آرمانگرائي،پيروزي و شكست در نهضت مشروطه

آرمانگرائي،پيروزي و شكست در نهضت مشروطه


پيرامون انقلاب مشروطيت از سوي موافقان، مخالفان و منتقدان، رسائل و كتب بسياري نگاشته شده است. بعضي از آنها در اوائل انقلاب مشروطه و دوران پاياني حكومت قاجار، بعضي در سال‌هاي 1320 ـ 1332 و بعضي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به چاپ رسيده‌اند. بسياري از اين آثار به زيور چاپ آراسته نگرديده و به صورت خطي در كتابخانه‌هاي عمومي و خصوصي بايگاني شده‌اند. مطالعه و پژوهش در محتواي رسائل فوق تحقيق پيرامون نويسندگان رساله و شناخت مواضع سياسي فكري آنان از اهميت خاصي برخوردار است. بعنوان نمونه به چند رساله در اين باره اشاره مي‌كنيم:
1ـ سئوال و جواب در فوائد مجلس شوراي ملي، نصرالله سادات اخوي، تقوي، تهران، 1324 ق.
2ـ رساله راه نجات، صنيع‌الدوله هدايت، 24 ص.
3ـ سئوال‌‌هائي دائر بر مشروطيت، حاج يوسف آقاتاجر تبريزي، 32ص.
4ـ مشروطه مشروعه، سيد‌ عبدالحسين لاري، 1325 ق.
5ـ ارشادالاعباد‌الي عمارةالبلاد،‌ محمد اسماعيل محلاتي، نجف اشرف، 1328 ق.
6ـ اللئالي المربوطه في وجوب المشروطه، محمد‌اسماعيل محلاتي، بوشهر1327.
7- تنبيه‌الامه و تنزيه المله في الزوم المشروطه يا حكومت از نظر اسلام.
اين اثر در عصر مشروطه نشر يافت. عالم مجاهد و مفسر ژرف انديش مرحوم ‌آيت‌الله سيد محمود طالقاني در سال 1334 با مقدمه و حواشي آن را منتشر و از آن پس بارها نشر يافت.
اين رساله بارها به شكل مختلف (با حواشي و بدون مقدمه و اضافات) منتشر شده است.
8ـ آفتاب و زمين يا تنبيه‌الغافلين ، ميرزا عباس يزدي، 1333 ق.
مسلماً رسائل ديگر كه به نوعي نقادي، رد، تخطئه مشروطيت با نگاه و بينش خاص باشند انتشار يافته‌‌اند. از آن جمله:
1ـ تذكرةالغافل و ارشاد الجاهل، تهران، 1327 ق، اين رساله به مرحوم شيخ فضل‌الله نوري نسبت داده شده است.
2ـ كشف المراد من المشروطه و الاستبداد، محمد حسين تبريزي، تهران، 1325 ق.
3ـ مرام‌نامه فرقه ترقي و تمدن تام‌خواه، يا خيال خام براي فريب عوام،‌حاج شيخ علي خراساني، تهران (دوران مشروطيت)،
4ـ رساله تحريم مشروطيت، شيخ‌فضل‌الله نوري،  تهران، 1326 ق.
5ـ لوايح، شيخ‌فضل الله نوري، چاپ زاويه حضرت عبدالعظيم حسني(س)
مسلماً در عرصه‌ي مشروطه‌شناسي و نهضت مشروطيت، مخالفان و موافقان داراي ادله و براهيني بودند. خاصه اهل علم و صاحبان فكر. ولي حساب حكومت استبدادي قاجار، مجامع فراموشخانه، ميرزاملكم خان ارمني و احزاب و جمعيت‌هاي سوسيال دمكرات قفقازي و همچنين حساب برخي از مرتبطين سفارت‌خانه‌هاي روس و انگليس و فرانسه را بايد از انقلاب مشروطه و انقلابيون جدا نمود. آن چه متفكران و نظريه‌پردازان در تائيد يا رد نگاشته‌اند، بايد به درستي و به دور از تعصب و تحجر مورد بازنگري قرار گيرد و با دقت مطالعه شود. خاصه امروز كه ما وارد صدمين سالگشت اين انقلاب مي‌شويم، و از پس اين انقلاب چند نهضت، خيزش و يك  انقلاب ديگر داشتيم، شناخت عميق و دقيق آن، راهگشاي برخي معضلات و مشكلات سياسي فرهنگي ما است.
