تكرار آسيب هاي مشروطيت در انقلاب اسلامي

تكرار آسيب هاي مشروطيت در انقلاب اسلامي

بعد از پيروزي نهضت، نفوذ عناصر مشكوك در رهبري و اداره امور و منزوي نمودن روحانيت، نهضت مشروطه از مسير خود منحرف گشته و زمينه ظهور استبداد رضاخاني فراهم گرديد.
در جريان نهضت مشروطه دو گروه روحانيون و روشنفكران بيش از همه فعال بودند. روحانيون در بسيج مردم نقش اساسي داشتند.نهضت مشروطيت در تاريخ مبارزات ضد استبدادي مردم ايران جايگاه ويژه اي دارد. اين نخستين قيام و حركت مثبت توده هاي عظيم ملت بود كه در سطح كلان به پيروزي قاطع دست يافت و توانست تا حدودي غول استبداد داخلي را به زانو در آورد و ساختار حكومت را اصلاح كند. اين نهضت عمدتاً بر اساس تبادل متناسب با غرب و احياء انديشه اسلامي سامان گرفت. اما به دليل ضعف هاي داخلي و فشارهاي خارجي و جنگ جهاني اول به سر منزل مقصود نرسيد و موجب هرج و مرج شد. در چنين شرايطي رضا خان با حمايت انگليسي ها از اين زمينه ها سوء استفاده كرد و با شعار «نظم و پيشرفت» ميراث خوار مشروطيت گرديد.
اكنون پس از يك قرن از شكل گيري نهضت مشروطه اين سؤال مطرح است كه آيا آفات انقلاب مشروطه در انقلاب اسلامي مي تواند تكرار شود؟
انقلاب اسلامي ملت ايران در سال ۵۷ بزرگ ترين پديده اجتماعي حاضر شمرده شده است كه تغييرات و تحولات بنيادي در ساختارهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي به وجود آورد كه كمتر تحول تاريخي با اين چنين گستردگي صورت گرفته است، ولي پرداختن به اين پرسش به عنوان يكي از دغدغه هاي بخشي از جامعه ما مي تواند عبرت هايي از مشروطيت را ياد آوري نمايد.
● نگاهي به ريشه هاي مشروطيت
قبل از هر چيز اشاره اي به علل و ريشه ها و زمينه هاي انقلاب مشروطه و مهم ترين پيامدهاي آن ضروري است. حكومت مشروطه به حكومتي گفته مي شد كه در آن اختيار شاه و دربار محدود شده و روابط دولت و ملت در چارچوب خاصي برطبق قانون اساسي معين گردد. [حائري، عبدالهادي: تشيع و مشروطيت در ايران، امير كبير، تهران، ۱۳۶۴، ص ۲۵۲]. در يك بررسي اجمالي علل نهضت مشروطه را مي توان به سه بخش علل داخلي، علل خارجي و عوامل شتاب زا تقسيم كرد. مهم ترين علل داخلي نهضت مشروطه به شرح زير است:
الف. الهام از آموزش هاي ضد استبدادي و ضد استعماري اسلام كه روحانيت پيش قراول و پرچمدار آن بود. مبارزه علماي دين با استعمار در عصر قاجار با قيام سيد محمد مجاهد آغاز شد و با جنبش تنباكو به اوج خود رسيد. جنبش تنباكو اولين مقاومت همگاني مردم ايران عليه بيگانگان و استبداد بود كه به تبع آن حضور و نقش سياسي علماء افزايش يافت و ميرزاي شيرازي نه تنها بذر سياست را هر چه بيش تر در مزرعه روحانيت پاشيد بلكه خط مشي و اصول سياسي مبارزه علماي ديني را تا چند دهه بعد ترسيم كرد. [نجفي، موسي: تعامل ديانت و سياست در ايران، مأسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، تهران، ۱۳۷۸، ص ۸۳].
