آسیب‌ها و عبرت‌هاى نهضت مشروطیت

آسیب‌ها و عبرت‌هاى نهضت مشروطیت

ارزش هاى اخلاقى و انسانى نقش اصلى و نهایى را در سعادت و کمال جامعه دارد. بنابراین، تاریخ نهضت ها و انقلاب در هر دو بُعد نظرى و عملى بسیار آموزنده است. هدف قرآن در تاریخ نگارى و گزارش رویدادهاى زندگانى ملت هاى پیشین اندیشیدن و پند و عبرت گرفتن است. این نوشتار پس از اشاره به اهمیت تاریخ در قرآن، برخى از رهنمودهاى امام على(علیه السلام)در ارزش و اهمیت مطالعه و بررسى تاریخ گذشتگان را بیان مى دارد و ضرورت بهره بردارى از تاریخ تحولات سیاسى ـ اجتماعى معاصر را یادآورى مى نماید. سپس با استناد به سخنان امام خمینى(قدس سره)، اهمیت و لزوم مطالعه تاریخ نهضت مشروطیت و درک درس هاى آنان را ثابت مى کند. در ادامه، پس از توضیح اهمیت آسیب شناسى نهضت مشروطیت، با استفاده از آثار سیاسى امام خمینى(قدس سره) و تحلیل هاى ایشان در این باره و نیز بررسى تاریخ مستند مشروطیت، برخى از آسیب ها و آفات این نهضت را استخراج و تبیین مى نماید.
براى درک قانون مندى هر بخش از طبیعت و حوادث جهان، باید به مطالعه در همان قسمت پرداخت. براى به دست آوردن شرایط، عوامل، لوازم و قوانین تداوم انقلاب اسلامى ایران باید تاریخ انقلاب ها و نهضت ها و قیام ها و جنبش هاى جهان را ورق زد. تأکید قرآن و سنّت بر تأثیر عوامل اخلاقى در تحوّلات سیاسى ـ اجتماعى و ظهور و سقوط انقلاب ها موجب گردیده که تاریخ انقلاب ها به صورت یک منبع آموزشى سودمند، راهگشا، عبرت آموز و پنددهنده درآید. به حکم قرآن، تاریخ داراى قاعده و ضابطه است و اراده انسان بر تحولات سیاسى ـ اجتماعى و پیشرفت و مرگ انقلاب ها حاکم مى باشد و نقش اصلى و نهایى در سعادت و کمال جامعه براى ارزش هاى اخلاقى و انسانى است. بنابراین، تاریخ نهضت ها و انقلاب ها از هر دو بُعد نظرى و عملى بسیار آموزنده است.1 هدف قرآن در تاریخ نگارى و گزارش رویدادهاى زندگانى ملّت هاى پیشین و تحوّلات سیاسى ـ اجتماعى گذشتگان، اندیشیدن و تفکّر و پند و عبرت گرفتن است. قرآن به پیامبر فرمان مى دهد: (فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ)(اعراف: 176); داستان هاى گذشتگان را براى آنان بازگوى، شاید بیندیشند و بیدار شوند. در منطق قرآن، قصص و داستان هاى نهضت ها و انقلاب هاى گذشتگان درسِ عبرت و پیام هاى سازنده اى دارد که مى تواند راهنماى بشریّت قرار گیرد و او را به کمال و سعادت برساند. داستان هاى قرآن راست و واقعى و روشنگر و آگاهى بخش است. قرآن خود در این زمینه چنین مى فرماید: (لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَى)(یوسف: 111); در سرگذشت و داستان گذشتگان درس عبرت براى صاحبان اندیشه است، اینها داستان هاى دروغین نبود.
امام على(علیه السلام) به بهترین شکل، ارزش و اهمیت مطالعه و بررسى تاریخ گذشتگان و معاصران، انقلاب هاى دور و نهضت هاى نزدیک براى طى کردن راه حق و طریق سعادت و نیفتادن به هلاکت و رهایى از مشکلات و حرکت درست در مسیر اصلى تداوم انقلاب اسلامى را نشان داده و درباره ضرورت مطالعه تاریخ نهضت ها و انقلاب هاى جهان و رویدادهاى زندگانى آنان به فرزند خویش امام حسن مجتبى(علیه السلام)چنین مى فرمایند: «اَى بُنَىَّ اِنّى و ان لَم اکُن عُمِّرتُ عُمرَمَن کان قبلى فَقَد نَظَرتُ فى اَعمالِهِم و فکَّرتُ فى اَخبارِهِم و سِرتُ فى آثارِهِم حَتّى عُدتُ کَاَحِدِهم بَل کَاِنّى بِما اِنتَهى اِلَىَّ مِن اُمورِهِم قد عَمَّرتُ مَعَ اَوّلِهِم الى آخرِهِم فَعرفتُ صَفوَ ذلِکَ مِن کَدَرِهِ و نفعه مِن ضَررِهِ»;2 پسرم! من گرچه همانند عمر کسانى که پیش از من بوده اند عمر نکرده ام ولى تاریخ زندگانى آنان را مطالعه کرده ام و در خبرهایى که از آنان رسیده، اندیشیده ام و آثار و بازمانده هاى زندگى آنان را مورد تجزیه و تحلیل علمى قرار داده ام، چنان که همانند یکى از خود آنان شده ام، بلکه به سبب آنچه از کارها و تاریخ آنان به من رسید چنان شد که گویا با اوّل و آخر آنان زندگى کرده ام. پس پاکیزگى و خوبى کردار آنان را از تیرگى و بدى، و سود آن را از زیانش پى برده ام، عوامل خوش بختى و بدبختى، سود و زیان انقلاب ها و رویدادهاى جوامع گذشته را شناخته ام.
امام على(علیه السلام) درباره بهره بردارى از تاریخ نهضت ها و انقلاب هاى گذشتگان، چنین فرمان داده اند: «و احذَروا مانَزَلَ بِالامَمِ قَبلَکُم مِن المَثَلاتِ بسوءِ الاَفعالِ وَ ذَمیم الاعمال فتذکَّروا فى الخیر و الشرِّ احوالَهم و احذَروُا اَن تکونو امثالَهُم، فاِذا تفکّرتُم فى تفاوتِ حالَیهِم فالزمُوا کلَّ امر لَزِمَتِ العِزّهُ بِهِ حالَهم و زاحَتِ الاعداءِ له عنهم و مُدَّتِ العافیةُ به علیهم و انقادتِ النِّعمهُ لَهُ مَعَهُم، واجتنبوا کلَّ امر کَسَرَ فِقرَتَهُم واَوهَنَ مُنَّتَهُم، وَ تدَبَّروا احوالَ الماضینَ مِن المؤمنینَ قبلَکُم، کیف کانوا فى حال الّتمحیصِ والبَلاءِ»;3 بترسید از عذاب ها و سختى ها که بر اثر زشتکارى و بدکردارى ها بر امّت هاى پیش از شما رسید و پیشامدهاى آنان را در نیکى و بدى به یاد آورید و درباره رویدادهاى نیک و بد تاریخ زندگى آنان بیندیشید و بپرهیزید از اینکه مثل آنان بشوید و بیدار باشید که مانند آنان سقوط نکنید. هرگاه در تفاوت دو حالت بد و خوب آنان اندیشیدید پس برگزینید و انتخاب کنید هر کارى را که به سبب آن ارجمند گشتند و دشمنان را از آنان بر طرف ساخت و تندرست ماندند و نعمت و خوشى براى آنان فراهم شد، و از هر کارى که مهره پشت پیشینیان را شکست و توانایى آنان را سست نمود دورى نمایید، و در احوال و تاریخ زندگى گذشتگان از مؤمنان پیش از خودتان بررسى و دقّت کنید که در حال آزمایش و رنج چگونه بودند.
از منظر امام على(علیه السلام) تاریخ تحولات سیاسى ـ اجتماعى گذشتگان و پیدایش نهضت ها و انقلاب ها و سرنوشت آنها، جایگاه عبرت و درس است و باید تاریخ را خواند و از آن بهره بردارى نمود. آن حضرت در این زمینه مى فرمایند: «اِنَّ لِلباقینَ بِالماضینَ مُعتَبَراً»;4 براى ماندگان و انسان هاى امروز، در گذشتگان پند و عبرت وجود دارد و محل پند و آموزش است.
بررسى و شناخت علل کامیابى و ناکامى انقلاب ها، پیروزى و شکست نهضت ها، رشد یا توقّف جنبش ها، یک تکلیف اسلامى عمومى است و درس هاى بزرگى براى تداوم انقلاب اسلامى ایران دارد.