در دو دهه گذشته ما شاهد تحقيقات، تتبعات و پژوهش‌هاي گسترده‌اي در اين عرصه بوديم. ولي هنوز كارمان به اتمام نرسيده. بخصوص بسياري از رسائل خطي هنوز به زيور چاپ آراسته نگرديده است. اسناد و مدارك درداخل، آن سان كه نيازمنديم، در دسترس نيست. مسلماً كشورهاي امريكا، انگليس، روسيه، فرانسه،تركيه (عثماني آن روزگار) اسنادي از اين دوران توسط كنسول‌گري‌ها، مأموران ويژه و سفارت‌خانه‌ جمع‌آوري ‌نموده‌اند كه عدم انتشار آن نقصي در ارائه دقيق انقلاب مشروطه مي‌باشد.
به هر صورت موارد فوق «آيات يأس» نيست. هدف آن است كه آن چه داريم در طبق اخلاص گذاشته، مورخان و پژوهندگان خود راسيراب كنيم تا آن مقداري كه خصم دون همت يا خسيسان بي‌مروت پنهان نموده‌اند در تحولات بعدي به دستمان رسد.
چاپ اول «رساله انصافيه» در بيان مشروطيت به قلم ملا عبدالرسول مدني كاشاني و با مقدمه ملاحبيب كاشاني (پدر همسر ايران) در سال 1328 ق در 418 صفحه نشر يافت.
ملاعبدالرسول كاشاني از علماي بزرگ كاشان، فرزند مرحوم ملامحمدبن ملا زين‌العابدين آقا علي شيرازي مي‌باشد. تولدش در 27 رجب 1280 ق در شهر كاشان و وفاتش در 11 دي 1325 شمسي (صقر 1366) است. تحصيلات را در محضر آيت‌الله سيد محمد‌كاظم يزدي، حاج ميرزا فخرالدين نراقي و ملا حبيب‌الله كاشاني به پايان رساند و به جايگاه بلندي از علوم و معارف دست يافت. مرحوم ملاعبدالرسول در تأليف و تصنيف بسيار مجد و كوشا بود و در دفاع از حريم ولايت و ساحت مقدس مكتب تشيع و تبيين و تشريح متون اسلامي خستگي ناپذير و استوار بود. ايشان داراي تأليفات متعدد در زمينه‌هاي مختلف علمي بود كه خود بيانگر وسعت اطلاع و آگاهي‌هاي آن بزرگوار از معارف اسلامي و مبين مرزباني آن عالم رباني از ثغور و حدود اسلام و قرآن است.
ايشان در طول عمر85 ساله خود، تحولات چهل سال قبل از انقلاب مشروطه، و چهل سال بعد از آن را درك و نسبت به مسائل سياسي، اجتماعي، فرهنگي نگرش عميق و دقيقي داشت رساله «تاريخ اشرار كاشان» پيرامون نايب حسين كاشي، تحليلي دقيق از بعضي شرارت‌ها و اشرار منطقه مي‌باشد. از مرحوم ملاعبدالرسول افزون بر 20 رساله و كتاب باقي مانده، بخصوص در مسائل سياسي تاريخي كتاب‌هاي رد بابيه و بهائيه، رساله حجابيه، تاريخ وهابيه، سئوال و جواب مسلمان و بهائي 2 مجلد به طبع رسيده است.
در پيرامون پيدائي نهضت مشروطيت روايت‌هاي مختلفي مطرح مي‌شود. جمعي آغازش را مبارزه ملاعلي كني عالم بزرگ عليه قرارداد «لاتاري» مي‌دانند. دسته‌اي شروع آن را از نهضت تنباكو و تحريم آن توسط مرجع تقليد آيت‌الله ميرزاي شيرازي و گروهي استبداد و خودسري عين‌الدوله در تهران را نقطه شروع مي‌شمارند. برخي ديگر استبداد پنجاه ساله ناصرالدين شاه، عقب‌ماندگي ايران، مظالم و فجايع درباريان، دوله‌ها، سلطنه‌ها، گسترش مفاسد و وابستگي‌هاي روزافزون مملكت به غرب، سلطه‌ي روس‌و انگليس در ايران و مزدوري و شيدائي عده‌اي از درباريان به غرب را دليل شكل‌گري نهضت مشروطه مي‌شمارند... شايد همة موارد فوق را بتوان در رشد، گسترش، فراگيري نهضت مؤثر دانست.
