مجتهدی که سر در خانه اش پرچم سفید آزادی خواهی زد

مجتهدی که سر در خانه اش پرچم سفید آزادی خواهی زد

به اعتراف شهید ثقه الاسلام و علامه امینی او از سیاسی کاری به دور و در عین حال در نهضت عدالت خواهی پیشگام و در مخالفت با مشروطه غربی و مبارزه با دین ستیزی و در عصر پهلوی اول پیشرو بود. او برای مبارزه با دشمنان ایران بر بام خانه اش پرچم سفید نصب کرد و همه را به خانه خود دعوت کرد. برخی او را به همین سبب مخالف مشروطه و طرفدار محمدعلی شاه قلمداد کرده اند و برخی کوشیدند میان او و دیگر عالمان وقت تفرقه بیفکنند و در نهایت نقشه ترور او را کشیدند، ولی خدا او را نگاه داشت و در بحران مشروطه در حالی که بسیاری از معروفان و حتی شخص شاه قاجار به سفارت خانه ها و کنسولگری های بیگانگان پناهنده شدند، خانه او با پرچمی سفید بر فراز آن پناهگاه مظلومان بود.
میرزا صادق آقا که بود؟
آیت الله میرزا صادق آقا از چهره های روحانی و تشیع در عصر مشروطه ، نوه مولی محمد علی قره باغی ، در سال 1274 ق در تبریز زاده شد و در سال 1351 ق در حالی که از وطنش تبعید شده شده بود ، در شهر قم وفات یافت. آقا میرزا صادق پس از گذراندن دوران کودکی و بعد از تحصیلات مقدماتی در تبریز ، در آغاز جوانی به همراه برادر بزرگ ترش حاجی میرزا محسن آقا مجتهد به حوزه علمیه نجف اشرف عزیمت کرد و در جلسات درس آقایان مولی محمد فاضل ایروانی ، شیخ حسن مامقانی ، فاضل شربیانی و شیخ هادی تهرانی ، و در حوزه کربلا نزد مولی حسین اردکانی ، حضور یافت و از خرمن دانش آنان بهره ها برد . او ارشد شاگردان آقا شیخ هادی تهرانی بود که در علم اصول فقه مشرب خاصی داشت .
آقا میرزا صادق پس از وصول به قله بلند اجتهاد و فقاهت ، طی 24 سال اقامت در اعتاب مقدسه ، خود صاحب کرسی تدریس شد. سرانجام ، در سال 1312 ث به زادگاهش تبریز بازگشت و در آنجا به تدریس خارج فقه و اصول و امامت و رتق و فتق امور مرجعیت دینی و هدایتی جامعه مسلمانان اشتغال ورزید . نیاکان او مرحوم میرزا محمدعلی قره داغی ، بزرگ خاندان و از رجال عصر ناصری و خود دانشمند و صاحب اثر بود . پسر او آقا میرزا محمد معروف به « بالا مجتهد » ( مجتهد کوچک ) نیز مردی دانشمند و فرهیخته بود و دارای فرزندان متعدد و هر کدام دارای وجهه دینی و اجتماعی بودند . اما آقا میرزا صادق در این میان ، خوش درخشیده و سرآمد همگان گشت .
از نظر علامه عبدالحسین امینی ، او از چهره های درخشان آزادی خواهان و مرجع تقلید در آذربایجان بود و سال های دراز ، زعامت دینی بر عهده داشت و جز تدبیر در امور، عدالت در قضا و داوری، ثبات و استواری رأی و اصلاحگری ، چیزی دیگر در برنامه او نیست.
به نوشته مخبرالسلطنه ، در حل مشکل مالی ارامنه اردوباد ، که به تبریز آمده بودند ، مواعظ گیرا و سخنان برانگیزاننده او ، که عاطفه ها و احساسات را برانگیخته بود ، مؤثر افتاد و پول هنگفتی فراهم آمد و مشکل آنان برطرف شد، به گونه ای که از عهده دولت ، چنان کاری برنمی آمد .
از دید مرحوم ثقه الاسلام تبریزی ، او فقیهی اصولی ، محققی فرزانه ، مردی زاهد ، عابد ، کم حرف و مایل به انزوا و دارای تألیفات نیکو بود .
