حاج آقا نورالله،اسلام رازنده کرد!

حاج آقا نورالله،اسلام رازنده کرد!

در هشتادمين سالگرد نهضت قم امروز همايشي در اصفهان برگزار مي شود. به همين مناسبت دکتر موسي نجفي و موسي حقاني از پژوهشگران عرصه تاريخ معاصر ايران گفتگويي مفصل با مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي حسين مظاهري انجام داده اند که گزيده آن پيش روي شماست.


يک نکته جالب و سوال برانگيز در زندگي آقا نجفي و حاج آقا نورالله اين است که وقتي اينها حرکتشان را در مشروطه شروع کردند در اصفهان بزرگان ديگري هم مثل مرحوم درچه اي ، جهانگيرخان و مرحوم آخوند کاشي نيز هستند.
در دوره تنباکو هم که اولين بار حکم تحريم قبل از ميرزاي شيرازي ، توسط آقا نجفي صادر شد، ايشان 47 48سال سن داشتند در صورتي که آن زمان مرحوم سيد فشارکي در اصفهان بودند و بسياري ديگر از بزرگاني که سنشان از ايشان 3020 سال بيشتر بوده و ما در اصفهان نمي بينيم که کسي حکم ايشان را لغو کرده باشد؛ اگر برخي از علما موافقت نکردند، مخالفتي هم نکردند.
در صورتي که در تهران علما 2گروه شدند، مشروطه خواه و مشروعه خواه ، در نجف اشرف هم در مقابل هم 2جريان شدند اما اصفهان در عصر مشروطه چنين گروه بندي هايي ندارد و يک نوع همراهي مشاهده مي شود که اين وفاق در دوره قيام حاج آقا نورالله بيشتر مشاهده مي شود.
جنابعالي خود استحضار داريد که برپايي يک قيام ضددولتي آن هم عليه رضاشاه کار سختي بوده است يعني اين که آدم 300، 400تا عالم ديني و مجتهد و طلبه را بردارد ببرد جلوي سلطان وقت بگذارد اين کار سختي است ، چطور مخالفتي نشده ؟ اين يک چيز عجيب است حتي زمان خود ما دوره اين انقلاب به هر حال برخي از مقدسين مي گفتند نمي شود، نکنيد، خون از دماغ کسي نيايد، به نظر حضرتعالي تاييد علما از اقدامات ايشان ريشه در چه مساله اي دارد؟

