گزارش و ارزیابی کتاب انقلاب مشروطیت ایران

گزارش و ارزیابی کتاب انقلاب مشروطیت ایران

از جمله ملاک های مهم در اتقان تحلیل هر پدیده و تحوّل تاریخی، استفاده از منابع و اسناد دسته اوّل است؛ امّا این نکته را باید همواره به یاد داشت که فقط دسته اوّل بودن منابع و شواهد تاریخی، برای شناخت ماهیت حقیقی پدیده کافی نیست و چه بسا برخی از مطالب تاریخی، به جهت غرض آلود بودن آن یا به سبب یکسویه بودن اطّلاعات نویسنده، خواننده را منحرف کند؛ پس هر پژوهشگر تاریخی، باید با دید دقیق و موشکافانه، مطالب و اسناد تاریخی را بررسی کند.
در مورد پدیده تاریخی نهضت مشروطیت ایران، کتاب ها و اسناد تاریخی متعدّدی وجود دارد که می توان آن ها را منابع «دسته اوّل» دانست؛ از جمله این منابع، کتاب انقلاب مشروطیت ایران، اثر ادوارد براون است.
کتاب مزبور، در همان زمان مشروطه، تألیف و منتشر شد و انتشارات کویر در سال 1376، ترجمه کتاب به وسیله مهری قزوینی را در 391 صفحه به بازار کتاب عرضه کرد.
این کتاب، از جمله آثار مشهور درباره مشروطه ایران است و از آن جهت که به صورت اثر خارجی، اطّلاعات فراوان و تحلیل به نسبت منظّم تاریخی درباره تحوّلات جاری ایران در آن زمان ارائه کرده است می تواند از آثار و منابع قابل توجّه در بررسی مشروطه باشد.
براون، بر اساس اطّلاعاتی که در اثر ارتباط با برخی از افراد و گروه ها همانند تقی زاده، علاّمه قزوینی و بابی ها به دست آورده و در بعضی موارد با استناد به تاریخ بیداری ایرانیان، اثر ناظم الاسلام کرمانی، سه سال در دربار ایران، اثر دکتر فوریه (پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه) اقتصاد معاصر ایران و مسائل مالی آن، اثر لورینی و برخی منابع و روزنامه های خارجی، وقایع مشروطه را نقل و تحلیل کرده است.
در این نوشتار، سعی شده است مطالب، در دو بخش تنظیم و ارائه شود: بخش اوّل شامل گزارش اجمالی از مباحث است و در بخش دوم نیز ارزیابی و نقد دیدگاه ها و رویکردهای تاریخ نویسی نویسنده انجام می پذیرد؛ امّا پیش از پرداختن به فصول و مطالب کتاب، مناسب است معرّفی مختصری از موءلّف کتاب ذکر شود.
زندگینامه نویسنده
ادوارد گرانویل براون، ایران شناس انگلیسی، در هفتم فوریه 1862 در گلاسترشایر(1) به دنیا آمد. پدرش، یکی از کارخانه داران بزرگ شهر نیوکاسل بود. براون در شانزده سالگی، مدرسه مشهور ریتون را ترک کرده، به دانشگاه کمبریج می رود و آن جا به جای رشته مهندسی که مورد علاقه پدرش بود، طب را برمی گزیند.
مسأله ای که برای نخستین بار افکار براون را متوجّه دنیای شرق کرد، جنگ های روس و عثمانی در سال های 18781877 بود. او بعد از مسائل جنگ روس و عثمانی، به شرق شناسی علاقه می یابد. براون به یادگیری زبان های عربی، فارسی و ترکی روی آورده، پس از أخذ درجه لیسانسِ علوم طبیعی، در سال 1884 نیز به گرفتن لیسانس زبان های شرقی موفّق می شود.
وی در سال 1882 به استانبول سفر کرد و بعد از آن، فکرش بیش تر متوجّه ایران شد. او طی اقامت در لندن، یعنی تا سال 1887، بر اثر آشنایی با برخی ایرانیان مقیم لندن، از جمله میرزا ملکم خان و سید جمال الدین اسدآبادی، علاقه اش به ایران فراوان، و این أمر باعث می شود تا به کشور ایران مسافرتی داشته باشد. براون در این مسافرتش که در سال 18881887 صورت گرفت، به شهرهای تبریز، تهران، اصفهان، شیراز، یزد، کرمان و برخی شهرهای دیگر رفته، با گروه های مختلف همچون صوفیان، درویشان و بابیان، معاشرت داشت که در کتاب یک سال میان ایرانیان، به مسائلی دراین زمینه اشاره کرده است.
ادوارد براون، آثار متعدّدی از خود برجای گذاشته که از جمله آن ها می توان به کتاب های ذیل اشاره کرد: تاریخ ادبیات ایران در چهار جلد،(2) طب اسلامی، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران. از میان آثار او، دو کتاب درباره جریان و وقایع مشروطیت در ایران است: یکی تحت عنوان نامه هایی از تبریز و دیگری کتاب انقلاب مشروطیت در ایران که این مقاله با هدف معرّفی و ارزیابی آن نگاشته شده است.(3)
أ. گزارش اجمالی از مباحث کتاب
کتاب انقلاب مشروطیت ایران، شامل یازده فصل است. در این بخش، گزارشی از مطالب آن (به ترتیب مطالب کتاب) تحت هفت عنوان کلّی ذکر می شود بدین صورت که در برخی عناوین فصل ها، عنوان با کمی تغییر و در برخی موارد نیز مطالب دو فصل، تحت یک عنوان آورده شده است.
1. سید جمال الدین و انقلاب مشروطه (فصل اوّل)
نویسنده در فصل اوّل که حدود بیست صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است، تحت عنوان «سید جمال الدین، پیشوای اتّحاد اسلام»، ضمن اشاره به تاریخ زندگی، مسافرت ها و آشنایی اش با برخی رجال سیاسی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و دینی، به برخی از جنبش هایی که در کشورهای آسیایی و جهان اسلام رخ داده، اشاره کرده؛ سپس به جنبش مشروطه در ایران می پردازد. وی در چندین مورد، از نفوذ و تأثیر روحانیان در خیزش انقلاب مشروطه ایران و از جمله نقش سید جمال الدین در این نهضت یاد می کند.
مؤلّف کتاب، در اشاره به سابقه جنبش مشروطیت و نقش سید در این جنبش می نویسد:
سابقه رستاخیز(4) ایران که با اعطای قانون اساسی توسّط مُظفّرالدین شاه فقید در 5 اوت 1906 اوج گرفت و تنها مدّتی با کودتای 23 ژوئیه 1908 به وقفه دچار آمده، فی الواقع آن چنان که ظواهر أمر می نماید، به قیام موفّقیت آمیز علیه انحصار تنباکو در 1891 باز می گردد. عقایدی که این طغیان غیرمنتظره، نارضایتی عمومی را موجب آمد، پنج یا شش سال پیش توسّط مرد برجسته (سید جمال الدین) که برآنم در این فصل شرح مختصری از وی به دست دهم، بین مردم ایران ترویج گردید (ص 22).
بدین سان، مؤلّف کتاب، یکی از عوامل خیزش مشروطیت و ترویج اندیشه های اصلاح طلبی را فعّالیت های سید می داند.