ب. مبارزات و انديشه هاي سيد جمال الدين اسد آبادي در ايجاد اتحاد بين دنياي اسلام و مبارزه با استعمار و استبداد و بيداري مسلمانان براي دفاع از ارزش هاي اسلامي. [ر.ك: نويسندگان حوزه: سيد جمال جمال حوزه، دفتر تبليغات اسلامي، قم، ۱۳۷۶].
ج. پيدايش انديشه نو درباره حكومت و انتشار آثار انتقادي در مورد اوضاع سياسي و اجتماعي ايران در عملكرد نادرست هيأت حاكمه، اعطاي امتيازات اقتصادي به بيگانگان، افزايش ماليات و ظلم و ستم به مردم.
از مهم ترين عوامل خارجي نهضت مشروطه مي توان: ارتباط تحصيل كردگان و تجار ايراني با كشورهاي اروپائي، اعزام دانشجو به خارج، مشروطيت ژاپن، شكست روسيه از ژاپن، انقلاب ۱۹۰۵ روسيه، سلطه بيگانگان به اقتصاد كشور و تأثيرات فكري انقلاب فرانسه را نام برد. ولي حوادثي چون: ماجراي مسيونوز بلژيكي، حادثه بانك استقراضي روس، تبعيد حاج ميرزا محمد رضا به رفسنجان، و به چوب بستن بازرگانان تهران، موجب شتاب حركت و شورش مردم شد. به دنبال اين حوادث مردم به رهبري روحانياني همچون سيد محمد طباطبايي، سيد عبدالله بهبهاني، شيخ فضل الله نوري شاه را مجبور به پذيرش خواسته هاي خود كه در رأس آن ايجاد دارالشوري بود، نمودند. عاقبت مظفر الدين شاه در ۱۶ جمادي الثاني ۱۳۲۴ ه.ق فرمان مشروطه را صادر كرد و اولين بار در تاريخ ايران قدرت پادشاه محدود و مشروط گشت و نيز اولين مجلس قانون گذاري در تاريخ ايران در عمارت گلستان با حضور مظفرالدين شاه افتتاح شد.
در جريان نهضت مشروطه دو گروه روحانيون و روشنفكران بيش از همه فعال بودند. روحانيون در بسيج مردم نقش اساسي داشتند و در حوزه عمل گام برداشتند، و رهبري نهضت را با استفاده از پايگاه مستحكم خويش عهده دار شده ولي نبود رهبري مقبول العام، وجود اختلاف در ميان رهبران مذهبي و نداشتن برنامه معين و مستقل از موانع اصلي وحدت و انسجام در جبهه روحانيون بود. گروه دوم روشنفكران بودند كه با نظريه پردازي، نوشتن كتاب و روزنامه به تدريج رهبري فكري مشروطه را به نفع جريان فكري غرب گرا به عهده گرفته و موجب بيداري اذهان و حركت مردم با درج مطالبي چون لزوم استقرار قانون و عدالت در كشور، علل پيشرفت غرب و عقب ماندگي ايران و ... شدند. [فوران، جان: مقاومت شكننده، ترجمه احمد تدين، رسا، تهران، ۱۳۷۸، چاپ دوم، ص ۲۷۶ به بعد]. اين روشنفكران از نظر فكري و اعتقادي به دو طيف تقسيم مي شدند. اقليتي از آنان ضمن بيان ضرورت تحول اجتماعي، مخالفتي با آموزه هاي ديني ابراز مي كردند ولي طيف غالب به دين ستيزي پرداخته و راه نجات جامعه را در پيروي بي چون و چرا از غرب و كاستن نقش دين در زندگي اجتماعي مي دانستند.

