نقش آيتالله آقانورالدين عراقي در مشروطهخواهي اراك

درك ضرورت تغييرات و اصلاح ساختار حكومتي موجود در ذهنيت علماي ديني همواره با لحاظ فرهنگ ايراني ــ اسلامي اين مرز و بوم همراه بوده است و لذا تفسير و تحليل تحولات كشور و جهتبخشي بدانها نزد ايشان، بهصورتي خاص و متناسب با شرايط هر مقطع زماني تغيير كرده است. جنبش مشروطه بهعنوان جنبشي فراگير نميتوانست بدون مساعدت علماي ديني و ارتباطات و پايگاههاي اجتماعي و اقتصادي آنان به منصه ظهور برسد. مطالعه موردي اين روند در مراكز تأثيرگذار در جنبش مشروطه، واقعيت پيشگفته را آشكار ميسازد. در اين مقاله، نقش آيتالله آقانورالدين عراقي در مشروطهخواهي اراك بررسي شده است.
شهر اراك موفقترين نمونه شهرسازي ايران در دوره قاجاريه محسوب ميشود. هسته اوليه اين شهر پادگان نظامي بود كه به وسيله يوسفخان گرجي، فرمانده ارشد ارتش قاجاري، در سال 1231.ق بنيان گذاشته شد.[1] عوامل مهمي چون موقعيت مناسب جغرافيايي، پسكرانههاي حاصلخيز، قرارداشتن در مسير جاده اصلي، سابقه توليدات صنعتي و صادراتي و برخورداري از استعدادهاي مذهبي و علمي، در كنار ايمنبودن منطقه، باعث رشد سريع حيات شهري در اراك گرديدند؛ چنانكه اين شهر اندكزماني پس از تاسيس، به مهمترين مركز توليدي، تجاري و شهري ناحيه مركزي ايران تبديل شد. مطابق وقايعنامههاي دوره قاجار، اراك در سال 1271.ق مركز سياسي و اداري ولايت عراق عجم شناخته شد.[2]
به موازات توسعه شهري، زمينههاي مناسب براي ترقي انديشههاي نوگرايانه و مدرن در شهر اراك فراهم آمد. اين شهر مركز اصلي توليد و تجارت فرش در ناحيه مركزي ايران بود و اين صنعت مهمترين فعاليت توليدي و صادراتي ايران در دوره قاجار محسوب ميشد. كمپانيهاي بزرگ بينالمللي فرش، نظير كمپاني زيگلر، شهر اراك را بهعنوان مركز اصلي فعاليت خود در ايران برگزيدند و ازاينرو بخش اعظم ساكنان اراك را بازرگانان و دستاندركاران اين صنعت تشكيل ميدادند كه اكثرا از ديگر نواحي كشور و بهويژه از آذربايجان به اين شهر مهاجرت نموده بودند.[3]
رقابت تجار ايراني منطقه اراك با انحصارطلبي كمپانيهاي خارجي در زمينه توليد و تجارت فرش، شهر اراك را به يكي از كانونهاي عمده مبارزه با سرمايهداري خارجي تبديل نمود. تجار، بازاريان و وابستگان به اقتصاد صنعتي ــ تجاري شهر اراك، تحت تاثير جريان نهضت مشروطه قرار گرفته بودند و اين مساله، موجبات ايجاد و نشر افكار و انديشههاي ترقيخواهانه و ضداستعماري را در اين شهر فراهم آورد.
ناتواني دولت قاجار در حمايت از تجار ايراني فرش در مقابل كمپانيهاي خارجي، باعث شد بازاريان و دستاندركاران اقتصاد صنعتي و تجاري اراك در مبارزه خود با سرمايهداري خارجي به روحانيت شيعي و پيشرو اين شهر اتكا نمايند. در آستانه انقلاب مشروطه، روحانيون شيعي اراك رهبري جريان مشروطهخواهي و نيز مبارزه تجار ايراني فرش با كمپانيهاي خارجي را بر عهده داشتند.
