غلامان خانه‌زاد نمی‌توانستند مردم‌سالاری بنیان کنند

غلامان خانه‌زاد نمی‌توانستند مردم‌سالاری بنیان کنند

دکتر كامران دادخواه، كارشناسی اقتصاد را از دانشگاه تهران، كارشناسی ارشد و دكترای اقتصاد را از دانشگاه ایندیانا و یك كارشناسی ارشد در ریاضیات را از دانشگاه نورث ایسترن دریافت كرد. او سابق بر این اقتصاددان ارشد در بانك توسعه و سرمایه‌گذاری ایران و مدیر برنامه‌سنجی و دفتر اقتصاد عمومی سازمان برنامه و بودجه ایران در قبل از انقلاب بوده است. او 30 سال پیش از ایران خارج شد و در این سال‌ها دانشیار اقتصاد و اقتصادسنجی در بخش اقتصاد دانشگاه نورث ایسترن شهر بوستن شده است. او همچنین اقتصاددان ارشد شركت ABT در كمبریج ماساچوست بوده است. علایق پژوهشی وی عبارتند از: اقتصادسنجی، اقتصادكلان، اقتصاد بین‌الملل و اقتصاد كشورهای خاورمیانه به ویژه اقتصاد در دوران رضاه شاه و پس از آن. او در نشریات معتبر اقتصادی، اقتصادسنجی و آماری مقاله نوشته است. مقالات وی در ارتباط با اقتصاد ایران و تاریخ اقتصادی ایران مثل «فرآیند تورمی اقتصاد ایران، 80-1970»، «جنبش ملی شدن نفت، تحریم نفتی انگلیس و اقتصاد ایران، 53-1951»، «سیاست اقتصادی ایران در عصر مصدق»، «افسانه و واقعیت در تاریخ‌نگاری ایران» و «اندیشه‌های اقتصادی احمد كسروی» در نشریات تخصصی مربوط به خاورمیانه به چاپ رسیده‌اند. برخی دیگر از آثار وی كه به فارسی ترجمه شده است عبارتند از: بار كمرشكن یارانه‌ها در ایران: یك تحلیل، و اصلاحات ارزی در ایران، 1386.
وی در گفت‌وگوی پیش‌رو تحلیل خود را از اهداف اقتصادی مشروطه‌خواهان و دلایل ناکامی آنها در برآورده کردن این آرمان‌ها بیان می‌کند.