● آثار و نتايج نهضت مشروطه
نهضت مشروطيت در مهار كردن استبداد مطلقه يك گام به پيش بود و دستاوردهايي داشت كه مهم ترين آن عبارتند از:
۱. تأسيس اولين مجلس در ايران به انتخاب مردم، البته اين مجلس منتخبي از: شاهزادگان، علما، اعيان و اشراف، ملاكين و تجار بود. [اتحاديه، منصور: مجلس و انتخابات از مشروطه تا پايان قاجار، نشر تاريخ ايران، ۱۳۷۵، فصل اول].
۲. تدوين قانون اساسي، گرچه بسياري از اصول اين قانون از قوانين اساسي كشورهاي اروپايي اخذ شده بود.
۳. تحقق اولين تجربه در كنترل قدرت نامحدود شاه، در قالب قانون اساسي، گرچه عملاً ناكام ماند، وزيران وادار به تمكين و قبول مسؤوليت در برابر مجلس شدند و جلو قرضه خارجي گرفته شد.
۴. پيدايش زمينه لازم برخورد افكار و انديشه ها در عرضه اجتماع و گسترش مطبوعات و پيدايش تشكل هاي صنفي.
۵. تحول در فرهنگ سياسي مردم با رواج مفاهيمي چون انتخابات، آزادي بيان و ...
مشروطيت در حقيقت پاسخي به بن بست رسيدن جريانان اصلاح طلبي است كه قائم مقام فراهاني، عباس ميرزا، امير كبير، سپه سالار، سيد جمال الدين اسد آبادي، شيخ هادي نجم آبادي و ديگر روشنفكران دنبال كردند. ولي چون يك برنامه منسجم و مستقل جهت اداره كشور و جايگزيني قوانين ديني به جاي نظام استبدادي نداشت، عملاً با چالش هاي جدي مواجه شد كه حكم فرما شدن بي ثباتي در ايران، نفوذ عناصر مشكوك در كابينه و مجلس و درگيري بين علماي مشروطه خواه و مشروعه طلب مهم ترين چالش ها بود. در عين حال مشروطيت نشان داد كه نخبگان فكري و مذهبي جامعه آمادگي عملي براي پيگيري يك نهضت اجتماعي را ندارند ولي تجربه اي براي حركت هاي بعدي بود.
اكنون اين پرسش مطرح است كه آيا تكرار آفات مشروطيت ممكن است يا نه، چگونه بايد از آفاتي كه مشروطه را به انحراف كشاند، جلوگيري كرد؟
به نظر مي رسد كه انقلاب اسلامي با نهضت مشروطيت داراي تفاوت ماهوي است و به همين علت در بررسي پاسخ اين پرسش، بايد به اين تفاوت ها پرداخت.
● تفاوت هاي ماهوي مشروطيت و انقلاب اسلامي
نهضت مشروطيت اولين حركت عمومي مردم در تغيير نظام سياسي بود كه تجربه اي براي گام هاي بعدي در ايران شد كه پيروزي انقلاب اسلامي يكي از گام هاي اساسي مردم براي تغيير نظام سياسي با هدايت روحانيت آگاه بود كه در آن از تجربيات نهضت مشروطه بسيار بهره برداري شد. ولي انقلاب اسلامي با نهضت مشروطيت از جهاتي تفاوت ماهوي داشت كه به چند مورد اشاره مي شود:
الف: اسلامي بودن انقلاب: نهضت مشروطه گر چه به رهبري علما به پيروزي رسيد ولي بعد از پيروزي، جريان هاي فكري وابسته به غرب گرا و ضد ديني رهبري آن را به عهده گرفت و در مسير اصلي مشروطه و رهبران ديني آن كه حذف استبداد مطلقه، تأسيس عدالتخانه و مهار قدرت شاه بود، انحراف ايجاد كردند.
ولي در انقلاب اسلامي، هدف از انقلاب تأسيس حكومت ديني و اسلامي با تكيه بر اكثريت حضور مردم بود و اسلاميت انقلاب جايي را براي نفوذ و تحريف افكار انحرافي باقي ننهاد.
