زنان انقلاب مشروطه
حاكميت سياسى قاجاريه در تاريخ ايران، آغاز دوران جديدى بود كه با مشخصههاى خاص خود از ساير ادوار سياسى مجزا مىشود.
در نخستين گام، آقامحمدخان قاجار توانست حملات متعدد همسايگان متجاوز را به كشور ايران متوقف سازد. از سوى ديگر، وى تا مدتها با تمامى قوا به سركوب نيروهاى مخالف داخلى پرداخت كه منجر به قتل و غارت بسيارى از شهرها شد و طى آن، زنان و مردان و كودكان بىشمارى به قتل رسيدند. درگيرى قواى دولتى با اين نيروها در دوران سلطنت وارثان وى (فتحعلى شاه، محمد شاه، ناصرالدين شاه) چندان ادامه يافت كه ضعف قدرت مركزى را به همراه آورد. پس از ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه بر تخت سلطنت نشست. ويژگى بارز وى ضعف نفس و ناتوانى در ادارة مملكت بود. مشخصة ديگر اين دوره، نفوذ بيش از حد دو عامل بيگانه (روس و انگليس) است. سياست موازنة مثبت اين دو قدرت، تمامى نهادهاى سياسى، اجتماعى ايران را تحت تأثير خود قرار داده بود. اين دو قدرت، حتى بر امنيت و جان و مال مردم نيز سلطه يافته، بر تمامى ابعاد آن حكم مىراندند. نمونهاى از آن، تعدى روسها به ناموس مردم در شهر قزوين بود به حدى كه مردم حتى در خانههايشان نيز ايمن نبودند و از طرف دولت هيچ اقدامى صورت نمىگرفت.
در اين شرايط سياسى، اجتماعى، زندگى زنان تا حدود زيادى محدود شده بود. با وجود اين، آنان در برخى فعاليتهاى اجتماعى، مانند تفريحات دستهجمعى (در جمع زنان)، امور خيريه، گردهمآيىها و مراسم مذهبى، دخالت و مديريت مستقيم در ادارة منزل و تربيت فرزندان و در موارد معدودى نيز امور اقتصادى مانند ادارة امور زمينهاى كشاورزى يا توليدات صنايع دستى شركت مىجستند. ضمن آنكه آنان در صحنة سياست حضورى پنهان داشتند. به اين ترتيب كه به عنوان مادر، خواهر يا همسران شاه، با نفوذ بر وى بهطور غيرمستقيم و به صورت واسطة قدرت بر برخى تصميمات شاهانه اعمال نفوذ مىكردند. به اين ترتيب، زنان در جامعه ايرانى نيروى بالقوه و پنهانى بودند كه مهارتهاى اجتماعى و فرهنگى را در سطحى محدود به دست آوردند. اما به دليل نبودن شرايط اجتماعى و سياسى مناسب نمىتوانستند تحركات لازم را در اجتماع داشته باشند.
گسترش نسبى تحصيلات ابتدايى در جامعة عهد قاجار و انتشار روزنامهها، سطح آگاهى اجتماعى را نسبت به گذشته ارتقاء داد و مردم به بسيارى از مسائل سياسى و فرهنگى آگاهى يافتند و در مورد اتفاقات مختلف، حساسيتهايى را نشان دادند. از سوى ديگر، عموم مردم با طبقة روحانيان پيوند عميقى داشتند و روحانيان، بسيارى از مشكلات اجتماعى را حل مىكردند. آنان در خطابههاى مذهبى، اخبار و اطلاعات سياسى را به مردم مىرساندند و در حركتهاى جمعى، رهبرى اعتراضات سياسى مردم را برعهده مىگرفتند. زنان نيز به دليل حضور در اين جلسات، تحت تأثير اين ارتباطات قرار مىگرفتند. برجستهترين اين حركتها، جنبش تنباكو بود كه در مقابل امتياز واگذارى دخانيات به شخصى انگليسى در دورة ناصرالدينشاه صورت گرفت. در پى مخالفت روحانيون و فتواى ميرزا حسن شيرازى مبنى بر منع استعمال توتون و تنباكو، اعتراضات به حدى گسترده شد كه به زنان حرم شاه نيز سرايت كرد. آنان نيز در اعتراض به شاه و قرارداد تنباكو، تمامى قليانها را در حرم شاهى شكستند.
گسترش مخالفتها سبب شد كه ناصرالدينشاه به ميرزا حسن آشتيانى دستور دهد كه يا در انظار مردم قليان بكشد و يا از تهران خارج شود. بنابراين، ميرزا تصميم به ترك تهران گرفت. اين خبر موج عظيمى از جمعيت را به خيابانها كشاند كه بخش عظيمى از آن را زنان تشكيل مىدادند. اين حركت تا آنجا ادامه يافت كه منجر به درگيرى مردم و نيروهاى شاهى و لغو حكم تبعيد ميرزاى شيرازى شد. در ديگر شهرهاى ايران نيز مخالفتهاى گستردهاى از سوى مردم صورت گرفت. برجستهترين آنها قيام زينب پاشا در تبريز بود كه با رهبرى گروهى از زنان، بازار را به تعطيلى كشانيد. به دنبال تظاهرات و درگيرىهاى مردم، قرارداد تنباكو از طرف دولت ايران لغو شد و براى اولين بار، نظر مردم در مقابل نظر حكومت به پيروزى رسيد و توسط دولتيان اجرا شد. علاوه بر شورش مزبور، زنان در بحرانهاى كمبود نان كه در عهد قاجار وجود داشت، به تظاهرات و اعتراض دست مىزدند. تظاهرات زنان تبريز در مورد مسئلة نان حكايت از حضور ايشان در صحنههاى مختلف دارد.