انقلاب بزرگ مشروطه را، بسيار كسان، انقلابي ناكام دانسته‌اند، به اين دليل كه به‌رغم پيروزي بر استبداد قاجاريان، آرمان‌هاي مشروطه‌خواهان تحقق نيافت. اهداف مشروطه‌خواهان چه بود؟
در انقلاب مشروطه چند گروه نقش‌آفرين بودند. بي‌شك رهبري جنبش در دست روحانيان (سيدمحمد طباطبايي و سيدعبدالله بهبهاني) بود و فتواي سه عالم بزرگ نجف در بسيج توده‌ها كارساز. مردم دنبال روحانيون حركت كردند. دسته پرنفوذ ديگر بازرگانان بودند كه با حمايت مالي از جنبش و با بستن بازار انقلاب را پيش بردند. نقش لوتيان و روشنفكران را نيز نبايد ناديده گرفت. ناگفته پيداست كه اين گروه‌ها در تمام آرمان‌ها شريك نبودند، آنچه همه اتفاق نظر داشتند حكومت قانون بود كه در خواست عدالتخانه جلوه پيدا كرد.
بي‌گمان پس از مشروطه اوضاع سياسي، اجتماعي و اقتصادي ايران تغييرات اساسي كرد. پرسش اين است كه تا چه حد اين تغييرات در راستاي اهداف مشروطه‌خواهان بود و اگر نبود حدود اين سازگاري چه بود و چه دلايلي باعث عدم تحقق آرمان‌هاي مشروطه‌خواهان شد.
بازرگانان ايراني دو هدف اصلي داشتند. آنها مي‌خواستند كه در داخل كشور از امنيت برخوردار باشند و جان و مال آنها مورد تعرض ماموران دولت، راهزنان و ايل‌هاي غارتگر نباشد. دوم از دولت مي‌خواستند از آنها در برابر خارجيان با استفاده از ابزارهاي گوناگون از جمله تعرفه‌هاي گمركي حمايت كند.
در دوران قاجار حکومت ملوك‌الطوايفي و خانخاني بود و دولت برقراري امنيت را هم جزو وظايف اصلي خود نمي‌دانست و در برابر ماموران دولتي و مستوفيان آزمند، از ظلم و اخاذي ابا نداشتند. اين چگونه كشوري بود كه بانكداري و حتي انتشار اسكناس در دست خارجيان بود. گمرك را يك نفر بلژيكي اداره مي‌كرد كه تعرفه‌ها را به نفع بيگانگان برقرار كرده بود. كالاهاي خارجي بسياري از كارگاه‌هاي داخلي را ورشكست كرده بودند و پادشاه با وام گرفتن از خارجيان به سفر اروپايي مي‌رفت. در برابر حاكم تهران بدون هيچ محاكمه‌اي تاجران قند و شكر را به فلك مي‌بست. شاهزادگان و درباريان هم از هر قانون و بازخواستي معاف بودند. به طور خلاصه پادشاه قاجار در داخل از هيچ جنايتي ابا نداشت و در برابر خارجيان زبون بوده و از هيچ خيانتي به كشور شرم نمي‌كرد.
مشروطه خواهان اميدوار بودند كه با داشتن حكومتي قانونمند، امكان توسعه اقتصادي فراهم آيد و بخش خصوصي كارخانه و راه‌آهن بسازد.
خواسته‌هاي اقتصادي مشروطه‌خواهان به روشني در كتاب لباس التقواي سيدجمال‌الدين اصفهاني بيان شده‌اند. گفتني است كه اينها خواسته‌هاي مشترك گروه‌هاي اصلي مشروطه‌خواه بودند، زيرا كتاب لباس التقوا به خرج حاج محمدحسين كازرونی كه شركت اسلاميه را بنيان گذاشته بود، منتشر شد و چند تن از علما از جمله آخوند ملامحمد كاظم خراساني (يكي از سه مجتهد نجف كه به پشتيباني مشروطه فتوا دادند) بر آن مقدمه نوشتند. بخشي از كتاب نيز نوشته ميرزا علي محمدخان كاشاني مدير روزنامه ثرياست.
ارزش اين كتاب از آن رو دوچندان است كه سيدجمال‌الدين اصفهاني روشنفكر مردمي بود و به زبان آنها بر سر منبر، ايده‌آل‌هاي مشروطه‌خواهان را مطرح مي‌كرد. افزون بر اين و برخلاف ديگر كتاب‌هاي روشنفكران مشروطه كه در خارج كشور يا پنهاني منتشر شدند، لباس التقوا در داخل ايران و آشكارا طبع و توزيع شد.
هدف اين كتاب ملي‌گرايي، استقلال اقتصادي، ترويج كالاهاي داخلي و خودكفايي است. ميرزا علي محمدخان كاشاني در اهميت توليد و در شرافت كار سخن مي‌گويد و اهميت ايجاد شركت را بر مي‌شمارد.
مشروطه‌خواهان در قدرت سعي در انجام اين خواسته‌ها كردند. با استخدام مورگان شوستر مي‌خواستند به ماليه دولت سروسامان دهند و ماليات‌ها را تحت نظم درآورند، با استخدام افسران سوئدي ژاندارمري را بنيان گذاشتند كه امنيت را در كشور برقرار سازند و با جمع‌آوري پول سعي در ايجاد بانك ملي داشتند.
چند عامل در برابر كوشش‌هاي مشروطه‌خواهان سد ايجاد كرد. نخست دولت روسيه بود كه استقلال و سربلندي ايران را به زيان منافع خود مي‌دانست، با كار شوستر در برقراري ماليه مدرن در ايران از سرستيز درآمد و تهديد به اشغال ايران كرد. در تاريخ معاصر ايران هيچ دولتي مانند روسيه به ايران و ايرانيان ستم نكرده است. آنها كه مانند احسان طبري به مخالفت با شوستر و ماموريت او سخن مي‌گويند فقط سرسپردگيشان را به دولت روسيه نشان مي‌دهند. در اينجا بايد بگويم كه شوستر با اوضاع ايران آشنا نبود و چه بسا تندرويي‌هايي كرد، ولي اينها به هيچ وجه توجيه‌كننده اعمال روسيه نيست.
دوم آنكه به‌رغم شكست استبداديان، حكومت همچنان در تيول قاجاران و نوكران و و درباريان آنها باقي ماند. جاي شگفتي است كه احتشام‌السلطنه برادر علاءالدوله (كه بازرگانان را به چوب بسته بود) رئيس مجلس مي‌شود. موتمن الملك و مشيرالدوله كه به هنگام توپ بستن مجلس در کنار محمد عليشاه بودند، لباس آزاديخواهي تن مي‌كنند و وزير و وكيل مي‌شوند. عين‌الدوله دشمن خوني آزادي و آزاديخواهان، صدراعظم مي‌شود و از بقيه مانند فرمانفرما و ‌غيره هم نگوئيم، بهتر است.
مساله سوم، سيستم خانخاني ايراني بود. هر تكه كشور در دست يك قوم و قبیله بود و دولت مركزي صرفا مانند يك ايلخاني عمل مي‌كرد. براي بسط قدرت دولت به تمام نقاط ايران، ژاندارمري داراي قواي كافي نبود.