ب. رهبري: رهبري در مشروطيت از انسجام و هماهنگي برخوردار نبود و خلا در رهبري موجب نفوذ روشن فكران غرب گرا شد، و روحانيون نيز نتوانستند در فرايند فكري جايگزين مناسبي براي استبداد شاهي ارائه دهند ودر نتيجه نظام سياسي مورد نظر روشنفكران وابسته و غرب گرا، در جامعه تبليغ شد و خود علما نيز با هم در برخرود با مفاهيم جديد (مانند قانون اساسي، آزادي، قواي سه گانه و ..) اتفاق نظر داشتند كه اين امر منجر به ايجاد شكاف بين آنان شد و زمينه را براي طرد روحانيان از صحنه سياسي فراهم نمود.
در انقلاب اسلامي رهبري انقلاب، منسجم و مستقل و داراي نظام فكري مدون و جايگزين مناسب بود، براندازي رژيم استبدادي، تأسيس حكومت اسلامي را از اهداف خود قرار داده و به كار آمدي اسلام در حوزه سياست اعتقادي عميق داشت، رهبري در انقلاب اسلامي از مقام مرجعيت برخوردار بود كه اين امر مانع تشدد و تفرق در جامعه شد و حاكميت اسلام را تسريع بخشيد كه نهضت مشروطه از آن بي بهره بود.
ج. حاكميت ولايت فقيه: در دوران مشروطه، اعتقاد به «ولايت فقيه» در رهبران مشروطه مطرح نبود و نهايتاً با تلاش شهيد شيخ فضل الله نوري تنها نظارت بر مصوبات مجلس توانست تثبيت شود. ولي تأسيس حكومت و اداره آن را در قدرت علما نمي ديدند، چون ايدئولوژي مشروطيت در نزد فعالين اين جنبش مبهم بود و طرحي براي آينده نداشتند. [ر.ك: زرگري نژاد، غلامحسين (گرد آورنده): رسايل مشروطيت، كوير، ۱۳۷۴، رساله حرمت مشروطه].

در انقلاب اسلامي، رهبري، اصل ولايت فقيه را استمرار حركت انبياء دانسته و معتقد به اداره كشور توسط نظام ولايي بود. و بر «تفكيك ناپذيري دين از سياست» و «وجوب كوشش براي استقرار حكومت» بر اساس ركن ولايت فقيه اصرار مي ورزيد كه آن را عملي نمود.
د. مردمي بودن: حضور مردم در نهضت مشروطه به خاطر حضور علماي ديني با هدف حذف استبداد و ايجاد عدالت خانه بود كه محرك آن علما و مراجع نجف بودند.
ولي در انقلاب اسلامي، رهبري انقلاب به جنبه جمهوريت نظام به همان معنائي كه همه جا جمهوريت است [صحيفه نور، ج ۲، ص ۱۴۵]. تأكيد نمودند و نقش مردم را در امور سياسي، اجتماعي، اقتصادي مورد توجه ويژه قرار دادند. انقلاب اسلامي تقريباً نتيجه ائتلاف و تلاش همه اقشار و طبقات بود كه بعد از پيروزي در مقابل تمام تهديدات دشمنان خارجي و داخلي استقامت نمود، رهبري انقلاب بعد از پيروزي، به حضور مردم در انتخابات مختلف تأكيد مي نمود و در اصول متعددي از قانون اساسي توجه به حاكميت مردم تثبيت شد. يكي از رموز موفقيت امام تكيه بر نقش مردم و حضور تمامي اقشار در صحنه انقلاب و وحدت بين آن ها است. حضور جناح هاي سياسي و عدم برخورد حذفي گروه ها و جناه هاي مختلف در طول ۲۵ سال پس از پيروزي انقلاب از ديگر نشانه هاي مردمي بودن انقلاب مي باشد.
