بريتانيا و ولايت قاينات: جنگ جهاني اول و پيآمدهاي آن
از مجموعه مقالات ارائه شده در همايش دوم ايران و استعمار انگليس
موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
روابط بریتانیا و ایران تا اوایل قرن نوزدهم منحصر به روابط تجاری بود که آن قدرت را در بعضی مواقع به رقابت و درگیری با پرتغال، هلند و فرانسه در آبهاي گرم جنوب ایران ميکشاند؛ اما با آغاز قرن نوزدهم شرایط به گونهاي دیگر رقم خورد و با تهدید موقت هند از جانب فرانسه در اوایل قرن نوزده و سپس از جانب روسیه، روابط بریتانیا و ایران در بستری كاملاً سیاسی جریان یافت. بنابراین علاقه بریتانیا به ایران از قرن نوزدهم به بعد، عمدتاً بر این ضرورت استوار بود که از طریق این کشور موقعیتش را در هند حفظ و تثبیت کند. برخورد بریتانیا در مسئله هرات نیز كاملاً تحتتأثير همین ضرورت بود.
تهدید هند از جانب روسیه که در اوایل قرن نوزدهم چندان محسوس نبود، به دنبال پیشروی آن کشور در آسیای مرکزی و نزدیک شدن به مرزهای هند، موجب نگرانی بريتانيا شد. با افزایش نفوذ روسیه در مناطق شمالی ایران و تلاش برای اعمال نفوذ به سمت مناطق جنوبیتر، موقعیت بریتانیا در ایران به شدت آسیبپذير شد و موجب آن گرديد که از سوي بريتانيا و دولت استعماري هند در مورد افغانستان و همچنین مناطق شرق و جنوب شرقی ایران حساسیت بیشتری اعمال شود؛ لذا این مناطق از اواسط قرن نوزدهم همواره مورد توجه بریتانیا و همچنین روسها بود. وزیر امور خارجه هند بریتانیا به وزيرمختار بریتانیا در تهران، طی نامهاي در 29 مي1901م/ 10 صفر 1319ق بر اهمیت امیرنشین قاینات اینگونه تأكيد کرده است:
دولت هند اهمیت بسیار زیادی برای منافع بریتانیای کبیر در این مناطق ایران قایل است و بر این عقیده پا فشاری ميکند که تحت هیچ شرایطی نباید اجازه داد که این ناحیه همچون ایالتهاي شمالی ایران تحت کنترل و یا حتی در حوزه نفوذ روسیه قرار گیرد و لازم است که اعتبار و نفوذ بریتانیا در آن منطقه به طور اکید و با دقت تمام حفظ شود.
بدینگونه سیاست مبتنی بر حفظ هند در مقابل تهدید قدرتهاي دیگر به خصوص روسیه، باعث شد بریتانیا توجه خاصی نسبت به ولایت قاینات نشان دهد. از نظر دولت بریتانیا، مرزهای شرقی ایران آخرین خاکریز دفاعی امپراتوری بریتانیا در هند، مقابل نفوذ روسیه بود. مسئولین بریتانیایی در راستای علایق سیاسی خود، تلاش ميکردند از طرق مختلف به خصوص توسعه روابط تجاری، در این مناطق نفوذ کنند. همانطور که وزیر امور خارجه هند به وزيرمختار بریتانیا در تهران متذکر شده بود، دولت هند با گشودن مسیر کویته و پیش بردن بازرگانی قصد داشت منافع بریتانیا را در آن بخشهاي ایران که به گونهاي با بلوچستان در ارتباط است، حفظ نماید. در اوایل قرن بیستم انگلستان در قالب تأسيس بانک، ویس کنسولگری و پست و تلگراف در منطقه قائنات نفوذ و حضور خود را گسترش داد. علاوه بر اين، انگلستان براي برقراری روابط ويژه با امیران قاینات و سیستان تلاش ميکرد که بیتردید حاصل آن تضعیف قدرت دولت مرکزی در ولایات مذکور بود. مؤیّد این حساسیت لندن، توافقنامه 1907م/1325ق انگلیس و روسیه است که بنا بر آن بیرجند و سیستان در مرکز منطقه نفوذ بریتانیا در شرق و جنوب شرقی ایران واقع شد. ظاهراً با انعقاد این توافقنامه، دیگر خطر نفوذ روسیه از سر قاینات و سیستان بر طرف شد. به نظر ميرسد این موفقیت در نوع روابط بریتانیا با حاکمان این مناطق تغییر ایجاد کرد، به گونهاي که دیگر آن ملایمت پیشین در ادبیات سیاسی آنها مشاهده نميشود. به عنوان نمونه در 1913م/1331ق هنگامی که در نتیجه ناامنی ناشی از اختلافات و درگیریهاي امیران خزیمه در مناطق قاینات و سیستان، حاکمان هر دو ولایت به تهران احضار شدند، مقامات بریتانیا که از دشواریهاي موجود در قلمرو آن دو برای تجار هندی شدیداً ناراضی بودند، به امیران خزیمه هشدار دادند نافرمانی از دستورات حکومت مرکزی، خاندانشان را با دشواریهاي سخت روبه رو خواهد کرد. این نوع ادبیات سیاسی در ارتباط مقامات بریتانیایی با حاکمان قاینات در سالهاي جنگ جهاني اول (18-1914م) مشهودتر است.
