مطبوعه مشروطه

مطبوعه مشروطه


از زمان تاسيس «كاغذ اخبار» به عنوان اولين روزنامه در ايران و بيش از ده سال بعد از آن «وقايع اتفاقيه» - با انتشارى منظم تر - بخش عمده اطلاع رسانى، برعهده روزنامه ها قرار گرفت، چرا كه در غالب كشورهاى آن زمان قسمت عمده وظايف امروز وسايل ارتباط جمعى را روزنامه ها بر عهده داشتند. در ايران روزنامه ها كه انتشارشان تحت تاثير مطبوعات خارجى و به تقليد از آنها آغاز شده بود، در ابتدا تنها جنبه خبرى داشتند. در دوره ناصرالدين شاه روزنامه هايى دولتى منتشر مى شد كه مطالب آنها چيزى فراتر از شرح شكار شاه و اخبار دربار و... نبود. در واقع روزنامه هاى داخلى عهد ناصرى خارج از محدوده نظريه استبدادى مطبوعات نبودند.۱ شاه نظارت كاملى بر مطبوعات داشت و در دوره او تشكيلات گسترده اى به منظور نظارت بر مطبوعات و جرايد ايجاد شد. به دنبال اين محدوديت ها بود كه از اواخر حكومت ناصرالدين شاه روشنفكران ايرانى در خارج از ايران شروع به چاپ روزنامه هايى فارسى زبان كردند. در مقابل مطبوعات دولتى، اين روزنامه هاى ملى فارغ از نظارت و دستگاه سانسور دربار از آن سوى مرزها مردم را كه قرن ها به سكوت در برابر ظلم و استبداد عادت كرده بودند، با افكار انقلابى آشنا مي ساختند. بنابراين در بررسى نقش مطبوعات در انقلاب مشروطه بايد اين تاثيرگذارى را از سوى اين روزنامه ها دانست و نه روزنامه هاى فرمايشى كه جز تعريف و تمجيد از شاه و حكومت، مثبت جلوه دادن اوضاع نابسامان جامعه و مشتى اخبار بى فايده از ساير ملل چيز ديگرى نمى نوشتند. در ابتدا اين روزنامه هاى چاپ خارج بودند كه توسط روشنفكران و آزاديخواهان و با دغدغه اصلاح ساختارهاى سياسى، اجتماعى و فرهنگى ايران شروع به فعاليت كردند و به قدرى بر افكار عمومى تاثير گذاردند كه مى توان آنها را هسته اوليه آشنايى ايرانيان با مشروطيت دانست. اين روزنامه ها با مضامينى چون قانون، آزادى و عدالت، زمينه ساز انقلاب مشروطه شدند. يكى از آنها اختر بود كه چاپ آن از سال ۱۲۹۲ ه.ق در استانبول آغاز شد. مندرجات اين روزنامه در بيدارى افكار و پيدايش مشروطيت نقش عمده اى داشت، به طورى كه ادوارد براون آن را تنها جريده قابل مطالعه در دوره تيره و تار استبداد دانسته است كه مردم را با اوضاع كشورهاى درگير انقلاب و اصلاحات، آشنا مى ساخت.۲ ضمناً ميرزا حسن رشديه - به گفته خود- با تاثير پذيري از اين روزنامه، به تاسيس دبستان به شيوه نوين و اصلاحاتى در نظام آموزشى دست زد.۳ علاوه بر اين، روزنامه هاى ديگرى چون قانون (ميرزا ملكم خان) در لندن و حبل المتين (مويدالاسلام) در كلكته به چاپ مى رسيد كه در ايران، هندوستان، مصر و روسيه نمايندگى داشت. مديران آزاديخواه اين جرايد معتقد بودند ايران نياز شديدى به انقلاب دارد و تنها جرايد مى توانند زمينه چنين انقلابى را فراهم سازند. روزنامه ديگر عروه الوثقى بود كه توسط سيدجمال الدين به زبان عربى در پاريس منتشر شد. او با انتقاد از حكومت هاى استبدادى ايران، عثمانى و مصر در اين روزنامه، شهرت زيادى در جرايد و مطبوعات اروپايى كسب كرد. در قاهره نيز روزنامه هاى فارسى مثل حكمت، ثريا و پرورش به چاپ رسيد كه روشنفكران ايرانى توجه ويژه اى به آنها نشان دادند. اين روشنفكران نيز كه در محيط خفقان و استبداد داخل، قادر به ارائه مطالب و مقالات خود نبودند، آنها را به اين روزنامه ها ارسال مى داشتند و فرياد اعتراض خود را از آن طريق بلند مى كردند. روزنامه هاى چاپ خارج با قلمى تند و بى پروا به انتقاد صريح از شاه، حكومت و اوضاع ايران مى پرداختند و بى كفايتى شاه را خصوصاً در زمان واگذارى امتياز به بيگانگان و استقراض از آنان گوشزد مى كردند. در اين خصوص مطبوعات با روحانيت به عنوان رهبرانى مردمى همراه مى شدند. نقش ديگر مطبوعات ملى در خارج توانايى آنها در ايجاد ارتباط ميان روشنفكران ايرانى در اروپا و روحانيون بود كه راه را براى مبارزه هموار مى ساخت. به عنوان مثال در نظر گرفتن حق اشتراك ده ساله روزنامه حبل المتين به صورت متوالى براى علماى نجف و ايران، بين روحانيت و روزنامه ها به عنوان دو ركن مهم مبارزه، اتحاد و همبستگى بيشترى ايجاد كرد.
