عکاسان به جنبش مشروطیت عینیت بخشیدند

عکاسان به جنبش مشروطیت عینیت بخشیدند

عكس‌خواني مشروطه در گفت‌وگو با اميرشهاب رضويان
 
گفتگو از: مجيد احمدي
برخی عکس‌ها از خود رویداد نیز ماندگارتر هستند و آنچنان تأثیری بر انسان می‌گذارند که تا ساعت‌ها شاید نتوانیم آن را از حافظه خود پاک کنیم. روزي كه روزنامه اطلاعات عكس ديدار همافران با امام خميني(ره) (اثر حسين پرتويي) را چاپ كرد و به تبع آن بسياري مسائل ديگر در جامعه سياسي كشور رخ داد و يا عكسي از جان مارک بوجو، برنده بهترین عکس خبری سال 2003 كه نمایی از یک بازداشتی عراقی را نشان می‌دهد در حالی که کیسه‌ای سیاه به سر پدر کشیده شده است و شاید تنها تسلی پدر نیز حضور فرزندش در آغوش باشد و هزاران مورد ديگر همه و همه از اهميت عكس و تاثير بسيار بالاي مستندسازي تصويري حكايت دارد.
جنبش مشروطه ايران براي نخستين بار عكاسي را از حالت يک تفريح اشرافي خارج و به صورت خودجوش به ميان مردم آورد.
بدون ترديد مي‌شود گفت كه جنبش مشروطه به عنوان نخستين خيزش عمومي و سراسري مردم ايران براي نخستين بار هنر درباري و تشريفاتي عكاسي را به متن جامعه آورد و شكل تازه‌اي از اين هنر را پيش چشم عكاسان آن دوره گشود.
امیرشهاب رضویان کارگردان سینماست، اما چند سالي است که به دلیل علایق شخصی عکس‌های قدیمی جمع‌آوری می‌کند و مجموعه عکس‌هایش از دوران قاجار زمینه چاپ چند پژوهش و برگزاری چند نمایشگاه عکس بوده است.