با شعلهور شدن جنگ جهاني اول (1914م/1333ق) علیرغم بيطرفی رسمی ایران در این جنگ، هیچ یک از قدرتهاي درگیر، اهمیت چندانی برای این موضع رسمی قائل نشدند. مناطق شرقی ایران به خصوص قاینات که به سبب شرایط خاص جغرافیایی از مدتها قبل عرصه کشاکش روس و بریتانیا بود، برخلاف نظر دیکسون، در جریان این جنگ نیز دچار ناآرامی بود که ریشه در راهبرد آلمان در شرق و توجه برلین به این منطقه استراتژیک داشت.
قاینات، مرکز «کمربند امنیتی شرق ایران»
با آغاز جنگ، در وزارت امور خارجه آلمان این فکر قوت گرفته بود که برای کاستن از فشار جنگ در جبهه غرب، بخشی از نیروهای متفقین را در شرق بویژه در ایران و افغانستان درگیر کنند؛ بدین منظور طرح انورپاشا مبنی بر تشکیل اتحادیه اسلامی دولتهاي عثمانی، ایران و افغانستان بر ضد قدرتهاي بزرگ روس و بریتانیا مورد توجه مقامات برلین واقع شد. انور پاشا طرحش را اینگونه عرضه نمود: «ما همه جهان اسلام را به قیام مسلحانه فرا ميخوانیم... ما کارآمدترین نیروهایمان را برای ضربه زدن به مصالح متفقین، در هر کجا که ممکن باشد، اعزام خواهیم کرد. در این راستا ما هند، بلوچستان، افغانستان، ایران و تمام آفریقا را به قیام علیه دشمن متفق برخواهیم انگیخت. به زودی جهان اسلام تحت فرمان خلیفه درخواهد آمد. ما در شرق و غرب ترکستان و قفقاز با روسیه ميجنگیم، جایی که ترکها برای آغاز حملاتشان منتظر دستور نهایی ما هستند». به زودي براي اجرای این طرح چندین هیأت آلمانی راهی مناطق شرقی ایران و افغانستان شدند که مسیر اصلی آنها از ولایت قاینات ميگذشت. لازم به ذکر است آلمان از چند سال قبل افرادی را برای بررسی وضعیت این منطقه استراتژیک راهی ایران کرده بود. به عنوان نمونه نیدرمایر در 1912م از تهران عازم خراسان شد و با عبور از قاینات راهی اصفهان و شیراز و سپس جنوب ایران شد.
انتشار اخبار مرتبط با فعالیت عوامل آلمانی، موجب نگرانی متفقین بویژه بریتانیا شد که همواره از نفوذ آلمانیها در افغانستان و هند وحشت داشت و باعث شد تا لندن و سنت پطرزبورگ دست به اقدامی مشترک برای مقابله با نفوذ آلمانیها در مناطق شرقی ایران بویژه منطقه استراتژیک و مرزی قاینات بزنند. همانگونه که هیگ در خاطرات خود از سالهاي جنگ آورده است: «روسها با وفاداری زیاد بدون هرگونه بياعتمادی، با انگلیسیها همکاری کردند». نتیجه این همکاری، «کمربند امنيتي شرق ایران» بود که در مرزهای شرقی ایران از رباط و استرآباد و مشهد تا بیرجند و بلوچستان ایجاد شد. بیتردید اصطلاح «کمربند امنيتي شرق ایران» حسن تعبیری برای اشغال شرق ایران توسط قوای بریتانیا و روسیه بود. این کمربند دفاعي به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد که به ترتیب زیرنظر نیروهای روس و بریتانیا اداره ميشد. شهر بیرجند، کرسی ولایت قاینات واقع در مرکز این محور، تحت کنترل قوای بریتانیا قرار داشت و به عنوان مرکز فرماندهی نیروهای بریتانیا انتخاب شد. گزارشهاي موجود حاکی از اعزام پيدرپی نیرو، عمدتاً بربر و هندو، توسط مقامات بریتانیا به این منطقه است. افزون بر اين، نیرویی شبه نظامی نيز گردآوري شد تا به گشتزنی و نظارت بر جنوب قاینات و سیستان بپردازد. از جمله دویست نفر نیروی هزاره استخدام شدند که اکثر آنها بین بیرجند و نِه استقرار یافتند. در 26 ذیحجه 1333ق عده قشون انگلیس از بربر و هندو در بیرجند و اطراف قاینات سیصدنفر گزارش شده است. در سالهاي جنگ به صورت مداوم نیروهای جدید وارد این منطقه ميشدند. به عنوان مثال در ربیعالاول 1335ق یکصد و پنجاه نفر نیروی بربر از مشهد وارد نِه شدند. در شهر بیرجند برای نگهداری چارپایان نیروهای تازهوارد بریتانیا، چندین اصطبل بنا شد.
