زمینههای شکلگیری حزب اجتماعیونِ اعتدالیون در مجلس دوم
بنابراین، با فتح تهران و ورود عناصر جدید سیاسی و نظامی به عرصهی تحولات سیاسی ایران که بعضأ منشأ برون مرزی داشتند، دیری نگذشت که یک جریان تندرو شکل گرفت، که نخست به «انقلابی» موسوم بودند و در روزنامههای وابسته به خود ضمن تمجید و ستایش از انقلاب، به مذمت از «اعتدال» پرداختند.بدینترتیب نخستین بذرهای فرقهگرایی و حزبسازی از سوی جریان تندرو در جامعه و سیاست افکنده شد و زمینهی ایجاد دستهبندی سیاسی در میان فاتحان تهران و مشروطهخواهان را فراهم ساخت. مجاهدان قفقازی و مشروطهخواهان و مبارزان تندرو ایرانی اعم از مسلمان و ارمنی آگاهانه و دوراندیشانه در پی تشکیل حزبی قدرتمند گام برداشتند. در نگاه آنان، تشکیل حزب دموکرات هم تاکتیک و هم استراتژی بود. آنها حزب را یگانه ابزار نیرومند برای تحقق برنامهها و هدفهای خود میدانستند.در مقابل، کسانی که اصولاً یا «اعتدالگرا» بودند و یا به جهت جبههگیری در برابر جناح مقابل به زیر چتر اعتدالگرایی پناه آورده بودند، نه تنها از آغاز با دستهبندیهای حزبی مخالف بودند که آنرا در اوضاع و احوال ایران زیانمند میدانستند؛ به همین جهت، نخستین واکنشهای این جریان، واکنشی سلبی در نفی تحزبگرایی و ایجاد دسته بندی سیاسی در جامعه بود.
روزنامهی مجلس در دور دوم انتشار خود، درست دو مـاه و هفت روز بعد از فتح تهران، در مقالهی مبسوطی با عنـوان «بس بود در زمانهی طنّازی ـ دستهبازی و پارتیبازی به شکلگیری دستهبندیهای سیاسی با لحنی مخالف اینگونه اشاره میکند: «باز چندی است یک عبارت جانگدازی اذهان ما را مشوب ساخته، امیدواری را نزدیک به یأس و ناامیدی میکند، بلی شنیده میشود که مجدد حکایت پارتیبازی و دستهبندی در طهران شروع به نشوونما کرده است و از گوشهوکنار هر جمعی به یک خیالی دور هم جمع شده از افعال و اعمال یک دسته دیگری مذمت و نکوهش میکنند، بلکه برای تخریب کار آنها، اسباب چینی و کارشکنی کرده در پی افتضاح و بدنام کردن آنها برمیآیند.» نویسندهی مقاله، بعد از این اشاره، از ضرورت وجود احزاب در کشورهای مختلف سخن میگوید. برای نمونه از نقش احزاب در سه کشور انگلیس، فرانسه، و آمریکا یاد میکند. مقصودش، ذکر تفاوت ماهوی حزب در آن کشورها با مقولهای به نام «پارتی» در ایران است. معتقد است: «پارتی بازی و تشکیل احزاب سیاسی در تمام دنیا موسوم است ]...[ لکن حرفی که هست آن است که در فرنگ، پارتی سیاسی به وجود میآید و در ایران پارتی شخصی، پارتی سیاسی به حال مملکت نافع است و پارتی شخصی مضر، پارتی سیاسی صاحب یک عقیدهی معین و یک مبدأ و عقیده معین و یک مبدأ معلومی است، پارتی شخصی مبدأ وعقیده معینی ندارد...»نویسنده بعد از بیان تفاوتهای عدیده میان دو گونه حزب، نتیجه میگیرد که آن چیزیکه در ایران در حال شکلگیری است، نه حزب سیاسی که حزبسازی شخصی است. به همین جهت مضر به حال مردم و کشور است.
نظرگاه نویسنده تأملبرانگیز است. نظام حزبی برای کشورهای غربی از آن رو که در عرصهی نظر و عمل در طول دوران طولانی نظام حزبی را تجربه کرده بودند، نافع بود، اما در ایران به دلیل استقرار نظام استبدادی کهن و فقدان تجربه تحزب، حزب سازی صرفاً تقلیدی بود از کشورهای غربی. حال آنکه مردم و حتی نخبگان درک درستی از نظام حزبی و کارکردهای آن نداشتند. نمیتوان از نقش مخرب انجمنها در مشروطه اول و نقش بازدارنده احزاب در مشروطهی دوم، یکی از عوامل اصلی ناکامی مشروطه، چشم پوشید.