...هر دو بزرگوار (آقاي آقانجفي و آقاي حاج آقا نورالله)، نفوذ مردمي و نفوذ حوزوي خاصي داشتند يعني هر دو علاوه بر اين که در ميان مردم يک شهرت بسزايي داشتند (مخصوصا آقاي آقانجفي از نظر علم و از نظر عمل ) خواص هم اينها را دو روحاني مبرز مي دانستند، يعني اينها را لايق مي دانستند براي پيشتازي و رهبري ، لايق مي دانستند براي اين که رياست حوزه يا رياست روحانيت در اختيار ايشان باشد و چون چنين بود ديگر خواه ناخواه مرحوم حاج آقا نورالله و آقاي آقانجفي توانستند در صحنه هاي سياسي آن دوره ، خيلي کار بکنند حالا روحانيت يا ساکت بود يا همراه و به هرحال تقابل نبود و وقتي تقابل نبود طبعا آنها توانستند کار بکنند.
در قضاياي حضرت امام هم همين جور شد. حضرت امام هم يک نفوذ ويژه در ميان روحانيت ، مخصوصا فضلا و طلاب روشن بين داشتند و اين نفوذ حضرت امام موجب شد که قد علم بکنند و بتوانند علاوه بر قيام و نهضت ، يک نظامي را معماري و تاسيس کنند. ديگران هم اگر انقلابي بودند همراه شدند، اگر هم فتوايشان اين بود که نه ، يا اين که صلاحشان نبود ساکت شدند.
حضرت امام به تنهايي توانستند کار عظيمي را بکنند و من خيال مي کنم در اصفهان اين که مرحوم آقانجفي و مرحوم حاج آقا نورالله توانستند عرض اندام بکنند و راستي هم حکومت هاي جبار وقت را شکست دادند براي خاطر اين بود که اين دو بزرگوار در ميان مردم و ميان خواص ، نفوذ کامل داشتند و ديگران يا تابع بودند يا ساکت.
مثلا در قضاياي نهضت تنباکو، هم اين دو بزرگوار و هم برادر ديگرشان مرحوم آقاي شيخ محمدعلي ثقه الاسلام در مقابل حاکم وقت اصفهان فعاليت عظيمي کردند يعني ذره اي در مقابل تهديدهاي اين پدر و پسر جبار (ناصرالدين شاه و پسرش ظل السلطان) کوتاه نيامدند. ظل السلطان آدم قلدر و نانجيبي بوده و در حکومت هم چون پسر شاه بود اختيارات کامل داشت ولي در عين حال اين بزرگان در مقابل اينها ايستادند و مقاومت کردند و شکست دادند.
يا مثلا حکم تحريم آقانجفي عليه سلطه بازار اجنبي در ايران ، اثرات مهمي داشته است. يا تاسيس آن شرکت معروف به اسلاميه از سوي مرحوم حاج آقا نورالله که در حقيقت براي استقلال خواهي و خودکفايي کشور بود و براي اين که جلوي بازار اجنبي و تسلط بيگانه ها بر فرهنگ مردم ايران گرفته شود.
يا تاسيس بيمارستان که همين بيمارستان خورشيد فعلي که اسمش را عوض کردند به بيمارستان نور به ياد مرحوم حاج آقا نورالله و يا رسيدگي به محرومين و امثال اين کارها از نظر فرهنگي و اجتماعي خيلي اهميت داشته است.
در آن سالها مخصوصا بعد از جنبش مشروطه خواهي ، اذهان و افکار بسياري از تحصيلکرده هاي مملکت به طرف غرب و غربي ها رفته بود و آن طبقه روشنفکر در همان زمان در ايران به وجود آمد و به همين سبب اين جريان روشنفکري در کشور ما به صورت ناقص و بيمارگونه متولد شد.
چون آنها با پيروي از تمدن بيگانه غربي ، از روي تعصب و جهل به فرهنگ اسلامي و فرهنگ خودي يک نحو عناد پيدا کردند و در واقع شيفته غرب شدند و از فرهنگ ملي تنفر پيدا کردند و هر جايي که شيفتگي و تنفر از روي تعصب و عناد و لجبازي و جهل پيدا شد، کار خراب مي شود چون «حب الشي يعمي و يصم» و اين يعني تقليد کورکورانه.
مبارزات همين دو برادر عظيم القدر، در تاريخ بسيار عبرت انگيز و مهم و بعدها هم در زمان ما شخصيتي مثل حضرت امام توانستند با همين نفوذشان اساسا نظام و حکومتي را بر مبناي دين ايجاد کنند.
بنابراين اگر ملاحظه مي کنيد که در برابر حضرت امام يا آقاي حاج آقا نورالله يا آقاي آقانجفي ، علماي ديگر اختلاف نکردند، به خاطر عظمت و نفوذ کلمه آنها بود که همه ، آنها را قبول داشتند و يا همراه بودند.