وی در ادامه توضیحات خود درباره فعّالیت های سید، به دو مجله «المنار» و «ضیاء الخافقین» چاپ اروپا اشاره داشته، این دو مجله را از جمله ابزارهای سیّد برای گسترش فعّالیت هایش ذکر می کند و می نویسد:
سید محمّد رشید، سردبیر المنار، سه سند قابل توجّه از قلم سید جمال الدین را نشر ساخته است که این سه، به نحوی برجسته، ماهیت و میزان نفوذی را که وی بر روند رخدادهای ایران داشته است، ترسیم می کنند.
از میان این سه سند، وی به نامه سید به میرزای شیرازی در سامرا اشاره کرده، در تحلیلی که ارائه می دهد، می نویسد:
همین نامه بود که آن روحانی بزرگ را به اقدام در زمینه امتیاز تنباکو وا داشت(5) و موجب شد نخستین گام در جهت همبستگی روحانیت قدرتمند ایران با حزب مردمی یا ملّی گرا برداشته شود (ص 33).
به طور کلّی، مؤلّف در این فصل، فعّالیت های سیّد جمال الدین را در جنبش ها و وقایع مهم ایران، بسیار مؤثّر می داند.
2. قرارداد امتیاز تنباکو و فتوای تحریم (فصل دوم)
فصل دوم، با عنوان «امتیاز تنباکو و نتایج آن »، به مسافرت های ناصرالدین شاه به اروپا و قراردادهایی که با برخی از شرکت های خارجی بسته شده، همچنین بعضی از اختلاف ها و استعفاهایی که در دستگاه حکومتی وی رخ داده، پرداخته است.
نویسنده در این فصل، ضمن ارائه توضیحاتی درباره مطالب چند شماره از روزنامه «قانون» که در لندن ملکم خان آن را انتشار می داد، به جزئیات مسأله قرارداد امتیاز تنباکو اشاره می کند. طبق این قرارداد که در 8 مارس 1890 انجام شد، امتیاز تنباکو (کنترل کامل تولید، فروش و صدور کلّ تنباکوی ایران) برای مدّت 50 سال به انگلیسی ها داده شد. تحلیل نویسنده این است که مسافرت ها و ولخرجی های شاه از یک سو، و قرارداد با شرکت های خارجی و ورود بسیاری از خارجی ها به ایران از طریق این شرکت ها از سوی دیگر، اسباب تحریک مردم ضدّ حاکمیت را فراهم ساخت؛ البتّه نویسنده به نقش روحانیان و برخی روشنفکران در آگاه کردن مردم اشاره کرده، درباره تأثیر فراوان فتوای میزای شیرازی در لغو آن امتیاز می نویسد:
در آغاز دسامبر 1891، نامه ای از سوی مجتهد (مقیم) سامره؛ حاجی میرزای شیرازی رسید که مردم را تا لغو امتیاز، به تحریم استعمال تنباکو فراخوانده بود. این ضربه ماهرانه و خردمندانه که بی هیچ شورش عملی، امتیاز انحصار کالای تحریم شده را بی ارزش ساخت، و همچنین وفاداری و خویشتنداری مردمی که فرمان این رهبر روحانی را گردن نهادند، از قدرت توصیف و ستایش آدمی بیرون است (ص 64).
3. ترور ناصرالدین شاه (فصل سوم)
ترور ناصرالدین شاه در شاه عبدالعظیم به وسیله میرزا رضا کرمانی در مه 1896 (جمعه 18 ذیقعده 1313) و جریان زندانی شدن، صورت استنطاق و جواب ها و اعتراف های کرمانی، از جمله مطالبی است که در فصل سوم (حدود 27 صفحه) به تفصیل آمده است.
جریان قتل ناصرالدین شاه، ابتدا در روزنامه ها به بابیّه نسبت داده شده بود که از نظر نویسنده کتاب، این نسبت نادرست است و با نظریه و اخلاق و سیاست بابیّه سازگاری ندارد. وی این نسبت را از طرف روحانیان می داند و می افزاید که روحانیان، همواره می کوشند دشمنان خود را در این گونه موارد متّهم کنند. (ص73).
4. اعطای مشروطیت به وسیله مظفّرالدین شاه (فصل چهارم)
فصل چهارم (مشتمل بر 35 صفحه) به وقایع و تحوّلات پس از سال 1896میلادی پرداخته است.
نویسنده، نارضایتی های مردم را که به جنبش عمومی انجامید، معلول رخدادهایی چون مسافرت ها و ولخرجی های شاه، استثمار کشور به وسیله بیگانگان، ظلم و تعدّی بلژیکی ها در اداره امور گمرکات، و ستم حاکمان می داند که بی احترامی و اذیت چند تاجر سرشناس تهران به وسیله حاکم تهران (در اواخر سال 1905 و اوائل 1906) جرقه قیام را باعث شد. براون می نویسد:
در نتیجه تمام این مظالم، خاصّه این اقدام اخیر، شمار عظیمی از تجّار در مسجد شاه متحصّن شدند و به فاصله کوتاهی، بسیاری از روحانیون عمده از جمله رهبران دوران بعد، بهبهانی، طباطبایی، جمال الدین واعظ ... به آن ها پیوستند. ... پس از مدّتی، بسیاری از روحانیون و طلاّب، از جمله یک روحانی به نام شیخ فضل الله که بعدها مشهور گردید و در آن زمان مردم وی را به عنوان یکی از سه تن آیات یا بنیانگذاران نهضت مشروطیت تلقّی می کردند، به ایشان پیوستند.(6) ... شاه دستخطی برای آن ها فرستاد و طیّ آن، عزل عین الدوله (صدراعظم)، برپایی عدالتخانه ... تساوی حقوق تمامی اتباع ایران در برابر قانون را متعهّد گردید (ص 116118).
در ادامه اشاره شده است که از وعده های شاه، خبری نشد. بازاریان و اربابان دکّاکین، از طرف عین الدوله، تهدید شدند. تظاهرات و رویارویی مردم با سربازان حکومت بیش تر شد؛ در نتیجه، روحانیان به قم مهاجرت و آن جا تحصن کردند. طبق ادّعای نویسنده، پس از هجرت عالمان، نمایندگان تاجران و صرّافان از کاردار سفارت انگلستان در تهران، جهت تأمین امنیت مردم درخواست کمک کردند و به دنبال جواب مثبت کاردار، قریب 14 هزار نفر در سفارت انگلستان متحصّن شدند. این بار مردم که به شاه بی اعتماد شده بودند، نه تنها خواستار عزل عین الدوله، بلکه خواستار مجلس و قانون اساسی مدوّن شدند. در اوایل اوت 1906، شاه به خواسته های متحصنان و بست نشینان پاسخ مثبت داد، و فرمان مشروطیت اعلام شد.
در 19 اوت، مراسم رسمی و باشکوه افتتاح مجلس جدید در حضور مقام ها و روحانیان انجام می گیرد. کار مجلس عملاً از اکتبر 1906 آغاز می شود که مهم ترین موضوع مطروحه را تدوین قانون اساسی و تأسیس بانک ملّی تشکیل می دهد.
در این فصل، به یکی از پیامدهای نهضت مشروطه که توسعه روزنامه نگاری در ایران باشد نیز پرداخته شده است:
یکی از بارزترین جنبه های نهضت مشروطیت، توسعه سریع روزنامه نگاری بود و این وضع در 1907، هنگامی که گفته می شود تعداد جراید ایران بالغ بر نود جریده است، از هر زمان دیگر برجسته تر می نمود (ص 133).
از جمله نشریاتی که به آن ها اشاره شده، «صوراسرافیل»، «حبل المتین»، «مساوات»، «مجلس»، «ندای وطن» و «تمدّن» است.