اما آن چه با حقيقت وواقعيت بيشتر وفق مي‌دهد، نظريه اول است كه حركت مشروطه توسط مصلح بزرگ جهان اسلام سيد جمال‌الدين‌اسد‌آبادي آغاز و با نهضت تنباكو اوج گرفت. مرگ بهنگام ناصرالدين شاه قاجار ديوار سنگين استبداد را فرو ريخت و زمينه را براي نقد، بررسي، تحليل و انتقاد در منابر و مجامع و شبنامه‌ها و اعلاميه‌ها باز نمود. مردم خواهان «عدالت‌خانه» بودند تا از ستم و ظلم حكام ولايات رهائي يابند. خواستار «قانون» بودند تا از افسارگسيختگي، هرج و مرج، سلطه سلطنه‌ها و دوله‌ها نجات پيدا كنند و تمامي اقشار مردم بر اصل قانون و قانون‌گرائي متفق شوند و نهايتاً خواهان تحول فرهنگي، اقتصادي، سياسي شدند تا از چنگال استعمار روس و انگيلس رهائي يابند. درگيري‌ها هر روز شديدتر مي‌شد و بالاخره شاه وقت، مظفرالدين شاه قاجار مجبور به تسليم در برابر خواسته‌‌ها شدو ولي اين خواسته‌ها و درگيري‌ها «مكان» داشت كه آن «مساجد» و «اماكن مقدسه» بود و رهبراني كه جايگاه و پايگاه مردمي داشتند و آن روحانيت و مراجع بودند. راهبري از جايگاهي شروع شد كه حكومت و حكومت‌گران جز تسليم در برابر آن راهي نداشتند، و آن مرجعيت ديني بود.
در اينجا لازم مي‌دانم به صورت مختصر ولي كلي و اصولي عوامل انقلاب مشروطيت را از رساله «انصافيه» ملاعبدالرسول كاشاني بازگو كنم. او كه عالمي ژرف انديش بود عوامل انقلاب را در چند اصل بيان مي‌كنند. و در تحليل خود ماهيت، هويت، رسالت، اهداف و رهبري انقلاب را مشخص مي‌نمايد:
1ـ آزادي، هر كس ملتزم است به اطاعت از قانون، تا ديگران نيز آزاد باشند. 1
2ـ قانون بايد مانع از انحصار باشد، چنان كه در احتكار، مانع از اختيار نرخ جنس. 2
در مورد اركان مشروطه:
اول: مقننه، يعني بايد جمعي را منتخب و وكيل اهل آن مملكت سازند كه آن‌ها قانون صحيح وضع كنند. 3
دوم: مجريه، بايد دولت مشروطه داراي قوه مجريه باشد كه هر قانوني كه وضع شد وزراء آن را جاري كنند. 4
سوم: قضائيه، فرق ميان مقننه و قضائيه همان فرق ميان فتوي و حكم است. مقننه حكم كلي را بيان مي‌كند و قضائيه احكام جزئيات را. 5
سپس ايشان به اصول مشروطه اينگونه اشاره مي‌كنند.
1ـ آزادي مجامع، در امور مملكتي و ولايات كه مدخليت در سياست و تدبير دارد6
2ـ آزادي ملت در حق انتخاب براي«دارالشوري» يا «مجلس شوراي ملي»7
3ـ آزادي در قلم و طبع و صنعت و كسب وسائل لوازم. اما تمام اين موارد در تحت اطاعت از قانون و آزادي در مورد تمام مردم صدق مي‌كند. 8
4ـ آزادي در عقايد، تعلق به امور معاشّيه و سياسّيه دارد.
