ادبيات مشروطه آينهاي در برابر جامعه بود

وي افزود: انقلاب مشروطيت بيترديد به دلايل مختلفي به عنوان يك حادثه مهم اجتماعي توانست در ادبيات اثر بگذارد و ادبيات نيز توانست نيروي محركهاي شود براي پيشبرد هدفها و مقاصد مشروطيت. بنابراين ادبيات و مشروطه مكمل يكديگر شدند و يكي بر ديگري تأثير گذاشت.
رستگار فسايي ادامه داد: انقلاب مشروطيت از مسايلي سخن ميگفت كه به بيداري و آگاهي مردم مربوط ميشد. اين انقلاب ميخواست سنتهاي دست و پاگير و حكومت استبدادي و تك صدايي شاهانه را از بين ببرد. ميخواست رسوبات ديكتاتورمآبانهاي را كه طي قرون در ذهن جامعه مانده بود از بين ببرد. بنابراين واقعيت اين است كه در دوره بيداري كه افراد معروفي شروع ميكنند به شاعري، متفاوت با شاعران نسلهاي قبل هستند.
اين استاد دانشگاه گفت: اشعار اين شاعران باعث ميشود كه مقدمات بيداري در جامعه به وجود بيايد. از وقتي كه روزنامه و چاپخانه و دارالفنون در ايران به وجود ميآيد و نويسندگان بزرگي مثل طالبوف و زينالعابدين مراغهاي و ملكم خان و آخوندزاده پديد ميآيند، زمينههاي ورود به عصر مشروطه آماده ميشود. شاعران و نويسندگان هم فضايي پيدا ميكنند تا بتوانند حرفهاي خود را بيان كنند. تاكنون نويسندگان و شاعران مجال اين را نداشتهاند كه بتوانند مخاطبان بسيار را در آن واحد داشته باشند. صنعت چاپ و روزنامهها باعث شدند شاعران و نويسندگان بتوانند در دل مردم نفوذ كنند.
وي افزود: به تدريج فضاي جامعه روشنفكري از مجموعههاي داخل و خارج از كشور تغذيه ميشدند. اگر ما امروز آثار طالبوف و ملكمخان را بخوانيم ميبينيم كه در حقيقت آنها حرفهايي را ميزنند كه حتي براي دانشآموزان امروز حرفهاي دانسته شدهاي است، اما براي مردم آن روزگار خيلي مهم بود. براي اينكه فاصله ما از جهان بسيار زياد بود و با آنها خيلي فاصله داشتيم. بنابراين ادبيات در دوره بيداري توانست به كمك آزادانديشان و روشنفكران آن روزگار زمينههايي را فراهم كند كه به مشروطيت برسيم.
رستگار فسايي اضافه كرد: مشروطيت يك تقاضاهاي خاصي داشت. مدرنيسم خاصي را ميخواست كه در عين حالي كه نوآوريهاي غرب را داشته باشد، با سنتهاي بومي هم همخواني داشته باشد. بنابراين در اين دوره هم روشنفكران مذهبي و هم روشنفكران غيرمذهبي براي رهايي از نقايص و عقب افتادگيهاي تاريخي به اتحاد رسيدند. همه روشنفكران هدفشان عدالتخواهي و حكومت مردم و كم شدن فاصله فرهنگي ايران با جهان بود. در همين دوره كساني مثل سيدجمالالدين اسدآبادي بيشترين كارها را در زمينه بيداري مردم ايران انجام ميدهد و زمينههاي فرهنگي خاصي را براي به وجود آوردن مشروطيت در ايران انجام ميدهد. كساني كه در مشروطيت پديد ميآيند، از تمام طبقات ناشي شدهاند.
وي گفت: وقتي اين اتحاد اجتماعي به وجود آمد، درادبيات به صورت شعر و قصه پديد آمد و در همه جامعه نفوذ كرد و مردم توانستند پيام انقلاب مشروطيت را متوجه شوند. ادبيات در اين ميان فرصت خوبي پيدا كرد براي معرفي خودش و شمايل تازه خودش را به جامعه نشان داد. ادبيات در دوران مشروطه خودش را با نيازهاي زمان هماهنگ كرد. اين نيازها بيشتر در حوزه معنايي و محتوايي بود.
اين استاد دانشگاه افزود: تمايل به آزادي، دسترسي به حقوق انساني، گريز از عقب افتادگيهاي گوناگون اجتماعي، تساوي حقوق مردان و زنان دربرابر قانون تفكرات غالب بر ادبيات دوران مشروطه است. البته اين تفكرات، تفكرات تازهاي نبود. چون قبلا در اروپا دربارهاش صحبت شده بود. اما اين موضوعات براي ايرانيان تازه بود. انقلاب مشروطيت نميخواست گروه خاصي نفع ببرند. مشروطيت براي تمام گروههاي جامعه نفع داشت.
وي گفت: مضاميني كه در ادبيات مشروطه مطرح ميشد از ديدگاه شاعراني مثل نسيم شمال نيازهاي طبقات فرو دست بود. از ديدگاه رجالي مثل ملكمخان و آخوندزاده انديشههايي بود روشنفكرانه و دورانديشانه براي يك افق دراز مدت در جامعه كه بتواند جامعه را به سعادت و سلامت برساند. آزادي و حرمت انساني و بازگشت به خويش در اين دوران غالب بود. مشروطيت آن را ميخواست كه امروز هم تمام آزادگان جهان براي سعادت ملتها ميخواهند.
رستگار فسايي در پايان گفت: مشروطيت در حوزه آزادي بيان و در حوزه ساده كردن و عمومي كردن شعر و نثر و كم كردن فاصله ادبيات و زندگي مردم بسيار موفق بود. اما نميتوان گفت كه بازده مشروطيت فقط ادبيات بود. هر انديشهاي كه درباره نوگرايي، مدرنيسم و حقوق انساني مطرح ميشود، از دوران مشروطيت ناشي ميشود.