درس هاى تاریخ مشروطیت ایران
در تاریخ نهضت هاى صدساله اخیر، عبرت ها و پیام هاى سودمند و سازنده فراوانى نهفته است که باید آنها را شناخت و مورد بهره بردارى قرار داد. بررسى و شناخت عوامل پیدایش، پیروزى و شکست نهضت هاى صدساله اخیر، راهنماى تداوم انقلاب اسلامى ایران است. ضرورت تداوم انقلاب اسلامى ایران، اهمیّت بررسى و تحلیل تاریخ و سرنوشت نهضت هاى صدساله اخیر را آشکار مى نماید. مطالعه تاریخ مشروطیت ایران و بررسى سرنوشت آن، و به ویژه آسیب شناسى نهضت مشروطیت، درس نامه بزرگى براى بقا و دوام انقلاب اسلامى است. شناسایى آفات و آسیب هاى نهضت مشروطیت و عوامل شکست و نابودى این نهضت براى اجتناب و رهایى از آنها لازم و ضرورى است. به دلیل وجود درس هاى فراوان در تاریخ مشروطیت، امام خمینى(قدس سره)تأکید زیادى بر مطالعه و تحلیل این نهضت مى نمودند. ایشان در سخنرانى براى اعضاى انجمن اسلامى دانشجویان فرمودند: 

شما تاریخ انقلاب مشروطه را بخوانید و ببینید در انقلاب مشروطه چه بساطى بوده است.5

در سخنرانى براى اعضاى جامعه روحانیت مبارز نیز فرمودند:
تاریخ یک عبرت است براى ما و شما. وقتى که تاریخ مشروطیت را بخوانید مى بینید که...6
همین درس ها و نکته هاى آموزنده و عبرت دهنده در نهضت مشروطیت است که موجب گردیده مقام معظّم رهبرى حضرت آیة اللّه خامنه اى در جمع شوراى مرکزى و کمیته هاى علمى همایش صدمین سالگرد مشروطیت بفرمایند:
آنچه من بر آن اصرار دارم، مسئله تاریخ نگارى مشروطه است که از سال ها پیش با دوستان متعددى این را در میان گذاشته ام و بحث کرده ام. ما واقعاً احتیاج داریم به یک تاریخ مستند قوى روشنى از مشروطیت. مشروطیت را باید درست تبیین کنیم... حقیقت این است که ما هنوز از مشروطیت یک تاریخ کامل جامعى نداریم.7

اهمیت آسیب شناسى نهضت مشروطیت
واکاوى تاریخ نهضت مشروطیت و آشنایى با آسیب ها و آفات آن براى آموزش سیاسى ملّى لازم است. شناسایى عوامل و دلایل انحراف و شکست نهضت مشروطیت براى پیشگیرى از انحراف و شکست انقلاب اسلامى ضرورت دارد. بررسى و تحلیل شرایطى که زمینه بازگشت به گذشته را فراهم نمود و دستاوردهاى نهضت را از بین برد و موجب شکل گیرى «ترمیدور» در نهضت مشروطیت گردید، براى هوشیارى و بیدارى مردم و اجتناب از آن شرایط، بر همگان واجب است. نظر به این واقعیت که همین آفات و آسیب ها موجبات از بین رفتن و نابودى نهضت مشروطیت را فراهم نمود، شناسایى و یادآورى و شمارش و تبیین آن آفات براى آسیب شناسى انقلاب اسلامى ایران و پیشگیرى از نفوذ آسیب ها و برنامه ریزى براى آسیب زدایى، وظیفه مهم پژوهشگران و پاسخ به یک نیاز مبرم براى تداوم انقلاب اسلامى است.