5. حوادث پس از روی کارآمدن محمّدعلی شاه تا کودتای 1907 (فصل پنجم)
فصل پنجم به روی کار آمدن محمّدعلی شاه و حوادث پس از آن تا زمان کودتای نافرجام سال 1907 اختصاص دارد. مجلس که در این دوره برموضوعاتی از قبیل بانک ملّی، منع أخذ وام، تعیین میزان حقوق شاه، اخراج بیگانگان به ویژه بلژیکی ها و برخی مسائل دیگر اهتمام می ورزید، مورد بی اعتنای شاه قرار گرفت و این مسأله، نمایندگان را بیش تر وامی داشت تا در خواسته ها، اقدام ها و انتقادهایشان جسورتر باشند. عدم دعوت شاه از نمایندگان برای شرکت در مراسم تاجگذاری و خودداری وزرای مسؤول از حضور در مجلس که طبق قانون مشروطه در برابر مجلس پاسخگو بودند، به عنوان نمونه هایی از تیرگی رابطه مجلس و حکومت، یاد شده است (ص140).
مؤلّف در ادامه، از کامیابی مجلس در قبولاندن حکومت های محلّی در سراسر ایران به شاه، به عنوان اقدام بزرگ نام می برد. همچنین از تقسیم مجلس به دو جناح «ملّی مردمی» و «روحانیت» و منازعات میان این دو خبر داده است (ص147150).
براون، سپس به رفتن شیخ فضل الله به شاه عبدالعظیم اشاره می کند:
یکسری تبلیغات ارتجاعی را آغازید و رهبران مردم را مثابه ملحد، بابی و امثالهم تکفیر نمود (ص 151).
نویسنده از شیخ به عنوان عامل دسیسه و تخریب مشروطه که به شاه وابسته بود، یاد می کند.
براون اشاره می کند پس از این که شاه درباره مجلس و خواسته های مردم از خود بی توجّهی نشان داد، در نشریات، تهدیدهای بی پرده ضدّ شاه چاپ و در تهران منتشر می شد. در مجلس نیز به تندی ضدّ شاه سخن گفته می شد. مبارزه تبلیغاتی روز به روز حادتر شد، و سرانجام شاه که قصد دسیسه و کودتا در مجلس را داشت، در 12 دسامبر برای اغفال مردم و نمایندگان، در مجلس حضور یافته، سوگند وفاداری به مشروطیت را ادا کرد؛ این درحالی است که نیروهای مسلّح شاه در 15 دسامبر در میدان بهارستان تجمّع ، و به مجلس حمله کردند؛ امّا سرانجام با حضور گسترده مردم در فردای آن روز در بهارستان، شاه عقب نشینی کرد، و طرفین وارد مذاکره شدند و اوضاع نسبتا آرام شد.
6. قرارداد اوت 1907، کودتای23 ژوئن و انهدام نخستین مجلس (فصل شش و هفت)
فصل ششم که تحت عنوان «موافقتنامه روس و انگلیس از دیدگاه ایران» آورده شده، به قراردادی اختصاص دارد که میان روسیه و انگلستان در 31 اوت 1907 بسته شد. این قرارداد، به معنای تقسیم کشور ایران بود. نویسنده، ابتدا مطالبی در این باره یادآور می شود؛ سپس به مقالاتی که در سپتامبر 1907 در روزنامه حبل المتین، درباره این توافقنامه منتشر شده بود، اشاره می کند. هر یک از این مقالات، به گونه ای قرارداد مزبور را تحلیل و نقد کرده است.
در فصل بعدی (فصل هفتم) با عنوان «کودتای 23 ژوئن 1908 و انهدام نخستین مجلس»، نویسنده به این مطلب اشاره می کند که پس از دسامبر 1907، شاه برخی از خواسته های مجلس، از جمله عزل شش تن از اطرافیان نزدیکش را که به تعبیر نویسنده، سبب اصلی تحریکات شاه ضدّ مشروطیت بودند به اجبار پذیرفت؛ امّا این مسأله، زمینه های اختلاف بین شاه و مجلس را بیش تر کرد؛ بدین سبب شاه به دنبال فرصتی بود که به مجلس ضربه وارد کند. بدین سان، اوایل ژوئن 1908، شاه در باغشاه (حومه تهران)، مستقر می شود. هرچند وی هدف از رفتن به آن جا را تغییر در آب و هوا عنوان کرد، در پی اقداماتی ضدّ مجلس و نمایندگان بود؛ بنابراین، چند نفر از اعیان و مخالفانش را دستگیر، و مجلس را از تماس با تمام ایالات محروم کرد. در شهر به فرماندهی کلنل لیاخوف روسی، حکومت نظامی اعلام و هر روز بر تجمّع قشون افزوده می شد تا این که در 23 ژوئن، ساختمان بهارستان، محلّ برگزاری مجلس، به محاصره دو هزار نفر نیروی قزاق با فرماندهی چند افسر روسی درمی آید و مجلس به توپ بسته می شود. بعد از این کودتای سیاه، مشروطیت نوپا درهم می شکند. مطبوعات، خاموش می شود، و رهبران مردم یا به قتل رسیده یا فراری و یا تبعید می شوند و به تعبیر نویسنده، تمام فعّالیت های مشروطه خواهان، طیّ دوازده ماه آتی متوقّف می شود.
در ادامه، نویسنده به پخش اعلامیه دوازده مادّه ای کلنل لیاخوف روسی بعد از انهدام مجلس در شهر تهران اشاره می کند. نیز چهار گزارش محرمانه همین فرمانده روسی که به مرکز ستاد نظامی منطقه قفقاز فرستاده شده و در آن از چگونگی عملیات و تحت کنترل درآوردن شهر سخن گفته شده است، ذکر می شود.
7. مبارزه در تبریز (فصل هشتم و نهم)
در این دو فصل، مبارزه و دفاع مردم تبریز که تقریبا یک سال به طول انجامید، بررسی شده است.
براون، در فصل هشتم به بررسی انتقادهایی می پردازد که در روزنامه تایمز (چاپ لندن) بعد از انهدام مجلس، درباره مجلس مطرح شده است. وی می نویسد:
اتّهاماتی که علیه مجلس ملّی مطرح شده اند، به طور خلاصه به شرح ذیل هستند: 1. این مجلس برای لفّاظی بی معنا، توانایی زیادی نشان داد؛ امّا هیچ گونه توانائی سازنده ارائه ننمود؛ 2. این مجلس به طور منظّم در تلاش جهت فراتر رفتن از وظایف مناسب خود بود و می کوشید که تبدیل به یک رکن اجرایی و قانونگذاری گردد؛ 3. برخی اعضای آن فاسد بودند و دیگران دارای جاه طلبی های خطرناک؛ 4. این مجلس در تلاش مجدّانه پیرامون مسائل فوری مالی یا حفظ نظم ناتوان بود؛ 5. عدم کفایت آن، شور و اشتیاق حامیانش را سرد و موجب ظهور مجدّد یک جناح سلطنت طلب گردید؛ 6. آزادی مطبوعات ... به طور وحشتناکی مورد سوء استفاده قرار گرفت؛ 7. انجمن ها یا کلوپ های سیاسی که حامیان اصلی آن بودند، عمدتا متشکل از انقلابیّون خشن و خطرناک بودند (ص 224).