از سخن اصلی دور نیفتیم، گفتیم که نخستین واکنش جریان میانه رو، سلبی بود. چون چنین واکنشی در عمل سودی نبخشید و جریان مقابل بنیان حزب خود را بر مسلک انقلاب استوار کرد، به تدریج طیفهای مختلف جریان میانهرو همدیگر را یافتند و رفتهرفته زمینه شکلگیری حزب اعتدالی را فراهم ساختند. اما تا پیش از تشکیل رسمی چنین حزبی، در روزنامههای وابسته به این گرایش فکری؛ مقالههای متعددی در تشریح مسلک اعتدال و ضرورت اجتنابناپذیری آن برای درمان دردهای ایران، درج میشد. این نوشتهها از طـرفی میخواست به گونهای تلویحی جریان تندرو را متوجه باطل بودن مسلکشان سازد و از طرف دیگر زمینهی سیاسی و اجتماعی تشکیل حزبی با مسلکی اعتدالی را فراهم سازد. ندیمباشی خراسانی در دو مقالهی پیاپی در روزنامهی مجلس، تحت عنوان «قابل توجه بشود یا نشود نمیدانم»، نخست از ضرورت ایجاد تغییراتی کلی در ایران، که راه این کشور را به سوی تمدن و ترقی بگشاید، سخن گفته و سپس با ارجاع به تجربهی ملل متمدن، راه اصلاح ایران را اتخاذ مسلک اعتدال میداند.» در توضیح میانهروی مینویسد: «اعتدال و اقتصاد هر دو یک معنی دارند یعنی میانه روی، نه تند برویم که به رو در افتیم ونه کُند باشیم که به سر منزل مقصود نرسیده در راه بمانیم.» نویسنده برای جا انداختن اهمیتواصالت میانه روی، در ادامهی مقالهی خود، به تشریح مفهوم مقابل، یعنی تندروی پرداخته مینویسد: «تندروی کدام است؟ این است که خطاهای گذشته را تجدید کنیم، بدون موضوع و مقصود مشروع مقدس مجامع و پارتی تشکیل دهیم، انجمن مرتب نمائیم، اساطین جراید را به الفاظ نوظهور خالی از حقیقت تسویه کنیم و مساجد که محل موعظه و تهذیب اخلاق است، محل نطق و بیانات مضره]و[ مایهی دخل و جلب نفع قرار دهیم، بر وکلا اعتراضات بیجا و بیموقع وارد ساخته آنها را به چیزهایی که خارج از وظیفه و وکالت است مکلف سازیم. اجرائیات را از آنها بخواهیم، اصلاحات را فوراً بطلبیم و بر وزراء سختگیری نموده، در کارهای وزارتی مداخله نمائیم، جلو بهارستان ]را[ بگیریم، داد بزنیم، فریاد کنیم، وزیر معرفی کرده...»ندیم باشی در مقالهی دوم خود، مشروطهی اول را از زاویهی تحزبگرایی مورد ارزیابی قرار میدهد و به این نتیجه میرسد که غلبهی جریان تندرو و تضعیف مسلک اعتدال شکست مشروطهی اول را رقم زد. حال که آغازین ماههای مشروطهی دوم است، میخواهد که از آن حادثهی تلخ درس عبرت گرفته شود و مشی میانهروی پیشه گردد، وی مینویسد:
«...امروز به اقتضای حال ملت و مزاج مملکت، لازم است مسلک اعتدال اتخاذ و مسلک عمومی شود، اگر از اول شروع در این مقصود که صراط المستقیم و شاهراه وصول به آمال و آرزو است وجهه مقصود عامه بشود که پادشاه و رعیّت و وکیل و موکل، وزیر و و مستخدم و کلیهی طبقات و اصناف رعایت این مسلک را مینمودند بـدون تحمل صدمات و مشقات و بیآنکه دچار این مصائب و بلایا که تمام ناشی از افراط و تفریـط شد و]...[ اگر همین اهتمام نیز در اصلاحات لازمهی امور داخلی و رفع اختلافات خانمان برانداز مراعات میشد تا حالا چند مرحله از مراحل دورهی تجدد و مشروطیّت را طی کرده، محتاج نبودیم راه رفته را برگردیم...» واکنش سلبی جریان میانهرو در عمل نتوانست جریان انقلابی را از ایجاد یک تشکل حزبی باز دارد. لذا تشکیل عملی حزبی تندرو که چندی بعد رسماً در قالب حزب دموکرات نمود عینی یافت، موجب شد که طیفهای معتدل رفتهرفته گرد هم آمده و زمینهی تشکیل حزبی رقیب را فراهم سازند. دو واقعهی نزدیک به هم موجب تسریع در این امر شد: بازگشت سیّدعبدالله بهبهانی از نجف به تهران(آخر شوال 1327) و گشایش مجلس دوم (اول ذیقعده 1327).
با بازگشت بهبهانی از تبعید، چهرههای اعتدالی به گرد او حلقه زدند و با محور قرار دادن او، مقدمات تشکیل حزب اعتدالیون را عملاً فراهم ساختند. یحیی دولتآبادی به عنوان شخصیتی که از نزدیک حوادث و رویدادها را دنبال میکرده در این خصوص مینویسد: «دستهی بزرگی مرکب از سپهدار اعظم، سردار محیی و جمعی از رجال و امرای درجهی دوم که همراه با این جمع هستند و آقا سیدعبدالله و بستگان او و جمعی از بازاریان فرقهی اعتدال را تشکیل میدهند و تمام اوقات خود را صرف بر هم زدن حوزهی انقلابیون که سردار اسعد هم حامی آنها شناخته میشود، مینمایند.»واقعهی دیگری که به تشکیل اعتدالیون کمک مؤثری کرد گشایش مجلس دوم بود. با تشکیل جلسات مجلس و در هنگام طرح دیدگاهها، نمایندگانی که از جهت فکری دارای سنخیت بیشتری بودند، زمینه شکلگیری جناحبندیهای مختلف را فراهم ساختند. و این امر بعد از مرگ عضدالملک و در هنگام انتخاب نایبالسلطنه نمود عینی یافت. دو جناح اعتدالی و انقلابی هر یک برای تصدی منصب مزبور، کاندیدای مشخصی داشتند. در رأی گیری، ناصرالملک به عنوان کاندید جناح اعتدالی بیش از مستوفی الممالک رأی نمایندگان را احراز کرد و به نیابت سلطنت انتخاب شد.
