تقي زاده ؛ شهامت اعتراف به خطا!

تقي زاده ؛ شهامت اعتراف به خطا!

چنانکه بهبهاني هم به دست گروه وي ترور شد و سرانجام از سوي آخوند خراساني رمي به انحراف مسلک و محکوم به خروج از مجلس و کشور گرديد و به اروپا رفت و همسر فرنگي گرفت و در مجله کاوه ، نجات ايرانيان را در فرنگي مآبي مطلق (از فرق سر تا ناخن پا) شمرد! مع الوصف تقي زاده در ايستگاه غربزدگي درجا نزد و (در نيمه دوم عمر) بتدريج بر بسياري از افکار و مواضع گذشته اش خط بطلان کشيد، بلکه مصدر چند خدمت بزرگ به اسلام و ايران شد، که سزاست در کنار انتقاد از خطاهاي فاحش وي ، به اين خدمات نيز اشاره شود. نخست بايد از خودشکني کم نظير او در اعترافش به «آلت فعل» بودن در هنگام تمديد قرارداد نفت (1933)يادکرد که هرچند آبروي وي را برد ولي حربه قانوني موثري به دست ايران داد که توسط دکتر مصدق بر فرق کمپاني استعماري. B.P بکوبد.
تقي زاده: هيچ کدام از ما مدرس نبوديم و نمي شديم...ما اين از خودگذشتگي و شجاعت را نداشتيم که تا مرز شهادت پيش رويم ولي او داشت. در تمام طول تاريخ ، نظير مدرس کمتر پيدا مي شود
اين اعتراف در مجلس 15 صورت گرفت و در همانجا رحيميان گفت: «به بيانات جناب آقاي تقي زاده که ما بيش از اين انتظار نداشتيم ، اين قرارداد لغو...(و) از درجه اعتبار ساقط است»! آيت الله حاج شيخ حسين لنکراني مي گفت: به مرحوم دکتر مصدق گفتم ما به تقي زاده و کارهاي او ايراد فراوان داريم ، ولي او با اين اعتراف خود شکنانه ، خدمت بزرگي به ملت ايران کرده و جا دارد از او تقديري به عمل آيد. اما دکتر نپذيرفت و گفت: خبطها و خيانتهايي از تقي زاده سرزده که با اين کارها پاک شدني نيست...!
ارزش اين «خود شکني» زماني نيک معلوم مي شود که توجه کنيم بسياري از رجال سياسي ما گرفتار کيش شخصيت بوده و خاطراتشان سرشار از «ستايش» خويش و «تنقيص» ديگران است. تقي زاده از اين اعترافات باز هم دارد. زماني که برادرزاده شهيد مدرس از وي پرسيد: در مجلس پنجم «مدرس و شما و دولت آبادي و علائ و دکتر مصدق شديدا» با انتقال سلطنت به پهلوي «مخالفت نموديد و نطق همه شما در مجلس ، بسيار محکم و مستدل است. چه شد که...تنها مدرس و مصدق مورد غضب قرارگرفته يکي شهيد و ديگري زنداني شد»؟ پاسخ داد: «هيچ کدام از ما مدرس نبوديم و نمي شديم...ما اين از خودگذشتگي و شجاعت را نداشتيم که تا مرز شهادت پيش رويم ، ولي او داشت. نظير مدرس در تمام طول تاريخ ، کمتر پيدا مي شود». خدمت دوم تقي زاده تلاش براي طرح شکايت ايران از اشغال آذربايجان توسط روسها در شوراي امنيت است که به رغم ممانعت قوام السلطنه انجام گرفت و حتي براي خنثي کردن دستور قوام ، دست به حيله ظريفي زد که شرحش در خاطرات عبده آمده است.
مقابله با تغيير خط

خدمت سوم تقي زاده ، مبارزه جدي او و يارانش (مينوي و حبيب يغمايي و...) در زمان پهلوي با توطئه استعماري «تغيير خط به لاتين» و «پاکسازي»! الفاظ عربي از زبان فارسي است که از سوي کسروي و پور داود و...ساز شده و جمعي از ژنرالهاي ارتش نيز که متکي به سياست خارجي بودند از آن حمايت مي کردند. خطابه بلند تقي زاده در اسفند 26 پيرامون «حفظ زبان فارسي فصيح» نقشي اساسي در خنثي سازي توطئه داشت و همينجا بود که وي از حمايت از تغيير خط در دوران جواني صراحتا «استغفار» کرد!
خدمت چهارم تقي زاده ، اعترافش به «خطا و افراطي بودن» فتواي ايام جواني خويش (لزوم فرنگي مآبي کامل ايرانيان) است که آذر 39 در باشگاه مهرگان انجام گرفت: «اين جانب در تحريص و تشويق به اخذ تمدن مغربي در ايران (اگر هم قدري به خطا و افراط پيشقدم بوده ام و...اولين نارنجک تسليم به تمدن فرنگي را 40 سال قبل بي پروا انداختم...بايد اقرار کنم که فتواي تند و انقلابي من در اين امر، در چهل سال قبل در روزنامه "کاوه" و بعضي مقالات بعدي مبني بر تغييرات کلي انقلابي نيز، متضمن مقداري از اين نوع افراط بوده...».
آيت الله لنکراني مي فرمود: در دهه 40 به مجلس ختمي که در يکي از مساجد تهران تشکيل شده بود رفتم. هنگام ورود، مي خواستم طبق معمول نزديک در بنشينم ، که ناگاه ديدم شخصي از آن سوي مسجد (روي دو چرخه دستي) به من اشاره کرده و اصرار دارد که نزد او بروم. پيش رفته ديدم تقي زاده است. وي در خلال صحبت خود گفت: «شما زودتر از من بيدار شديد».
مرحوم لنکراني به اينجاي داستان که مي رسيد با تبسم مي گفت: به او گفتم «من خواب نبودم که بيدار شوم»!