نویسنده سپس در پی پاسخگویی به انتقادهای مزبور برآمده، در این باره می نویسد:
تلاش داشته ام نشان دهم انتقادات خشن روزنامه تایمز و حامیان آن به اوّلین مجلس، با واقعیات موجود قابل توجیه نیست. ... من فقط می توانم برخورد این روزنامه را به برخی تعصبّات یا گرایش های زیربنایی نسبت دهم که تمامی استنتاج های سردبیران آن، از مطالبی که در دسترسشان قرار دارد را تحت تأثیر قرار می دهد(7) (ص 234).
براون، سپس به مبارزات تبریز می پردازد که از همان روزهای کودتای 23 ژوئن آغاز شده بود و نزدیک به یک سال طول کشید. وی مبارزه مردم تبریز را دارای سه مرحله متمایز می داند:
مرحله اوّل، دوره کوتاهی از مبارزات خیابانی است که در آن، مشروطه خواهان تحت رهبری ستّارخان و باقرخان یکی دو محله از 30 محلّه تبریز را در اختیار داشتند.
در مرحله دوم، بخش اعظم شهر از سلطنت طلبان تخلیه می شود و در مرحله سوم است که تبریز در محاصره کامل سلطنت طلبان قرار می گیرد.
نویسنده در فصل بعد، ضمن اشاره به خدمات برخی روحانیان در جهت تشویق مردم به مبارزه ضدّ دربار و دولت، به جزئیات قیام مردم تبریز طیّ این سه مرحله و گزارش روز به روز وضعیت این شهر و کیفیت سقوط آن به دست سلطنت طلبان می پردازد. وی اوضاع برخی دیگر از شهرهای ایران مانند اصفهان و رشت را نیز از نظر دور نداشته است.
8. اعاده مشروطیت (فصل دهم)
پیروزی ملّیّون، استعفای محمّدعلی شاه و اعاده مشروطیت، از مباحثی است که در فصل دهم به آن پرداخته شده.
براون به این نکته اشاره می کند که با به پایان رسیدن مقاومت تبریز، نوعی تفوّق در جناح محمّدعلی شاه دیده می شد؛ امّا مسائلی غیرمنتظره به وقوع پیوست که سرانجام به پیروزی ملیّون و اصلاح طلبان و اعاده مشروطیت انجامید. مؤلّف به تحرکاتی که در اصفهان به رهبری بختیاری ها انجام گرفت، اشاره کرده، از قیام های مردمی که به تبع آن در رشت، همدان، شیراز، بندر عباس، بندر بوشهر، مشهد و تربت حیدریه به وقوع پیوست، خبر می دهد. او می نویسد:
نهضت در پایتخت، از رشت شروع شد؛ جایی که ملیّون توسّط شمار قابل توجّهی از قفقازی ها تقویت شده بودند که به قول آقای چرچیل، از طریق کشتی های بخاری روسیه، بدون مواجهه با هیچ گونه دشواری، موفّق به گشودن راه خود به آن جا گردیده و تفنگ هایشان را هم با خود آورده بودند (ص 278).
براون ضمن اشاره به بحرانی شدن اوضاع در ایران، نقش دو کشور بریتانیا و روسیه در اعاده مشروطیت را برجسته کرده، می نویسد:
ده روز قبل از 22 آوریل، نمایندگان بریتانیا و روسیه، یادداشت شدیدالّلحنی را به شاه ارائه دادند که در آن، خاطرنشان شده بود: در نتیجه نقض مستمر وعده و امتناع وی از پذیرش نصایح عاقلانه اعتدال گرایانه، و سرسپردگی وی به گروه مشاوران مخفی مرتجع که احاطه اش کرده بودند، وضعیت از بد هم بدتر شده ...؛ آن گاه برنامه را به شاه ارائه نمودند و در عین حال، اعلام کردند: اگر وی این برنامه را با تمامی جزئیات آن نپذیرد، آن ها از ارائه توصیه های بیش تر دست کشیده و او را به حال خود رها خواهند ساخت و دیگر نه از وی حمایت کرده و نه به نمایندگان خود زحمت هیچ گونه حمایتی از او را خواهند داد. ... سرانجام در 5 مه، شاه تسلیم شد و قول اعاده مشروطیت پیشین و ... را داد (ص 279).
نویسنده در ادامه توضیح می دهد: رهبران ملّی گراها که به سخنان و پیمان های شاه هیچ گونه اطمینانی نداشتند (با این که کنسول گری های کشور روس و انگلیس از آن ها خواسته بودند که با شاه بنشینند و سازش کنند)، از تحرکات نظامی و پیشروی به طرف پایتخت دست نکشیده، به مقاومت و مبارزاتشان ادامه دادند. مبارزان از شمال و جنوب (رشت و اصفهان) به سمت تهران حرکت کردند.
تلاش ها و مذاکرات کاردارهای سفارت و کنسول گری های دوکشور روس و انگلیس نیز نتوانست حرکات مردمی و ملّیّون را متوقّف سازد و سرانجام، روزهای سیزدهم تا هفدهم ژوئیه 1909، نیروهای مخالف شاه توانستند تهران را در قبضه خود بگیرند. محمّدعلی شاه در شانزدهم ژوئیه، مقرّ خود را به قصد سفارت روسیه ترک کرده، در معیّت 500 نفر از سربازان و اطرافیانش در آن جا پناهنده شد.
نویسنده، ضمن اشاره به جزئیات قیام نیروهای ملّیّون و پیشروی آنان به طرف تهران، در انتهای فصل می افزاید:
اجلاس فوق العاده مجلس ملّی، متشکّل از رهبران، ملّیّون، مجتهدان اعظم و رجال و بسیاری از اعضای مجلس سابق که در دسترس قرار داشتند، در محلّ ساختمان بهارستان برپا گردید و رسما محمّدعلی شاه از سلطنت معزول و فرزند کوچک وی سلطان احمد میرزا ولیعهد را که فقط پسری 12 یا 13 ساله بود، به عنوان جانشین وی انتخاب کردند و عضدالملک کهنسال، رئیس ایل قاجار را به عنوان نایب السلطنه (ص305).
9. احمدشاه و حکومت جدید (فصل یازدهم)
در فصل آخر کتاب، با عنوان «جلوس سلطان احمد شاه و دعوت از مجلس دوم»، ابتدا از خلع پادشاه پیشین (محمّدعلی شاه) و جنجال های مالی بین او و دولت جدید سخن به میان آمده، و از دخالت های روس و بریتانیا، به ویژه روسیه، بارها یاد شده است.
نویسنده اشاره می کند که احمد شاه به همراه مشاور روسی خود در 20 ژوئیه به تهران رسید. حکومت جدید، یکی دو روز بعد، از طرف روسیه و انگلستان به رسمیت شناخته می شود. افراد کابینه را شورای ملّی انتخاب می کنند و نیروی پلیس تحت فرماندهی واحد دست به کار می شود. از نظر نویسنده، فاتحان و اصلاح طلبان ایرانی با رحم و عطوفت درباره افرادی که وی آن ها را مرتجع و حامیان سیاست های ارتجاعی شاه و مخالفان مشروطه می داند، برخورد کردند. نویسنده، سپس از تشکیل دادگاه ویژه یاد کرده که این دادگاه به منظور محاکمه مجرمان سیاسی برپا شد و سرانجام، پنج یا شش تن از مرتجعان را به مرگ محکوم کرد. براون درباره محکومیت شیخ فضل الله نوری می نویسد:
محاکمه و اعدام مرتجع برجسته، مجتهد شیخ فضل الله، مردی صاحب دانش و توانای عظیم که خواه به دلیل اعتقاد ناب یا به دلیل حسادت به سیّد محمّد و سیّد عبدالله (اعضای برجسته روحانیت که از آرمان مردم تهران حمایت کردند)، از جان و دل مرتجع شده بود، هیجان عظیم تری را برانگیخت (ص 312).
