از امتياز دارسي تا شركت نفت انگليس و ايران

 

از مجموعه مقالات ارائه شده در همايش دوم ايران و استعمار انگليس
موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي



مقدمه
همزمان با آغاز رقابت‌هاي استعماري بين سه کشور روسيه، انگليس و فرانسه در آغاز قرن نوزدهم و به خطر افتادن منافع انگلستان در هند، اين کشور نيز به مانند دو رقيب دیگر، نگاه خود را متوجه همسایگان هند بویژه ايران نمود. به خصوص بعد از تهديد هند از طرف فرانسه و روسيه، ايران به منزله دروازه هندوستان براي انگليس اهميت حياتي يافت و دولت مزبور ايران را به عنوان سپر دفاعي هند مورد توجه قرار داد.
از طرف دیگر با آغاز جنگ‌هاي ايران و روسيه، ايران نيز به دنبال متحدي اروپايي بود تا بتواند در برابر روسيه مقاومت کند. انگلستان با آگاهي از اين نياز قاجارها از فرصت بهره‌برداري نمود. بدين‌صورت که با انعقاد معاهدات سياسي- نظامي با ايران هم بزرگترين رقيب استعماري خود در آسيا را مشغول مي‌نمود و هم مي‌توانست از هرگونه حمله به هند جلوگيري نمايد. از اينرو تنها نتيجه اين معاهدات براي ايران طولاني شدن جنگهاي ايران و روسيه و تضعيف هر چه بيشتر ايران بود که به صورت دولتي پوشالي در خط مقدم دفاع از هند باقي بماند. لازم به ذکر است، دولت انگليس هر زمان منافعش ايجاب مي‌کرد از تعهدات خود سر باز زده و با رقيب استعماري خود يعني روسيه عليه ايران ساخت و پاخت مي‌كرد و در این میان ايران قربانی منافع این کشور می‌گردید.
اما مرحله ديگر برنامه‌هاي استعماري انگلستان براي توسعه نفوذ در ايران، کسب امتيازات اقتصادي - سياسي بود که در نيمه دوم قرن نوزدهم اتفاق افتاد. اين امتيازات ابتدا بيشتر با اهداف سياسي صورت مي‌گرفت و کمتر جنبه اقتصادي داشت؛ ولي با واگذاري امتياز دارسي به انگلستان و کشف نفت، اهميت ايران براي انگلستان دوچندان شد. به دنبال انقلاب اکتبر روسيه، ميدان براي انگلستان در ايران خالي شد و آنان به تنهايي سرنوشت ايران را به دست گرفتند.
چگونگي واگذاري امتياز دارسي به انگليسي‌ها و نحوه بهره‌برداري از آن و همچنين پيامدهاي سياسي- اقتصادي اين امتياز براي ايران، در اين مقاله بطور مختصر مورد بحث قرار گرفته است. روش تحقيق در اين پژوهش توصيفي- تحليلي؛ و بر پايه اسناد و منابع كتابخانه‌اي مي‌باشد.

امتياز دارسي
واگذاري امتياز نفت به انگليسي‌ها را نخستين بار در امتياز رويتر مي‌توان مشاهده نمود كه به مدت هفتاد سال به بارون رويتر واگذار گرديد. هر چند در اين امتيازنامه صريحاً از اكتشاف و استخراج نفت سخني به ميان نيامده بود، اما از آنجايي كه در اين امتياز به بهره‌برداري از همه معادن ايران به استثناي طلا و نقره و سنگهاي قيمتي تأكيد شده بود، اين امتياز به طور ضمني شامل نفت هم مي‌شد.