با توجه به درنده خويي ظل السلطان و استبداد قاجاري جايگاه مرحوم آقانجفي ، حاج آقا نورالله و برادرشان حاج شيخ محمدعلي ثقه الاسلام را در قيام تنباکو چگونه ارزيابي مي کنيد و اين مقاومت ريشه در کجا داشت؟
حرکتشان بسيار ارزنده و ضربه محکمي به حکام وقت بود. کاري که اينها انجام دادند دليل بر اين است که هم شجاع بودند و هم با تدبير، مخصوصا آقاي حاج آقا نورالله. البته آقاي آقانجفي هم خيلي شجاعتشان خوب بود و حتي مثلا براي من بعض اوقات نقل کرده اند که ظل السلطان مي ترسيد بيايد پيش ايشان براي اين که وقتي مي آمد با بي اعتنايي و سخره او را بيرون مي کردند و در مقابل ظل السلطان اين جور رفتار کردن شجاعت مي خواهد يا جمله اي که ناصرالدين شاه گفت که: «من اصفهان را به خاک و خون مي کشم شما را هم در مقابل مردم چوب و فلک مي کنم.»
دليل بر اين است که يک ذلت و ترسي براي ناصرالدين شاه پيدا شده بود و اين ترس را اين بزرگواران ايجاد کردند. لذا انصافا کارشان خيلي کار بالايي بوده ولو دشمن نگذاشت آن مشروطه اي که مي خواهند به پا بشود.
با آن ارعاب ها و آن قيامهاي ضدمشروطه و بالاخره مثل شهادت آقاي حاج شيخ فضل الله نوري (که اگر اينها قدرت و امکان داشتند، با آقاي حاج آقا نورالله و آقاي آقانجفي هم همين کار را مي کردند) قدرت نبود يعني در اصفهان يک تبعيت خوبي از اين دو بزرگوار بود هم خواص هم عموم مردم و الحمدلله با شجاعت اين آقايان ، کار و مبارزه پيشرفت کرد البته تدبير و شجاعت به تنهايي نمي تواند کار بکند، علم هم مي خواهد. مراتب علمي اين دو بزرگوار هم خيلي بالا بوده و مورد تاييد و قبول همه اعاظم آن زمان بوده است.
همچنين حضرت امام اگر مرجع نبودند، اگر مقام والاي علمي ايشان نبود نمي توانستند اين انقلاب را برپا کنند، شجاعت و تدبير ايشان نمره اول بود، اما آن که حضرت امام را به رهبري براي تشکيل اين انقلاب تبديل کرد، علم و مرجعيت ايشان بود، آقاي حاج آقا نورالله و آقاي آقانجفي هم اين جور بودند که هر دو عالم بودند، آقانجفي يک مرجع بود و از نظر علمي هم هر دو وزين بودند.
تدريس داشتند و بايد بگوييم که رياست حوزه مال اينها بود، ديگران هم رياست اينها را قبول داشتند و علمشان و شجاعتشان و چيزهاي ديگر، آن نفوذ مردمي و نفوذ در ميان خواص را ايجاد کرد و موجب شد که الحمدلله براي ايران و براي عالم اسلام خيلي کار کردند يعني از کساني که بايد در تاريخ بنويسيم و کم نوشته شده و اميدواريم اين سمينار شما زنده بکند اين چيزها را، اين دو بزرگوار و زحمات آنها براي اسلام است و اصلا من عقيده دارم که خاندان اينها يک خاندان عميق علمي و معنوي بوده ، شما ملاحظه کنيد که مرحوم آقاشيخ محمدتقي صاحب هدايه ، که خيلي بالا بوده از نظر فقه و اصول به اندازه اي که الان حاشيه ايشان اصول روز است و اين خيلي عجيب است چون معمولا اين نوشته هاي اصول بعد از 40سال ، 50سال ، تقريبا به قول عوام کهنه مي شود ولي انصافا الان اصول ايشان ، اصول زنده اي است و من عقيده دارم کار اين دو بزرگوار که نوه هاي آقاشيخ محمدتقي هستند اگر بهتر از آقاشيخ محمدتقي نبود کمتر نبود.
او از نظر علمي و اينها از نظر سياسي ، اجتماعي اسلام را زنده کردند و اگر کار اين دو بزرگوار بهتر نبود لااقل مثل کار جدشان خيلي اهميت داشت.