حضور و نفوذ روحانيت شيعي در اين منطقه ايران، سابقهاي طولاني دارد. قرنها پيش از تشكيل دولت صفوي و گسترش و رسميتيافتن مذهب تشيع در ايران، اين ناحيه از عراق عجم عمدهترين مركز شيعي ايران محسوب ميشد. بنا به استناد جغرافيانويسان اسلامي، از قرن سوم هجري مناطق فراهان، كمره و كرج ابودلف، از مراكز شيعيان در ايران بهشمار ميرفتند.[4] به همين لحاظ اندك مدتي بعد از تاسيس شهر اراك در اين ناحيه، اين شهر بهسرعت به مهمترين مركز ديني شيعه در ناحيه مركزي ايران تبديل گرديد. حضور علماي برجسته و طراز اول شيعه در اراك، باعث ايجاد مدارس متعدد ديني در اين شهر گرديد. رضا وكيلي طباطبايي تبريزي، در اين دوره از سه مدرسه بزرگ علوم ديني در اراك ياد ميكند و مينويسد: «مدرسه سپهداري كه قديميترين مدرسه شهر است و از ساختههاي باني شهر ميباشد، مدرسه آقاضيا كه مدرسه بزرگ و نوسازي جنب ميدان ديوانخانه بوده و مدرسه آقاكمال كه يكي از تجار تبريزي شهر به نام حاجحسن ملك تبريزي موسس و باني خير آن بوده است.» وي اضافه ميكند غير از اين مدارس، مساجد طلابنشين معمور ديگري نيز در محلات شهر ديده ميشوند.[5]
روند توسعه مدارس علوم ديني اراك، با مهاجرت روحاني برجسته شيعي و موسس حوزه علميه قم، يعني حاجشيخ عبدالكريم حائري به اراك سرعت بيشتري يافت. وي در سال 1316.ق به دعوت و حمايت حاجآقامحسن اراكي به اين شهر آمد و تا سال 1324.ق ــ سال صدور فرمان مشروطه ــ به نشر علوم ديني و تدريس در حوزه علميه پرداخت.[6] در اين زمان مدارس ديني و علماي اراك بيشتر تابع و زير نظر روحانيون نوانديش نجف بهويژه آخوندملامحمدكاظم خراساني قرار داشتند. بههمينجهت مدارس ديني اراك محل تربيت روحانيون برجسته، نوانديش و مشروطهطلب بود. اين روحانيون در ميان عامه مردم شهر بهويژه بازاريان، تجار و وابستگان اقتصاد صنعتي و تجاري، نفوذ بسياري داشتند. در جريان انقلاب مشروطه، روحانيون شيعي در اراك رهبري انقلاب مشروطه بهويژه جريان مبارزه تجار ايراني فرش با كمپانيهاي خارجي را بر عهده داشتند.
مشهورترين شخصيت روحاني اراك دراينزمان آيتالله آقانورالدين عراقي بود. فتواهاي وي در حمايت از جنبش مشروطه و آزاديخواهان بسيار مشهور است. ابراهيم دهگان يكي از فعالين سياسي اراك در اين زمان، مينويسد: «از خوشبختي احرار عراق، ميتوان يكي را آن دانست كه مرحوم آقانورالدين بزرگترين مجتهد محل به پيروي از استاد عاليقدر خود آيتالله خراساني طرفدار احرار بودند. با بودن آن مرحوم در صف مشروطهخواهان، اين دسته از تعرض ديگران مصون و سر و صداي محل عراق از ديگر شهرستانها كمتر بود.»[7]
آيتاللهآقانورالدين كه درواقع رهبري جنبش مشروطه در عراق عجم را بر عهده داشت، بعد از صدور فرمان مشروطه، اولين انجمن ولايتي را به همراه ديگر روحانيون نوگرا و آزاديخواهان اراك تاسيس نمود. [8] وي در طول دوره استبداد صغير و جنگ بينالملل اول، همچنان در صف آزاديخواهان باقي ماند و به هنگام مهاجرت به استانبول در سال 1334.ق رهبري مهاجران عراقي را به عهده داشت.[9] آيتالله آقانورالدين عراقي از نسل سادات كرهرود است. نسب اين سلسله از سادات به امام سجاد(ع)، چهارمين امام شيعه، ميرسد. هفتمين جد اين دودمان، ميرعليمحمد مكي است كه مدتي قبل از بناي شهر اراك به اين منطقه مهاجرت نمود. وي در قريه كرهرود ــ متصل به جنوب اراك كنوني ــ متوطن گرديد و بناي مدرسه علوم ديني را در اين قريه گذاشت. بعد از تاسيس شهر اراك، دو تن از فرزندان وي به نامهاي سيدمحمد و سيداحمد كه به سيدين عراق مشهورند، در شهر اراك سكني گزيدند و اداره و رياست مذهبي و معنوي شهر را بر عهده گرفتند. سيداحمد به سال 1260.ق و سيدمحمد به سال 1264.ق بدرود حيات گفتند.
