظم از صدارت معزول و عين الدوله به جای وی منصوب شد. تجار تهران از مسیو نوز نزد سعدالدوله وزیر تجارت شکایت کردند که بیشتر از آنچه تعرفه گمرکی است می ستاند. سعدالدوله شکایت را به عین الدوله رسانید اما وی جواب تندی به تجار فرستاد. در اسفند ماه 1283 عکسی از رییس گمرکات ایران، مسیو نوز بلژیکی، منتشر شد که در آن عبا و عمامه بر تن کرده بود. اعتراض ها بالا گرفت، روحانیون اقدام نوز را توهین آمیز خوانده و خواستار استعفای او شدند
پيمان دو مجتهد؛ شاه در فرنگ
احمد کسروی، از مهم ترين تاريخ نگاران مشروطه می نویسد: "همراهی دو سید (بهبهانی و طباطبايی) در روزهای نخست سال 1284 را بايد آغاز جنبش مشروطه بر شمرد." آن همراهی که کسروی از آن ياد می کند، موافقت دو مجتهد برجسته تهران در آن دوران يعنی سيد عبدالله بهبهانی و سيد محمد طباطبايی برای مقابله با سياست های حکومت و پيوستن به صف مخالفان، به ويژه تجار و بازاريان، بود. اساسا در ماه های اول سال 1284 در پايتخت به جز بست نشينی چند روزه تجار که شکايت شان عليه مسيو نوز به جايی نرسيده بود، حادثه مهمی رخ نداد. اما در شهرهای ديگر ايران به ويژه شيراز و کرمان ، نارضايتی ها ادامه داشت. در اين بين مظفرالدين شاه برای بار سوم به سفر فرنگ رفت و چهار ماهی در کشور نبود. محمد علی ميرزا وليعهد از تبريز به تهران آمد و نائب السلطنه شد. او به تجار متحصن در عبدالعظيم پيغام داد که به محض بازگشت شاه از فرنگ مسيو نوز عزل می شود؛ و تجار به تحصن خود پايان دادند. در غياب شاه، عين الدوله صدر اعظم برای ارعاب مردم و فرونشاندن آشوب ها، عده ای را توقيف کرد. بنا به برخی روايت ها شمار بازداشت شدگان در اين چند ماه از هزار نفر گذشت.
بانک روس و گورستان مسلمين
اگرچه در آغاز پاييز 1284 موضوع شلوغی های شهرستان ها، به ويژه کرمان، دوباره حکومت را با بحران روبرو کرده بود، اما دو واقعه ديگر در پايتخت، به مخالفت مردم ابعاد تازه ای بخشيد: اول ماجرای ساختمان بانک روس و گورستان « مدرسه چال» و بعد فلک شدن تجار قند. بانک استقراضی روس، مدرسه مخروبه و قبرستان کهنه ای را نزديک امام زاده سيد ولی خريد. طباطبايی با فروش قبرستان مخالفت کرده بود. وقتی خبر رسيد که استخوان های زنی در هنگام کار روس ها پيدا شده و آنرا به چاهی ريخته اند، جنجال بزرگی برپا شد. به تحريک علما انبوهی از مردم به آنجا ريختند و ساختمان با خاک يکسان شد.از سوی ديگر به علت جنگ روسيه و ژاپن واردات قند کاهش يافت و قيمت قند بالا رفت. نيمه دوم آذر ماه علاء الدوله حاکم تهران شماری از تجار را احضار کرد و از سيد هاشم قندی خواست که تعهد بدهد قند را به قيمت سابق بفروشد. چون او زير بار نرفت، با پسرانش و چند تن ديگر به فلک بسته شدند. در اعتراض به اين اقدام بازار تهران تعطيل شد. تجار نزد علما رفتند و عزل علاء الدوله را خواستار شدند. سعدالدوله وزير تجارت در اعتراض به بد رفتاری با تجار از کار خود کناره گيری کرد.