تاريخ نشان مي دهد که ظاهرا در دوره قاجار ارتباط عميقي بين حوزه نجف ، سامرا و اصفهان وجود داشته و به نحوي حوزه نجف و در مقطعي سامرا شايد خيلي از مسائل را به حوزه اصفهان و مخصوصا شخصيت هاي بزرگي که در حوزه اصفهان حضور داشتند ارجاع مي دادند يعني مورد اعتماد بودند و مثلا اگر از اصفهان خبري در خصوص وقايع و مسائل ايران مي رسيد مراجع عتبات به آن ترتيب اثر مي دادند و حکم و فتوي صادر مي کردند.
در مورد ابعاد اين همکاري و اعتماد، حوزه نجف يا حوزه سامرا نسبت به اصفهان مطلبي به نظر حضرتعالي مي رسد؟
بله عرض شد که اين به سبب شناختي بود که آنها از اين دو بزرگوار و مقامات علمي و اجتماعي و نفوذ حوزوي و مردمي آنها يا کلا از حوزه علميه اصفهان و علمايش داشتند و اين خيلي اهميت دارد.
چنان که آن شناختي که نجف از تهران و بزرگاني نظير حاج شيخ فضل الله يا مرحوم بهبهاني يا مرحوم ملا علي کني و امثال اينها داشتند، موجب اعتماد مي شد.
اما اطمينان علماي بزرگ مثل مرحوم آخوند نسبت به حاج آقا نورالله ، وجه ديگري هم داشت و آن اين که حاج آقا نورالله از شاگردان آقاي آخوند بودند و بسيار مورد احترام و توجه ايشان واقع مي شدند.
لکن به قول آن شاعر هزار نکته غير از حسن بايد جمع باشد تا مقبوليت عمومي پيدا بشود، علم فقط نمي تواند، تدبير فقط نمي تواند، شجاعت فقط نمي تواند بايد يک مقام جمع الجمعي پيدا بشود. مثل حضرت امام که عرض کردم ؛ اگر مرجع نبودند، اگر علم فقه و اصولشان بالا نبود، اگر يک عارف کامل ، يک فيلسوف کامل نبودند، نمي توانستند اين انقلاب را ايجاد کنند، فقط شجاعت که نمي شده ، خيلي کسان اين شجاعت را داشتند مثلا مرحوم آيت الله کاشاني از اين حيث خيلي خوب بود اما بالاخره کاري که حضرت امام کرد نتوانستند بکنند مي خواستند هم که بکنند، اما نشد بکنند، در حالي که آقاي کاشاني انصافا حق به اين نظام اسلامي دارد، يک ارادت خاصي هم حضرت امام به آقاي کاشاني داشتند، همان طور که آن ارادت از آن طرف هم بود.
از طرف ديگر وقتي شناخت نيست ، اختلاف مي شود ولي در مورد مرحوم حاج آقا نورالله و مرحوم آقانجفي ، علماي نجف شناخت کامل داشتند و آن شناخت کامل موجب مي شد که تاييد مي کردند.
بعد هم مرحوم حاج آقا نورالله و مرحوم آقانجفي امتيازهايي داشتند و آن امتيازها موجب شد مسووليت و رياست پيدا کردند علما هم مي ديدند که راستي اينها جامع کمالات هستند و لذا در مقابل آنها يا ساکت بودند (اگر فتوايشان اقتضا نمي کرد) يا اين که طرفدار و مبارز بودند و آنها را همراهي و تاييد مي کردند.

ما در يک مقايسه تاريخي مشاهده مي کنيم که 80سال پيش حاج آقا نورالله قيامي مي کند و خيلي مشابهت ها مي بينيم بين شخصيت حاج آقا نورالله و حضرت امام که 40سال پيش قيام مي کنند.
شما با شخصيت امام خيلي نزديک بوديد و اطلاعات دقيقي داريد لابلاي فرمايش هاي شما به وجه مشابهت هايي بين حاج آقا نورالله و امام اشاره شد. وجه امتيازها را هم اگر صلاح مي دانيد بفرماييد. چه شد که قيام حاج آقا نورالله به نتيجه نرسيد ولي قيام امام به نتيجه رسيد؟

