درختان صاحبقرانيه، تنها شاهدان زنده امضاي فرمان مشروطه

درختان صاحبقرانيه، تنها شاهدان زنده امضاي فرمان مشروطه



اينها درختاني بودند كه 14 مرداد ماه 1285 شمسي، برابر با 14 جمادي الثاني 1324 هجري قمري بر سر شاه ايران سايه افكندند تا دستان ناتوان او ياراي تاييد كردن قيام عدالت طلبانه ملت ايران را داشته باشد. شايد آن زمان كه علاءالدوله تجار تهران را به بهانه گران شدن قند به فلك بست و چاپ عكس ميسيو نوز بلژيكي در لباس روحانيون، آتش خشم مردم را شعله ور كرد، شاه عليل ايران فكر نمي كرد كه شرار اين آتش دامان او را در صاحبقرانيه بگيرد و اعلم الدوله ثقفي پزشك مخصوص، در باغ زيباي نياوران و در مقابل كاخي كه پدر تاجدار، در سي امين سال سلطنت، صاحبقرانيه اش ناميد، در برابر مردم سر عجز فرود آرد.  هر چند كه مظفرالدين شاه با مشاهده برملا شدن بغض ها و فريادهاي فروخورده ايرانيان چاره اي جز تسليم نداشت.
زمينه سازي جنبش مشروطه
آشنايي ايرانيان با غرب و دستاوردهاي آنان درباره حاكميت مردم كه از زمان ناصرالدين شاه آغاز شده بود، توقعاتي را در جامعه به وجود آورد و از سوي ديگر آشفتگي اوضاع اجتماعي كه پس از مرگ ناصرالدين شاه شدت گرفته بود، مانع از اين شد كه سكوت مردم همچنان ادامه يابد.
اعطاي امتيازي مشهور به «رژي» به ماژور تالبوت انگليسي و شركا كه طي آن تجارت داخلي و خارجي ايران به انحصار آنها در آمد و به دنبال آن فتواي ميرزاي شيرازي و حاج ميرزا حسن آشتياني، آغازي بود بر شكل گيري جنبشي بزرگ كه در تاريخ ايران كم سابقه بود.  از سوي ديگر مرگ نابه هنگام ناصرالدين شاه و به سلطنت رسيدن مظفرالدين ميرزاي بيمار بر آشفتگي اوضاع افزود.  دربار او همواره عرصه رقابت، اختلاف و دو دستگي ميان شاهزادگان و رجال درباري بود. در اين شرايط تلاش حكام ايالات و ولايات به ويژه ميرزا احمد خان علاالدوله حاكم تهران، بر خفقان حاكم بر جامعه مي افزود و فريادها را بيش از پيش در گلو نهفته مي ساخت.  تا اينكه توهين به باور هاي مذهبي مردم، همزمان با به فلك بستن تجار تهران آتشي را شعله ور كرد كه هيچ كس را ياراي فرونشاندن آن نبود. علما در واكنشي هماهنگ به وضعيت پيش آمده، در رمضان 1323 هجري قمري به نشانه اعتراض از تهران به حرم عبدالعظيم در ري هجرت و در آنجا تحصن كردند. اين حركت جمعي به مهاجرت صغري شهرت يافت. شاه براي آرام ساختن مردم و پاسخ به آنها فرمان تاسيس مجلس عدالت را صادر كرد. با اين فرمان تحصن شكسته شد. اما بدخواهان و آنانكه تاسيس مجلس عدالت را به زيان خود مي ديدند، سكته و بيماري شاه را بهانه كردند تا اجراي فرمان را به تعويق اندازند.  عين الدوله همچون ديگر مستبداني كه آزادي را بر نمي تابند، علم مخالفت برافراشت و به اذيت و آزار مردم به ويژه آزادي خواهان پرداخت. اوج اعمال شوم او ، كشتار جمعي از معترضين در صحن مسجد جامع تهران بود. اين اتفاقات سبب شد علما به حركتي بزرگتر دست بزنند، از تهران به قم مهاجرت كنند و در حرم حضرت معصومه(ص) بست بنشينند. آنان در راه، نامه اي به شاه نوشتند و در آن متذكر شدند كه چنانچه شاه به وعده هايش عمل نكند، آنان جلاي وطن مي كنند. اين مهاجرت نيز مهاجرت كبري نام گرفت. مقارن همين ايام مردم به بست نشيني در مساجد و اماكن ديگر پرداختند، بست نشيني فراتر رفت و به سفارت انگليس منتقل شد، چنانكه در جمادي الاخر 1324 هجري قمري نزديك به 14 هزار نفر در بست نشيني شركت داشتند.
شاه در برابر اين اعتراض چاره اي جز تسليم نداشت پس به ناگزير عين الدوله را از صدارت عزل و ميرزا نصرالله خان را جايگزين كرد. صدراعظم جديد در نخستين اقدام، مجتهدين را با احترام از قم به تهران بازگرداند و پس از چند روز مذاكرات ميان متحصنين و دولت نتيجه داد.
اين فراز و فرود ها در نهايت در نياوران به سرانجام رسيد. اعلم الدوله ثقفي، پزشك مخصوص در حاليكه شاه در سايه درختان كهنسال صاحبقرانيه بر زمين نشسته بود، فرماني را خواند كه با نام فرمان مشروطه در تاريخ ايران جاودانه شد.