امتياز رويتر به مرحله عمل نرسيد و از سوي ناصرالدين شاه لغو شد. ولي رويتر با پيگيري‌هاي مستمر خود در سالهاي بعد توانست امتياز ديگري را براي تأسيس بانك و همچنين استخراج معادن بدست آورد. در فاصله لغو امتياز اول رويتر و واگذاري امتياز بانك شاهنشاهي، يك شركت انگليسي موسوم به شركت هوتز  كه در خليج فارس به صادرات و واردات اشتغال داشت و مركز آن در بوشهر بود، امتياز استخراج نفت در حوضه دالكي، واقع در كرانه‌هاي خليج‌ فارس را، از دولت ايران تحصيل كرد و براي استخراج نفت به حفر چاه در اين مناطق اقدام نمود. اما از آنجايي كه نتيجه‌اي به دست نياورد از اين كار صرفنظر كرد و حقوق خود را به يك شركت انگليسي به نام شركت معادن ايران فروخت. بانك شاهنشاهي نيز امتيازي را كه از دولت ايران جهت بهره‌برداري از معادن به دست آورده بود، به مبلغ 150 هزار ليره به شركت مزبور واگذار نمود. سرمايه شركت معادن ايران يك ميليون ليره بود و عده‌اي از سرمايه‌داران روسي و فرانسوي و بلژيكي هم در آن شريك بودند.
شركت معادن ايران با اعزام عده‌اي مهندس و زمين‌شناس به ايران، كار كاوش و جستجو براي كشف معادن را آغاز نمود. اقدامات شركت در مورد نفت تا ده سال مهلت مقرر با موفقيت مواجه نشد. از اينرو بر طبق فصل يازدهم امتيازنامه حق شركت درباره نفت به خودي خود لغو گرديد. درباره استخراج سنگ‌هاي معدني نيز فعاليت شركت به دليل هزينه‌هاي گزاف استخراج و حمل‌ و نقل آن مقرون به صرفه نبود.
بعد از واگذاري امتياز رويتر هر از چند گاهي در كشورهاي اروپايي در مورد معادن ايران مقاله‌هايي به چاپ مي‌رسيد. نخستين مقاله در‌ رابطه با معادن نفت ايران، در سال 1306ق/ 1890م در روزنامه تايمز لندن منتشر شد. در اين مقاله نفت نواحي جنوب غربي ايران «كاملاً بي‌رنگ و به نحوي استثنايي خالص» توصيف شده بود. ولف، وزيرمختار انگليس در ايران، با مطالعه اين مقاله، تحت‌تأثير چشم‌اندازهاي توسعه نفت در ايران قرار گرفت.  پس از آن نيز ژاك ‌دمورگان  باستان‌شناس فرانسوي كه در مناطق شوش به كاوشهاي باستاني مشغول بود، در مقاله‌اي در مجله معادن كه در پاريس چاپ مي‌شد، مدعي گرديد لايه‌هايي از نفت در جنوب و جنوب غربي ايران وجود دارد. اين نوشته توجه كتابچي‌خان، متصدي گمرك ايران را به خود معطوف ساخت. او هنگامي كه از وجود منابع نفت در مناطق جنوبي ايران مطمئن شد، سفري به پاريس، كه در آن هنگام ولف وزيرمختار پيشين انگليس در ايران در آنجا به سر مي‌برد، نمود و از ولف درخواست كرد كه سرمايه‌داران انگليسي را براي تحصيل امتياز و بهره‌برداري از منابع عظيم نفتي تشويق نمايد. ولف نيز دارسي، سرمايه‌دار انگليسي را براي اين منظور در نظر گرفت و در بازگشت به لندن او را تشويق به سرمايه‌گذاري در اين كار نمود. دارسي كه ثروت زيادي داشت تصميم‌ گرفت بخشي از آن را در كاوشهاي نفتي به كار اندازد. به همين دليل نيز نماينده خود، ماريوت  را به همراه كتابچي‌خان براي تحصيل اين امتياز روانه ايران كرد. 
ماريوت توصيه‌نامه‌اي از سوي ولف براي هاردينگ، وزيرمختار وقت انگليس در ايران، به همراه داشت تا براي كسب اين امتياز آنها را مساعدت و همراهي نمايد. فرستادگان دارسي نيز همچون ساير امتيازجويان در ايران دو روش رشوه‌ دادن و وارد كردن فشار سياسي را در پيش گرفتند. زماني كه ماريوت از هاردينگ درخواست كرد كه نفوذ خود را براي انجام تقاضاي دارسي بكار برد، اولين چيزي كه به او گفت اين بود كه امين‌السلطان را به دادن تعدادي از سهام شركت نفت اميدوار كند. هاردينگ در ملاقات با امين‌السلطان عنوان كرد كه در صورت به نتيجه رسيدن اين درخواست مقدار عظيمي از سرمايه بريتانيا در ايران به كار خواهد افتاد. امين‌السلطان هم قول داد كه نهايت تلاشش را در پيشرفت اين كار انجام دهد. وي جريان معامله را بكلي از انظار مخفي نگه داشت؛ زيرا مطمئن بود كه اگر روسها از اين قضيه بويي ببرند جلوي واگذاري اين امتياز را خواهند گرفت. 