آيا شرايط زمانه بود يا ظالمي که روبه روي آنها بود فرق داشت ، يا مردم وضعيتشان جور ديگري بود يا برمي گشت به همان خصايصي که در وجه مشترک شما اشاره کرديد که در امام قوي تر بوده و توانسته اين قيام را به نتيجه برساند؟
اولا اين را بايد توجه داشته باشيم که قيام حضرت امام يک خرق عادت بود، اين را ما نبايد فراموش بکنيم ، حضرت امام نکردند، ما نکرديم ، خدا عنايت کرد ولي به واسطه حضرت امام اين خرق عادت انجام شد. از زمان غيبت صغري تا الان همه علما اين موضوع ولايت فقيه را قبول دارند و در اين خصوص کوشا بوده اند.
من در درسهاي ولايت فقيه ، کلمات تعداد زيادي از اعاظم مثل شيخ مفيد، شيخ طوسي ، علامه حلي ، شهيدين تا متاخران و معاصران را آوردم که اينها در کتابهايشان مکرر به موضوع ولايت فقيه پرداخته اند و دلشان هم مي خواسته اين فتوي پياده بشود، اما نشده به خاطر مشکلات خاص و اقتضائات زمان.
همين مرحوم آقانجفي در تاليفاتشان به بحث ولايت فقيه به طور مفصل پرداخته اند و ايشان هم ولي فقيه را مبسوط اليد مي دانستند و اصلا بنيان اقدامات و مبارزات ايشان بر همين اعتقاد بوده است.
مرحوم آقاي آقانجفي و برادرشان آقاي حاج آقا نورالله در زمان مشروطه در اصفهان و توابع ، کارهاي اجتماعي و حکومتي مي کردند و اين به سبب اعتقاد علمي آنها بود که مي خواستند به آن نظريه علمي ، عينيت اجتماعي و خارجي ببخشند و تا حدي هم موفق شدند، اگرچه کار آنها مثل کار حضرت امام فراگير در کل مملکت نشد اما بالاخره ، هم در مقام علمي به ولايت مطلقه فقيه اعتقاد داشتند و هم در مقام عمل و عينيت اجتماعي اين کار را مي خواستند تجربه کنند.
ولي حرکت حضرت امام هم اگرچه مثل حرکت اين دو بزرگوار مبتني بر همان نظريه علمي بود لکن توسعه و سعه عجيبي پيدا کرد و به کل مملکت رسيد و واقعا يک کار اعجاب انگيز شد و علاوه بر نهضت به حکومت و نظام تبديل شد. لذا اولا بايد بگوييم اين کار حضرت امام يک خرق عادت بوده و الحمدلله اين حکومت ديني و جمهوري اسلامي ، به دست ايشان ايجاد شد.
و ثانيا اين را هم بايد توجه داشته باشيم که وقتي برويم در تاريخ مي بينيم که امتيازهاي حضرت امام بي نظير يا کم نظير است ، حقا حضرت امام امتيازهاي عجيبي داشتند من تقريبا 40سال با ايشان مرتبط بودم از آن وقتي که ايشان يک مدرسي بودند تا وقتي که مرجع مسلم تقليد شدند تا بعد که توانستند نهضت را برپا بکنند و تا آن زماني که رهبر مطلق بودند و يک درخشندگي عجيبي در دنيا پيدا کردند.
مثلا حضرت امام از نظر خلوص ، جامعيت علمي ، شجاعت و تدبير خيلي کم نظير بودند و مي توانيم بگوييم که ايشان در مقام جمع الجمعي و در بعد جامعيت بي نظير بودند و لذا توانستند اين نظام را معماري کنند.
مرحوم حاج آقا نورالله و مرحوم آقانجفي و علماي آن زمان اينها همه خوب و انصافا عالي بودند ولي از جهاتي قابل قياس با امام نيستند و من خيال مي کنم اگر حاج آقا نورالله هم در زمان ما بودند، متابعت از حضرت امام مي کردند زيرا حاج آقا نورالله از نظر خلوص و تواضع خيلي بالا بودند.
به هر حال آن دو بزرگوار در زمان خودشان کار کردند و طاغوت آن زمان هم که خيلي مهم بود يعني طاغوت قاجار و سپس پهلوي از کار آنها ضربه خورد لکن شايد، مقايسه ، خيلي هم ضرورتي نداشته باشد، ما الان در مقام بيان حاج آقا نورالله هستيم نه حاج آقا روح الله.