يكي از مولفه‌هاي دوران مشروطه ورود دوربين عكاسي و هنر عكاسي به بطن ايران است. عكس و عكاسي از دربار قاجار شروع شد و يك مولفه بارز درباري در آن دوران به شمار مي‌آمد، ولي با شروع نهضت مشروطه و آزادي‌خواهي در ايران اين هنر به ميان مردم جامعه آمد و از خدمت صرف به دربار به خدمت جامعه نيز گماشته شد. اين حرکت خروج دوربين از دربار چه وقت صورت گرفت و دوربين‌هاي عكاسي چه وقت از پرداخت به سوژه‌هاي تفريحي‌ شاهان به پرداخت به مضامين موجود در اجتماع تبديل شد؟
عکاسی به واسطه جنبش مشروطیت از دربار خارج شد، اما کارکرد آن در زمان خود، به اندازه اهمیتی که الان از جنبه سندیت دارد، نبود. به عقيده من جدا از عکاسی، چندين واسطه در روشنگري اين دوران وجود دارد. يكي از آنها اعلاميه‌هاي چاپ سنگي است. اين شب‌نامه‌ها و اعلاميه‌‌ها از منظر يك حركت اجتماعي و سياسي، اولين بار در دوران مشروطه مطرح مي‌شود. در مواردی از چاپ عکس هم برای اطلاع‌رسانی استفاده می‌شده، به طور مثال از روی نامه علمای نجف به محمدعلي شاه عكاسي و بعد چاپ و تکثیر مي‌شود.
در آن زمان تکثیر عكس به واسطه مطبوعات با يك مشكل مواجه بوده، چون با فن‌آوری چاپ سنگی که گونه‌ای از دست‌نویس قابل تکثیر بوده، تنها نقاشی‌های شبه سیاه قلم امکان چاپ داشته و استفاده از عکس به عنوان یک سند در مطبوعات چاپ سنگی عملا ممکن نبوده است. شماره‌هاي متعدد روزنامه «وقايع‌الاتفاقيه» يا روزنامه «دولت عليه» كه از اولين مطبوعات ما هستند با چاپ سنگي طبع شده‌اند نه با حروفچینی سربي. در اين دو روزنامه تنها تصاویر موجود، نقاشي و طراحي‌هایی است كه همه دستي‌اند و عكس در این نشریات دیده نمی‌شود. فن‌آوری چاپ سربی و گراورسازی در آن دوره در ایران وجود داشته، اما به دلیل گرانی و پیچیدگی فنی، عملا تا سال‌ها چاپ سنگی شیوه مطلوب چاپ مطبوعات، اطلاعیه‌ها و حتی کتاب‌ها بوده است. به طور نمونه بخشی از اعلامیه‌های حکومتی که فرامین حکومتی بوده، با گراور عکس شاه و حروفچینی سربی چاپ می‌شده است.
پس عكاسي به واسطه محدوديت‌هاي انتشار و تكثير به مطبوعات راه پيدا نمي‌كند، اما كاريكاتور، طراحي و نقاشي وارد رسانه‌هاي چاپي مي‌شود، ولي عكاسي در يك مرحله زماني دیگر وارد حرکت رسانه‌اي كشور مي‌شود و پاسخگوي مسائل مشروطه‌خواهان مي‌شود.
عكاسي در ابتدای جنبش مشروطیت، به صورت يك رسانه خبري نيست و بيشتر جنبه مستندسازی یا ثبت وقایع را دارد و در خلال اين ماجرا يك‌سري عكاس هستند كه وقايع را ثبت مي‌كنند. از 14 مرداد ماه 1285 شمسی و شکل‌گیری مجلس شورای ملی تا دوم تیر ماه 1287 که قزاق‌ها مجلس را به توپ می‌بندند و خانه ملت را ویران می‌کنند، يك حركت در ايران به وجود می‌آید كه قبل‌تر از آن تجربه نشده است. مجلس شورا تشکیل می‌شود و آنقدر این حرکت برای مردم جالب است که به مجلس عنوان مجلس مقدس شورای ملي را می‌دهند و مجلس و حیاط آن می‌شود تفرجگاه مهم تهران و بسیاری در مجلس عکس یادگاری می‌گیرند و همه اينها به سوژه‌هاي عكاسي بدل مي‌شوند.
تعدادی از این عکس‌ها هم به صورت کارت پستال چاپ و تکثیر می‌شوند و تحت عنوان ورقه پستی ایران به فروش می‌رسند. اين عكس‌ها براي اولين بار توسط كساني كه در گراورسازي تخصص دارند ساخته مي‌شود كه يكي از آنها شهيدي است به نام عبدالرزاق حكاك (مدني) كه لوح عدل مظفر سردر مجلس شورای ملي را ساخته است. این لوح تا 30 سال پيش نيز بر بالای سردر مجلس قرار داشت و بعد از انقلاب برداشته شد و الان در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود.
به نظر می‌آید عبدالرزاق که در لاله‌زار یک کارگاه گراورسازی و حکاکی تحت عنوان «دارالصناعه وطنیه» داشته، جزو اولين كساني باشد كه كارت پستال چاپ مي‌كند. در اينجا مي‌‌بينيم كه عكس به دلیل محدوديت‌های نشر در مطبوعات، به كارت پستال تبديل شده، از اين طريق وارد بطن جامعه مي‌شود. كارت‌پستال‌هاي زيادي از آن دوره موجود است و بسیاری از شخصیت‌ها و اتفاقات مهم آن دوره با كارت پستال معرفی می‌شوند و از این طریق وارد جامعه مي‌شوند، به عبارت دیگر، عكاسي در اين دوران از طريق كارت پستال مطرح مي‌شود.
از سوی دیگر عكاسي در مرحله اول خود يك واسطه خبری صريح و سریع نيست. اشعاري كه ميرزاده عشقي يا عارف مي‌سرودند، یا مقالات نسیم شمال و دهخدا و صوراسرافیل، به نسبت عكس‌هايي كه از آن دوران گرفته می‌شده، خيلي صريح‌تر بوده‌اند و بر مردم جامعه ما تاثير بيشتري مي‌گذاشته‌اند. در هر دوره تاريخي رسانه شكل خودش را دارد. در زمان مشروطيت تصنيف و اشعار حماسي و انقلابي به مراتب كاركردی مهمتر از عکاسی داشته است.
به عقيده من مهمترین كاري كه عكاسان دوران مشروطیت كردند این بود که جنبش مشروطه را به واسطه عکس، مدون و مصور كردند و آن را به صورت مجموعه‌ای سند تصویری ارزشمند، براي امروزي‌ها به جاي گذاشتند.