● عبرت هاي مشروطيت
شناخت آسيب ها و آفات مشروطه از يك طرف و مطالعه و در نظر گرفتن ويژگي هاي برجسته انقلاب اسلامي ازطرف ديگر مي تواند موجب عبرت آموزي براي صاحبان قدرت و حاكمان سياسي باشد. توجه به ويژگي هاي برجسته انقلاب اسلامي و حفظ آنان كه در اين جا به ذكر آن ها پرداخته ايم مي تواند ما را از گرفتار شدن در مشكلاتي كه مشروطه گرفتار شد، برهاند:
۱. توجه به ارزش ها و عدم تغيير در آن، عدم پايبندي مسؤولين به ارزش هاي انقلاب زمينه را براي نفوذ انديشه هاي غير ديني فراهم نموده و اين امر منجر به نفوذ فرصت طلبان درمناصب تأثير گذار مي شود.
۲. توجه به مردم و دخالت مردم در تصميم گيري هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و غيره، موجب فعال شدن مردم در صحنه سياسي شده و مانع بي تفاوتي آنان نسبت به سرنوشت خود و كشور مي گردد.
۳. رهبريت: اطاعت از فرامين رهبري عالم، مدير و مدبر، «ولي فقيه» از مهم ترين عامل قوام و دوام يك انقلاب مي باشد، با توجه به خلا رهبري در مشروطيت، حمايت همه جانبه از رهبري نظام و اطاعت از فرامين او، موجب استمرار انقلاب با حفظ ارزش هاي آن مي شود.
۴. توجه به مشكلات اقتصادي، معيشتي و امنيتي مردم و نااميد نساختن آن ها از راهي كه پيمودند و كارآمد نشان دادن وعده هاي انقلاب در مقام عمل كه سرخورده شدن مردم، موجب فاصله مردم و زمينه ساز ضعف نظام ديني مي شود.
۵. تجدد گرايي افراطي، زمزمه جداي دين از سياست، تفرقه بين مراكز علمي و ديني، تفرقه بين مردم و مسؤولين و سياست گذاران، بوركراسي مفرط و فساد اداري، وابستگي اقتصادي و تكيه كامل به درآمدهاي نفتي، فاصله طبقاتي و دنيا طلبي از مهم ترين عبرت هائي است كه بايد از مشروطه فرا گرفت و از تكرار آن پيشگيري كرد.
۶. كنترل دستگاه قدرت و حتي وضع زندگي انقلابيون، مسؤولين، علماء دين، عدم سنخيت و قرابت بين سطح زندگي مردم و مسؤولان موجب انزجار از نظام شده و در نتيجه زمينه نفوذ بيگانه و عوامل آن به راحتي فراهم مي شود.
۷. عدم طرد نيروهاي انقلابي و مردمي به بهانه هاي مختلف.
۸. توجه به نقش دشمن خارجي و توطئه هاي آنان و عوامل داخلي آن.
● نتيجه
انقلاب مشروطه از بزرگ ترين تحولات سياسي در تاريخ كشور ما بود كه با رهبري روحانيون مبارز با كمك توده مردم به پيروزي رسيد، به بار نشستن اقدامات عالمان دين و كساني همچون سيد جمال الدين اسد آبادي و شخصيت هائي مانند امير كبير و تجربه جنبش تنباكو موجب شكل گيري نهضت مشروطه شد. بعد از پيروزي نهضت، نفوذ عناصر مشكوك در رهبري و اداره امور و منزوي نمودن روحانيت، نهضت مشروطه از مسير خود منحرف گشته و زمينه ظهور استبداد رضاخاني فراهم گرديد.
با توجه به آسيب هائي كه گريبانگر مشروطه شد، براي پيشگيري از تكرار آن بايد به عبرت هاي مشروطيت توجه داشت. گرچه تكرار مشروطيت به علت تفاوت هاي ماهوي انقلاب اسلامي با نهضت مشروطه امري تقريباً محال و غير ممكن است ولي بايد به هشدارهائي كه تاريخ به ما مي دهد توجه كرد و هميشه در فكر آفت زدائي بود.