زن ها را چه به اين فضولى ها!

زن ها را چه به اين فضولى ها!

در آن هنگام تعداد زيادى از زنان در سنگلج، محل استقرار ميرزاى آشتيانى، جمع شدند و در ضمن اعلام حمايت از استمرار مبارزين بدون حمايت از سوى مردان، اقدام به بستن بازار كردند. اين حركت سياسى شايد اولين حضور علنى و جمعى زنان ايرانى در عرصه سياست باشد.
در جريان نهضت مشروطيت زنان تبريز به رهبرى زينب پاشا در اعتراض به قرارداد رژى دوشادوش مردان به پاخاستند. بازار اين شهر به علامت اعتراض بسته شد و متجاوز از ۲۰هزار نفر مسلح به شاه تلگراف كردند كه به هيچ وجه زير بار اين قرارداد نخواهند رفت. پس از چند روز از بسته شدن بازار ماموران دولت به زور ارعاب و تهديد و وعده و وعيد بازاريان را مجبور به باز كردن مغازه هاى خود كردند اما چند ساعتى از باز شدن بازار نگذشته بود كه دسته اى از زنان به زور اسلحه بازار را بستند و به سرعت صحنه را ترك كردند. پس از تشكيل اولين جلسه مجلس شورا، به دليل حضور فعال زنان از جنبش تنباكو تا نهضت مشروطيت استنباط زنان بر اين بود حال كه مجلس مشروطه خواه تحقق پيدا كرده زنان در جايگاهى برابر با مردان مى توانند از ميان خود نمايندگانى را كانديداى مجلس شوراى آن دوره نمايند كه با مقاومت كليه مردان چه مشروطه خواه و چه ضدمشروطه مواجه شدند.
اتحاديه غيبى نسوان كه مشخصاً حوزه كار آنها پرداختن لحظه به لحظه به مسائل سياسى دوران قاجار بود ولى به دليل شرايط آن دوره و مخفى بودن آن انجمن نامى از اين زنان در اسناد تاريخى به ثبت نرسيده است.
انجمن غيبى نسوان با تاكيد بر اينكه امروز بر احدى پوشيده نيست كه هر بيوه زنى به اين مجلس دارالشوراى ملى حق دارد و ما امروز حقوق خود را مى خواهيم و از وكلاى مجلس مى خواهيم كه به اصلاح امور و قوانين بپردازند والا اگر در خود چنين پيشرفتى نمى بينند و مى خواهند باز هم به ترتيب سابق پيش بروند، ما به توسط همين عريضه خبر مى دهيم كه همه، استعفا از كار خود دهند و چهل روزى هم كار را به دست ما زن ها واگذارند. ما قانون را اصلاح مى كنيم، نظميه را صحيح مى كنيم، حكام تعيين مى كنيم، دستورالعمل ولايات را مى فرستيم، ريشه ظلم و ستم را از بيخ مى كنيم، ظالمين را قتل عام مى كنيم، انبارهاى جو و گندم متمولين را مى شكنيم، كمپانى براى نان قرار مى دهيم، خزانه هاى وزرا را كه از خون خلق جمع و در سرداب گرو كرده اند، بيرون مى آوريم، بانگ ملى برپا مى كنيم، قشون عثمانى را عقب مى نشانيم، اسراى قوچان را عودت به خانه هاى خود مى دهيم، قنوات شهرى را صحيح مى كنيم و آب سالم به مردم مى خورانيم، كوچه ها و خيابان ها را تنظيف مى كنيم.۱ ناگفته نماند كه انتشار اين بيانيه با بى اعتبارى و سكوت محافل سياسى كشور روبه رو شد و فقط در محافل زنانه مورد نقد و بررسى قرار گرفت. چنانكه زنى به نام زرين طى انتشار مقاله اى در يكى از نشريات گفت: «مقاله سركار را در جريده مسير نداى وطن خوانده و علامت غيرت و وطن پرستى كه در آن كلمات متين بدون تفكر، كه الحق درى سفته بودند، نهايت و جد انضباط را در خود مشاهده كردم. جان به قربان شما و فرمايشات شما. اما چطور مى توان تصور كرد در مملكت ايران با عدم علم و وجود استبداد، در عرض چهارده ماه مى توانيد مملكت به اين هرجى و مرجى كه نظير آن را در هيچ نقطه اى از عالم نمى توان يافت در صورتى كه قانون نداريم، علم نداريم، اتحاد نداريم، با چهار نفر از قبيل خودمان، نشستن و صحبت كردن كار مملكت خراب را از پيش نخواهيم برد.» وى در ادامه آن مقاله مى گويد: «گويا سركار عليه فراموش فرمودند كه زن بى علم و بيسوادى بيش نيستيد! گويا فراموش كرده اند كه به اصطلاح مردان غيور، ناقص العقل اند! گويا فراموش فرمودند، آزاد نيستند. چه شد كه ما فراموش كرديم ستم هايى را كه در حق ما زن هاى ايرانى مى نمايند. آه آه چه شد كه ما بيچارگان پر و بال سوخته فراموش كرديم كه هر وقت مى رويم حرف بزنيم مردهامان مى گويند اينها زن اند، بايد حرف آنها را به عكس رفتار كرد. آه چه شد كه ما فراموش كرديم كه هر وقت آقايان عظام لوايح ما را در جرايد مى خوانند با حال استهزا اوراق روزنامه را به دور مى اندازند و مى گويند زن ها را چه به اين فضولى ها!»
پى نوشت:
۱- مقاله مخدرات، روزنامه نداى وطن، سال ،۱۳۲۵ شماره ۷ ، ۲۲ شعبان