وقتي عكس‌ها به كارت پستال تبديل شد كاركرد اجتماعي پيدا ‌كرد و به عنوان ورقه پستي از آن استفاده شد. پشت عكس‌ها يك تعليقه و يادداشتي مي‌نوشتند و آن را پست مي‌كردند. عكس‌هاي «ستارخان»، «باقرخان»، «جعفرخان آذربایجانی»، «میرزا علی اصغر امین السلطان»، «میرزا حسین خان سپهسالار»، «سیدجمال واعظ»، «مجلس مقدس شورای ملی»، «ساختمان مجلس پس از تخریب» همگي به اين شكل تکثیر و ماندگار شده است.
بعد از تعطیلی مجلس از دوم تیرماه 1287 تا فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان در روز 22 تیرماه 1288 و فرار محمد علیشاه، که به دوران استبداد صغير معروف است، بيشترين حركت عكاسان در تبريز است؛ يعني همزمان با گسترش مشروطه‌خواهي آذربايجاني‌ها. می‌دانیم که تبريز وليعهد‌نشين است و بعد از تهران، مهم‌ترين شهر سیاسی ايران در آن دوره است. در اين شهر به دلایل مختلف ساز و كار عکاسی موجود است. ولیعهد عکاسباشی مخصوص دارد و علاوه بر این تعدادی عکاس قفقازی هم در تبریز حضور دارند.
اولين عكس‌هاي مبارزات آذربایجانی‌ها را عكاسان درباري تبريز گرفتند و پس از آن هم عكاسان گرجي و ارمني هستند كه عكس‌های مجاهدين مشروطه‌ را مي‌گيرند و آن دوران را ثبت می‌کنند. اين عكاسان علاوه بر ثبت چهره‌هاي افرادي نظير ستارخان، باقرخان، حيدرخان عمواوغلي، افراد رده دوم و سوم مشروطه را نيز به ثبت رساندند. در اینجا باید به نقش تاریخی احمد کسروی هم اشاره کرد. وی با نگارش کتاب «تاریخ انقلاب مشروطه» علاوه بر تاریخ‌نگاری، با جمع‌آوری و چاپ بخشی از عکس‌های مشروطه‌خواهان، کاری ارزشمند انجام داده است و بخشی از اسناد تصویری مشروطیت را حفظ کرده است که حتی اگر شما حوصله مطالعه تاریخ مشروطیت را نداشته باشید فقط با تورق و نگاهی مختصر به عکس‌ها، با انقلاب مشروطیت آشنا می‌شوید و این از کارکردهای مهم عکس‌های این دوره است که هزاران نکته ناگفته را در خود دارد که منبع مهمی برای محققان بعدی خواهد بود.
جالب است كه در دوران استبداد صغیر، آدم‌ها از شناخته شدن ترسي ندارند، همه مي‌دانند كه اگر حكومت مركزي تبريز را فتح کند، مشروطه‌خواهان را دار مي‌زنند؛ يعني دقيقا همان بلايي كه حدود 10 سال بعد روس‌ها بر سر مشروطه‌خواهان تبریز مي‌آورند، ولي باز هم ابايي از گرفتن عكس ندارند. عكاسي يك فرآیند مدرن و فاخر به شمار مي‌آيد. در عكس‌ها مي‌بينيم كه مشروطه‌خواهان لباس‌هاي خوبشان را مي‌پوشند، قطار فشنگ‌هايشان را مي‌بندند و دو طرف ستارخان و باقرخان به تعداد مساوي و متقارن مي‌نشينند و منظم مي‌ايستند.
عكاسی تدریجا با مشروطه از دربار خارج شده، بین مردم مي‌آيد. پيش از آن مردم به آن نيازي احساس نمي‌كردند و عکس هنوز به عنوان نشانه‌ای از هویت فردی محسوب نمی‌شد. فردیت آدم‌ها با يك اسم ساده بيان مي‌شود. مثالي مي‌زنم. خود رضاشاه در روزهای پس از کودتای 1299 وقتي اعلاميه معروفش براي حكومت نظامي را مي‌نويسيد در پايين آن مي‌نويسد «رضا». يعني نه شناسنامه‌اي وجود داشته نه هیچ ورقه هویت ديگري. آدم‌ها هويت خود را با اسم‌شان داشتند. طبیعی است که در اين شرايط به عكس احتياجي نداشتند، ولي بعد از مشروطه عكاسي به تدريج نقش‌هاي ديگري نيز بازي مي‌كند. اولين تذكره‌ها و پاسپورت‌ها كه در اواخر قاجار چاپ شده است يك كاغذ بزرگ با ابعادي در حدود 30*40 سانتي‌متر است. اسم و مشخصات ظاهری صاحب گذرنامه را به فرانسه و فارسی دارد و در قسمت پائين آن جاي يك عكس كوچك وجود دارد. جالب است که حتي تذكره‌ها هم بر پايه اطلاعات نوشتاري سوار است و در مورد ویژگی‌های مشخص چهره صاحب گذرنامه مشخصا اطلاع می‌دهد که مثلا طرف ریش و سبیل دارد یا علامت مشخصه‌ای در چهره‌اش دیده می‌شود.
مشروطيت عكاسي را به عنوان يك پديده اجتماعي و يك رسانه مطرح مي‌كند. وقايع مهم آن دوران را عكاسي ماندگار كرده است و حتي در سال‌هاي بعد از جنبش هم مي‌بينيم كه عکاسی اجتماعی فعال است. عکس‌های جنبش جنگل و جمهوری گیلان، شیخ محمد خیابانی، اعدام مشروطه‌خواهان توسط روس‌ها در تبریز و حتی عكس سر ميرزا كوچك‌خان جنگلي و كلنل پسيان از نمونه عکس‌هایی است که پس از جنبش مشروطیت ثبت شده است.
به عبارت دیگر عكاسي در ایران مبدل به یک جریان اجتماعی می‌شود و تا الان هم كه به عكاسي اجتماعي معروف شده است، عکاسان ما ادامه‌دهنده مسیر عکاسان دوران مشروطه‌اند. عكاسی از تفرج و تفريح پادشاه در دوشان تپه شروع می‌شود و به عكس‌های مشروطه‌خواهان مي‌رسد و پس از آن در دوران نهضت جنگل و تحولات دوران رضا شاه و جنبش ملی شدن نفت، انقلاب 57، جنگ 8 ساله و وقایع مهم بعد از جنگ عکاسان ایرانی حضور دارند.