سپس به بررسي سيره و سنن ائمه (ع) در رابطه با اظهار عقيده، تصحيح عقايد تحت قانون بحث مفصل مي‌كند. 9
5ـ ديگر از اصول مشروطيت تساوي در محاكمات است. يعني شاه و گدا و فقير و غني را به يك نظر ببينند. 10
6ـ دفع ظلم و ستم و تعدي است، تكميل مقامات انسانيت بسته به اين صفت است چون ظلم همان منكر است. 11
7ـ امنيت بر نفس و عرض و مال است كه في‌الواقع غرض از تمام زحمات انبياء وضع قوانين و دفع ظلم‌ها است تا اين كه مردم ايمن باشند تمام مجازات‌‌ها براي امنيت است. 12
9ـ  تشهير مفاوضات سياسيه است. و اين اصل بعد از اثبات آزادي قلم و طبع، خود ثابت مي‌شود. 13
10ـ هر كس داراي نبوغ، استعداد، توان باشد بايد در مقام خود قرار گيرد و نبايد او را منع از آن نمود. اصل عدل همين است و در شرع مورد تأكيد قرار دارد. 14
11ـ مسئوليت هر صاحب منصبي است كه در اجراي قانون مسئول باشد. قانون بايد اجرا شود.15
12ـ در دادن و گرفتن ماليات آنچه در توان است، بدون توجه به موقعيت و امكانات سياسي و روابط شخصي. 16
13ـ تأسيس مكتب‌خانه‌‌ها براي تعليم و تربيت و احداث مريض‌خانه براي نيازمندان كه منطبق با قانون و شرع است. 17
14ـ مساوات‌،برابر بودن درحقوق و اجراي قانون بدون توجه به موقعيت فرد. 18
15ـ برادري و گسترش محبت، صميميت، رعايت يكديگر، حتي ترجيح‌دادن ديگران نسبت به خود. 19
اين‌ها از اصول، اهداف، و خواسته و رسالت  مشروطه‌خواهان بود كه همه از متن كتاب آسماني و احاديث ائمه هدي (ع) استخراج شده است.
انقلاب مشروطيت برآمده از علل و عواملي است كه موقعيت زمان، حاكميت استبدادي قاجار، سلطه و نفوذ استعمار، بي‌لياقتي رجال سياسي، عدم قانون‌گرائي در جامعه، عقب‌ماندگي علمي، فرهنگي، اقتصادي،‌بهداشتي و دهها دليل اصلي و فرعي را مي‌توان بر آن تصور و آن را تحليل نمود. بدون ترديد هر كدام از علل مي‌تواند مورد بحث و مستنداتي باشد.
در پيرامون انقلاب مشروطه صدها كتاب، هزاران مقاله، دهها رساله خطي از آغاز نهضت تا به امروز نشر يافته، هر انديشمند، مورخ، محقق، مؤلفي با توجه به مباني فكري و منابع تحقيق و گرايش‌هاي سياسي معنوي از زاوية خاص خود بدان پرداخته و اثري ارائه نموده است. آن چه شهرت دارد پيدائي انقلاب را در سه جريان تحليل مي‌نمايند:
1ـ انقلاب مشروطيت برگرفته از معارف ديني و قرآني بوده، علما، مراجع در راه تحقق آن تلاش نمودند. تا پيروزي محقق شد. رهبري آن با مراجع ثلاثه نجف و علماي ثلاثه تهران (شهيدشيخ نوري، شهيد سيد عبدالله بهبهاني و طباطبايي) بود.
2ـ انقلاب مشروطيت «كپي» مشروطه غربي خاصه انگلستان است كه توسط منورالفكران آن دوران به تقليد در برپائي آن تلاش و كوشش‌ها نموده و رهبران آن آخوندزاده، طالب‌اوف، تقي‌زاده، ميرزا ملكم خان و ... بودند.
3ـ انقلاب مشروطيت از استانبول و به تقليد روشنفكران مسلمان تركيه (امپراطوري عثماني آن روزگاران) و انديشه مصريان، نشأت گرفته و رهبران آن از روزنامه‌ نگاران و منورالفكران جهان اسلام بودند.... مسلماً در حواشي اين سه جريان تاريخ‌نگاري و مدعاي مورخان خاص ـ تحليل‌ها و خرده تحليل‌هائي وجود دارد.
روند بعدي مشروطه، اختلاف ميان علماء، درگيري مطبوعات، توطئه روس و انگليس، شيطنت‌هاي لژهاي ماسونري، نفوذ درباريان بود كه مسير انقلاب مشروطيت را از ماهيت و هويت و رهبري آن جدا كرد، روند جدائي به سوي صف‌آرائي در برابر هم، سپس به حذف يكي و سلطه‌ي ديگري انجاميد كه مسلماً  پيروزي با جريان لائيك غرب‌گراي، انجمن‌هاي ماسونري و درباريان بود و شكست و انزوا،‌ ترور و خانه‌نشيني براي علما و رهبران حقيقي و واقعي انقلاب . لذا انقلاب از مسير خود منحرف شد. اكنون با تكيه بر نگرش و تحليل ملاعبدالرسول كاشاني به مباني انحراف مشروطيت مي‌پردازيم:
بدون ترديد با فرصت اندك و اختصار نمي‌‌توان به تحليل علل شكست مشروطيت پرداخت، اما مي‌توان فهرست‌وار محورهائي را مطرح نمود. شايد از اين رهگذر، زمينه‌اي براي نگرش جديد و عميق به موضوع باشد.