نویسنده درباره مخالفان مشروطه هم که آن ها را جاه طلب و مرتجع دانسته، می نویسد:
دیگر مرتجعین برجسته یا افرادی که اعتقاد بر این بود که جاه طلبی های خطرناکی در سر داشتند، مجبور به پرداخت جریمه های سنگین و ترک کشور شدند (ص 313).
ادوارد براون، سپس از ورود سیّد حسن تقی زاده به تهران در جایگاه نماینده شجاع و درستکار تبریز سخن می گوید و در ضمن از جریان رفتن وی به لندن در یک سال پیش و ملاقات خود با وی در آن جا یاد کرده، او را با اوصاف مبالغه آمیز می ستاید.
از دیگر مطالب این فصل، انتخابات مجلس در تهران است که در 20 اوت خاتمه یافت و در 15 دسامبر، پارلمان جدید به صورت رسمی گشوده شد. مجلس دوم، با 65 نماینده جدید، با حضور شاهزادگان، روحانیان، مقام ها و اعضای کابینه و با قرائت سخنان شاه جدید به وسیله سپهدار، افتتاح می شود. سخنان شاه با امیدواری و با ابراز خوشحالی از این که حکومت جدید روی کار آمده، آغاز شده، با چند توصیه به کابینه در جهت تلاش برای پیشرفت کشور خاتمه می یابد.
مؤلّف کتاب در ادامه، به مداخله های غیر دوستانه روسیه در ایران می پردازد و تحت عناوین «تکبّر سربازان روسی»، «مقامات روسی و راهزنان» و «نارضایتی عمومی» چهره منفوری از روسیه ترسیم می کند؛ این در حالی است که می کوشد کشور انگلستان را حامی استقلال و آزادی ایران معرّفی کند.
براون، کتاب خود را با درج 25 یادداشت درباره شخصیت هایی چون مظفّرالدین شاه، امین الدوله، اعتمادالسلطنه، شیخ هادی نجم آبادی، سیّد جمال الدین، میرزا احمد کرمانی و برخی موضوعات دیگر خاتمه می دهد.
ب. ارزیابی مطالب و ذکر کاستی های کتاب
چنان که در مقدّمه اشاره شد، کتاب مذکور، اطّلاعات فراوانی درباره نهضت مشروطه ایران به خواننده ارائه داده، از جمله آثار معروف و مشهور درباره نهضت مشروطه به شمار می آید و این أمر اهمیّت ارزیابی و ذکر نارسایی های آن را بیش تر می کند. در این بخش، موارد مهم از کاستی ها و نقایص کتاب ذکر می شود.
1. عدم توازن در اطّلاعات و یکسویه بودن منابع
یکی از نکات مورد توجّه در بررسی و تحلیل موضوعات تاریخی، مراعات توازن در اطّلاعات است؛ چرا که یکجانبه بودن داده های تاریخی از عمده ترین دشمنان تاریخ نگاری دانسته شده است.(8)
هر چند ادوارد براون، به دلیل معاصر بودن با تحوّلات نهضت مشروطیت، اطّلاعات تازه و جزئیاتی را که در آن زمان در ایران می گذشت، داشته، اطّلاعات وی بیش تر رنگ یکسویه به خود گرفته است. او در گردآوری بسیاری از مطالبش، از روزنامه تایمز چاپ لندن استفاده کرده است. همچنین در موارد بسیاری، خود را در داده های کتابش، مدیون تقی زاده که او هم از سیاست های انگلیسی ها جانبداری می کرده،(9) و دوستان مکاتبه ای اش که با صراحت از آن ها نام نمی برد، می داند؛ به طور نمونه، در فصل چهارم کتاب، تحت عنوان «اعطای مشروطیت به وسیله مظفّرالدین شاه» که شامل 36 صفحه است، حدود سی مورد را به روزنامه تایمز چاپ لندن که مطالبش در جهت منافع انگلستان منعکس می شده، ارجاع داده و در چند مورد هم از تقی زاده به صورت منبع اطّلاعاتش نام برده است. در فصل بعد نیز که شامل 30 صفحه است، از شانزده مورد ذکر منبع، دو مورد از ندای وطن و حبل المتین نقل کرده و بقیّه را به نقل از دوستان مکاتبه ای خود آورده است.
نویسنده، تحت تأثیر ارتباطی که با فرقه بابیّه و افرادی چون تقی زاده و ... داشته، داوری اش درباره برخی از افراد همانند شیخ فضل الله، یکسره متعصّبانه جلوه می کند و بر عکس در مورد برخی دیگر تمجید را به حدّ مبالغه رسانده است.
2. دخالت دادن پیش فرض ها و تأثیر یکسویگی منابع
12. مثبت دانستن نقش انگلیس در مشروطه و برجسته کردن آن
هر چند از مطالعه ابتدایی کتاب انقلاب مشروطیت ایران، برای خواننده، این تصوّر پدید خواهد آمد که براون در کتابش، به دفاع از ایران و حقوق این کشور پرداخته چنان که شواهد متعدّدی در این کتاب وجود دارد که گویای همین مطلب است باید خاطرنشان کرد که نویسنده، با زیرکی، نه تنها اهداف اصلی خود را در جهت تعقیب منافع کشورش، از یاد نبرده، بلکه همواره قصد داشته در قالب های گوناگون و اغلب دلسوزانه، این مطالب را به خواننده و جامعه ایران القا کند؛ چنان که یکی از محقّقان در این زمینه می نویسد:
براون و برخی انگلیسیان دیگر، مصالح واقعی انگلستان را دیگرگونه می دانستند؛ پس مستشرق نامی در مخالفت با سیاست دولت خود، تنها مدافعه از حقوق سیاسی ما نمی کرده؛ بلکه چون مصلحت انگلیس را نیز در نگاه داری ایران دانسته بود، به گفته معروف «به یک تیر دو نشان می زد»، هم حقوق حقّه ما را دفاع می کرد، هم مصالح واقعی مملکت خویش را. ... رویّه دوستانه ای را که نسبت به ایران، او و همفکران وی در انگلستان تبلیغ و ترویج می کردند، بالطبع سیاست نامساعدی را که پاره اوقات، حکومت لندن نسبت به ایران به کار می برد، تلافی کرده و خشمی را که ناگزیر در میان ایرانیان تولید می کرده، از شدّت می انداخت و شک نیست که حکومت انگلستان استفاده خود را می نموده. مقصود آن که براون پیش و بیش از ایران دوستی، قطعا وطن دوستی داشته.(10)
یکی دیگر از نویسندگان نیز در این زمینه آورده است:
... نویسندگان و مورّخان دسته اوّل تا آن جا پیش رفته اند که دولت انگلستان را موجد و پشتیبان اصلی انقلاب ایران در برابر روسیه دانسته اند که با اهداف آزادی خواهانه و انسان دوستانه به حمایت از انقلاب ایران پرداخته است که بدون پشتیبانی و حمایت آن دولت، هیچ گاه نظام پارلمانی در ایران پا نمی گرفت. از جمله این نویسندگان می توان از ادوارد براون مورّخ انگلیسی یا بعضی نویسندگان ایران مانند تقی زاده اشاره نمود که نقش خیزش ضدّ استبدادی مردم به رهبری عُلما را بسیار کم رنگ تر از واقع، و تأثیر مداخله انگلستان را درشت تر از واقع نمایانده اند.(11)
براون به حکم این که انگلیسی و مورد اعتماد مقام های وزارت خارجه آن کشور بوده و اطّلاعاتی را نیز از طریق اعضای سفارت و وزارت خارجه به دست می آورده، در موارد متعدّدی از کتابش، کشور انگلستان را حامی مردم و طرفدار مشروطه و استقلال ایران معرّفی، و روس را کشور دخالتگر دانسته است. او همواره در تحلیل هایش، منافع کشور متبوع خود را از یاد نبرده و در موارد بسیاری در جمع آوری داده هایش به «روزنامه تایمز» که وی آن را سهل الوصول خوانده (ص106)، استناد کرده است. نویسنده، نفوذ کشورش را باعث ترقّی ایران قلمداد، و در مورد تصویب وام 22/5 روبلی ایران از روسیه و قوّت گرفتن نفوذ روسیه، با این عبارت «... نزول نفوذ انگلستان و صعود مصائب و بی نظمی های ایران آغاز گردید» (ص105)، موضعگیری طرفدارانه از کشورش را آشکارا بیان می کند.