آيا مي‌توانيد به يك عكس به عنوان اولين عكس سياسي ايران اشاره كنيد؟
اولين عكس سياسي ايران، عكس ميرزا رضاي كرماني، بعد از كشتن ناصرالدين‌شاه در سال 1313 قمري است. میرزا رضا را با غل و زنجیر روبروی دوربین نشانده‌اند و نگهبانش هم کنارش ایستاده. از این عکس نسخه‌ای هم بدون حضور نگهبان موجود است. جنازه میرزا رضا بر بالای چوبه دار هم مرتبط با همین موضوع است که در آرشیوها موجود است.

اگر بخواهيم افرادي را نام ببريم كه توانستند عكاسي را در آن دوران عكاسي را از دربار بيرون كشيدند، بايد به عكاسان تبريزي اشاره كنيم. درست است؟
بله و علاوه بر آنها عكاسان تهرانی. چون در جامعه سنتي ما نسبت به اين پديده مدرن، با دیدی بسته نگاه می‌شد، در نتيجه بيشتر عكاسان دوران اول عكاسی ایران، در دربار رشد يافتند يا بيشتر از اقليت‌هاي مذهبي بودند و همین‌ها بودند که کم کم توانستند در سطح شهرها عکاسی کنند.

آیا اين یک قاعده کلي است؟
خير. به عنوان مثال در زادگاه من (همدان) يكي از استثناها وجود دارد. يكي از عموزاده‌های پدربزرگ من، به نام رضوي مبرقع كه سیدی معمم بوده، عكاسي مي‌كرده است. مجموعه‌ای از عکس‌های رضوی مبرقع از همدان دوران قاجار را، یکی از بازماندگانش به مرحوم بهمن جلالی داده بود که امیدوارم روزی بتوانم آنها را ببینم. فرهیخته‌ای دیگر به نام ميرزا علي‌اكبر لاجوردي، پدر میرعبدالرزاق حکاک هم در دوران ناصری در همدان عكاسي مي‌كرده است.
در آن دوره، نزد عوام‌الناس، عكاسي نماد بي‌ديني به حساب مي‌آمده و به عنوان دست بردن در كار خدا و خلق يك آدم بدون حیات، حرکتی مذموم بوده است، ولي طی يك روند تدريجي فوايد عکاسی براي همان جامعه سنتي‌ ما كه با آن ستيز داشته، مشخص مي‌شود، پس آن را قبول مي‌كنند.
جامعه سنتي ما هميشه در مقابل يك حركت مدرن جبهه مي‌گرفته، ولي عكاسي با يك جنبش اجتماعي به نام مشروطه‌خواهي حركت مي‌كند و خود به خود و به صورتی نرم با اين حركت خود را تثبيت مي‌كند، به همين دليل است كه ما عكس‌هاي بسيار زيادي از دوران مشروطه داريم که مردم در آن حضور دارند.