هاردينگ در خاطرات خود ماجراي واگذاري امتياز نفت را توسط امين‌السلطان اين چنين مي‌نويسد:
امين‌السلطان چون مي‌خواست خود را از خشم رفيقش يعني وزيرمختار روس آرگيرو پولو  برحذر دارد پيشنهاد كرد كه هاردينگ پيش‌نويس نامه‌اي تهيه كند و در آن نكات عمده امتياز مورد پيشنهاد انگليسها را بگنجاند. اصل اين نامه هنگامي كه منشي شرقي سفارت روس موسوم به استريتر  به مرخصي كوتاهي رفته بود به آن سفارت تسليم شد. چون كس ديگري در سفارت نبود كه بتواند نامه را كه به خط شكسته نوشته شده بود بخواند، وزيرمختار روس تا چند روز اعتراضي نكرد و در نتيجه به دولت ايران فرصت كافي داد تا قرارداد را امضا كند.
بدين صورت امتياز دارسي به انگليسي‌ها واگذار شد اما وقتي وزيرمختار روسيه حقيقت ماجرا را از امين‌السلطان شنيد براي اينكه كم كاري خودش را براي وزارت خارجه كشورش توجيه كند واگذاري اين امتياز از سوي امين‌السلطان به انگليسي‌ها را اقدامي جهت تخفيف نارضايتي انگليسي‌ها از قرارداد گمركي ايران و روس تفسير كرد. ولي وزارت خارجه روسيه با خشم و خشونت عكس‌العمل نشان داد و به امين‌السلطان نوشت كه روسيه هيچ وقت اين اقدام امين‌السلطان را فراموش نخواهد كرد. 
به اين ترتيب قرارداد واگذاري نفت ايران به دارسي در 1319 ق/ 1901م منعقد گرديد. اين قرارداد كه شامل 18 ماده بود در دو نسخه تنظيم گرديد و توسط مظفرالدين شاه، امين‌السلطان، مشيرالدوله وزير امور خارجه و مهندس‌الممالك وزير معادن به امضا رسيد. خلاصه مفاد آن به قرار زير است: 
1. موافقت دولت ايران با تحقيق، جست‌وجو، اكتشاف، استخراج، بهره‌برداري، آماده‌سازي براي فروش و تجارت گاز طبيعي، نفت، قير و موم طبيعي ايران توسط ويليام ناكس دارسي به مدت 60 سال
2. مجاز بودن صاحب امتياز براي لوله‌كشي از معادن نفت، گاز و غيره تا خليج فارس و ايجاد شعبه‌هاي لازم به منظور توزيع و تقسيم نفت به نقاط ديگر
3. تعهد دولت ايران به واگذاري رايگان زمين‌هاي باير مورد نياز صاحب امتياز و تعهد دارسي براي پرداخت وجه زمين‌هاي داير به دولت يا صاحبان آن‌ها به قيمت عادلانه
4. تعهد دولت ايران به واگذاري معادن نفت شوشتر، قصر شيرين و دالكي به صاحب امتياز و متعهد شدن دارسي براي پرداخت دو هزار تومان جمع ديواني آن‌‌ها در هر سال
5. نقشه‌كشي و طرح‌ريزي و كار گذاشتن لوله‌ها توسط مهندسان صاحب امتياز
6. استثنا بودن آذربايجان، گيلان، مازندران، خراسان و استرآباد از مفاد اين قرارداد
7. معاف بودن همه اراضي كه به صاحب امتياز واگذار شده، همچنين وسايل و لوازم مورد نياز براي تفتيش و استخراج معادن و تأسيس لوله‌ها از ماليات و عوارض و حقوق گمركي
8. تعهد صاحب امتياز براي اعزام مهندسان خبره به منظور تحقيق پيرامون منابع نفتي با مخارج خود او
9. موافقت دولت ايران براي تأسيس چند شركت از سوي صاحب امتياز با نظام‌نامه مشخص
10. تعهد صاحب امتياز براي پرداخت بيست هزار ليره انگليسي به صورت نقد و بيست هزار ليره به صورت سهام به دولت ايران از محل تأسيس هر شركت، همچنين تعهد پرداخت سالانه شانزده درصد منافع خالص به دولت ايران از سوي تمامي شركتهايي كه تأسيس مي‌گردند.