براون از تحصّن در سفارت بریتانیا با اهمیّت و تجلیل یاد کرده و آن را طبق درخواست نمایندگان تاجران و اصناف دانسته است:
بریتانیای کبیر به یمن پناهی که سفارتخانه اش در تابستان 1906 به 14 یا 15 هزار تن از پناهندگان داده و متعاقب آن مظفّرالدین شاه مشروطیت را اعطا کرده بود، از محبوبیت بی حدّی در بین احزاب اصلاح طلب برخوردار بود (ص172).
در پاورقی صفحه 127 نیز می آورد:
تقی زاده به من گفت: در میان بستیان سفارت، کمسیونی تشکیل شده که برخی از ایرانیان کم و بیش غرب گرا، از قشر مقامات تحصیل کرده، طرف مشورت آن هستند و با رهبران مذهبی قم نیز در تماس است. ... آن گاه که شاه وعده داد عین الدوله را برکنار سازد، برخی از بستیان ساده لوح قصد ترک پناهگاه سفارت را داشتند؛ امّا این کمسیون با تذکار آن که تنها اصلاحاتی بنیادی در شیوه حکومت، متضمّن حقوق آن ها علیه استبداد ... خواهد بود ... بنابراین درخواست تأسیس عدالتخانه، بدل به تقاضای مجلس ملّی گردید (ص127).
به عقیده بسیاری از صاحب نظران، جریان بست نشینی در سفارت بریتانیا، نوعی دسیسه در جهت منافع وابسته به آن کشور بوده که به علل گوناگون (دخالت بیش تر انگلیس در ایران به دنبال کوتاه کردن دست روسیه و خارج ساختن زمام قیام ملّی از عالمان و سپردن آن به روشنفکران غرب گرا و استعمارپذیر) صورت گرفت. اسناد و گزارش های فراوانی از این مطلب حکایت دارد.(12)
نویسنده در جای دیگر هم نقش دو کشور بریتانیا و روسیه را در اعاده مشروطیت پس از استبداد صغیر برجسته کرده، و درخواست آن دو کشور را عامل تسلیم شدن شاه می داند (ص 279).
22. کمرنگ جلوه دادن نقش عالمان
براون همواره می کوشد نقش عالمان را کم رنگ جلوه دهد و این نکته به روشنی در لابه لای تحلیل های وی پیدا است. براون (با استفاده از گزارش دوستان مکاتبه ای اش) آن گاه که از دو جناح بودن مجلس خبر می دهد، به گونه ای زیرکانه، خواست روحانیان را غیر از خواست مردم دانسته، حرکت آنان را در جهت حرکت مردم برای حفظ اقتدارشان قلمداد می کند و می نویسد:
از سوی دیگر، روحانیت هم، با تمام قدرتش، می داند که تنها با حرکت در جهت مردم می تواند این اقتدار را حفظ کند و مخالفت با احساسات مردم به طور جدی به این قدرت آسیب رسانیده یا کاملاً از بین خواهد رفت (ص 151).
براون در موارد متعدّد، ضمن این که به طور کامل نتوانسته نقش عالمان و روحانیان اصیل را نادیده بگیرد، نقش آنان را به صورت فرعی و ابزاری برای خوانندگان جلوه داده است؛ این در حالی است که بسیاری از نویسندگانی که از نظر خط فکری با براون هماهنگی دارند، از نقش محوری عالمان در نهضت مشروطه یاد کرده اند که برای نمونه، به برخی از آن ها اشاره می شود.
احمد کسروی با آن که در کتابش، دشمنی خود را با تشیّع و روحانیان نشان می دهد، در چندین مورد از نفوذ عالمان و نقش مؤثّر آنان در نهضت مشروطه سخن گفته است؛ به طور نمونه، درباره نقش عالمان نجف در زمان استبداد صغیر می نویسد:
اگر این فتواهای علمای نجف نبودی، کم تر کسی به یاری مشروطه پرداختی؛ همان مجاهدان تبریز ... دستاویزشان در آن کوشش و جان فشانی، این فتواهای علمای نجف می بود.(13)
سیّد حسن تقی زاده، مرحوم خراسانی را مایه قوّت و تکیه گاه مشروطیت دانسته است.(14)
مهدی ملکزاده یادآور می شود:
... کلّیه امور جامعه در دست روحانیون بود ... و در نتیجه، هرگاه دستگاه روحانیت در تهران برچیده می شد، زندگانی عمومی به کلّی فلج می شد.(15)
ناظم الاسلام کرمانی نیز از مشارکت عالمان در مشروطه، به صورت وظیفه شرعی از نظر آنان یاد کرده است.(16)
نکته دیگری که در همین جهت می توان از ضعف های کتاب برشمرد، آن است که براون، میان مشروطه خواهان مؤمن و مستقل و افرادی که گرایش های غربی داشتند و خط مشی آنان در مسیر منافع بیگانگان بود، تفاوت قائل نشده است. وی افرادی چون بهبهانی، طباطبایی، تقی زاده، ملکم خان، و سید جمال واعظ را در یک ردیف قرار داده است.
32. حمایت از فرقه بابیّه
براون به سبب پیوند و ارتباطی که با محافل بابیّه داشته،(17) مطالبی را عنوان کرده که بی طرفی او را در نوشته اش مورد سؤال قرار می دهد. وی به رغم واکنش های تند مردم ایران ضدّ بابیّه و بدون اشاره به بی رحمی ها و کشتارها و حوادث تلخی که آنان پدید آوردند، از مظلومیت آنان و بی رحمی مخالفان سخن گفته است. در جریان قتل ناصرالدین شاه که در ابتدا برخی از روزنامه ها آن را به بابیّه نسبت داده بودند، می نویسد:
من کوشیدم این عقیده را که برحسب ظاهر برای فردی آشنا به وضعیت واقعی نظریه و اخلاق و سیاست بابیّه، شدیدا غیر محتمل می نماید، با نگارش نامه هایی در سوم مه (همان روزهایی که حادثه اتّفاق افتاده بود) و انتشار آن ها تکذیب کنم
و می افزاید:
این روحانیون ایران هستند که تمایل دارند این جنایت را به دشمنان اصلی خود نسبت دهند (ص73).
این در حالی است که در پاورقی همین صفحه از سوء قصد نافرجام سه تن از بابیّه به جان شاه در گذشته، خبر داده است.