انگيزه‌هاي مشروطه در عكاسي بسيار ديده مي‌شود. با توجه به روند شكل‌گيري اين دو جريان كنار هم آيا مي‌توان گفت عكاسان آن دوران نيز سلايق سياسي و فكري نزديك به مشروطه‌خواهي داشته‌اند و به همين دليل بر روي عكس گرفتن از مشروطه‌خواهان زياد كار كرده‌اند؟
بله، مي‌توان گفت كه عكاسان نيز مشروطه‌خواه بودند. اصولا مشروطه به ما مفهومي از وطن مي‌دهد. تا پیش از آن دوران شاهد يك جريان منحط اجتماعی هستيم كه از دوران صفوي تا دوران ناصري ادامه دارد كه مفهومي از وطن و هويت ملي در آن ديده نمي‌شود.
به عقيده من ناصرالدين‌شاه فردی موثر در شکل‌گیری مشروطیت و عكاسي در ايران است. او جوانان ايراني را به خارج مي‌فرستد و آنها با مفاهيم آزادي و دمکراسی و پارلمان و قانون آشنا مي‌شوند و در بازگشت خود به ايران مفاهيم و انديشه‌هاي نو را از بيرون وارد مملكت مي‌كنند و يك جريان روشنفكري را به ايران مي‌آورند. ناصرالدين‌شاه عكاس نيز بوده و آقارضا عكاس و عبدالله قاجار را در دربار مي‌پروراند.
ناصرالدين‌شاه وقتي به غرب مي‌رود به فكر تجدد و تحول مي‌افتد. او در جايي مي‌گويد که من مي‌دانم آزادي چيست ولي اگر آن را الان به مردم بدهم هرج و مرج مي‌شود؛ يعني زيرساخت‌ها آنقدر معیوب بوده كه هيچ تحولي به صورت يك‌باره قابل اجرا نبوده است. در همان شرایط يك تعدادي از رجال ما ظاهربين بوده‌اند به عنوان مثال ظل‌السلطان درخت‌هاي چنار 200 - 300 ساله چهارباغ را مي‌برد و دانه‌ای دو تومان می‌فروشد که با پول آن لباس‌هاي فرم برای قشون تهيه كند و از آنها فقط یک روز سان ببيند!
حال به اين پرسش مي‌پردازيم كه آيا عكاسان مشروطه‌خواه بودند يا نه؟ مردم در اين دوران دوست دارند دلايل بدبختي خود را بدانند. در اين شرايط که ملت ما هميشه ظلم ديده، سركوب شده، استبداد را با پوست و خون خود تجربه کرده، حال که بويي از آزادي به مشامش مي‌خورد به پا می‌خیزد و طبیعی است عكاسان هم كه جزئي از همين ملت هستند با حرکت ملی همراه شوند. نمونه تاریخی قابل اشاره هم شهادت میرزا جواد خان عکاس فرزند میرزاحسین خان (مظفری) در سال 1287 شمسی در رابطه با مشروطیت است. سندیت غیر قابل انکار عکس، در باور پذیری اخبار و رویدادهایی که از طریق عکس انتشار می یافت، تردیدی برای توده مردم باقی نمی گذاشت. از جمله تکثیر عکس فرمان مشروطیت با امضای مظفرالدین شاه مایه باور مردم شد. عکس به رسانه ای در خدمت مشروطه مبدل شده بود و طرفداران استبداد به دنبال زهر چشم گرفتن از عکاسان بودند. میرزا ابراهیم خان کلانتر باغمیشه ای در کتاب "خاطرات شرف الدوله"، به نقش عکس در جنبش می پردازد و به موضوعاتی نظیر محدودیت ها برای عکاس ها، ‌ضرب و شتم آنان و بستن مغازه ها یشان، چگونگی تکثیر عکس قهرمانان مشروطه اشاراتی دارد. میرزا ابراهیم خان که در اولین دوره مجلس شورای ملی نماینده تبریز بوده می نویسد: "دیروز چهارم شعبان چندین قزاق و ژاندارم مغازه ها و عکاسخانه ها را بر حسب امر جستجو کرده در هر جا عکسی از وکلا بوده ضبط کرده اند و خرید و فروش عکس کلاً قدغن شده است." و شاید خشن ترین نمونه تاریخی قابل اشاره شهادت میرزا جواد خان عکاس فرزند ‌میرزاحسین خان (مظفری) در سال 1287 شمسی در رابطه با تکثیر عکسهای سران مشروطیت است که که همزمان با موج دستگیری و بازداشت آزادیخواهان، بیشترین محدودیت ها و سانسور و نظارت بر کار عکاسان اعمال می شود و ميرزا جواد خان، كه در خيابان لاله زار تهران آتليه عكاسي داشته به جرم عكاسي از عمال استبداد و همچنين فروختن عكس سردارملي مشروطه، ستارخان، در هشتي مجلس مورد حمله اوباش قرار می گیرد و جنازه اش را در چاهي می اندازند ومدتها بعد خانواده ي وي می توانند موافقت دربار را مبني بر دفن وي در ابن بابويه كسب كنند.