از ديگر خدمات روزنامه ها جهت بيدارى افكار، ذكر وقايع و اخبار انقلابى از ساير كشورها بود كه خواه ناخواه بر جريان مشروطيت ايران تاثير مى گذارد. اسپيرينگ رايس (Spring Rice) وزيرمختار بريتانيا در تهران به گرى (Grey) وزير خارجه انگليس مى نويسد: «شما ملاحظه خواهيد كرد كه شباهت شديدى ميان جنبش هاى اصلاح خواهانه روس و ايران وجود دارد [...] به نظر مى رسد كه مردم هر دو كشور يك تنفر مشترك و يك خواسته مشترك دارند.[...]»۴ در كشورهايى چون مصر، هند و روسيه، قبل از ايران جنبش هاى اصلاح طلبانه اى آغازشده بود و آزاديخواهان و روشنفكران ايرانى كه در اين كشورها شاهد رويدادهاى مربوط به قانون و مشروطه بودند، تجربيات خود را از طريق روزنامه ها به ايران انتقال مى دادند. شاه و دربار با وقوف كامل از تاثير اين روزنامه ها با دستاويزهاى مختلفى از ورود آنها به ايران جلوگيرى مى كردند، اما با اين حال جرايد توسط آزاديخواهان به صورت مخفيانه وارد و توزيع مى شد.
در دوره مظفرالدين شاه مطبوعات از آزادى بيشترى برخوردار شدند. در اين دوره، علاوه بر روزنامه هاى چاپ خارج كه اينك آزادانه تر به فعاليت مى پرداختند، ده ها روزنامه هفتگى، ماهانه و روزانه نيز منتشر شد. در اين دوره دو دسته روزنامه به چاپ مى رسيد: روزنامه هاى دولتى كه وزارت انطباعات آنها را منتشر مى كرد و روزنامه هاى غيردولتى كه آنها نيز با اجازه وزارت انطباعات چاپ مى شد. با وجود نشر روزنامه هاى غيردولتى در اين دوره روزنامه ها همچنان گرفتار تفتيش و بازرسى وزارت انطباعات بودند. با وجود اين محدوديت ها از تعداد خوانندگان جرايد دولتى كاسته شد و در مقابل تيراژ روزنامه هاى ملى خارج افزايش يافت، به طورى كه در مقابل هر روزنامه دولتى داخل شش روزنامه ملى در خارج منتشر و به ايران ارسال مى شد.۵ دوران تاريك صدارت امين السلطان و عين الدوله دوره حبس و توقيف روزنامه نگاران بود، حتى در دوره عين الدوله خواندن روزنامه تقريباً جرم به شمار مى رفت. اما اين اقدامات ريشه اعتراضات مردمى را تقويت كرد و باعث شد روزنامه هاى مخفى يعنى شب نامه ها در تهران و شهرستان ها رواج بيشترى يابد. از طرف ديگر روزنامه هاى عصر مظفرى، عرصه رقابت و كشمكش رجال طراز اول دربارى شد، با انتشار هر مطلب در انتقاد يكى از رجال توسط روزنامه اى اين تصور ايجاد مى شد كه مخالفان وى آن روزنامه را به نشر آن مطلب تحريك كرده اند.۶
به دنبال گسترش مطبوعات، انجمن هايى كه از مدت ها قبل توسط اصلاح طلبان برپا شده بود، با نشر روزنامه اى مختص خود گزارشى از افكار و عملكردهاى خود ارائه مى دادند، انجمن ها مركز تهيه مقالات انقلابى روزنامه ها و همچنين مجمعى براى تفسير و تعبير نوشته هاى مطبوعات بودند، در مقابل روزنامه ها نيز وسيله ترويج و توسعه انجمن هاى سرى به شمار مى رفتند. در اين دوره كه افكار عمومى آماده مبارزه با ظلم و استبداد شده بود، مطبوعات همچنان در كنار ساير