انجمن هاي مشروطه و استعمارستيزي

انجمن هاي سياسي - مذهبي در طي سال هاي مشروطه همانگونه كه به لحاظ كمي رو به گسترش بودند، ميكوشيدند در روند تحولاتي كه در فضاي سيال، متغير و بينظم سياسي و اجتماعي آن دوره در جريان بود، تأثير گذار باشند. با مرور مختصري بر اسناد مربوط به اين گروهها ميتوان به برخي از ويژگيهاي فكري و آرمان هاي سياسي و اجتماعي آنها از يك سو و تأثير تحولات سياسي و رويدادهاي زمانه بر انديشه و عمل آنها از سوي ديگر دست يافت.
يكي از اين انجمنها "فرقه دموكراسي اسلامي" نام داشت. از اين گروه اعلاميهاي در دست است كه در روزنامه كوكب ايران به تاريخ اول جمادي الاول 1336 قمري درج شده است. اعلاميه اين گروه ضمن اين كه توضيح و شرحي است بر چرايي انتخاب نام "دموكراسي اسلامي"، بيانگر اين گرايش عام برخي گروههاي مذهبي - سياسي است كه اصولا انديشه دموكراسي را انديشهاي ميدانستند كه از جهان اسلام به غرب راه يافته است. لذا در اين اعلاميه ضمن توضيح اين كه "هويت فرقه منبعث از هويت اسلام، و مرام فرقه عين مرام اسلام است كه مساوات، حقوق و حدود مشتركه سياسي اسلام ميباشد" اين نكته را متذكر ميشود "همين نظريه مقدسه از اواسط خلفاي عباسيه به بعد در سير اقليمي و نزولي خود به اروپا رسيده درآن اقليم حركت دوري داشت و به دموكراسي ناميده شد. در مسير اقليمي تأني و قوس صعود خود به ايران رسيد". 1 نويسندگان اعلاميه در ادامه، "اسلام خود را نه اسلام عهد امويه و عباسيه و سلجوقيه و قاجاريه كه اسلام چهل سال اول صدر اسلام" ميدانند و به اين طريق بر انحراف حاكمان به ظاهر اسلامي از حكومت اسلامي كه در اصل بايستي بر مبناي انديشه مساوات حقوق اسلامي باشد، تأكيد ميكنند. آنان پس از تبارشناسي دموكراسي اسلامي، اين نكته را مورد اشاره قرار ميدهند كه "مادامي كه دولت مسلك سياسي اسلامي نداشته باشد بحران و هرج و مرج موقوف نميشود" و سپس ميافزايند "بالضروره جامعه ايران غير از مسلك حقوقي سياسي اسلامي نميتواند مسلكي اتخاذ كند" زيرا "اگر مسلكي غير از مسلك مزبور اتخاذ نمايد دچار خطر مخاصمات علاج ناپذير ملي خواهد بود" و علت امر را اين واقعيت ذكر ميكنند كه "ملت عقيده اسلامي را ترك نميكند"2
اما نتيجه اتخاذ چنين مسلكي توسط دولت ايران اينگونه تصوير ميشد: "هم شرافت ملي خودشان را حفظ نمايند و هم اسباب جلب اتحاد هفتصد كرور مسلمين را نموده باشند و هم رفع ذلت عجز و فقر" زيرا "كه حفظ استقلال دولت و كليه اصلاحات در وجهه قانون مساوات اسلامي است و لاغير"3
نويسندگان اعلاميه مذكور سپس به تشريح وضعيت روز كشور در سالهاي پس از جنگ اول جهاني ميپردازند و با اشاره به تجاوزات روس و انگليس و جايگزيني نيروهاي روسيه تزاري توسط انگليسها كه از "هر نقطه كه قشون شمال حركت قهقرايي دارد قشون جنوب فوراً نايب ميشود" به سكوت و بيعملي حكومت و زمامداران در اين زمينه ميپردازند و اعتقاد دارند كه "سكوت زمامداران موجب تضييع حقوق ملت ميشود" در ادامه با ذكر اين مطلب كه "اكنون قريب پانصد كرور تومان قشون روس و انگليس خسارت جان و مالي به ايران وارد كرده است" اين پرسش طرح ميشود كه "چرا دولت محبوب ما صورت اين خسارتها را تهيه نكرده و نميكند و از سفراي دول متمدنه نوعپرست مطالبه نميكند؟"4 و خود پاسخ ميدهند: "در هيأت دولت جواب قانوني ندارند و ملت بدبخت هم اين حركات دلخراش ناموس شكنانه را از دو همسايه متعدي ظالم با سكوت و امرار وقت زمامداران متحمل شده به خون دل ميگذارند تا چه وقت مجاهدين اسلام خلاصي اين خاك مقدس اسلام را با مشت آهنين و سرنيزه ملي تدارك نمايند. "5