دهخوارقانی، که از رجال برجستهی دموکرات در مجلس دوم بود، در کتابی که کمی بعد از انحلال مجلس دوم نوشته و در آن دشمنی آشکار خود را نسبت به اعتدالیون پنهان نساخته، مینویسد: «در این موقع، دموکراتان را با هزاران تأسف دربارهی کاندیدایشان که مستوفیالممالک بود، موفقیت و مظفریّت حاصل نگشت. و عمدهی زمینخوردنی که به آنان رو داد، از همین جا شد و خاک که به سر ایرانیان ریخته شد از اینجا پخته گردید.»[10] دهخوارقانی در ادامه مینویسد: «ناصرالملک به جهت نقشی که در اشاعهی مسلک اعتدالی داشت، انتظار میرفت که آن مسلک را از قول تنها بودن بیرون آورده به فعلیّت هم برساند.»[11] این پیش بینی در عمل تحقق یافت. ناصرالملک به محض بازگشت از اروپا و تصدی مقام نیابت سلطنت با صدور بیانیهای اعلام کرد که اصول پارلمانی به معنای واقعی باید در ایران مستقر شود. اقلیت و اکثریت و فراکسیونهای پارلمانی رویهی سیاسی خود را تعیین نمایند. این امر، موجب شد طیفهای منسجم مجلس که به مسلک میانهروی تمایل داشتند، گرد هم آیند و به تشکیل فراکسیون اکثریت اعتدالی در مقابل فراکسیون اقلیت دموکرات مبادرت ورزند. کسروی در این زمینه، به صراحت به نقش ناصرالملک تأکید داشته مینویسد: وی «دشمنان ایشان]دمکراتها[ را که دستههای پراکنده بودند، یکی گردانیده و از آنان دستهی بزرگی به نام اعتدالیون پدید آورد و چون در مجلس، بیشتری از اینان بود از روی شیوهی پارلمانهای اروپایی وزراء را از اینان برگزید. بدینسان که سپهدار را که از دیرباز به دشمنی با دموکراتیان شناخته بود، به ریاست وزراء برگماشت و او وزیران دیگر را از همراهان خود برگزید.»[12] ریاست فراکسیون اعتدالی را حاج میرزا علیمحمد دولتآبادی برادر یحیی دولتآبادی بر عهده داشت.[13] حاجی آقای شیرازی از سخنگویان و نـاطقین برجستهی این جناح بود. وی، هم در مجلس و هم در روزنامهی مجلس در نقد و ردّ دمــوکراتها، سخن صریــح میگفت و مینوشت. از دیگر شخصیتهای برجسته اعتدالی در مجلس، میتوان به این افراد اشاره کرد: ابوالحسن خان معاضد السلطنه، میرزا علیمحمد خان وزیر زاده، اسد الله خان کــردستانی، ناصر الاسلام گیلانی، میرزا محمد صــادق طباطبایی، شیخمحمدحسین یزدی، حاجی شیخ الرئیس، میرزا علی اکبر دهخدا، معاضدالسلطنه، مستشارالدوله، سپهدار اعظم، سردار اسعد بختیاری، متین السلطنه و..[14]
از ائتلاف چند طیف، فراکسیون 47 نفرهی اعتدالیون در برابر فراکسیون 21 نفرهی دموکرات شکل گرفت.[15] جناح اکثریت اعتدالی غالباً از شخصیتهای ذینفوذ اجتماعی متعلق به مالکان، اشراف، شاهزادگان، اعیان، تجار و روحانیون تشکیل میشد، برخی از نمایندگان به جهت واهمهای که از مرام انقلابی دموکراتها داشتند، برخی به جهت موقعیت اجتماعی ممتازی که در گذشته برخوردار بودند، عدهای به دلیل اعتقاد به مسلک اعتدال و بعضی نیز به جهت سنخیت این مسلک با مذهب و بیاعتقادی به تفکیک دین از سیاست، جذب فراکسیون اعتدالی شدند و حزب اجتماعیون اعتدالیون را بنیان نهادند.[16]
چندی بعد از تشکیل این حزب، روزنامهی مجلس، در مقالهای خطاب به حزب رقیب، تحت عنوان «طریق پیشرفت مسلک اجتماعیون عامیون در ایران» بار دیگر ضمن تشریح فلسفهی مسلک اعتدال، حزب دموکرات رابه اتخاذ مشی میانه ترغیب و از تندروی برحذر داشت. در این مقاله که میتوان آن را بیانیهای در ختم انقلاب و آغاز اصلاحات نامید، از ضرورت انقلاب برای به زیرکشیدن استبداد سخن به میان آمده و از پایان انقلاب شکست استبداد و آغاز اعتدال، که در سایهی آن باید صلح و سازندگی صورت عملی گیرد، سخن رفته بود. در بخشی از مقاله، خطاب به حزب رقیب با لحنی پرسشی آمده است.