کاظمینی او را از مراجع امامیه در عصر خود می داند که دامنه نفوذ و ریاستش بسیار گسترده بوده و در جریان کشف حجاب که در آذربایجان رخ داد ، دولت او را از وطنش تبعید و از زادگاهش دور کرد . از نظرگاه مهدی مجتهدی ، آقا میرزا صادق آقا از قیافه های قابل مطالعه آذربایجان در عصر مشروطیت است . وی بر حوزه روحانیت آذربایجان ، تأثیر فراوان گذارده است . نهایت آنکه آقا میرزا صادق مجتهد از فقهای مخالف مشروطه غربگرا بود، هر چند در آغاز نهضت و قیام بر ضد استبداد و برای استقرار عدالت و آزادی خواهی پیش گام بود .
کسروی و میرزا صادق مجتهد تبریزی
کسروی یکی از چهره هایی بود که صریحا ناسزاهای فراوانی را به میرزا صادق مجتهد تبریزی وارد کرد. در کتاب تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص 336 آمده است که کسروی در سال 1290 ق هنگام مراجعت مجتهد از «کُندرود»، استقبال باشکوهی از او را شاهد بوده است، برای اینکه از موقعیت مجتهد بکاهد، استقبال کنندگان وی را به چند دسته تقسیم می کند: «برخی، از بستگان و نزدیکان وی بودند. برخی از محله قراملک بودند که به طور سنتی از هواداران مجتهد به شمار می رفتند. برخی نیز از روی ترس به استقبال آمده بودند». این استدلال کسروی اگرچه برای هنگام مراجعت مجتهد کندرود ذکر شده است، زمان مراجعت وی از تهران را نیز می تواند شامل شود.
به چند متن تاریخی درباره تهمت ها و ناسزا گویی های برخی چهره های ضد روحانیت با آیت الله مجتهد تبریزی اشاره کرده ایم:
الف) ملک زاده در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران می نویسد که در تاریخ 19 جمادی الاول 1326، "مجتهد تبریزی" ملاهای مستبد و طرفدار محمدعلی شاه را جمع کرد و برای آنان مفصل از مخالفت مشروطه با اسلام و بی دین بودن مشروطه طلبان و لزوم جهاد با آنان و مباح بودن خونشان سخن گفت و آنها را متقاعد کرد تا اعلام انزجار خود از مشروطه را طی تلگرافی به شاه مخابره کنند و آنها نیز چنین کردند. شاه متن آن تلگراف را برای عموم منتشر کرد و در نتیجه این عمل، در روحیه مشروطه طلبان تهرانی که به مشروطه تبریز دل بسته بودند، بسیار تأثیر منفی گذاشت.
ب) کسروی نیز می نویسد: پس از فتح تهران و فرار محمدعلی شاه به استرآباد، مجتهد تبریزی به سفارش افراد بدنامی چون صمدخان، رشیدالملک و... و با هم کاری سایر ملایان، پلاکاردهایی با عبارات «ما مردم تبریز همگی پادشاه خودمان محمدعلی شاه را می خواهیم»، «زنده باد محمدعلی شاه» و... نوشتند و نیز برای پادشاه انگلیس و امپراتور روس تلگراف هایی فرستادند و از آنها، بازگرداندن محمدعلی شاه را درخواست کردند. این روایت کاملا تهمتی بزرگ بر اقدامات آیت الله مجتهد و برای تخریب او بود.
ج) کسروی، داستان تاراج ده قراچمن را که در جریان آن گفته می شود سه بچه و چند زن مرده اند، به گونه ای نقل می کند که از آن برمی آید مجتهد به نظام الملک دستور داده است تا برای دفاع از حاجی محمدعلی (ده دار قراچمن) به این جنایت دست بزند؛ و سپس از این نقل خود چنین نتیجه می گیرد: «از این آگاهی، داستان رنگ دیگری پیدا کرد و مردم پی به راستی برده و دانستند که مجتهد با مشروطه بدخواهی آغاز کرده است ».(تاریخ مشروطه ایران، صص 239 241 و 268 269.)
د) کسروی می نویسد: یکی از گرفتاری های زمان خودکامگی، انبارداری بوده که انبارداران به طور معمول گندم ها را نمی فروختند تا نان کمیاب و در نتیجه گران شود. دستگاه حکومت نیز چون خودش در زمره این انبارداران بود، با این کار برخورد جدّی نمی کرد. ملایان نیز از این دسته بودند. از میان ملایان، حاجی میرزا حسن مجتهد تبریزی و امام جمعه به این کار شناخته شده بودند. از این دو، مجتهد بیزاری کرده، گناه را به گردن پسرش حاجی میرزا مسعود می انداخت؛ اما امام جمعه، به این کار هم نیازی نمی دید. ( تاریخ مشروطه ایران، صص 140 143.)