در طول تاریخ تقریبا 100 ساله عکاسی عکس‌هایی دیده می‌شود که خود جریان‌ساز می‌شوند؛ یعنی عکسی خود معلول جریانی شود و واكنش جامعه را برانگيخته باشد. مانند عكس‌ ديدار همافران با امام. آیا در دوران مشروطه نیز چنین عکسی وجود دارد؟
در اوان شکل‌گیری مشروطیت یک عکس معروف از "جوزف نوز بلژیکی" سرپرست گمرکات کشور داریم که همراه یک هموطن دیگرش با لباس روحانیان در حال کشیدن قلیان است و در ماه محرم سال ۱۳۲۳ قمری برابر ۱۲۸۴شمسی عکسی دیگر از وي پیدا می‌شود که در يك مجلس بزم و بالماسکه گویا در خانه امين‌السلطان نوز لباس روحانيت بر تن كرده و زنان بي‌حجاب هم در آن مشاهده مي‌شدند. چون اين عكس كشف شد آن را نزد آیت‌الله ميرزا مصطفي آشتياني بردند و آیت‌الله سيدمحمد بهبهاني هم در مجلس درس و بر منبر نسبت به اين عمل شديدا معترض شد. عده‌اي از علما نيز ايشان را همراهي كردند.
از طرف دیگر بازرگانان که نسبت به تعرفه‌های سنگین گمركی نوز معترض بودند به علما پیوستند. اين عملكرد نوز باعث اتحاد علما و بازرگانان شد و اين دو طبقه نقش مهمي در پيروزي مشروطيت ايفا كردند.
پس از آشکار شدن مبارزه مردم با دولت محمدعلیشاه، تعداد زیادی عکس توسط عکاسان بعضا ناشناس تهیه شده که هر یک به عنوان سندی تاریخی و منحصر به فرد قابل بررسی است.
به طور نمونه عکس معروف فداییان مشروطیت در زنجیر است که به تاریخ 23 جمادی الثانی 1326 قمری بعد از حمله به مجلس در باغشاه برداشته شده و از عکس‌های تاثیرگذار آن دوره است و هنوز بعد از یکصدسال برای هر ایرانی وطن‌دوستی باعث تاثر است که چگونه یک حکومت فرزندان خوب ملت را این گونه رنج می‌داده است.
یک عکس مهم دیگر در این دوره جنازه اسماعیل خان از تفنگداران سابق مظفرالدین شاه است که به دلیل پیوستن به مجاهدان مشروطه در تهران به دار کشیده شده است.
عکس مهم دیگر این دوره جنازه شیخ فضل‌الله نوری بر دار است که پس از فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان محاکمه و اعدام می‌شود.
جدا از عکس‌های متعدد مجاهدان مسلح که با ستارخان، باقرخان، سپهدار تنکابنی، سردار اسعد و دیگر سران مشروطه گرفته شده چند عکس مهم دیگر وجود دارد که با دیگر عکس‌های دوران مشروطیت متفاوت است و جز اولین عکس‌های خبری ایران است. یکی مربوط به کشتار اهالی یک روستا در آذربایجان توسط قوای دولتی است که در بستر یک رودخانه خشک، میان کشته‌شدگان، اجساد کودکان هم دیده می‌شود و عکس دیگر مربوط به اجساد قوای دولتی ماکو است که به دست مشروطه‌خواهدن کشته شده‌اند و فاتحان کارزار، لباس‌ها و کفش‌های جنازه‌ها را در آورده‌اند.
عکس‌های مهم دیگر این دوره مربوط به اعدام 8 نفر از مشروطه‌خواهان، از جمله برادرزاده‌های ستارخان در باغ شمال تبریز توسط روس‌ها در روز عاشورا (دی ماه) سال 1289 شمسی است و سالدات‌های روس با افتخار پای درخت‌های باغ شمال که بدن مشروطه‌خواهان از آنها آویزان است، ایستاده‌اند.
بعد از مشروطیت هم دو مورد مشخص داريم كه عكاسي باعث يك حركت مي‌شود.
اولی ماجرای قتل ماژور رابرت ایمبری در روز جمعه ۲۷ تیر ۱۳۰۳ که از حوادث مهم دوران سردار سپهی رضا خان است که طی آن ماژور ايمبري کنسول آمريكا هنگام عكسبرداري از سقاخانه آشيخ‌هادي كه در آن روز، شايعاتي در مورد معجزات آن در افواه بود، مورد هجوم و حمله عده‌ زيادي از مردم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. پس از انتقال به بيمارستان نظميه عده‌اي از مردم داخل بيمارستان شده با داس و قمه و چكش و آب جوش او را به قتل ‌رساندند. به دنبال اين حادثه در تهران حكومت نظامي اعلام شد و رضا خان به بهانه این واقعه توانست قدرت بیشتری در تهران پیدا کند و تعدادی از مخالفان خود را دستگیر یا از موقتا از صحنه خارج کند.
و اما يكي از هوشمندانه‌ترين و تلخ‌ترين استفاده‌ها از عكس‌ها مربوط به زمانی است که احمدشاه در سال 1302 از ايران خارج مي‌شود و به اروپا مي‌رود. مدتی بعد که احمد شاه قصد بازگشت به ایران را دارد، شایعه‌ای در تهران مي‌پيچد مبني بر اينكه وهابي‌ها به اماكن متبركه کربلا حمله كرده‌اند و مردم تهران در تنها ميدان رسمي شهر تهران؛ يعني ميدان توپخانه تجمع مي‌كنند و شعار مي‌دهند و از اين تظاهرات عكسی گرفته مي‌شود و عكس مذکور توسط عوامل رضاخان براي احمدشاه فرستاده مي‌شود و به احمدشاه پیغام می‌دهند كه مردم در اعتراض به بازگشت شما تجمع كرده‌اند و احمدشاه هم مي‌ترسد و سفرش را به تعویق می‌اندازد و نهایتا در یک دوره دوساله رضاخان می‌تواند وی را از سلطنت خلع کند و خود بر جای او بنشیند و تاج بر سر بگذارد.

