انديشه ي به دار آويخته

انديشه ي به دار آويخته

 مشروطیت از نقاط عطف مهم تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران است كه در عین مثبت بودن، بهای بسیار سنگینی را در فرایند تحقق خود پرداخت. بهایی به سنگینی هتك، بی حرمتی و ترور نهاد علم و اجتهاد. شیخ فضل الله نوری از جمله شخصیت‌های پیچیده تاریخ ایران معاصر است كه در عین پافشاری بر سر مواضع و معتقدات محوری خویش، با کمال مظلومیت به دار اعدام آویخته شد و به درجه شهادت نائل گردید. در این نوشتار سعی بر آنست كه ضمن ارائه بیوگرافی از ایشان، به اختصار دیدگاه افراد مختلف در باره ایشان و مختصری از دیدگاهها و آراء وی در ارتباط با مسائل سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.
 
زندگینامه:
شیخ فضل الله كجوری مازندرانی مشهور به نوری در 1259 ق در «لاشك كجور» از توابع استان مازندران به دنیا آمد. پدر ایشان ملاعباس نوری از علمای دین و افراد مورد اعتماد مردم نور مازندران[1] و جدش میرزا تقی نوری، یكی از بزرگترین دانشمندان خطه مازندران بوده است.
شیخ در آغاز جوانی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خود پرداخت و برای تكمیل تحصیلات خود به نجف مهاجرت نمود تا از محضر عالمان بزرگی نظیر میرزای شیرازی، شیخ راضی آل خضر و میرزا حبیب الله رشتی[2] بهره ببرد. حضور در درس این اساتید بزرگ، باعث شد تا ضمن قرار گرفتن در زمره شاگردان خاص، به مرتبه بلند علمی و عالی فقاهت و اجتهاد نائل آید.[3]
وجه مشخصه و ممیزه ایشان، رویارویی‌شان با جریان مشروطه است. شیخ پس از آنكه مطلوب روشنفكران را از «مشروطه» برخاسته از بینش و فكر غربی، كه در تباین با مبانی سیاسی اسلامی است، یافت، به مخالفت با آن برخاست. همین امر سبب مخالفتهای فراوان با ایشان شد؛ كه فرجام این مخالفت‌ها شیوع یك فضای روانی مسموم علیه ایشان و در نهایت به دار آویخته شدن ایشان در سن 70 سالگی شد.
 
شیخ و دیگران:
شیخ از شخصیت‌های بحث برانگیزی است كه بغض و كینه‌های فراوان سبب ارائه چهره‌ای مسخ شده و وارونه[4] از ایشان به تاریخ می‌باشد. در عین افترا بستنهای فراوان به این چهره تاریخ ساز و متصف ساختن ایشان به عنوانهایی نظیر «مستبد» و «مرتجع»، كسی را قدرت بر انكار مقام علمی ایشان نیست.[5] شیخ در محضر پرچمدار قیام تنباكو یعنی میرزای شیرازی پرورش یافته بود كه وقتی یكی از اهالی تهران به میرزا رجوع می‌كند و سوالاتی را از ایشان می‌پرسد، میرزا جواب می‌دهد: مگر شیخ فضل الله در تهران نیست كه به من مراجعه می‌كنید؟[6]
وصف مقام علمی شیخ در گفته‌های مخالفین نیز قابل توجه است. به عنوان مثال حامد الگار می‌نویسد: «عموما اذعان داشتند كه [ایشان] در شمار  دانشمندترین علمای تهران است.»[7] و یا اینكه ناظم‌الاسلام كرمانی اینگونه مقام علمی ایشان را بیان می‌كنند كه: «شیخ فضل الله اگر چند ماهی در عتبات توقف كند، ‌شخص اول علمای اسلام خواهد گردید، چه هم حسن سلوك دارد و هم مراتب علمیه.»[8] فریدون آدمیت كه از مخالفین سرسخت شیخ است می‌نویسد: «متفكر مشروطه مشروعه _ شیخ فضل الله نوری است_ [كه او را به عنوان] مجتهد طراز اول، استاد مسلم فن درایه، ‌كه پایه‌اش در اجتهاد اسلامی، برتر از سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی[است] شناخته‌اند.»[9]

جدایی شیخ از مشروطیت:
آنچنان كه از نامه‌ها، لوایح و رساله‌های به جامانده از شیخ به دست می‌آید، باید گفت كه شیخ نه تنها حامی و طرفدار استبداد و حكومت‌های ستمشاهی نبوده كه از موافقین جنبش و در پیشبرد آن نیز نقشی اساسی ایفا كرده است. اما آنچه سبب رویارویی و مخالفت شیخ با مشروطیت شد، تغییر جهتی بود كه توسط مشروطه‌خواهان در اهداف جنبش پدید آمد. شیخ بر اساس مبانی اجتهادی خود اصولی از مشروطه را درتعارض مذهب می‌دید كه همین امر سبب مخالفت وی با مشروطه‌ی معهود شد.
 