از سيداحمد يازده پسر باقي ماند كه اكثر آنها از روحانيون برجسته و شهير زمان خود بودند. ازآنميان سيدابوالقاسم، پدر آيتاللهحاجمحسن عراقي، و سيدشفيع، پدر آيتاللهآقانورالدين عراقي، را ميتوان نام برد.
نسبنامه آيتالله آقانورالدين عراقي
آقانورالدين بن آقا شفيع بن سيداحمد بن ميرعلي محمد بن فخرالدين بن هادي بن محمد بن حيدر بن محمد مكي بن رضا بن غياث بن معصوم بن تاجالدين بن رضيالدين بن علي بن رضا بن محمد بن رضيالدين بن محمد بن محمد رضيالدين بن زيد بن داعي بن زيد بن علي بن حسين بن حسنالتج بن ابوالحسنالعلي بن ابومحمد حسن بن ابوالحسينالعلي بن محمد بن علي بن عليالحريري بن حسنالافطس بن علي اصغر بن امام زينالعابدين(ع).[10] بهاينترتيب آقا نورالدين با سيوچهار واسطه به امام چهارم متصل ميشود.
آيتاللهآقانورالدين عراقي در سال 1278.ق در شهر اراك چشم به جهان گشود. وي تحصيلات ابتدايي خود را در عراق و در مدرسه سپهداري شروع نمود و از محضر اساتيد عاليقدر اين مدرسه از جمله ملامحمد امين بهرهمند گرديد. وي پس از اتمام تحصيلات در اراك، جهت تكميل معارف ديني و اجتهاد حوزوي به همراه تني چند از طلاب مدرسه مزبور چون حاجميرزامحمد عليخان و آقاشيختقي سنجاني كه از علماي بنام و مشروطهخواه اراك بودند، در سال 1303.ق راهي نجف اشرف شد. در حوزه نجف آقانورالدين از محضر اساتيد بزرگ زمان خود چون ميرزاحبيبالله رشتي، آخوندملامحمدكاظم خراساني، حاجميرزا حسين و حاجميرزا جليل بهرهمند گرديد.[11]
دراينزمان حوزه نجف مركز تجمع روحانيون نوانديش و آزاديخواهي بود كه سلسلهجنبان و هدايتگران روحاني نهضت مشروطه در ايران محسوب ميشدند. آقانورالدين با كسب فيض از محضر اين اساتيد برجسته، علاوه بر تكميل معلومات ديني و كسب درجه اجتهاد، با انديشههاي نوديني نيز آشنا گرديد و به صف روحانيون مشروطهطلب پيوست.
آقانورالدين به واسطه هوش و استعداد سرشار و پشتكار علمي، بهسرعت بر امثال و اقران خود پيشي گرفت؛ چنانكه در مدتي كمتر از هفت سال، به درجه اجتهاد نايل آمد. اجازهنامههاي اجتهاد وي از علما و مراجع بزرگ نظير آيتالله خراساني، حاجميرزاحسين و حاجميرزاجليل، بر مقام شامخ علمي و معنوي وي دلالت دارند.[12]
آيتاللهآقانورالدين بعد از كسب درجه اجتهاد در سال 1307.ق از نجف به اراك مراجعت نمود. گذشته از تقوا و شيوه زاهدانه زندگي، مداخله موثر و قاطع وي در مسائل اجتماعي و سياسي و حمايت وي از مشروطه و دفاع از حقوق مردم در برابر عوامل حكومت، ياغيان زورگو و نمايندگيهاي كمپانيهاي خارجي، از وي چهرهاي برجسته و وجيهالمله ساخت؛ بهطوريكه دراندكزماني پس از مراجعت از نجف، وي به برجستهترين و بانفوذترين شخصيت روحاني شهر و منطقه تبديل گرديد و رياست امور ديني، اجتماعي و سياسي اراك را عهدهدار شد. بدونترديد هيچ شخصيتي در تاريخ اراك به اندازه آيتاللهآقانورالدين صاحب نفوذ و حرمت ديني و اجتماعي نبوده است.