نيروها به مبارزه فكرى خود تا جايى ادامه دادند كه آن را به جنبشى ملى تبديل كردند. نقش مطبوعات در اين امر آن قدر اهميت داشت كه ركن چهارم مشروطه لقب گرفتند. در تمام مدتى كه انقلابيون در تحصن به سر مى بردند، روزنامه ها همچنان ركن اصلى و مهم ارتباط انقلابيون و آزاديخواهان بودند و در نتيجه اتحاد و هماهنگى آنها با روحانيون و روشنفكران سرانجام مبارزات به ثمر نشست و فرمان مشروطه صادر شد.از اين پس مشروطه بود كه نه تنها بر مطبوعات و روزنامه نگاران بلكه بر كليه اصناف و طبقات اجتماعى تاثير مى گذارد. تا آن زمان مطبوعات به عنوان ركنى مهم، در به ثمر نشستن جنبش مشروطه تلاش كرده بود، حال زمان آن بود تا شاهد به نتيجه رسيدن آن زحمات باشد. اولين پيامد پيروزى مشروطيت براى روزنامه ها اين بود كه تعداد آنها به سرعت رو به فزونى گذاشت. به دنبال آن، توجه مردم نيز به مطبوعات افزايش يافت. مردمى كه قبل از آن تنها به مساجد مى رفتند و گوش به سخنان روحانيون و وعاظ داشتند، حال به خواندن روزنامه ها و آراى روشنفكران، روى آورده بودند. مردم بى سواد و آنها كه توان خريد روزنامه را نداشتند، در قهوه خانه ها براى استماع مقالات كه با صداى بلند خوانده مى شد، جمع مى شدند.۷ عبارت «مطبوعات مقدس» كه بارها توسط خطيبان مشروطه خواه، همچون سيدجمال الدينو ملك المتكلمين تكرار مى شد، در ذهن بسيارى از مردم اين گونه القا مى كرد كه خريدن و خواندن روزنامه هايى چون حبل المتين و صوراسرافيل اجر معنوى دارد.
در زمان صدور فرمان مشروطه در تهران نشريه هاى ايران، اطلاع، تربيت، ادب، شاهنشاهى، مجموعه اخلاق، در تبريز حديد و كمال و در بوشهر مظفرى منتشر مى شد. اما يك سال پس از اعلام حكومت مشروطه، در سال ۱۳۲۵ ه.ق اين تعداد به ۸۴ روزنامه رسيد كه اوج انتشار روزنامه ها در ايران بود. آنها نه تنها در تهران، بلكه در شهرستان هايى چون تبريز، رشت، اصفهان، مشهد و بوشهر نيز چاپ مى شدند. ۸ در تهران نخستين روزنامه پس از مشروطه «مجلس» نام داشت كه توسط ميرزا محمدصادق طباطبايى به چاپ مى رسيد. براى اولين بار، اين روزنامه در زير عنوان خود عبارت «به كلى اين روزنامه مطلق و آزاد است» را داشت. روزنامه مجلس چنان كه از نامش پيدا است، به انتشار مذاكرات و اخبار مجلس مى پرداخت. مجلس اولين روزنامه اى بود كه هيچ گاه براى بازبينى و بازرسى به وزارت انطباعات نرفت، اين از دستاوردهاى انقلاب مشروطه بود كه نويد شكل گيرى روزنامه نگارى آزاد، هرچند براى مدتى كوتاه مى داد. روزنامه هاى ديگرى پس از آن همچون وطن، مساوات، حبل المتين در تهران نسيم شمال، آينه غيب نما، آدميت، عروه الوثقى، كوكب درّى، نامه حقيقت و روح القدس به چاپ رسيدند. يكى ديگر از روزنامه هاى مهم، صوراسرافيل به مديريت ميرزا جهانگيرخان شيرازى بود. بخش طنز اين روزنامه كه توسط ميرزا على اكبرخان دهخدا، در ستون چرند و پرند نوشته مى شد، بين مردم محبوبيت زيادى داشت.