پيآمدهای اقدامات بریتانیا در قاینات طی جنگ جهاني اول
با وفات امیرعلمخان سوم در 1891م/ 1308ق، حکومت سیستان به همراه لقب حشمتالملك به فرزند بزرگش امیرعلیاکبرخان واگذار گردید و حکومت قاینات و لقبی جدید یعنی شوکتالملك به فرزند کوچکتر او امیراسماعیلخان اعطاء شد. این سرآغاز اختلاف و رقابت در خاندان خزیمه بود و باعث گردید قدرت حکام تا حد زیادی نسبت به قبل کاهش یابد. مؤید این نکته، اقدام دولت ایران به حذف عنوان امیر از اسامی حکام این خاندان بعد از فوت امیرعلمخان سوم است. از آن پس در فرامین از آنها با عنوان حاکمان قاین و سیستان یاد ميشد. مقامات بریتانیایی که دنبال فرصت برای اعمال قدرت بیشتر در این منطقه استراتژیک بودند، تا حد ممکن از این اختلافات سوءاستفاده کردند.
در سالهای جنگ جهاني اول حکومت ولایت قاینات را محمدابراهیمخان شوکتالملك دوم بر عهده داشت. او که همواره تابع حکومت مرکزی بود، تلاش ميکرد سیاست بيطرفی را در نبرد قدرتها حفظ کند. مقامات بریتانیا و همرزمان روسیشان که تمایل داشتند حاکم قاینات را به نفع خود به اقدام علیه آلمانیها وادار کنند، فشار زیادی بر شوکتالملك وارد کردند. همچنين تمامی اقدامات او را زیرنظر داشتند تا در صورت همکاری با آلمانیها با او جدیتر برخورد کنند. در محرم 1334ق، شوکتالملك تعدادي سرباز جدید را برای محافظت از مزرعه خود فرستاد تا جای نیروهای قدیمی را که به مأموریت رفته بودند پر کنند، نیو، ویس کنسول بریتانیا در بیرجند، طی نامهاي شدیداللحن حاکم قاینات را اینگونه مورد خطاب قرار داد: «شنیدهايم که آن عالی جناب به افراد نظامیشان دستور دادهاند تا سازوبرگ نظامی تهیه نموده و به طرف اقامتگاهتان بیایند. اگر دلیل این آماده باش نظامی، محرمانه نیست، با صراحت و شدت از آن جناب ميخواهم دلیل این بسیج نیرو و برپایی ارتش و آنچه ميگذرد برایمان ذکر نمایند و توضیحات لازمه را بدهند».
ظاهراً حکومت هند هم به رفتارهای شوکتالملك بدبین بود. دبلیو. ئی. آر. دیکسون، بازرس کل پلیس شرق ایران، شوکتالملك را اینگونه معرفی ميکند: «شوکت حدوداً سی سال سن دارد. حکومت منطقه در خاندان او موروثی بود. قبل از اینکه هند را ترک کنم به من هشدار دادند که شوکتالملك فردی است با دیدگاههاي ضدبریتانیایی. من ميبایست در ارتباط با او دقت نظر زیادی به کار ميبردم. بنابراین رفتار خشک و رسمی او با من در اولین ملاقاتمان در بیرجند اصلاً برایم عجیب نبود». چندی بعد کلنل پریدوکس، کنسول بریتانیایی مستقر در سیستان، به سفارت انگلیس در تهران شکایت کرد و امیر شوکتالملك را طرفدار آلمانیها معرفی نمود. در پی فشار سفارت بریتانیا به حکومت مرکزی، شوکتالملك از حکومت منطقه خلع و جای او به برادرزادهاش حسامالدوله واگذار شد که گمان ميرفت برای اجرای سیاستهاي بریتانیا در آن دوره مناسبتر باشد. اما این تغییر حاکم دیری نپایید و شوکتالملك در اوایل 1917م/1335ق دوباره به عنوان حاکم قاینات و سیستان وارد بیرجند شد و بدین صورت حکومت حسامالدوله چند ماه بیشتر طول نکشید. سالها بعد، در دوره حکومت پهلوی شوکتالملك دخالت قدرتهاي بیگانه را در امور ولایت قاینات برای پسرش اسدالله علم اینگونه شرح داده است: «آنها (نیروهای بریتانیایی و روسی) طوری به ما زور ميگفتند که تصورش هم برای تو ممکن نیست».