3. موضعگیری های یکجانبه و نادرست در برابر اشخاص
براون به رغم این که ادّعا دارد در مباحث خود، نگاهی منصفانه و فراملّی دارد، موضعگیری جانبدارانه وی در چگونگی برخوردش با همفکران خود و کسانی که همفکر او نیستند، به طور کامل مشهود است؛ به صورت نمونه، هرگاه سخن از شیخ فضل الله به میان می آید، به صورتی غیرمنصفانه، اتّهاماتی بر او وارد، و با عناوین حسود، رشوه خوار دربار، عامل دسیسه و تخریب از طرف شاه، پول پرست و مخالف حکومت پارلمانی از او یاد می کند و هیچ گاه از نقش مثبت او سخن نمی گوید؛ در حالی که در بحث از تقی زاده، بیش از یک صفحه او را می ستاید.
نویسنده در فصل یازدهم، مطالبی را درباره شیخ طرح می کند که شواهد و مدارک تاریخی بسیاری نشان می دهد این مطالب خلاف واقع است. نکته اوّل این که با ظرافت خاصّی، ضمن اشاره به دانش و آگاهی شیخ، با نگاه تردیدآمیز به موضعگیری وی در برابر مشروطه، قصد دارد شیخ را مخالف آرمان مردم معرّفی کند. دوم این که اعدام وی را نه سیاسی، بلکه به جرم کشتارها و قتل هایی می داند که سند تصویب آن قتل ها (به گمان نویسنده) به وسیله شیخ امضا شده است. نکته سوم این که می گوید: شیخ با بوسیدن طناب دار، عدالتِ مجازات خود را پذیرفت (ص 312). نویسنده از دیگر مخالفان مشروطه هم به صورت جاه طلب و مرتجع یاد می کند که به پرداخت جریمه های سنگین و ترک کشور وادار شدند (ص 313).
به نظر می رسد باید در نقدی که از این حیث زده می شود، بیش تر بر این اشکال تأکید کرد که مستندهای براون، به دلیل یکسویه و یکجانبه بودن، واقع بینانه و قابل اعتماد نیستند.
از سوی دیگر، براون در موارد متعدّد، نقش سیّد جمال الدین اسدآبادی را در مشروطه به صورت مبالغه آمیز برجسته می کند. به نظر می رسد علّت این مطلب را باید در کمرنگ جلوه دادن نقش روحانیان اصیل در انقلاب مشروطه جُست؛ زیرا سیّد گرچه خود عنصری مذهبی بوده، فعّالیت های مهم و گسترده ای ضدّ استبداد و استعمار و در جهت اتّحاد اسلامی انجام می داد، دو ویژگی در او سبب می شود که افرادی مانند براون در پی آن باشند با حمایت و ستایش زیاد از او، عالمان مذهبی را در موضع ضعف قرار دهند. این دو مسأله عبارتند از: 1. ارتباط به نسبت گسترده سیّد با برخی افراد بابی و فراماسون؛ 2. وجود رگه های پوزیتویستی در افکار و گرایش های او.(18)
4. جانبداری از مجلس اوّل
نویسنده در موارد متعدّد، از توفیق مجلس و محبوبیت آن بین مردم سخن گفته است. در صفحه 222 می نویسد:
اگر مجلس اخیر ... بی کفایت می بود، باید انتظار می رفت که کلّ مردم ایران، با بی تفاوتی، شاهد انهدام آن بوده و با خشنودی و رضایت خاطر به سوی وضعیت سابق امور روی می آوردند؛
امّا شواهد و گزارش هایی وجود دارد که در زمان انهدام مجلس، مردم از وجود مجلس ناراضی بودند؛ به همین دلیل، در برابر انهدام آن مقاومت نشان ندادند؛ بلکه بسیاری از افراد، ابراز شادمانی کردند. ناظم الاسلام کرمانی در همین مورد می نویسد:
... در وقت خرابی مجلس، عموم اهل تهران خوشحالی می کردند و از شاه تعریف می کردند، جز معدودی قلیل، کالکبریت الاحمر.
کرمانی در ادامه می نویسد:
یکی خیانت بعضی وکلا و ناطقین و رشوه گرفتن رؤسا، مردم را خیلی رنجانید؛ جرایدنگاران هم از وظیفه و حدود خود خارج شده ... از این جهت از خرابی مجلس و اقدامات شاه، خرسند و خوشحال و راضی بودند .(19)
احتشام السلطنه نیز که خود از پیشگامان مشروطه و دومین رئیس مجلس بوده، می نویسد:
اکثریت و عامّه مردم، چنان از مجلس و مشروطه تنفر یافتند که احتمال داشت همان بیست تا سی هزار تن مردمی که در تهران برای تحصیل مشروطه قیام کردند ... به زودی برای تعطیل مجلس و برچیدن بساط انجمن ها و جراید هرزه و هتاک قیام نمایند.(20)
براون در فصل هشتم کتاب، با استناد به روزنامه تایمز، انتقاداتی را نسبت به مجلس ذکر کرده؛(21) سپس می کوشد هر یک از انتقادهای هفتگانه را به گونه ای پاسخ گوید؛ در حالی که تقریبا همه نقدهای مذکور در روزنامه تایمز، مطابق با واقعیت بوده است و پاسخ های براون نمی تواند قانع کننده باشد.
جمع بندی
کتاب انقلاب مشروطیت ایران هرچند از کتاب های مرجع و مشهور نهضت مشروطیت به شمار آمده و وجود برخی مزایا از جمله رعایت ترتیب زمانی در ذکر وقایع و تحوّلات نهضت مشروطه می توانست آن را با اهمیت سازد، از یک سو استحکام اثر اندیشه سیاسی را ندارد؛ بلکه بیش تر، رنگ ژورنالیستی دارد و تحلیل های ارائه شده، بر همان اطّلاعات روزمرّه مبتنی است. از سوی دیگر، وجود سه مسأله سبب خدشه دار شدن و کم اعتمادی به اثر مزبور می شود: 1. وجود یکسویگی منابع مورد استفاده و عدم رعایت بی طرفی و توازن در داده های تاریخی؛ 2. تأثیر پیش فرض ها و حبّ و بغض های نویسنده درباره افراد، جریان ها و گروه های سیاسی اجتماعی در مطالب کتاب؛ 3. حمایت از منافع کشور متبوعش در ایران.
نویسنده به حکم این که انگلیسی و مورد اعتماد مقام های وزارت خارجه آن کشور بوده و اطّلاعاتی را نیز به صورت طبیعی از طریق اعضای سفارت و وزارت خارجه کسب می کرده، در قالب های متفاوت، مصالح واقعی انگلستان را ضمن بررسی حقوق سیاسی ایران، پی گرفته است. او همواره در تحلیل هایش منافع کشور متبوع خود را در نظر داشته و کشورش را حامی مردم و طرفدار مشروطه و استقلال ایران معرّفی کرده است و در واقع «براون پیش و بیش از ایران دوستی، به طور قطع، وطن دوستی داشته» است.