مهمترين پيامد مشروطيت در تاريخ مطبوعات هويت قانونى بود كه به واسطه مشروطه به مطبوعات داده شد. اصل سيزدهم قانون اساسى دربردارنده آزادى مطبوعات بود: «... هر كس صلاح انديشى در نظر داشته باشد در روزنامه عمومى برنگارد تا هيچ امرى از امور در پرده و بر هيچ كس مستور نماند، مع هذا عموم روزنامه جات تا مادامى كه مندرجات آنها مخل اصلى از اصول اساسيه دولت و ملت نباشد مجاز و مختارند كه مطالب مفيده و عام المنفعه را همچنان مذاكرات مجلس و صلاح انديشى خلق را بر آن مذاكرات به طبع رسانيده و منتشر نمايد و اگر كسى در روزنامه جات و مطبوعات بر خلاف آنچه ذكر شده به اغراض شخصى چيزى طبع نمايد يا تهمت و افترا بزند، قانوناً مورد استنطاق و محاكمه و مجازات خواهد شد.»۹ متمم قانون اساسى نيز كه در سال ۱۳۲۵ ه.ق به تصويب رسيد، از موضوع مهمى چون مطبوعات غافل نماند. اصل بيستم متمم قانون اساسى- دومين قانون مطبوعات- به منظور جلوگيرى از انتشار افكار ضددينى و مذهبى به تصويب رسيد: «عامه مطبوعات غير از كتب ضلال و مواد مضره به دين مبين اسلام، آزاد و مميزى در آنها ممنوع است ولى هرگاه چيزى مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود، نشردهنده يا نويسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات مى شود. اگر نويسنده معروف و مقيم ايران باشد ناشر و تابع و مورخ از تعرض مصون هستند.»۱۰ چندى پس از آن، با طرح مسئله آزادى مطبوعات در مجلس وزارت انطباعات منحل شد و وظايف آن به وزارت علوم و معارف محول شد. هرچند كه آزادى مطبوعات، به دنبال قانونمند شدن آن دستاورد مهم انقلاب مشروطه بود، اما اين امر مثبت آنجا كه باعث گسترش بى رويه مطبوعات، بدون اطلاع و آگاهى كافى مى شد، چهره اى منفى و مخرب به خود مى گرفت. پس از پيروزى مشروطيت به يك باره رويكرد جديدى به روزنامه نويسى آغاز شد كه برخلاف ظاهر خوشايندش، تاثير مطلوبى بر اوضاع جامعه نداشت. اقبال گسترده اى كه به چاپ روزنامه شده بود، الزاماً همراه با دانش و تجربه كافى در اين زمينه نبود، بلكه به قول كسروى، همين اندازه كه ديده، ديگران به چنين كارى برخاسته اند، به هوس افتاده. اين روزنامه ها چنان پا از حد خود فراتر گذاشتند كه مجلس نيز به اعتراض درآمد، يكى از نمايندگان آن دوره در مجلس در نقد اين روزنامه ها چنين گفت: فوايد روزنامه خيلى زياد است مادامى كه به وظايف خود رفتار نمايد و اگر خارج شد البته به همان اندازه ضرر دارد. ۱۱ پديد آمدن اين روزنامه ها به عنوان پيامد سكوت چندين قرنه در برابر ظلم و استبداد، سر برآوردن عقده اى ديرينه بود كه نهايتاً به ضرر مملكت و مطبوعات انجاميد. اين روزنامه ها، در ايجاد دودستگى و نفاق بين مشروطه خواهان و تشديد اختلاف، ميان مجلس و دربار بى تاثير نبودند. آنها طى مطالبى تند و صريح بر عليه شاه، فراتر از رويكردى انتقادى، وى را به باد فحش و ناسزا مى گرفتند. بدين ترتيب كينه ديرينه اى در دل شاه و درباريان، ريشه دوانيد كه قطعاً با در پيش گرفتن روشى درست و منطقى، كار بدان جا نمى كشيد و جامعه در سايه آرامش و امنيت، مى توانست با سرعت بيشترى به مقاصد خود نائل آيد. در مقابل اين اقدامات محمد على شاه نيز پس از به توپ بستن مجلس در سال ۱۳۲۶ ه.ق مطبوعات را توقيف كرد و دستور حبس، تبعيد و حتى قتل برخى روزنامه نگاران را صادر كرد. البته گاه او و درباريان با اطلاع از اين كه روزنامه ها ركن مهم مبارزات و شكل دهنده افكار عمومى هستند، سعى در نفوذ ميان نويسندگان روزنامه ها داشتند. آنها توانستند در تهران و تبريز نظر مساعد برخى روزنامه نگاران را براى چاپ روزنامه هاى سلطنت طلب و ضدمشروطه جلب كنند، روزنامه هايى چون اتحاد، آدميت، هدايت، قاجاريه و اقيانوس با اين هدف چاپ شد، اما توفيقى ميان مردم كسب نكردند. سياست ديگر درباريان البته در مقابله با روزنامه هاى تندرو، بدنام كردن آنها و بهايى و بى دين جلوه دادنشان بود. پس از سقوط محمدعلى شاه رونقى در عرصه روزنامه نگارى پديد آمد، روزنامه نگاران مهاجر به كشور بازگشتند و نشرياتى ديگر چون نجات، شرق و ايران نو در سال ۱۳۲۷ ه.ق منتشر شدند.