در دوران سلطنت مظفرالدينشاه و آغاز نغمههاى مخالفت با استبداد، علما به عنوان اعتراض به سياستهاى شاه و درباريان در مسجدشاه بست نشستند كه زنان نيز حمايت گستردهاى را از اين حركت به عمل آوردند. با مقاومت حكومت در برابر اين اعتراض، بستنشينان به زيارتگاه حضرت عبدالعظيم رفتند. در آنجا زنان وظيفة محافظت از بستنشينان را در مقابل نيروهاى دولتى برعهده داشتند. در اين ماجرا، برخى زنان دستگير و زندانى شدند.
حركت و حمايت زنان در مهاجرت عظمى نيز ادامه يافت. در هنگام مهاجرت روحانيون به قم، در ميان جمعيت زنى ديده مىشد كه مقنعة خود را بر سر چوب كرده، فرياد مىكشيد كه از اين به بعد، عقد دختران مسلمان را بايد مسيو نوز بلژيكى ببندد. در اثر كوششها و اتحاد نيروهاى مختلف، فرمان مشروطيت از سوى مظفرالدينشاه در 14 جمادىالثانى 1324، صادر شد. پس از صدور فرمان، نخستين دغدغة مردم و انقلابيون، تدوين قانون اساسى بود. زنان نيز در اين بحبوحه به مجلس رفتند و خواستار تكميل قانون اساسى از نمايندگان خود شدند. به سلطنت رسيدن محمدعلى شاه و آغاز مخالفتهاى وى با مشروطهخواهى، بار ديگر مبارزات مردمى را گستردهتر ساخت. زنان در طول اين مبارزات، حتى از نثار جان خود نيز نمىهراسيدند. برخى از آنان با پوشيدن لباس مردانه در صحنههاى جنگ حضور مىيافتند و تنها پس از كشته شدن آنها مشخص مىشد كه زن بودهاند.
در دورة اول مجلس شوراى ملى، نمايندگان مجلس براى رفع بحرانهاى مالى دولت تصميم گرفتند كه از يك دولت خارجى مبالغى استقراض شود. زنان نسبت به اين مسئله بىتفاوت نماندند و با اهداى طلا و جواهرات شخصى خود، سرمايهاى تهيه كردند تا از قرض خارجى جلوگيرى شود. علاوه بر اين، زمانى كه دولت روسيه در اعتراض به حضور مورگان شوستر امريكايى در ايران در سمت مستشار امور ماليه، اولتيماتومى 48 ساعته را به دولت ايران داد تا شوستر را از ايران اخراج كنند، زنان به مجلس رفتند و ضمن دريدن نقابهاى خود، تهديد كردند كه در صورت تسليم در مقابل روسيه، فرزندان و شوهران و خودشان را خواهند كشت. اين امر در نمايندگان مجلس مؤثر افتاد و آنان را مجبور به ايستادگى در مقابل روسيه كرد.
مهمترين ويژگى بارز انقلاب مشروطه، آن بود كه زن و مرد ايرانى پس از سالها استبداد و اختناق همراه يكديگر وارد صحنة تصميمات سياسى شدند. اگرچه زنان، تصميمگيرنده نبودند، ولى در تصميمات سياسى گردانندگان اصلى، سهم چشمگيرى داشتند.
در طول دوران استبداد، اگرچه ظلم مضاعف بر پيكر تمام اجتماع وارد مىشد، ولى زنان در محيط بسيار محدودترى مىزيستند. اما جنبش مشروطه، مفاهيم عدالتخواهى را در حيطة يك جنسيت خاص مطرح نكرد. حضور زنان نيز در صحنههاى انقلاب به دليل شرايط ظلم و استبداد در سطح تمام جامعه بود. در اطلاعيهاى به تاريخ ربيعالثانى سال 1327ه. ق خطاب به محمدعلىشاه، زن و مرد ايرانى به عنوان ملت مشروطهخواه معرفى شده بودند. اما با وجود كوششها و مبارزات فراوان زنان، آنان در نظامنامة انتخابات كه در سال 1324ه. ق تدوين شد، در كنار ديوانگان و مجرمين از حق انتخاب محروم شدند.
اما بىترديد، همين حضور زنان در صحنههاى انقلاب، سبب شد كه نخستين رويكردهاى آنان به فعاليتهاى اجتماعى هدفدار و سازماندهى شده، شكل بگيرد. هرچند كه اين فعاليتها با گذشت زمان و تداخل عوامل مختلف سياسى، اجتماعى از اساس انديشههاى خود دور شدند، ولى در آغاز شكلگيرى، نيروهاى نهفته و مؤثرى را بروز نمودند.