آفات نهضت مشروطیت
باید تاریخ نهضت مشروطیت را همان گونه که بوده است مشاهده کرد و درون حوادث و رخدادهاى تاریخ مشروطیت، آفات و آسیب ها را شناسایى نمود. تنها کسانى مى توانند نهضت مشروطیت را آسیب شناسى نمایند که این نهضت را خوب بشناسند و با واقعیت هاى آن آشنا باشند. نگارش تاریخ واقعى و مستند مشروطیت گامى بلند در راه آسیب شناسى نهضت و شناسایى آفات آن است; چون تا واقعیت ها خوب روشن نشود آسیب شناسى و عبرت گرفتن از آنها امکان پذیر نیست. کسانى که مستقیم و بىواسطه حوادث و رویدادهاى نهضت مشروطیت را مشاهده نموده و تحولات سیاسى ـ اجتماعى عصر مشروطیت را از نزدیک دیده اند و صداقت و دلسوزى و اخلاص و دین گرایى آنان آشکار است، مى توانند نهضت مشروطیت را آسیب شناسى نموده و آفاتش را بیان کنند و مردم ایران را در راه تداوم انقلاب اسلامى راهنمایى نمایند. امام خمینى(قدس سره)چهره بى نظیر این میدان است. بنابراین، تحلیل ها و تفسیرهاى صادقانه و علمى و تبیین آفات نهضت مشروطیت در سخنرانى ها و آثار سیاسى ایشان بهترین منبع براى آسیب شناسى این نهضت است. در این پژوهش کوشش شده است با الهام از گنجینه بزرگ رهنمودهاى امام خمینى(قدس سره)درباره مشروطیت، آفات و آسیب هاى این نهضت شناسایى و گزارش گردد.
ادامه نیافتن نقش پیشگامى و رهبرى روحانیت
نهضت مشروطیت با رهبرى مراجع تقلید نجف و تهران شکل گرفت. نقش برجسته و اصلى روحانیّت در نهضت مشروطیت غیرقابل انکار است. دکتر عبدالهادى حائرى در گزارش این نقش مى نویسد:
باور عمومى آگاهان به تاریخ ایران به درستى آن است که مهم ترین نیروى پشتیبان انقلاب مشروطیت همانا علما بودند. اگر آنان انقلاب را تأیید نمى کردند مسلّماً در نطفه خفه مى شد. با اینکه این نقش مؤثر علما کاملا آشکار است و جاى بحثى در مورد نفوذ نوشته ها و سخنرانى هاى آنان وجود ندارد، چنین به نظر مى رسد که یک بررسى نقّادانه، نه از فعالیت ها و نه از اندیشه هاى مشروطه خواهانه علما هنوز به عمل نیامده است. انقلاب مشروطیت ایران تا اندازه اى مورد بررسى قرار گرفته است ولى تا سال هاى اخیر توجهى بسنده به بنیان فکرى انقلاب نشده بود. نویسندگانى چند این نقصان را در تاریخ انقلاب ایران دریافته اند... ولى اندیشه هاى بانفوذترین نیروى انقلاب مشروطیّت، یعنى رهبران مذهبى، هنوز بدون توجّه مانده است.8

امام خمینى(قدس سره) درباره نقش پیشگامى روحانیّت در مشروطیت فرمودند:
در قضیه مشروطه اینها بودند که جلو افتادند و مردم هم همراهى کردند با آنها.9
ایشان در جاى دیگر مى فرمایند: ما این صدسال اخیر را که ملاحظه مى کنیم هر جنبشى که واقع شده است از طرف روحانیون بوده است برضد سلاطین; جنبش تنباکو بر ضد سلطان آن وقت بود، جنبش مشروطه بر ضد رژیم بود، البته با قبول داشتن رژیم مى خواستند عدالت ایجاد کنند.10
این قیام هایى که در این صد سال شده است از کى بوده؟ چند قیام در این صد سال؟ کى رأس اینها بوده؟ قیام تنباکو مرحوم میرزا بود. قیام مشروطه از نجف، آقایان نجف، از ایران، علماى ایران ایجاد کردند. این چند قیامى که شاهدش بودیم همه از علما بود.11
در جنبش مشروطیت هم همین طور بود که از روحانیون نجف و ایران شروع شد، مردم هم تبعیّت کردند.12
در مشروطه دیدند که یک ملّا یا چند ملّا در نجف و چند معمّم و ملّا در تهران اساس استبداد و حکومت خودکامه اى که در آن وقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر کردند.13
در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت.14
از آفات بزرگ و خطرناک و آسیب هاى زیانبار که پیامدهاى ناگوار بسیارى براى نهضت مشروطیت داشت، پایان یافتن نقش پیشگامى و رهبرى روحانیت بود. استمرار نیافتن و ناپایدارى نقش رهبرى روحانیت، صدمات زیادى به نهضت مشروطیت وارد ساخت; صدماتى که انحراف و ناکامى آن را در پى داشت. منتفى شدن نقش رهبرى و پیشگامى مراجع تقلید و روحانیت، نهضت مشروطیت را به کژراهه و بى راهه کشاند. شهید مطهّرى با عبرت گرفتن از آنچه در نهضت مشروطیت آمد چنین هشدار مى دهد: انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود مى باید باز هم روى دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمدارى از دست روحانیت گرفته شود و به دست ـ به اصطلاح ـ روشن فکران بیفتد، یک قرن که هیچ، یک نسل که بگذرد اسلام بکلى مسخ مى شود; زیرا حامل فرهنگ اصیل اسلامى درنهایت باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند.15

کنار گذاشتن و انزواى روحانیّت
علاوه بر اینکه پرچمدارى و رهبرى نهضت مشروطیت از دست علماى دینى خارج شد، دشمنان اسلام و روحانیت تلاش کردند روحانیان را از همه صحنه هاى اجتماع کنار بگذارند و تمام نقش ها را از آنان بگیرند و آنان را بى اثر و خنثى کنند. بیرون راندن فقها و علماى بزرگ از میدان هایى که در آنها ایفاى نقش مى نمودند و محروم شدن مردم از رهنمودهاى راهگشا و سازنده آنان، زمینه را براى گمراهى مردم و انحراف نهضت فراهم کرد.
امام خمینى(قدس سره) در این باره مى فرمایند: هرچه به سر این ملّت مظلوم در طول زمان پس از مشروطیت تا دوره آخر انتصابات ستم شاهى آمد به طور قاطع از مجلس هاى فاسد بود که ملّت در انتخابات نمایندگانش یا هیچ دخالت نداشت یا دخالت ناچیز داشت. روحانیون را یکسره از دخالت برکنار کردند و با توطئه هاى موذیانه و تبلیغات مسموم ملهم از غرب که توسط روشن فکران و غرب و شرق زدگان خائن یا نفهم صورت مى گرفت مجلس را از نظر روحانیون و متدینین به گونه اى ساخته بودند که دخالت در انتخابات از معاصى بزرگ و اعانت به ظلم و کفر بود و روحانیت بکلى از صحنه خارج شد و به انزوا کشیده شد و دست قلدران و شرق و غرب زدگان باز شد و کشور را به آنجا کشاندند که دیدیم و دیدید.16

آیة اللّه بهجت در این رابطه مى گویند:
عجیب تر این است که مقدّمات این مطالب و امضا و تأسیس مشروطه به دست علما فراهم شد و مجلس با وکلاى آنچنانى، آن هم با نظارت شش فقیه و... تشکیل شد ولى سرانجام کار به جایى رسید که به وکلاى مجلس گفتند: یا باید عمّامه ها را از سر بردارید یا از مجلس بیرون بروید. وزیر دربار گفته بود: وکلاى معمّم به جاى عمّامه باید کلاه پهلوى بر سر بگذارند.17
ایشان در جاى دیگر فرمودند: در همان اوایل سلطنت پهلوى که فیصل، پادشاه عربستان، به ایران آمد زمانى که با رضاخان در درشکه سوار بودند و به سر مرز مى رفتند رضاشاه به فیصل گفت: من با دو چیز بر اوضاع مردم مسلّط شدم: یکى با خلع سلاح عشایر و قبایل و دیگرى با گرفتن نفوذ روحانیّت از مردم.18