فلک کردن تجار و تحصن
اواخر آذر ماه 1284، در پی فلک شدن تجار قند، جمع کثيری از علما و تجار در مسجد شاه اجتماع کردند. سيد جمال واعظ به توصيه سيد ابوالقاسم امام جمعه به منبر رفت ولی در حين ايراد نطق مورد اعتراض امام جمعه قرار گرفت. فراشان او را به زور از منبر پايين آوردند و مجلس به هم خورد. در سراسر کشور مردم و علما عليه عين الدوله قيام کردند. شدت عمل عين الدوله مردم را جری تر کرد. آشوب عليه دولت بالا گرفت و سيد محمد طباطبايی و سيد عبدالله بهبانی تصميم به تحصن گرفتند. چند هزار نفر (۲ تا ۱۰ به روايات مختلف) در حضرت عبدالعظيم بست نشستند. مظفرالدين شاه به بست نشينان پيام داد خواست های خود را اعلام کنند. خواسته ها را با واسطه سفير عثمانی به دست شاه رساندند. برخی از اين خواسته ها عبارت بود از:
- تنبيه و يا بيرون کردن عسکر گاريچی از قم (که به بدرفتاری با طلبه ها مشهور بود)
- تاسيس"عدالتخانه" در همه جای ايران
- برداشتن مسيو نوز بلژيکی از گمرک و ماليه
- برداشتن علاءالدوله از حکمرانی تهران
شاه ضمن موافقت ، امیربهادر جنگ را با کالسکه سلطنتی به شهر ری فرستاد تا علما را باز آورد. اندکی بعد علاء الدوله حاکم تهران از سمت خود عزل شد. روز 20 دی 1284 دستخط تأسیس عدالتخانه از طرف مظفرالدين شاه صادر شد و دو روز بعد علما به بست نشینی خود پایان دادند .
از زمستان 1284 تا ماه های اول بهار 1285 حادثه ای جز برخی نارضايتی های پراکنده، به ويژه در مشهد، رخ نداد و خواسته های متحصنين با وجود موافقت شاه همچنان معطل مانده بود.
15روز ارديبهشت ماه 1285 سيد محمد طباطبايی نامه هايی به عين الدوله صدراعظم، و به شاه نوشت تا به اين دو وعده های عمل نکرده شان را يادآوری کند. اما در نامه ای که به باور بسياری نوشته خود عين الدوله بود نه مظفرالدين شاه ، با مجتهد تهران به سردی برخورد شد. چندی بعد عين الدوله دستور داد هر کس « سه ساعت از شب گذشته»در خيابان بود دستگير شود و به گفته کسروی «برای اينکه چشم های ديگران را بترساند» شامگاه 25 خرداد 1285 تعدادی از منتقدين سرشناس از جمله حسن رشديه (بنيانگذار دبستان) و مجدالاسلام کرمانی (از پرکار ترين روزنامه نگاران عصر مشروطه) را دستگير و تبعيد کرد. پيش از رسيدن تابستان، در مراسم روزهای درگذشت دختر پيامبر اسلام، طباطبايی نطقی کرد که در نوع خود اهميت زيادی داشت. او گفت: «ما تنها عدالتخانه می خواهيم ... مجلسی که جمعی در آن باشند و به درد مردم و رعيت برسند.» معطل ماندن خواسته ها نارضايتی روزافزون مردم را در پی داشت که در تير ماه 1285 به اوج خود رسيد و حکومت قاجار را وادار به پذيرش مشروط شدن سلطنت مطلقه کرد.
غوغای کشته شدن طلبه
شورش عليه عين الدوله صدر اعظم در شهرهای بزرگ اوج گرفت. تبريز يکپارچه به هيجان آمد. خواست مردم عزل عين الدوله و برقراري مشروطيت بود. شمار انجمن های سری عليه حکومت افزايش يافت و عموم مردم خواستار مشروطيت شدند. عين الدوله عده ای از رجال مخالف را تبعيد کرد و دستور دستگيری شيخ محمد واعظ را صادر کرد.
روز 20 تير 1285، شيخ محمد واعظ که هر روز در محله سرپولک تهران منبر می رفت دستگير شد ولی مردم به رهبری سيد عبدالله بهبهانی او را از چنگ قزاقان بيرون آوردند. کار به تير اندازی کشيد، يکی از طلاب به نام سيد عبدالحميد کشته شد. به اين دليل بازار تهران تعطيل شد. هزاران نفر در مسجد شاه گرد آمدند. محمد وليخان تنکابنی حاکم تهران مسجد را محاصره کرد و مانع خروج مردم شد. مردم از مسجد بيرون ريختند، تيراندازی آغاز شد، يکصد نفر کشته و زخمی شدند. علما در اعتراض به کشتار تهران خواستار خروج از ايران و رفتن به عتبات شدند. عين الدوله گفت راه باز است. روز 24 تير 1285 علما عازم قم شدند و بنا به روايت های معاصر حدود دو هزار تن از بازرگانان و اصناف و روحانيان به آنان پيوستند .