«مقصود از تمام این انقلاب و آشوب ایران، اضمحلال اساس استبدادی و ایجاد بنیان مشروطیت بود و به حکم طبیعت، این انقلاب لازمه و محتاج الیه انجام مقصود و مرام بود]...[ حالا دانشمندان ایران وکارکنان مملکت در این موقع چه تکلیفی دارند؟]...[ آیا باید دامنهی انقلاب را کشیده تجویز شورش و بلوا نمایند یا آنکه به آرامی و ملایمت به اصلاحات و رفع موانع بکوشند؟ در مقابل، اقدامات کدام خونخوار جابری، انقلاب نمایند یا در مقابل کدام مانع ترقی، مدافعیت و نزاع کنند؟]...[هر فیلسوف و دانشمندی که به حالت حالیه مملکت بنگرد جز به اعتدال و اقتصاد حکمـی نفرمایند]...[ اگر آن روز جنگ لازم بود، امروز صلح اولی است. اگر آن روز مقتضی تندروی بود، امروز مقتضی اعتدال است. یعنی به حکم طبیعت، پس از هر انقلابی؛ اعتدال است که باید در ایام انقلاب خراب کرده و در ایام اعتدال بنا نمایند. این است که امروزه کارکنان مملکت، مسلک اعتدال را اتخاذ نموده[17] هر کس بر خلاف آن رفتار نماید]را[ مضر به استقلال وطن میداند و تمام قوا را در حفظ اعتدال صرف نموده مخالفین اعتدال را خائن و یا نادان میخوانند...» [18]
نوشتهها و توصیههایی از این دست، جریان مقابل را از تندروی باز نداشت. در عرصهی سیاست، رقابت دو حزب، بیش از پیش بالا گرفت تا جایی که با توسل به ابزار ترور، چهرههای برجستهای از هر دو حزب به قتل رسیدند.[19] در روزنامههای مختلف وابسته به این دو حزب، مقالههای تند وگاه توهینآمیز نسبت به یکدیگر درج میشد. دموکراتها، اعتدالیون را؛ مستبدان، مرتجعان و سرمایهداران سابق میدانستند که اینک در لباس اعتدالیون ظاهر شدهاند. روزنامهی تبریز که وابسته به حزب دموکرات بود، در نقد اعتدالیون نوشت:
«اعتدالی ترجمه کلمهی «مودره» است. این کلمه را بعد از انقلاب کبیر فرانسه جمعی از مستبدین و زمامداران سابق حکومت مطلقهی جابره که عیش رانی و سلطنت کیف مایشاء را به درود گفته بودند، اختراع کرده و خودشان را به آن کلمه موسوم و ظاهراً متصف نمودهاند. کسانی کـه واقف اسرار و عالم مکمون ضمایــر ایشان بودند و هویت اعتدالیهــا را میشنـاختند، بــه حضرات ایشان اسـم «ریآکسیونیر» مـیدادند که ترجمه آ ن ارتجاعی است»[20]
روزنامهی ایران نو به عنوان ارگان رسمی حزب دموکرات، بر مبنای ایدئولوژی این حزب، در مقالههای مختلف به تحلیل طبقاتی جامعهی ایران میپرداخت. حزب اعتدالیون را، نمایندهی طبقهی مالک و فئودال و حزب دموکرات را نمایندهی رنجبران و رعایــا توصیف میکرد. ایـن روزنامه، در توصیف ویژگیهای اساسی دو فراکسیون نوشت:
«...چیزی که از روی صحت میتوان گفت، این است که محققاً پارلمان ما به دو فرقهی بزرگ منقسم خواهد شد: فرقهی فئودالها یا به عبارت اخری، طبقه اعیان (آریستوکرات) و فرقهی دموکرات (طبقات رعیت). ولی باید دانست که این تقسیم، نتیجهی عقاید فلان و فلان فرقهی پولتیکی نیست که دارای یک پروگرام معینی باشند، بلکه به طور سهل و ساده، باعث این قسمت، وضع اقتصادی مملکت است که یک دستهی کوچکی املاک بزرگ را دارا بوده و نمایندهی صحیح فئودالیته هستند و از کیسهی طبقات کارکن فائده میبرند ]...[ اما آنچه راجع به مملکت ماست؛ در حقیقت، ما طبقهی اعیانی (آریستوکراسی) حقیقیت موروثی نداریم یعنی به آن طوری که در اروپا از این لغت مراد میکنند. امــا خیلی سینورها ]ارباب[ داریم که محققا ًجدوجهد بسیاری برای از دستندادن حقوقی که غصب کردهاند، خواهند نمود. بنابراین، کلیهی اوضاع به ما نشان میدهد که در پارلمان، منتظر منازعهی عظیمی مابین آنهایی که میخواهند استیلاء داشته و مـالـک باشند و آنها کـه حق مشروع دارند، بایـد بود.»[21]
ایران نو، در دیگر نقدهای خود، اعتدالیون را «کهنه پرستان عهد استبداد» و «گرگان قدیم» توصیف میکرد که در لباس جدید بر مسند قدرت تکیه زده و عرصه را بر اعتلای نیروهای انقلابی جوان- خواهان ایجاد تغییرات اساسی در ایران- تنگ میکنند، و تا زمانی که قدرت در اختیار آنها باشد، نیل به تجدد و ترقی ناممکن خواهد بود. مینویسد:
«آیا ممکن است که ایران به آن درجه تنزل کرده و فساد اخلاق در آن بروز نموده باشد که برای هر کاری باید ما دست بر دامن گرگان قدیم زمان استبداد، که جاهل و نادانند، بشویم و حل این معما را از عقل ناقص آنها متوقع باشیم. اگر در واقع مملکت به این درجه از انحطاط رسیده که نتواند دست آنهایی را که سالها آن را خراب و ویران ساخته ]و[ به طرف اضمحلال کشانیدهاند بردارد، در این صورت از چه مشروطیت و از کدام تجدد و ترقی ما سخن میرانیم..»[22]