مهجوریّت متمّم قانون اساسى درباره نظارت مجتهدان
با تلاش و کوشش علما به پیشگامى شیخ فضل اللّه نورى براى سلامت مشروطیت و پیشگیرى از انحرافات و نفوذ آفات، سرانجام لایحه «اصل نظارت مجتهدان» تنظیم و توسط اکثریت نمایندگان مجلس پذیرفته شد و تصویب گردید. بر اساس اصل دوم متمّم قانون اساسى، براى همیشه باید قوانین موضوعه در مجلس پیش از تأسیس در انجمن علمى مجتهدان به دقت بررسى گردد و اگر مخالف با احکام شرعیه بود کنار گذاشته شود.19 اما به زودى به وسیله بى دینان و لامذهب هاى نفوذى و روشن فکرنمایان سکولار و غرب زده کنار گذاشته شد و مهجور گردید و همین بى توجهى به اصل نظارت فقیهان، راه انحرافات و آلودگى هاى ویرانگر را گشود. امام خمینى(قدس سره) در این باره در سال 1356 پیش از پیروزى انقلاب فرمودند: مشروطیت، این نهضت از نجف شروع شد به دست علما، در ایران هم با دست علما بود ... خوب متمّم قانون اساسى با زحمت علما درست شد، لکن عمل نکردند به متمّم قانون. الان این دولت ایران رسمى نیست، قانونى نیست. الان این وکلاى ایران قانونى و رسمى نیستند. به حسب قانون اساسى این مجلس ایران الان رسمى نیست. مجلس ایران به حسب قانون اساسى باید پنج نفر از فقها ناظر بر آن باشند. حالا یک نفرش هم هست؟ اصلا نظارتى در کار هست؟ اصلا وکالتى در کار هست؟ یا نصب است؟ دیگر نصب است!20
ایشان در جاى دیگر در تحلیل رویدادهاى مجالس مشروطیت فرمودند: در حالى که اگر در هر شهرى و استانى چند نفر مؤثر، افکار مثل مرحوم مدرّس شهید را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحیح پیش مى رفت و قانون اساسى با متمّم آن، که مرحوم حاج شیخ فضل اللّه در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربى و دستخوش تصرفاتى که در آن شد، نمى گردید و اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آن رنج هاى طاقت فرسا را نمى کشیدند. به دنبال خروج روحانیون یا به عبارت دیگر، اخراج آنان از صحنه، عموم متدینین از هر قشر از اقشار، چه فرهنگى، چه کارگرى، چه ادارى، چه بازارى و چه غیر اینها نیز از دخالت کناره گرفتند یا برکنارشان کردند و آن شد که شد! اکنون ما باید از آن توطئه ها و مفاسدى که از انزواى متدینین پیش آمد و سیلى اى که اسلام و مسلمین خوردند عبرت بگیریم و بدانیم و بفهمیم که نظام اسلام و اجراى احکام آسمانى آن و مصالح ملّت و کشور اسلامى و حفظ آن از دستبرد اجانب بستگى به دخالت اقشار ملّت، به ویژه روحانیون محترم و مراجع معظّم دارد.21
با عبرت گرفتن از سرنوشت اصل نظارت در عصر مشروطیت، در دوران پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، «شوراى نگهبان» در قانون اساسى نظام جمهورى اسلامى ایران جاى گرفت و زمانى که برخى در توطئه تضعیف این شورا قرار گرفتند، امام خمینى در پیامى نوشتند: معلوم نیست در صدر مشروطیت در دوره اوّل با فقهاى ناظر به قوانین به این نحو عمل شده باشد. در آن زمان به تدریج فقها را از مجلس بیرون راندند و به سر ملّت آن آوردند که دیدیم.22

شهادت حاج شیخ فضل اللّه نورى
شیخ فضل اللّه نورى، از علماى بزرگ تهران و از رهبران جنبش تنباکو، در ابتداى نهضت مشروطیت از پیشگامان این حرکت بود. وى در مهاجرت علما به قم حضور یافت و خود بخشى از هزینه شکل گیرى نهضت را پرداخت، اما با آشکار شدن ماهیت غربى آن و مشاهده رفتار مشروطه خواهان وابسته و دخالت بیگانگان و جدایى نهضت از احکام اسلامى، خواستار تطبیق نهضت با اسلام شد و در پاسخ افرادى که وى را استبدادگر مى خواندند گفت: ایها الناس! من به هیچ وجه منکر مجلس شوراى ملّى نیستم، بلکه مدخلیّت خود را در تأسیس این اساس بیش از همه کس مى دانم; زیرا که علماى بزرگ ما که مجاور عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچ یک همراه نبودند و همه را با اقامه دلایل و براهین، من همراه کردم. از خود آن آیات عظام مى توانید این مطلب را جویا شوید. الان هم من همان هستم که بودم، تغییرى در مقصد و تجدّدى در رأى من به هم نرسیده است. صریحاً مى گویم! همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شوراى ملّى را مى خواهم که عموم مسلمانان آن را مى خواهند; به این معنى که البته عموم مسلمانان مجلسى مى خواهند که اساسش بر اسلامیّت باشد و بر خلاف قرآن و بر خلاف شریعت محمّدى(صلى الله علیه وآله) و برخلاف مذهب مقدّس جعفرى قانونى نگذارد. من چنین مجلسى مى خواهم. پس من و عموم مسلمین بر یک رأى هستیم، اختلاف بین ما و لامذهب هاست که منکر اسلامیّت و دشمن دین حنیف هستند. چه بابیّه مزدکى مذهب و چه طبیعیّه فرنگى مشرب، طرف من و کافّه مسلمین اینها واقع شده اند.23