همانگونه كه ملاحظه ميشود بخشي از عملكرد انجمن هاي مذهبي و سياسي در دوران نهضت و مشروطه و پس از آن در واكنش به تحولات و رويدادهايي انجام ميپذيرفت كه به نحوي حاكميت ملي و ارزشهاي ديني را مورد تهاجم و هتك حرمت قرار ميداد؛ يكي از اين تحولات مداخله روس و انگليس در كشور و تلاش آنها براي افزايش نفوذ سياسي ـ اقتصادي و فرهنگي در ايران بود. در اين باره ميتوان به مرامنامه فرقه اتفاق و ترقي اشاره كرد؛ اين فرقه كه به "مقتضاي عالم ديانت خود را مجبور ميداند كه روش اسلام پاك را تعقيب نموده" در نخستين اعلاميهاش اظهار مينمايد: "اولين مقصود مهمي كه مال و جان و خون اين جميعت براي سرمايه و مصارف اجراي آن به مخزن اجتماعي گذارده شده همانا اخراج قشون اجانب و حفظ استقلال مملكت است"6 دومين اعلاميه اين گروه نيز با آيهاي از قرآن كريم آغاز ميشود: "وجاهدو في الله حق جهاده" و در نخستين بند آن ذكر شده است كه "شرط اعظم آدميت جهاد در راه خداست" و در ادامه ميافزايد: "فرض ذمه اسلاميت ما است كه برادران ديني خودمان را زير زنجير اسارت دولتين خلاص بكنيم"7
هيأت علميه نجف اشرف نيز از زمره انجمن هايي بود كه در نهضت مشروطه نقشي بسزا در بيداري و هدايت افكار مردم و تقابل با توطئههاي بيگانگان، خصوصاً روسها داشت. كه از جمله اقدامات اين هيأت تلاش براي تحريم كالاهاي روسي بود. 8 اين هيأت همچنين در اعلاميههاي فراواني كه در نشريات درج ميكرد ميكوشيد نقش تخريبي روس و انگليس را در ايجاد بينظمي در امور داخلي ايران به منظور جلوگيري از استقلال و پيشرفت ايران افشا كند. "به ميزاني كه از قراين سياست و ائتلاف بين دولتين [روس و انگليس] امروزه استخراج ميشود، اين است كه اين دول وطن مقدس ما را به طوري در فشار و مضيقه نگاه خواهند داشت كه هميشه در انتظام امور داخلي خود دچار اشكالات لاينحل بشود كه به هيچ وجه در هيچ زماني نتواند مهام امور خود را بر يك اصل اساسي مستقر نمايد" و از ديدگاه نگارندگان اعلاميه يكي از دلايل اين امر آن بود " به خوبي [مي] دانستند كه اگر ايران به انتظام امور داخلي خود موفق آيد... به واسطه اهميت جغرافيايي و در مركزيتش براي اسلام، تمام مسلمانان عالم متحرك به حركت آنان خواهند شد"9
اين هيأت يكي از راههاي رويارويي و مقابله با بيگانگان را ايجاد و تقويت قشون منظم ميداند و توصيه ميكند "همان طوري كه زمامداران امور مملكت در توسيع و تنظيم ادارت ماليه و عدليه كوشش مينمايند، همان طور در تحصيل انتظام قشون كه فيالحقيقه روح مملكت و مايه حيات جميع فروع و اعضا است كوشش نمايند"10 تأكيد بر فراهم آوردن و ايجاد قشون ملي در مجموع يكي از ديدگاههايي است كه در اعلاميهها و مرامنامههاي بسياري از انجمنهاي مذهبي و سياسي اين دوره ميتوان مشاهده كرد. جميعت اتفاق و ترقي نيز در اين زمينه بر اين اعتقاد بود كه "هر مرد ايرانينژاد