این جا به جاییها که عمدتاً به سلیقه و خواست انگليس انجام ميگرفت، بيثباتی سیاسی و مدیریتی این ولایت را تا پایان جنگ به دنبال داشت. گزارش هیل، رئیس شعبة بانک شاهنشاهی در بیرجند خود گویای این وضعیت نابسامان قاینات در دوره تغییر حکام است: «اکنون تمام کارمندان حاکم سابق (محمدابراهیمخان شوکتالملك دوم) معزول شدهاند و حسامالدوله باید برای شهر و نواحی، حکام و کارکنان تازهاي پیدا کند. تغییرات جمعی کارمندان همیشه بعد از عزل یک حاکم محلی رخ ميدهد و نتیجه آن هزینه زیاد است و تأخير در اجرای اوامر و بيکفایتی و توطئه در میان نوآمدگان که ماهها ادامه ميیابد. این کارکنان جدید از جریان کارها و طرز اداره امور بياطلاعند و قدیمیها که بیکار شدهاند چوب لای چرخ گذاشتن را وظیفه و مایه دلخوشی خود ميدانند».
انگليسيها با افزایش نیرو در ولایت قاینات، به خصوص بعد از توافقنامه 1907، روز به روز بیشتر در امور حکومتی و مدیریتی منطقه دخالت ميکردند. هرچند بنا به گفته ویس کنسول انگليس در بیرجند در 1334ق «مقصود داشتن قشون و وارد کردن قشون به این صفحات (قاینات) جلوگیری از رفتن آلمانیها به افغانستان بود نه غیر»، به نظر ميرسد مقامات بریتانیایی از این فرصت برای اعمال قدرت بیشتر در این منطقه مرزی و استراتژیک استفاده کردند. بعد از اینکه در 1918م حکومت جدید روسیه همه پیمانها و امتیازهای دولت تزاری را در رابطه با ایران ملغی ساخت و نیروهای خود را از مناطق شمالی ایران خارج کرد، نیروهای بریتانیا در همه مناطق از جمله شمال خراسان جای آنها را گرفتند و عملاً تمام ایران در حوزه نفوذ آنها قرار گرفت.
به نظر ميرسد در فضای حاکم بر ایران در جریان جنگ جهاني اول، بيم انگلستان و روسيه از تحولات منطقه قاين چندان هم بياساس نبود. زيرا دامنه استقبال ملیون از آلمان به عنوان منجی ايران از شرِّ روس و انگلیس به شرق کشور هم کشیده شد. بنابر اطلاعات موجود در زمان حضور عوامل آلمانی در منطقه قاینات شماری از مردم به آنها پیوسته بودند، هر چند به سبب کنترل شدیدی که از جانب نیروهای متفقین اعمال ميشد، این افراد کاری از پیش نبردند. بنا بر اسناد افرادی که به نوعی با عوامل آلمانی همکاری کرده یا متهم به این همکاری بودند، شدیداً مورد تعقیب قرار گرفته و گاه برای چندین سال در زندانهاي متفقین باقی ماندند.
بریتانیا و اوضاع اقتصادی قاینات طی جنگ جهاني اول
اقتصاد ولایت قاینات در دوره قاجاریه، بویژه از نیمه دوم حکومت مذکور، عمدتاً مبتنی بر تجارت واسطهاي بود که خود از موقعیت خاص جغرافیایی این ولایت نشات ميگرفت. موقعیت جغرافیایی ولایت قاینات، مخصوصاً کرسی آن بیرجند، سبب شده بود در همه فصول، شاهد رفت و آمد کاروانهایی از ولایتهای مجاور باشد. مشهد، کرمان، یزد، تهران، سبزوار، نیشابور و سیستان همواره با این ولایت ارتباط تجاری داشتند.42 با وجود این، همانگونه که اشاره شد، تجارت قاینات بیشتر جنبه توزیعی و واسطهای داشت، زیرا این ولایت تولیدات محلی قابل توجهی برای صدور نداشت. کالاهایی که از روسیه به بیرجند ميآمد، معمولاً از طریق مسیر بندرعباس یا مسیر سیستان- نوشکی راهی هند انگليس ميشد. کالاهای هند بریتانیا نیز به همین صورت از طریق قاینات به بازارهای شمالی بویژه روسیه راه پیدا ميکرد. مضاف بر این، بازار اصلی چند قلم از کالاهای عمده تجاری قاینات (فرش، زعفران)، هند انگليس و روسیه بود. پرواضح است که ورود دو قدرت بزرگ انگليس و روسیه در جنگ جهاني، آسیبی جدی برای اقتصاد ولایت قاینات به دنبال داشت. علاوه بر این، آشفتگیهايی که به دنبال درگیری نیروهای انگليسي با دستههاي آلمانی در این ولایت نمودار شده بود، راهزنی و غارت را در بسیاری از مسیرهاي اصلی تجاری قاینات در پی آورد که عمدتاً توسط مهاجمان بلوچ صورت ميگرفت. این ناامنی به حدی رسیده بود که قافلههاي تجاری بدون محافظ قادر به رفت و آمد در مناطق شرقی ایران بویژه قاینات نبودند. کاهش میزان تجارت خارجی ولایت قاینات، کسادی بازار داخلی را نیز به دنبال داشت؛ تا جایی که بسیاری از خرده تجار و کسبه بیرجند ورشکست شدند. به گزارش ف. هیل (1917م/1335ق) بسیاری از کسبه بازار بیرجند در نتیجه کسادی تجارت رو به نظام آورده و معمولاً با قراردادهای سه ساله به خدمت نظامی ميپرداختند. همو توقف بازار صادرات فرش قاینات در سالهاي جنگ را اين گونه گزارش داده است: «بازار صادرات فرش متوقف شده و تاجران فرش ميگویند اگر جنگ بیش از چند ماه طول بکشد تمام قالی بافها ورشکست خواهند شد».