شیخ فضل اللّه نورى ثابت و استوار از اسلام و احکام اسلامى و از مشروطه مشروعه دفاع کرد اما دشمنان اسلام و عزّت مسلمانان و مخالفان حضور روحانیّت در صحنه، وى را منزوى نمودند و سرانجام به شهادت رساندند. شهادت وى جنایت بزرگ بى دینان و لامذهبان و فساد بزرگى بود که مفاسد و انحرافات بسیارى را در پى آورد. امام خمینى(قدس سره) در این زمینه مى فرمایند: ببینید چه جمعیت هایى هستند که روحانیون را مى خواهند کنار بگذارند. همان طورى که در صدر مشروطه با روحانى این کار را کردند و اینها را زدند و کشتند و ترور کردند، همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سیّد عبداللّه بهبهانى را، کشتند مرحوم نورى را و مسیر ملّت را از آن راهى که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر و همان نقشه الان هست که مطهّرى را مى کشند، فردا هم شاید من و پس فردا هم یکى دیگر را.24
ایشان در تحلیل مشروطیت براى عموم مردم نیز فرمودند: راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضل اللّه ایستاد که: مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت این امر را فرمود و متمّم قانون اساسى هم از کوشش ایشان بود. مخالفین و خارجى ها که یک همچو قدرتى را در روحانیّت مى دیدند کارى کردند در ایران که شیخ فضل اللّه مجاهد مجتهد داراى مقامات عالیه را یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانى نما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضل اللّه را در حضور جمعیّت به دار کشیدند.25
مرحوم آیة اللّه طالقانى در این زمینه مى نویسد: پس از تشکیل مجلس ... طرفداران استبداد کرسى هاى مجلس را پر کردند و انگشت بیگانگان نمایان شد. کشته شدن مرحوم آقا شیخ فضل اللّه نورى به دست یک ارمنى لکه ننگى در تاریخ مشروطیّت نهاد.26

نفوذ مستبدان فرصت طلب
در جریان نهضت مشروطیت، به تدریج عناصر فرصت طلب و استبدادگرایان سابق با تظاهر به مشروطه خواهى نفوذ کردند و قدرت را به دست گرفتند و چهره هاى آگاه و بیدار اسلام گرا را کنار گذاشتند و نهضت را به انحراف کشاندند و تبدیل به ضد خود کردند. امام خمینى(قدس سره)درباره خطر نفوذ سیاسیون مستبد فرمودند: من حالا هیچ نگرانى ندارم; چون اکثر افراد را مى شناسم و مى دانم اکثراً متعهد و متدیّن هستند، بلکه نگرانى من از این است که نکند سستى کنیم و در پیاده کردن اسلام دقت لازم را ننماییم بعداً اشکالى پیش بیاید. نکند مثل مشروطه شود که آقایان تلاش کردند و مشروطه را بنا گذاشتند، آن وقت چند نفر از سیاسیون مستبد مشروطه خواه شدند و حکومت را گرفتند و هر دور مجلس را بدتر از دوره قبل تشکیل دادند.27
ایشان در آسیب شناسى نهضت مشروطیت خطاب به روحانیان فرمودند: آنهایى که مى دیدند از مشروطه ضرر مى بینند، منافعشان از بین مى رود، نمى گذارد قانون اساسى که موافق با اسلام باید باشد و اگر مخالف شد قانونیّت ندارد، نمى گذارد که اینها هر کارى مى خواهند بکنند، یک دست از همان مستبدین مشروطه خواه شدند و افتادند توى مردم. همان مستبدین بعدها آمدند و مشروطه را قبضه کردند و رساندند به آنجایى که دیدید و دیدیم.28

قدرت یافتن غیرمتعهدها و دشمنان اسلام
نهضت مشروطیت بر پایه اسلام و رهبرى روحانیت و به حکم قرآن و ارزش هاى الهى پدید آمد، اما به تدریج دشمنان اسلام و روحانیت قدرت را در دست گرفتند و نقش اسلام و روحانیت در ادامه نهضت تضعیف و کم رنگ گردید و سرانجام تبدیل به یک پدیده غیردینى و ضداسلامى شد.
امام خمینى(قدس سره) در رهنمودهاى خویش جوسازى دشمنان اسلام علیه روحانیت و فراهم شدن زمینه براى نابودى آنان و قدرت مخالفان اسلام را یادآورى فرموده و چنین هشدار داده اند: با تجربه هایى که برایمان نقل شده است یا از تجربه هایى که خودمان در جریانش بودیم باید یک مطالبى را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه را، که همه آقایان شنیده اند، یک عده اى که نمى خواستند که در این کشور اسلام قوّه داشته باشد و آنها دنبال این بودند که اینجا را یا به نحوى به طرف خودشان بکشانند، آنها جوسازى کردند، به طورى که مثل مرحوم آقا شیخ فضل اللّه که آن وقت یک آدم شاخصى در ایران بود و مورد قبول بود، همچو جوسازى کردند که در میدان علنى ایشان را به دار زدند و پاى آن هم کف زدند و این نقشه اى بود براى اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطه اى باشد که علماى نجف مى خواستند.29

روى کار آمدن غرب زدگان سکولار و لاییک
با کنار گذاشتن روحانیت و انسان هاى متعهد و مؤمن از صحنه و خارج شدن رهبران مذهبى نهضت مشروطیت، عناصر غرب زده و خودباخته و بى هویّت شیفته فرهنگ غیر دینى غربى روى کار آمدند و چهره هاى سکولار و لاییک رهبرى را به دست گرفتند و مشروطیت و دستاوردهاى آن از بین رفت. امام خمینى(قدس سره)اختلافات نیروهاى نهضت مشروطیت را عامل قدرت پیدا کردن غرب زدگان دانسته و فرموده اند: ما باید از تاریخ عبرت بگیریم و این تاریخ زمان مشروطه این طور بود. در زمان مشروطه آنهایى که مى خواستند ایران را نگذارند به یک سامانى برسد و چماق استبداد تا آخر باقى بماند، بین افراد، دستجات، احزاب اختلاف انداختند. حتى آنهایى که آن وقت بودند مى گفتند که در یک خانه بین برادر با برادر، پدر و پسر اختلاف بود; یک دسته مستبد یک دسته مشروطه. این اختلاف موجب شد که نتوانست مشروطه آن طورى که علماى اسلام مى خواستند تحقّق پیدا کند. بعد هم این اختلافات موجب شد که یک دسته از آن غرب زده ها بریزند و به اسم مشروطه بگیرند مقامات را و استبداد به صورت مشروطه بر این ملت تحمیل کنند و دیدید که چه شد. امروز همان روز است، اگر ملت بیدار نشود، اگر علماى اسلام بیدار نباشند، غفلت کنند... .30
در وصیّت نامه سیاسى، الهى امام خمینى(قدس سره) نیز خروج روحانیت از صحنه، عامل حاکمیت غرب زدگان و انحراف نهضت شناخته شده و چنین آمده است: همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاست بازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را، که اساس مشروطیت را با زحمات و رنج ها بنیان گذاشتند، از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازى سیاست بازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود نگاشتند و صحنه را به دست غرب زدگان سپردند و به سر مشروطیت و قانون اساسى و کشور و اسلام، آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانى دارد.31

انتقال رهبرى از روحانیت به غرب زدگان از آفات بزرگ نهضت مشروطیت بود و ضرر و زیان هاى بزرگى به بار آورد.