و بلكه هر زن ايرانينژاد مطابق با قانون اسلام و ادله وجوب دفاع، بايد مسلح شده و شروع به عمليات نمايد تا ديگران بفهمند ايران مال ايراني است" نگارندگان اين اعلاميه در ادامه "به حكم غيرت، مذهب، ناموس و به امر استقلال طلبي و شريعت اسلام بر هر فرد از افراد ايراني واجب ميداند كه خود را در خدمت عسكريه مجبور دانسته" و دولت "نظام ملي" را تعقيب نمايد. همچنين جمعيت نهضت اسلامي نيز در ميان پيشنهاداتي كه براي اصلاح مملكت ارائه مينمايد در بند نخست تهيه "ده فروند مراكب جنگي جديد از براي محافظت خليج فارس از دست همسايه جنوب" را ارائه مينمايد و در بند دوم پيشنهاد ترتيب "قشون اجباري از قاطبه مملكت محروسه ايران" را طرح ميكند. 11
بر اساس آنچه كه تاكنون ذكر شده، استعمار ستيزي و باور به تقابل ماهوي جهان اسلام و غرب، خصوصاً انگليس از جمله ويژگيهايي بود كه ميتوان آن را يكي از وجوه اشتراك بسياري از انجمنهاي مذهبي و سياسي ايران در دوران پس از مشروطه دانست. يكي از حوادثي كه بار ديگر اين ويژگي را برجسته ساخت قرارداد 1919 وثوقالدوله با دولت انگلستان بود كه با اعتراض گسترده علما و نيروهاي مذهبي و ملي مواجه شد. در اين زمينه ميتوان به اعلاميهاي از "جامعه مليون اسلامي" استناد جست. در بند نخست اين اعلاميه كه خطاب به "اعلي حضرت شهرياري و هيأت محترم دولت، عموم هموطنان" صادر شده است، ذكر گرديده است: "جامعه مليون اسلامي قرارداد منعقده بين وثوقالدوله و انگليس منتشره در 13 ذيقعده 1337 را منافي استقلال و شرافت ايران و مخالف با سياست اسلام و مباين با قانون اساسي مملكت دانسته و الغاي آن را از هيأت محترم دولت مستقيما خواستار است. "12
اين جامعه همچنين در ادامه اين اعلاميه با اشاره به تهديد و تطميع حكومت نظامي و عدم آزادي رأيدهندگان در جريان انتخابات مجلس شوراي ملي "تا زماني كه ايران داراي پارلمان آزاد نگردد هرگونه قرارداد و مقاوله و استقراض خارجي را منافي با سعادت ايران و با توجه به تجربيات چند ساله اخير وجود مستخدمين متنفذ خارجي را مضر به حال مملكت ايران دانسته" است و در پايان با اشاره به حوادث گيلان ابراز كرده است: "جامعه مليون اسلامي از وقايع و پيشآمدهاي گيلان متاسف و توقف نظاميان انگليس و مداخلات نامشروع آنها را در امور مملكت ايران علت عمده تجاوزات همجواران و خرابي و خسارتهاي وارده به گيلان و ساير نقاط ميداند و يقين دارد تخليه كل ايران از نظاميان انگليس براي تشديد روابط حسنه ايران با ساير دول و رفع غائله گيلان و تجاوز همجواران بسيار موثر است. "13
پي نوشتها:
1. روزنامه كوكب ايران، شماره 8، نمره جمادي الاول 1336 قمري، صص 3 و 4.
2. همان.
3. همانجا.
4. پيشين.
5. همان.
6. روزنامه استقلال ايران، ش127، 21 ذيقعده 1328 قمري، ص 1.
7. روزنامه استقلال ايران، ش 159، 16 ذيحجه 1328 قمري، ص 1.
8. روزنامه ايران نو، ش 97، 18 صفر 1329 قمري، س3.
9. روزنامه ايران نو، ش 97، 18 صفر 1329، ص 3.
10. همان.
11. سازمان اسناد ملي ايران، اسناد شماره 3 تا 5 -651 - 6-290 .
12. كوهستانينژاد، مسعود، "چالش مذهب و مدرنيسم در ايران نيمه اول قرن بيستم"، كتاب دوم، نشر ني، ص 381.
منبع: روزنامه - رسالت - تاريخ شمسی نشر 1/2/1389