دموکراتها، از اوایل روی کارآمدن دولت اعتدالی سپهدار اعظم، به روشهای مختلف، به مخالفت با آن میپرداختند. روزنامهی شرق، در جهت همسویی با دموکراتها، در یازدهمین ماه از عمر دولت سپهدار اعظم، در نقد تندی که زمینهی سقوط آن را فراهم و موجب تشکیل دولت مستوفیالممالک شد، نوشت: «کابینه سپهدار اعظم، طرفدار تجدد و اصلاحات اساسی نبوده]...[ رجعت به قهقرا نموده مستبدین و کارکنان قدیمی را مصادر ادارات دولتی و دوائر مملکتی نموده» است. در ادامه، با برشمردن موارد عدیده از معایب دولت سپهدار که منجر به بروز بحران در کشور شده، مینویسد: «تا این کابینه، با این حالِ حالیه، برقرار است؛ ایرانی موفق به اجرای هیچ یک از اصلاحات اساسی نخواهد گردید.»[23]
علاوه بر نقدهای مذکور دو تن از نظریهپردازان شاخص دموکرات نیز با انتشار نوشتههایی جدّی به نقد مسلک اعتدال و عملکرد اعتدالیون پرداختند. ترهاکوپیان رشته مقالات «کمیتهی نجات مــلی»[24] و محمد امـین رسولزاده رسالــهی مستقل «تنقید فرقه اعتدالیون»[25] را در 1328 منتشر کردند. رسالهی مزبور، در روشن ساختن ایدئدلوژی اعتدالیون و عناصر تشکیل دهنده این حزب، تأثیر زیادی به جا گذاشت. حسین پرویز (طهرانی) در نامهای به تقیزاده در استانبول نوشت: «کتابی هم که در تنقید فرقهی اعتدالیون آقای رسولزاده نوشته، شش روز است نشر شده و خوب میخرند، در میان مردم بد اثر نکرده و اعتدالیون را به خشم در آورده...»[26]
ایراننو در معرفی رسالهی انتقادی رسولزاده و هدف او از نوشتن چنین نقدی که به نوعی روشنکننده محتوا و اهمیت رسالهی مزبور نیز است مینویسد:
«رسولزاده در پنج ماهی که روزنامهی ایران نو تعطیل شد، بیکار ننشست. سلسله مقالاتی برای روزنامهی گونش در باکو فرستاد و نیز از روزی که مرامنامهی مبهم و عوام فریب فرقهی اجتماعیونِ اعتدالیون انتشار یافت، به خیال آن افتاده بود که تنقیدی برای آن نوشته و ضمناً ماهیت این فرقه اشرافپرستی را که نقاب «اجتماعیونِ اعتدالیون» به صورت خودشان زدهاند، واضح کند و جماعت را بر اکاذیب مجهوله اینان واقف سازد. به همین جهت، به تحریر رسالهی مشهور «تنقید اعتدالیون» شروع نمود و طشت رسوائی آقایان را از بام به زیر انداخت. پس از نشر این رساله، فرقهی مذکور به اندازه]ای [مسلوب الاعتبار شد که عنوان اعتدالی با اشراف پرستی و ارتجاعی مترادف گشت. این رساله که اصول نقادی و تنقید جدید معمول در نظریات سیاسی را سرمشق میدهد در ادبیات ایران، باقی خواهد ماند و طبق اصول نظرات کارل مارکس مشهور که مؤسس نظریات اجتماعی است، افاده مرام نموده است. رسولزاده در این ]رسالهی[ مهم خودش، نظرات و اصول اجتماعی مادی را شرح و بسط داده و بر طبق همان اصول علمی منطقاً ثابت کرده است که فرقهی سوسیالیستِ مودره (اجتماعیونِ اعتدالیون) ما در واقع یک حزب اشراف پرست و محافظه کاری است.»[27]
نقدهای تند دموکراتها، اعتدالیون را از صحنه خارج نکرد. اگرچه مستوفیالممالک به کمک دمکراتها موفق به تشکیل دولت شد؛ اما دولت او دیری نپائید و بار دیگر سپهدار اعظم اقدام به تشکیل دولت نمود. دموکراتها در وضع ضعف قرار گرفتند. علاوه بر این، در عرصهی مطبوعات نیز اعتدالیون ضمن نوشتن مقالاتی در دفاع از مسلک اعتدال به حملهی متقابل علیه دمکراتها دست زدند.
بعد از انتشار رسالهی رسولزاده، اعتدالیون مرامنامهی مختصر و اولیه خود را مورد تجدیدنظر قرار دادند و مرامنامهی مفصل و منسجمتری تحت عنوان «دستور مشروح مسلکی یا مرامنامهی اجتماعیونِ اعتدالیون» منتشر ساختند. در روزنامهها نیز در مقام پاسخ بر دموکراتها برآمدند. روزنامهی مجلس سران دموکرات را «دخیل» و «آواره» از مملکت خود دانسته، نوشت: «...هنوز در خاکی قدم ننهاده و جای پا را استوار نکرده لاف وطن پرستی» میزنند و بـر «صاحبان حقیقی ]مملکت[ خرده میگیرند و در حرارت به مثابه کاسه از آتش گرمتر میشوند]در حالیکه[ نه پدرش معروف است و نه مادرش معلوم.»[28] حاجی آقای شیرازی به عنوان سخنگوی اصلی اعتدالیون در مجلس، عناصر و نیروهای قفقازی را محرکان اصلی حزب دموکرات دانست و رفتار آنها را منافی منافع ملی و مغایر با عقاید مذهبی توصیف کرد. وی به صراحت نوشت: «...از دایهگان مهربانتر از مادر یعنی «رولوسیونر»های آشوب طلب، التماس میکنم که دست از جان این مردم بیچاره بکشند و بیش از این اسباب تنفر عمومی را از وضع جدید فراهم نکنند. مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان.»[29]
حاجی آقای شیرازی در نطقی در حضور ناصرالملک در مجلس (12صفر 1329) حزب دموکرات را بر آماج انتقادهای سخت خود قرار داد. او علت اختلال در ادارات را ناشی از انتخاب نکردن وزراء از اکثریت مجلس دانست و فعالیت آشکار عناصر مجاهد وابسته به دموکراتها را موجب ایجاد جو ترسورعب در جامعه و در میان دولتمردان دانست. در بخشی از نطق خود گفت:
«علاجی هم ندارد جز اینکه کابینه از اکثریت معین شده و به مذاق عامه، اصلاحات مملکت را بر عهده گیرد به علاوه یقین است مادامی که کابینه از اکثریت معین نمیشود، اشخاص به قوای خارجی متکی هستند. وارد کردن «ترور» آدمکش و بعضی تشبثات دیگر هم مبنی بر همین بناست، که کمیته نجات و مجازات تشکیل داده، مملکت را به این روز سیاه مینشانند که ملاحظه میفرمائید و حال آنکه در مملکتی که «رولیسیون»]انقلاب[ نیست این قبیل کمیتهها و مجامع مخفی نباید وجود داشته باشد و این اوضاع ناگوار نباید فراهم شود.[30]
انتقادهای حاجی آقای شیرازی به جا و درست بود، کارنامهی دموکراتها در مجلس دوم نشان داد که آنها با وجود شعار دموکراسیخواهی، هیچگاه به قواعد دموکراسی و نظام پارلمانی تن نمیدادند. با اینکه در مجلس در موضع اقلیت بودند، تلاش میکردند تا نقش اکثریت را ایفا کنند. انتخاب مستوفیالممالک و وزرای دموکرات نمونه بارزی از تلاش اقلیت دموکرات برای قبضهی قدرت بود. علاوه بر آن، با اتکایی که به نیروهای مسلح مجاهد و «هیئت مدهشه» داشتند، ضعف موقعیت سیاسی خود را گاه با توسل به خشونت و سلاح پیش میبردند. به جای تندادن به رقابتهای سالم حزبی و پارلمانی، از روشهای مذموم که موجب تشدید بحران میشد، سود میجستند. مدعی «تنقید» دولت بودند، اما در حقیقت در جهت تخریب و سقوط دولت میکوشیدند.[31] با اینکه مکرر از منافع ملی و حاکمیت ملی سخن میگفتند و مینوشتند، در عمل به جهت اتخاذ روشهای رادیکال[32] موجب تضعیف حاکمیت و منافع ملی میشدند. وجودی که مدام شعار اتحاد و اتفاق ملی سر میدادند، به دلیل میل شدید به قبضهی کامل قدرت و تن ندادن به قواعد بازی دموکراتیک، اسباب تشدید تضاد و اختلاف میشدند. بیجهت نبود که اعتدالیون آنها را «انقلابیون شورش طلب»، «هرجومرج خواه»، «آشوبگر» و «آنارشیست» میدانستند.[33] دموکراتها خود را از این اوصاف مبرا میدانستند و این قبیل اوصاف را برساختهی عناصر اعتدالی قلمداد میکردند.[34] اما به واقع نه همه دموکراتها که عناصری از آنها متصف به این اوصاف بودند. تردید نیست که قسم عمدهی دموکراتها مبارزان نستوه راه آزادی و انقلابیون ضداستبداد بودند. حتی به اعتراف اعتدالیون، سقوط استبداد صغیر و استقرار مشروطهی دوم، حاصل تلاش و مبارزهی خستگیناپذیر آنان بود. این گروه از دمکراتها اگر چه عقیده و هدفشان در مبارزه با روس و انگلیس، استقلال ایران، دفاع از حقوق رنجبران، برقراری مساوات، مبارزه با اشراف و مالکان و سعادت و ترقی وطن، هدفهایی مقدس و ستودنی بود؛ اما روشهایی که برای تحقق اهداف فوق به کار میگرفتند، نادرست و موجب نقض غرض میشد. از این روست که در بررسی دقیق کارنامه و عملکرد دو حزب اعتدالیون و دموکراتها در دوران مجلس دوم، دمکراتها را زماننشناس، ناآگاه به مقتضیـات وقت، ناپخته و عجول میبینیم. در مقابل، روش اعتدالیون و کارنامهی عمل آنان را متناسب با زمان و قابل قبولتر مییابیم. از مباحثی که مطرح شد، زمینه و نحوهی شکلگیری جریان میانهرو که در قالب حزب اعتدالیون ظهور و بروز یافت و نسبتی که با جریان تندرو داشت، دانسته شد.
منابع
1- کتاب ها:
اتحادیه، منصوره (نظام مافی): پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت (دورههای یکم و دوم مجلس شورای ملی)، نشر تاریخ ایران، تهران، 1381.
از مشروطه تا جنگ جهانی اول، خاطرات فردریک اوکانر کنسول انگلیس در فارس، ترجمه حسن زنگنه، شیرازه، تهران، 1376.
اسناد و خاطرههای حیدرخان عمواوغلی، ]به کوشش[ اسماعیل رائین، جاویدان، تهران، 1358، ج2.
اصول دموکراسی، شرح مرامنامه دمکرات، به قلم یک نفر دموکرات، تهران، 1328
ایران و جنگ جهانی اول، اسناد وزارت داخله، به کوشش کاوه بیات، سازمان اسناد ملی، تهران، 1369.
براون، ادوارد: انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه مهری قزوینی، کویر، تهران، 1376.
بهار، محمد تقی (ملک الشعراء): تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، شرکت سهامی کتاب های جیبی، تهران، 1357، جلد اول (انقراض قاجاریه)
تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، مستخرجه از اسناد محرمانه وزارت امور خارجه انگلستان، تهیه حسن معاصر، ابن سینا، تهران، 1353، 2جلد.
تقیزاده، سیدحسن: زمینه انقلاب مشروطیت ایران (سه خطابه)، گام، تهران، 1336.
حاجی آقای شیرازی: واقعات دو ساله یا تاریخ بدبختی ایران، مطبعه شمس، تهران، 1330 ق.