تفرقه و اختلاف میان مردم
جدایى نیروهاى حاضر در صحنه نهضت مشروطیت و پشت به هم نمودن و رویارویى آنان، قدرت نهضت را از بین برد. اختلاف و تفرقه بزرگ ترین ضربه را به نهضت مشروطیت وارد آورد و نهضت را آسیب پذیر نمود و گرفتار آفات و آسیب هاى فراوان کرد. امام خمینى(قدس سره)در آسیب شناسى نهضت مشروطیت بارها از اختلافات و کشمکش هاى داخلى و رویارویى نیروها یاد کرده و خطرات آن را گوشزد نموده اند. ایشان در یک سخنرانى، تفرقه را عامل به ثمر نرسیدن مشروطیت دانسته و فرمودند: باید ملت ایران بیدار باشد، نگذارید خون شهداى ما هدر برود، نگذارید خون جوانان ما پایمال شود، اغراض شخصیّه را دور بریزید. دست هاى خیانتکار، گروه هاى مختلف درست نکنند. گروه هاى مختلف اسباب تفرقه مى شود، رشد سیاسى نیست. در صدر مشروطیت هم با ایجاد گروه هاى مختلف نگذاشتند که مشروطه به ثمر خودش برسد، او را برخلاف مسیر خودش راندند.32

در سخنرانى دیگر خطر گروه گروه شدن مردم در مشروطیت را یادآورى نموده و فرمودند: نباید همه گروه گروه بشویم که در ظرف ـ مثلا ـ چند ماه دویست گروه با اسماء مختلف و با حرف هاى مختلف و باز همان مسائلى که در صدر مشروطیت براى شکستن آن قدرت هایى که آن وقت مجتمع شده بودند، باز حالا دوباره مشغول شدند.33
ایشان روحانیت را حبل اللّه وحدت دانسته و دور شدن مردم از آنان را یکى از آسیب هاى نهضت مشروطیت برشمرده اند: اگر شما، اگر ملّت ما این طایفه را حفظ نکنید بدانید که سرنوشت شما سرنوشت زمان مشروطه خواهد شد که روحانیون این کار را درست کردند و دست استبداد را کوتاه کردند، لکن دوباره به واسطه اینکه ملّت مجتمع نبود و با روحانیت آن طور سازش، اطاعت محکم نداشت، مشروطه را آنها بپا کردند و دیگران آمدند.34

شکاف بین رهبران نهضت و اختلاف بین روحانیان
روحانیان باید محور وحدت و هماهنگى اقدامات مردمى و راهنماى انسجام و همکارى آنان باشند. یکى از آسیب هاى نهضت مشروطیت اختلافات و درگیرى هایى بود که بین روحانیان پدید آمد. دشمنان روحانیت کوشیدند روحانیان را رویاروى هم قرار دهند تا به اهداف شیطانى خویش برسند. اختلافات روحانیان، اختلافات بین مردم را دامن زد و ضرر و زیان ها و مشکلات فراوانى را پدید آورد. امام خمینى(قدس سره) در تحلیل نهضت مشروطیت، با اشاره به دست هایى که بین روحانیان اختلاف ایجاد کرد فرمودند: تاریخ یک درس عبرت است براى ما. شما وقتى که تاریخ مشروطیت را بخوانید مى بینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دست هایى آمد و تمام مردم ایران را به دو دسته تقسیم بندى کرد، نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه. علماى خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت مى کردند، یک دسته ضد استبداد. در هر خانه اى دو برادر اگر بودند ـ مثلا ـ در بسیارى از جاها این مشروطه اى بود، آن مستبد و این یک نقشه اى بود و نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طورى که علماى بزرگ طرحش را ریخته بودند عملى بشود. به آنجا رساندند که آنهایى که مشروطه خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضل اللّه نورى در ایران براى خاطر اینکه مى گفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه اى که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران دار زدند و مردم هم پاى او رقصیدند و کف زدند.35
امام خمینى(قدس سره)همین شکاف و اختلاف بین روحانیان را در شهادت شیخ فضل اللّه نورى مؤثر دانستند و فرمودند: حتى قضیه مرحوم آقا شیخ فضل اللّه را در نجف هم یک جور بدى منعکس کردند که آنجا هم صدایى از آن درنیامد. این جوّى که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جوّ اسباب این شد که آقا شیخ فضل اللّه را با دست بعضى روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پاى آن هم ایستادند و کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت، و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتى علما هم غفلت داشتند.36

حزب سازى و رویارویى احزاب
در عصر مشروطیت احزاب متعددى پدید آمدند. این احزاب که فاقد سعه صدر بودند، یکدیگر را تحمّل نکردند و به جان هم افتادند. جنگ و درگیرى احزاب، پایه هاى نهضت را سست کرد و موجب کاهش نیرو و توان آن گردید و آن را به انحراف کشاند. امام خمینى(قدس سره)این رخداد زشت تاریخ مشروطیت را براى عبرت آموزى در انقلاب اسلامى یادآورى نموده و فرمودند: شیاطینى که در خارج نشستند و نقشه کشیدند براى نابودى همه ما، خود ما را وادار مى کنند که تیشه به ریشه خودمان بزنیم. اگر کسانى توجّه به این معنا داشته باشند که در صدر مشروطیت که احزاب مختلف پیدا شد، دنبال آن پیروزى که ملّت پیدا کرده بود، این احزاب مختلف به جان هم افتادند و این کشور را تباه کردند. شما گمان نکنید احزابى که در ممالک دیگر هست، در صدر مشروطیت در انگلستان بود، آن احزاب و با همان کارى که آنها مى کردند و حزب بازى مى کردند ما را به اختلاف مى کشیدند و خود آنها با هم دشمنى نداشتند. هیچ حزبى بر ضد مصالح کشور خودش عمل نمى کرد. اگر با هم اختلاف سلیقه یا اختلاف رویه داشتند، عاقلانه بود، با حساب بود. این طور نبود که یک دسته، دسته دیگر را آنچنان تضعیف کنند که کشورشان آسیب ببیند. مع الاسف همان احزابى که آنجا بودند به ما نمایش مى دادند که کشور باید احزاب داشته باشد و احزاب هم باید مخالف هم باشند و ما را و احزاب را روبه روى یکدیگر قرار مى دادند و به ضرر هم صحبت مى کردند و به ضرر هم قلم فرسایى مى کردند و نتیجه این شد که به ضرر کشور بود. طرز احزاب در سایر کشورها ... از قبیل انگلستان، فرانسه، آمریکا با وضع احزاب در مملکت امثال ما مختلف است. هیچ وقت نخواهید دید که دو حزب در آمریکا باشد که یکى از آنها یا هر دویشان برخلاف مصلحت آمریکا عمل کنند. شما دیدید که در همین چند وقت، چند روز، این مخالفتى که بین دو حزب در آمریکا بود و مى خواستند یک دسته اى یک نفر را براى خودشان رئیس جمهور کنند، آن دسته هم یکى دیگر را، بعد از آنکه آن یکى برد قضیه را و رئیس جمهور شد، آن حزب دیگر نیفتادند به جان او و کارشکنى کنند، تبریک گفتند و بلا اشکال مشغول خدمت هستند براى کشور خودشان و با وحدت کلمه کشور خودشان راپیش مى برند. اما در ممالکى که توجّه به مسائل ندارند و دیدهاى سیاسى ندارند اینها اگر احزابى درست کنند این طور نیست که بعد از آنکه کاندید یک حزبى در یک امرى پیش برد دیگران بیایند تبریک بگویند و کمک کنند او را، دیگران مخالفت مى کنند و کارشکنى مى کنند. باید این ملّت بیدار شود باید این سران و دولت مردان شمّ سیاسى پیدا کنند. اینها شمّ سیاسى ندارند، توجّه به مسائلى براى حفظ این کشور است ندارند. اینها را اشخاصى که تعهّد به اسلام ندارند تحریک مى کنند، چه از خارج و چه از داخل و به جان هم مى اندازند و بر خلاف مصالح کشور خودشان عمل مى کنند.37