چه دلایلی موجب شد که درباریان قدیم همچنان اهرم‌های قدرت را در دست داشته باشند؟ چرا مشروطه‌خواهان و مردم واکنشی نشان ندادند؟ آیا این ناشی از بی‌اطلاعی مردم بود؟
درست می‌گویید. یک مساله بی‌اطلاعی مردم بود که به آن می‌پردازیم، ولی پیش از آن باید گفت که مشروطه‌خواهان خود دچار تفرقه شدند. مشروطه‌خواهان در همه آرمان‌ها مشترک نبودند، و از طرف دیگر عده‌ای از روشنفکران ایده‌های سوسیال دموکراسی داشتند و برخی دیگر تندروی کردند. جمله معروفی است از تقی‌زاده که گفته بود باید سراپا فرنگی شد. طبیعی است که چنین اندیشه‌ای با خواست علما و بازرگانان جور در نمی‌آمد. از سوی دیگر علما هم تا حدی خود را کنار کشیدند. سید عبدالله بهبهانی ترور شد و سید محمد طباطبایی نیز نمی‌خواست خود را تا حد کارهای حکومتی پایین بیاورد.
در چنین حالی اگر مردم بااطلاع بودند چه بسا امکان داشت راه‌حلی میانی پیدا شود، ولی در آن موقع اکثریت مردم خواندن و نوشتن هم نمی‌دانستند، چه به اینکه بخواهند وارد مقولات سیاسی و اقتصادی شوند.
نتیجه آن شد که در غیاب رهنمود از جانب رهبران انقلاب، درباریان قدیم دوباره امور را بدست گرفتند. طبیعی است کسانی که بازمانده دوران "قبله عالم" و "غلام خانه‌زاد" و "درب خانه" بودند، نمی‌توانستند کشور را به سوی مردم‌سالاری هدایت کنند.

خوب نتیجه این تحولات چه بود و سیر امور چگونه ادامه یافت؟
نتيجه اين شد كه پس از پيروزي مشروطه خواهان چند سال آشوب و هرج و مرج برقرار بود. در دوران جنگ اول جهاني كشور به اشغال قواي بيگانگان در آمد و مردم بسياري در قحطي بي‌سابقه‌اي جان خود را از دست دادند.
در چنين احوالي بسياري از آزاديخواهان و مشروطه‌طلبان به اين نتيجه رسيدند كه تنها يك دولت قوي مركزي مي‌تواند كشور را نجات دهد و به خواسته‌هاي آنها جامه عمل بپوشاند.

درباره كودتاي 1299 و سلطنت رضا شاه بسيار نوشته‌اند و كساني از روي تعصب با منافع خانوادگي تمام ماجرا را به خارجي‌ها نسبت داده‌اند. اسناد و مدارك خلاف آن را نشان مي‌دهد. حقيقت آن است كه در دوران رضا شاه بسياري از آرمان‌هاي مشروطه خواهان جامه عمل پوشيد. برقراري امنيت، ايجاد راه‌آهن، تاسيس دانشگاه، ايجاد بانك ملي، پس گرفتن امتياز نشر اسكناس از بانك شاهي، لغو كاپيتولاسيون و... همه خواسته‌هاي آزادي‌خواهان و مشروطه طلبان بود. انگليس‌ها علاقمند بودند كه خوزستان يا بخشي از آن تحت امر خزعل از ايران جدا و چيزي شبيه كويت شود. اين نقشه با قراري حكومت مركزي قوي و شكست خزعل و زنداني كردن او نقش بر آب شد.

اما ايجاد اين حكومت مقتدر مركزي صرف‌نظر از مسائل ديگر، دو نتيجه نامطلوب اقتصادي در پي داشت: دولتي شدن اقتصاد و تمركز امور در تهران؛ حقيقت آن است كه در سال‌هاي 1300 امكان اينكه توسعه اقتصادي با پيشتازي بخش خصوصي آغاز شود، نبود و به همين دليل دولت پيشقدم احداث كارخانه‌هاي قند و سيمان و غيره شد. شايد نظر اين بود كه به تدريج بخش خصوصي گسترش يابد، ولي چنين نشد و دولت بيشتر و بيشتر در امور اقتصادي وارد شد. پس از جنگ دوم جهاني امكان تغيير جهت بود ولي درآمد نفت وضع را تا حدود زيادي عوض كرد، اما اين داستاني ديگر است كه اين زمان بگذار تا وقت دگر.

مساله ديگر تمركز امور در تهران بود. اين امر نتيجه منطقي مبارزه با سيستم خانخاني بود، ولي امروز صرف‌نظر از آثار بد ديگر، اين تمركز باعث تراكم جمعيت 12ميليوني در شهر تهران شده است؛ شهري كه مساله آب و زلزله دارد.