11. تعيين يك نفر كميسر از سوي دولت ايران براي مشورت با صاحب‌امتياز و مديران شركتها و راهنمايي آنان
12. تعيين كارگران جهت كار در تأسيسات شركت توسط دولت ايران
13. تعهد صاحب‌امتياز براي دادن نفت مورد نياز مردم ساكن در اطراف حوضه‌هاي نفتي
14. متعهد شدن دولت ايران براي حفاظت از لوله‌هاي نفتي، ساير ادوات و همچنين اشخاص
15. تعهد صاحب امتياز براي واگذاري كليه وسايل اكتشاف، استخراج و بهره‌برداري پس از پايان يافتن مدت قرارداد به ایران
16. تعهد صاحب امتياز براي تأسيس شركت مورد نظر در فصل نهم اين امتياز در ظرف مدت 2 سال از تاريخ اين امتياز در غير اين صورت امتياز از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.
17. رفع هرگونه اختلاف بين طرفين با دخالت دو نفر حكم در تهران، كه يكي نماينده شركت و ديگري نماينده دولت ايران باشد و رجوع به حكم سوم در صورت برطرف نشدن اختلاف
18. نوشته شدن اين امتياز در دو نسخه به زبان فرانسوي و ترجمه آن به زبان فارسي
دارسي پس از كسب امتياز عده‌اي مهندس و حفار لهستاني را زير نظر شخصي به نام رينولدز  به ايران گسيل داشت. اين عده در چاه سرخ واقع در شمال قصرشيرين، حفاري را آغاز كردند و چاه حفاري شده توسط آنها به نفت رسيد؛ اما به دليل كمي نفت و مقرون به صرفه نبودن آن، عمليات چاه سرخ متوقف شد و دارسي تصميم‌ گرفت در نقاط جنوب ايران حفاري را ادامه دهد. او همچنين در سال 1321 ق/ 1903م شركتي به نام شركت بهره‌برداري اوليه با سرمايه ششصد هزار ليره تشكيل داد و بيست هزار ليره نقد و بيست هزار سهم كه به موجب امتياز، تعهد پرداخت آن را به دولت ايران كرده بود، پرداخت.
دارسي پس از چند سال كوشش بي‌نتيجه و تحمل مخارج سنگين، اجراي امتيازنامه را در توان خود نمي‌ديد. چند شركت آلماني و فرانسوي و يك شركت نفت آمريكايي نيز خواستند امتياز را از او خريداري نمايند. در اين ميان نيروي دريايي انگليس كه درصدد بود سوخت كشتي‌هاي خود را از زغال سنگ به نفت تبديل كند به ياري دارسي برخاست و براي اين منظور لرد استراتكونا  يكي از سرمايه‌داران بزرگ انگليس را به اين كار برانگيخت و نيز شركت نفت برمه را كه يك شركت انگليسي بود و استخراج نفت برمه را بر عهده داشت تشويق به همكاري با دارسي كرد. در سال 1323ق/1905م شركت سنديكاي امتيازات در شهر گلاسكو تشكيل شد و سهام شركت بهره‌برداري اوليه و امتياز دارسي را در اختيار گرفت و سرمايه كافي براي استخراج و اكتشاف نفت را فراهم آورد که عمده سهام سنديكاي امتيازات به لرد استراتكونا و شركت نفت برمه و دارسي تعلق داشت. سنديكاي امتيازات وسايل حفاري را به ميدان نفتون نزديك مسجدسليمان منتقل كرد و پس از سه سال تلاش مستمر و عمليات مداوم بالاخره در سال 1326ق/1908م نفت فراواني از چاههاي مسجدسليمان فوران كرد. 