کنترل شدید رفت و آمدها که طی جنگ جهاني اول توسط قوای بریتانیا به بهانه مقابله با نفوذ آلمانیها در منطقه صورت ميگرفت، با دشوار کردن کار برای تجار و همچنین کشاورزان، در انجام امور آنها خلل وارد مينمود که در نهایت رکود اقتصادی را به دنبال داشت. بنا به گزارشهاي موجود، افرادی که ميخواستند در مسیرهای اصلی قاینات بویژه مسیر بیرجند به قاین رفت و آمد کنند ميبایست از ویس کنسول بریتانیا در بیرجند مجوز دریافت کنند. شوکتالملك در دهم ذیقعده 1333ق/ نوزدهم سپتامبر 1915م طی نامهاي به کارگزار امور خارجه در بیرجند اعتراض خود را به این رویه اینگونه ابراز کرد: «این اقدام مخالف بيطرفی است و در مملکت ایران رعایاي دولت علّیه هیچ وقت مجبور نیستند که بلیط عبور از قنسولگری در دست داشته باشند. بعلاوه رعایا که از مزرعه به مزرعه دیگر کاری دارند ممکن نیست چهار فرسنگ راه را بيجهت آمده معرف و واسطه پیدا کرده، بلیط گرفته مجدداً این راه را پیموده تا بتوانند از مزرعه خود به مزرعه دیگر رفته کار خود را انجام دهند. لهذا خواهشمند است که اقدامات لازمه را به عمل آورند که این پستها موقوف شده و زحمت نظامیان هندوستانی از سر رعایای دولت علیه مرتفع گردد». علاوه بر این، افزایش قوای انگليس در ولایت قاینات نیز اقتصاد منطقه بویژه بخش کشاورزی را با خطر روبه رو کرد. افزایش نیرو، آذوقه بیشتر ميطلبید و این امر در منطقه قاینات که از نظر کشاورزی وضعیت مناسبی نداشت بسیار مشکلآفرین بود. اسناد موجود حاکی از تعرض سربازان انگليسي به مزارع و غارت محصولات آنهاست؛ به عنوان نمونه نایبالحکومه خوسف در ششم ذیالقعده 1333ق/ پانزدهم سپتامبر 1915م طی گزارشی به حاکم قاینات رفتار مأمورین انگليسي را اینگونه بيان نموده است: «قشون انگلیس خیلی متعرض اهالی شده و به محصول آن نواحی خرابی وارد مينمایند». اینگونه گزارشها در اسناد موجود کم نیست. تداوم این وضعیت در منطقه اوضاع نامناسب اداره مالیه قاینات و درآمد آن را به دنبال داشت. در همین سال (1333ق/1915م) محسن وکیل، پیشکار مالیه قاینات، طی نامهاي اوضاع وخیم مالیه قاینات را به خزانهداری کل گزارش داد. وی در این گزارش از تأثير منفی اغتشاشات حاصل از درگیری قدرتهاي بیگانه در منطقه بر اوضاع مالی ولایت شکایت کرده است.