ه) یکی دیگر از تهمت های که به این روحانی آزادی خواه زده شد این بود که : وقتی محله دوه چی را مجاهدان مشروطه خواه فتح کردند، مجتهد به همراه حاجی میرزا محسن مجتهد و رحیم خان راه فرار در پیش گرفتند و به اردوی عین الدوله پناهنده شدند.( تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 2، ک 5، ص 977)
و) در کتاب نامه های تبریز از ثقة الاسلام به مستشارالدوله، ص 312 آمده است: " مجتهد رئیس مستبدان تبریز بود و عدّه بی شماری قداره کش و مسلح به دور خود جمع کرده بود و برای تضعیف مشروطه خواهان، آنان را تکفیر می کرد.
ز) با در همان کتاب نوشته شده است: «مجتهد از ربیع الاول 1325 از تبریز خارج شده و تا یک سال یا 13 ماه در تهران مانده و در آخر ربیع الثانی 1326 به اشاره محمدعلی شاه به تبریز برگشته (10 خرداد 1287)». ملک زاده نیز خود می نویسد: «حاجی میرزاحسن آقا مجتهد مستبد معروف... با دستورات محمدعلی شاه، به تبریز مراجعت کرده بود». «محمدعلی شاه برای تکمیل نقشه خود، وسایل مراجعت مجتهد و امام جمعه رافراهم کرد. به دستور محمدعلی شاه، مجتهد با بهبهانی بنای دوستی گذارد و بهبهانی او را به مجلس برد و به مجلسیان اطمینان داد که جناب مجتهد، مخالف مشروطه نیستند و اگر به تبریز مراجعت کنند، به واسطه نفوذی که دارند می توانند آشوب را خاموش کنند و ممتازالدوله رییس مجلس هم حمد و ثنایی از مجتهد کرد و بعضی از وکلای دست نشانده محمدعلی شاه تمجید زیادی از او کردند. بهبهانی و طباطبایی او را مرد وطن دوست و دلسوز ملت خواندند. انجمن آذربایجان که او را مرد بدخواه و پستی می دانست، تلگرافات چند به تهران نمود و مخالفت خود را با بازگشت مجتهد اعلام داشت؛ ولی کار از کار گذشته بود و مجتهد به نزدیک تبریز رسیده بود».
حسین فرزاد نیز امر مراجعت مجتهد به تبریز را که از سویی با فشار و درخواست مردم شهرهای گوناگون مثل تبریز، زنجان، تهران و... و از سویی با رایزنی های مکرر مجلسیان تهران، سران آزادی خواه تبریز مثل ثقة الاسلام و... بود، چنین تحلیل می کند: یکی دیگر از نقشه های محمدعلی شاه، مراجعت دادن امام جمعه و مجتهد به تبریز بود».
اما اسماعیل امیرخیزی، نویسنده کتاب قیام آذربایجان و ستارخان می نویسد: «در حالی که مجتهد در شمیران بود و اظهار بی طرفی می کرد، محمدعلی میرزا باطناً بدون آن که در ظاهر اقدامی بکند، اسباب مراجعت وی به تبریز را مهیا می کند». هرچند امیرخیزی مراجعت مجتهد را نقشه ای برای تقویت قدرت میرهاشم می داند، این نقل وی می رساند که حتی اگر امر مراجعت مجتهد به دستور محمدعلی شاه هم بوده باشد (که البته با توجه به نامه های ثقة الاسلام و درخواست های مکرر مردم تبریز و زنجان و... که برخی از آنها ذکر شد، این قول کاملا سست و غلط بوده است) باز هم می توان گفت که خود مجتهد از این نقشه آگاهی نداشته است.