دراينزمان شهر اراك از جمله مناطقي در كشور محسوب ميشد كه زمينه فعاليتهاي آزاديخواهانه در آن بسيار مهيا بود. حضور آيتاللهآقانورالدين در اراك و حمايت وي از مشروطه، باعث شده بود مشروطهطلبان در اين شهر با موانع بسيار كمتري نسبت به ديگر مناطق كشور فعاليت نمايند. تعدد مجالس و انجمنهاي سياسي در اراك، از رونق جريان مشروطهطلبي و آزاديخواهي در اين شهر حكايت دارند.[13]
ابراهيم دهگان در اين زمان از شش انجمن سياسي فعال در اراك ياد ميكند: «در بدو مشروطيت در عراق همچون ديگر شهرستانها، نهضت مشروطهخواهان جنبوجوشي در بين اهالي برپا نموده و مردم دسته دسته به تشكيل انجمنهاي سري و غيرسري اقدام مينمودند. [1ــ] نخست انجمني كه از همه حساستر بوده و تقريبا هسته مركزي مشروطهخواهان را تشكيل ميداد، انجمني بود سري به نام آدميت كه رياست آن با آقااسدالله پروين بود و زير نظر احرار درجه اول شهر اداره ميشد؛ 2ــ انجمن دموكرات از انجمنهاي حساس بود كه رهبري آن با حاجميرزاعبدالعظيم و نيز آقااسدالله پروين بوده؛ 3ــ انجمن تدين در مدرسه سپهداري تشكيل و رهبري آن با يكي از دموكراتهاي علاقهمند به آزادي، علي نخستين بود؛ 4ــ انجمن آذربايجانيان، كه اكثريت اعضاي آن را آذربايجانيان مقيم عراق تشكيل ميدادند. رياست آن با ميرزاحبيبالله عكاسباشي (طاهري) بوده؛ 5ــ انجمن برادران، رهبر اين انجمن دو نفر بودند: يكي ميرزاحسنخان حرآبادي و ديگري ميرزاعلياكبر كمپاني؛ 6ــ انجمن اعتداليون، رياست آن را مجدالممالك داشت.»[14]
گرچه آيتاللهآقانورالدين به هيچيك از انجمنها و جناحهاي فوق وابستگي آشكار نداشت، اما وي را بايد رهبر اصلي جنبش مشروطهخواهي نهتنها در اراك، بلكه در ناحيه مركزي ايران به حساب آورد. نقش او در جريانات نهضت مشروطه در نواحي عراق عجم و ناحيه مركزي ايران را ميتوان با نقش استادش آخوند خراساني مقايسه كرد. اكثر سكنه ايالت عراق عجم و شهر اراك، تحت تاثير وي به مشروطه متمايل شدند و خواستار حكومت قانون بودند. آيتاللهآقانورالدين نقطه اتكا و حامي اصلي مبارزان مشروطهطلب عراقي بود. وي در مواقع حساس و مقاطع سرنوشتساز نهضت مشروطه، با صدور فتاوي و جهاديه باعث میشد تظاهرات عمومي به نفع مشروطهخواهان در اراك برپا شود. عاقبت، پس از صدور فرمان مشروطه و اهتزاز علم مشروطيت بر فراز كاخ گلستان، در اراك انجمن ولايتي تاسيس شد. رياست اين انجمن كه ارگان حكومت مشروطه در عراق عجم محسوب ميشد، با آيتاللهآقانورالدين بود. وي به همراه ديگر روحانيون مشروطهخواه اراك به نامهاي حاجميرزامحمدعليخان مجتهد، حاجملاعلي، حاجابوالقاسم كاشاني، در اين انجمن به امور مربوط به حكومت مشروطه در عراق عجم رسيدگي ميكرد.[15]
بعد از بهتوپبستهشدن مجلس و آغاز دوره استبداد صغير، انجمن ولايتي عراق نيز تعطيل شد اما حضور پرنفوذ آيتاللهآقانورالدين در اراك باعث شد مجاهدين مشروطهطلب اين شهر در دوره استبداد صغير كمتر مورد تعرض و آسيب قرار گيرند. آقانورالدين با استفاده از نفوذ و حرمت خود نزد عوام و خواص، از آزاديخواهان عراق عجم حمايت ميكرد. در سايه درايت او، شهر اراك در ناآراميها و حوادث پرافتوخيز بعد از مشروطه، مخاطرات كمتري را نسبت به ديگر نواحي كشور متحمل شد.