 مساوات و برابری:
مساوات یكی از اصول اساسی مشروطه، نقطه آغاز جدایی تمام عیار شیخ از مشروطه می‌باشد. در حالی كه نائینی از این اصل، اعمال عادلانه و متساویه‌ی احكام و قوانین را اراده می‌كردند، شیخ می‌دانست كه مراد روشنفكران از مساوات چیز دیگر است. در حالی كه شیخ و نائینی[10] با دو زبان متفاوت از مساوات، «مساوات در برابر قانون» را اراده می‌كردند، مراد روشنفكران مشروطه‌خواه از مساوات، «مساوات قانون» بود، یعنی مساواتی كه در آن انسانها به لحاظ انسان بودن و بدون در نظر گرفتن هیچگونه شئونات دیگری برابر هستند.
 
 قانون:
از مسائل اختلافی مهم میان شیخ و روشنفكران مشروطه‌خواه بحث تدوین قانون اساسی بود كه تاریخچه‌ای از نزاع را به جای گذاشت. شیخ به جهت این احساس كه، در صورت امكان تصویب قانون اساسی ، از آن پس امكان دارد قانونی غیر از قرآن و حدیث به شیوه‌ای رسمی مورد استفاده قرار گیرد، ضمن تاكید بر تبعیت كردن وضع قانون بر طبق قوانین اسلامی،‌[11] به مخالفت با این شیوه از تدوین قانون اساسی پرداخت و  از آن به لباسی یاد می‌كند كه به قامت فرنگستان دوخته شده است نه مملكتی که خود قانونی دارد كه در قالب كتاب آسمانی آمده است.[12]
 
آزادی:
از دیگر مولفه‌های اساسی مشروطه كه با مخالفتهای فراوان شیخ روبرو گردید، مقوله آزادی است. قانون اساسی مشروطه، همه شهروندان ایرانی را از آزادی برخوردار و در برابر قانون برابر می‌دانست. در اینكه هم روشنفكران و هم علما، آزادی را محدود به قانون می‌دانستند تردیدی نیست؛ منتهی ملاك و مرز محدودیت را كدام قانون و با چه ویژگی‌هایی مشخص می‌كند، محل اختلاف و نزاع شیخ با روشنفكران مشروطه‌خواه بود. شیخ قانون اسلامی و آسمانی را برای محدودیت‌ها و مرز آزادی و برابر عنوان می‌كرد در حالی كه روشنفكران مشروطه‌خواه قانون غربی و اروپایی را مرز آزادی می‌دانستند.
 
جمع بندی:
شیخ فضل‌الله نوری به عنوان یكی از شخصیت‌های مطرح در تاریخ معاصر، علی‌رغم حضوری فعال در جنبش‌های ضد استبدادی نظیر جنبش تنباكو و جنبش عدالتخانه، به عنوان مخالف سرسخت جنبش مشروطه شناخته شده است. ایشان نه تنها با مشروطیت و تفكر مشروطه‌گری مخالفتی نداشتند كه در پیشبرد این گونه جنبش‌های ضد استبدادی، نقش موثری داشته‌اند. اما تغییر جهتی كه در اهداف جنبش از ناحیه روشنفكران ایجاد شد موجب مخالفت ایشان با مشروطه گردید.


________________________________________
[1] . تهرانی، محمد محسن; الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 15، ص 23.
[2] . از شاگردان شیخ مرتضی انصاری.
[3] . تهرانی،‌محمد محسن; میرزای شیرازی، ترجمه وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1362،‌ص 181.
[4] . انصاری، مهدی، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، انتشارات امیركبیر.‌ تهران،‌ 1378، ص 15.
[5] . ر.ك: رضوانی، محمد اسماعیل; انقلاب مشروطیت ایران، چ 3. شركت سهامی كتابهای جیبی، تهران، 1356، ص 199.
[6] . تندر كیا، شمس الدین; نهیب جنبش ادبی _ شاهین، انتشارات روزنامه سیاسی فرمان، تهران، دی 1335، ص221.
[7] . الگار، حامد; نقش روحانیت پیشرو در انقلاب مشروطیت(دین و دولت در ایران)، ترجمه ابوالقاسم سری، توس، تهران، 1356، ص 33.
[8]. كرمانی،‌ ناظم الاسلام; تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام سعیدی سیرجانی،‌ آگاه، تهران، 1357، بخش اول، ص 504.
[9] . آدمیت، فریدون، ایدولوژی نهضت مشروطیت در ایران، پیام ،‌ تهران، 1355، ص 429.
[10] . ر.ك: نائینی، محمد حسین; تنبیه الامه و تنزیه المله و یا حكومت از نظر اسلام، تهران، 1358، صص 67 تا 72.
[11] . ر.ك: نوری، شیخ فضل الله، لوایح، ص 47.
[12] . تركمان، محمد; مجموعه ای از رسائل و اعلامیه های شیخ فضل الله نوری، ج 1، ص 320.