انگليس و اوضاع اجتماعی قاینات طی جنگ جهاني اول
قاینات در آستانه جنگ جهانی عمدتاً عرصه تاخت و تاز مهاجمان بلوچی بود که به ویژه به سبب اختلافات داخلي خاندان خزیمه این ولایت را تا حد زیادی نا امن ساخته بودند. جنگ جهانی و ورود نیروهای انگليسي و روسی به این ولایت، بر آشفتگي اوضاع امنیتي منطقه افزود. همانطور که پیشتر اشاره شد، انگليسيها برای کنترل منطقه تحت نظر خود علاوه بر نیروهای هندی به قبیله هزاره یا بربری در خراسان نیز تکیه داشتند. حدود 1200 خانوار از هزارهها که برای خدمت در ارتش هند استخدام شده و سربازانی قابل اعتماد محسوب ميشدند، در نزدیکی مشهد به سر ميبردند. تعداد زیادی از بربرها نيز برای حفظ قاینات در مقابل نفوذ آلمانیها و اعمال قدرت بیشتر بریتانیا در منطقه، راهی این ولایت شدند. بنا بر اسناد، حضور این گروه در قاینات مشکلات زیادی برای بومیان منطقه به همراه داشت و وضع معاش مردم را مختل نمود؛ به عنوان نمونه ميتوان به شکایت عبدالحسین مودی، نایبالحکومه مود از رفتار نامناسب مأموران بربر انگليس در قاینات اشاره کرد:
الیوم یکشنبه 21 شهر ذیحجةالحرام (1333ق)، اردوی دولت فخیمه انگليس از سربیشه یک ساعت نیم به غروب وارد مود شدند. در اطراف باغات مسکن گرفتهاند. اولاً که اشجارهای سبز مردم را شکستهاند، من بعد هم آمدهاند داخل قریه مود و بنای هتاکی اشخاص محترم و بيحسابی مردم را نمودهاند. اول غروب چند نفر از بربرها آمده درب منزل چاکر و چاکر را بیرون خواستهاند، بیرون رفتم، بنای تشر و غیره را با چاکر گذاشتهاند که چرا نان و کاه و جو ما را نميدهید، یک ساعته از تو کاه و جو و نان ميخواهیم، بنده در مقام جواب گفتهام که آخر این موقع شب از کجا چنین نان موجود بیاورم، یک ساعت پیش از ورود خود اطلاع ميدهند تا برای شما مخارج تهیه ميکردیم. با این وصف خود چاکر و پسرهای خود، در وسط ده بنای گردش را کرده و از هر منزل یک قران، دو قران نان جهت آنها تهیه کرده و به آنها داده با این حال هر دقیقه پنج نفر بربری بيمحابا داخل منزل حقیر ميشوند که بیا برویم پیش صاحب که چرا زودتر مخارج تهیه نکردهاید....
مضاف بر این برخورد نامناسب، افزایش روز افزون قوای انگليس، اعم از بربر و هندو، شيوع انواع مرضهاي مسری را در منطقه به دنبال داشت. به عنوان نمونه نایبالحکومه خوسف در ذیقعده 1333ق/ آگوست 1915م با گزارش شیوع مرض نوبه در خوسف، عامل اصلی آن را حضور نیروهای انگليسي دانسته است.
گرانی ارزاق از دیگر نتایج منفی حضور نیروهای انگليسي در ولایت قاینات بود. در حالي که توليدات غذايي منطقه کفاف خود بومیان را نميداد، در آن زمان ميبایست جوابگوی شمار زیادی از نیروهای بربر و هندو نیز بودند. دیکسون به عنوان یک افسر ارشد تدارکات ارتش انگليس در شرق ایران طی جنگ جهاني اول موظف بود «از منابع محلی به کاملترین میزان بهرهبرداری کند». تقاضای زیاد برای اقلام ضروری مانند گندم و جو، قیمت آنها را افزايش ميداد. به گزارش اسناد، عموم اهالی قاینات از گران شدن اجناس به واسطه خریداری مقادير چشمگيري از آنها توسط فرمانده هندی نيروهاي بریتانیايي، موسوم به جولاسنکه، برای تغذیه نیروهای زیر نظرش، شاکی بودند. ویس کنسول انگليس در بیرجند در 1337ق خود به این تأثير سوء اقرار کرده است. اگر چه در بعضی از مناطق قاینات مردم از فروش اجناس به نیروهای انگليسي اجتناب ميکردند اما این اقدام آنها اعتراض شدید ویس کنسول را به دنبال داشت؛ در نهایت مردم وادار به فروش کالا به مأموران انگليسي ميشدند.
به رغم همه این مشکلات، فضای حاکم بر جامعه به گونهاي بود که مردم منطقه جرأت اعتراض نداشتند. حتی زمانی که مقامات انگليسي از آنها خواستند تا شکایات خود را نسبت به رفتار نظامیان انگليسي و روسی حاضر در منطقه ابراز کنند (رمضان 1333ق/ جولای 1915م) «کسی از اهالی به جهت شکایت حاضر نبود و از بس بیچارهها ترسیده بودند جرأت اظهار تظلمات نداشتند».