1ـ بي‌عملي، بي تخصي و عدم آگاهي به علوم سياسي، مديريت، كشورداري. 20
2ـ طمع رياست، قدرت، موقعيت و شهرت. 21
3ـ تزاحم مشاغل، داشتن شغل، عنوان، رياست متعدد در يك زمان، تا آن جا كه برخي بيش از 10 عنوان و رياست داشتند. 22
4ـ عدم تبعيت بعضي از اولياي امور از قانون. به تعبير ديگر «زير پا گذاشتن قانون»، «گذر از قانون»، «قانون‌شكني»، «قانون‌ستيزي»، «ديكتاتوري»، «خودمحوري» و «عدم حاكميت قانون».23
5ـ سكوت عالمان آگاه و ميدان‌داري جاهلان نادان در امور فرهنگي، سياسي، اقتصادي، مطبوعاتي و كلاً در امور علمي و عملي جامعه. 24
6ـ فقر مادي، ركود اقتصادي، بي‌توجهي به توليدات و نيازهاي مبرم جامعه. 25
7ـ عادت به ظلم، ستمگري، تعدي به حقوق مردم، پشت پا زدن به منافع و موقعيت سياسي و اجتماعي و معنوي مردم. كه اين از ميراث شوم شاهان و ديكتاتوري مستمر تاريخي است. 26
8ـ عدم خوف از اختلاف، درگيري، شكست، انحطاط جامعه در ميان اقشار مردم، بخصوص دولتمردان و رجال سياسي، كه اين اختلافات به عدم اجراي قانون، عدالت، و عدم توانائي در مديريت اجرائي منجر شد. 27
9ـ يأس و نااميدي در ميان انقلابيون و مبارزان كه در متن انقلاب بودند، ولي اختلافات، عدم رسيدن به ‌آرمان‌ها، بي‌اعتنائي به مردمي كه فقط براي عدالت، قانون، اسلام وارد ميدان شده بودند، كار را به انحراف و انحطاط و ركود كشاند. نسل مشروطه از اساس مشروطيت مأيوس و نااميد گشته و خود را منزوي نمودند و سياست را به اهل آن واداشتند. 28
با توجه به موارد فوق عواملي چون روند سلطه فراماسون‌ها و ايادي غرب و بازگشت دوله‌ها و سلطنه‌ها به قدرت و حكومت و همچنين بي‌توجهي به رشد و توسعة علمي و فرهنگي جامعه، انقلابي با آن همه «همت و فداكاري و ايثار و گذشت و مبارزه و شهادت»، به پيروزي جريان غربگرائي انجاميد و از درون آن«رضاخان» و «حكومت پهلوي» متولد شدند! اگر اين انقلاب مسير اصلي خود را طي مي‌نمود ما امروز در جايگاه و پايگاه قدرت و توانمندي علمي و عملي بوديم اين است كه «تاريخ معلم انسان‌هاست» 29 و «جامعه‌اي كه فاقد تجربه‌ي تاريخي مي‌باشد، محكوم به شكست است.» 30 و ملتي كه تجربه‌ي نسل‌هاي پيشين خود را ندارد، هم چون كودكي مي‌باشد كه فاقد حافظه باشد. 31 و امروز تاريخ را بايد ماية عبرت و آموزش خود قرار دهيم...
 
پانويس‌ها
ـ رساله انصافيه، آيت‌الله ملاعبدالرسول مدني كاشاني، كاشان، مرسل، 1378، 140 ص، رقعي.
1. ص 76.
2. ص 76.
3. ص 81.
4. ص 81.
5. ص 81.
6. ص 89.
7. ص 92.
8. ص92.
9. ص 93ـ 94.
10. ص 94.
11. ص 97ـ 98.
12.  ص 98ـ 99.
13. ص 99ـ 1012.
14. ص 103ـ 104.
15. ص 104.
16. ص 104.
17. ص 105ـ 108.
18. ص 118ـ 114.
19. ص 123.
20. ص 124.
21. ص 124.
22. ص 124ـ 126.
23. ص 129ـ 130.
24. ص 132 ـ 135.
25. ص 137ـ 137.
26. ص 132ـ 135.
27. ص 137ـ 137.
28. ص 137ـ 140.
29. از سخنان امام خميني.
30. به نقل از جواهر لعل نهرو.
31. به نقل از مضمون آدلر انديشمند فرانسوي.