در سال 1327ق/1909م كمپاني نفت انگليس و ايران با سرمايه دو ميليون ليره تشكيل شد و جانشين سنديكاي امتيازات گرديد. يكي از مديران كمپاني در نخستين جلسه عمومي كمپاني نفت انگليس و ايران گفت:
براي ممالک امپراطوري انگلستان يك منبع طبيعي قابل اطمينان تحصیل نموده است كه طولی نمی‌کشد ثابت خواهد شد که براي ملت انگليس فوق‌العاده ذي‌قيمت و مفيد مي‌باشد و در عين حال اين اقدام مانع از اين شده است كه اين منابع پر ثروت خلل‌ناپذير بدست خارجي‌ها افتد كه غير از ملت انگليس باشند. 
شركت نفت براي امنيت و سهولت روند كار و همچنين ايجاد روابط حسنه با خوانين بختياري سه فقره قرارداد با آنها منعقد نمود. براي نيل به اين مقصود شركت نفت بختياري با سرمايه چهارصد هزار ليره تشكيل شد و دوازده هزار سهم آن به صورت رايگان به خوانين بختياري واگذار شد. سود اين سهام هر ساله به نماينده ايلخاني و ايل بيگي بختياري داده مي‌شد. شركت نفت بختياري بعدها منحل گرديد و به شركت بهره‌برداري اوليه منضم شد. شركت نفت براي خريد زمين‌هاي مورد احتياج در مسجدسليمان و خاك بختياري قرارداد ديگري با رؤسا و خوانين بختياري منعقد نمود. همچنين شركت براي تأمين امنيت حوزه كار و حفظ تأسيسات و چاه‌‌ها و لوله‌هاي نفتي قرارداد ديگري با خوانين بختياري به امضا رسانيد كه به موجب آن رؤسای بختیاری در مقابل حراست از تأسيسات نفتي سالانه سه هزار ليره دريافت مي‌كردند. شركت قراردادي نيز با شيخ خزعل حكمران خرمشهر منعقد كرد و به موجب آن يك ميل مربع از اراضي آبادان را براي پالايشگاه از او خريداري نمود.  بعد از انعقاد قرارداد با شيخ خزعل براي خريد زمين، انگليسي‌ها در سال 1328ق/1910م ساختن پالايشگاه آبادان را شروع كردند و يك خط لوله از مسجدسليمان به آبادان كشيده شد. در سال 1330 ق/1912م همزمان با اتمام طرح خط لوله، پالايشگاه آبادان نيز به بهره‌برداري رسيد. در همين سال اولين نفتي كه از معادن جنوبي ايران استخراج شده بود صادر گرديد. 
در اين شرايط نيروي دريايي انگلستان جهت تغيير سوخت كشتي‌هاي خود به نفت متوجه نفت ايران شد. چرچيل  وزير درياداري انگليس كميسيوني براي اين امر تشكيل داد كه رياست اين كميسيون را به لرد فيشر  فرمانده سابق نيروي دريایي انگليس سپرد. اما چرچيل به انتظار گزارش كميسيون مخصوص ننشست و با شركت نفت ايران و انگليس وارد مذاكره شد تا قراردادي طولاني‌مدت براي خريد نفت ايران منعقد نمايد. شركت مزبور هم به علت نياز به سرمايه‌گذاري از پيشنهاد چرچيل استقبال كرد. وي جهت تحقيق در مورد معادن نفت، كميته‌اي را به ايران فرستاد. اعضاي اين كميته طي تحقيقات سه ماهه خود در مورد معادن نفت ايران گزارشي به دولت دادند كه قسمتي از اين گزارش بدين قرار بود: «چنين بنظر مي‌رسد كه منطقه نفتي واقع در شمال شوشتر به تنهائي براي تأمين نيازهاي سوختي وزارت درياداري انگلستان براي مدت‌هاي مديد كفايت خواهد كرد.»  همچنين در گزارش مزبور آمده بود شركت نفت ايران و انگليس بدون جذب سرمايه‌گذار قادر به بهره‌برداري از همه منابع نفتي در مناطق وسيعي كه طبق امتياز خود از آن برخوردار است نمي‌باشد.