جنگ به پايان رسيد؛ اما تبعات منفی آن همچنان دامنگیر مردم منطقه قاینات باقي ماند. بنا به گزارشهاي موجود، مردم شهرهای خراسان بویژه بیرجند، کرسی ولایت قاینات، دچار قحطی و ناامنی بودند. لازم به ذکر است معمولاً در سالهاي قحطی و خشکسالی، همواره مازاد محصولات سیستان وارد قاینات ميشد و تا حد زیادی از فشار قحطی ميکاست. اما در دو دهه اول قرن بیستم بویژه دوره جنگ، سيستان نیز شاهد حضور تعداد زیادی از نیروهای انگليسي بود که مقدار معتنابهی از محصولات منطقه صرف تغذیه آنها ميشد. گزارش مفصل دیکسون درباره نحوه تملک محصولات کشاورزی سیستان و نقشی که کنسول انگليس در سیستان به طور خاص بر عهده داشته است، شاهدی گویا بر این امر است:
اما سیستان توانست کار بسیاری برای ما انجام دهد. ما باید از آقای گولد، کنسول انگلیس در سیستان تشکر کنیم که به طور خستگیناپذیر در تقویت تولید و جمعآوری محصول و انتقال آن به خط فعالیت کرد. اغراق نیست که بگوییم اگر تلاشهاي آقای گولد نبود ما در بیش از یک مورد به طور وحشتناک شکست کامل ميخوردیم. گولد نه تنها با کشاورزان برای مازاد محصولات آنها قرارداد بست، بلکه توانست سهم غله دولت ایران را هم به چنگ آورد... او پیوسته در این ولایت ميچرخید و هر وسیلهاي را که باعث افزایش آذوقه و تدارکات ميشد به کار ميگرفت و این در حالی بود که شناخت و نفوذ او بر جماعت کاسب، هماهنگیهاي بسیار رضایتبخشی را به وجود آورد که با حداقل دردسر برای ما، این کار به انجام رسید.
پانوشتها
۱ . George Lenczowski, Russia and the West in Iran, 1918-1948, New York 1949, p. 1.
۲ . C. J. Edmonds, East and West of Zagros: travel, war and politics in Persia and Iraq, 1913-1921, edited by Yann Richard, Brill, Leiden 2010, p. 3.
حسین احمدی، مجموعه اسناد روابط خارجی (1): ایران و بریتانیا، وزارت امور خارجه، 1379، ص 9.
۳ . Rose Louise Greaves, Persia and the Defence of India 1884-1892, London, 1959, p.22; A. P. Thornton,” British Policy in Persia, 1858-1890”, The English Historical Review, Vol. 69, No. 273 (Oct., 1954), p.554.
۴ . G. J. Alder ,“ The Key to India? Britain and the Herat Problem, 1830-1863: Part II”, Middle Eastern Studies, Vol. 10, No. 3 (Oct., 1974), p.289.
۵ . Josef Popowski, The rival power in central Asia, translated by Arthur Baring,1893, pp. 133-136.
۶ . Pirooz Mojtahed-Zadeh, The Amirs of the Borderlands and Eastern Iranian borders, Urosevic Foundation, 1995, p.211.
۷ . Rose L. Greaves, “Sīstān in British Indian Frontier Policy”, Bulletin of the School of Oriental and African Studies, vol 49, n1, (1986), p.90.
۸ . برای اطلاع از روابط تجاری قدرتهاي بزرگ بریتانیا و روس با ولایت مرزی قاینات نک: آرامجو، علی، قاینات در دوره قاجار، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، تابستان 89.
۹ . Mojtahed-Zadeh, p.218.
۱۰ . آرامجو، صص 5-73.
۱۱ . R. B.Mowat, Select Treaties and Documents, Oxford, 1916, pp.10-11.
۱۲ . اگرچه تمامی محققین معاصر بر این عقیدهاند که ریشه امیران خزیمه به خازم بن خزیمه از فرماندهان منصور عباسی در جریان سرکوب قیام استاد سیس در سال 145ق ميرسد، لیک هیچگونه منبع موثقی دال بر این انتساب وجود ندارد. به هر روی بنا بر گزارشهاي موجود در منابع دوره صفوی، این خاندان در دوره مذکور دارای قدرتی محلی در منطقه محدودی از قاینات بودند تا اینکه در زمان برآمدن نادر، میراسماعیلخان خزیمه حکومت تمامی ولایت قاینات را به دست آورد. اعضای این خاندان تا پایان دوره قاجاریه حکومت قاینات را برعهده داشتند. برای اطلاعات بیشتر در باب حیات سیاسی این خاندان نک. شاهدی، مظفر، زندگانی سیاسی خاندان علم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1377.
۱۳ . Mojtahed-Zadeh, p.231.
۱۴ . اس. ام علیف، تحولات مهم در سیاست توسعه طلبی روسیه نسبت به ایران 1917-1906م، مجموعه مقالات سمینار ایران و جنگ جهانی اول، به کوشش صفا اخوان، تهران، 1380، ص 89.