خاطرات سیدعلیمحمد دولت آبادی، انتشارات فردوسی، تهران، 1362.
رسولزاده، محمد امین: تنقید فرقه اعتدالیون یا اجتماعیونِ اعتدالیون، مطبعه فاروس، تهران، 1328.
رسولزاده، محمد امین: گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه رحیم رئیس نیا، شیرازه، تهران، 1377.
رضاقلی خان نظامالسلطنه: صورت جلسات هیئت دولت مهاجرت، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی)، کتاب سیامک، نشر تاریخ ایران، تهران، 1379.
روزنامه خاطرات سیدمحمد کمرهای، به کوشش محمد جواد مرادی نیا، شیرازه، تهران، 1382، 2 جلد.
روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، اساطیر، تهران، 1377 ، جلدهای 3 تا 7.
زندگی طوفانی، خاطرات سیدحسن تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، علمی، تهران، 1372.
زینویف، ایوان الکسیویچ: انقلاب مشروطیت ایران، نظرات یک دیپلمات روس ]از[ حوادث ایران در سالهای 1905 تا 1911، ترجمه ابولقاسم اعتصامی، اقبال، تهران، 1362.
شوستر، مورگان: اختناق ایران، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، با تصحیح و مقدمه و حواشی و اسناد محرمانه منتشر نشده در ایران توسط فرامرز برزگر و اسمعیل رائین، انتشارات صفی علیشاه، تهران، 1362
شیبانی، وحیدالملک: خاطرات مهاجرت، به کوشش ایرج افشار و کاوه بیات، شیرازه، تهران، 1378.
غروی نوری، علی: حزب دمکرات ایران در دوره دوم مجلس شورای ملی، چاپخانه فردوسی، تهران، 1352.
کسروی، احمد: تاریخ مشروطه ایران، امیرکبیر، تهران، 1369.
مامونتف، ن، پ: بمباران مجلس شورای ملی(حکومت تزار و محمد علی شاه)، به اهتمام همایون شهیدی، نشر اشکان، تهران، 1363.
مبارزه با محمدعلی شاه، اسنادی از فعالیتهای آزادیخواهان ایران در اروپا و استانبول در سال های 1326- 1328قمری، به کوشش ایرج افشار، توس، تهران، 1359، ص28- 426.
مجموعه مکاتبات، اسناد، خاطرات، و آثار فیروز میرزا (نصرت الدوله)، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی)، سیروس سعدوندیان، نشر تاریخ ایران، تهران، 1369. جلدهای 1و 3.
محیط مافی، هاشم: مقدمات مشروطیت، به کوشش مجید تفرشی و جواد جان فدا، علمی و فردوسی، تهران، 1363.
مختصر تاریخ مجلس ملی ایران، چاپخانه کاویانی، برلین، 1337.
مرامنامهها و نظام نامه های احزاب سیاسی ایران در دومین دوره مجلس شورای ملی، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی)، نشر تاریخ ایران، تهران، 1361.
نامههای تبریز از ثقۀالاسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت)، به کوشش ایرج افشار، فرزان روز، تهران، 1378.
نامههای ادوارد براون به سید حسن تقی زاده، به کوشش عباس زریاب و ایرج افشار، خوارزمی، تهران، 1354.
هدایت، مهدیقلی (مخبرالسلطنه): طلوع مشروطیت، به کوشش امیر اسماعیلی، جام، تهران، 1363.
یلفانی، رامین: زندگی سیاسی ناصرالملک، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، تهران، 1376
2ـ روزنامه ها و مجله های عصر مشروطه
آفتاب، س. 1332- 1330ق.
انجمن تبریز(ارگان انجمن ایالتی آذربایجان)، به کوشش منصوره رفیعی، نشر تاریخ ایران، تهران 1362
تبریز، س. 1338- 1337ق.
شفق، س. 1329ق.
3- مقالهها
علییف، صالح، مرامنامه حزب اجتماعیون عامیون، ترجمه ابوالفضل آزموده، آینده، س17، ش8- 5، مرداد- آبان 1370، ص 550- 549.
ورقی از تاریخ مشروطه ایران،: حیدر خان عمو اوغلی، مجله یادگار، س3، ش5، دی 1325.
صالحی، نصرالله، زمینههای شکلگیری حزب دموکرات در مجلس دوم، در فصلنامهی نامهی تاریخ پژوهان، س2، ش7، پاییز 1385، ص129-109.
________________________________________
[1]. دکترای تاریخ از دانشگاه تهران، استادیار مرکز تربیت معلم شهید مفتح.
[2]. سیدحسن، تقیزاده، زمینه انقلاب مشروطیت ایران (سه خطابه)،(تهران، نشرگام، 1336) ص 116.
[3] . روزنامه مجلس، س4، ش 26، (5 رمضان 1327)، ص2.
[4] . برای آگاهی بیشتر دربارهی چگونگی تشکیل حزب دموکرات، ن.ک به: نصرالله صالحی، «زمینههای شکلگیری حزب دموکرات در مجلس دوم، «فصلنامهی نامهی تاریخپژوهان»، س2، ش7، (پاییز 1385)، ص129-109.
[5] . روزنامهی مجلس، س 3، ش 26، (5 رمضان 327)، ص 1 .
[6] . همان، ص2.
[7] . مجلس، س 3 ، ش 40 ، (16 ذیقعده 1327)، ص 1.
[8] . روزنامهی مجلس، س 3، ش 41 ، (16 ذیقعده 1327)، ص 1.