مسئله ديگر كه باعث شد مطبوعات دوره مشروطه، حمايت عامه مردم را به دست آورند، سبك نگارش جديد و نثر روان آنها بود. رشد ادبيات سياسى از تاثيرات مشروطه بود بر ادبيات كه تاثير مطلوبى نيز بر مطبوعات مى گذاشت چرا كه آنها را با استقبال گسترده ترى از سوى مردم روبه رو مى ساخت. ادبيات كهنه و سنتى رايج، در دوران قبل از مشروطه، اينچنين در سياحت نامه مورد انتقاد زين العابدين مراغه اى قرار مى گيرد: «بدبختانه در ايران يك نفر نديدم بدين خيال كه عيوب دولت و ملت را به قلم آرد. آن كه شعرايند خاك بر سرشان تمام حواس و خيال آنها منحصر بر اينست كه يك نفر فرعون صفت نمرود روش را تعريف كرده يك رأس يابوى لنگ بگيرند و آن چه حكمايند... چه توصيف كنم كه غرق در موهومات ركيكه اند. آنچه علما هستند، از مسئله تطهير فراغت حاصل نكرده اند، به دكان كتاب فروشى مى روى غير از همان كتب دويست، سيصد ساله پيش هيچ تاليف و تصنيف جديد ديده نمى شود و اگر كتاب تازه اى هم نوشته شده فقط تغيير اسم داده،[...] در آن خاك وسيع يك روزنامه انتشار نمى يابد و اگر هم به اسم يافت شود، عبارت از دو پارچه كاغذ است كه هفته اى يك بار در روى سنگ با زحمت زياد طبع مى نمايند و مندرجات و عناوينش يك قاز به دولت و ملت فايده نمى بخشد، روزنامه ايران و اطلاع هم شاهد زنده ما يابند...» ۱۲ اما اين اوضاع پس از مشروطه به دنبال رشد سياسى، بهبود يافت و تا حدى با تاثيرپذيرى از مشروطيت و پس از آن گسترش مطبوعات، سبك ادبى جديد و نثرى ساده و روان رواج يافت.
پى نوشت ها:
۱- انصارى لارى، محمد ابراهيم، نظارت بر مطبوعات در حقوق ايران، تهران، سروش ،۱۳۷۵ ص ۵۱.
۲- صدر هاشمى، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج ۱ اصفهان، كمال،۱۳۶۳ ص ۶۳ .
۳- كسروى، احمد، تاريخ مشروطه ايران، تهران، اميركبير،۱۳۸۳ صص ۴۱- ۴۰.
۴- حائرى، عبدالهادى، تشيع و مشروطيت در ايران، تهران، اميركبير ،۱۳۶۰، ص۲۱.
۵- ذاكرحسين، مطبوعات سياسى ايران در عصر مشروطيت، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ ص ۴۶.
۶- محيط طباطبايى، محمد، تاريخ تحليلى مطبوعات ايران، تهران، بعثت ،۱۳۶۶ صص ۸۹- ۸۸.
۷- كرمانى، ناظم الاسلام، تاريخ بيدارى ايرانيان، ج 2 ، تهران، آگاه ،۱۳۵۷، ص ۱۲۲.
۸- براون، ادوارد، تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره مشروطيت، ترجمه: محمد عباسى، تهران، معرفت، ۱۳۳۵ ص ۱۶۱.
۹- محمدابراهيم انصارى لارى، نظارت بر مطبوعات در حقوق ايران، صص ۶۹- ۶۸.
۱۰- عبدالرحيم ذاكر حسين، مطبوعات سياسى ايران در عصر مشروطيت، ص۶۷.
۱۱- محمدابراهيم انصارى لارى، نظارت بر مطبوعات در حقوق ايران، ص۷۴.
۱۲- مراغه اى، زين العابدين، سياحتنامه ابراهيم بيك تهران، اسفار، چ اول،۱۳۶۴، ص ۲۸۴.
۱۳- احمد كسروى، تاريخ مشروطه ايران، ص۲۶۹.