چرچيل پس از دريافت اين گزارش طي نطقي در مجلس مبعوثان انگليس عنوان نمود سياست نفتي دولت اين است كه وزارت درياداري مالك مستقل و استخراج‌كننده احتياجات نفت سوخت خود باشد. در سال 1332ق/1914م مجلس مبعوثان قانوني وضع كرد و به دولت انگلستان اجازه داد قسمتي از سهام شركت نفت انگليس و ايران را خريداري نمايد. به موجب قراردادي كه وزارت درياداري انگليس با شركت نفت منعقد كرد مقرر شد مقادير عمده نفت مورد نياز نيروي دريایي انگلستان به قيمت نازلي خريداري شود. گفته شده كه قيمت نفت سوخت مزبور يك چهارم قيمت بازار بوده است. 
پس از عقد اين قرارداد، كه برخلاف قرارداد دارسي بود، عده‌اي از مردم آگاه و آزاديخواه ايران به اين امر اعتراض نمودند كه در راس آنها شيخ محمد خياباني قرار داشت. خياباني در رابطه با اين قرارداد عنوان كرد:
امتيازي كه به دارسي داده شده نبايد منتقل بدولت امپراتوري انگلستان بشود كه موجب پريشانيها و نگرانيهاي ايران بوده است. اين معامله نادرست و خائنانه بوده زيرا دولت انگلستان هيچگاه توفيق نمي‌يافت چنين امتيازي را مستقيماً از دولت ايران تحصيل كند و بنابراين دارسي را بميان آورد كه او را وسيلة تحصيل امتياز قرار داده و صورت شوم امپرياليزم خود را پشت سر او پنهان دارد. اين عمل خدعه‌آميز و نادرست و حيله‌گرانه بوده است. 
علاوه بر اعتراضات داخلي، عده‌اي از آزاديخواهان و برخي جرايد انگلستان هم به خريد سهام شركت نفت توسط دولت انگليس معترض بودند. چنانكه رمزي مك‌دونالد  رهبر حزب كارگر انگليس عنوان كرد سياست شركت نفت در ايران روش استعماري دارد و به استقلال ايران لطمه مي‌زند؛ زيرا شركت با پرداخت پول به خوانين بختياري و عربهاي خوزستان قدرت حكومت مركزي را در ايران متزلزل ساخته و حكومت خانخاني را ترويج مي‌كند. 
در آغاز جنگ جهاني اول، ماهيانه 25 هزار تن نفت از آبادان صادر مي‌گرديد و اهميت اين مقدار نفت براي نيروي دریايي انگلستان و مقاصد جنگي آن دولت به اندازه‌اي بود كه دولت انگليس براي جلوگيري از كشيده شدن عمليات جنگي به خوزستان، اقدامات جدي انجام داد، چرا كه يكي از اهداف آلمانها و عثمانيها ضربه زدن به صنعت نفت خوزستان بود. انگليسي‌ها براي اين منظور، خوانين بختياري و شيخ خزعل را تقويت كرده و با دادن پول و اسلحه آنها را متعهد به حفظ مؤسسات نفت نمودند. هر چند يكبار آلمانيها در سال 1333ق/1915م خط لوله نفت را سوراخ نمودند، ولي بعد از آن انگليسي‌ها به شدت، با نيروهايي كه از هند به آنجا وارد كردند، از تأسيسات نفتي خود محافظت نمودند. با وجود مشكلات عديده جنگ، دولتمردان انگليس توسعه عمليات استخراج نفت در ايران را در اولويت خود قرار دادند و تا پايان جنگ جهاني اول خط لوله جديدي نيز بين مسجدسلیمان و ‌آبادان ساخته شد. پالايشگاه آبادان هم مرتباً توسعه مي‌يافت و ظرفيت پالايشگاه كه قبل از جنگ سالانه 120 هزار تن بود، در آخر جنگ به یک ميليون تن رسيد. كل درآمد دولت ايران از ابتداي استخراج نفت تا سال 1337 ق/1919م 1325000 ليره، و در سال 1338-1337ق/1920-1919م ، 470000 ليره بود.