ابراهيم دهگان كه شرح احوال آقانورالدين را به رشته تحرير در آورده است، نمونههاي بسيار روشني را از فعاليتها و تلاشهاي آقانورالدين در دفاع و حمايت از مردم اراك در آشوبهاي سياسي بعد از مشروطه نشان داده است. بهعنواننمونه در فتنه سالارالدوله كه بسياري از شهرهاي غربي و مركزي ايران، نظير كرمانشاه، نهاوند و ملاير مورد چپاول و غارت قرار گرفتند، اراك به يمن حضور آقانورالدين مصون ماند. ابراهيم دهگان متن نامههايي را كه بين آيتاللهآقانورالدين و سالارالدوله رد و بدل شده، آورده است. دراينزمان قدرت و نفوذ آقانورالدين به حدي بود كه وي بدوناينكه از سالارالدوله تمكين كند، مانع ورود سپاهيان سالارالدوله به اراك و غارت نواحي و حومه شهر شد.[16]
در جريان جنگ جهاني اول كه نيروهاي دموكرات ايران حكومت ملي تشكيل دادند و دست به مهاجرت زدند، آيتاللهآقانورالدين نيز با صدور فرمان جهاد، به حمايت از حكومت ملي برخاست و به منظور جهاد، به مهاجرين پيوست. يحيي دولتآبادي درباره نقش تعيينكننده آيتاللهنورالدين عراقي در جريان مهاجرت مينويسد: «روحانيون اراك كه منورالفكرترين آنها آقانورالدين و ميرزامحمدعليخان بودند ... حاضر شدند كه خود از شهر حركت نموده موجبات ترغيب و تحريض جنگجويان را فراهم آورند. اعلان حركت آنها در شهر موجب هيجان شد. رجال متمول عراق از قبيل سهمالملك و صمصامالملك و غيره براي مساعدت بهظاهر حاضر گشته و جمعي از مردم شهر، خود را آماده كارزار كردند و عنوان دفاع ملي فيالجمله قوت گرفت ... اقدام روحانيون در اين كار براي تهييج قواي ايلات و عشاير و براياينكه دشمنان دين و دولت هيجان ايرانيان را تنها مستند به تحريكات آلمانها ندانند، اثر نيكو داشت.»[17]
آيتاللهآقانورالدين در سال 1334.ق به عزم جهاد و دفاع از اراك به قم و از قم به كرمانشاه و پس از مدتي اقامت در عتبات، به استانبول رفت. وي شرح سفر خود را در رسالهاي به نام بعضالحالات نوشته است كه حاوي پارهاي اطلاعات منحصربهفرد درخصوص اوضاع ايران در طول جنگ جهاني اول ميباشد.[18]
زندگي سياسي آيتاللهآقانورالدين مانع از فعاليتهاي علمي و آموزشي وي نگرديد. او پس از مراجعت از نجف، حوزه درسي در اراك تاسيس نمود و به تربيت طلاب علوم ديني پرداخت. اكثر علماي طراز اول عراق عجم از شاگردان آيتاللهآقانورالدين محسوب ميشوند. فعاليتهاي علمي آقانورالدين به حدي است كه حوزه درسي وي را مقدمه تاسيس حوزه علميه قم ميدانند. منقول است حاجشيخعبدالكريم حائري به اشاره آقانورالدين به تاسيس حوزه علميه قم اقدام نمود و حتي تامين بودجه اوليه حوزه علميه قم را به آقانورالدين نسبت ميدهند.[19]
ميزان احاطه علمي و توانايي فكري آيتاللهآقانورالدين به حدي بود كه آخوندملامحمدكاظم خراساني در حق وي ميگويد: «وفاق الاقران و الامثال و فارق الافاضل الاوائل و جعلت له القوه القدسيه.» اين معني از تاليفات كثير و ارزنده وي پيدا است كه اهم آنها به شرح ذيل است:
1ــ كتاب طهارت، صلوه، مكاسب 2ــ رسالهاي در مباحث عقليه 3ــ يك دوره كامل تفسير قرآن 4ــ رساله حقوق المرئه في شريعه الاسلام 5ــ رسالهاي در الهيات 6ــ رساله نورالايمان در رد بهاييان 7ــ رسالهاي در اصول عقايد 8ــ رسالهاي در شرح دعاي صباح 9ــ رسالهاي در شرح حديث حقيقت 10ــ رساله عقايد النوريه في حكمه المتعاليه 11ــ رساله در مساله مرجعيت 12ــ رساله براي استصحاب 13ــ سفرنامه بعضالحالات 14ــ رساله در باب بعضي قواعد.[20]
آيتاللهآقانورالدين پس از عمري تلاش و مجاهدت و عمر پرخير و بركت، در سال 1341.ق روي در نقاب خاك كشيد. مزار وي هماكنون داراي ضريح و گنبد و صحن است و يكي از مهمترين زيارتگاههاي شهر اراك محسوب ميشود.
پينوشتها
________________________________________
عضو هيات علمي گروه تاريخ دانشگاه تبريز.
[1]ــ ابراهيم دهگان، تاريخ اراك، ج 2، اراك، انتشارات اداره فرهنگ، 1330، ص 105، و
Bosworth. C. E. Arak, History. M. Iranica. Vol. 2
[2]ــ ابراهيم دهگان، كارنامه، كتابفروشي داوودي، اراك، 1345، ص 186؛ اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصري، ج 3، تصحيح محمد اسماعيل رضواني، تهران، دنياي كتاب، 1364، ص 237
[3]ــ اهلرز، «قاليبافي و تجارت فرش در اراك ــ فراهان»، ترجمه: دكتر مهرداد ترابي نژاد، فصلنامه راه دانش، شماره12-11، پاييز و زمستان 1376، ص 161
[4]ــ لسترنج، جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمه: محمود عرفان، تهران، علمي و فرهنگي، 1364، ص213
[5]ــ رضا وكيلي طباطبايي تبريزي، «تاريخ عراق»، به اهتمام منوچهر ستوده، مجله فرهنگ ايران زمين، سال 46ــ1345، ص 411
[6]ــ ابراهيم دهگان، نور مبين يا تاريخچه زندگاني آيتالله فقيد مرحوم آقانورالدين عراقي، اراك، چاپخانه فروردين، صص 2ــ1
[7]ــ همان، صص 21ــ20
[8]ــ حسن صديق، نامداران اراك، به كوشش محمدرضا محتاط، اراك، مولف، 1372، ص 240
[9]ــ ابراهيم دهگان، نور مبين، همان، ص 23
[10]ــ داوود نعيمي، نورالباقي در تاريخ و كرامات آقانورالدين عراقي، اراك، اداره كل فرهنگ و ارشاد استان مركزي، بي تا، صص 8 ــ2
[11]ــ داوود نعيمي، آيات سرمد، زندگاني اولاد ميرعلي محمد جد اعلاي سادات كرهرود، اراك، اداره كل اوقاف استان مركزي، بيتا، صص 199ــ195
[12]ــ ابراهيم دهگان، نور مبين، همان، صص 28ــ21
[13]ــ عليرضا خزائلي، «زمينههاي انقلاب مشروطه در عراق»، مجموعه مقالات همايش علمي مشروطه، تبريز، انتشارات ستوده،1383، صص 320 ــ311
[14]ــ ابراهيم دهگان، نور مبين، همان، صص20ــ19
[15]ــ همان، ص 30
[16]ــ همان، ص 32
[17]ــ يحيي دولتآبادي، حيات يحيي، ج 3، تهران، انتشارات عطار و فردوس، 1371، ص 30
[18]ــ ابراهيم دهگان، نور مبين، متن رساله بعضالحالات، همان، ص 40 و بعد
[19]ــ داوود نعيمي، آيات سرمد، همان، ص 222
[20]ــ همان، ص 221