مي‌بينيم در دوران مشروطه قومیت‌ها در عكاسي بسيار مطرح‌تر هستند، به خصوص ارامنه، آيا دليلي داشته و یا آيا شما مي‌توانيد براي آن دليلي متصور شويد؟
يك دليل تاريخي دارد. وقتي شاه‌عباس به قولی 400 هزار ارمني را از ارمنستان به ايران کوچاند، چند هدف را دنبال مي‌كرد. اول مي‌خواست يك سرزمین سوخته (فضاي مرزي خالی از سكنه) بين ايران و عثماني ايجاد كند و در درجه دوم مي‌خواست از توان صنعتگري اين قوم در ايران بهره ببرد.
بعد از اينكه ارامنه در ايران جا گير شدند و پس از ورود دوربين عكاسي به ايران، اروپاييان به خاطر قرابت مذهبي كه با ارامنه داشتند از آنها بیشتر به عنوان دستیار در عكاسي استفاده كردند، ضمن اينكه خانواده‌هاي مذهبي ايران با عكس رابطه آنچناني نداشتند.

در آن دوران تعداد زيادي عكس مي‌بينيم كه به شيوه نظامي گرفته شده است. حجم گسترده‌اي از عكس‌هاي آن دوران را عكس‌هاي نظامي تشكيل مي‌دهد. آيا مي‌توان به اين جمع‌بندي رسيد كه اين جريان در آن دوره هنر عكاسي خيلي اهميت داشت يا شرايط جامعه دخيل بوده است؟
بعد از شكست ايراني‌ها از روس‌ها طی دو جنگ در اوايل قرن 19 ميلادی، خيلي روحيه ياس بر ايران حاكم مي‌شود. روشنفكر و سياست‌مدار ما به دنبال چاره‌اي بوده است. در آن دوره است كه برای ارتش‌سازي به شیوه اروپایی از سوئدي‌ها برای تاسیس ژاندارمری و از روس‌ها برای تشکیل نیروی قزاق کمک گرفته می‌شود. عکاسی هم یکی از مظاهر دنیای مدرن است که مورد اقبال قرار می‌گیرد. ما ايراني‌ها از عكس بسيار خوشمان مي‌آيد و پادشاهان ما از مردم بيشتر به عکاسی علاقمند بوده‌اند. ناصرالدين‌شاه عاشق عكاسي بوده و تعداد زیادی از عكس‌هاي عكسخانه كاخ گلستان متعلق به ناصرالدين‌شاه است. كوتوله‌ها، زنان، خواجه‌باشي‌ها، رجال و سیاستمداران و حتي عكس‌هاي طبيعت از جمله کارهای عکاسی اوست.
گرايش به مدرنيته در او بسيار موج مي‌زد. او مشوق شكل‌گيري فنون جديد در ايران است. در دوره او مقدمات تحولات صنعتی و سياسی در ایران شکل می‌گیرد. ما يك شخصيت سياسي مي‌شناسيم، به نام اميركبير كه همه فكر مي‌كنند تمام اين كارها را او كرده است. سال‌هاي صدارت اميركبیر زياد نبوده است. ما او را مي‌شناسيم و بقيه رجال را از ياد برده‌ايم، در صورتي كه در طول تاريخ رجال زيادي اين مملكت را ساخته‌اند. اينها آفرينندگان ايران جديد بودند.

اولين دوربين زمان چه كسي به ايران وارد شد؟
مورخان عکاسی می‌گویند اولين دوربين عكاسي زمان محمدشاه قاجار و در سال 1220 قمری یا 1258 شمسی توسط ژول ریشار وارد ايران شد.