با توجّه به آن که ادوارد براون، یکی از ایران شناسان مطرح غربی است، دیدگاه برخی از محقّقان معاصر در زمینه ویژگی ها و عیوب کلّی کتاب های ایران شناسی غربی، پایان بخش مطالب این مقاله است:
1. این کتاب ها، از دیدگاه غربی و غیرایرانی نوشته شده است که از یک جنبه ممکن بود ارزنده باشد؛ زیرا این امکان وجود داشت که مجموعه مسائل سیاسی و فرهنگی بدون تعصّب و دیدگاه ایرانی، تجزیه و تحلیل شود؛ امّا عیب آشکار این کتاب ها این است که فاقد عمق لازم بوده و مجموعه مسائل ایران را در کل به طور ریشه ای مورد بررسی قرار نمی دهد و روابط درون آن به خوبی درک نمی شود؛ 2. ایران شناسی غربی با نوعی غرور و تکبّر اروپایی همراه بوده و مطالعات آنان در پی ایجاد و ترویج تفکّر برتری ابدی غرب بر شرق دنبال می شده و این مسأله، غربیان را تاحدودی از درک حقایق تاریخ ایران محروم می کرده است؛ 3. ایران شناسی چون با استعمار همراه بود، ایران شناسان می کوشیدند که در مطالعات خود، اقلیت های مذهبی و ملّی ایران را تحریک کنند تا در مواقع لزوم، آنان را در جهت منافع خود سوق دهند؛ برای مثال، در کتاب هایی مثل تاریخ ادبی ایران، نوشته ادوارد براون، مطالب دروغ و مظلوم نمایی های کاذب زیادی در مورد بهائیت، بابیّت و غیره نوشته شده است. اینان نقش اقلیت ها را مهم جلوه می دادند و تعداد آنان را بیش تر از حدّی که بود، بیان می کردند؛ 4. تأکید بر عناصر غیرمذهبی و تلاش برای مخدوش جلوه دادن رابطه دین و سیاست و ایجاد تفرقه در بین ملّت ها؛ 5. از درک کلّیت تاریخ ایران عاجز بودند و به همین دلیل، بسیاری از نکات کلیدی را درک نکردند؛ 6. عدم آشنایی عمیق با اسلام و تنوّعات موجود در بین مسلمین، معضل دیگر مستشرقین است. این عدم آشنایی، باعث انحراف آنان در تحلیل رویدادها و عدم تشخیص صحیح مواضع و افکار مذاهب اسلامی است ... پس در کل می توان نتیجه گرفت: ... کسانی که می خواهند از این کتاب ها (کتب مستشرقین) استفاده کنند، حتما باید منابع دیگر را هم مدّ نظر داشته باشند.(22)
کتابنامه
1. ابوالحسنی، علی (منذر)، کارنامه شیخ فضل الله نوری، پرسشها و پاسخ ها، اوّل، تهران، نشر عبرت 1380ش.
2. استنفورد، مایکل، مضامین عمده در فلسفه تاریخ، ترجمه حسینعلی نوذری، مندرج در فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال ششم، ش 21 و 22، بهار و تابستان 1381ش.
3. افشار یزدی، محمود، سیاست اروپا در ایران، تهران، شرکت افست (سهامی عام)، 1358ش.
4. براون، ادوارد، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه مهری قزوینی، تهران، انتشارات کویر، 1376ش.
5. ، تاریخ ادبیات ایران، از فردوسی تا سعدی، ترجمه فتح الله مجتبائی، تهران، انتشارات مروارید، 1367ش.
6. تقی زاده، سید حسن، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، 1368ش.
7. جعفریان، رسول، بررسی و تحقیق در جنبش مشروطیت ایران، قم، اوّل، انتشارات طوس، 1369ش.
8. شهرام نیا، امیر مسعود، پارلمانتاریسم در ایران، اوّل، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379ش.
9. کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1378ش.
10. مجتهدی، کریم، سید جمال الدین اسدآبادی و تفکّر جدید، اوّل، تهران، نشر تاریخ ایران، 1363ش.
11. ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، اتشارات علمی، 1373ش.
12. ناظم الاسلام کرمانی، محمّد، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، نشر پیکان، 1377ش.
13. نجفی، موسی، تعامل دیانت و سیاست در ایران، اوّل، تهران، مؤسّسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378ش.
14. نجفی، موسی؛ فقیه حقانی، موسی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، دوم، تهران، مؤسّسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381ش.

________________________________________
1. Gloucetershire
2. عناوین این چهار جلد عبارتند از: تاریخ ادبی ایران از قدیم ترین ادوار تا فردوسی (1902)، از فردوسی تا سعدی (1906)، تاریخ ادبیات ایران در دوره تسلّط تاتار (1920) و تاریخ ادبیات ایران در دوران معاصر (1924).
3. این زندگینامه، با استفاده از مقدمه ای که انتشارات کویر بر ترجمه کتاب مذکور ذکر کرده و نیز پیشگفتاری که آقای حسن جوادی بر ترجمه کتاب نامه هایی از تبریز (کتاب دیگر ادوارد براون) نوشته است، به دست آمد.
4. Risorgimento
5. این مطلب چنان که برخی محقّقان نوشته اند پایه محکمی ندارد (ر.ک: موسی نجفی: تعامل دیانت و سیاست در ایران، ص 1318.)
6. البتّه شیخ در مهاجرت و تحصّن اوّل شرکت نکرد؛ بلکه در مهاجرت به قم که با فاصله چند ماه از مهاجرت قبل صورت گرفت، شرکت جست.
7. نویسنده درباره این که مقصودش از تعصب ها و گرایش های زیربنایی چیست، توضیح نمی دهد.
8. ر.ک: مایکل استنفورد: مضامین عمده در فلسفه تاریخ، ترجمه حسینعلی نوذری، مندرج در: تاریخ معاصر ایران، سال ششم، ش 22 و 21، ص 236.
9. راجع به جانبداری تقی زاده از سیاست های انگلیس، چنین آمده است: «شهرت انگلیسی بودنش، کم تر از مقدار اسناد و مدارک همگامی او در جانبداری اش از سیاست انگلیسی ها است و حتّی خود معترف بوده که آلت فعل واقع شده و در برابر خواسته انگلیسی ها و رضا شاه، جسمی مرده و موجودی بی اراده و کاملاً مطیع بوده...» (رسول جعفریان: بررسی و تحقیق در جنبش مشروطیت ایران، ص 200).
10. محمود افشار یزدی: سیاست اروپا در ایران، ص 24.
11. امیر مسعود شهرام نیا: پارلمانتاریسم در ایران، ص 469.
12. ر.ک: رسول جعفریان: بررسی و تحقیق در جنبش مشروطیت ایران.
13. احمد کسروی: تاریخ مشروطه ایران، ص730.
14. سید حسن تقی زاده: زندگی طوفانی، ص 325.
15. مهدی ملکزاده: تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، کتاب دوم، ص 359.
16. ناظم الاسلام کرمانی: تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، ص 230.
17. براون پس از مطالعه کتاب مذاهب و فلسفه در خاورمیانه تألیف کنت دوگوبینو که یک فصل آن درباره تاریخ و عقاید بابیّه است، به این فرقه علاقه یافت و هنگام اقامت در ایران، به عکا و قبرس رفته، با میرزا یحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی بهاءالله ملاقات کرد. (ر.ک: ادوارد براون: تاریخ ادبیات ایران؛ از فردوسی تا سعدی، مقدمه کتاب).
18. ر.ک: کریم مجتهدی: سید جمال الدین اسدآبادی و تفکر جدید، ص 97108؛ موسی نجفی: تعامل دیانت و سیاست در ایران، ص 1318.
19. ناظم الاسلام کرمانی: تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، ص 363.
20. به نقل از علی ابوالحسنی (منذر): کارنامه شیخ فضل الله؛ پرسش ها و پاسخ ها، ص 79.
21. درباره انتقادهای ذکر شده ضدّ مجلس، ر.ک: بخش اوّل همین مقاله.
22. موسی نجفی و موسی فقیه حقانی: تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص 375و376.