پس از جنگ بر سر سهم ايران از درآمد نفت بين دولت ايران و شركت نفت اختلاف ايجاد شد.  شركت نفت مدعي بود دولت ايران اقدامات لازم را براي حفظ امنيت و اموال شركت و كاركنان آن طي سالهاي گذشته به عمل نياورده است و به همين علت تقاضاي خسارت از دولت داشت و ادعا مي‌كرد قسمتي از سهم دولت ايران را به همين خاطر به خوانين بختياري پرداخت كرده است. اما دولت ايران اعتقاد داشت خسارات وارده به شركت نفت در ايام جنگ ربطي به دولت ايران ندارد. و علاوه بر اين انگليسي‌ها در محاسبه خسارت وارد شده زياد‌ه‌روي مي‌كنند. همچنين دولت ايران اتهاماتي را بدين ترتيب عليه شركت عنوان كرد: 1. اينكه شركت نفت در فروش نفت و محاسبه سهم ايران تقلب مي‌كند و از طرق نامشروع درآمد ايران را كاهش مي‌دهد. دولت انگليس اذعان داشت هر تن نفت خام ايران به بيش از هشت شيلينگ فروخته مي‌شود ولي شركت، درآمد ايران را از قرار هر تن يك شيلينگ و نيم حساب مي‌كند. 2. شركت، نفت خود را به قيمت نازلي به دولت انگلستان مي‌فروشد و از اين راه نيز درآمد دولت ايران كاهش مي‌يابد. 3. شركت از تربيت اتباع ايراني خودداري كرده و كارگران خارجي استخدام مي‌كند. 4. شركت به صورت غيرقانوني و بدون اجازه دولت ايران با ايجاد شبكه تلگراف بي‌سيم با خارج ارتباط برقرار مي‌كند. 5. دولت نسبت به روابط شركت با خوانين محلي و شيخ خزعل شاكي بوده و آن را منافي حق حاكميت خود مي‌دانست. 6. دولت ايران خود را در سود حاصله از تمام شركتهاي تابعه سهيم مي‌دانست ولي شركت نفت اين ادعا را قبول نداشت.
اختلاف طرفين كه از سال 1335ق/1917م شروع شد تا سال 1337ق/1919م ادامه يافت تا اينكه در اين سال نصرت‌الدوله فيروز وزير وقت خارجه ايران با مشورت آرميتاژ اسميت  مستشار مالي ايران، فردي به نام ويليام مكلين تاك  را براي احقاق حقوق ايران استخدام كرد كه نهايتاً با پيگيريهاي اين حسابدار قسم خورده  دولت ايران در حكميت پيروز گرديد. 
صنعت نفت ايران پس از جنگ جهاني اول همچنان توسعه يافت و انگليسي‌ها چندين برابر پولي كه به ايران پرداخت مي‌كردند از نفت كشور بهره‌برداري نمودند.
با شكست قرارداد 1919م، انگليسي‌ها كودتاي 1299 را، جايگزين آن كردند؛ و سرنوشت سياسي و اقتصادي و نفتي ايران را از طريق ديكتاتوري پهلوي در دست گرفتند.
بعد از جنگ جهاني اول و افزايش بيش از پيش ارزش نفت، اولياي شركت نفت سرگرم مذاكره براي تمديد امتياز نفت شدند. بعد از چند سال گفتگو و مذاكره سرانجام زماني كه زمينه انعقاد قرارداد جديد فراهم شده بود در سال 1311ش/1932م شركت نفت انگليس و ايران به دولت ايران اطلاع داد، حق‌السهم دولت ايران بابت عايدات نفت در سال قبل فقط 302000 ليره شده است در حاليكه در سال قبل از آن عايدات ايران چهار برابر اين مبلغ بود. اين تقليل فاحش مورد اعتراض دولت ايران قرار گرفت ولي شركت نفت زير بار نرفت.  رضاشاه هم ظاهراً با ژست مخالفت و اعتراض، در آذرماه 1311ش/1932م در حضور هيأت وزيران امتيازنامه دارسي و پرونده نفت را در آتش بخاري انداخت. مهديقلي‌خان هدايت در اين باره مي‌نويسد:
شاه دوسيه نفت را خواسته است ظاهراً چند روز هم گذشته شب ششم آذر تيمورتاش دوسيه را به هيأت آورد، شاه تشريف آوردند و متغيرانه فرمودند دوسيه نفت چه شد؟ گفته شد حاضر است. زمستان است، بخاري مي‌سوزد، دوسيه را برداشتند انداختند توي بخاري و فرمودند نمي‌رويد تا امتياز نفت را لغو كنيد. 