ح) ملک المتکلمین در جلسه ای که کشتن شیخ فضل الله در آن به تصویب رسیده بود، به سه علت با این کار مخالفت کرده است. دلیل سوم او این بوده که: «محرک دستگاهی که بر ضد مشروطه و آزادی به کار افتاده است، محمدعلی شاه است و او است که شیخ فضل الله و دیگران را با پول و نوید برانگیخته است؛ همچنان که رحیم خان و قوام الملک شیرازی، اقبال السلطنه ماکویی، شیخ محمود ورامینی، حاجی میرزا حسن مجتهد و سید یزدی و حاج آقا محسن عراقی و جمعی از روءسای ایل بختیاری و کلهرو سنجابی و ایل شاهسون و هزارها از این گونه افراد را بر ضدّ مشروطیت قیام داده و آنی از تحریک آنها غفلت نمی کند».
مجتهد مشروطه خواه ضد استبداد دولت
مجتهد در ابتدا با مشروطه خواهان بود؛ اما وقتی عده ای از آنها افراط کردند، با آنها مخالفت کرد. این مخالفت به معنای هم کاری با دربار و استبداد نبود؛ بلکه بر عکس، قراین و بلکه ادله ای موجود است که ثابت می کند نه تنها مجتهد با دربار هم کاری نداشته و بدان وابسته نبوده است، بلکه در موارد متعددی رویاروی آن ایستاده است:
1- مجتهد، در قیام عدالت خواهی برای ایرانیان صدر مشروطه شرکت فعال داشته است؛ همان که نوک پیکانش، استبداد درباری را نشانه گرفته بود و اگر مجتهد به دربار وابسته می بود، نباید در این قیام شرکت می کرد.
2- «زمانی که محمدعلی شاه در ذی حجه 1324 ق بدون دعوت از اعضای مجلس شورا در تهران تاج گذاری کرد، این عمل در اذهان عمومی توهین به مجلس تلقی شد و از شاه چهره ای مستبد و بی اعتقاد به مشروطه تصویر کرد. تقارن این خبر با اخباری که از استبداد و خشونت برخی حاکمان بلاد می رسید، شورشی عظیم بر ضد شاه در تبریز به پا کرد. مجتهد به نحوی آشکار با معترضان هم آوا شد و حتی در مرحله ای، سخن از تبدیل رژیم به جمهوری پیش آورد که در آن برهه، سخنی بسیار تند و خطرناک قلمداد می شد»، و نیز در همین خصوص، طبق نامه 27 ذی حجه 1324 ق که ثقة الاسلام به مستشارالدوله می نویسد، مجتهد، فردی را به دنبال ثقة الاسلام می فرستد و او را به تجمع مردم در تلگراف خانه می کشاند که آشکارا ابراز می داشتند ما شاه را در صورت مخالفت با مشروطه نمی خواهیم.
3- مجتهد که در آغاز مشروطه اجازه داد 20 خروار از غله وی به وسیله مشروطه خواهان در اختیار مردم قرار گیرد، پیش از مشروطه هرگز اجازه نمی داد دولت، غله های وی را انبار کند و می گفت: به مصرف بخور بخور دیوانیان می رسد نه تدارک زمستان بیوه زنان. این امر به روشنی می رساند که اگر مجتهد به دربار وابسته می بود، دست کم یک بار اجازه می داد تا دولت از غله های وی استفاده کند.
3- مجتهد در ایام اقامت خود در تهران با آن که از مشروطه چیان بریده و تکیه گاه مهم خود در برابر دولت و دربار را از دست داده بود، از دیدار با شاه پرهیز کرد؛ به گونه ای که مایه گله مندی زیاد شاه شد. وقتی هم که پس از شِکوه بسیار، شاه با وی دیدار کرد، شاه در گفت و گو با مجتهد از علاقه خود به مشروطه یاد کرد و همان روزها نیز به مجلس رفت و در حمایت از مشروطه قسم خورد.
4- «مجتهد در تبریز به استقلال از دولت و دربار شناخته می شد»؛ به همین علت وقتی مردم و عالمان تبریز به محمدعلی شاه تلگراف زدند و از او در بازگرداندن مجتهد به تبریز استمداد کردند، ثقة الاسلام ناراحت شد و این تلگراف را بی مورد دانست و گفت: «بهتر بود تلگراف را به مجلس شورا می زدند، نه به شاه». وی در توضیح نظر خود، از «معروفی حضرت مجتهد به طرفداری استقلال» از دولت و دربار یاد کرد.
با تلخیص و تغییر، برگرفته از مقالات"مجتهد تبریزی و سکولارهای آذربایجان" در پایگاه حوزه و پژوهش "نقش آیت الله میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی در نهضت مشروطه" در مرکز اسناد انقلاب اسلامی.