۱۵ . دیکسون وضعیت شرق ایران در جریان جنگ جهاني اول را به عنوان بخشی از مناطق عقب مانده ایران توصیف کرد که به هیچ وجه نباید تحتتأثير حوادث جنگ قرار گرفته باشد. نک. لوفت، جی.پی، «سیاست بریتانیا در شرق ایران طی جنگ جهانی اول»، ترجمه مریم بهرامیان، مجموعه مقالات سمینار ایران و جنگ جهانی اول، ص 65.
۱۶. احرار، احمد، توفان در ایران، انتشارات نوین، تهران، 1352، ص 5.
۱۷. Ataabaki, Touraj, Iran and the first world war, Battle ground of the great powers,London, 2006, p.29.
۱۸. لوفت، ص 82.
۱۹. Majd, Mohammad Gholi, Persia in World war I and its conquest by Great Britain, Unversity press of America, 2003, p.44.
۲۰. Ibid, p.44; Lenczowski, p.33.
۲۱. Dickson, W.E.R, East Persia, a backwater of the great war, London, 1924, p.89.
۲۲. نه: نام یکی از بلوکهاي قاینات و همچنین یکی از روستاهای بزرگ آن ولایت در دوره قاجاریه بود. نِه به دلیل واقع شدن در کنار مسیر تجاری سیستان به بیرجند در دوره مذکور از اهمیت زیادی برخوردار شد و به صورت روز افزونی رو به رشد رفت به گونهای که در اواخر دوره قاجاریه تبدیل به شهر شد. نک:
Kennion,“Report on the Trade of the Province of Seistan and Kain for the year 1908-1909,”http:// parlipapers. chadwyck. co. uk , p. 4.
۲۳. لوفت، ص 85.
۲۴. مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سیاسی، تصویر سند شماره 128.
۲۵. روزنامه عصر جدید، سال سوم، شماره 50، یکشنبه 19 ربیعالاول 1335ق، ص 3.
۲۶. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، به کوشش الهه محبوب فریمانی، انتشارات سازمان مرکز اسناد آستان قدس، مشهد، 1382، ص 427.
۲۷. برای اطلاع از مکاتباتی که در این زمینه بین شوکتالملك دوم و مقامات روس و بریتانیا صورت گرفته و همچنین پاسخ شوکتالملك به درخواستهاي آنها نک: اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، صص 483-276.
۲۸. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، صص 20-419.
۲۹. همان، ص 419.
۳۰. Ar. New.
۳۱. Dickson, p. 91.
۳۲. Mojtahed-Zadeh, Small Players of the Great Game, Routledge Curzon, 2004, p.52.
۳۳. هیل، ف. نامههايی از قهستان، ترجمه محمدحسن گنجی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1378، ص 106.
۳۴. منصف، محمدعلی، امیر شوکتالملك علم، امیرکبیر، تهران، 1354، ص 56.
۳۵. همان، ص 269.
۳۶. هیل، ص 106.
۳۷. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، ص 440.
۳۸. Majd, p.45.
۳۹. نک. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، صص 304-303؛ 97-396.
۴۰. همان، ص 567.
۴۱. Landor, p. 107.
۴۲. آرامجو، ص 93.
۴۳. همان، ص 95.
۴۴. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، ص 203.
۴۵. هیل، ص 138.
۴۶. همان، ص 126.
۴۷. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، ص 395.
۴۸. خوسف: نام یکی از بلوکهاي ولایت قاینات در دوره قاجاریه، واقع در منطقه غربی بیرجند بود. بلوک خوسف در دوره مذکور شامل سی و سه روستا بود. مرکز و روستای مهم این بلوک خود خوسف بود. فرهنگ جغرافیایی ایران (خراسان)، کارکنان وزارت جنگ بریتانیا در هندوستان، ترجمه کاظم خادمیان، انتشارات آستان قدس، 1380، ص 700.
۴۹. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، ص 413.
۵۰. همان، صص 369، 493، 509، 558.
۵۱. مرکز اسناد ملی ایران، شماره سند: 240026575.
۵۲. لوفت، ص 85.
۵۳. مود: یکی از روستاهای بلوک نهارجان ولایت قاینات در دوره قاجار، نک:
Henry Walter Bellow, Record of the march of the mission to Seistan, Calcutta, 1873, p.78; idem, From the Indus to the Tigris, London, 1874, p.303.
۵۴. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، صص 3-532.
۵۵. همان، ص 382.
۵۶. Dickson, p.142.
۵۷. اسناد حضور دولتهاي بیگانه در شرق ایران، ص 452.
۵۸. همان، ص 617.
۵۹. همان، ص 450.
۶۰. همان، ص 299.
۶۱. روزنامه شرق، سال اول، شماره 40، (37-1334).
۶۲. Bellew, from the Indus to the Tigris, London, 1847, p.304; Stewart, “The Herat Valley and the Persian Border, from the Hari-Rud to Sistan, Proceedings of the royal geographical society , Vol. 8, No. 3, (Mar. 1886), p. 140.
۶۳. Dickson, pp.143-146.