[9] . یحیی دولتآبادی، حیات یحیی: (تهران، عطار، 1371)، ج 3 ، ص 129: دولتآبادی مینویسد در نخستین روزهای بازگشت بهبهانی با او دیداری داشته و از او میخواهد که با مداخله در سیاست عهدهدار مسند ریاست شرعی باشد و بکوشد تا شرعیات را منظم نمائید و شرع را از عرف جدا کند. از مقام شیخالاسلام در استانبول مثال میآورد و ضمن «مذاکرات خیرخواهانه» پیغام «اجتماعیون عامیون بادکوبه» را نیز به او میرساند. بدین مضمون که «نه پای خود را از گلیم خویش بیشتر دراز کن و نه بگذار کسی پا به گلیم تو بگذارد.» دولتآبادی در ادامه مینویسد: «پس از این مذاکرات تصور میکنم تغییر حالی برای او حاصل شود و اثری بر مذاکرات من مترتب گردد، ولی افسوس که هیچ اثر نکرده.» همان، ص129
[10] . شیخرضا دهخوارقانی، وقایع ناصری و توضیح مرام، ص 37. لحن دهخوارقانی به خوبی نشان میدهد که او هم مثل بقیهی دموکرات ها به شدت خواهان قبضهی کامل قدرت بود: آنها در مجلس دوم با آنکه در اقلیت بودند، ولی نقشی مغایر با موقعیت خود ایفا میکردند.
[11] . همان،ص 38.
[12] . احمد، کسروی، تاریخ هیجده سالهی آذربایجان، بازمانده تاریخ مشروطه ایران، (تهران، امیرکبیر، 1378)، ص 154.
[13] . برای آگاهی از برخی مواضع و دیدگاههای ن.ک به: خاطرات سیدعلیمحمد دولتآبادی (اعتدالیون)، (تهران، فردوسی، 1362).
[14] . روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج 5، ص 3364، واقعات اتفاقیه در روزگار، ج 3، ص 602، یحیی دولتآبادی، پیشین، حیات یحیی، ج، ص120.
[15] . نامههای ابوالقاسم ناصرالملک به همراه نطق وی در حضور هیئت وزراء و نمایندگان مجلس، 1329، مطبعه فاروش، ص 35.
[16] . مهدی ملکزاده: تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، (تهران، علمی، 1329)، ص 1329.
[17] . این مقاله زمانی نوشته شده که علاوه بر اکثرت مجلس، رئیس دولت و بیشتر وزراء نیز از حزب اجتماعیون اعتدالیون بوده است.
[18] . روزنامهی مجلس، س 3، ش 50 ،(7 ذیحجه 1327).
[19] . حیات یحیی ، ج 3 ، ص137، حاجی آقای شیرازی، واقعات دو ساله یا تاریخ بدبختی ایران و ،(تهران، مطبعه شمس، 1330)، ص 1.
[20] . روزنامهی تبریز، ش59 ،(23 جمادی الاول 1329). گفتنی است که روزنامهی ایران نو این مقاله را به نقل از روزنامهی تبریز در شمارهی 56 (2 جمادی الثا نی 1329) عیناً نقل کرده است.
[21] . ایران نو، س اول، ش 102، (16 ذیحجه 1327).
[22] . ایران نو، س اول، ش 74 ،(11 ذیقعده 1327).
[23] . روزنامه شرق، س اول، ش 89 ، 3 جمادی الثانی1327.
[24] . رشته مقالات مزبور در هشت قسمت در روزنامه ایران نو انتشار یافت. از شمارهی 20 (11 ذیقعده 1328) تا شماره 30 (23 ذیقعده 1328). این مجموعه مقالات در کتاب نقش ارامنه در سوسیال دموکراسی ایران، به کوشش محمدحسین خسروپناه، (تهران، شیراز، 1382)تجدید چاپ شده است. ص283-244. ترهاکوپیان حزب اعتدالیون را متشکل از دو جناح ارتجاعی «اعتدالیون ارتجاعیون» و ترقی خواه «اعتدالیون مشروطیون» دانسته است. مینویسد: «این فرقه مقصد معین و محققی را ندارد، زیرا گذشته از اشراف و کهنهپرستانی که بدان منسوبیت دارند، از اشخاص و عناصری تشکیل یافته است که کاملاً مشروطهپرور و حریتخواه واقعی هستند.» ایران نو، ش 23، 14 ذیقعده 1328.
[25] . برای یک بررسی دقیق از این رساله، نگاه کنید به: فریدون آدمیت، فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، (تهران، پیام، 1354)، ص 117-113. و نیز: فریدون آدمیت، ایدئدلوژی نهضت مشروطیت ایران،(تهران، روشنفکران، بیتا) ج1، ص 306–300 .
[26] . ایرج افشار (به کوشش)، اوراق تازه یاب مشروطیت، و نقش تقیزاده، (تهران، جاویدان، 1359)، ص 328 327– .
[27] . ایران نو، س 3، ش 55، (غره جمادی الاول 1329)، ص 3 .
[28] . مجلس، س4، ش 36 ، 3 ذیحجه 1328.
[29] . مجلس، س4، ش 50 ، 17 محرم 1329، ص 4.
[30] . نامههای ابوالقاسم ناصر الملک ، ص 37 .
[31] . حاجی آقا شیرازی، پیشین، ص 32.
[32] . ایران نو با درج مقالهی مهمی تحت عنوان «برای چه ما تنها ماندیم؟» مواضع و دیدگاههای دموکراتها را مرور میکند و به صراحت از رادیکال بودن مواضع آنها سخن میگوید.
[33] . روزنامهی مجلس، س3، ش 27، 6 ذیالقعده 1328.
[34] . ر.ک: اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقیزاده، ص 366- 8 .