مداخلات بیگانگان و نقش انحرافى خارجى ها
کوشش و تلاش بیگانگان و برنامه هاى آنان براى رسیدن به اهداف خویش، به نهضت مشروطیت ضربه هاى بزرگى زد. بیگانگان در پى منافع خویش بودند و رسیدن به آن منافع را در آسیب زدگى و انحراف نهضت مشروطیت مى دیدند. در همین زمینه، در صدد کم رنگ نمودن نقش اسلام در نهضت و جدایى نهضت از اسلام و روحانیت برآمدند و در راه توسعه و گسترش آسیب ها و آلوده کردن نهضت به آفات ویرانگر حرکت کردند. راه یابى استعمار خارجى در آسیب دیدگى نهضت مشروطیت و بهره بردارى از آسیب ها در تاریخ مشروطیت آشکار است. امام خمینى(قدس سره)نقش قدرت هاى خارجى، به ویژه انگلستان را در خارج کردن روحانیت از نهضت مشروطیت نشان داده و فرموده اند: در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند و اصل مشروطیت و اساسش به دست علما در ایران شروع شد و پیش رفت این قدرى که آنها مى خواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسى در کار باشد شد. لکن بعد از آنکه شد، دنباله اش گرفته نشد. مردم بى طرف بودند، روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش و از آن طرف، عمّال قدرت هاى خارجى و خصوصاً در آن وقت انگلستان، در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کند یا به ترور یا به تبلیغات. گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایى که مى توانند به قول آنها، یعنى فرنگ رفته ها و غرب زده ها و شرق زده ها و کردند آنچه کردند; یعنى اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد; آن استبداد تاریک ظلمانى و بدتر از زمان هاى سابق.38

رها کردن نهضت
رها کردن نهضت در راه رسیدن به هدف ها و کوتاهى در پاس دارى از دستاوردهاى نهضت و سراغ کار خود رفتن و سرگرم کارهاى روزمره شدن، آفت دیگرى بود که به نهضت مشروطیت صدمه زد. کوتاهى در ایجاد شرایط و عوامل و لوازم تداوم و استمرار نهضت مشروطیت زمینه توقّف و رکود و انحراف نهضت را فراهم آورد. خارج شدن مردم از صحنه و ناامیدى و کنار رفتن مؤمنان و شایستگان، و سستى هاى اقشار مختلف جامعه، موجبات شکست نهضت را رقم زد. بى صبرى و کم صبرى مردم و نداشتن استقامت و پایدارى بسترى براى تحقق توطئه هاى دشمنان نهضت شد.

محدود شدن هدف
اگر هدف هاى یک نهضت کوتاه و جزئى باشد با رسیدن به آن هدف ها پایان مى یابد و شور و نشاط انقلابى و روحیه ایثار و فداکارى در راه رسیدن به هدف خاتمه پیدا مى کند. یکى از آسیب هاى نهضت مشروطیت محدود کردن هدف بود. هدف نهضت، مشروطیت اسلامى بود نه حکومت اسلامى. هدف، تنها تبدیل رژیم سلطنتى مطلقه به رژیم سلطنتى مشروطه بود و این محدود کردن هدف به روح پایدارى ملّى در نهضت صدمه زد. براى رسیدن به همین هدف نیز ضایعات و کشتارها و رنج هاى مردم فراوان بود و بهایى که ملّت پرداخت با هدف و دستاوردها برابرى و سازگارى نداشت.

عدم فراگیرى نهضت
نهضت مشروطیت تمام اقشار و طبقات جامعه و همه ملّت را فرا نگرفت. اجتماع مردم در راه تحقق نهضت تحقق نیافت. امام خمینى(قدس سره)در این زمینه فرمودند: برادران من! شما مى دانید که در صدر مشروطیت ایران چقدر ابتلائات داشت و آذربایجان چه همّتى در این امر کرد و سردارهایى که از آذربایجان برخاستند چقدر زحمت متحمّل شدند و چقدر زحمت کشیدند و پیروز شدند. الان همه ملّت ما مثل آذربایجان هستند. آن وقت آذربایجان بود و بعضى جاهاى دیگر مثل گیلان و سایر جاها کم و بیش، لکن این وضعى که الان هست تاریخ سراغ ندارد. الان تمام ملّت از همه افراد کشور، در تمام قشرهایى که هستند همه این نهضت را از خودشان مى دانند و پیروزى این نهضت را پیروزى خودشان مى دانند.39
ایشان همچنین در گفتوگوى با اعضاى شوراى نگهبان فرمودند: سعى کنید مثل مشروطه سستى نشود که خوب ها در اقلیت بودند، بلکه شما در اکثریت هستید و قلیل هستند که انحراف دارند.40

سوء استفاده مطبوعات و احزاب از آزادى
با پیروزى نهضت مشروطیت، از برخى آزادى هاى به دست آمده به درستى استفاده نشد. در آن فضاى آزاد، مطبوعاتى پدید آمدند که علیه مقدّسات دینى و شخصیت ها و کتاب مقدّس مسلمانان قلم فرسایى مى کردند. به سخره گرفتن احکام الهى و مقدّسات اسلامى و بى حرمتى به آنها علّت روى گردانى متدیّنان و مؤمنان از نهضت مشروطیت بود. روحانیان با مشاهده توهین هاى آشکار به مقدّسات، که پیش از آن سابقه نداشت، از صحنه خارج شدند و یا رویاروى آن قرار گرفتند. به دنبال آنان، مردم نیز ناامید شدند و بین نهضت و ملّت جدایى افتاد و نهضت مشروطیت مهجور و رها شد.