صدور فرمان مشروطه
سيد عبدالله بهبهانی پيش از عزيمت به قم، در نامه ای به سفارت بريتانيا خواستار حمايت از مشروطه طلبان شد و از سفير خواست که خواست مردم را به اطلاع شاه برساند.سه روز پس از عزيمت علما به قم، اولين دسته مردم در باغ سفارت بريتانيا تحصن کردند. همه روزه بر شمار بست نشينان افزوده می شد. گرانت داف، شارژ دافر بریتانیا، اولین خواسته های بست نشینان را به شاه منتقل کرد. این خواسته های عبارت بود از بازگشت علما به تهران، عزل عین الدوله، تشکیل مجلس شورای ملی، قصاص قاتلین سید عبدالحمید، بازگردانیدن تبعید شدگان به تهران.
با افزايش فشارها بر حکومت روز ۷ مرداد ۱۲۸۵ عين الدوله از کار برکنار شد. با برکناری وي برخی از بست نشینان قصد ترک سفارت را داشتند که با مخالفت رهبران مواجه شد و بست نشینی ادامه پیدا کرد.
شاه خواست متحصنان را پذيرفت، فرمان مشروطيت صادر شد. اما مشروطه خواهان نخستین فرمان مظفرالدین شاه را مبهم دانسته و نپذیرفتند تا اینکه پنج روز بعد، يکشنبه 13 مرداد 1285 - به گزارش کسروی - و پس از گفتگوی تجار و سران جنبش با صدراعظم مشیرالدوله، اجازه تشکیل "مجلس شورای ملی" از سوی شاه صادر شد
15مهر ۱۲۸۵: مجلس اول در تهران و انجمن تبريز گشوده شدند تا جنبش مشروطه به يکی از مهمترين خواسته های خود برسد.
۹ دی ماه ۱۲۸۵: قانون اساسی که در واقع نظامنامه مجلس شورای ملی بود به تصويب رسيد. مظفرالدين شاه قاجار آن را امضا کرد و چند روز بعد به تاريخ 18 ديماه و پس از يازده سال حکومت درگذشت.
۲۹ دی ماه ۱۲۸۵: محمد علی شاه که پيشتر از تبريز به تهران آمده بوده به جای پدر بر تخت نشست و از همان آغاز با دعوت نکردن از اکثر نمايندگان مجلس برای مراسم تاج گذاری، مخالفت خود را با مشروطيت آشکار کرد.
۷ اردیبهشت ۱۲۸۶: مردم تبريز در اعتراض به شيخ فضل الله نوری و پيشنهاد او برای تجديد نظر در قانون اساسی، دست به اعتصاب عمومی زدند. درست در همين زمان در تهران، روزنامه حبل المتين - و يک ماه پس از آن روزنامه صوراسرافيل - منتشر شد. اين دو روزنامه نقش بسزايی در آگاه کردن مردم در دوران مشروطه ايفا کردند.
۲۳ خرداد ۱۲۸۶: مجلس و شيخ فضل الله نوری سرانجام بر سر متمم قانون اساسی مصالحه کردند، اما يک ماه طول نکشيد که مجتهد مخالف مشروطه معترض شده و در حرم حضرت عبدالعظيم بست نشست.
۹ شهريور ۱۲۸۶: دولت های روسيه و بريتانيا معاهده ای - معروف به پيمان 1907 - امضا کردند که عملا ايران را به دو بخش تحت نفوذ اين دو کشور تقسيم می کرد.
۱۵ مهر ۱۲۸۶: متمم قانون اساسی ايران در مجلس به تصويب رسيد. در واقع اين متمم، قانون اساسی واقعی بود و آنچه پيشتر نوشته شده بود، نظامنامه مجلس بود که آن را قانون اساسی می خواندند. پنج هفته بعد (21 آبان) محمد علی شاه به مجلس رفت تا سوگند به حفظ قانون اساسی ياد کند .