يكي از مهم‌ترين چيزهايي كه در عكاسي وجود دارد بحث آموزش آن است. اين تجربه‌ها چگونه به نسل بعدي داده مي‌شده است؟
اوایل به روش استاد شاگردي بوده است، بعد از ژول ریشار و مسیو کارلهییان فرانسوی، گویا آقا رضا عکاس به دستیاری کارلهییان مشغول می‌شود که بعدها لقب عکاس‌باشی از ناصرالدین شاه می‌گیرد. همچنین در دوران ناصری چندین کتاب عکاسی هم به دستور شاه تهیه می‌شود: کتاب فتوگرافی نویسنده نامشخص (در کتابخانه اعتضادالسلطنه) کتاب عکاسی میرزا محمد محلاتی، رساله عکاسی میرزا احمدخان صنیع السلطنه، ترجمه کتاب عکاسی نوشته علی بخش میرزا، کتاب مجموعه الصنایع نوشته میرزا محمد شیرازی ملک الکتاب، کتاب فن عکاسی نوشته مسیو لیبر و ترجمه از فرانسه توسط آنتوا سوریوگین و تقدیم آن به مظفرالدین میرزا ولیعهد، کتاب کشف الصنایع و منتخبات نوشته علی الحسینی، کتاب قواعد عکس و تلگراف توسط حسن بن علی بن رضای لاهیجی نجفی، رساله محمود نوشته میرزا محمود محلاتی، عکاسی جدید نوشته گارنیک دالکیجیان، کتاب صنعت عکاسی مسیو پاپاریان دواسازن طور که در تاریخ عکاسی ایران آمده از سال 1239 شمسی عکاسی هم به درس‌های دارالفنون اضافه می‌شود که قطعا باعث رشد نگاه عکاسان ایرانی شده است.

تقريبا همان دوران نقاشي هم دچار تحول مي‌شود و كمال‌الملك به اروپا رفته و رئاليسم اروپايي را به ايران آورد. آيا مي‌توان بين زيبايي‌شناسي عكاسي و نقاشي رابطه‌اي درستي پيدا كنيم؟
زيبايي‌شناسي عكاسي آن دوران تابع آن زيبايي‌شناسي نقاشي کلاسیک كه كمال‌الملك از اروپا آورده است، نيست و اتفاقا بيشتر تابع زيبايي‌شناسي نقاشي و معماري اصيل ايراني است.
در مشرق زمين تقارن يك اصل مهم است كه در عكاسي این دوران بسيار رعايت شده است. در اولين عكس مجلس شوراي ملي مربوط به 1285 شمسی صنیع‌الدوله، رئيس مجلس در وسط عکس روی صندلی نشسته، 10 نفر سمت چپ و 10 نفر سمت راست او، بر روي صندلي نشسته‌اند که به نظر اشخاص مهمتری می‌آیند. نفرات درجه دوم پشت سر ایشان ايستاده‌اند و درجه سومي‌ها چهارزانو روی زمین نشسته‌اند. اين گونه چینش افراد در عکس، تابع قواعد زیبایی شناسی سنتی ما بر مبنای تقارن است و يا در مورد ديگري مي‌توان به عكاسي در آفتاب و سايه اشاره كرد. در نقاشي قدیم ما سايه و روش نداریم و عكاسي‌هاي ما در آن دوران نيز اصلا در آفتاب نيست و عكس‌هاي موجود بیشتر در سایه عکاسی شده‌اند.

تا چه حد عكس‌هاي دوران مشروطه در داخل ايران است و چه قدر خارج از ايران است؟
خيلي نمي‌دانم. چندین مرکز وجود دارد که عکس‌ها را حفظ می کنند، مثل سازمان اسناد ملی، مرکز مطالعات تاریخ معاصر و کتابخانه مجلس، ولي بسيار اميدوارم كه عكسخانه كاخ گلستان خيلي بهتر از اين حفظ شود و عکس‌های آن تدریجا چاپ شود.

چه باري از رويدادهاي دوران مشروطه بر دوش عكاسي است؟
به نظر من عكاسي همسنگ با وقايع‌نگاري آن دوران در جهت روشنگري مطالبات جنبش مشروطه موثر بوده. عكس‌هايي كه باقيمانده است كم‌ارزش‌تر از كتاب «تاریخ مشروطه» احمد كسروي يا کتاب «حیات یحیی» از وقايع‌نگاري‌‌هاي ميرزا يحيي دولت‌‌آبادي نيست.
اگر عكاسي نبود ما تصوري از جنبش مشروطه، وقایع و رهبران آن نداشتيم. عكاسي به جنبش مشروطه عينيت ‌بخشیده است و تصویری کرده است. خيلي‌ها تاريخ مشروطه را نخوانده‌اند اما ستارخان و باقرخان را از روی عكس آنها مي‌شناسند.