تبلیغ جدایى دین از سیاست
استعمار خارجى که از سیاست اسلامى ضربه خورد، کوشش کرد پیوند و ارتباط دین و سیاست را سست و دین را از صحنه سیاست بیرون کند. طرح جدایى دین از سیاست با قلم و بیان دشمنان خارجى و داخلى نهضت مشروطیت رواج یافت. قدرت هاى خارجى با تبلیغات گسترده و حیله هاى گوناگون، طرح استعمارى و ضد اسلامى جدایى دین از سیاست را گسترش دادند. از این رو، از حضور آگاهانه روحانیان و اقشار مذهبى در صحنه هاى سیاسى کاسته شد و غرب زدگان و عناصر سکولار و لاییک به صحنه آمدند. امام خمینى(قدس سره) در این زمینه فرمودند: امروز روزى است که آنهایى که از اوّل تا حالا مخالف با جمهورى اسلامى بودند، مخالف با اسلام بودند، اسلام را مخالف مقاصد خودشان مى دیدند، آنها به دست و پا افتاده اند و دارند تبلیغات مى کنند، اگر مؤمنین کنار بروند، آنهایى که متعهّد به اسلام هستند کنار بروند و اینها بیایند قبضه کنند، مثل صدر مشروطه که رفتند کنار اشخاصى که متعهّد بودند و قبضه کردند مشروطه را آنهایى که متعهّد به اسلام نبودند. اسلام را به آنجا کشاندند که همه دیدید. اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در میدان، مؤمنین آمده بودند، روشن فکران متعهد آمده بودند و مسلمان هاى متعهد آمده بودند و قبضه کرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند که دیگران بیایند مجلس را بگیرند، ما به این روزگار نمى رسیدیم، ما مملکتمان خراب نمى شد، ما عزتمان از بین نمى رفت. لکن شیاطینى که در آن وقت بودند بیخ گوش اینها خوانده اند که شما در سیاست داخل نشوید; سیاست است این، شما را به سیاست چه؟ آنها باور کردند که خیرخواه هستند. امروز هم همان مسائل ممکن است در یک قشرهایى پیش بیاید.41

نتیجه گیرى
تلاش و کوشش در راه شناسایى آسیب هاى نهضت مشروطیت وظیفه اى همگانى است. شناخت این آسیب ها و عبرت گرفتن از آنچه موجب انحراف آن نهضت گردید، مى تواند راهنماى انقلابیون امروز و راهگشاى تداوم انقلاب اسلامى ایران باشد.

--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ ر.ک. مرتضى مطهّرى، قیام و انقلاب مهدى(علیه السلام) از دیدگاه فلسفه تاریخ، چ نوزدهم، تهران، صدرا، 1377، ص 49 و 50.
2ـ نهج البلاغه، شرح و ترجمه سید على نقى فیض الاسلام، 1394ق، فروردین 1351، نامه 31، ص 913.
3ـ همان، خ 234، ص 801 / ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 168.
4ـ عبدالواحدبن تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، شرح جمال الدی محمّد خوانسارى، تصحیح میر جلال الدین حسینى ارموى، چ سوم، تهران، انتشارات تهران، 1366، دوره هفت جلدى، ج 2، ص 498.
5ـ امام خمینى، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1361، ج 15، ص 85.
6ـ همان، ج 18، ص 135.
7ـ روزنامه جام جم، دوشنبه 1 خرداد 1385، سال هفتم، شماره 1723، ص 11 / روزامه جمهورى اسلامى، یکشنبه 10 اردیبهشت 1385، سال بیست و هفتم، شماره 7755، ص 3 / روزنامه کیهان، یکشنبه 10 اردیبهت 1385، سال شصت و چهارم، شماره 18504، ص 3 / روزنامه قدس، یکشنبه 10 اردیبهشت 1385، سال نوزدهم، شماره 5264، ص 2.
8ـ عبدالهادى حائرى، تشیّع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چ دوم، تهران، امیرکبیر، ص 2.
9ـ امام خمینى، پیشین، ص 51.
10- همان، ج 7، ص 206.
11ـ همان، ج 8، ص 31.
12ـ همان، ج 8، ص 179.
13ـ همان، ج 13، ص 175.
14ـ همان، ج 15، ص 202.
15ـ مرتضى مطهّرى، پیرامون انقلاب اسلامى، تهران، صدرا، ص 184.
16ـ امام خمینى، پیشین، ج 18، ص 231.
17ـ روزنامه کیهان، 24 اسفند 1382، ش 170605، ص 12، به نقل از: در محضر بهجت، ص 117.
18ـ همان، ص 118 و 325.
19ـ محمّد ترکان، رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نورى، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1403، ج ، ص 13 و 14 / مهدى انصارى، شیخ فضل اللّه نورى و مشروطیت (رویارویى دو اندیشه)، چ سوم، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 236 و 237.
20ـ امام خمینى، پیشین، ج 1، ص 259 و 260.
21ـ همان، ج 18، ص 231 و 232.
22ـ همان، ج 18، ص 280.
23ـ محمّد ترکان، پیشین، ج 1، ص 245 و 246.
24ـ امام خمینى، پیشین، ج 16 و 158.
25ـ همان، ج 13، ص 175 و 176.
26ـ محمّدحسن نائینى، تنبیه الامه و تنزیه المله، مقدّمه و پاصفحه و توضیحات سید محمود طالقانى، تهران، 1334، ص 17.
27ـ امام خمینى، پیشین، ج 18، ص 178.
28ـ همان، ج 18، ص 136.
29ـ همان، ج 18، ص 181.
30ـ همان، ج 18، ص 270.
31ـ همان، ج 21، ص 186.
32ـ همان، ج 6، ص 86.
33ـ همان، ج 10، ص 65.
34ـ همان، ج 15، ص 223.
35ـ همان، ج 18، ص 135 و 136.
36ـ همان، ج 18، ص 181.
37ـ همان، ج 14، ص 37 و 38.
38ـ همان، ج 15، ص 202.
39ـ همان، ج 13، ص 224.
40ـ همان، ج 18، ص 179.
41ـ همان، ج 12، ص 7.