.
..مديريت سياسي مردم کار سختي است يعني مردم را در صحنه نگه داشتن. اين در امام فوق العاده بود اما اين کار در نهضتهاي اسلامي کار سختي است ، مردم را در مقابل پادشاه و حکومت نگه داشتن کار مشکلي است و اين مديريت سياسي به نظر مي آيد در مرحوم آقا نجفي و حاج آقا نورالله وجود داشته که مردم را نگه مي داشتند و چيزي که ميرزا شروع کرد خط تکامليش در اينها خيلي بالا بود.
و همچنين مرحوم حاج آقا نورالله و آقانجفي پايان يک دوره باشکوه هستند که يک پروندهاي بسته مي شود يعني پرونده نهضتهاي اسلامي و امام آغاز يک دوره باشکوهي است که به حکومت ديني و جمهوري اسلامي ، منجر مي شود. اين ، دو مقوله است که تاريخ را به هم وصل مي کند نظر جنابعالي چيست؟
بله ، اين تحليل درستي است.
البته اگر حاج آقا نورالله زنده بودند و اگر گذاشته بودند، بيشتر از اينها کار مي کرد چون هم به دليل آن سلطه سنگين استبدادي و خفقان خاصي که در زمان رضاخان حاکم شد و به طور عجيبي با اسلام و مظاهر اسلام و حوزه هاي علميه و روحانيت و علما مبارزه شد؛ نگذاشتند کار کند و هم خود اين بزرگان سرکوب شدند... لذا ملاحظه مي کنيد که در يک چنين فضايي ، آقاي حاج آقا نورالله ، جان مبارک خودش را بر سر مبارزه با طواغيت و اجانب گذاشت و در حقيقت در آن فضاي سنگين خفقان و قدرت و حيله و سلطه و استبداد، به ايشان مهلت ندادند ادامه بدهد و به قول شما پرونده اين نهضت بسته شد، يعني پرونده را بستند و اجازه ندادند که دنبال بشود. ريشه کار که رهبري نهضت بود زده شد...

مرحوم حاج آقا نورالله دغدغه حکومت هم داشتند؟
به اين شکل فراگير را من نمي دانم ، آقاي دکتر نجفي بهتر از من در اين باره وارد هستند، اما من دغدغه حکومت به آن معنا که امام داشتند که بايد نظام اسلامي جايگزين نظام شاهنشاهي شود و شاه نبايد باشد و در راس حکومت بايد ولي فقيه باشد و همه مناصب مربوط به مجتهدين از افتائ و ولايت و قضا در اختيار آنها باشد و خلاصه يک نظام اسلامي به معناي فراگير، اين را در هيچ کسي سراغ ندارم يعني همان فقهاي عظامي هم که ولايت فقيه را مي گفتند دغدغه اين که حالا به اين معناي خاص و فراگير، به وجود بيايد و در سراسر مملکت گسترش يابد، تشکيل نظام و حکومت جامه عمل بپوشد من الان سراغ ندارم غير از حضرت امام و اين يکي از امتيازهاي بزرگ حضرت امام است که شاه بايد برود و حکومت اسلامي به جاي او بنشيند، اين ظاهرا مختص به ايشان است.

با توجه به اين که شما 40سال خدمت حضرت امام بوده ايد و در حوزه بزرگاني را درک کرده ايد نظر حضرت امام و ساير بزرگان حوزه مثلا مرحوم آيت الله بروجردي ، آيت الله گلپايگاني و... نسبت به قيام حاج آقا نورالله و شخصيت ايشان چه بوده؟
همه اينها تا جايي که من مي دانم نظر مثبتي به اين بزرگوار داشتند. مرحوم حاج آقا نورالله چون مقام علمي والايي داشته اند که تحت الشعاع مقام سياسي ايشان واقع شده و از شاگردان مرحوم آقاي آخوند و مورد احترام ايشان و علماي ديگر بلاد قرار داشتند، لذا در نهايت درجه اعتبار بودند و همه اعاظم از ايشان به نيکي ياد مي کردند، بويژه بزرگاني که در زمان نهضت و آمدن ايشان به قم ، شاهد آن جريانات بودند، نظير حضرت امام و هم دوره هاي ايشان ، مثل مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني يا آيت الله العظمي اراکي ، مرتبا ذکر خير داشتند. حضرت امام يک علاقه خاصي به آقاي حاج آقا نورالله ابراز مي کردند...
و از نظر سياست و تدبير و ايستادن در مقابل استعمار، بارها تعريف و تمجيد مي کردند، سببش هم اين بود که علاوه بر اين که ايشان هميشه اهل مبارزه و اهل سياست بودند آن چند مدتي که حاج آقا نورالله قم بودند حضرت امام از نزديک شاهد آن ماجراها بودند و به هر حال ايشان در درس و در جلسات خصوصي از آقاي حاج آقا نورالله تجليل حسابي مي کردند.