اقدامات بعدی نشان داد این برنامه سوزاندن قرارداد نیز می‌توانست نوعي جنگ زرگری باشد که انگلستان متخصص آن بود. زیرا موجب شد دولت انگلستان طي يادداشتي ايران را تهديد به اقدام نظامي كرده و برای ترساندن ایرانیان چند فروند كشتي جنگي به آبهاي ساحلي ايران بفرستد. از سوی دیگر سر جان ‌سايمن  وزير خارجه انگليس نيز از دولت ايران به جامعه ملل شكايت كرد. دبيركل جامعه ملل، وزير خارجه چكسلواكي را مأمور رسيدگي به اختلاف طرفين كرد، او نيز طرفين را به مذاكره مستقيم دعوت نمود. مذاكرات مستقيم بين دو طرف آغاز شد و انگليسي‌ها تا حدودي خواسته‌هاي ايران را در بالا بردن حق‌السهم و دخالت دادن ايرانيان در امور استخراج نفت مدنظر قرار دادند ولي در آخرين لحظه كه قرار بود قرارداد امضا شود موضوع تمديد را پيش كشيدند. به دنبال مذاكرات خصوصي كدمن  رئيس كل شركت نفت با رضاشاه، پادشاه ايران اين شرط را پذيرفت و قراردادي در خردادماه 1312ش/1933م به امضا رسيد كه به موجب آن امتياز نفت تا شصت سال ديگر تمديد شد. 
بهره‌برداري از نفت ايران مطابق اين قرارداد ادامه يافت تا اينكه در سال 1329ش/1950م صنعت نفت ايران طي مبارزات مردمي به رهبري دكتر مصدق ملي شد و از انحصار انگليسي‌ها بيرون آمد.

فهرست منابع و مآخذ
- جمالزاده، محمدعلی؛ گنج شایگان؛ برلین: کاوه، 1335. 
- ذوقی، ایرج؛ نفت ایران؛ چ 2، تهران: پاژنگ، 1372.
- روحانی، فؤاد؛ تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران؛ چ 2، تهران: کتابهای جیبی، 1353.
- عیسوی، چارلز؛ تاریخ اقتصادی ایران؛ ترجمه یعقوب آژند؛ تهران: گستره، 1362.
- فاتح، مصطفی؛ پنجاه سال نفت ایران؛ تهران: انتشارات شرکت سهامی چهر، 1335 خورشیدی.
- فوران، جان: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، چ 1، تهران، 1377.
- کاظم‌زاده، فیروز؛ روس و انگلیس در ایران؛ ترجمه منوچهر امیری؛ تهران: کتابهای جیبی، 1354.
- کمبریج؛ تاریخ ایران دوره افشار، زند و قاجار؛ ترجمه مرتضی ثاقب فر؛ ج 7، تهران: جامی، 1387.
- لسانی، ابوالفضل؛ طلای سیاه یا بلای ایران؛ چ 2، تهران: امیرکبیر، 1357.
- لیتن، ویلهلم؛ ایران از نفوذ مسالمت‌آمیز تا تحت‌الحمایگی؛ ترجمه مریم میراحمدی؛ تهران: معین، 1367.
- هدایت، مهدیقلی؛ خاطرات و خطرات؛ چ 2، تهران: زوار، 1344.
- هوشنگ مهدوي، عبدالرضا؛ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی؛ چ 4، تهران: پیکان، 1377.
- ولايتي، علي‌اكبر؛ تاريخ روابط خارجي ايران در دوران ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه؛ تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1372.
- مکی، حسین: تاریخ بیست ساله ایران، (کودتای 1299) چ 3، ج 1، تهران، نشر ناشر، 1361.
پانوشت‌ها